توپ در زمین کیست؟ رفسنجانی و اصلاح طلبان یا خامنه ای؟ - تقی روزبه



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۱۵ تير ۱٣۹۲ -  ۶ ژوئيه ۲۰۱٣


خامنه ای چگونه توپ را به زمین اصلاح طلبان و رفسنجانی انداخت!

بازی دوسربرد یا دو سرباخت؟! حاصل شرکت در"انتخابات" بازی دو سربرد برای رژیم خواهد بود، اگر که بازیگراصلی وارد صحنه نشود!.
گرچه این روزها خاتمی و رفسنجانی جولان می دهند و اصلاح طلبی و اعتدال گرائی را که با زدن سروته آن دیگر از هم قابل تفکیک هم نیستند، پیروزمیدان می دانند وحتی رفسنجانی که این روزها لبخندش محو نمی شود و صورتش گل انداخته با خواندن ُکرُکری،"انتخابات" ایران را دمکراتیک انتخابات جهان می نامد!.اما با افتادن تدریجی آب ها از آسیاب و پریدن باصطلاح خمار مستی، وقتی که بازار لبخندش را پس گرفت و قیمت ها دوباره دیوانه شدند و مجددا پول ملی برسیر نزولی اش افزود، آنگاه که این گونه ادعاها که رأی مردم جنگ و خطر و طمع قدرت های بزرگ را پس زد و معجره مردم سالاری دینی باردیگر نظام را بیمه کرد، یاوگی و دروغین بودن خود را نشان داد، و معلوم گشت که سردمداران دولت آمریکا حتی آن را نشانه موثربودن فشارهای تاکنونی تلقی کرده و درپی افزودن فشاربیشتر به پدال گاز هستند تا مبادا موجب تثیبت موقعیت دشمنشان گردد، آنگاه معلوم می شود که برنده واقعی کیست و آنگاه روشن می شود که آیا واقعا اصلاح طلبان دربازی دوسرد برد شرکت کرده اند یا دربازی دو سرباخت!. بی تردید نتیجه شرکت و ادامه بازی درزمین حریف هم چون بازی شطرنجی که مهره های کلیدی آن دست حریف است، حاصلی جز کیش مات شدن قهری نخواهد داشت. درساختارکنونی شاه مهره هائی چون قوه قضائیه، قوه مقننه و شورای نگهبان و رسانه های ملی درکنارنهادهای انتظامی و امنیتی دردستان ولی فقیه قراردارد و آنها هستند که دراین بازی دست بالا را دارند. چنان که علاوه برفشارها و لابی های گری های پنهان که درچینش افراد کابینه برطبق امیال نهادهای قدرت صورت می دهند شاهدیم که درتازه ترین اقدام، مجلس شورای اسلامی به فکرتنظیم مقررات و معیارهای جدیدی برای گزینش افراد کابینه و شرط احراز رأی اعتماد مجلس افتاده اند. آنها درصددند که ازاین طریق درگزینش وزراء کابینه بقول خودشان کاری و تکنوکرات و بدوراز خطوط سیاسی، مداخله نمایند. درحالی که همین نمایندگان تا دیروز تنها ملاک اصلی اشان درگزینش هآ، رویکرد و خط و خطوط وزراء پیشنهادی بود. درچنین شرایطی اصلاح طلبان و اعتدال گراها در شکستن کاسه و کوزه های ناکام به تنهائی برسراحمدی نژاد، رهبری نظام را که نقش اصلی را در بحران های بوجود آمده داشته است تبرئه کرده و عملا خود را دربرابر یکه تازی و احکام حکومتی وی خلع سلاح می کنند. اما نکته اصلی آن است که آن ها درپی بدست آوردن سهمی از کیک قدرت و نجات نظام گرفتار درچنبره بحران فراگیر وچند جانبه، بی گداربه آب زده اند. چرا که فاقد اختیارات حداقل ولازم برای تحقق وعده های انتخاباتی خودهستند یعنی تفنگشان فشنگ ندارد و مشقی و نمایشی است. و بهمین دلیل جزسپربلاشدن خامنه ای دربرابرامواج طوفانی بحران و مردم ناراضی از یکسو و بدنام شدن خود سرنوشت دیگری نخواهند داشت. آن ها همانطور که این روزها به انحاء گوناگون بر زبان می رانند به جزیک سرزمین سوخته و دولت ورشکسته را تحویل نمی گیرند که وخامتش روزبروزهم بیشترمی شود. باتوجه به همین واقعیت است که دردیدارروحانی با موسوی اردبیلی او به روحانی توصیه می کند که فهرستی ازچگونگی اوضاعی را که تحویل می گیرد درآغازمسولیتش به مردم گزارش کند. با این همه اما تا همین جا و حتی قبل از تقبل رسمی مسئولیت، خدمات آن ها به نظام و خامنه ای غیرقابل انکاراست: دوفقره برجسته آن از این قراراست: اولین خدمت آن ها درهم شکستن صف گسترده تحریم و بیرون کشیدن رژیم-کلیت رژیم- ازانزوای عظیم بود. چنان که خاتمی درسخنان اخیرخود دریزد با اذعان به این که تحریم انتخابات درمیان مردم وضعیت غالب وعمومی بود، به نقش اصلاح طلبان درشکستن آن افتخارمی کند. کاری که ازدست خود جناح حاکم برنمی آمد. اومی گوید حتی عدم مخالفت موسوی و کروبی را هم گرفته بودند. دومین خدمت آن ها که پیگیرانه درمصاحبه و سخنرانی های خود مطرح می کنند، درخواست ازمردم برای پائین کشیدن فتیله مطالباتشان اعم ازاقتصادی و سیاسی و اجتماعی است! مثلا آزادی زندانیان سیاسی که یکی ازخواست ها و شعارهای مردم بوده و یک خواست بدیهی هم است حتی توسط تاج زاده بدلیل آن که خارج ازاختیارات رئیس جمهور است پس زده می شود!. هیچ کدام ازاین دوخدمت، ازدست خود جناح حاکم، ولی فقیه واعوان و انصارش برنمی آمد. همیشه هم همین طوربوده که خدمتی که اصلاح طلبان اعم ازآن هائی که واقعا به آن باوردارند و یا کسانی که ردای دروغین اصلاح طلبی پوشیده اند، با شیفت مسئولیت صوری برای نجات نظام پا به میدان می گذارند. چنان که خاتمی بازهم درهمین سخنان اخیرخود دریزد به تلاش های خود وهمراهانش برای درهم شکستن یأس فراگیر نسبت به اصلاح ناپذیری نظام اشاره و به آن افتخارمی کند. گرچه نمی توان انکارکرد که کلیدی که روحانی برای بازکردن قفل ها درمیتیگ های انتخاباتی خود به مردم نشان می داد، شاید برای بازکردن درب قلعه قدرت برای بخشی ازمحذوف شدگان و یا درحال حذف گشایشی ولوموقت داشته باشد، اما بی تردید ازعهده گشودن قفل مشکلات واقعی مردم همانطورکه شیفت قدرت صوری و ظاهری دوره اصلاحات نتوانست، ناتوان است.
بااین همه نمی توان این واقعیت را نادیده گرفت که رژیم بخاطرانباشت بحران و نارضایتی عمومی و حادشدن شکاف های درونیش، گرچه توانسته درصفوف مردم و مسیر تکوین انزوا و سرنگونی اش درامتداد راه پیمائی جنبش ٨٨ اختلال و سکته ای وارد کند، اما همین که ناچارشده است به تفویض قدرت صوری و تغییر شیفت مسئولیت به رقبای درونی خود تن بدهد، به درجاتی تعادل وی را بهم زده است که به نوبه خود می تواند منشأ بروز فرصت های بالقوه و بالفعلی برای حرکت به جلو باشد. فرصت هائی که تا یافتن تعادل جدید، اگرمورد بهره برداری جنبش اعتراضی و نیروهای آگاه و پیشرو قراربگیرد، می تواند با وارد کردن عوامل و بازیگران خارج ازمحاسبه رژیم، صحنه بازی و سرنوشت آن را بدرجاتی که این بازیگران نقش آفرینی کنند، تغییردهد. تنها عاملی که می تواند چرخه معیوب دوسربرد برای رژیم را بهم بزند، ورود مستقل مردم به صحنه، سازمان یابی و صف آرائی آن ها حول مطالبات خود و گفتمان خود و اعمال فشارمداوم و پیگیر به دولت و کل حاکمیت برای تحقق مطالبات خود و سرانجام سرنگونی آن است. و گرنه به انتظار معجره و کرامات و وعده و وعیدهای نسیه دولت جدید نشستن تنهامی تواند، فرصت های طلائی را به باد دهد و با تمام شدن تاریخ مصرفشان، هم چون تجربه ۷۶موجب تقویت مواضع و موقعیت جناح حاکم و کانون های قدرتی گردد که اکنون زیرفشارقرارگرفته اند. شرکت درانتخابات بازی دو سربرد برای رژیم خواهد بود اگرکه بازیگراصلی- بی شماران و مدافعان آزادی و برابری- وارد صحنه نشوند، و از این منظر می توان گفت که بازی هنوزهم تمام نشده است!