فرونشاندن آتش
اریک. اس. مارگولیس - ترجمه: فرامرز منصور


• پرسش مهمی که باقی می‌ماند این است که چگونه باید رویارویی و درگیری فزاینده میان قدرت‌های غربی و جهان اسلامی را فرو کاست. در هر دو سوی طیف‌های افراطی این تقابل آشکار، افکاری آکنده از جزم‌اندیشی و باورهائی یکسونگرانه و حق بجانب که خود را قربانیان معصوم اهداف شیطانی حریف جلوه بدهند، وجود دارد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۲ تير ۱٣۹۲ -  ۲٣ ژوئن ۲۰۱٣


این نوشتار، ترجمه بخشی از فصل پانزدهم کتاب امپراتوری آمریکا (American Raj)، نوشته اریک. اس. مارگولیس است، که توسط انتشارات Key Porter در سال ۲۰۰٨ در کانادا منتشر شده ‌است.

پرسش مهمی که باقی می‌ماند این است که چگونه باید رویارویی و درگیری فزاینده میان قدرت‌های غربی و جهان اسلامی را فرو کاست. در هر دو سوی طیف‌های افراطی این تقابل آشکار، افکاری آکنده از جزم‌اندیشی و باورهائی یکسونگرانه و حق بجانب که خود را قربانیان معصوم اهداف شیطانی حریف جلوه بدهند، وجود دارد. بسیاری از دولت‌های درگیر، نگران حمله‌های تروریستی یا اقدامات تلافی‌جویانه از جانب دشمنان خود هستند. و این وضعیت روحی، درواقع مشخصه روانی مردمی است که کشورشان در معرض جنگ قرار دارد.
راه حل البته روشن است، هرچند تحقق آن بسیار دشوار است، اما ناممکن نیست. بشرط آنکه گروه‌های مختلف، بردبارانه پذیرای رویکردی فراخ‌نگرانه در تنش‌زدائی میان شرق و غرب، و پایان‌دادن به رفتارهای جنون‌آمیزی باشند که پشتوانه دولتی دارند.
بیش از نیم سده مبارزه بر سر فلسطین، نخستین عامل- نه البته تنها عامل- پدیدآورنده آن چیزی ‌است که تروریسم و نفرت از غرب نامیده می‌شود. همچنانکه دیده‌ایم، رنج و عذاب فلسطینی‌ها، رنج و عذاب همه جهان شده‌ و روابط میان مسلمانان، یهودیان و مسیحیان را از بدگمانی انباشته‌ است. فلسطین برای جهان اسلامی، نماد ناکامی‌ها و مهم‌ترین جلوه تعدی و ستم غرب است.
تا زمانی که گره کور این ستیز پنجاه ‌ساله گشوده نشود، ناسازگاری میان غرب و جهان اسلامی برجای خواهد بود. همچنانکه اسامه بن لادن بارها تهدید کرد؛ «مادام که صلح در فلسطین برقرار نشود، ایالات متحده نیز روی آرامش نخواهد دید.» سیاست، البته با تهدیدهای لافزنانه بن لادن به پیش نمی‌رود، اما این کلمات در این شرایط، بازتاب باورهای بسیاری از مسلمانان در سراسر جهان است.
در عین حال، ما نیز در غرب نباید تسلیم عقیده‌ای شویم که می‌گوید زندگی و جامعه ما اساساً از جانب مسلمانان دشمن‌خو تهدید می‌شود. این‌چنین نیست. در واقع، طی هفت سال اخیر(از ۱۱سپتامبر۲۰۰۱ تا ۲۰۰٨) تلفات نیروهای غربی در باصطلاح جنگ علیه تروریسم در مقایسه با دیگر جنگ‌ها ناچیز بوده‌است. در آمارها صحبت از چند هزار نفر می‌شود، که تلفات انسانی ناشی از منازعات داخلی در عراق، اسرائیل و لبنان را نیز در بر می‌گیرد. از ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ تاکنون هیچ تهاجم تروریستی جدی و موثری علیه ایالات متحده صورت نگرفته است.
در حالیکه نیروهای آمریکائی در کوه‌های افغانستان و شهرهای عراق سایه‌ها و اشباح تروریست را تعقیب می‌کنند، جامعه آمریکا بهیچ ‌وجه از ورود مواد غذائی و داروئی و مواد خام آلوده و مخدر که خطرشان برای سلامت و امنیت جامعه بمراتب بیش از بن لادن است، ایمن نیست. دولت جرج بوش با مدیریت غلط و تنظیم نامعقول فعالیت‌های وال استریت، یکی از بزرگ‌ترین بحران‌های مالی را، از زمان رکود اقتصادی بزرگ دهه ٣۰ به اینسو، پدید آورده ‌است.
برخلاف ادعای پریزیدنت بوش، انگیزه هواپیما ربایان در حمله ۱۱سپتامبر به نیویورک و واشنگتن، نفرت آنها از «آزادی‌های جامعه آمریکا» نبود، بلکه آرزوی مجازات ایالات متحده بخاطر اقدامات آن در فلسطین و عربستان سعودی بود. اما واقعیت امر، بیدرنگ توسط کاخ سفید و رسانه‌ها تحریف شد. البته انگیزه آنها بهیجوجه از سرشت جنایتکارانه این حملات نمی‌کاهد، اما ژرفای ذهنیت آکنده از خشم و غضب بسیاری از مسلمانان را می‌نمایاند. تروریست‌های ۱۱سپتامبر آنچنان از سیلست‌های خاورمیانه‌ای آمریکا برانگیخته و خشمگین بودند که برای ابراز خشم و اعتراض خود، از جان خود گذشتند و شمار انبوهی از بیگناهان را نیز قربانی کردند.
تاثیر دوسویه مبارزه فلسطین، دو طرف کشمکش یعنی یهودیان و مسلمانان را، که هردو از قربانیان نژادگرائی غرب‌اند، بنحو دردناکی مقابل هم قرار داده ‌است. فصل اشتراک میان یهودیان و مسلمانان بمراتب بیش از وجوه مشترک هر یک از آنها با مسیحیان است. این گفته ممکن است تنها موجب شگفتی کسانی شود که از این واقعیت تاریخی بی‌اطلاع‌اند که چگونه طی چندین سده، یهودیان برای نجات از شکنجه و آزار مسیحیان به ممالک اسلامی پناه بردند و چگونه در همین سرزمین‌ها دانش و فرهنگ یهودیان شکوفا شد و مورد توجه و احترام قرار گرفت.
روزی که صلح میان اسرائیلیان و فلسطینیان برقرار شود، صلحی که هر دو طرف آن را منصفانه و درخور احترام بدانند، آنگاه می‌توان امیدوار بود که یهودیان دیگر بار منزلت رفیع پیشین خود را در کشورهای اسلامی بازیابند. اسرائیلی‌ که با همسایگانش در صلح بزید، می تواند بسرعت به موتور توسعه اقتصادی و فنی سراسر منطقه خاورمیانه، بویژه امارات عربی خلیج فارس بدل شود. همین حالا هم تماس‌های محرمانه و داد و ستدهای تجاری محتاطانه میان این دو (اسرائیل و امارات) گسترده‌است.
اسرائیل، شش دانشگاه در سطح جهانی دارد، اما کشورهای عربی هنوز یک چنین دانشگاه‌هائی ندارند. هزینه سرانه پژوهش‌های علمی در اسرائیل ۱۱۲دلار و در کشورهای عربی ۲ دلار است. اسرائیل به نسبت جمعیت خود، بیشترین مهندسان، پزشکان و خوانندگان کتاب‌های پرمحتوا را در جهان دارد. درآمد سرانه در اسرائیل، به لطف کمک‌های بیدریغ مادی و معنوی ایالات متحده، بیش از ۲۶۰۰۰ دلار است. این رقم در کشورهای عربی ۵۵۰۰ دلار است. صرفنظر از پیشرفت‌های اقتصادی ترکیه، دوبی، ابوظبی، قطر و مالزی، آهنگ رشد کشورهای اسلامی بسیار کند است.
بسیار مضحک و مایه شگفتی است که چرا اسرائیل بجای محروم کردن خود از تجارت با دنیای ۵/۱میلیارد نفره اسلامی، سال‌هاست برای ضمیمه کردن بخش‌های کوچکی از منطقه عربی غرب رود اردن و تصاحب انحصاری اورشلیم می‌جنگد. فن‌آوری اسرائیل در عرصه‌های کشاورزی، پزشکی و صنایع نظامی و نیز رونق تجاری آن، می‌تواند برای بازارهای خاورمیانه، آسیای جنوب‌شرقی و افریقا بسیار مطلوب باشد. اما امروز برای محصولات و اقتصاد شکوفای اسرائیل، تنها یک بازار سیاه محرمانه و محدود وجود دارد.
سفرهای دور و دراز من به کشورهای اسلامی طی ۵۰ سال اخیر، بارها این نکته را برایم روشن کرد که به ‌رغم همه تنش‌ها و خونریزی‌ها میان اعراب و اسرائیل، در مسلمانان ظرفیتی بالقوه برای تحسین یهودیان و اسرائیل وجود دارد که خشم ویرانگر امروز هنوز آن را محو نکرده ‌است. بسیاری از همسایگان عربِ اسرائیل، اسرائیلی‌هارا با طنزی تلخ، «عموزادگان» خود می‌شمارند.
آنان‌که می‌پندارند برقراری صلحی پایدار میان یهودیان و فلسطینیان ناممکن است، باید بروند نواحی زیبای فرانسوی آلزاس و لورن را که هم ‌مرز آلمان است ببینند؛ منطقه‌ای که بر سر آن از سال ۱٨۷۰ تا ۱۹۴۵، سه جنگ خونین میان فرانسه و آلمان درگرفت. میدان جنگ فراموش‌ نشدنی وردن در جنگ جهانی اول، که یک میلیون فرانسوی و آلمانی در آن کشته و زخمی شدند، شوم‌ترین و گویاترین گواه تجلی نفرت و بیزاری عمیق این دو از یکدیگر بود. در سال ۱۹٨۴، فرانسوا میتران و هلموت کُهل به وردن رفتند ودر برابر استودان (ossary)، گورگاه نمادین استخوان‌های بجامانده ۱٣۰هزار سرباز بی‌نشان فرانسوی و آلمانی ادای احترام کردند. این دو نماینده رسمی آلمان و فرانسه، دست‌های یکدیگر را صمیمانه فشردند و پیمان بستند که فرانسه و آلمان دیگر هرگز با یکدیگر نخواهند جنگید و از این پس با هم دو ملت برادر خواهند بود. امروز مرز آلمان و فرانسه در آلزاس و لورن، که سالین سال مورد کشمکش بود، نه نگهبانی دارد و نه حتی نشانه و علامتی. تنها چیزی که این مرز را- که میلیون‌ها تن بر سر تعیین حدود آن جنگیدند و کشته شدند- مشخص می‌کند، زبان متفاوت آگهی‌ها و تابلوهائی است که در گذر از آن می‌بینید.
این براستی بزرگ‌ترین معجزه‌ایست که من در شش دهه عمرم دیده‌ام. اختلافات میان کشورهای مختلف با هم یکسان نیستند، وکشمکش‌های اعراب و اسرائیل و منازعات کشورهای اروپائی را نیز نباید با هم مقایسه کرد. اما این دو (اروپا و خاورمیانه)، از نظرعمق نفرت و بیزاری، سوء ظن و بدگمانی، کینه‌ورزی و انتقام‌جوئی با یکدیگر وجه اشتراک داشته‌اند. شاخص‌های سیاسی کاملاً متفاوت‌اند، اما عواطف و احساسات انسانی در هردو مورد یکسانند.
معجزه کرانه راین می‌تواند در کرانه رود اردن نیز رخ دهد. وقتی که سلحشوران فرانسوی و آلمانی می‌توانند به دلاوران عرصه تامین صلحی پایدار بدل شوند و یک ژنرال آلمانی می‌تواند پیشاپیش رژه نظامی سالروز انقلاب فرانسه، در شانزه‌لیزه گام بردارد، مسلمانان و یهودیان نیز می‌توانند به همزیستی و سازگاری برسند و حتی برادری اصحاب کتاب مقدس را که دیرزمانی ‌است فراموش شده، بازیابند.
بهترین مجال برای برقراری صلحی پایدار میان اسرائیل و فلسطین، در یک طرح جامع فراهم آمده ‌است. این طرح توسط ۲۲عضو اتحادیه عرب و سازمان کنفرانس اسلامی، که نمایندگان اکثریت مسلمانان جهان‌اند، تهیه و در سال ۲۰۰۲ به اسرائیل عرضه شد. پس از اینکه این طرح در بدو امر، بیدرنگ توسط اسرائیل رد شد، اتحادیه عرب وکنفرانس‌های اسلامی، دیگر بار در سال ۲۰۰۷ آن را عرضه کردند و اسرائیل با آن موافقت کرد، بدون آنکه رغبت چندانی به بررسی این پیشنهاد تاریخی نشان دهد. این طرح اینک بلاتکلیف مانده و در بوته فراموشی‌است.
طرح اتحادیه عرب، اسرائیل را به بازگشت به محدوده مرزهای پیش از جنگ ۱۹۶۷خود فرا می‌خواند، خواهان ایجاد یک کشور مستقل فلسطینی است که پایتخت آن بخش شرقی اورشلیم باشد، و از یک «راه حل مورد توافق» برای مساله آوارگان فلسطینی نیز صحبت می‌کند که جزئیات آن ناروشن است. تلقی ضمنی طرح از این مساله آن است که نه همه آوارگان بلکه تنها شمار معدودی (بعنوان نمونه‌ای نمادین) از میان انبوه آنها اجازه بازگشت به اسرائیل امروز را خواهند یافت. درمقابل، همه ۲۲عضو اتحادیه عرب و سازمان کنفرانس اسلامی، اسرائیل را در چارچوب مرزهای پیش از ۱۹۶۷آن به‌رسمیت خواهند شناخت ومناسبات سیاسی، اقتصادی و فرهنگی خود را با آن «عادی» خواهند کرد. به رسمیت شناخته‌شدن حق موجودیت اسرائیل و عادی شدن مناسبات کشورهای اسلامی با آن، از سال ۱۹۴٨به اینسو، هدف مقدم دولت اسرائیل بوده ‌است. حمایت بسیاری از رهبران عربی از طرح صلح اتحادیه عرب بخاطر آن ‌است که می‌دانند ایجاد یک دولت فلسطینی کارآمد، موثرترین وسیله برای ایجاد ثبات در خاورمیانه است و انگیزه‌های اصلی فعالیت گروه‌های افراطی را از آنها خواهد گرفت.

www.jahanemrooz.net