اختاپوس اعتدال، با هشت پای نامتعادل
امضاء محفوظ


• هشدار من به همگامان این اختاپوس (چه نظامیان، چه بسیجیان، چه بازاریان، چه دانشگاهیان، چه مداحان، چه کارگزاران، چه امنیتی ها، چه روحانیان) این است که تعارف را کنار بگذارند و بدبختی ها و خطرات پیش روی این کشور را جار بزنند و دست از «کلیدداری»، «آقا سازی» و «امام بازی» بردارند و به نجات کشور اقدام کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲٣ خرداد ۱٣۹۲ -  ۱٣ ژوئن ۲۰۱٣


خواستم این تحلیل را بعد از بازی انتصابات پیش رو ارائه دهم اما با خودم گفتم: اگر تو به تحلیلی که می کنی مطمئن هستی چرا می خواهی ارائه آن را به بعد از این بازی موکول کنی؟ حال آنکه مهمترین و اساسی ترین پایه ی تحلیل تو «قطعی دانسن حسن روحانی به عنوان تدارکچی جانشین است». این بود که تصمیم گرفتم همچون دو دوره گذشته نظرم را روزهای قبل از انتصابات ارائه دهم.
اختاپوسِ اعتدال، امروز با هشت پای نامتعادلش به میدان آمده تا دوباره و چندباره آب را گل آلود کند و بر چشم مردمان نگون بخت سرزمینم گِلِ شُل بپاشد و کشور را به مهلکه ای دیگر ببرد.
حدود یک ماه پیش وقتی زمزمه انتصابات ریاست مافیایی ایران و تدارکچی های احتمالی آن علنی تر شد، و نام حسن روحانی به میان آمد، با خودم گفتم: جانشین قطعی احمدی نژاد (آن مهره و مرئوس سوخته) کسی جز حسن روحانی نیست، چرا که بنابه تحلیل های قبلی ام، زمان قدم گذاشتن پای میانه و ثابت این اختاپوس فرا رسیده است. اختاپوسی که با «ترفند اعتدال»، سی و چهار سال است که کشور را با پاهای ویرانگرش به مهلکه نابودی کشانده و مدام در مسیر پیشرفت آن قفل ایجاد کرده و هر از گاهی از طریق پاهای میانه اش کلیدهای دروغین رو کرده و خود را فرشته نجات بخش جا زده است!
پای میانه ی اختاپوس، این بار با شعار «کلید، تدبیر و امید» به میدان آمده است! این شعار متناقض است، چرا که در استعاره، هیچ نسبتی بین کلید و تدبیر وجود ندارد، تدبیر، از اندیشیدن و همفکری ناشی می شود، اما داشتن کلید، از دسترسی به گشاینده و مُحلّلی حکایت دارد که بدون رایزنی و اندیشه بدست آمده باشد. ممکن است، این شعار متناقض، مردمان ساده دل را چند روزی همراه کند، اما بعید است که با این دروغ، اختاپوس بتواند هفت پای نامتعادل دیگر را به هماهنگی با خود همراه کند. تدبیر و امیدی در کار نخواهد بود، چون استعاره ی کلید با شخصیت حسن روحانی به عنوان هاشمی شماره ۲ بیشتر خوانایی دارد و به خودی خود گویای واقعیت آن چیزی است که در کشور عزیز و مظلوم ما جریان داشته و دارد، تدبیر و امید را می توان از کسی باور کرد که در این دستگاه اختاپوسی نبوده باشد و در ارکان حساس آن اشتغال نداشته باشد. بدین ترتیب شعارِ کلیدِ حسن روحانی واقعی تر است و با شخصیت مرموز او سازگاری بیشتری دارد. بی تردید «کلید و کلیددار» نمی تواند بی ارتباط با «قفل و قفل زننده» باشد. آنکه کلید در دست دارد قطعا از قفل ها، چرایی و چگونگی زده شدن آنها بی ارتباط نیست.
جنگ، سپاهیان و بسیجیان شهادت طلب، ولایت مطلقه، انرژی دروغین هسته ای، احمدی نژاد و تحریم، نماد همان قفل هایی هستند که امثال همین هاشمی های ۱و ۲ به دروازه های پیشرفت این مملکت زده اند. هاشمی ۱، قفل جنگ را در سال ۵۹ زد و کشور را به ویرانی کشید، سپس در سال ۶۷ آن را باز نمود و خود را سردار سازندگی جا زد، او در سال ۶۸ قفل سنگین ولایت مطلقه را آویخت و حتی برای زمینگیر کردن طبقه متوسط ایران در سال ۸۴ نیز به کمک هم تشکیلاتی هایش در موتلفه و جامعه روحانیت و فدائیان اسلام، قفل احمدی نژاد را زد و امروز نیز به گمانم، هاشمی۲ می آید تا با گشودن برخی قفل های کهنه، قفل های نوتر و سنگین تری را در مسیر پیشرفت کشور جایگزین کند.
به راستی «اختاپوس اعتدال» اگر بتواند پاهای دیگر خود را هماهنگ کند (که بعید به نظر می رسد)، این بار قصد باز کردن چه قفل هایی را دارد؟ قفل های جایگزینش چیست؟ پاسخ به این پرسش ها نیاز به زمان دارد، اما به نظر می رسد که خیال دارد، در میز مذاکرات با غرب، لاسی دوباره آغاز کند و شیوه ی «میزولاسیون» را از سر بگیرد تا قفل تحریم ها را دستگاری کند. به احتمال زیاد برای باز کردن قفل سوریه، مانند موارد مشابه در عراق و افغانستان با غرب همکاری خواهد کرد. احتمالا قفل حصر موسوی و رهنورد را خواهد گشود و برای گشودن قفل حصر کروبی، قول همکاری ها و هماهنگی های دیگری را از پای (به اصطلاح) اصلاح طلب خود خواهد گرفت. اما آیا ناهماهنگی های موجود در گام های این اختاپوس توان و فرصت تحقق چنین خیالاتی را به او خواهد داد؟ بعید به نظر می رسد! چون «پای سپاهیان» او را به یک سمت می کشاند و پای بسیجیان به سمتی دیگر، دانشگاهیانش فلج شده و پای کارگزارانش نیز می لنگد. بازاریان و امنیتی هایش نیز تعادل چندانی ندارند، آیا «روحانیت» که پای ثابت این اختاپوس است، هماهنگی های لازم را با خود و پاهای دیگر این اختاپوس دارد؟ البته باز هم بعید به نظر می رسد! به دلیل بی تعادلی، ممکن است این اختاپوس، شرایط جهانی را بیش از پیش برای نا امنی بر سر «تمامیت ارضی کشور» مُهیا کند و آن را مستمسک رفتارهای مخرب اختاپوسی خود قرار دهد. امیدوارم این مستمسکِ مخرب به تجزیه ی ایران نیانجامد، چون هنوز برای حیات این اختاپوس، «دستاویز امنیت» کارکرد دارد! هشدار من به همگامان این اختاپوس (چه نظامیان، چه بسیجیان، چه بازاریان، چه دانشگاهیان، چه مداحان، چه کارگزاران، چه امنیتی ها، چه روحانیان) این است که تعارف را کنار بگذارند و بدبختی ها و خطرات پیش روی این کشور را جار بزنند و دست از «کلیدداری»، «آقا سازی» و «امام بازی» بردارند و به نجات کشور اقدام کنند.
خلاصه، این اختاپوس در حیات باقیمانده اش هر چه کند و با این کلید کذایی هر قفلی را بگشاید، بعید است که قفل استبداد و انسداد سیاسی را بشکند و بگشاید! به گمان من قفل های سهمگین تری در راه است. نمایش انتصاباتیِ سختی پیش روست، اختاپوس علاقه دارد، روحانی کلیددار را نصب کند اما تفنگداران ساز خود می زنند و قالیباف را می خواهند، روحانی با قالیباف به دور دوم می روند و کار نصب این بار با مشکلاتی بیش از سالهای قبل روبروست! آیا پایه های این اختاپوس بر سر گشودن برخی قفل ها و زدن برخی دیگر توافق خواهند کرد؟ اگر توافق کنند اختاپوس بازهم سرپا خواهد ماند!
نگارنده امیدوار است که در تحلیل خود، به شدت راه خطا را پیموده باشد و امیدوار است «کسی بیاید که مثل هیچیک از این اختاپوسیان نباشد»، تا شاید که دیگر به نام اعتدال، رفتار اختاپوسی صورت نگیرد. استبداد بشکند، آزادی بشکفد، عدالت جان بگیرد و زندگی بهاری شود، نه آن بهار خالیبندی شده ای که مرئوس هاشمی ۱ وعده می دهد، بعید نیست که وعده ی او نیز همین «کلید حسن روحانی» باشد.
به نظر من مسئولیت بدبختی های ایران فقط و فقط متوجه ی این قفل ها، کلیدها و شاه کلیدها نیست، بلکه متوجه ی آنانی هم هست که قفل هایی نظیر احمدی نژاد و امثالهم را جدی می گیرند و سالها با تحلیل های آبکی همگام با اختاپوسیان حرکت می کنند تا سرانجام به کلیدهای اختاپوس می رسند و گشایش را نیز از «کلید» آن طلب می کنند.