دموکراتهای چپ و موضوع انتخاب روحانی


هیات تحریریه نشریه ی آذربایجان


• ما بعنوان دموکراتهای چپ، در عین تلاش برای جایگزینی یک نظام دموکراتیک عدالت جو به جای نظام کنونی، هیچ رفورمی را، هیچ تغییری در جهت بهبود زندگی مادی و معنوی مردم، هیچ دگرگونی در راستای تامین نیازهای زحمتکشان، زنان، جوانان، ملت های فاقد حقوق ملی و … را تخطئه نمی کنیم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲ تير ۱٣۹۲ -  ۲٣ ژوئن ۲۰۱٣


روحانی انتخاب شد. ولی مردمی که به روحانی رای داده اند، او را «انتخاب» نکرده اند.! این جمله به ظاهر متناقض بیانگر حقیقتی روشن است. اگر انتخابات آزادانه برگزار می شد و مردم مخیر بودند میان نظام اسلامی و یک نظام لائیک و دموکراتیک یکی را برگزینند؛ اگر اجازه داشتند میان کاندیداهای شورای نگهبان «ولایت فقیه» و کاندیداهای احزاب و سازمان های دموکراتیک مفروض یکی را برگزینند، بی شک به دومی رای می دادند. اگر در شرایط فقدان این شرایط، ناگزیر بودند میان میر حسین موسوی، خاتمی، رفسنجانی و خامنه ای… یکی را انتخاب کنند، بی شبهه برنده این انتخاب، میر حسین موسوی می بود. در گزینش میان رفسنجانی و خامنه ای رای به رفسنجانی می دادند و به احتمال بسیار قوی و بفرض اجبار در انتخاب میان خامنه ای و جنتی، خامنه ای از صندوقها بیرون می آمد. بنابرین مردم «انتخاب کننده» نه در پی اشخاص و احزاب، بلکه به دنبال نیرویی بودند و هستند که یا از بدتر شدن شرایط زندگی خود جلوگیری کنند و یا تغییری به سمت بهبود اوضاع از طریق گزینش آنها ممکن شود. و اکنون در شرایط فقدان آلترناتیوهای دیگر، در نتیجه ممنوعیت انتخاب، مردم به ناگزیر روحانی را انتخاب کرده اند. شخصیتی که از اول تشکیل رژیم از مسئولان آن بوده و هرگز به «اصلاح طلبی» شناخته نشده است.روحانی «انتخاب آزاد!!» مردم در شرایط عدم آزادی انتخاب است.
نبودن امکان انتخاب میان همه آلترناتیوهای گوناگون بزرگترین تقلب هاست. آرای مخالفین نظام و یا کوشندگان اصلاح رادیکال آن، نه اخذ و نه شمارش شده اند. ولی تقلبی در شمارش آرا نیز رو نداده است. کسی معترض نیست. از شورای نگهبان، خامنه ای، عسگر اولادی، سپاه، وزارت اطلاعات و کاندیداهای شکست خورده گرفته تا مردم رای دهنده در تبریک و شادمانی برهم پیشی می گیرند؟ همه راضی اند. این بار «مهندسی» چنان انجام گرفته است که یک منتخب شورای نگهبان – که تا انتخابات، برای ۹۰ در صد رای دهندگان ناشناخته بود، بدون هیچ پیشینه اصلاح طلبی، در آخرین لحظه ها با معرفی و پشتیبانی رفسنجانی و خاتمی در برابر بدترین و رفوزه ترین و بی جاذبه ترین ممکنات یعنی «جلیلی» و «قالیباف» و … رو در رو قرار داده شد و در عرض چند روز با سخنرانی های پر وعده و وعید، به مصداق بیت معروف سعدی درباره «گرسنه و نان جوین»، به «محبوب» مردمی تبدیل شد که اکثریتشان مجبور به رای دادن بودند. گفته بودیم که این بار تقلبی در شمارش آرا صورت نخواهد گرفت. این پیش بینی ما درست بود.
ما با در درک شرایطی که امروزه بر کشور حاکم است، مردم رای دهنده را ملامت نمی کنیم. اگر امکان انتخاب دیگری بود، چه بسا جای ملامت بود. اگر در مقام انتخاب میان یک نظام دموکراتیک و نظام کنونی، رای به استبداد می دادند، شایسته سرزنش بودند؛ اگر میان میر حسین موسوی و روحانی، دومی را بر می گزیدند، در خور ملامت بودند. ولی آنها – علیرغم هر مهندسی و هر تدبیری که «اتاق فکر» نظام انجام داده باشد، در برابر کسانی که به «کاندیداهای رهبر» شهره بودند، به کاندیدای دیگر رای داده اند. بنابرین انتخاب مردم از میان ممکنات بوده است. چنانکه می گویند، رای به تغییر است و ما از این عزم مردم شادمانیم.
یک زندانی گرفتار که در حسرت و آرزوی آزادی است، در عین نفرت از زندان، اگر میان دو زندانبان خونریز – یکی اندکی «دلرحم» و مقید به قانون و دیگری سنگدل تر و حد نشناس – اولی را بر دومی ترجیح ندهد، شایسته ملامت است و باید در «سلامت» عقلش تردید کرد . زندانی را نمی توان در این ترجیح ملامت کرد. ولی اگر مبارزان آزادی و یا گروهی از زندان گریخته و یا طرفداران آزادی زندانیان در «خارج»، سازمانی برای حمایت از زندانبان و شکنجه گر دلرحم سازمان دهند، باید در «سلامت» و «صداقت» شان تردید نمود. نصیب آنان جز برانگیختن احساس چندش چیز دیگری نخواهد بود.   ما مردم را درک می کنیم، چون میان ممکنات به اصلح ممکن رای داده اند، به عزمشان آفرین می گوییم ولی هرگز سطح مبارزات خود را تا سطح خواسته های کسانی که همه حقوقشان تاراج گشته و از هر روزنه نوری استقبال می کنند، پایین نخواهیم آورد.
بخشی از کسانی که در هیئت اپوزیسیون، نیروهای دموکراتیک تحریم کننده را ملامت می کنند، در عمل «اپوزیسیون» نیستند. سطح خواسته ها و نوع مبارزه اینان، این نیرو را در ردیف اصلاح طلبان میانه رو و یا محافظه کار درون رژیم قرار می دهد. تعلق بخشی از این نیروها و یا اشخاص به این و یا آن جریان سیاسی در گذشته، تاثیری در این واقعیت ندارد. آنها نه از چشم آزادیخواهان پی گیر، بلکه از منظر اصلاح طلبان محافظه کار درون رژیم به روندهای کشور و جهان می نگرند. روی سخن ما با اینان نیست. موضوع سخن بخش دیگر مخالفان تحریم است که از زاویه اپوزیسیون به صحنه می نگرند. این نیرو باید بداند که دستاوردها حاصل مجموعه تلاشهاست. اصلاحات در بسیاری موارد، نه فقط حاصل تلاش «اصلاح طلبان»، بلکه در عین حال حاصل حضور نیروهای رادیکالی نیز هست که به این قسم اصلاح اکتفا نمی کنند و برای تغییرات عمیق تر می کوشند. پیشرفت جامعه نتیجه مجموعه این تلاشهاست. تلاشها محصول منافع، امکانات و آگاهی نیروهای مختلف جامعه است. تلاش برای اقناع همه به اتخاذ مشی ای که کم امکان ترین بخش جامعه اتخاذ می کند، جز نشانه استبداد، عوام گرایی و بی مایگی این نیروها چیز دیگری نیست. تجربه نشان داده است که مخالفان این رنگارنگی خطا می کنند.
اکنون روحانی با کیفیتی که در بالا گفتیم انتخاب شده است. او که از یک نظر محصول ائتلاف «اصولگرایان» و اصلاح طلبان محافظه کار درون رژیم است، از سویی نیز حاصل درماندگی سلاطین حاکم و جستجوی راه برون رفت از سوی آنان – در عین حفظ اساسات خودکامگی است. انتخاب کنندگان روحانی اینک موظفند از او بخواهند به شعارهایی که بواسطه آنان رای گرفته است، عمل کند. این، وظیفه کسانی است که او را برگزیده اند. کسانی که «زلف آشفته و خی کرده و خندان لب و مست» مبارزان پی گیر دموکراسی، عدالت و حقوق انسانی را به خاطر رای ندادن به کاندیدای رفسنجانی – خامنه ای به سخره می گیرند، به جای رجز خوانی، در تدارک حراست از رای خود باشند. چه، اگر منتخبشان به وعده هایش عمل نکند، آرا بگونه ای دیگر به سرقت رفته است.
ما بمثابه کوشندگان تحولات دموکراتیک، بعنوان دموکراتهای چپ، در عین تلاش برای جایگزینی یک نظام دموکراتیک عدالت جو به جای نظام کنونی، هیچ رفورمی را ، هیچ تغییری در جهت بهبود زندگی مادی و معنوی مردم، هیچ دگرگونی در راستای تامین نیازهای زحمتکشان، زنان، جوانان، ملت های فاقد حقوق ملی و … را تخطئه نمی کنیم. ما از آن ساده دلان خوش نیت خیال پرداز نیستیم که در انتظار قیام ستمدیدگان سرخ پرچم، هر حرکت غیر آن را مردود شماریم. ما از کسانی نیستیم که جز انقلاب راه دیگری را برسمیت نمی شناسند. ما زندگی واقعی امروز را قربانی ایده آلهای عالی انسانی خویش نمی نمائیم. زندگی و تجارب جامعه بشری ضرورت واقع بینی را به ما آموخته است. ولی این رئالیسم به معنی تنزل ما به سطح اصلاح طلبان محافظه کار و تنزل خواستهای ما تا میزان مطالبات مردمی نیست که از ناچاری و همچون غریقی به هر حشیشی تشبث می جویند. تفاوت ما با اصلاح طلبان محافظه کار این است.
ما ضمن تائید هر گام مثبت مفروض، از تکرار این نکته باز نخواهیم ماند که نظام جمهوری اسلامی ایران با این ساختار حقوقی مبتنی بر ولایت فقیه و با آن شبکه های نگهبان این سیستم، متاسفانه فاقد ظرفیت و امکان اصلاح و تبدیل به یک جمهوری مبتنی بر حقوق بشر و دموکراسی است. اکنون ولایت فقیه – به ساختاری برای حفظ ثروتهای باد آورده و قدرت نامتناهی فرمانروایان تبدیل شده است و هر رئیس جمهوری که بکوشد برخلاف رای نهاد غیر اتنخابی ولایت فقیه (سلطان السلاطین) و بیت (دربار) او «جمهوری خواهی» و یا مخالف خوانی کند، با سد سلاطین و دربار مواجه خواهد گشت. تجربه بنی صدر، خاتمی، موسوی و حتی احمدی نژاد پیش چشم مردمند.
تلاش مردم برای تغییرموجب شادمانی ماست. اگر در نتیجه این تلاشها رژیم خودکامه ناگزیر گامهای دیگری عقب نشیند، دستاوردی است و اگر سبب تصادم جمهوریت و ولایت فقیه گردد، درسی دیگر و گامی دیگر در فرسایش استبداد و ضرورت جمهوریت. باید بجای دامن زدن به خوش بینی تخدیر کننده مردم، آنان را به هشیاری بیشتر، به تلاش بیشتر برای عقب راندن رژیم فرا خواند. باید تلاش رژیم و «اصلاح طلبان میانه رو محافظه کار» درون آن برای نفاق افکنی میان رای دهندگان آزادیخواه و تحریم کنندگان دموکرات انتخابات را ناکام گذاشت. کسانی از مدعیان آزادیخواهی که اینک قلم خود را برای کوبیدن دموکراتها و بویژه دموکراتهای چپ تحریم کننده به کار انداخته اند، باید در کار خود باز اندیشی کنند. فضای موجود کنونی را باید در جهت اعمال فشار توده ای به رژیم در جهت لغو تحریم ها از طریق متوقف ساختن ماجراجویی هسته ای، آزادی زندانیان و «محصورین» سیاسی، آزادی فعالیتهای مدنی و مطبوعات، اجرای مواعید درباره حقوق ملیتهای ایران، حقوق زنان و ترک سیاستهای خانمان برانداز اقتصادی و … مورد استفاده قرار داد. موفقیت در عقب نشاندن رژیم را نباید به موفقیت رژیم در عقب نشاندن مردم و آزادیخواهان تبدیل کرد.

هیئت تحریریه «آذربایجان» ۳۰ خرداد ۱۳۹۲ 

www.azer-online.com