ایالات متحده پیشتاز فاجعه جهانی
نوام چامسکی - ترجمه: ایرج واحدی پور


• لذا دریک سر طیف جوامع بومی قبیله ای قرار دارند که درتقابل با این مسابقه انهدامی عمل میکنند و درسر دیگر طیف ثروتمندترین و قدرتمندترین جوامع درتاریخ جهان مانند ایالات متحده و کانادا قراردارند که به سرعت تمام مسابقه تخریب محیط زیست را به پیش میرانند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲۴ خرداد ۱٣۹۲ -  ۱۴ ژوئن ۲۰۱٣


ایالات متحده درمسابقه برای فاجعه آفرینی جهانی پیشقدم میشود ، آینده آبستن چه حوادثی است . شاید عاقلانه باشد که موضوع را از نظر جستجوی گری خارج از جهان که به هر نوع انسانی روی کره زمین نگاه میکند به بینیم. تصور کنید که یک نظاره گر خارج زمینی و یا مورخی درصد سال دیگر هستید (به شرط اینکه صد سال دیگر مورخی وجود داشته باشد ) و به صد سال قبل از خود یعنی زمانی که ما فعلأ دران هستیم نگاه میکنید و حوادث را بررسی مینمائید. شما چیزهای بسیار جالبی را مشاهده میکنید .
برای اولین بار درتاریخ بشر ما به وضوح به مرحله ای رسیده ایم که ظرفیت نابودی خود را داریم. این موضوع از سال هزارو نهصد وچهل وپنج واقعیت پیدا کرده است . درحال حاضربالاخره مشخص شده است ، که پروسه های دراز مدت هم جهتی وجود دارند مثل مثلأ تخریب محیط زیست که حتی اگرخرابی کامل را باعث نشوند ولی توانائی ممانعت از یک زندگی معقول را دارند .
مخاطرات دیگری مثل پاندمی ( بیماریهای واگیردار جهانی ) وجود دارند که به گلوبالیزاسیون ومبادلات اجتماعی مربوط میشوند ، لذا پروسه هایی هستند که در راهند و نهادهایی هستتند که هم اکنون مانند سیستم تسلیحات هسته ای تثبیت شده هستند که میتوانند باعث ضربه جدی ویا حتی انهدام کامل زندگی موجود روی زمین شوند .
چطور نابودی غیرارادی سیاره امکان پذیر است؟ چگونه بدون اینکه بخواهیم میتوانیم سیاره ای را نابود کنیم مسئله این است که مردم دراین مورد چه میکنند . این دیگرپوشیده نیست و کاملأ آشکاراست در واقع شما باید خیلی کوشش کنید که آنرا ببینید .
طیفی از کنش ها و واکنش ها دیده میشود .کوشش های سختی دیده میشود که برای جلوگیری از فاجعه اعمال میشوند و مواردی برعکس سعی درپیشبرد آن دارند . اگر نگاه کنید که اینها چه کسانی هستند این مورخ صد سال دیگر ویا ناظرخارج زمین چیز واقعأ عجیبی خواهند دید . کسانیکه سعی درتخفیف و یا تصحیح روند تهدیدات دارند ، جوامع رشد نکرده ، جمعیت های بومی و یا بقایای آنها ، جوامع قبیله ای و ملل اولیه کانادا هستند ، اینها درباره جنگ اتمی بحث نمیکنند ولی فاجعه محیط زیست را درنظردارند و واقعأ کوشش میکنند درمورد ان کاری بکنند .
درواقع درسطح جهانی - استرالیا ، هندوستان و آمریکای جنوبی - مبارزات و گاهی جنگهائی جریان دارد . درهند جنگ بزرگی برسرتخریب محیط زیست وجود دارد که جوامع قبیله ای درمقابل استخراج منابع که هم از نظرمحلی خیلی خسارت بار هستند و هم نتیجتأ آسیب های عمومی ایجاد میکنند مقاومت میکنند درجوامعی که جمعیت بومی نفوذ کافی دارند دراین زمینه موضع قاطع میگیرند . قوی ترین کشورها از این جهت بولیوی است که اکثریت بومی وقانون اساسی قدرتمندی برای حفاظت از «حقوق طبیعت » دارد .
اکوادور نیز جمعیت وسیعی بومی دارد تا انجا که من می شناسم تنها دولت صادرکننده نفتی است که سعی دارد که نفت را زیر زمین نگهدارد و مانع تولید وصادرات آن شود . دراینجا زمین تغییر اساسی نکرده و همانجائی است که باید باشد .
هوگو چاوز رئیس جمهور سابق ونزوئلا که به تازه گی فوت کرد وهمیشه موضوع تمسخر، توهین و نفرت درغرب بود ، چند سال قبل درسازمان ملل حضوریافت و انواع تمسخر را برای اینکه جرج بوش را شیطانی شرور نشان دهد بکاربرد ، ولی سخنرانی خیلی جالبی هم کرد . بدیهی است ونزوئلا کشور تولید کننده نفت بزرگی است ونفت عملأ محصول منحصربه فرد وداخلی ان است ، اودرسخنرانی خود از خطرات مصرف بیرویه سوخت فسیلی هشدار داد و درخواست کرد که تولید کنندگان و مصرف کنندگان گرد هم آیند و راههایی را بیابند که مصرف سوخت فسیلی را کاهش دهند . به عنوان یک تولید کننده نفت پیشنهاد خیلی با ارزشی است . او یک نیم هندوی بومی بود و علیرغم کارهای خنده آورش پیشنهادش درسازمان ملل بی سابقه بود وهیچوقت چنین گزارشی داده نشده بود .
لذا دریک سر طیف جوامع بومی قبیله ای قرار دارند که درتقابل با این مسابقه انهدامی عمل میکنند و درسر دیگر طیف ثروتمندترین و قدرتمندترین جوامع درتاریخ جهان مانند ایالات متحده و کانادا قراردارند که به سرعت تمام مسابقه تخریب محیط زیست را به پیش میرانند . برخلاف اکوادور و تمامی جوامع بومی و محروم جهان اینها میکوشند با سرعت هرچه بیشترهرقطره کربورهای هیدروژن را از دل زمین بیرون بکشند .
درایالات متحده به نطر میرسد هردو حزب ، رئیس جمهور ، رسانه ها و مطبوعات بین المللی بااشتیاق وشور فراوان برنامه چیزی که به آن « قرن استقلال از انرژی » برای ایالات متحده را داده اند ، دنبال میکنند . عدم وابستگی به انرژی فی الواقع مفهومی ندارد ، چیزی که انها واقعأ درنظردارند ، قرنی است که حداکثر استفاده را از سوخت فسیلی بنمایند و درتخریب جهان شرکت فعال کنند .
این وضعیت تقریبأ درهرجا حاکم است . باید پذیرفت که وقتی صحبت از ایجاد بدیل انرژی میشود اروپا به کیفیتی فعال است . در همان حال ایالات متحده ثروتمندترین و قدرتمند ترین کشور تاریخ جهان درمیان شاید صد کشورعمده جهان تنها کشوری است که هیچ برنامه ای برای محدود کردن مصرف سوخت فسیلی ندارد و حتی به به فکر انرژی قابل تجدید هم نیست .
این بدان دلیل نیست که مردم آمریکا آنرا نمیخواهند . امریکائیها به هنجارهای بین المللی درنگرانی از پدیده گرم شدن جهانی خیلی نزدیک هستند . اینها ساختارهای مشخصی هستند که درمقابل عامه مردم قراردارند . منابع اقتصادی شرکت های بزرگ با آن درتضاد است واینها تعئین کننده اصلی سیاست های اجرائی هستند و لذا فاصله بزرگی بین نظرات عمومی وسیاستهای اجرائی و منجمله مسائل مربوط به انرژی وجود دارد .
این آن چیزی است که مورخ آینده ( اگروجود داشته باشد ) خواهد دید . او حتمأ به مجلات علمی دوران ماهم دسترسی خواهد داشت که هرکدام را که باز کند نسبت به قبلی پیش بینی های بیشتری دارد .

خطرناکترین لحظه در تاریخ :
موضوع دیگرجنگ هسته ای است . مدت درازی است که روشن است اگرقدرت بزرگی اولین حمله را انجام دهد حتی بدون حمله متقابل باعث انهدام مدنیت میشود . زیرا عواقب زمستان هسته ای را به دنبال خواهد داشت . شما میتوانید موضوع را دربولتن دانشمندان هسته ای به بینید ، موضوعی است که خوب شناخته شده است . خطرهمیشه درعمل از ان که فکرمیشده بیشتراست .
پنجاهمین سالگرد بحران موشکی کوبا را که آرتور شلزینگر مورخ و مشاورجان اف کندی آنرا خطرناکترین لحظه تاریخ خوانده به تازه گی پشت سرگذاشتیم . واقعأ چنین بوده است . خطرواقعأ خیلی نزدیک بود و بهرحال تنها این یک مورد نبود ، بدترین جنبه این لحظات تاریک این است که درس لازم رانمی دهند .
کوشش شده این واقعه - بحران موشکی اکتبر هزارو نهصد وشصت ودو - زیبا سازی شود و شهامت                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                                   و تفکرمسئولانه را به رخ بکشد . واقعیت این است که کل حادثه دیوانگی بود . درلحظاتی که بحران داشت به اوج خود میرسید نیکیتا خروشچف نخست وزیر شوروی به کندی پیشنهاد کردکه درمقابل خارج کردن موشکهای شوروی از کوبا آمریکا نیز موشک های خورا از ترکیه خارج کند . درعمل کندی حتی از وجود موشک های امریکائی درترکیه اطلاع نداشت . این موشک ها درحال بیرون بردن از ترکیه بودند وجای آنها را زیردریائی های اتمی « پلاریس » که به مراتب کارآمدتر و آسیب ناپذیرتربودند میگرفت .
پیشهاد شورویها داده شد . کندی و مشاورانش آنرا دریافت داشتند ورد کردند . کندی احتمال جنگ را سه به نیم ارزیابی میکرد .کندی حاضربود ریسک خسارات سنگین را بپذیرد که ثابت کند که ما امریکائی ها و فقط ما حق داریم موشک های تهاجمی خارج از مرزهایمان و هرجا که دوست داریم بدون توجه به خطراتی که برای دیگران و حتی درصورت از کنترل خارج شدن برای خود ما دارد مستقر سازیم . آری فقط ما این حق را داریم و نه هیچکس دیگر.
کندی عاقبت پذیرفت درصورتی که مخفی بماند موشک هایی که درحال خروج از ترکیه بودند را با خروج موشکهای شوروی تاخت بزند . درحالیکه خروشچف علنأ موشک ها را پس میکشید ، امریکا بدون علنی شدن موشکهای کهنه را خارج میکرد . خروشچف باید کوتاه میامد و کندی تصویر ابر قدرتی را حفظ میکرد که شدیدأ برای شهامت و خونسردی درهنگام خطروغیره شدیدأ تحسین میشد . وحشت تصمیمات او هیچگاه یادآوری نشد ، میتوانید آنرا درآرشیوها بیابید .
علاوه بر اینها حدود دو ماه قبل از شروغ بحران ایالات متحده موشک هایی با کلاهک اتمی به اکیناوا فرستاده بود . این موشک هاچین را دردوران بحران منطقه ای آن هدف گرفته بودند .
چه اهمیت دارد ؟ ما حق داریم هرکارکه دلمان میخواهد درهرجای جهان انجام بدهیم . این درس وحشتباری از ان دوره بود ولی حوادث دیگری درپیش بودند .
ده سال دیرتر درهزارو نهصد و هفتاد وسه هنری کیسینجر وزیر خارجه وقت هشدار درجه بالای اتمی داد . این بدان سبب بود که شوروی را از دخالت در جنگ جاری اسرائیل واعراب برحذر دارد به خصوص که به اسرائیل اطلاع داده شده بود که میتواند آتش بسی را که شوروی و امریکا آنرا تصویب کرده بودند لغو کند . خوشبختانه اتفاقی نیفتاد .
ده سال بعد رونالد ریگان رئیس جمهوربود . بعد از ورود به کاخ سفید او و مشاورینش نیروی هوائی را به نفوذ درفضای هوائی شوروی وا داشتند که آمادگی هوائی آن کشوررا ازمایش کنند ( عملیات ابل آرچر) دراساس انها حملات واقعی نبودند . شوروی ها درتردید بودند و بعضی از فرماندهان می ترسیدند که واقعأ جنگ تمام عیار شروع شود . خوشبختانه آنها واکنشی نشان ندادند هرچند که خطر خیلی نزدیک بود . واین وضعیت ادامه یافت .
بحران اتمی ایران وکره شمالی
درحال حاضر، موضوع هسته ای کره شمالی و ایران صفحه اول روزنامه ها را اشغال کرده است . راههائی برای برخورد بااین بحران ها وجود دارد . ممکن است این راهها جوابگو نباشند ولی لازم است آزمایش شوند . این راهها مورد توجه قرار نگرفته اند وپیشنهاد هم نشده اند .
مورد ایران را درنظربگیریم که برای غرب و صلح جهان ( نه برای جهان عرب یا آسیا ) جدی ترین تهدید اعلام میشود . این برای غرب حالت تشویش روانی پیدا کرده و نگاه به دلایل آن جالب است ولی فعلأ آنرا کنار میگذارم . آیا راهی برای برخورد با جدی ترین خطر برای صلح وجود دارد ؟ فی الواقع راههائی وجود دارند ، یک راه که واقعأ حساس هم هست حدود دو ماه پیش درکنفرانس غیر متعهدها درتهران پیشنهاد شده بود و چند سال قبل هم با پیشنهاد مصردراجلاس عمومی سازمان ملل مطرح و تصویب شده بود .
پیشنهاد ، حرکت به سوی استقرار منطقه خالی از سلاح هسته ای دراین ناحیه را مطرح میکند . این جواب بهر سئوالی را دربرندارد ولی قدم تعئین کننده ای به جلو خواهد بود . راههائی برای پیشرفت وجود داشت . تحت حمایت سازمان ملل دردسامبر سال گذشته کنفرانس بین المللی قراربود تشکیل شود و راههائی برای رسیدن به چنین هدفی را بررسی کنند ولی چه اتفاق افتاد ؟
شما دررسانه ها چیزی درباره آن نمی بیند زیرا موضوع گزارش نشد . فقط رسانه های خاص آنرا داشتند . اوایل نوامبر ایران موافقت خودرا با شرکت درکنفرنس اعلام کرد ، دو روز بعد از ان اوباما کنفرانس را ملغی اعلام کرد که وقت مناسب این کنفرانس نیست ، پارلمان اروپا بیانیه ای صادر کرد و طالب برگزاری کنفرانس شد . اتحادیه عرب نیز همین درخواست را کرد . هیچ فایده ای نداشت و به جائی نرسید . لذا ما مجددأ به سمت تحریم های سنگین تر علیه مردم ایران حرکت میکنیم ( چون حکومت ایران از این بابت آسیب نمی بیند ) و شاید بعدأ جنگ . که میداند واقعأ چه اتفاق میافتد ؟
درشمال شرق آسیا نمونه مشابهی درجریان است . کره شمالی ممکن است دیوانه ترین کشورجهان باشد . مطمئنأ رقیبی هم برای این صفت وجود دارد . معقول به نظر میرسد که ببینم درافکارمردمی که این چنین عمل میکنند چه میگذرد . چرا این رفتار را پیش میگیرند . فرض کنید ما به جای آنها و درموقعیت آنها باشیم . درنظر بگیرید سالهای جنگ کره را دراوایل دهه پنجاه که کشورشما کاملأ صاف شده و هرچیزی توسط ابر قدرت غول نابود شده است . و راجع به آنچه که میکرد نگاه غرورآمیزی نیز داشت تاثیر این تجاوز بعدأ چگونه خواهد بود .
تصور کنید رهبری کره شمالی روزنامه های عمومی نظامی ابرقدرت را خوانده باشد که همه چیز درکره نابود شده بود و تنها سدها باقی مانده بودند نروی هوائی ابرقدرت ماموریت یافت که سدهای عظیم ذخیره آب را بمباران کند ، که این یک جنایت جنگی است و برای همین درنورنبرگ جنایتکاران بدار آویخته شدند .
این روزنامه های رسمی با هیجان از منظره شکست سدها و فوران آب که راهی دره ها شده بود و همه چیز را خراب میکرد و مردم نگون بخت باید خود را نجات میدادند ، می نوشتند . این روزنامه ها از وحشتی که به آن آسیائی ها داده شده شادمانی میکردند این وحشت به خاطر نابودی محصول برنج آنها بود که گرسنگی ومرگ به دنبال داشت . چه با شکوه ! اینها درخاطره ما باقی نمانده است ولی آنها انراخوب به خاطردارند .
نگاهی به زمان حال بیندازیم ، حادثه تاریخی جالبی اتفاق افتاد . درسال هزارونهصد ونود وسه اسرائیل و کره شمالی داشتند به انعقاد قراردادی میرسیدند که برمبنای آن کره شمالی هیچ موشک یا تکنولوژی نظامی به خاورمیانه تحویل ندهد و درعوض اسرائیل آنرا به رسمیت بشناسد . پرزیدنت کلینتون دخالت کرد و مانع انعقاد قرارداد شد . کمی پس از ان و برای تلافی کره آزمایش موشکی کوچکی انجام داد . آمریکا وکره شمالی به چهارچوبه توافقی برای توقف اتمی کره شمالی و رعایت شدن آن از دو طرف درسال هزارو نهصد ونود چهار نرسیدند . موقعیکه جرج بوش به کاخ سفید آمد کره شمالی احتمالا یک اسلحه اتمی داشت و آنچنان که معلوم است درپی تولید اسلحه تازه ای نبود .
بوش پس از استقرار درکاخ سفید بلافاصله سیاست تهاجمی میلیتاریستی درپیش گرفت و کره شمالی را به عنوان یکی از کشورهای محور شر اعلام کرد . حالتی که کره شمالی رابه سمت پیشبرد تجهیز اتمی راند . وقتی که بوش دوره اش تمام شد کره شمالی هشت تا ده اسلحه اتمی و یک سیستم موشکی داشت که یک دست آورد بزرگ دیگر برای نئوکانها است .
دراین بین اتفاقات دیکری رخ داد . درسال دوهزار و پنج ایالات متحده و کره شمالی به توافقی رسیدند که کره از توسعه اتمی و موشکی خودداری کند درمقابل غرب و عمدتأ امریکا کره را برای مصارف پزشکی و علمی به رکتورآب سبک مجهز سازد و از سیاست تهاجمی دست بردارد . بعد از آن سازمان عدم تهاجم وحرکت به سمت توافق صورت گیرد .
فضائی امیدوارکننده بود ولی بوش بلافاصله آنرا دگرگون کرد . او پیشنهاد راکتورآب سبک را نقض کرد و بانگها را مجبور کرد که معاملات مالی کره شمالی حتی آنها که کاملأ قانونی بودرا متوقف کنند . کره شمالی به برنامه توسعه هسته ای خود باز گشت و روندی است که ادامه دارد .
این دیگر بدیهی است . شما میتوانید دررسانه های عمومی آموزشی همه جا آنرا به بینید . همه میگویند این یک رژیم دیوانه است و با اینحال به قانون هرعملی را عکس العملی است عمل میکند . وقتی شما شیوه ای دشمنانه درپیش میگیرید طرف هم شیوه مشابهی درخور خودش اتخاذ میکند . اگررفتار مناسبی از خود نشان دهید طرف متقابلأ به همان شیوه رو میکند .
بعنوان مثال ، اخیرأ تمرینات نظامی مشترک امریکا و کره جنوبی درشبه جزیره کره صورت گرفت که کره شمالی آن را تهدید علیه خود به شمار آورد . اگر چنین عملیاتی از طرف کره شمالی و کانادا درکنارمرزهای ایالات متحده صورت میگرفت ماهم آنرا تهدیدی برای خود تصورمیکردیم . درجریان تمرین ها پیشرفته ترین بمب افکن های تاریخ ( ستلت B۲ و B۵ ) ، حملات اتمی وانمودی درمرز کره شمالی به نمایش گداشتند .
این قطعأ صدا درآوردن زنگ خطرو یاد گذشته را به ذهن میاورد . آنها گذشته را بیاد میاورند و به شیوه ای خیلی تهاجمی واکنش نشان میدهند . چیزی که درغرب انعکاس پیدا میکند این است که رهبری کره شمالی چقدر دیوانه و وحشتناک است . آری واقعیت دارد ولی این همه واقعیت نیست واین راهی است که جهان می پیماید .
این به این معنی نیست که راه حل های بدیل وجود ندارد . فقط این شیوه ها یه کارگرفته نشده است ، این چیزی است که خطرناک است . لذا اگرسئوال کنید که جهان چگونه به نظرخواهد رسید ، باید بگویم تصویر خوبی نیست. فقط مگر مردم دراین رابطه کاری بکنند و این چیزی است که ما میتوانیم.