نتایج انتخابات ریاست جمهوری حکومت و جواب چند سوال - فواد محمدی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۹ تير ۱٣۹۲ -  ٣۰ ژوئن ۲۰۱٣


پس از برگزاری یازدهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری حکومت اسلامی در ایران، چندین سوال پیش روی فعالان سیاسی ایران قرار گرفته، از انجمله، دلایل رای دادن مردم چه بود؟ آیا احزاب و سازمانهای که خواهان تغییر بنیادین در سیستم سیاسی ایران هستند باید نسبت به برنامه و شعارهای چون سرنگونی جمهوری اسلامی بازنگری کنند؟ آیا رای به روحانی و مشارکت مردم در انتخابات نشانه تایید نظام سیاسی ایران است؟ آیا سخنان خامنه ای در مورد اینکه "اگر نظام را قبول ندارید، به خاطر کشور رای بدهید" نشانه ی اعتراف به عدم مشروعیت در میان خود سران حکومت نیست؟ در مورد دلایل مشارکت مردم و اینکه آیا رای به روحانی و مشارکت مردم نشانه ی تایید نظام سیاسی ایران است؟ در جواب میتوان فشار اقتصادی، فشار سیاسی، فشار اجتماعی و پایین آوردن سطح مطالبات مردم از سوی اصلاح طلبان حکومتی را چون چهار دلیل اصلی مشارکت مردم در انتخابات به شمار آورد. اما با این وجود، مردم نشان دادن از فشارهای اقتصادی، سیاسی و اجتماعی که ریشه در سیاستهای اشتباه چند سال گذشته مسئولان جمهوری اسلامی دارد ناراضی بوده و خواهان تغییرند. همچنین بخشی از آرای روحانی به دلیل ترس مردم از رای آوردن کاندیداهای نزدیکتر به خامنه ای از آنجمله جلیلی و قالیباف بود. و این خود حاوی پیام مهمی برای خامنه ایست. از سوی دیگر برای بسیاری از فعالان و بخشی از رای دهندگان آشکار است که روحانی اصولگرایی پراگماتیست است و حتی نزدیکی چندانی نیز با اصلاح طلبان حکومتی ندارد. همچنین نباید فراموش کرد که سیاستگذاریهای کلان داخلی و خارجی جمهوری اسلامی در دست خامنه ای است. براین اساس بیگمان و با توجه به پیشینه ی عملکرد حاکمیت جمهوری اسلامی، پس از مدتی کوتاه ماهیت تغییر ناپذیر حکومت بار دیگر برای مردم و دولتهای غربی آشکار خواهد شد. برای اثبات این واقعیت نیز میتوان به سخنان خاتمی اشاره کرد که اعلام کرده بود، نباید انتظار بیجا از روحانی داشت. این سخن خاتمی که یکی از مدعیان اصلی اصلاح طلبی حکومتی به شمار میاید، این واقعیت را بر ما آشکار مینماید که تمامی جناحها و دسته های حاکمیت، از هم اکنون در صدد کنترل و به انحراف کشاندن مطالبات مردم بر آمده اند. از سوی دیگر روحانی مدعی ان است که گویا میخواهد فضای امنیتی حاکم بر ایران را عقب براند. اما مطمئنا نهادهای امنیتی و نظامی حاکمیت چنین طرحی را نخواهند پذیرفت و با ان مقابله خواهند کرد. در اینجا جدا از قدرت ۱۰ تا ۱۵ درصدی هر رئیس جمهوری در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی، تاملی بر نسبت و چگونگی تقسیم آرا ضعف و مشکلاتی که در آینده روحانی با ان روبرو خواهد شد را بیشتر بر ما اشکار خواهد کرد. در آغاز باید روشن نمود، براساس گزارشی که مدتی پیش از انتخابات در روزنامه "بهار" منتشر شده بود، با توجه به آمارهای مرکز آمار ایران تعداد کسانی که در انتخابات حق رای داشتند ۵۵ میلیون نفر بوده، به این معنا که ۱۹ میلیون نفر در انتخابات شرکت ننموده اند. بر این اساس تعداد واقعی کسانی که در انتخابات شرکت نموده اند، ۶۷% میباشد. از ان ۵۵ میلیون نفر نیز، ٣۶ میلیون نفر در انتخابات شرکت نموده و تنها ۱٨ میلیون یعنی ۵۱% از رای دهندگان، به روحانی رای داده اند. به عبارت دیگر نزدیک به ٣۷ میلیون شهروند ایرانی به روحانی رای نداده و ۱٨ میلیون یعنی نزدیک به نیمی از ٣۶ میلیون شهروندی که در انتخابات مشارکت کرده اند، کاندیدی غیر از روحانی را برای ریاست جمهوری حکومت شایسته تر و مناسبتر دیده اند. تمامی این موارد نیز در آینده میتوانند از یکسو موجب بالا رفتن نارضایتی اجتماعی در میان توده های مردم به نسبت کار و عملکرد دولت روحانی شوند. از سوی دیگر سهم خواهی پشتیبانان روحانی که به هیچ شیوه نیز یک دست نبوده و هر کدام وابسته به دسته و جناحی متفاوتند. و همچنین اندیشه انتقام گیری در میان گروه ها و جناحهای شکست خورده حکومت، مشکلات و اختلافات پیش روی روحانی را بیشتر برایمان آشکار مینماید. این در حالیست که اگر احمدی نژاد، خامنه ای را پشت سر داشت و خاتمی نیز از پشتیبانی ۷۰% رای دهندگان برخوردار بود، روحانی به دلیل نزدیکی با رفسنجانی نمیتواند انتظار داشته باشد که از پشتیبانی لازم رهبر بهره مند گردد و پشتیبانی مردم را نیز زیاد پشت سر ندارد.

اعتراض یا شادی خیابانی؟
پس از انتخابات و پیروزی تیم فوتبال ایران و صعودش به جام جهانی شاهد حضور مردم در خیابانها بودیم. این رویداد علاوه بر رسانه های داخلی جمهوری اسلامی از سوی برخی از شبکه های ماهواره ای فارسی زبان از آنجمله "بی بی سی فارسی" و "من و تو ۱" نیز به مثابه ی شادی خیابانی مردم تعبیر گردید. اما نیروهای مخالف جمهوری اسلامی در این مورد باید با دقت بیشتری چنین رویدادهای را آسیب شناسی نموده و با انتقاد از تعبیر شادی خیابانی برای حضور مردم در خیابانها، بعد اعتراضی حضور مردم در خیابانها را روشن نموده و بر ان تاکید نمایند. زیرا همانگونه که در تصاویر و فیلمهای که در شبکه های اجتماعی نیز منتشر شده بود و با توجه به برخی از شعارها، به وضوح روشن است که حضور خیابانی مردم، استفاده مناسب از فرصتی بود که فضای انتخابات برای اعتراض مردم فراهم نموده بود. همچنین دهن کجی بود نسبت به خامنه ای و شکست کاندیداهایی که مستقیم و غیر مستقیم از سوی رهبر نظام پشتیبانی میشدند. علاوه بر ان همانگونه که در خبرها نیز آمده بود، در بیشتر شهرهای که مردم پس از انتخابات و پس از پیروزی تیم فوتبال ایران به خیابانها آمده بودند، از انجمله، در تهران، کرمانشاه، اصفهان، بوشهر و تبریز شاهد برخورد مردم و نیروهای امنیتی و دستگیری مردم از سوی نیروهای امنیتی بودیم. تمامی این موارد نیز ثابت کننده بعد اعتراضی حضور خیابانی مردم در ان هنگام میباشد.

آیا زمان آن فرا نرسیده که مردم بر این دور باطل تندی و نرمش حکومت پایان دهند؟
با توجه به ضعف حافظه تاریخی مردم ایران، احتمال آن میرود که پس از چهار سال حکومت با بررسی شرایطی که در آن هنگام خود را در ان میابد، با برگزاری یکی دیگر از انتخاباتهای بی معنایش چهار سال دیگر بر عمر نظام بیافزاید و این دور باطل را ادامه دهد. این دور باطل نیز تا زمانیکه راه حلی دمکراتیک و فراگیر برای آینده سیاسی ایران به میان نیاید و پیگیری نشود ادامه خواهد یافت. هر چند برخی از تحلیلگران مسائل ایران بر این اعتقادند که مردم ایران آلترناتیو مشخصی پیش رو ندارند. اما چنین گفته ای تنها توجیهی است برای ادامه وضع موجود. چرا که در واقع اینگونه نیست. برای توضیح واقعیتها نیز میتوان اشاره به راه حل " ایرانی دمکراتیک و فدرال" نمود. راه حلی که سالهاست از سوی تمامی احزاب و سازمانهای شناخته شده اقلیتهای ملی ایران از آنجمله کنگره ملیتهای ایران فدرال ارائه شده. چنین راه حلی در حالی پیشنهاد شده که با توجه به کثیرالمله بودن کشور ایران، اقلیتهای ملی ساکن ایران، اکثریت مردمان ان سرزمین را نیز تشکیل میدهند. همچنین جدا از انکه بسیاری از احزاب، سازمانها، شخصیتها و فعالان سیاسی با تجربه ایران، به ویژه در این چند سال اخیر راه حل فدرالیزم را، راه حلی مناسب برای اینده ایران تعبیر نموده اند. در برنامه و سیاست اکثریت قریب به اتفاق احزاب سراسری ایرانی نیز به وضوح آلترناتیو "ایرانی دمکراتیک و سکولار" دیده میشود. با توجه به تمامی اینها آیا میتوان عدم آلترناتیوی مشخص را به مثابه توجیهی برای ادامه وضع موجود در ایران قبول نموده و انرا دلیل مناسبی به شمار آورد؟ علاوه بر این، با نگاهی به بیشتر کشورهای دمکراتیک جهان، بر همگان مشخص میشود که ان کشورها دارای چندین حزب و سازمان بزرگ و کوچک میباشند و در چنین شرایطی است که کشورشان به حیات دمکراتیک خود ادامه میدهد. به عبارت دیگر تعدد افکار و احزاب در حوزه سیاسی ایران مانعی برای به ثمر رسیدن دمکراسی در ایران نیست. بلکه برعکس تعدد احزاب در بسیاری از کشورها به سود مردم و رشد جامعه مدنی بوده. همچنین دمکراسی پدیده ای ژنتیکی نیست که در "دی ان ای" مردمان برخی کشورها وجود داشته باشد و در برخی دیگر نه. برقراری دمکراسی و ایجاد جامعه ای دمکراتیک نیز در هر کشوری با قانونی دمکراتیک و آموزش دمکراسی برای مردمان آن امکانپذیر است. آموزش دمکراسی نیز همچنانکه بارها تکرار شده عبارت است از، نهادینه نمودن اندیشه آزادی احزاب و مطبوعات، آزادی عقیده و بیان، آزادی فعالیت سندیکاها و تشکلهای صنفی و مدنی در جامعه. بر این اساس و با توجه به ماهیت و ساختار نظام سیاسی حاکم بر ایران و دور باطل تغییر مهره های پست ریاست جمهوری در نظامی که رئیس جمهورش نیز تاثیر چندانی بر تعیین سیاستهای کلان نظام مذکور ندارد. یکی از پیش شرطهای اساسی گذار به دمکراسی در ایران، سازماندهی مردم و گسترش حرکتهای اعتراضی با هدف تغییر نظام اسلامی حاکم بر ایران است.