پاسداری از رای برای تغییر، یک وظیفه ملی است!
رای ندادم
اما رای دهندگان خواهان تغییر را شادباش می گویم!


بهزاد کریمی


• ما خود باید بدانیم که حداقل نمایندگی رای ملی توسط ایشان، تنها و تنها آنگاه محقق خواهد شد و تضمین خواهد یافت که نمایندگی پیگیرانه محتوی این رای اجتماعی توسط نیروهای تحول و اصلاح حتی برای یک لحظه هم از نفس نیفتد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۵ خرداد ۱٣۹۲ -  ۱۵ ژوئن ۲۰۱٣


تغییر خواهانی که از شرکت در این انتخابات امتناع کردند، با دلایل گوناگون و البته موجه دست به چنین تصمیمی زدند. من تغییر خواه نیز مخالف شرکت در این انتخابات شدم اساساً بخاطر اعتراضم به مهندسی های زورگویانه دستگاه ولایت؛ اما اکنون باید تبریک گفت به همه آنانی که اراده برای تغییر خواهی خود را از طریق شرکت در انتخابات حکومتی به نمایش گذاشتند. من در پی آن رسوایی بزرگ حکومت در جریان رد صلاحیت ها، آرزو داشتم که تقابل نیروی تغییر با نیات حکومت ولایی- نظامی، در شکل امتناع گسترده از رای دهی برآمد بیابد. این تقابل اما عمدتاً در شکل متفاوت از تدبیر مد نظر من و هم فکرانی چون من و بگونه خاص کنونی به نمایش درآمده است، و اکنون خود را وظیفه مند می دانم تا رای دادن اعتراضی به همه تغییر خواهان و بویژه جوانان تغییر خواه کشورم را شادباش بگویم. جوانانی که، توانستند پیام اعتراضی خود به حکومت را یکبار دیگر از طریق تسخیر صندوق های رای پیش ببرند. این، یک "نه!" بزرگ دیگر بود به خامنه‌ ایی ولایت فقیه که در ذهن همه جامعه، مظهر جبهه اقتدار گرایی و فرا تر از آن بعنوان راس آن معرفی می شود! "نه!" ایی که در این انتخابات، اگر قسماً در عدم شرکت آگاهانه اپوزیسیون متجلی شد ولی در شکل بس گسترده‌اش، با حضور شهروندان پای صندوق های انتخاباتی بود که رقم خورد. "حماسه سیاسی" آفریده شد اما نه برای خامنه‌ ایی که توسط شهروندان آگاه و برای جامعه مدنی و نیز یک رفراندوم شد در قبال سیاست ها و برنامه های مستبدانه، ایران برباده ده و فقر گسترانه حکومت ولایی- نظامی. شادی حاصل از شکست خوردن جبهه استبداد، شادی همگانی است. نتیجه هر کامیابی در تعرض به استبداد، عنصری از یک شادمانی ملی است.
من، رویکرد درخور را در آن می دانستم که جامعه مدنی ایران علیرغم نقد سنگین تاریخی خود به آقای رفسنجانی، او را منتقدی پشتیبان باشد تا که در مسیر تعرض علیه استبداد حاکم، نفس گاهی برای خود بجوید. این امکان اما، با مهندسی های دستگاه ولایت فقیه از بین رفت و چون در وجود آقای روحانی آن چهره‌ایی را ندیدم و هنوز هم نمی بینم که بر نگاه بخش قابل توجهی از این رای سنگین غلبه دارد، لذا شرکت در انتخابات مهندسی شده را هم زیانبار دانستم. نظرم این بود که تکرار تاکتیک پیشنهادی نسبت به آقای رفسنجانی در قبال آقای روحانی، دادن امتیاز به نظام خواهد بود بی نتیجه چشمگیر و در نتیجه مبهم. اکثریت جامعه اما بگونه دیگر عمل کرد. اینکه من در این ارزیابی از آقای روحانی تا کجا بر حق بودم و هستم، پاسخ آن را می باید به زمان و آزمون ها نهاد و بس. اکنون اما، سیاست در ایران با وضع تازه‌ایی مواجه است. از اینرو، اگرچه کنکاش بر سر تفاوت ها پیرامون روش های تاکتیکی در میان نیروی تغییر را می باید ادامه داد، اما عمل سیاسی روز را نباید معطل آن کرد. اختلاف در برداشت ها نسبت به برنامه و ظرفیت های آقای روحانی بهیچ وجه نباید موجب شکاف در اراده همه نیروی تغییر برای رهجویی مشترک شود. اکنون هر کس که دلسوز جنبش تغییر است، باید سر کار آمدن همین چهره تعدیل را فرصتی برای تعدیل بحران های تحمیلی از سوی حکومت ولایی- نظامی بداند و شرکت کننده روند آزمون سیاسی جامعه ایران باشد البته از جایگاه برنامه‌ایی و سیاسی خود.
اما یاری رساندن ما نیروی تحول به آقای روحانی مستظهر به رای ملی - رایی ره جسته از درون روزنه تنگ انتخابات ولایی- فقط و فقط در نگهبانی از آن رایی است که جامعه مدنی به او داده است و نیز در زنده نگهداشتن این رای. نباید اجازه داد که این غول زیبای برآمد یافته در لحظه انتخابات، در پی انتخابات بخوابد و به مرخصی برود. نباید اجازه داد که هیچکس آنرا بخواباند تا که در سایه امن آن، بحران آفرینان بتوانند با خیالی آسوده سوار بر توسن بحران های مهلک، همچنان بر جامعه مدنی ما بتازند. این رای ملی را باید زنده نگهداشت که اصلی ترین وظیفه نیروی تحول و نیز نیروی اصلاح طلب هم، در همین است. این رای جامعه است به تغییر در سیاست های کلان و خرد جمهوری اسلامی. رای جامعه به رهایی کشور از اختاپوس بحران هسته‌ایی و سوگیری تنش زدایانه کشور در مناسبات‌ با جهان. رای جامعه مدنی به لغو حبس و رفع حصر زندانیان سیاسی. رای میلیون ها انسان متضرر از بحران های اقتصادی ناشی از برنامه ها و سیاست های خانمانسوز حکومت. هر دو نیروی تحول و اصلاح – این ترکیب اجتماعی جنبش "سبز"- باید که مدام به نماینده ظفرمند "تعدیل" گوشزد کنند تا او بداند که بی این رای و بدون وفاداری به آن، وزنه‌ایی نخواهد شد در نبرد و مصاف سنگین با صاحبان اصلی قدرت و ثروت. باید مدام او را یادآور شد که بدون این رای، خود نیز اگر حتی نخواهد باز هم ناگزیر است از تدارکاتچی شدن در بارگاه ولایت. و بداند که همگان می دانند که او اگر به اراده این رای مردمی تن در ندهد، با آن "کلید" نشانه تبلیغاتی اش قادر به گشودن هیچ قفلی نخواهد بود. اگر آقای روحانی موقعیت تاریخی بدست آورده خویش را مدیون اعتماد نیروی رای ملی است و هم از اینرو موظف به حداقل نمایندگی این اعتماد؛ اما ما خود باید بدانیم که حداقل نمایندگی رای ملی توسط ایشان، تنها و تنها آنگاه محقق خواهد شد و تضمین خواهد یافت که نمایندگی پیگیرانه محتوی این رای اجتماعی توسط نیروهای تحول و اصلاح حتی برای یک لحظه هم از نفس نیفتد.