موقعیت سپاه پاسداران و روحانیت در ساخت قدرت
تغییرات در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی
گذر از الیگارشی روحانیت به الیگارشی روحانیت و سپاه

بخش نهم: نظامیان و تحولات اجتماعی؛ پیآمدهای دخالت سپاه در سیاست


بهروز خلیق


• پیامدهای حضور سپاه در ساختار قدرت را میتوان در وسعت گرفتن نگاه امنیتی ـ نظامی، توسل به اقدامات امنیتی ـ نظامی و آمرانه و رشد سیاستهای ماجراجویانه و جاه طلبانه در سطح منطقه ای و جهان مشاهده نمود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٨ شهريور ۱٣٨۵ -  ٣۰ اوت ۲۰۰۶


نظامیان و تحولات اجتماعی
مهمترین موضوعی که در ارتباط با دخالت نظامیان در سیاست مطرح است، جایگاه و نقش آنها در تحولات اجتماعی است. در این زمینه سئوالات متعددی مطرح است. چه رابطه ای بین دخالت نظامیان در سیاست با تحولات اجتماعی وجود دارد؟ آیا نظامیان با دخالت در سیاست، پیشتاز نوسازی در کشورهای در حال توسعه هستند و یا مانع جدی در مقابل آن؟ آیا دیکتاتوریهای نظامی در تمام کشورها، نوسازی را پیش برده اند و یا اینکه در خدمت منافع قشر معینی و یا قدرتمندان جهان قرار گرفته اند؟ آیا کارکرد نظامیان در سیاست همیشه دیکتاتوری است و یا میتوانند در گذر از دیکتاتوری به دمکراسی نقش مثبت بازی کنند؟
 
تبیین دخالت نظامیان در سیاست
پایه تئوریهای ارائه شده در مورد دخالت نظامیان در سیاست، فرآیند نوسازی و انجام انقلاب دمکراتیک ملی است. براساس تئوریهای ارائه شده، ارتش پیشتاز امر نوسازی و یا پیشگام جنبش رهائی بخش در کشورهای در حال توسعه است .
  
لوسین دبلیو پای: فرآیند نوسازی
لوسین دبلیو پای جامعه شناس امریکائی نظریه نوسازی را ارائه داده است. او در سال ۱۹۶۲ نوشته ای تحت عنوان "نقش ارتش در فرآیند نوسازی" منتشر کرد. پای در این نوشته از دیکتاتوری توسعه برای رفع عقب ماندگی در کشورهای در حال توسعه دفاع کرده و میگوید استقرار حکومت لیبرال دمکراتیک غربی در این کشورهای توهمی بیش نیست .
بنظر او نظامیان و سازمان ارتش در کشورهای در حال توسعه به عناصر تصمیم گیرنده اصلی تبدیل شده اند و   نظامیان در این کشورها بعنوان کارگزاران نوسازی و پیش قراولان این حرکت می باشند. لوسین پای: "فعالیت نظامیان در بوجود آوردن سازمانهای نظامی و شبه نظامی و کوشش در تحکیم این سازمانها را موفق ترین و موثرترین نهاد در پایان بخشیدن به عقب ماندگی جامعه ارزیابی میکند. او ارتش را بعنوان کارآمدترین سازمان دولتی مدرن معرفی میکند و مقتدرترین سازمان حکومتی در یک جامعه انتقالی میداند."(ارتش و سیاست ـ نوشته سید ابراهیم ربانی ـ مندرج در سایت ایران امروز ).
پای سلطه نظامیان را بدو دلیل زیر خواست امریکا میداند :
"۱. اینکه نظامیان باعث ثبات سیاسی در جامعه شده و ایجاد این ثبات، همکاری تجاری و اقتصادی بیشتری را با ایلات متحده امریکا ممکن میسازد .
۲. نظامیان قادرند سیاسی با ثبات و مستمر در مقابل کمونیسم و افکار کمونیستی دنبال کنند؛ و آنها هر دو تامین کننده اهداف سیاست خارجی دولت مردان امریکائی است."(همان منبع ).
حمایت دولت امریکا از حکومتهای نظامی در دهه های قبل برپایه این نظریه قابل توجیح است .
 
نظرات جی میرسکی: انقلاب دمکراتیک ملی
میرسکی یکی از تئوریسین اتحاد شوروی بود. او از زاویه دیگر به نقش نظامیان می پردازد. بنظر میرسکی نظامیان در کشورهای آسیا و آفریقا پیشگامان جنبشهای رهائی بخش و انقلاب دمکراتیک ملی هستند. او کشورهائی همچون مصر، الجزایر، سوریه، عراق و یمن را بعنوان نمونه ذکر میکند .
 
نقش دوگانه نظامیان
در مواردی ما شاهد نقش دوگانه ارتش هستیم. ارتش از یکسو از نوسازی دفاع میکند و از سوی دیگر بر بالای قانون و نهادهای دمکراتیک ایستاده و هر موقع لازم می بیند در سیاست دخالت کرده و یا دست بکودتا می زند. ترکیه نمونه آن است .
ارتش ترکیه یکبار در سال ۱۹۶۰ و بار دیگر در سال ۱۹٨۰ دست بکودتا زد. در ترکیه در دهه ۵۰ دو حزب جمهوریخواه خلق و حزب دمکرات که اولی نماینده نوسازی غربی و دومی نماینده سنتگرائی، ضدنوسازی غربی به شیوه کمالیستی و دارای گرایش مذهبی و دهقانی بود، فعالیت داشتند. حزب دمکرات در انتخابات پیروز شد. ارتش به رهبری جمال گرسل در سال ۱۹۶۰ دست بکودتا زد. ژنرال گرسل قول داد که پس از تدوین قانون اساسی جدید و برگزاری انتخابات قدرت را به غیرنظامیان واگذار کند. اما بجای آن دست به سرکوب نیروهای حزب دمکرات زد و سرانجام   براثر فشار نهادهای سیاسی، انتخابات   تحت نظارت ارتش برگزار گردید که حزب جمهوریخواه پیروز شد و ارتش قدرت را به آن سپرد. کودتای ژنرال اورن در سال ۱۹٨۰ کمابیش همین خصوصیات را داشت .
در ترکیه دخالت ارتش در سیاست، سمت معینی داشته است. ارتش ترکیه رویهمرفته مدافع سنتهای آتاتورک و نماینده   علایق و خواستهای طبقات جدید جامعه بوده است. اما در عین حال ارتش ترکیه خود را بالاتر از قانون قرار داده و هرموقع که سنتهای کمالیستی به خطر افتاده و یا نیروهای سنتگرا بقدرت رسیده اند، با کودتا آنها را برکنار کرده و مخالفین را سرکوب نموده است .
 
نقش ارتش در گذر به دمکراسی
سمت دخالت ارتش در سیاست عمدتا علیه دمکراسی است. نظامیان همواره با دیکتاتوری حکومت رانده اند. ولی در پرتغال موضوع بگونه دیگری بود .
در پرتغال افسران جوان "جنبش نیروهای مسلح "( MFA) دست بکودتا زدند. کودتای افسران در ۲۵ آوریل سال ۱۹۷۴ پیروز شد و مارسلو کائتانو، دیکتاتور پرتغال معزول گردید. کودتاگران در اغلب کشورها، حکومتهای دمکراتیک را سرنگون میکنند. اما در پرتغال افسران جوان، رژیم دیکتاتوری را سرنگون کردند. "مرگ دیکتاتور الزاما زادن دمکراسی را نوید نمی دهد. آن فقط انبوه نیروهای سیاسی و اجتماعی را که در دوران دیکتاتوری بشدت زیر فشار بودند، رها میسازد"(موج سوم دمکراسی ـ ساموئل هانتینگتن). پرتغال تا ۱٨ ماه بعد از کودتا گرفتار آشوب و بی نظمی بود. اما سرانجام دمکراسی در پرتغال پیروز شد .
 
عقب نشینی حکومتهای نظامی و بازگشت دمکراسی
اوج حکومتهای نظامی به دومین موج برگشت دمکراسی برمیگردد که از اواخر دهه ۱۹۶۰ آغاز گردید. نظامیان در دومین موج برگشت دمکراسی در سرنگونی حکومتهای پارلمانی و استقرار حکومتهای اقتدارگرا نقش اصلی را داشتند .   
در دهه ۱۹۶۰ و اوایل ۱۹۷۰ سیزده حکومت دستخوش کودتای نظامی شدند. در سال ۱۹۶۰ نه کشور از ده کشور امریکای جنوبی که از اسپانیا و پرتغال بجا مانده بودند، حکومتهای پارلمانی داشتند. اما در سال ۱۹۷٣ فقط دو کشور از آنها ـ ونزوئلا و کلمبیاـ به حال خود باقی مانده بودند .
در امریکای لاتین کودتاها عمدتا از جانب دولت امریکا حمایت میشد و در مواردی سازمان سیا و انحصارات امریکائی در راه اندازی کودتا نقش جدی داشتند .
در موج سوم دمکراسی که از اواخر دهه ۷۰ شروع شد، در اکثر کشورها نظامیان عقب نشستند و جای خود را به حکومتهای دمکراتیک دادند. اکنون ما بندرت شاهد کودتاهای نظامی و دخالت نظامیان در سیاست هستیم. بعید بنظر میرسد که جهان دوباره شاهد موج جدیدی از کودتاهای نظامی در کشورهای آسیا، امریکای لاتین و افریقا باشد. فرآیند جهانی شدن و گسترش دمکراسی در سطح جهان و گذر تعداد زیادی از کشورها از استبداد به دمکراسی، احتمال بازگشت نظامیان به قدرت را پائین آورده است .
 
نقش نظامیان در تحولات اجتماعی
نظریه لوسین پای تنها در مورد تعدادی اندک از کشورهای آسیا و افریقا در دهه های قبل با توجه به فقدان و یا ضعف مفرط جامعه مدنی و سیاسی صادق بود. در این کشورها ارتش بمثابه نهاد سازمان یافته در نوسازی کشورها نقش داشت. ولی بهیچوجه این نظریه از عامیت برخوردار نیست. تعداد زیادی از حکومتهای نظامی بجای نوسازی در خدمت منافع قشر کوچکی از جامعه و قدرتهای بیگانه قرار گرفتند و دست به سرکوب شدید نیروهای آزادیخواه زده و به سد توسعه کشور تبدیل گشتند. تعمیم نظرات پای به تمام کشورهای در حال توسعه، به تمام کودتاهای نظامی و به دهه های کنونی، خطای جدی است و میتواند توجیه گر حکومتهای خونتا باشد. حکومتهای نظامی همواره حکومتهای اقتدارگرا بوده اند .
در مورد نظرات میرسکی هم باید گفت که نقش ارتش در تعدادی از کشورهای آسیا و افریقا در مبارزه جنبشهای رهائی بخش مثبت بود ولی نظامیان با کسب قدرت و تداوم حکومت های نظامی به سد نوسازی تبدیل شدند .
نظامیان در تعداد انگشت شماری از کشورها و آنهم در دهه های قبل نقش مثبتی در تحولات اجتماعی و نوسازی کشورها بازی کردند. و گرنه حاصل دخالت نظامیان در سیاست در اکثر کشورها، حکومتهای دیکتاتوری و سرکوب مخالفین بوده است. در مورد کشورهائی هم که ارتش نقش دوگانه دارد(مورد ترکیه)، کودتاهای نظامی چون شمشیر دموکلس بر بلای احزاب سیاسی قرار دارد. مورد پرتغال که در آن نظامیان در انتقال از حکومت دیکتاتوری به دمکراسی نقش مثبت داشتند، استثنا است .
 
جایگاه سپاه در تحولات اجتماعی و مجامع بین المللی
سپاه پاسداران زمانی در کشور ما وارد عرصه سیاست شده است که نظامیان در اکثر کشورها ـ در کشورهائی که نظامیان سرکار بودند ـ قدرت را رها کرده و به پادگانها برگشته اند. دخالت سپاه در سیاست نه در جهت   پیشبرد امر نوسازی در کشور ما، بلکه مخالفت با آن است. سپاه برخلاف ارتش ترکیه نه نماینده خواستها و مطالبات نیروهای مدرن جامعه، بلکه بنیادگرائی را نمایندگی میکند. سپاه با جریان راست بنیادگرا که سرکوب گرترین نیروی اجتماعی است، عمیقا پیوند خورده است .
سپاه سد راه اصلاحات و تحولات دمکراتیک در جامعه ما است. سپاه در مقابل نیروهای مدرن و دمکراتیک و طبقه متوسط جامعه ایستاده و فعالین سیاسی، فرهنگی، دانشجوئی، زنان و کارگری را سرکوب میکند .
جایگاه سپاه در شکاف سنت و مدرنیته در کنار نیروهای سنتی، در شکاف بین استبداد مذهبی و دمکراسی در جانب استبداد و در شکاف طبقاتی مدافع منافع اقتصادی سپاه و بورژوازی نظامی ـ امنیتی است .
سپاه افراطی ترین گرایش سیاسی را در کشور ما نمایندگی میکند. گرایشی که در داخل کشور در جهت استقرار توتالیتاریسم حرکت میکند و در سطح منطقه سودای رهبری دارد و میخواهد بعنوان قدرت برتر در منطقه توسط جامعه جهانی پذیرفته شود .
سپاه فاقد موقعیت همتایان خود در امریکای لاتین در سطح بین المللی است. نظامیان در امریکای لاتین از جانب امریکا حمایت میشدند و امریکا تلاش میکرد که مشروعیت حکومتهای نظامی در نهادهای بین المللی مورد پذیش قرار گیرد. اما سپاه از مقبولیت و حمایت بین المللی برخوردار نیست و بهمین خاطر در حال حاضر امکان تعامل با جهان بیرون را ندارد .
 
پیآمدهای دخالت سپاه در سیاست
هر نیروئی که در قدرت قرار میگیرد مهر و نشان خود را بر سیاستهای کشور می زند. روحانیت با قبضه قدرت در انقلاب بهمن، قانون اساسی را برپایه حاکمیت فقها تدوین نمود و ساختار سیاسی را بر آن اساس پی ریخت. در مورد سپاه هم، این موضوع صادق است .
بر اساس آنچه در بخشهای قبلی گفته شد، میتوان گفت که سپاه با حضور در قدرت سیاسی، مهر و نشان خود را بر سیاستهای کشور در عرصه های مختلف زده و خواهد زد: در انتخابات مجلس شورا و ریاست جمهوری، در تعیین ترکیب کابینه، انتخاب معاونین وزرا و مدیران وزارتخانه ها، استاندارها و فرماندارها، در سیاستهای فرهنگی و امنیتی کشور، سیاستهای اقتصادی کشور، تدوین استراتژیهای سیاسی جمهوری اسلامی در سطح منطقه و جهان. دولت برآمده از انتخابات ریاست جمهوری که مشخصه دولت نظامی ـ امنیتی را دارد، از سپاه و   خصوصیات آن متاثر است و به خواستها و مطالبات آن پاسخ مثبت میدهد .
تاثیر سپاه در رویدادهای سیاسی کشور در بین صاحب نظران سیاسی قبل از انتخابات ریاست جمهوری هم مطرح بود. علیرضا علوی تبار قبل از انتخابات ریاست جمهوری در مراسم اعتصاب غذا در دفتر مرکزی جبهه مشارکت در سال ۲۰۰۴ همین موضوع را بیان داشت: "بسیاری از وقایع کنونی کشور در پرتو همین گسترش نظامیگری قابل تحلیل است. مساله فرودگاه امام، آژانس انرژی اتمی، ترکیب راه یافتگان مجلس هفتم و مواضع برخی نیروهای سیاسی در قبال مسائل عراق شواهد و نشانه هائی در این زمینه است "
پیامدهای حضور سپاه در ساختار قدرت را میتوان در مسائل زیر مشاهده کرد :
ـ وسعت گرفتن نگاه امنیتی ـ نظامی به مسائل هنری و ادبی، سازمانهای غیردولتی، تشکلهای صنفی، دانشگاهای کشور، جنبشهای اجتماعی (جنبش دانشجوئی، کارگری، زنان)، مسائل ملی ـ قومی، روزنامه ها، سایتها، وبلاگها ....
ـ   توسل به اقدامات امنیتی ـ نظامی و آمرانه در برخورد با مسائل بالا
ـ رشد سیاستهای ماجراجویانه و جاه طلبانه در سطح منطقه ای و جهان که نمود آن را میتوان در بحران اتمی و سوق دادن کشور ما به تقابل با جامعه جهانی مشاهده کرد که میتواند فاجعه بار باشد .
 
میلیتاریسم
" میلیتاریسم غیرنظامی" با "میلیتاریسم نظامی" که نتیجه قبضه قدرت توسط ارتش است، متفاوت می باشد .
" میلیتاریسم غیرنظامی" به افزایش هزینه های تسلیحاتی، افزایش شمار نظامیان بوسیله حکومت غیرنظامی و نفوذ نظامیان در سیاست داخلی و خارجی گفته میشود. در کشور ما "میلیتاریسم غیرنظامی" رشد کرده است .
هزینه های تسلیحاتی در جمهوری اسلامی بالا رفته و   شمار نظامیان بشدت افزایش یافته است. وجود دو نیروی نظامی و بسیج، هزینه ها و پرسنل را هم دو برابر کرده است. جمهوری اسلامی بودجه های کلانی را برای تسلیحات و دستیابی به سلاحهای مدرن اختصاص میدهد. تولید سلاحهای مدرنی که سپاه و ارتش آنها را در مانورهای نظامی به نمایش میگذارند، بدون سرمایه گذاری سنگین امکان ناپذیر است. بودجه کلانی هم که برای پروژه هسته ای اختصاص داده شده است، جزو بودجه تسلیحاتی بحساب می آید .
با توجه به افزایش هزینه های تسلیحاتی و شمار نظامیان و نفوذ گسترده سپاه در سیاست داخلی و خارجی، میتوان گفت که ما با پدیده میلیتاریسم در کشورمان روبرو هستیم .
 
Behruz_k@hotmail.com