یک نامه کوتاه به آقایان خاتمی و هاشمی - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
  
    از : فرید راستگو

عنوان : آقای بهزاد کریمی یک سئوال
جناب بهزاد کریمی گرامی سلام، من کاری به محتوای مقاله تان ندارم فقط سئوالم این است شما در ذهن خود چه داشتید که قلم برداشتید تا نامه ای به خاتمی و هاشمی بنویسید. خلاصه کنم خود را کی و چی احساس می کردید؟ ممکن است پاسخ من بدهید یک شهروند ساده ولی محتوای مقاله شما بیش از یک شهروند ساده است. پس کی و چی هستید؟
چرا روزی و روزگاری مردم را خطاب قرار نمی دهید و آنان را از حقوق انسانی و شهروندیشان آگاه نمی کنید؟ جرا به آنان نمی گوئید که حاکمیت از آن شما است و این حاکمیت شما از طریق امثال خامنه ای و خاتمی و رفسنجانی و امثالهم غصب شده است؟ دمکراسی شما از راه قدرت و بدست قدرتمندان بنا میشود یا از راه مردم و بدست مردم؟
آقای کریمی مسئله ای که باید حل شود تضاد بین مردم و قدرت حاکم است که باید بسود مردم حل شود تا حاکمیت جمهور مردم که همانا دمکراسی است بنا گردد. اندیشه راهنمای شما برای حل این تضاد جیست؟
با احترام: فرید راستگو
۵۴٨۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣۹۲       

    از : نجف دریارودی

عنوان : «نه» سال ۸۲ و « آری » سال ۸۵
شما در انتخابات دور قبل پیشنهاد میکردید که مردم نروند ورأی ندهند ٫ اگر هم میروند روی برگه رأی نام شعله سعدی را که مانند اکبر اعلمی رد صلاحیت شده بود بنویسند٫ یعنی همان رأی باطله . کاری که علیرضا نوری زاده نیز با مقداری تفاوت به آن معتقد بود. البته پس از کودتای انتخاباتی شما هم به صف متحد مردم پیوستید و به کودتاچیان اعتراض و تا آنجا که خاطرم هست به همراه محمد اعظمی از مهندس موسوی حلالیت طلبیدید.

البته شما آن رأی «نه» تهران را در مجلس ششم به هاشمی رفسنجانی به خوبی به یاد دارید ولی بالاترین رأی همین مردم را درآخرین انتخابات مجلس خبرگان به او و «حسن روحانی» را فراموش کرده اید .

منهم مثل شما امیدوارم که بساط دیکتاتوری و استبداد هرچه زودتر از کشورمان ایران برچیده شود ولی در شرایط فعلی با «بی تدبیری» نباید عرصه را برای «جلیلی ها » و امثال او هموار کنیم.
۵۴٨۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣۹۲       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : پس از انتخابات، مهم تر از انتخابات!
ر.سرداری گرامی با سلام. به گمانم در چند نوشته اخیرم به گوشه هایی از پرسش بسیار مهم کلیدی شما مبنی بر "فردای ایران پس ازانتخابات؟" پرداخته‌ام. اما این کاملاً درست است که بسیار مهم تر از خود این انتخابات،تحولات پدید آمده در آرایش سیاسی قوا و استنتاج ها از آنست که می باید به آنها پرداخت. در روزهای آتی و پس از انتخابات، روندهای جاری و نقاط مهم آن در مرکز مباحث خواهد بود. با دوستی،بهزاد کریمی
۵۴٨۵۱ - تاریخ انتشار : ۱۹ خرداد ۱٣۹۲       

    از : خوش خیال

عنوان : شب ، برای شما خوش باشد...!
با این عجله کجا داری میری ؟!
میروم رای بدهم ! ‌
ای بابا ،"زندانی" که رای نمیده ، تازه می‌‌بینی‌ که تنها درب موجود هم بسته است ! می‌‌روم ببینم سوراخی ، روزانه‌ای در این درب بسته پیدا میشود که خودی نشان بدهم ! ‌
ای بابا ، اگر سوراخی هم پیدا کنی‌ "تو" آنها را می‌‌بینی‌ ، آنها که ترا نمی بینند ! باشد نبینند ، حداقل پیش "وجدانم" راحت خواهم بود که از "اصول" تبعیت کرده‌ام ، تمرین دموکراسی را انجام داده‌ام ، اگر آنها نبینند حتم دارم که خبرش را میشنوند ، میدانی که..." دیوار موش دارد و موش‌ها هم گوش"... !
پس بفرمایید با دیوار‌ها حرف بزنید تا موش‌ها مناجات شما را به قبله عالم الملوک برسانند...!
ما از شما هم می خواهیم تا از خر شیطان پایین آئید، همه باهم ، متحد و منسجم از تنها موقعیت استثنایی که نه‌ فقط از ۳۴ سال گذشته بلکه از صد سال پیش منتظر آن بوده ایم از دست ندهیم ...!
ببینم ، این روزانه‌ای که پیدا شده و سؤ سؤ میزند ، همان "ستاره دنباله دار" شما نیست ؟! تازه برای عبور از این روزانه تنگ باریک آنقدر باید خود را تراش بدهید تا نازک و شکننده چو تار مویی شوید !
همانطور که قبلا اشاره شد، قبول "اصول" شرط اساسی‌ راحت زیستن و استفاده از مزایای حقوق بشری است !
آقای "راحت طلب" انگار در زندان زیستن برای شما زیاد هم بد نباشد ؟!
آقای "بی‌ حوصله" ؛ برای ما "نحوه رسیدن به هدف از خود هدف مهم تر است"، پس.. فراموش نکنید ،دیوار، درب ، روزنه... یعنی‌ "رای دادن" !
آقای اصلاح طلب "اصولگرا" ما نیز شما را با ، دیوار ، تنها درب "خروجی‌" ، روزانه ، و موش‌های گوش دار ، تنهایتان می‌گذاریم ! ..شب ، برای شما خوش باشد...!
۵۴٨٣٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ خرداد ۱٣۹۲       

    از : سرداری

عنوان : یک نامه کوتاه به آقایان خاتمی و هاشمی
ر.بهزاد کریمی عزیز
سئوال من از شما این است که فردای بعد از انتخابات را چگونه می‌بینید؟ فرض کنیم که هاشمی و خاتمی هیچ حمایتی از عارف و روحانی نکردند و آن دو نیز توصیه شما را عملی کردند و کنار کشیدند و انتخاباتی کم‌رنگ برگزار شد و رییس‌جمهوری روی کار آمد؛ آن وقت چه؟ تحلیل شما از شرایط سیاسی ایران در فردای بعد از انتخابات چیست؟ شما می‌گویید: «جامعه ما در نیمه های همان سال ۸۸ و به سرعت هم، از سطح "رای من کو؟" گذشت و اکنون، نه تنها فراتر از آن در پی مطالبه "کاندیدای من کو؟" است که حتی تعریف روح زمانه خود را نیز فقط در حقیقت "حق من کو؟" می جوید.» با شما در این زمینه موافقم، اما سئوالم این‌جاست که جامعه چگونه می‌خواهد به این حق خود برسد؟ کدام نیروی آماده‌ و کدام ظرفیت سازمان‌یافته‌ای پشت درهای انتخابات برای رسیدن به این حق به جای خود صف کشیده که ممکن است استفاده از فرصت ولو اندک انتخابات، اخلالی در کارش ایجاد کند؟ در یک جمله، بعد از این که همه به خانه‌هایشان رفتند و میدان انتخابات را واگذار کردند، بعد از آن، چه باید کرد؟
۵۴٨۲٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ خرداد ۱٣۹۲       

    از : داوود بهرامی

عنوان : پندهای آسمانی
آقای کریمی می دانید پیام شما به این دو نفر و مانند ایشان از کجا ریشه می گیرد؟ شما هنوز به این امامزاده های آسمانی دخیل بسته اید.
راستی این آدمکشان تا به کجا باید سقوط کنند تا شما باورتان بشود که نمی توانید از جسد ایشان برای مردم امید بسازید؟
۵۴٨۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣۹۲       

    از : بهزاد کریمی

عنوان : تا همین جا، چند نکته!
با سلام به همه هفت عزیزی که در رابطه و یا به بهانه نوشته من اظهار نظر کرده‌اند و با تشکر از همه آنها.
۱) از "یکی از خوانندگان" که این نوشته را فرصت تشخیص دادند تا که خوانندگان سایت "اخبار روز" را در جریان نامه خانم محترمه صدیقه وسمقی به آقای رفسنجانی قرار بدهند، به سهم خود سپاسگزارم. من این نامه را نخوانده بودم، اما اکنون پس از خواندن آن باید بگویم که این خانم دلسوخته توانسته است از موضع سیاسی خاص خود و ادبیاتی مبتنی بر باورها و جایگاهی که دارد، بدرستی آقای رفسنجانی را مخاطب قرار دهد. ایشان، کاملاً هشیارانه تشخیص لحظه داده و دقیقاً به وظیفه هشداردهی تاریخی اش عمل کرده است. به نظر من، سیاست آینده ساز، درست از همین لحظه شناسی هاست که شکل می گیرد؛ بی آنکه لزوماً من بتوانم با همه محتویات نامه ایشان همراه باشم که چنین الزامی هم طبعاً در کار نیست.
۲) بهرامی گرامی، چنین استنباط کردم که مرا از نزدیک می شناسی، اگر چه من شما را نشناختم؛ یا به دلیل اسم مستعارتان که پوششی مناسبی است برای "هر چه می خواهد دل تنگت بگو!" و یا که باعث، پیر ذهنی من است. در هر حال اما، متاسف شدم از اینکه چر ا باید اظهار نظر سیاسی و نقد و انتقاد را با طعنه زدن ها و لغز خوانی ها همراه کرد و ارزش بحث سیاسی را فروکاهید. آخر چه ربطی دارد تبریک گویی بسیار بجای گروهی از زندانیان سیاسی دوران شاه به مناسبت انتخاب غرور بر انگیز مبارز سرشناس نیم قرنی کشور ما - آقای لاهیجی به ریاست فدراسیون های حقوق بشر جهان، با نوشته سیاسی اینجانب در موضوع معین؟! و از آن بی ربط تر، چه ربطی دارد به مشکل احتمالی شخص شما که مثلاً چرا من و امثال من در فلان ناکجای مجلس نشسته‌ و ظاهراً جای شما عزیز را گرفته‌ایم؟! اگر نمی دانید بدانید که من هیچ منصب رسمی ندارم، اما خوشحال خواهم شد هرگاه که شما از موضع داعیه سیاسی شفاف، هم منصب خود را روشن کنید و هم صاحب منصب را معرفی نمائید. اما اختلاف من و شما در کانون موضوع این نوشته، این نیست که به اصطلاح من به آقایان هاشمی و خاتمی دخیل بسته‌ام - لطف کنید یکبار دیگر نوشته را بدون عینک پیش بین بخوانید- و گویا که شما دور از چنین حساب کتاب ها هستید. اختلاف ما مطلقاً و تماماً در اینست که یکی مان سیاست را امری فعل پذیر می داند و می خواهد که از طریق سیاست ورزی در راستای سمت دهی به روند های سیاسی جامعه دخالتی فاعلانه و فعالانه داشته باشد و دیگری سیاست را فقط شرح بی معنا و آلوده به هجو سیاست های دیگران می فهمد. اختلاف ما دوست عزیز، نه در ارزیابی ها که مقدمتاً در متد سیاست ورزی است و حل این معضل، مقدم بر هر شناسایی از صحنه سیاسی و بازیگری در آنست.
۳) ب. باران گرامی. از جمع بست دقیق و کوتاه شما بهره بردم. متشکرم. نیت و مراد من و شما هم متوجه همانی است که بخوبی فرموله کرده‌اید:"تنها بایدبیرون از این حرکت بیمارگونه ایستاد و آنچه را که می شود بیرون کشید، نجات داد. بعد از این بی اعتباری، موقعیت جناح چپ اصلاح طلبان و چپ ها تقویت خواهد شد و روسیاهی به دیگ خواهد ماند." و دقیقاً، ما بر عهده خود می دانیم که بگوئیم و بکوشیم حتی روسیاه ها را هم در سمت نجات شان از روسیاهی بیشتر یار و یاور باشیم تا که در مسیر روسفیدی بیفتند، اما هرگز هم تحقق آنرا به شرط بندی نمی نشینیم. ما رمز و راز مبارزه مدنی را اهمیت به افکار عمومی، ارتقاء دهی آن و جلب آن به حقانیت های خود می دانیم. سیاست، یعنی همین. سیاست، برای قدرتمند شدن است و سیاست دمکراتیک تقویت دمکراتیک خود در میان افکار عمومی. و برای رقابت دمکراتیک در عین وفاداری مان به مشترکات در هر حد علیه کانون استبداد دینی حاکم.
۴)مهدی گرامی. ممنون عزیز از همراهی های تو. چه اندازه مسئولانه است این احساس مسئولیت تو در قبال "خواهر زاده" جوانت و همه جوانان این سرزمین درد و رنج؟ آدم الهام می گیرد از این تکان دادن ها. اما تو تنها نیستی، همه ما با پرسش هایی از ایندست در مقاطع سیاسی متفاوت طی شده، روبرو هستیم. پرسش خواهر زاده تو متوجه منهم هست و من به او می گویم که: یک) آقای رفسنجانی در سال ۸۴ همان نبود که امروز است!این خطاست که گمان رود که رفسنجانی همانست که بود و گویا این مردم هستند که اکنون بالغ شده و قدر او را فهمیده‌اند! برعکس، رفسنجانی درست از این روی با اقبال امروزین روبروست که با دیروز سیاه خود و نیز با دوستان هنوز حاکم کنونی خود - این پاسداران استبداد و تباهی- زاویه‌هایی گرفته‌اند؛ و جامعه مدنی هشیار ایران نیز این واقعیت را می بیند و آنرا امکانی قابل تاکید برای تعرض بیشتر خود به برج و باروی استبداد تشخیص می دهد! و دو) اگر براستی آقایان روحانی و عارف می توانستند که به فرض بعید از صندوق رای درآیند و نیم قدی هم در برابر ولایت و شرکای نظامی امنیتی او برافرازند، می شد که حساب سیاسی کرد و دست به انتخابی ناگزیر زد. ولی وقتی ارزیابی چنین نیست چرا باید گل به دروازه خودی زد و هورای خرسندی آقای خامنه‌ ایی را هوا برد و روسیاهی ناشی از چنین ریسک بی پایه ایی را پای اعتبار سیاسی ریخت؟
۵)شوخ عزیز، شوخی می کنید که البته جایش اینجا نیست! چرا باید به زبان شوخی، این چنین گشاده دستانه مسئولیت تحمیل کسانی چون جلیلی ها، ولایتی ها و قالیباف ها بر مردم و کشور را از دوش آقای خامنه‌ ایی ولی فقیه بر داشت و بر دوش اپوزیسیون گذاشت؟ اپوزیسیونی که بخش عظیم آن حتی برای گشوده شدن یک مفر در جامعه، از کاندیداتوری "استوانه" همین نظام استقبال کرد و با نجابت سیاسی قابل تحسینی خواهان سر کار آمدن کسی شد که با اعمال و رفتارهای او به درازنای بیشترین عمر این نظام مسئله دارد. مگر مرز کشی با حکومت ولایی- نظامی، صرفاً در "سید علی" نامیدن ولی فقیه و دلخوش ماندن به این تحقیرها است یا که برعکس، همانا در بازی نکردن است در میدان سناریوهای ولی فقیه و شرکاء؟ اپوزیسیونی که نتواند سیاست لحظه را با افق سیاسی همراه کند و از سیاست روز به فردای مردم برسد، قطعاً از وجود خود تهی خواهد شد؛ ولو اینکه پیشنهادهای خود را با نیت صادقانه مردمی و در قالب دلسوزی ها به وضع و حال کنونی مردم ارایه دهد.
۶) روزبه صالحی گرامی، از تذکر ظریفت به بهرامی محترم در رابطه با انتخاب لحن ممنونم. به محتوی نوشته پرداخته‌ایی، ولی بگمانم از نوشته من تفسیر غیر واقعی کرده‌ایی! نه در نوشته‌های قبلی ام که در همین سایت مورد علاقه همه ما -اخبار روز- چاپ شده‌اند و نه در این نوشته، من کمترین توهمی به عملکرد آقایان هاشمی و خاتمی ندارم! منصفانه اگر قضاوت صورت می گرفت و روی زبان و واژه‌های گزین شده در آن نوشته تامل میشد معلوم می افتاد که درست برعکس، این هشدار دهی ها آنهم بدان غلظت، بیشتر بیانگر نگرانی هاست از تداوم عملکردهای مشخصه این دو دولتمرد جمهوری اسلامی و نه که امیدواری تضمین شده به رویکرد شایسته همین لحظه سیاسی از سوی این دو شخص. پس تفاوت باز در اینست که در قبال انتخاب سیاسی حساس آنها و حساس تر برای جامعه، ما باید سیاست سکوت منفعلانه را در پیش بگیریم، یا که پیشاپیش "خرابکاری" انها را به پیشگویی بنشینیم و اگر هم چنین شد ابراز خوشحالی بکنیم، و یا که هشدار بدهیم تا که گامی دیگر در جهت خواست جامعه مدنی بردارند؟ بیائید این صحنه دیالوگ و حتی مونولوگ را از دید بینندگان پر شمار به صحنه بنگرید و آنگاه ببینید که برنده سیاسی چنین خطاب قرار دادن های ما، در نهایت و صرفنظر از هر نتیجه این هشدار دهی ها، کیست؟ باز هم تکرار می کنم که من سیاست را در دخالت ورزی می فهمم. من با بی سیاستی، هیچ میانه‌ایی ندارم اما آماده هرگفتگو بر سر سیاست های بدیل هستم تا که نتیجه آن عمل سیاسی باشد و از حرف فراتر رود. یک نکته دیگر را هم بگویم که در میدان سیاست، هیچ حریف و رقیبی با نیات من و شما دست به این یا آن انتخاب سیاسی نمی زند و قرار هم نیست که آقایان خاتمی و هاشمی از همان موضعی با علمداران معرکه گیری کنونی مواجه شوند که من و شما! معلوم است که این آقایان برای نجات جمهوری اسلامی عمل می کنند و من و شما بر ای نجات از این جمهوری اسلامی. اما حاصل انتخاب های مختلف الهدف، گاه به بردار مشترک می رسد و سیاست هم یعنی تشخیص این! پس، پاردوکسالی در تاکتیک پیشنهادی من نیست، جنبه پاردوکسال سیاست را در واقعیت عینی سیاسی لحظه باید دید و از آن بهره گرفت.
۷) کمال حسینی گرامی. اول بر نکته درست حرف شما درنگ کنم که بدرستی خطر ذهنی گرایی در فضای خارج کشور را یادآور می شوید. من با تایید این هشدار شما تنها بر آن این را اضافه می کنم که چنین خطری دو جهت دارد: هم در ارزیابی نادرست و خیالی از امکانات درون سیستمی و هم در فهم روانشناسی و رفتارهای غیر مترقبه مردم برون سیستمی! هر دو را داشته‌ایم و داریم. با اینهمه اما، باز می کوشیم که سیاست بکنیم و بدرستی هم. زیرا که اگر از بیم ارزیابی های غیر واقعی سیاست نکنیم به سود آنهایی تمام خواهد شد که همه ما را خاموش می خواهند! از نظر متدیک البته فکر کنم در پاسخ به دیگر دوستان، حرفهایم در رابطه با اظهار نظر شما عزیز را قبلاً زده‌ ام و تنها می ماند اینکه شما برآنید که برایتان"تقریبا روشن" است که این دو نفر از ائتلاف روحانی و عارف حمایت خواهند کرد، ولی برای من تحقیقاً ناروشن است که حتماً چنین خواهد شد! می تواند آن باشد که شما با قطعیت حرف می زنید و احتمالش هم بیشتر است ولی مهم تر از اینکه کدام یک از این ارزیابی ها محقق خواهد شد، همانگونه که چند بار در همین پاسخگویی ها قید کردم، آنست که در این میان ما چه کاره‌ایم و چه می خواهیم و چه می گوئیم؟! سیاست به خودی خود که شکل نمی گیرد، سیاست را باید ساخت! ما تنها با با سیاست کردن است که خواهیم توانست از درون خود در آئیم و در مقام نیروی سوم، نیروی استراتژی تحول دارای تاکتیک در هر لحظه، سر برآوریم.
دست همه دوستان را به دوستی می فشارم.
۵۴۷۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣۹۲       

    از : کمال حسینی

عنوان : در ستایش واقع گرایی
آقای کریمی ،
شما واقعا اعتقاد دارید که امکان تحریم انتخابات از طرف رییس مجمع تشخیص مصلحت نظام جمهوری اسلامی و رییس جمهور ۲ دوره این نظام وجود دارد و یا شوخی می کنید ؟ برای من عجیب است که یکی از رهبران سازمانهای سیاسی ایرانی این چنین به دام تحلیل های غیر واقعی گرفتار شود اگر چه می توان علت این توهمات آقای کریمی را نتیجه اقامت طولانی ایشان در خارج از کشور و دور ماندن از صحنه اصلی مبارزه دانست . برای من تقریبا روشن است که این دو نفر از ائتلاف روحانی و عارف حمایت خواهند کرد .
۵۴۷٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ خرداد ۱٣۹۲       

    از : روزبه صالحی

عنوان : دود فرصت دوزی چپ لیبرال هاست از دودکش اصلاح طلبان حکومتی
رفیق بهزاد کریمی
بهرامی واره خطابت نمی کنم و رفیق می خوانمت . از تبارفدایی و دیار آذربایجان . بزرگی ، ساکن دیرین و تجرابه اندوخته ای و اهل خرد . مقاله جدیدت " یک نامه کوتاه به آقایان خاتمی و هاشمی " را خواندم . خیال پنداری بود سراسر . در مورد رفسنجانی همین بس که او با همه انتظارات جپ لیبرالها همانگونه که انتظار می رفت با همه محدودیت های ایجادشده برایش باز خوش دارد که در آستان قدرت باشد ( جایش فرق نمی کند ) . ارفسنجانی از مجمع تشخیص مصلحت کاری به خیر صلاح کارگران و زحمتکشان انجام نداده و نخواهد داد . هرچند که از ریاست مجلس خبرگان کنار گذاشته شد باز حضور در صفوف عقب تر را دوست تر می داشت . حتی در برابر اعتراضات عوامفریبانه مبنی بر مخالف نشان دادن خود با رهبری ( بعد از انتخابات ۸۸ ) با همه از دست دادن موقعیت ها و جایگاه هایش ؛ رفسنجانی باز در روز سه شنبه ۱۴ خرداد در امتداد مردان رهبری بر زمین نشست که شما هم در شبکه جام جم دیده ای . در مورد خاتمی موضع شما خیلی حیرت آور و پارادوکسیکال است . عینا از مقاله ات می آورم : " جناب خاتمی! اگر شما ثبت نام می کردید، و هرگاه معرکه گردانان انتخابات فرمایشی پیش روی به فرض محال شما را رد صلاحیت نمی کردند، و باز هم بعید تر از آن قادر به سرقت در آراء شما نمی شدند، جنابعالی مسلماً رئیس جمهور می شدید" . این نگاه چه تعریف دارد ؟ تفسیر که نیست ؟ آرزو هم نمی تواند باشد ؟ اما از کجا می دانی که خاتمی می توانست دو کار انجام دهد هم صلاحیت بگیرد و هم مانع تقلب شود ؟ و ضمنا که جالب می نماید اینکه اعتقاد داری " جنابعالی مسلماً رئیس جمهور می شدید " . تصور می کردیم که شما چپ های لیبرالیزه شده سازمان اکثریت را به مسیر گذشته باز می گردانی . اما خود نیز به ادبیات پارلمانترهای چپ لیبرال سخن می گویی . پس خدمتت می نویسم که رفقای چپ لیبرال حتی برخی از عناصر شاخص و درجه دوم فداییان نیز بر اصول بدیهی قواعد مبارزه پارلمانتاریستی لیبرالانه تاکید مدام ندارند و دلبخواهی از آنها استفاده می کنند . مثلا تحریم نابهنگام و بلااثر انتخابات و مشارکت بی اثر در زمانه ای که نباید . نمونه می آورم چپ لیبرال ها تمامی آرزوهای شان از پیروزی در مبارزه پارلمانی توزیع و چرخش قدرت در جمهوزی اسلامی را در برهه انتخابات مجلس هشتم سوزنده شد ؛ نمیدانم شما در آشکار و نهان چه نظری داشتی و چه نوشتی . اما هرچه بوده باشد تحریم انتخابات مجلس هشتم باعث شد تا گرایش اقتدارگرای اصولگرایان بعد از تصرف ریاست جمهوری ، قوه دوم یا مقننه را نیز متصرف شوند . اگر شما یادتان باشد در آن روز خاتمی در روستایی در شهرستان دماوند رای خود را به صندوق انتخابات مجلس هشتم انداخت . بلافاصله این کارش بمب خبری بود که سریعا خبرش به تهران رسید البته ناگفته نماند که در نیمروز همان روز رفسنجانی نیز رای خود را روانه صندوق کرد . چپ لیبرال ها در آن روز با تحریم انتخابات طرف ائتلاف خود یا لیبرالهای مذهبی ( همان اصلاح طلبان ) را تنها گذاشتند . حال با ورود رفسنجانی تا دقایق قبل از اعلام ردصلاحیت و اکنون از نقش بی بدیل سردارسازندگی سخن گفته می شود . و از آرزوی پیروزی خاتمی و تحقق اهداف می گویی . اما بلافاصله در مورد خاتمی ادامه می دهی : " اینکه شما تا کجا در برابر تعدی های روند وار ولایت به جمهوری می ایستادید البته با توجه به سوابقتان امر تضمین شده‌ایی نبود" . اگر این پاردوکس در آرزوی غیرعملی شما نیست پس چه نامیده می شود ؟ باوجود این باید تاکید کنم آخر چه راهکاری را توصیه کرده ای . مشارکت در اشکال تاکتیکی !؟ غیرفعال ، تبلیغ نامزدهای اصلاح طلب بدون حضور حقوقی و یا حقیقی علاقمندان فداییان وچپ ها ؟ و یا نکند به تحریم باور تردیدگونه داری ؟ اگر تحریم است صراحتا بگو تا پاسخت دهم سخن از زبان من و ما می گویی . بهر صورت در نظام تناقض مند ( پارادوکسیکال ) جمهوریت – اسلامیت جمهوری اسلامی حتی هرکس فرمان رئیس جمهور را دردست بگیرد باید در مسیر ازپیش تعیین شده ولایت فقیه حرکت کند . زیرا حق تغییر مسیر با اندکی زیگزاگ از مسیر مشخص شده دستگاه رهبری یا نهاد ولایت فقیه نارد . پس تحریم و اعلام آشکار آن تاریخی ترین تصمیم سیاسی است .
۵۴۷٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۲       

    از : شو خ

عنوان : اپوزیسیون یاری کنین، تا جلیلی رئیس جمهورشود!!!
ازاین نامه شما چیزی جزجلیلی بیرون نمیاید. ببخشیدا البته. اینقدر آرزو بدل تحریم ماندید که حالا دست بدامن هاشمی و خاتمی شدین که بلکه اونا همتی کنن تا بلکه تحریمیان آرزو بدل نشوند.
دوست من مردم ایران درین خراب شده تنفس میکنن. اینکه روحانی یا عارفی که اندکی از فشارها کم کنند رئیس جمهورشوند یا جلیلی بی ظرفیت یا قالیباف چماغدار برای اونا یکسان نیست. شما در عمل دارین به جلیلی و نامزدهای سید علی کمک میکنین.
شما در عصر ارتباطات اگر اینقدر به منطق درستتان ایمان دارین خب فراخوان تحریم بدین که دادین و دیگر مسئولیت حرفناشنوی مردم ازخودتون رو متوجه خاتمی و هاشمی نکنین.
۵۴۷۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ خرداد ۱٣۹۲       

    از : مهدی

عنوان : آری حق با شماست
بهزاد جان، دست مریزاد! عالی بود نگاه سیاسی و اجتماعیت به "انتخابات" به عنوان وسیله باز کردن فضای حاکم بر جامعه و در نهایت تلاش در جهت تغییر وضع موجود. هر چند من هم مثل تو و علیرغم دوستان روشنفکرمان آمدن خاتمی و هاشمی و حمایت از ایشان را در جهت اهداف جنبش میدانستم، اما باز هم نظر با تو بر این عقیده ام که حاکمیت این بار با کودتای اشکار و زود رس نشان داد که برگ رای هیچ اجازه ندارد تاثیری جز ایجاد "حماسی سیاسی" داشته باشد. از اینرو با این وضع و تا به این جا رای دادن بیشتر کمک به مهندسی انتخابات است که دیری است از طرف حکومت طراحی شده است که تا اینجا در قبال هزینه های پیش بینی شده طبق برنامه پیش رفته است. من نیز چون تو میدانم که روحانی یا عارف اولا قادر به میدان آوردن نیروی تغییر به میدان نیستند و اگر هم بر حسب اتفاقی بشوند در فاز سوم کودتا حذف خواهند شد(البته اگر چنین موقعیتی پیش بیاید به نظر من باید از آن استفاده کرد و هزینه ای دیگر بر حاکمان تحمیل نمود).
بهزاد جان این را من و تو میدانیم و صد البته خاتمی و هاشمی بهتر از من وتو! اما با مردمی که در این جامعه زندگی میکند و در این کویر برهوت از سر ناچاری به قطره ای هم پناه می جویند و آنرا آگاهانه و یا ندانسته به شایدی برای قابل تحمل کردن زندگی تبدیل می کنند چه باید گفت؟ هنوز صدای غم انگیز خواهر زاده را به گوش دارم که سالها می گفت "دایی چرا گفتی در انتخابات ۸۴ در رقابت آحمدی نژاد و هاشمی شرکت نکنم ". هرچند رای دادنشان تاثیری ندارد، اما این سوال را دوباره در روزهای تاریک رییس جمهور ولایت ساخته از من وتوو خاتمی و ها شمی خواهند پرسید....
۵۴۷۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۲       

    از : ب باران

عنوان : حرف دل من هم هست
انگار تمامی حرف دل من را هم زده اید ، اما پر واضح است که عارف و روحانی ائتلاف خواهند کرد و خاتمی و رفسنجانی (و جناح راست اصلاح طلبان) از آن ها متاسفانه حمایت خواهند کرد. بازی باخت باخت در جریان است. اگر رای شان شمرده نشود که رای به نفع خامنه ای است و اگر تازه مردم به کمک بیایند و نتیجه را به حاکمیت تحمیل کنند، جنبش مردمی را به مسلخ اصولگرایانی از جنس روحانی برده اند... تنها باید از این حرکت بیمارگونه بیرون ایستاد و آنچه را می شود بیرون کشید و نجات داد. بعد از این بی اعتباری موقعیت جناح چپ اصلاح طلبان و چپ ها تقویت خواهد شد و روسیاهی به دیگ خواهد ماند.
۵۴۷۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۲       

    از :  بهرامی

عنوان : «آقایان خاتمی و هاشمی! انتظار از خود را دریابید»
برسد بدست رفیق کبیر «بهزاد کریمی»
میگویید «آقایان خاتمی و هاشمی! انتظار از خود را دریابید. سهم کنونی خود برای بازیگری درست
در صحنه سیاسی را به شایستگی بپردازید.»
روایت است که زن و مردی در کنار همدیگر ارمیده بودند٬ بعد از درد دلهای معمول در اینگونه مواقع
مرد به زن گفت دلت نمی خواست مرد بودی؟ زن گفت نه ولی دلم می خواست تو مرد بودی.
حال حکایت ماست و جناب رفیق کبیر«بهزاد کریمی» که در محفلهای دوستانه و موقع تقسیم ......
به هیچ وجهی کمتر از بالا نشستن را قبول نمیکند اما وقتی که زمان بمیدان امدن و قد علم کردن مقابل
دیکتاتوری میرسد جناب «بهزاد کریمی» با دهها سابقه فعالیت سیاسی و مدعی باورمند بودن به تفکر
چپ پناه میبرد به زیر عبای دو ملا بنام« خاتمی و هاشمی» و از انان میخواهد که به مسئولیت تاریخی
خود عمل کنند!! مردم بدبخت وطن حیران و انگشت بدهان میگویند رفیق کبیر«بهزاد کریمی» مسئولیت
خود شما و دیگر دوستانتان چه شد؟ جواب امد مگر نمی بینید که من مشغول دان تنفس مصوعی به حضرات
«کوسه به ساحل افتاده و سید خوش خنده» هستم و دیگر رفقا هم یادشان افتاده که در دوره شاه زندانی بودند
«پیام تبریک جمعی از زندانیان سیاسی رژیم شاه به آقای عبدالکریم لاهیجی»لذا حال که به نعمت ازادی و اوارگی
و افتخار اقامت در اروپای غربی گرفتار امده اند و حال خوشحالند که بهانه ای گیر امده که بگویند بله ما هم در دوره
شاه جوان و کله شق بودیم. اا به برکت انقلاب شکوهمند به فواید انقلاب اسلامی پی بردیم و اگر هم مردم داخل ناراحت
هستند بقول «ف م سخن» گفتم طرف دوباره کلا رفته بر سرش - گفتا به یک ورِش
۵۴۷۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۲       

    از : یکی از خوانندگان

عنوان : نامه خانم صدیقه وسمقی
بهزاد کریمی عزیز
دوستان سایت اخبار روز

خانم صدیقه وسمقی، که نویسنده و شاعری است آزادی خواه، و به گمانم از طیف ملی مذهبی، نامه ای خطاب به هاشمی رفسنجانی نوشته است که با معنا و خواندنی است.
کاش سایت اخبار روز هم این نامه که در سایت ملی مذهبی منتشر شده است را منتشر می کرد.
من آن را به صورت کامنت می گذارم:

تقلب زودهنگام در انتخابات ۹۲

جناب آقای هاشمی ! از شما نیز انتظار می رود به شکرانه اقبال عمومی که عزت خداوندی است برای دفاع از حقوق مردم ستمدیده ایران همه توان خود را مصروف دارید. هر چقدر صبر برسختی ها و ناملایمات ، زیبا و ستودنی است، صبر اما بر تضییع حقوق مردم، برباد دادن سرمایه ها و ویرانی کشور، ناپسند و توجیه ناپذیر است.

حضور محترم جناب آقای هاشمی رفسنجانی

با سلام و احترام

مطمئنا در زندگی پرفراز و نشیب شما حوادث مهم و ایام به یادماندنی فراوانی وجود دارد. شاید با اینجانب هم عقیده باشید که دو مقطع از زندگی سیاسی شما از اهمیت ویژه ای برخوردار است.

مقطع نخست، زمانی است که شما پس از مدت ها نشستن برمسند قدرت، به دلیل عملکرد تان در منظر مردم به نقطه ای تنزل کردید که در انتخابات سال۷۸ نتوانستید به مجلس راه یابید.

مقطع دوم زمان حاضر است که این بار باز به دلیل عملکردتان، در نگاه مردم اما به نقطه ای ارتقاء یافتید که حتی فراتر از پیش بینی ها به طور آشکارمورد استقبال عمومی قرار گرفتید، به گونه ای که به چراغ امیدی در این شب تاریک برای رهائی از شرایط سخت و ناگوارکنونی تبدیل شدید. بی گمان شما همواره از مقطع اول که نتیجه دور شدن یک انسان صاحب قدرت از مردم است، به تلخی یاد می کنید و به عکس، مقطع دوم را که در زندگی هر کسی می تواند افتخارآمیز باشد، شیرین ودلپذیر می دانید. به نظر اینجانب اقبال مردم به شما دراین دوره دلایلی دارد که از مهمترین آنها،یکی گام برداشتن شما به سوی مردم و دیگری انتظار به حق مردم از شما برای ادای دین خویش به ملت و کشور است . جنابعالی در طول چهار سال گذشته برای دفاع از حقوق ازدست رفته مردم گام هائی برداشتید و اقبال عمومی، نتیجه عمل صواب شماست.

این اقبال گسترده آشکارا حکایت از آن داشت که پیروز انتخابات ۹۲ با رای قاطع مردم شما بودید. حاکمیت با رفتاری عجولانه و فارغ از تعقل و دوراندیشی به یک تقلب زودهنگام در انتخابات پیش رو دست زد، به گمان آنکه هزینه تقلب در این مقطع کمتر از هزینه تقلب پس از برگزاری انتخابات خواهد بود. غافل از آنکه در این دوره حتی آشکار تر از سال ۸۸ برهمگان روشن گشت که رای اکثریت متعلق به چه کسی است. اگر در سال ۸۸ بودند کسانی که نسبت به ادعای تقلب در انتخابات تردید داشتند وبا خود می گفتند شاید حاکمیت راست می گوید، شاید موسوی حائز اکثریت ارا نبوده است، امروز اما اقبال آشکار عمومی و نظرسنجی ها جای تردید برای هیچ جناح سیاسی باقی نگذاشته که شما رئیس جمهور منتخب سال ۹۲ هستید . نا دیده گرفتن رای مردم در دو انتخابات پیاپی ۸۸ و ۹۲ ستمی است بزرگ و تاریخی در حق ملت ایران و سرنوشت این کشور. خانم رهنورد وآقایان کروبی و موسوی با ایستادگی خود در برابر این ستم بزرگ ودفاع از حق ملت فصل نوینی را در تاریخ معاصر ایران رقم زدند.

جناب آقای هاشمی ! از شما نیز انتظار می رود به شکرانه اقبال عمومی که عزت خداوندی است برای دفاع از حقوق مردم ستمدیده ایران همه توان خود را مصروف دارید. هر چقدر صبر برسختی ها و ناملایمات ، زیبا و ستودنی است، صبر اما بر تضییع حقوق مردم، برباد دادن سرمایه ها و ویرانی کشور، ناپسند و توجیه ناپذیر است. ملت ایران آنقدر در این سالها از حکومت خویش ستم دیده و بار حقارت کشیده که اگر از بیگانه دیده وکشیده بود، برآن صبوری نمی کرد.

برخلاف عده ای،بسیاری اما براین عقیده اند که با ثبت نام درانتخابات ورد صلاحیت، از شما سلب مسئولیت ورفع تکلیف نشده است. شما به اندازه نقشی که در این نظام داشته اید نسبت به تغییر شرایط کشور و وضع زندگی مردم مسئولید. بویژه در برهه ای که از یک سو مردمان به شما روی آورده اند و از دیگر سو، حاکمان درسر، خیال برچیدن انتخابات ریاست جمهوری را برای همیشه می پرورند. گویا از مهندسی انتخابات نیز خسته شده اند. شما سالها عضوورئیس مجلس خبرگان رهبری و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بوده اید. شما شاهد بی اعتبار شدن روزافزون نهادهای حقوقی وتبدیل آنها به ابزارهائی علیه مردم بوده اید. شما شاهد تبدیل سیاست ورزی به تملق و دروغ وتزویر بوده اید، اما از جایگاه حقوقی خود برای به چالش کشیدن سیاست های کلان و مخرب حاکم بر کشور استفاده نکرده اید. علیرغم وجود محدودیت ها و تهدیدها ، به راستی اگر کسانی همچون شما نتوانند حرفی بزنند وکاری بکنند، دیگر چه کسی خواهد توانست؟

اگر با بهره گیری از ظرفیت های قانون اساسی می توان شرایط بهتری در کشور داشت، شما از جمله توانا ترین افراد در بکار گیری این ظرفیت ها هستید. شما می توانید صادقانه و صریح مشکلات را با مردم در میان بگذارید، همان گونه که اخیرا بارها به ندانم کاری حاکمان وخطرات خارجی اشاره کرده اید. این، حق مردم است که بدانند شرایط واقعی کشور چیست و چه خطراتی امروز و فردای آنان را تهدید می کند.

خروج کم هزینه و مسالمت آمیز از شرایط کنونی، نیازمند برخاستن صداهائی از درون حاکمیت ونیز از سوی افراد بانفوذ است . سیاستمداران و مسئولان آگاهی که به اندازه آتش نشان فداکار، زنده یاد امید عباسی فداکار باشند وبرای نجات ایران از سپردن خویش به شعله های آتش نهراسند. امید است درهنگامه ای که افراد تندرو در حاکمیت، آشکارا دست رد به سینه ملت زده، به دلیل بی خردی از خشم فروخورده مردم نمی هراسند، شما و دیگر شخصیت های آگاه بتوانید با استفاده از نیروی اجتماعی موجود اقدامی موثر برای جلوگیری از غلبه یاس و نا امیدی بر جامعه و شکستن فضای امنیتی و پلیسی انجام دهید. دیر نیست که ملت ایران به بر رسی صلاحیت وعملکرد کسانی بپردازد که اسباب ویرانی کشور و پایمال کردن حقوق مردم را فراهم کرده اند. وعلی الله فلیتوکل المومنون

صدیقه وسمقی

هشتم خرداد ماه۱۳۹۲
۵۴۷٣۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ خرداد ۱٣۹۲