رئیس جمهور جدید و مانع قدیم
ب. بی نیاز (داریوش)
•
آقای روحانی زمانی میتواند شرایط عمومی سیاسی ایران را «عادی» کند که بتواند معضلِ قدرت دوگانه را حل نماید. یعنی شرایطی بوجود آورد که سپاه و سازمانهای امنیتی وابسته بدان در ارگانهای منظم دولتی مانند ارتش و وزارت کشور حل شوند. طبیعی است که این استراتژی به یک روند زمانبر نیازمند است
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
سهشنبه
۲٨ خرداد ۱٣۹۲ -
۱٨ ژوئن ۲۰۱٣
آقای روحانی در کنفرانس مطبوعاتیاش، دولت خود را «دولت امید، دولت اعتدالگر و یک دولت فراجناجی» تعریف کرده و نویدهای دلگرمکنندهای به مردم به ستوه آمدهی ایران داده است.
روی هم رفته، انسانها را بر پایهی نیات آنان ارزیابی نمیکنند. عمل (پراتیک)، تنها معیار حقیقت است. «دوستداشتن و عشق» نه یک موضوع انتزاعی و فلسفی، بلکه موضوعی است که باید در عمل خود را نشان دهد، وگرنه باید آن «دوست داشتن و عشق» را به اصطلاح دم کوزه گذاشت و آبش را خورد!
پرسش نخست این است: آیا روحانی میتواند - با این پیشفرض که او واقعاً میخواهد برنامههای خود را عملی کند- به نویدهای خود عمل کند؟ ولی برای پاسخ به این پرسش، نخست باید این پرسش را طرح کرد که روحانی در چه شرایطی [سیاسی، اقتصادی و اجتماعی] به عنوان رئیس جمهور انتخاب شد؟
مشخصهی سیاسیِ جمهوری اسلامی، وجود قدرت دوگانهای است که در تار و پود ساختارهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی آن تنیده شده است. «قدرت دوگانه» ویژهی جوامعی است که از دلِ یک روند انقلابی شکل گرفتهاند. قدرت در این جوامع به دو بخش تقسیم میشود: قدرت دولتی که به نوعی ساختارهای آن ادامهی ساختارهای دولت یا دولتهای پیشین است و قدرت رهبری که از دل «انقلاب» بیرون آمده و به یک پدیدهی در خود و برای خود تبدیل شده است. در واقعیت چنین است که دولت و ساختارهای وابسته بدان در چنین جوامعی تابعی از قدرت رهبری هستند. ایران نخستین کشوری نیست که به چنین آفتی گرفتار آمده است. ما همین پدیده را آلمان نازی، شوروی سابق، چین، کره شمالی و امروزه در ایران مشاهده میکنیم. تبلور ظاهری این دوگانگی قدرت در وجود دو قدرت نظامی- امنیتی است:
۱- در شوروی در کنار ارتش منظم و کا گ ب، سازمان جوانان حزب کمونیست [کومسومول] قرار داشت. این سازمان که ابتدا مانند «جهاد سازندگی» عمل میکرد به تدریج به اهرم اصلی نظامی - امنیتی رهبری تبدیل گردید. در زمان پایانی شوروی این سازمان نزدیک به هشت میلیون عضو داشت. بخشی از اولیگارشهای کنونی روسیه از دل همین سازمان بیرون آمدهاند.
۲- در کره شمالی در کنار ارتش منظم ۱.۲ میلیونی [یکی از بزرگترین ارتشهای جهان]، یک میلیشای ۴.۷ میلیونی وجود دارد که به عنوان ستون نگهدارندهی نظام عمل میکند و مستقیم زیر نظر رهبری است،
٣- در آلمان نازی، در کنار ارتش منظم، سازمان اس اس (گردان حفاظتی) [Schutzstaffel] وجود داشت که مستقیم زیر نظر رهبری بود
۴- و در ایران در کنار ارتش منظم ۴۲۰ هزار نفری یک سپاه پاسداران وجود دارد که به رهبری متصل است.
البته باید تأکید کرد که وجود قدرت دوگانهی نظامی - امنیتی فقط بخش قابل رویت این دوگانگی قدرت است. زیرا ساختارهای پیچیدهای که طی زمان در جامعه شکل میگیرند، آنچنان در ساختارهای عادی و متداول تنیده میشوند که مشاهدهی آنها کار آسانی نیست.
دوگانگی قدرت
منبع ادامهی زندگیِ «دوگانگی قدرت» چیست؟ تنش! دوگانگی قدرت، خود از یک سو تنشزاست و از سوی دیگر از همین تنش نیز تغذیه میکند. این تنش یا تنشها میتوانند درونی (در داخل خود جامعه) یا بیرونی (با کشورهای دیگر) باشند. از این رو، دوگانگی قدرت به طور مستقیم با تنش گره خورده است.
آقای حسن روحانی مانند پیشینیان خود، در چنین شرایطی یعنی وضعیت قدرت دوگانه به عنوان رئیس جمهور ایران انتخاب شده است. او بنا بر تجربیات و دانش سیاسی خود میداند که در چه وضعیتی به سر میبرد. او همچنین به خوبی میداند که در ایران قدرت دوگانه حاکم است و حرفِ آخر را قدرت رهبری [دستگاه رهبری و سپاه وابسته بدان] میزند.
رئیس جمهور جدید اگر بخواهد در همین شرایط تاکنونی قوهی مجریهاش را سامان بخشد، باز هم با همان مشکلاتی روبرو خواهد شد که پیشینیان او - خاتمی و احمدینژاد، البته با اشکال دیگر- با آن روبرو بودند. یعنی جامعهی ایران باز درگیر یک سلسله تنشهایی میگردد که راه هر گونه اصلاحات پایدار را سد خواهند کرد و ما باز در نقطهای قرار خواهیم گرفت که تاکنون بودهایم.
آقای روحانی زمانی میتواند شرایط عمومی سیاسی ایران را «عادی» کند که بتواند معضلِ قدرت دوگانه را حل نماید. یعنی شرایطی بوجود آورد که سپاه و سازمانهای امنیتی وابسته بدان در ارگانهای منظم دولتی مانند ارتش و وزارت کشور حل شوند. طبیعی است که این استراتژی به یک روند زمانبر نیازمند است. زیرا از یک سو این نهادها به همین سادگی حاضر نیستند که به چنین سیاستی تن بدهند و از سوی دیگر رفعِ این تناقض عملاً به معنای انحلال جمهوری اسلامی - حکومت دینی / آتوریته- به این شکلی که ما میشناسیم خواهد بود.
بهترین و کمدردترین شکل رسیدن به این هدف، این خواهد بود که رئیس جمهور بتواند طی یک روند اقناعی، با تضمین منافع بخشی از کارگزاران اصلی قدرت وابسته به رهبری، یعنی سپاه و نیروهای امنیتی، آنها را در ارتش ملی و وزارت کشور حل کند. در غیر این صورت، یعنی در صورتِ مقاومت همه جانبهی این بخش از قدرت، دو حالت باقی خواهد ماند: یا روحانی به ابزار دیگر متوسل خواهد شد یا به همین شرایط تمکین میکند.
به سخنی دیگر، باید دید که رئیس جمهور منتخب در آینده چه سیاستهایی در برابر سپاه و نیروهای امنیتی وابسته بدان پیش میگیرد و چه توافقات اقتصادی و سیاسی با آنها انجام میدهد؛ و آیا بخشهایی از سپاه و نیروهای امنیتی وابسته بدان برای حفظ منافع اقتصادی و سیاسی خود در این خصوص واکنشهای مثبت نشان میدهند یا خیر.
در حقیقت در این کارزار، متحدان طبیعی آقای روحانی در «بالا»، قشر نو رسیده سرمایهداران و اولیگارشهایی است که در درون سپاه و ارگانهای وابسته بدان شکل گرفته است. زیرا، مکانیسم سرمایه به آنها حکم میکند که برای ادامهی بقا باید به شرایطی دست یابند تا سرمایهی آنها بتواند در عرصه ملی و بینالمللی عرض اندام کند.
اگر آقای روحانی به شرایط کنونی تمکین نکند و بتواند طی یک سلسله سیاستهای اقناعی و تضمینی به چنین هدفی نایل آید، یا در نهایت به گونهای بتواند یگانگی قدرت را در ایران متحقق سازد، آنگاه باید به او صد آفرین گفت!
www.biniaz.net
|