کارزار ”یک میلیون امضاء“
”... کوچه به کوچه، کو به کو“


نوشین احمدی خراسانی


• برای همین منظور، به‎کارگیری روش سیاست خیابانی، راه و روشی مناسب برای ”تصاحب“ سهم خود از فضاهای عمومی است. این روش آن‎طور که عده‎ای می‎گویند روش ”انقلابی“ نیست بلکه روشی منطبق با طبیعت مناسبات شهری یعنی روشی مسالمت‎آمیز برای ارتباط بی‎واسطه با گروه‎های مختلف زنان، گروه‎هایی که در جایی غیر از مکان‎های عمومی و فضای شهری نمی‎توان با آن‎ها ارتباط برقرار کرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۲ شهريور ۱٣٨۵ -  ٣ سپتامبر ۲۰۰۶


ما زنان مانند دیگر گروه ‎ های اجتماعی، هویت ‎ مان از ”مکانی“ خاص نشات نمی ‎ گیرد و در نتیجه بالقوه فضایی برای تعامل و گفتگو نداریم. بنابراین، قابل فهم است که بیش از دیگر گروه ‎ های اجتماعی، نیازمند ایجاد نهادها و انجمن ‎ های مدنی باشیم، زیرا زنان (در معنای عام کلمه) جزیره ‎ هایی جدا از هم هستند و فاقد مکان بالفعل و مشخص برای تعامل ‎ اند درحالی ‎ که مثلا دانشگاه به دانشجویان هویت می ‎ بخشد و آنان را به ‎ وجود می ‎ آورد، کارگران را کارخانه و محل کارشان هویت می ‎ دهد و به ‎ وجود می ‎ آورد، پرستاران را بیمارستان هویت می ‎ بخشد و...
در واقع عنصر ”مکان“ یکی از عناصر مهم و هویت ‎ بخش گروه ‎ های مختلف اجتماعی است که ”زنان“ از آن بهره ‎ ی چندانی ندارند. از این ‎ روست که زنان همواره مجبورند برای خود ”مکان“ خلق کنند. شاید به همین دلیل است که می ‎ بینیم در طول یکصدسال گذشته، زنان بیش از دیگر لایه ‎ های اجتماعی به تشکیل انجمن ‎ ها، محفل ‎ ها، دوره ‎ ها و نهادهای جمعی (چه در شکل سنتی یا مدرن) روی آورده ‎ اند.
اما این نهادهای مدنی ”خلق ‎ شده“ ـ به ‎ ویژه نهادهای مدرن زنانه ـ نیازمند ”فضا“هایی برای حرکت و بیان خواسته ‎ های ‎ شان هستند وگرنه نمی ‎ توانند دوام بیاورند و گسترش پیدا کنند، یعنی نمی ‎ توانند زنان را از جزایر خود، به نهادهای مدنی و فعالیت ‎ های اجتماعی ترغیب کنند. بنابراین، فضای شهر (کوچه و خیابان و محله، و اماکن عمومی)، فضاهایی هستند که نهادهای مدرن مدنی برای ادامه حیات خود، سخت به آن محتاج ‎ اند.
جمع ‎ های سنتی زنانه (مثل دوره ‎ ها، مهمانی ‎ ها، محفل ‎ های دوستان همفکر) که بنا به ضرورت ”مکان ‎ یابی“ برای تعامل بین زنان ساخته می ‎ شود، به نوعی ادامه ‎ ی فضاهای خانگی است و طبیعی است که به همان میزان فضای خانگی، از تحرک کمتری برخوردار باشند، اما نهادهای مدرن ‎ زنانه که منبعث از فضاهای عمومی و شهری هستند برای ادامه حیات خود نیازمند همان فضاها و مناسباتی هستند که از آن ناشی شده ‎ اند. از این ‎ روست که تداوم نهادهای مدنی زنان بستگی بسیار زیادی به درآمیزی و ”سهیم شدن“ هرچه بیشتر در فضاهای عمومی دارد و در فقدان ارتباط با این فضاها، چنین نهادهایی فلج خواهند شد.
 
سهیم شدن در فضای شهری
زنان بسیاری (به هزار و یک دلیل و مانع) قادر نیستند پیام ‎ های ”ما“ را در میان سیل خروشان تبلیغات مردسالارانه جستجو کنند و معمولا فرصت نمی ‎ کنند تا در میان انبوه ”پیام ‎ های آسان ‎ یاب“به دنبال معدود مجلات، کتاب ‎ ها و نهادهای اندک ‎ شمار ما بگردند. بدین سبب این ”ما“ هستیم که می ‎ توانیم در خیابان ‎ ها و فضاهای شهر آن ‎ ها را بیابیم. به ‎ نظر می ‎ رسد زمانه ‎ ی اقتدار ”پیام ‎ دهنده“ رو به زوال آمده و اکنون این ”پیام ‎ گیرنده” است که حرف اول را می ‎ زند.
هم در دنیای ”واقعی“ و هم در دنیای ”مجازی“ این ”پیام ‎ دهندگان“ نیستند که دارای اقتدار و ”اهمیت“ ‎ اند بلکه مخاطبان ‎ شان هستند که پیام ‎ شان را منزلت می ‎ بخشند یا محکوم به شنیده نشدن می ‎ کنند تا فراموش شوند. از همین ‎ روست که این ”پیام ‎ دهندگان“ هستند که مجبورند به ‎ دنبال مخاطب تمام سوراخ سمبه ‎ های شهر را جستجو کنند. مخاطب دیگر به ‎ سراغ ما نمی ‎ آید چون هم ‎ اکنون پیام ‎ دهندگان به ‎ شدت متکثر شده ‎ اند و ”میلیون ‎ ها پیام ‎ دهنده“ وجود دارد. (روشن است که ایجاد ارتباط در پهنه ‎ ی ”واقعیت“ بسیار دشوارتر از ارتباط در دنیای ”مجازی“ است).
برای همین منظور، به ‎ کارگیری روش سیاست خیابانی، راه و روشی مناسب برای ”تصاحب“ سهم خود از فضاهای عمومی است. این روش آن ‎ طور که عده ‎ ای می ‎ گویند روش ”انقلابی“ نیست بلکه روشی منطبق با طبیعت مناسبات شهری یعنی روشی مسالمت ‎ آمیز برای ارتباط بی ‎ واسطه با گروه ‎ های مختلف زنان، گروه ‎ هایی که در جایی غیر از مکان ‎ های عمومی و فضای شهری نمی ‎ توان با آن ‎ ها ارتباط برقرار کرد.
 
شکل ‎ های مختلف ظهور ”سیاست خیابانی“
و اما، کاربست ”سیاست خیابانی“ (که سیاستی اصلاحی برای تغییر تدریجی فرهنگ و تلطیف و کارآمدی فضای شهری است) در شکل ‎ های مختلف بروز می ‎ کند: برای نمونه اگر در سالگرد ۲۲ خرداد، ”سیاست خیابانی“ در میدان هفت تیر به شکل تجمع اعتراضی نسبت به قوانین تبعیض ‎ آمیز صورت می ‎ گیرد، اما در تداوم خود (و باز هم به منظور تغییر قوانین ناعادلانه) در قالب کمپین ”جمع ‎ آوری یک میلیون امضاء“ تغییر شکل می ‎ دهد و شیوه ‎ هایی مانند: گفتگوی چهره به چهره با مردم از طریق حضور در کوچه، خیابان، اتوبوس ‎ ، مترو، کارگاه ‎ های تولیدی، تاکسی ‎ ها، ورزشگاه ‎ ها، مراسم مذهبی، آرایشگاه ‎ ها، و بالاخره مراجعه ‎ به خانه ‎ های مردم را برای جمع ‎‎ آوری امضاء برمی ‎ گزیند.
سیاست خیابانی می ‎ تواند در شکل ‎ های دیگری از جمله برگزاری ”تئاتر خیابانی“ در پارک ‎ ها و محله ‎ های پر جمعیت شهرمان نیز به ‎ کار گرفته شود. تئاتر خیابانی به عنوان بخشی موثر از سیاست خیابانی،‌در واقع یکی دیگر از ابزارهای مطمئن و جذاب برای ترویج آگاهی نسبت به شرایط ناعادلانه زندگی زنان و ترسیم و ترویج حقوق برابر ـ به زبان ساده و مردمی ـ است. اجرای ”تئاتر خیابانی“ به مانند توزیع جزوه ‎ های آشنایی با قوانین (که به زبان ساده توسط فعالان کمپین منتشر شده) به طور قطع در جلب آرای شهروندان برای کمپین ”یک میلیون امضا“ می ‎ تواند بسیار موثر باشد.
این کمپین حوزه ‎ ی عمل ‎ اش، محله ‎ های شهر و فضاهای عمومی است، تا هم از اماکن عمومی بهره ببرد و هم فضای مردانه ‎ ی عمومی را زنانه ‎ کند شاید از این منظر، زنان موفق شوند با وجود هدفی مشخص (جمع ‎ آوری امضا و آموزش زنان)، مشکلات و دردهای ”زندگی خصوصی“ ‎ شان را به ”فضای عمومی“ پیوند دهند و در نتیجه، فضاهای عمومی کوچک و سیالی برای خود و دیگر شهروندان ایجاد کنند، فضایی پرنشاط و جذاب که ‎ کسی نتواند به سادگی، آن را از زنان پس بگیرد. یعنی فضاهایی که در خیابان ‎ ها، کوچه ‎ ها و در فضای صمیمی مجتمع ‎ های مسکونی و خانه ‎ های مردم ایجاد می ‎ شود و پل ‎ های ارتباطی کوتاه ‎ مدتی بین ما زنان ایجاد خواهد کرد، پلی که جرقه ‎‎ وار در پهنه ‎ ی شهرهای ‎ مان ساخته ‎ خواهد شد و هرچند به ‎ سرعت ”دود می ‎ شود و به هوا می ‎ رود“ ولی آرام آرام، اقتدار عبوس و مردانه ‎ ی فضاهای عمومی را خواهد شکست.
 
نسل پنچم فمینیست ‎ های ایرانی
بارها با خود اندیشیده ‎ ام که چطور می ‎ شود ما نسلی از زنان (که هم ‎ اکنون میانسال شده ‎ ایم) نزدیک به دو دهه در قالب نوشتن گزارش ‎ های متعدد، در قالب برگزاری سمینار، مقاله ‎ نویسی، ایراد سخنرانی، ترجمه ‎ ی متون و نظایر این فعالیت ‎ ها، جوانی را به میانسالی رسانده ‎ ایم، و برخی از فعالان زن هم بودند که هشت سال از این سال ‎ ها (دوران اصلاحات) را با فرستادن نمایندگانی به مجلس قانونگذاری، امید و انتظاری طاقت ‎ فرسا تحمل کردند ولی در نهایت، آب از آب تکان نخورده و سرمان به دیوار کوچه ‎ ی بن ‎ بست استصواب و غیراستصواب خورده است.
ما با چشمان نگران خود به جای مشاهده ‎ ی دستاوردهای حداقلی، دوره به دوره شاهد ریزش نیرو، استحاله ‎ ی دختران روزنامه ‎ نگار، ناامیدی خیل زنان پرانرژی بوده و بی ‎ انگیزه شدن و انفعال گروه ‎ های وسیع دختران جوان بوده ‎ ایم. و هم از این ‎ روست که شاید دیگر نباید صرفا به گزارش دادن فجایع بسنده کنیم، بلکه برای کاهش این فجایع ناگزیریم دست به اقدامی عملی بزنیم. به این دلیل ساده که گزارش کردن تکراری ”بدبختی ‎ های زنان“ و مکرر نوشتن خودسوزی و فرار دختران، آمار اعتیاد رو به گسترش آنان و... دیگر نمی ‎ تواند ـ به ‎ تنهایی ـ راهگشای تغییرات مورد نظر جنبش زنان باشد.
اما به ‎ نظر می ‎ رسد نسل جوان جنبش زنان (نسل پنجم فمینیست ‎ های ایرانی) که نمی ‎ خواهند به مدار بسته ‎ ی سرخوردگی و استحاله دچار شوند، راه خود را یافته ‎ اند و به ‎ دنبال کاربست ”روش“های نو و خلاق خیابانی، برای تغییر قوانین ظالمانه و تبعیض ‎ آمیز هستند، قوانین واپس ‎ مانده ‎ ای که خشونت خانگی، قتل ‎ های ناموسی، سوء استفاده ‎ های جنسی در خانواده، خودسوزی، حقارت، تمکین و صدها فاجعه غیرانسانی علیه زنان را پشتیبانی می ‎ کند.
آنان در جستجوی عدالت و برابری، به ‎ دنبال شیوه ‎ های جذاب و روش ‎ های نو و خلاق رفته ‎ اند و سعی دارند آرمان ‎ ها و نظریه ‎ های خود را در زندگی روزمره و عمل اجتماعی، محک بزند، با هم ‎ وطنان ‎ اش مستقیم و چهره به چهره ارتباط بگیرد و با این روش ‎ های ”خیابانی“، حضور شجاعانه خود را در فضای شهر خود به اثبات برساند.
 
خوشبختانه دست مدافعان حقوق برابر ”پر و پیمان“ است
”سیاست خیابانی“ به عنوان کنش خلاق و ابزاری مستقل، اکنون در دست ‎ های ورزیده ‎ ی مدافعان حقوق برابر قرار دارد. این روش مسالمت ‎ آمیز در چند سال اخیر برکات و فواید بسیاری ـ حداقل برای خود کنش ‎ گران ـ داشته است. برای نمونه کنش ‎ گران توانسته ‎ اند تحلیل ‎ های نظری خود را در بطن زندگی روزمره (در حوزه ‎ ی عمل اجتماعی) مورد سنجش قرار دهند، موفق شده ‎ اند روی پای خود بایستند و میزان توان (آستانه ‎ ی تحمل) خود را محک بزنند، نحوه ‎ ی برخورد و تعامل با نیروهای انتظامی را به ‎ تدریج یاد بگیرند، در مورد حقوق مسلم و نادیده گرفته شده ‎ ی زنان در همه ‎ ی سطوح مملکت، حساسیت ایجاد کنند و در قبال آن بیاموزند و بیاموزانند، هم ‎ چنین طراوت و شادابی خاصی در لایه ‎ های مختلف فکری جنبش بیافرینند، حرکت حق ‎ خواهانه زنان را به عنوان ”جنبشی مستقل“ تثبت کنند، به ‎ خصوص، قدر و ارزش یاران خود را بهتر درک کنند و سرانجام از دل همه ‎ ی این مجموعه ‎ های پرفراز و کم ‎ نشیب، قدم به قدم به مراحل تکامل یافته ‎ تری در کاربست سیاست خیابانی (دموکراسی از پایین) دست یابند.
چنانچه اوج پختگی و خلاقیت این روش اصلاحی، همانا اقدام جمعی و متحد زنان و مردان آزاداندیش برای کسب ”یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبعیض ‎ آمیز“ است. این حرکت عظیم و متحد (که عمدتا به یاری نیروهای جوان جنبش زنان آغاز شده) در ادامه ‎ ی کار خود، بی ‎ شک اندوخته ‎ های تجربی گرانبها و پرارزش را ثبت خواهد کرد که نه تنها خود فعالان این کارزار، که بیش از آنان، نظریه ‎ پردازان جنبش ‎ های اجتماعی از آن سود خواهند برد. زیرا حرکت ‎ هایی از این دست می ‎ تواند به تولید نظریه ‎ های نوین (در مورد تحولات اجتماعی) کمک شایانی بکند...
...قلب ‎ مان گواهی می ‎ دهد که این روش، پیروز خواهد شد.
 
سخن آخر
خلاصه ‎ ی کلام آن ‎ که روش و مبنای کار در ”کمپین یک میلیون امضاء“، مصداق اشعار به ‎ یاد ماندنی آن زن شجاع تاریخ ایران (زرین ‎ تاج) است، وقتی که سرود:
گر به تو افتدم نظر، چهره به چهره، رو به ‎ رو / شرح دهم غم تو را، نکته به نکته، مو به مو
از پی دیدن رخ ‎ ات، همچو صبا فتاده ‎ ام / خانه به خانه، در به در، کوچه به کوچه، کو به کو
 
منبع: سایت تغییر برای برابری