از : پنهان
عنوان : فرمول خطی
جناب صبوری یعنی حداقل درصد تعداد کارگران هر کشوری باید طبق نسخه و معادله خطی شما ثابت و برابر ۱۰۰ منهای تعداد خرده بورژواها منهای دوبرابر بورژواها میباشد (۱۰۰−۲ب−خب) باشد. آیا شما خود این حکم و نتیجه را قبول دارید؟ من که این فرمول خطی را برای ایران و چند کشور بکاربردم، جواب قانع کننده ای بدست نیامد.
۵۵٣۹۱ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣۹۲
|
از : صبوری
عنوان : برای پنهان
خدمتتان عرض کردم که قراگوزلو مارکسیست است و تحلیل هایش مبتنی بر تئوری های مارکسیستی است. باید بالای مقالاتش بنویسد برای کسانی که به مبارزه طبقاتی به مفهوم مارکسیستی باور دارند.
صورت مسئله را عوض نکردم مطابق تعریف مارکسیستی برایتان نوشتم که آدم سلف امپلوی (برای خودش کار می کند) خرده بورژوا نیست حرده بورژوا در مقیاس کوچک مالک وسایل تولید است و از ارزش اضافی کار دیگری بهره می برد اما این به مقداری نیست که تولید سرمایه گذاری مجدد شود re-invest-.بنابراین جامعه ای با ۳۰ میلیون کارگر و ۵۰ میلیون خرده بورژوا و ۲۰ میلیون بورژوا ممکن نیست چرا که برای
۲۰X۲=۴۰
۵۰X۱=۵۰
چنین جامعه ای حداقل ۹۰ میلیون کارگر باید داشته باشد.
جامعه ای که ۲۰ میلیون بورژوا دارد جمعیت کارگرش باید بطور منطقی بالای ۲۵۰ میلیون باشد چرا که در مارکسیسم بورژوا معادل پولدار نیست
۵۵٣۷۶ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۲
|
از : پنهان
عنوان : برنامه ای آرمانی و ایدهال ولی غیر عملی
باتشکر، جناب صبوری،
ولی تعریف بورژوازی حتا در انگلستان و فرانسه یکسان نیست. رشد و توسعه و تحول معنایی این واژه در اروپا و این دو کشور بسیار آموزنده است. متأسفانه هم استاد و مراد عزیزتان و هم شاگردان و هوادارانشان، چندان توجه ای به این واژه های عاریت گرفته شده ندارند و مسائل و برنامه های خودرا حول و حوش واژگان و معانی تعریف و بازسازی میکنند که غالبن نه ملموس، نه قابل استفاده و نه باظرفیت و نه کارامد و نه توانا و نه عملی است. در اثر بی ظرفیتی و ناکارامدی طرحها و پیشنهادات، مجبورند کل صورت مسئله را عوض کنند. منباب مثال، خود شما مسئله را عوض کردید و تعداد کارگران را ناگهان از ۳۰ میلیون به ۷۰ میلیون تغییر دادید.... لینک زیر از ویکیپیدیا عمق و اهمیت و کاربرد درست، و تعریف مورد نظر هر واژه قبل از نوشتن مقاله را الزامی میکند.
In English, the term "bourgeoisie" is often used to denote the middle classes. In fact, the French term encompasses both the upper and middles classes,[citation needed] a misunderstanding which has occurred in other languages as well. The "bourgeoisie" consists of four evolving social layers: "la petite bourgeoisie", "la moyenne bourgeoisie", "la grande bourgeoisie", and "la haute bourgeoisie".
La Petite Bourgeoisie
The "petite bourgoisie" consists of people who have experienced a brief ascension in social mobility for one or two generations.[citation needed] It usually starts with a trade or craft, and by the second and third generation, the person may have risen to the ranks of the "moyenne bourgeoisie". This class would belong to the British middle middle class and would be part of the American lower middle class. They are distinguished mainly by their mentality, and would differentiate themselves from the proletariat. Professions of this class would include artisans, small traders, shopkeepers, and small farm owners. They are not employed, but may not be able to afford employees themselves.
La Moyenne Bourgeoisie
People who belong to the "moyenne bourgeoisie" have solid incomes and assets, but without the aura of the "grande bourgeoisie". They tend to belong to a bourgeois family that has been bourgeois for three or more generations.[citation needed] Some members of this class may have relatives from similar backgrounds, or even have aristocratic connections. The "moyenne bourgeoisie" would be the equivalent of the British and American upper-middle classes.
La Grande Bourgeoisie
The "grande bourgeoisie" are families that have been bourgeois since the ۱۹th century, or have been bourgeois for at least four or five generations.[citation needed] Members of these families tend to marry with the aristocracy or make other advantageous marriages (advantageous, like all marriages in all social classes). This bourgeoisie has a large historical and cultural heritage, which has accumulated over the decades. The names of these families are generally known in the city where they reside, and their ancestors have often contributed to the region"s history. These families are respected and revered. They belong to the upper class, and in the British class system would qualify as "gentry". In the French-speaking countries they are sometimes called "la petite haute bourgeoisie".
La Haute Bourgeoisie
The "haute bourgeoisie" is a social rank in the bourgeoisie that can only be acquired through time. In France, it is composed of bourgeois families that have existed since the French Revolution.[citation needed] They hold only honorable professions and have experienced many illustrious marriages in their family"s history. The cultural and historical heritage are large, and their financial means are more than secure. These families exude an aura of nobility, which prevents them from certain marriages or occupations. Due to circumstances, the lack of opportunity, and political regime, they have not been ennobled, and remain simply "bourgeois". These people nevertheless live a lavish lifestyle, enjoying the company of the greatest artists of their time. In France, the families of the "haute bourgeoisie" are referred to as "les ۲۰۰ familles", a term which was coined in the first half of the ۲۰th century. Michel Pinçon and Monique Pinçon-Charlot have studied the lifestyle of the French bourgeoisie, and how they boldly guard their world from the "nouveau riche" or "new money".
In the French language, the "bourgeoisie" is almost designated as a caste by itself, even though social mobility into this socio-economic group is possible. Nevertheless, the French term differentiates itself from "la classe moyenne", which consists mostly of white-collar employees. This is where further confusion arises, as the English language does not make this separation when referring to the different layers of the middle class. To complicate things further, a "bourgeois" may appear to have a white-collar job, when in reality they hold a "profession libérale", which "la classe moyenne" in its definition is not entitled to.[citation needed] Yet, in English the definition of a white-collar job encompasses the "profession libérale". As the world becomes globalized and society moves towards a corporate one, "la bourgeoisie" in its pure form has become a somewhat outdated term,[citation needed] which requires a more up-to-date definition.
۵۵٣۶۹ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۲
|
از : صداقت
عنوان : «مارکسیست» های خودخوانده
این «مارکسیست» های خودخوانده چطور میتوانند خود را مارکسیست بدانند که تا قبل از این «مقاله تحلیل طبقاتی- مارکسیستی استاد» شان از وضعیت طبقاتی جامعه و سرمایه داری بودن ج.ا. و رفسنجانی و روحانی و تمام جناح های رژیم خبر نداشته اند؟ یک ذره صداقت.....
۵۵٣۶٣ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۲
|
از : سوسن ش
عنوان : فراکسیون در حزب لنینی
رفقا خسته نباشید
من مقالات دکتر را دنبال می کنم و کامنتها را هم میخوانم و با اشتیاق و علاقه دنبال می کنم و هم از مقاله و هم از کامنتها یاد می گیرم و به بحث های دموکراتیک احترام میگذارم و معتقدم که طبقه کارگر بیش از هرطبق دیگر اجتماعی از دموکراسی دفاع میکند. در اینجا میخواستم نظرم را درباره حزب لنینی بیان کنم. البته خود دکتر در مقالات سازمان یابی به این موضوع توجه دقیق کرده اما من میخواهم این نکته را بگویم که بر تلاف نظر دوست محترمی که دیکتاتوری پرولتاریا را در یک حزب بسته تعریف کرده باید بگویم که :
الف. دیکتارتوری پرولتاریا چنان که مارکس در نقد برنامه گوتا گفته یک شیوه حکومتی کارگران و زحمتکشان است و برخلاف نظر سست و نامربوط آقا یا خانم باران ربطی به فراکسیون های حزبی ندارد.
ب.در حزب بلشویک تا زمانی که لنین زنده بود فراکسیون های مختلفی فعال بودند و پدیده ای وجود داشت که ما از آن تحت عنوان سنترالیسزم دموکراتیک یاد می کنیم. دکتر قراگوزلو هم دردو سه مقاله خود از جمله در نقد موضع گیری ضد لنینی نوام چامسکی به این موضوع مهم توجه کرده و مقاله خوبی نوشته است که در همین سایت اخبار روز موجود است.همچنین نقد دکتر نسبت به رزالوکزامبورگ و دفاع از حزب لنینی بسیار با ارزش است و نشان دهنده بی اطلاعی الف باران است. اتفاقن من گاهی فکر میکنم که قراگوزلو خیلی خشک از حزب لنینی دفاع می کند و به نحوی مارکسیسم ارتدوکس کلاسیک را منجمد می کند
ج. من تروتسکیست نیستم اما وقایع بعد از انقلاب اکتبر نشان داد که چون حزب از فراکسیون های چپ خالی شد و توسط استالین به قهقرا رفت انقلاب شکست خورد. این حزب نیست که باید به شیوه دیکتاتوری پرولتاریا اداره شد بلکه این جامعه است که باید از طریق سلب ماکیت و با شیوه دیکتاتوری پرولتاریا بسوی سوسیالیزم برود. بعد از مرگ لنین و نابود شدن فراکسبونهای حزبی بود که انقلاب به بیراهه رفت.
د. با انتخابات نمی توان به جای رسید که به معاش کارگران جواب بدهد. انتخاباتی که حاصلش روحانی باشد همان طور که دکتر در دو میاله اخیرش نوشته در نهایت به تثبیت بورژوازی منجر خواهد شد
با تشکر از سایت اخبار روز.امیدوارم که این کامنت من بر خلاف دو کامنت دیگر منتشر شود و به پیشرفت بحث کمک کند.
س.ش
۵۵٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۱ تير ۱٣۹۲
|
از : صبوری
عنوان : به ا یاران
این را که دیگر همه قبول دارند که هر گاه حکمی صادر می کنیم رفرنسی هم بگذاریم. جنابعالی می فرمائید قراگوزلو طوری فکر می کند می گوئیم سند کجاست می فرمائید همان که گفتم. آقا اگر ننوشته چطور فهمیدید؟ آیا شما هم با عوالم دیگر در ارتباطید؟
۵۵٣۵۷ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۲
|
از : الف باران
عنوان : ...
آقای صبوری "درخواست رفیقانه" و "اطمینان" شما با هم فاصلهای بسیار دارد . از شما خواسته میشود از دوگانه بودن با دیگران پرهیز نمائید . بهر صورت ، جواب شما در همان کامنت قبلی آورده شده است . قبول فراکسیون در حزب بمعنی ؛ نفی لنینیسم ، نفی وحدت ایدئولوژی ، نفی دیکتاتوری پرولتاریا و قبول حضور بورژوازی در حزب است !
۵۵٣۴٨ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۲
|
از : صبوری
عنوان : برای پنهان
پنهان عزیز ، برایت نوشتم که قراگوزلو برای کسانی می نویسد که به مبارزه طبقاتی باور داشته باشند. وی از این لنز به رخداد های سیاسی می نگرد. شما در پاسخ سوال بسیار مرتبطی را طرح فرمودید.
یک تقسیم اجتماع به طبقات پی پول و کم پول و پولدار روش بررسی مارکسیتی نیست که اگر این می بود روش حل معضل تقسیم مجدد ثروت می بود. اساسا مارکسیم طبقات را بر اساس مالک بودن یا نبودن ابزار تولید تعریف می کند . برای اینکه خسته تان نکرده باشم از خود منبع برایتان می آورم.
The petite bourgeousie are economically distinct from the proletariat and the lumpenproletariat, who are social-class strata who entirely rely on the sale of their labor-power for survival; and also are distinct from the capitalist class haute bourgeoisie (high bourgeoisie) who own the means of production, and thus can buy the labor-power of the proletariat and lumpenproletariat to work the means of production. Though the petite bourgeoisie can buy the labor of others, unlike the haute bourgeoisie, they typically work alongside their employees; and, although there are business owners, they do not own a controlling share of the means of production.[citation needed] The means of production owned by the petite bourgeoisie does not generate enough revenue surplus value to permit the accumulation of capital to be reinvested into production; unless they take extreme financial chances
خوب بدین ترتیب برای یک خرده بورژوا حد اقل باید یک کارگر و برای یک بورژوا دو کارگر کار کنند لذا در جامعه مورد نظر شما باید ۲۰X۲=۴۰و ۳۰X۱=۳۰یعنی حد اقل ۷۰ میلیون کارگر باشد. کارگر به مفهوم تولید کننده صنعتی در اینجا منظور نیست و تولید کننده خدمات هم که در ازاء مزد کار خود را می فروشند همانند معلم و پرستار و ... هم در اینجا کارگر در نظر گرفته می شوند. خوب جامعه مورد نظر شما تخیلی است مگر آنکه طبقات مارکسیتی تعریف نشده باشند.
اما چه می کنیم مجددأ در اینجا دارید اشتباه می کنید. انقلاب سوسیالیستی به یک پروسه اطلاق می شود. خوب قطعأ انقلاب سوسیالیستی از طریق صندوق رأی رخ نمی دهد. در یک پروسه اتحادی تحت رهبری کارگران متشکل رخ می دهد که در آن بخش های تحتانی خرده بورژوازی همراه کارگران هستندو هدف مالکیت عمومی بر وسایل تولید است. در این انقلاب قطعأ مرحله ای خواهد بود که کارگران از کار دست می کشند. بورژواها یک مشت ماشین آلات و ساختمان بی مصرف خواهند داشت و امیدوارم که مودبانه به مالکیت عمومی تن در دهند. بنظر من این محتمل تر از فرار آخوند ها و خانواده چند ملیونی آنها از ترس سکولار هاست. در دوران انقلاب کوآپ شکل خواهد گرفت که هسته مرکزی مالکیت عمومی بعدی خواهد بود. مراحل بعدی متناسب با هر جامعه ای متفاوت است. لحظه ای این ورزش ذهنی را تمرین کنید که برای تحقق انقلاب سوسیالیستی ابتدا یک اتحاد طبقاتی تحت رهبری کارگران باید صورت پذیرد. در این پروسه و در نهایت شکست ماشین دولت بورژوا ها قطعا فعال ها بطور اشتراکی ناگزیرند زندگی کنند این بزرگ و بزرگتر خواهد شد.
۵۵٣۴۴ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۲
|
از : سامان موید
عنوان : دولت ما
جناب پنهان
با سلامخیلی سخت نگیرید، اولن که سوسیالیستها به دولت غیر سرمایه داری ی به قول شما عادل باورندارند. و پرسش شما از اساس مخدوش است.سوسیالیست ها بر خلاف نظر شما به دولت برنامه و بازار نیز نظر ندارند.اما جهت اطلاع شما درهمین ایران ما به محض سلب مالکیت از همان بورژوازی محبوب و ملی شما که در نظام حاکم نمایندگی می شود براحتی می توان سوسیالیسم حداقلی را تحقق بخشید.
شما بروید دنبال بورژوازی ملی و به حسن روحانی تکیه دهید. خدا را چه دیدی شاید فرجی شد؟
۵۵٣۴۱ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۲
|
از : پنهان
عنوان : جزئیات طرح برنامه و بودجه دولت عادل و غیرسرمایه داری شما
جناب صبوری،
فرض کنیم همین امروز شما و حزب شما رئیس و سکاندار و حاکم سیاسی یک کشوری با ۱۰۰ میلیون جمعیت با آرا و عقاید و درامدها و تبارها و مذاهب و هویت های متفاوت شد. فرض کنید مطابق تعاریف استاد و مرادتان، گرچه که "درک مفاهیم آنها برای همه کس نیست، ۳۰ میلیون کارگر (فرودست)، ۵۰ میلیون خورده بورژوا (متوسط() و ۲۰ میلیون بورژوا (فرادست) داشته باشید. سرمایه اولیه و نرخ بیکاری، و یا حتا هر فاکتور از قلم افتاده دیگری، برای تمام طبقات را هر طور که دوست داشتید فرض کنید. بفرمائید جزئیات برنامه عملی، برنامه سیاسی−اقتصادی و "چه باید کرد" شما برای رسیدن به حکومتی با ایده الهای شما چیست؟
۵۵٣۴۰ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣۹۲
|
از : صبوری
عنوان : به یاران
شما ادعا کرده اید که در سه مورد قراگوزلو لنینیسم را رد کرده
۱- وحدت ایدئولوژیک
۲- دیکتاتوری پرولتاریا
۳- حضور بورژوازی در حزب
من رفیقانه از شما می خواهم از درون نوشته هایش بدون حاشیه نویسی و تلاش برای وارونه نمودن حقیقت این را تنها با سند نشان دهید.
البته من مطمئن هستم بهانه خواهید آورد و به شیوه علما فرار بجلو خواهید نمود و اسم مستعارتان عوض خواهد شد و همچنان تقریر های اینچنینی حکمی بدون سند از شما خواهیم دید
تمام مقالات قراگوزلو در وب هست خواهش دارم وقتی اظهار نظری می کنید مستندش کنید. البته من مذهبی نیستم و مارکسیستم و به وحی هم اعتقا د ندارم بنابراین اگر وی بعضی اشتباهات را نقد کرده دلیل مارکسیست بودنش است قطعأ هر لحظه بر دانش مبارزه طبقاتی افزوده خواهد شد
۵۵٣۲۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣۹۲
|
از : الف باران
عنوان : مخالفین لنین نمی توانند مدافعین سوسیالیسم باشند.
آقای کاوه سواد کوهی؛شما با چه استدلالاتی اظهار میدارید که : "...مقالات رفیق قراگوزلو اگر نگویم بهترین در شمار بهترین تحلیل ها و نوشته هایی است که در چپ منتشر می شود ."
حزب طبقه کارگر بر سه اصل استوار است ، وحدت در ایدئولوژی، وحدت در سیاست و وحدت در تشکیلات. لنین در کتب خویش از جمله در آثار خود : "چه باید کرد"، "دو تاکتیک سوسیال دموکراسی" و "یک گام به پیش دو گام به پس"، در هر کدام از این زمینه ها سخن گفته و با استدلال به اهمیت مبانی وحدت در حزب طبقه کارگر پرداخته است.
در تمام مقالات آقای قراگوزلو نقض این اصول وجود داشته و دارد . وجود فراکسیون در حزب نفی دیکتاتوری پرولتاریا و حضور بورژوازی در حزب است که آقای قراگوزلو از این سیاست سرسختانه دفاع میکنند . تمام تلاش آقای قراگوزلو برای تخریب لنینیسم (لنینیسم در معرض نقد لوکزامبورگ ) ،برای تخریب سوسیالیسم تاسیس شده و وجود داشته در زمان لنین و استالین بوده است . مخالفین لنین نمی توانند مدافعین سوسیالیسم باشند.
۵۵٣۱۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣۹۲
|
از : ا. شایان
عنوان : شرایط را چگونه می شود تغییر داد
آقای دکتر تحلیل طبقاتی کرده اند، با دیدگاه ضد سرمایه داری، ولی مساله این است که در نبود تشکل و احزاب مدافع منافع طبقه کارگر(تعمد دارم که از سوسیالیسم و کمونیسم اسمی نبرم)، چطور می شود از یک انتخابات آن هم در شرایطی که رژیم مذهبی به مردم تحمیل کرده انتظار داشت که مساله «عدالت» را حل کند؟ بنا بر این مساله رعایت حقوق شهروندی و آزادیهای سیاسی، و برداشته شدن سانسور، اهمیت فوق العاده در امکان شکل گرفتن تشکل ها و احزاب مدافع طبقه کارگر و برابری خواه دارد. از این که بگذریم، مساله مهم دیگر، نقش و توانایی طبقات جامعه، در بهم زدن شرایط کنونی برای تغییر به سمت عدالت و دموکراسی است. به این خاطر است که نگارنده بر این باورم که منوط و منحصر کردن تغییرات و دگرگونی شرایط کنونی را، به سازمان یابی طبقه کارگر، فرصت سوزی های بسیار برای تغییر به سمت گاهش فشار پلیسی و سرکوبگری همراه خواهد داشت. از این جهت است که باید نقشه طبقه متوسط برای یک دوره عبور از شرایط اختناق و سرکوب، مورد توجه قرار بگیرد. گستردگی و خواستهای فرهنگی و سیاسی این طبقه می تواند این رژیم امنیتی - نظامی را به عقب نشینی در برابر مردم و رعایت بخشی از حقوق آنان بکند که این به نوبه خود می تواند در خدمت سازمانیابی طبقه کارگر هم باشد
۵۵۲۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣۹۲
|
از : کاوه سواد کوهی
عنوان : بورژوازی ملی کفن شده
قصد نداشتم وارد بحث های کامنتی شوم. تا کنون نیز زیر مقاله ای کامنت ننوشته ام. اما احساس کروم دارد به زحمات نویسنده و تحلیل گر بسیار دوست داشتنی ما ظلم میشود. من به عنوان یک سوسیالیست خیلی قدیمی که سال های طولانی عمرم را با جریان های خط دو و سه سپری کرده ام فکر می کنم نوشته ها. و مقالات رفیق قراگوزلو اگر نگویم بهترین در شمار بهترین تحلیل ها و نوشته هایی است که در چپ منتشر می شود. نمی دانم شاید یکی از دلایل آن این باشد که قراگوزلو بحث های مارکسیستی را به شکل آکادمیک هم خوانده است و تحلیل ها و مقالاتش به یک دستگاه منیجم نظری آکادمیک هم متکی است و شاید به خاطر آشنایی این رفیق با مبانی سوسیالیزم کلاسیک است. هر چه هست من در این مقالات مبانی محکم سوسیالیزم علمی مارکس و انگلس را به وضوح می بینم.
به همین خاطر هم شاید درک دقیق آنها برای بعضی از دوستان ساده نباشد. کما اینکه دوست عزیزی نوشته است که بورژوازی ملی است یا باید رشد کند. من نمی دان که این عزیز تا کجا سوسیالیزم را می شناسد اما من ایشان را به کتاب بسیار مهم امپریالیزم لنین ارجاع می دهم.و به کتاب زنده یاد سلطان زاده که در مورد انکشاف بورژوازی و منسوخ شدن بورژوازی ملی و مستقل نوشته است.
به هر حال در میان کمونیست ها این بحث هایی که دوست عزیز پنهان و دیگران کرده اند تمام شده است و نمی توان با این استنادات در نهایت نتیجه گرفت که:
بله رفقا!
چون بورژوازی ملی است پس بشتابید و انتخاب شدن حسن روحانی را جشن بگیرید
ببخشید از این که تصدیع اوقات کردم
در ضمن کامنت دوست گرامی صبوری هم قابل توجه است.
مخلص همه رفقا
کاوه سواد کوهی
۵۵۲٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣۹۲
|
از : خواننده
عنوان : درود بر آقای پنهان
بنده هم نظراتی شبیه نظراتِ شما نوشته بودم که چون تندتر بود و «می توانست» به اهانت تعبیر شود، احتمالاً (و از این دیدگاه به حق) از سوی «اخبار روز» درج نشد.
من فکر نمی کنم این «اهانت» باشد که نویسنده را به این متهم کنم که با واقعیات، و با زمان، ارتباطِ چندان منظقی ئی ندارند.
با احترام به شما و به نویسنده
۵۵۲٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣۹۲
|
از : صبوری
عنوان : پنهان یا ...
پنهان عزیز انتقاد وارد به دکتر قراگوزلو اینکه متأسفانه وی برای کمونیست ها می نویسد . مقالاتش پیچیده است و آنها که آشنا با مضامین مارکسیستی نیستند آنرا غالبأ نمی فهمند.به شعر شاملو شباهت دارد برای همه نیست. برای فهمیدنش باید مطالعه کرد و گاهی چند بار خواندش. دوستانه بگویم شما هم چندان متوجه نشدید. قراگوزلو می گوید انتخابات برای تجدید آرایش نظام سرمایه داری انجام می شود و شو و مضحکه هم نیست گرچه در ایران مثل سرمایه داری اش شلخته و انحصاری و بد ریخت است.
هر جا مزد بگیری باشد که فاقد وسائل تولیدی است نظام آنجا سرمایه داری است
۵۵۲٨۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣۹۲
|
از : پنهان
عنوان : ترجیح فقر بر هر نوع سرمایه و سرمایه سازی
جناب قراگوزلو، اهم محتوای مقاله فتوایی و منولوگ شما مملو از اخبار و نگرش های یک بعدی ،احکام مغلطه آمیز و اتهامات ناقص و واژگان عاریه گرفته شده از فرهنگ سوسیالیستی غرب میباشد. با وجود اینکه که خود را محقق و متفکری چپ معرفی میکنید، بدون اینکه واژگان "بورژوازی" و "کارگری" را قبلن تعریف کرده باشید، آنهارا ده ها بار در مقاله مورد استفاده قرار داده و از طریق برچسب بورژوازی زدن به افراد مختلف به تحلیل کار و سرمایه و تضاد طبقاتی آنان پرداخته و با محکوم کردن تمام چپ "غیر از قراگوزلو" میپردازید و زمین و زمان را با انگ و برچسب خالی از هرگونه دیالوگ و ضد−گفتمان بهم میدوزید.
اگر منظورتان از "بورژوازی" همان مفهوم اصیل اروپایی است، که باید بگویم هنوز از بدو تاریخ قدیم و جدید ایران تا به امروز، از جمله از نقطه عطف تاریخی انقلاب مشروطه تا به امروز، درایران چنین طبقه ای نه وجود داشته و نه تاکنون بوجود آمده و شکل گرفته.
همینطور اگر مراد و منظورتان از "کارگر و پرولتاریا" همان مفهوم اصیل اروپایی است، که باید بگویم هنوز از بدو تاریخ قدیم و جدید ایران تا به امروز، از جمله از نقطه عطف تاریخی انقلاب مشروطه تا به امروز، چنین طبقه ای نه وجود داشته و نه تاکنون بوجود آمده و شکل گرفته.
جوامع ایران طبقات و تعریف خاص خودش را میطلبد که هنوز چیزی ایرانشمول ارائه نشده است. تحلیل طبقاتی شما حتا قادر به پوشش و ارائه تعریف درستی از موجوداتی همچون "احمدی نژاد" و طیف وسیعی از پوپولیستها و کارمندان دولت، کارگران زمین و کارخانه، فرودستان نظام و "روحانی" و طیف وسیعی از آخوندها، بازاریها، تجار، دلالان، سرمایه داران، تکنوکراتها و واردکنندگان صنعت و تکنولوژی خارج از کشور نیست. بهمین دلیل شما احمدی نژاد و دولتش را کارگری تر و مفید تر از دولتهای روحانی و خاتمی و رفسنجانی ارزیابی میکنید!
گویی شما فقر را بر هر نوع سرمایه و سرمایه سازی و هرگونه برنامه توسعه اقتصادی− سیاسی ترجیح میدهید! درحالیکه بدون توسعه اقتصادی − البته به نظر شما فقط انباشت سرمایه، ولی به نظر من هم افزون و توزیع سرمایه و هم کار و کاهش بیکاری و فقر− توسعه های سیاسی و مدنی− از جمله آزادی بیان بنده و شما و ویا همان دموکراسی نهادینه شده − میسر نخواهد بود. یکی از علت هایکه چرا این دموکراسی نسبی هنوز در ایران مستقر نشده، نبود همان طبقه بورژوازی بومی مورد تنفر شماست.
۵۵۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣۹۲
|
از : شاهین صفاپور
عنوان : شاید چپ بیدار شود
خیلی جالب است. آقای اوباما می گوید که رای مردم به حسن روحانی مالفت با نظر رهبر جمهوری اسلامی است و مخالفت ضمنی با روحانیون محافظه کار سنتی است و ما در بیانیه حزب کمونیست کارگری که در همین سایت اخبار روز منتشر شده می بینیم که این کمونیست؟؟؟ های خیالی نیز در بیانیه انتخاباتی خود همان تحلیل نامربوط را مطرح می کند و به گونه اس صحبت می کند که انگار مردمی که برای جشن و خوشحالی به خیابان آمدند همه هواداران این حزب بودند و برای سرنگونی آمده بودند. نه باا جون این جور نیست. تا زمانی که چپ ما نتواند در یک مورد مانند انتخابات یک تحلیل منطقی و معقول و واقع بینانه بیرون بدهد اوضاع و احوالش کماکان حاد و بحرانی و خراب خواهد بود.
من هم به نوبه خود از رفیق تشکر میکنم و فکر می کنم که این نوشته کوتاه علاوع بر تفسیر درست انتخابات ایران یک تلنگر رفیقانه به چپ نیز هست. امیدوارم که با این مواضه سازنده رفیقانه برخورد شود.
۵۵۲۴۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ خرداد ۱٣۹۲
|
از : زهره صادقی آذر
عنوان : زنده بادسازمان یابی سوسیالیستی طبقه کارگر
من نیز به سهم خود از مقاله و تحلیل واقع بینانه رفیق تشکر می کنم و بر خلاف بهروز معتقدم این مقاله توانسته موج هیجان زده روحانی پروری را بشکند و برداشت دقیقی از موقعیت دو جناح ضدانقلاب بورژوا امپریالیستی ایران ارائه دهد. با صبوری هم موافقم که دست به جای حساس گذاشته است. متاسفانه همانطور که رفیق نویسنده نیز بدرستی گفته است چپهای ایران بجای روی وردن به امر مهم سازماندهی همه رفته اند سراغ تبلیغات و تلویزیون. از اقلیت و راه کارگر و اتحاد چپ و غبره. و مصاحبه های کیلویی پخش می کنند. ۷ سال است که حزب کمونیست ایران تلویزیون دارد اما نتوانسته است با تلویزیون های بورژوائی رقابت که چه عرض کنم تناسب یک به هزار ایجاد کند.
زنده باد سازمان یابی سوسیالیستی طبقه کارگر
۵۵۲۴۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ خرداد ۱٣۹۲
|
از : بهروز
عنوان : اشتباه از نوع دیگر
همان طور که به گفته آقای قراگوزلو نمایش صرف خواند "انتخابات" در ایران اشتباهی است که بر مبنای آن اشتباهات دیگر شکل میگیرد تغییر و تحول و دست به دست شدن قدرت بین جناح های رژیم را به بده و بستان های جناح های بورژوازی ایران نسبت دادن اشتباه است. تا کنون هیچ تحلیل علمی که رابطه و تناظر یک به یک جناح های رژیم با بخش های مادی بورژوازی ایران را نشان دهد ارائه نشده است. پیش فرض بورژوایی خواندن رژیم خشت کجی است که دیوار کج سی ساله ای را در میان نظریه پردازان جنبش چپ بالا برده است و به تبع آن شکست ها سیاسی و پراتیکی را سبب شده است. تحلیل های دلبخواه دادن و گاهی احمدی نژاد را نماینده بورژوازی تازه به دوران رسیده خواندن (جالب است که بعضی تحیلیل می کردند که احمدی نژاد نماینده جناحی از بورژوازی است که در اثر اعطای وام های زود بازده تشکیل شده است! یعنی نماینده طبقه طبقه را به وجود آورده است!). اصلا نیاز به نمایش های توده ای چه به صورت خیابانی و چه انتخاباتی به منظور سرکوب جنبش های دمکراتیک در ایران پدیده ایست که در نظام های بورژوا-دیکتاتوری متعارف دیده نمی شود. آن ها بیشتر میل به سیاست زدایی از جامعه دارند. و دهها فاکت دیگر که وجود دارد که با تحلیل سطحی نظیر آن چه قراگوزلو با شور و حرارت ارائه میدهد در تناقض است.
۵۵۲٣۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ خرداد ۱٣۹۲
|
از : صبوری
عنوان : نوشته ای دقیق
رفیق از مقاله دقیقتان متشکرم. آقای نیکفر لیبرال در همین سایت می گوید " چاره رنجبران وحدت و تشکیلات است" اما متأسفانه کادر های اصلی سازمان های کمونیست ما کارشان شده روزنامه نگاری و برنامه تلویزیونی ساختن. اینها نمی فهمند که بدون تشکیلات وسیع داخلی اگر صد کانال تلویزیونی هم داشته باشی همه اش مفت گفته ای
۵۵۲٣۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ خرداد ۱٣۹۲
|
از : نادر محجوب
عنوان : موافق و یک پرسش
من قبول دارم که برای تغییر جهان ابتدا باید آن را تفسیر کرد. به نظر من تفسیرهای جناب قراگوزلو در غالب مواقع توام ب یک دقت نظری ویژه است که از درک و برداشت و سواد و دانش غنی تئوریک ایشان ناشی می شود. به هر حال بدون داشتن دانش نظری نمی شود یک بحث سیاسی را بدرستی پیش برد و مانند آقایان و خانم های "کمونیست" بدون بد و بیراه گفتن به استبداد سیاسی حاکم مسئله ای منطقی را حل کرد. فقط می خواستم از آقای ق راگوزلوی عزیز بپرسم که شما آینده جمهوری اسلامی را بعد زین انتخابات تثبیت شده تر می دانید یا ضعیف تر؟ یعنی آیا اصلاح طلبان جمهوری اسلامی را به یک قدرت دوگانه تبدیل می کنند یا بر خلاف دوران حمدی نژاد(دور دوم) وحدت حاکم میشود؟
۵۵۲۲۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ خرداد ۱٣۹۲
|
از : سحر بامدادان
عنوان : تحلیل طبقاتی
در میان نوشته ها و تحلیل های نامربوط و هیجانی پیرامون انتخابات سرانجام یک تحلیل سوسیالیستی و کارگری و طبقاتی هم خواندیم.
دست مریزاد به رفیق دکتر قراگوزلو
۵۵۲۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۷ خرداد ۱٣۹۲
|