می خواهم به نامزدی رأی بدهم که ...


سهیل روحانی


• بیت رهبری با احراز صلاحیت عارف و روحانی با زیرکی تمام توپ را به زمین اصلاح طلبان انداخته است. اصلاح طلبان یا می توانند زمین بازی را ترک کنند و یا این که، به رغم موقعیت غیر عادلانه ای که در آن قرار داده شده اند، بکوشند که کنترل توپ را به دست بگیرند و آن را وارد دروازه ولی فقیه کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱۷ خرداد ۱٣۹۲ -  ۷ ژوئن ۲۰۱٣


 می خواهم در انتخابات ریاست جمهوری دوره یازدهم به نامزدی رأی بدهم که طرفدار آزادی ادیان و جدائی دین از حکومت باشد. نامزدی که به پیروان همه ادیان احترام بگذارد و اگر مثلاً در مصاحبه انتخاباتی تلویزیونی اش به «هم‌ میهنان زرتشتی و یهودی و مسیحی و مسلمان» سلام کرد پیروان بزرگترین اقلیت مذهبی غیر مسلمان ایران، یعنی بهایی ها، را از یاد نبرد و به آنها هم سلام کند. نامزدی که به بهائیان اجازه کسب و کار و تحصیل در دانشگاه بدهد، خانه هایشان را با بولدوزور خراب نکند، قبرستانهایشان را شخم نزند و آنهایی را که در زندان هستند آزاد کند. این نامزد با تاریخ دگراندیش ستیزی در ایران آشنا است و مثلاً می داند که جمهوری اسلامی مقدس ترین زیارتگاه بهائیان در ایران، یعنی خانه باب در شیراز، را ویران کرده و از روی آن خیابانی گذرانده تا هیچ آثاری از آن بر جای نماند. نامزد مطلوب من، در راستای برنامه اش برای مبارزه با تبعیضات مذهبی، خانه باب را به بهائیان بر می گرداند تا همانطوری که مسلمانان ایران هزاران امامزاده و مسجد دارند هموطنان بهائی شان هم دست کم یک زیارتگاه داشته باشند. این نامزد می خواهد بنای یادبود باشکوهی برای بزرگداشت خاطره زرتشتی ها، مسیحی ها، شیعیان، سنی ها، بابی ها، بهایی ها و دیگر کسانی که در درازای تاریخ ایران به دلیل تعصبات مذهبی کشته شدند بسازد.

دلم می خواهد به نامزدی رأی بدهم که طرفدار آزادی بیان و مطبوعات و فعالیت های سیاسی باشد، باور داشته باشد که چاپ روزنامه و کتاب و ساختن فیلم مجوز نمی خواهد و هر کسی حق دارد بدون آن که از دولت اجازه بگیرد حزب و گروه سیاسی تشکیل بدهد و به طور مسالمت آمیز و از طریق انتخابات آزاد برای کسب قدرت سیاسی تلاش کند.

می خواهم در انتخابات پیش رو به نامزدی رأی بدهم که خواهان تساوی حقوق رجال و نساء باشد، با تبعیض های جنسیتی مبارزه کند و از حقوق زنان ایرانی که عموماً بیش از مردان کار می کنند و کمتر از مردان از ثروت و قدرت و منزلت اجتماعی بهره می برند صادقانه دفاع کند. این نامزد با تفکیک جنسیتی مخالف است و درک می کند که زن و مرد اگر از هم جدا نگه داشته شوند نمی توانند یکدیگر را به درستی بشناسند، با هم به درستی تعامل کنند و زندگی زناشوئی موفقی داشته باشند. نامزد دلخواه من زنان را ناقص العقل نمی پندارد، از حق زنان برای آواز خواندن در رادیو و تلویزیون دفاع می کند و اعلام می کند که زنان به اندازه مردان شایستگی رئیس جمهور شدن دارند. این نامزد برنامه گسترده ای برای آموزش مردان ایرانی دارد تا به آنها یاد بدهد که در خیابان به زنها متلک نگویند، به بدن زنها دست نزنند و به زنها احترام بگذارند.

می خواهم به نامزدی رأی بدهم که حریم خصوصی مردم را مقدس بشمارد و باور داشته باشد که زنان و مردان حق دارند آن گونه که می خواهند با هم معاشرت کنند و لباس بپوشند و دولت حق ندارد که بر آنها پوشش خاصی را تحمیل کند.

می خواهم به نامزدی رأی بدهم که زبان های اقوام ایرانی و به ویژه زبان ترکی و کردی را به عنوان درس اختیاری به برنامه ی درسی مدارس اضافه کند تا ایرانیان به درک بهتری از فرهنگ یکدیگر نائل آیند.

می خواهم به نامزدی رأی بدهم که درک می کند که قدرت سیاسی فساد آور است و قدرت مطلق فساد مطلق است. این نامزد، قدرت سیاسی را متعلق به مردم می داند و به مردم هر استان ها اجازه می دهد که در انتخابات آزاد استاندار خود را انتخاب کنند تا استاندار مقام خود را ناشی از اراده مردم استان بداند و نه اراده رئیس جمهور و هدفش راضی نگه داشتن مردم استان باشد و نه رئیس جمهور. نامزد مورد حمایت من برای استانها و شهرها رئیس شهربانی منصوب نخواهد کرد بلکه این مهم را بر عهده مردم هر استان خواهد گذاشت.

می خواهم به نامزدی رأی بدهم که به حقوق اقلیت های قومی نه در حرف که در عمل احترام بگذارد و مثلاً نقل جوکهای قومی را در رسانه های دولتی و فیلمهایی که با کمک دولت ساخته می شوند و یا در مکانهای دولتی به نمایش گذاشته می شوند ممنوع کند. نامزد دلخواه من به حساسیت های قومی احترام می گذارد و قهرمانهای اقلیت های قومی را عزیز می دارد.

دلم می خواهد به نامزدی رأی بدهم که که نه تنها به حقوق بشر که به حقوق حیوانات هم باور داشته باشد و سگها را صرفاً به پیروی از چند روایت مشکوک به کهریزک نفرستد. این نامزد با تاریخ کشورش آشنا است و میداند که ایرانیان باستان سگ را دوست و یاور انسان به حساب می آوردند و محترم می شمردند و این حیوان شجاع و باوفا را که در برابر استخوانی این همه به انسان خدمت می کند آزار نمی دادند. نامزد دلخواه من ذهنی انتقادی دارد و به جای تقلید کورکورانه از فقهای سگ ستیز از خود می پرسد که در حالی که قران خوردن گوشت حیوانی را که توسط سگ شکار شده باشد حلال می داند چرا به صِرف روایتی از امام جعفر صادق که سگ نجس است و یا روایتی از پیامبر، که فرشتگان به خانه ای که سگ در آن باشد وارد نمی شوند، باید این همه در حق این حیوان زبان بسته که قادر به دفاع از حقوق خود نیست جفا کرد.

می خواهم به نامزدی رأی بدهم که تمام برنامه هایش در جهت حفظ منافع ملی باشد و با تمام کشورها و به ویژه آمریکا روابط دوستانه برقرار کند. نامزد دلخواه من وقتی می بیند که عراق مسلمان به ایران حمله کرده و این همه از ما کشته است و کشورهای مسلمان منطقه دندان طمع برای برخی از جزایر ایران در خلیج فارس تیز کرده اند می فهمد که رویکرد ایدئولوژیک به مسائل جهانی برخلاف منافع ملی است و نباید دوستان و دشمنان ایران را بر پایه مذهبشان تعریف کرد. نامزد دلخواه من می فهمد که ما با اسرائیل مرز مشترک نداریم و بنابراین نمی توانیم با این کشور بر سر خطوط مرزی، رودخانه های مرزی و منابع زیرزمینی مرزی اختلاف داشته باشیم. او این را هم می فهمد که اسرائیل، به دلیل موقعیت جغرافیایی و شیوه شکل گیری و رقابتش با کشورهای عربی، از اتحاد با ایران استقبال می کند. این نامزد اگر نمی خواهد با اسرائیل متحد بشود دست کم با او دشمنی نمی کند و اسرائیل را برای روز مبادا نگه می دارد. این نامزد درک می کند که مداخلات نظامی ایران در سوریه و لبنان و فلسطین هزینه سنگینی بر دوش ملت ایران گذاشته است بی آن که به امنیت و اقتصاد ایران کوچکترین کمکی کرده یا فلسطینی ها را گامی به تشکیل کشور مستقل فلسطینی نزدیکتر کرده باشد. او برای پایان دادن به این مداخلات می کوشد و در عین حال در سازمان ملل و در عرصه دیپلماسی از حقوق مردم فلسطین برای تشکیل کشور مستقل فلسطینی دفاع می کند.

می خواهم به نامزدی رأی بدهم که نه تنها برای ایجاد اشتغال برنامه داشته باشد بلکه اعلام کند که اشتغال حق ذاتی انسانها است و هیچ کسی را نمی توان به صرف عقیده اش از اشتغال محروم کرد. این نامزد ستون مذهب را در فرمهای استخدام حذف و تفتیش عقاید را در مصاحبه های استخدامی ممنوع می کند. نامزد مطلوب من اجازه نمی دهد که مثلاً به هنگام گزینش استاد دانشگاه از متقاضی بپرسند که «شما به هنگام تحصیل در آمریکا گوشت خوک خورده ای یا نه؟ مشروب خورده ای یا نه؟ دوست دختر داشته ای یا نه؟ از کدام مرجع تقلید پیروی می کنی و در سال گذشته چندبار به رساله اش مراجعه کرده ای؟ نظرت نسبت به اشغال لانه جاسوسی و دانشجویان پیرو خط امام چیست؟ و چرا از منابع شوروی کتاب ترجمه کرده ای؟»

اینها برخی از شرایطی است که من در نامزد دلخواهم می جویم اما حالا، در انتخابات سال ۱٣۹۲، با ٨ کاندیدای احراز صلاحیت شده رو به رو هستم که هیچ کدامشان حتی یکی از این شرایط را ندارند چه رسد به تمام آنها، و با اینهمه نتوانسته ام خود را قانع کنم که انتخابات باید تحریم شود. از این ٨ نامزد، شش نفرشان اصولگرا هستند و ذوب شده در ولایت. یکی از آنها، یعنی مهندس غرضی، اگر چند هزار رأی بیاورد باید کلاهش را به آسمان بیندازد. ظاهراً بیت رهبری زرنگی کرده و کسی را احراز صلاحیت کرده که حضور یا عدم حضورش به نامزدهای اصولگرا لطمه ای نمی زند و حتی باعث می شود که در مقایسه با او در چشم مردم بهتر بدرخشند و جلوه کنند.

و اما سعید جلیلی فردی است که از قرون وسطی به قرن بیست و یکم پرتاب شده است. او از گذشت روزگار چیزی نیاموخته و هنوز در حال و هوای فکری سی و چند سال پیش دست و پا می زند. ادبیات سیاسی و رفتار جلیلی آدم را به یاد دانشجویان پیرو خط امام که سی و چند سال پیش سفارت آمریکا را اشغال کردند می اندازد. آن زمان فدائی ها و پیکاری ها و بسیاری از دیگر چپی ها امثال جلیلی ها را به طعنه «فالانژ» می نامیدند اما حزب توده آنها را «دموکرات های انقلابی» می نامید و عزیز می داشت و منتظر بود که ایران را از طریق «راه رشد غیر سرمایه داری» به سرمنزل سوسیالیسم برسانند. جلیلی خواهان تحمیل اسلام طالبانی از نوع شیعی بر ایران است و می تواند به همان اندازه اشغالگران سفارت آمریکا، یا حتی بیشتر، برای ملت ایران ویرانگر باشد.

چهار نفر اصولگرای دیگر هم طوری در ولایت ذوب شده اند که هویت مستقل خود را تقریبا از دست داده اند و به زحمت می توان آنها را از هم تشخیص داد. این افراد برای حل معضلات جامعه یعنی اختناق، بیکاری، تورم، فقر، اعتیاد، تبعیض نسبت به زنان و اقلیت های دینی و قومی، سیاست خارجی و غیره برنامه منسجم و مشکل گشایی ندارند. آنها قدرت خود را نه از توده ها که از سرسپردگی مطلق به ولایت فقیه می گیرند.

از دو نامزد دیگر یکی را که معمم است اصولگرای میانه رو می پندارند گرچه مرزهای این اصطلاح سیاسی دقیقاً روشن نیست و نفر دیگر اصلاح طلبی است که بسیاری از اصلاح طبان در اصلاح طلبی اش تردید دارند. آن که معمم است، یعنی حسن روحانی، سالها به فعالیتهای امنیتی به کلی سری مشغول بوده است و این موضوع در کشور استبداد زده ما بسیار ترسناک و نگران کننده است. حسن روحانی با غرور تمام می گوید که به دلیل دیپلماسی ماهرانه او جمهوری اسلامی، به رغم مخالفت کشورهای غربی، برنامه های هسته ای اش را به پیش برده و موفق به ساختن کیک زرد و تعداد زیادی سانتریفیوژ شده است. اگر این ادعا حقیقت داشته باشد باید گفت که روحانی در ایجاد شرایطی که به رویارویی هسته ای میان ایران و جهان غرب انجامیده و ایران را با تحریم های اقتصادی، انزوای بین المللی و خطر حمله نظامی خارجی رو به رو کرده سهم مهمی داشته است.

حسن روحانی عضو مجلس خبرگان و نماینده خامنه ای در شورایعالی امنیت ملی است. این موضوع نشان می دهد که حسن روحانی مورد اعتماد خامنه ای است و سیاستهایش با سیاستهای داخلی و خارجی خامنه ای همسو است. بنابراین، اگر روحانی رئیس جمهور بشود، خامنه ای با او بر سر سیاست هایش در سوریه و لبنان و غیره مشکلی نخواهد داشت. حسن روحانی آخوند است و در حرف زدن و رفتارش تکبر و خود پسندی آخوندی به وضوح دیده می شود. کافی است که به شیوه ی دست دادنش با کسانی که از خود فرو دست تر می داند بنگرید تا این تکبر را ببینید. محمد رضا جلائی پور، که خواهان حمایت اصلاح طلبان از روحانی است، در ستایش از او می گوید: «خوش ‌سخنی، خوش ‌پوشی، چهره‌ ی جذاب‌، بیان همه‌ فهم، هوش بالا، حافظه‌ ی قوی، سن مناسب، صراحت لهجه، قابلیت درخشش در مناظره‌ها، جدیت و میل داوطلبانه‌ برای کسب مقام ریاست جمهوری، شباهت‌های فراوان با هاشمی (در مشی سیاسی)، استعداد جذب حمایت هاشمی و خاتمی و اصلاح‌ طلبان و بخشی از اصولگرایان معتدل، و این‌ که از هاشمی رای منفی بسیار کمتری دارد و در افکار عمومی برچسب ناروای منفی نخورده است، به روحانی امکانات لازم برای موج‌ آفرینی را داده است.» متاسفانه مزایایی که جلایی پور برای حسن روحانی برمیشمارد عمدتاً مزایای ظاهری هستند و ما را به اعماق ضمیر حسن روحانی نمی برند و به ما نمی گویند که حسن روحانی واقعاً کیست و با مردمسالاری، حقوق بشر، زنان، اقلیت های مذهبی و غیره وغیره چه خواهد کرد. حسن روحانی کوه یخی است که فقط رأس آن نمایان و قسمت اعظم آن در زیر آب پنهان است.

در عین حال، حسن روحانی حرفهایی هم می زند که بوی تعقل و میانه روی از آن به مشام می رسد و این باعث امیدواری است. اصلاح طلبانی که بر این باورند که باید بین «بد» و «بدتر» یکی را انتخاب کنند و در عین حال از شیوه حرف زدن و قیافه عارف خوششان نمی آید و معمم را بر مکلا ترجیح می دهند می توانند در انتخابات پیش رو به روحانی رأی بدهند.

محمد رضا عارف اما از حسن روحانی به اصلاح طلبان نزدیکتر است. عارف، برخلاف حسن روحانی، در ارگانهای امنیتی رژیم ولایت فقیه خدمت نکرده و بنابراین در ایجاد اختناق و بگیر و ببند مخالفان سهم نداشته و یا سهم کمتری داشته است. عارف زمانی معاون محمد خاتمی بوده و این موضوع می تواند در جلب آرای اصلاح طلبان موثر واقع شود. عارف، چند روز پیش، در بازار تهران، از سیاست جمهوری اسلامی در سوریه حمایت کرد که نشان می دهد که، همچون حسن روحانی، به سیاستهای ضد میهنی خارجی حکومت اسلامی باور دارد و این باعث تأسف است.

در زندگینامه عارف می خوانیم که در مسابقات ریاضی کشور در سال ۱٣۴٨ رتبه اول و در کنکور سراسری رشته‌ ی ریاضی در سال ۱٣۴۹ رتبه‌ ی دوم را به دست آورده و دانشکده فنی دانشگاه تهران را با رتبه اول به پایان رسانده است. این موفقیتها نشان از پشتکار و استعداد بالای این مرد دارد و او را از دیگر نامزدها متمایز می کند. به نظر می رسد که ظاهر و باطن عارف خیلی به هم نزدیک است. من عارف را بر حسن روحانی ترجیح می دهم. دلم می خواهد اگر این دو نامزد با هم ائتلاف کردند عارف نامزد ریاست جمهوری باشد و روحانی معاون او، و نه برعکس.

تحریم یا عدم تحریم

رد صلاحیت هاشمی اصلاح طلبان را بر سر دو راهی سرگیجه آور شرکت در انتخابات یا تحریم آن قرار داده است. برخی از سازمانهای سیاسی و بسیاری از تحلیلگران و فعالان سیاسی انتخابات را تحریم کرده و بعضاً از اکبر هاشمی و محمد خاتمی هم تقاضا کرده اند که انتخابات را تحریم کنند. اما دلایل این افراد برای تحریم آنقدرها قوی نیست.

سازمان فدائیان خلق ایران (اکثریت) اعلام کرده است که «ما در این انتخابات شرکت نمی کنیم و شرکت در این انتخابات را یاری به پیشبرد برنامه خامنه ای و همدستان وی می دانیم». به گفته ی این سازمان «خودکامگان مانع اصلی برگزاری انتخابات آزادند. آن ها به انتخابات آزاد و حق رأی مردم باور ندارند بلکه به نمایش انتخابات نیاز دارند تا آن را به عنوان مشروعیت حکومت در عرصه بین المللی جا بزنند. آن ها در این نمایش، نیازمند حضور کاندیدائی از اصلاح طلبان اند که نه از حمایت جریان های شناخته شده برخوردارند و نه چهره شاخصی به حساب می آیند. این ها به عنوان مهره توسط جریان حاکم در بازی انتخابات به کار گرفته می شوند. حکومت حضور آن ها در انتخابات را به معنی مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات و شکست آن ها را به مثابه شکست اصلاح طلبان جا خواهد زد.» (۱)

در این که حکومت اسلامی می خواهد از انتخابات ریاست جمهوری برای مشروع جلوه دادن رژیم اسلامی «در عرصه بین المللی» استفاده کند تردیدی نیست. اما آیا جهانیان آنقدر بی سواد و نا آگاه هستند که «نمایش انتخابات» را به حساب مشروعیت رژیم بگذارند؟ دولتهایی که در ایران منافع مهمی دارند رویدادهای ایران را با دقت دنبال می کنند و به خوبی از پدیده ای به نام نظارت استصوابی شورای نگهبان آگاهی دارند و می دانند که شورای نگهبان رأی آورترین کاندیدای اصلاح طلبان را که مسلماً در انتخابات برنده می شد از شرکت در رقابت های انتخاباتی محروم کرده است. دولت های غربی فرق انتخابات واقعی و نمایشی را خیلی خوب می دانند و به صرف دیدن صف های طولانی رأی دهندگان «مشروعیتی» برای رژیم اسلامی قائل نمی شوند.

دلیل دیگری که فدائیان و بسیاری از دیگر فعالان سیاسی برای تحریم انتخابات می آورند این است که رژیم ولایت فقیه حضور حسن روحانی و محمد رضا عارف را «به معنی مشارکت اصلاح طلبان در انتخابات و شکست آن ها را به مثابه شکست اصلاح طلبان جا خواهد زد.» در این که حکومت چنین خواهد کرد تردیدی نیست اما مگر مردم به این سادگی ها فریب خواهند خورد؟ حکومت سالها است می کوشد که احمدی نژاد را برنده انتخابات سال ۱٣٨٨ جا بزند ولی مگر موفق شده است؟ حکومت کوشیده است که میر حسین موسوی و مهدی کروبی را عامل اجنبی جلوه دهد ولی مگر مردم باور کرده اند؟ مردم ایران شعور دارند و خوب می دانند که داور مسابقه انتخابات ریاست جمهوری، یعنی «مقام معظم رهبری»، عادل و بی طرف نیست و بهترین بازیکنان تیم اصلاح طلبان را از بازی بیرون کرده و فقط به دو بازیکن ضعیف تر اجازه بازی داده است. اگر روحانی یا عارف در این مسابقه نابرابر ببازند مردم و دولتهای خارجی به هیچ وجه آن را به حساب شکست اصلاح طلبان نخواهند گذاشت. مردم ایران نیازی ندارند که تا روز ۲۴ خرداد صبر کنند تا به پیروزی اصلاح طلبان پی ببرند. حکومت اسلامی، در شامگاه ٣۱ اردیبهشت، با اعلام رد صلاحیت هاشمی، شکست اصولگرایان و پیروزی اصلاح طلبان در انتخابات را به جهانیان اعلام کرد.

برخی از طرفداران تحریم انتخابات دلایل دیگری مطرح می کنند. به عنوان مثال، علی مزروعی می گوید: «اگر آقایان روحانی و یا عارف در انتخابات پیروز هم شوند،‌ نخواهند توانست تغییری در سیاست‌های کلان در عرصه‌های داخلی و خارجی ایجاد کنند. بنابراین حمایت اصلاح طلبان از ایشان جز برباد دادن سرمایه اجتماعی و سیاسی به دست آمده، که می‌تواند به کار حفظ منافع و مصالح ملی بیاید، نتیجه دیگری نخواهد داشت.» (۲)

روحانی و عارف ممکن است نتوانند در سیاست های کلان، و از جمله در برنامه هسته ای و سیاست خارجی، تغییری بدهند اما مسلماً می توانند در زمینه اشتغال، بهداشت، آموزش و پرورش، گسترش صنایع، ورزش و ده ها حوزه بسیار مهم دیگر به نفع مردم تغییراتی ایجاد کنند. آیا همین مقدار خدمت به مردم ارزشش را ندارد که اصلاح طلبان از این دو نامزد حمایت کنند؟

معضل شرکت یا عدم شرکت در انتخابات را نمی توان بدون توجه به استراتژی کلی جنبش اصلاح طلبی و شخصیت دو رهبر اصلی اصلاح طلبان، یعنی محمد خاتمی و اکبر هاشمی، برسی کرد. استراتژی رهبران نهضت اصلاح طلبی حداکثر استفاده از فرصت های انتخاباتی است. خاتمی و بسیاری از همفکرانش اهل استفاده از اعتراضات خیابانی، اعتصابات کارگری و دیگر شیوه های مبارزه نیستند. بنابراین، اگر از انتخابات استفاده نکنند عملاً خود را از یگانه شیوه ای که برای مبارزه برگزیده اند محروم کرده اند.

محمد خاتمی حتی حاضر نشد که در انتخابات نامزد بشود و هزینه رد صلاحیت شدنش را روی دست رژیم بگذارد. بنابراین، نمی توان انتظار داشت که انتخابات را تحریم کند. تحریم انتخابات به معنای به چالش کشیدن «مقام معظم رهبری» است که خواستار شرکت همگان در انتخابات به منظور ایجاد حماسه شده است. احتمال تحریم انتخابات از سوی خاتمی نزدیک به صفر است. هاشمی رفسنجانی هم که به رد صلاحیتش اعتراضی نکرده است به احتمال قریب به یقین انتخابات را تحریم نخواهد کرد.

مسئله تقلب در انتخابات هم مسئله مهمی است. اصلاح طلبان باید در هر یک از ۶۶ هزار شعبه اخذ رأی دست کم سه نفر ناظر مورد اعتماد برای نظارت بر انتخابات و شمارش آرا داشته باشند. اصلاح طلبان نمی توانند با تشکیلات سرکوب شده شان حدود ۲۰۰ هزار ناطر مورد اعتماد پیدا کنند. واقعیت این است که اگر خامنه ای بخواهد تقلب کند امکان جلوگیری از آن وجود ندارد. با اینهمه، اصلاح طلبان نباید از ترس مرگ خودکشی کنند. آنها نباید از ترس این که در انتخابات تقلب بشود در انتخابات شرکت نکنند. آنها باید در انتخابات شرکت کنند و اگر تقلب شد آن را افشا کنند، همانگونه که در پی انتخابات سال ۱٣٨٨ کردند. در ضمن، تقلب در انتخابات ۱٣۹۲ قطعی نیست. اگر خامنه ای به این نتیجه رسیده باشد که می تواند با تمام نامزدهای احراز صلاحیت شده کار کند ممکن است در روند انتخابات دخالت نکند و بگذارد که برنده واقعی بر کرسی ریاست جمهوری بنشیند.

اکنون فقط یک هفته تا روز انتخابات باقی مانده اما هنوز تکلیف ائتلاف عارف - روحانی و موضع هاشمی و خاتمی نسبت به این دو نامزد روشن نشده است. برخی از تحلیلگران فرصت را از دست رفته می بینند و می گویند: «انتخابات ۹۲ را نیز می‌توان به مجموعه‌ی فرصت‌های از دست رفته‌‌ی مخالفان افزود. مخالفان حتی اگر امکانی نیز فراهم شود، نمی‌توانند در این انتخابات بروز و ظهوری جدی داشته باشند چون آمادگی کافی ندارند. وقتی چمدان‌ها هنوز باز باشند، بلیط خریده نشده باشد، فرصت اندک و ایستگاه اتوبوس هم دور باشد اتوبوس از ایستگاه بدون شما حرکت خواهد کرد. ظاهرا مخالفان باید منتظر اتوبوس بعدی بنشینند.» (٣)

در این که اصلاح طلبان فرصت هایی را از دست داده اند تردیدی نیست اما هنوز هم می توانند به پیروزی امیدوار باشند. اگر هاشمی و خاتمی صریحاً و هر چه زودتر از ائتلاف عارف – روحانی و یا یکی از آنها حمایت کنند بخش بزرگی از هوادارانشان از آنها پیروی خواهند کرد. مردم برای رفتن به پای صندوق های رأی فقط به شناسنامه شان نیاز دارند. آنها احتیاجی ندارند که چمدانی ببندند، بلیطی بخرند و یا حتی سوار اتوبوس بشوند.

بیت رهبری با احراز صلاحیت عارف و روحانی با زیرکی تمام توپ را به زمین اصلاح طلبان انداخته است. اصلاح طلبان یا می توانند زمین بازی را ترک کنند و یا این که، به رغم موقعیت غیر عادلانه ای که در آن قرار داده شده اند، بکوشند که کنترل توپ را به دست بگیرند و آن را وارد دروازه ولی فقیه کنند. اگر داور این مسابقه نابرابر، یعنی ولی فقیه، گل را قبول نکرد و دست بازنده را به عنوان برنده بالا برد آنگاه اصلاح طلبان انگیزه و دلیل بیشتری برای بسیج توده ها و مبارزه با ولی فقیه خواهند داشت. به سود اصلاح طلبان است که به نفع عارف و روحانی در انتخابات شرکت کنند و اگر تقلب بزرگی رخ داد آن را افشا کنند. افشای تقلب خود نوعی مبارزه است.

تحریم انتخابات آسان ترین کار است اما تحریم کنندگان بهتر است اول روشن کنند که وقتی گرد و غبار انتخابات فرو نشست چگونه می خواهند با حکومت اسلامی مبارزه کنند.

سهیل روحانی
۱۷ خرداد ۱٣۹۲

۱. فدائیان (اکثریت): در انتخابات نمایشی شرکت نمی کنیم!
۲. علی مزروعی: تأملاتی درباره برخی راهبردهای انتخاباتی، جرس، ۱٣ خرداد ۱٣۹۲
٣. مجید محمدی: روحانی، عارف و انتظار برای اتوبوس بعدی، رادیو فردا، سه شنبه، ۱۴ خرداد ۱٣۹۲