فصل آیش - کاوه بنایی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۷ تير ۱٣۹۲ -  ٨ ژوئيه ۲۰۱٣


[گونه ای از موشهای قطبی, مهاجر هستند. هنگام مهاجرت باید از گدار رودخانه ای عبور کنند. علت مهاجرت افزایش جمعیت و دست یابی به منابع غذائی است. آنها قادرند فقط ۱۵ تا ۲۰ دقیقه در آب شنا کنند, در غیر اینصورت می میرند. صدها هزار موش, بی مهابا به آب می زنند, بسیاری شان در ابتدا به زیر آب رفته می میرند. تا حدی که موشهای بعدی, از روی جنازه هم نوعان خود, به آن سمت رودخانه رسیده به راه خود ادامه می دهند. فصل بعد در سال بعد همین موضوع تکرار می شود.]

در جلسه ی محلی شهر رم, رفقای حزب دمکرات ایتالیا اظهار می دارند: شما ایرانی ها چرا به کشور خود بر نمی گردید؟ آرژانتینی ها, شیلیائی ها, فلسطینی ها و یونانی ها همه بر گشتند, اینجا دنبال چه هستید؟ و از تجارب بسیار دور خود از مهاجرت ها و مبارزات کمونیست ها و سایر نیروهای ملی و دمکرات که توانستند ایتالیای امروز را بر پا دارند سخن می گویند. اینکه آنها شرایط بس دشوارتری از ما را از سر گذراندند شکی نیست. اما تفاوت های بسیاری با هم داریم که برایشان می گویم. از احزاب مخالف حکومت اسلامی, انتخابات ها و زندانیان سیاسی و روزنامه نگاران و وضعیت مبارزات طبقه کارگر که امکان تشکل یابی شان با هزینه های گزافی که به مرگ می انجامد و.... با همه این احوال, با اینکه به روز, مسائل ما را در مطبوعات و تلویزیون دنبال می کنند و مانند ما در جستجوی حل معما ها هستند, نمی پذیرند که نتوان در داخل آلترناتیوی از تشکل ها را بوجود اورد.
آیا براستی چنین است؟
ما هر سال با تقویم مشخصی, ماههای سال را , بین خود تقسیم کرده ایم. در این ٣۴ سال حیات استبداد دینی, حکومت, آئین های بیشماری را بر ما تحمیل نموده و ما با بزرگداشت ها, برگزاری روزهای خاصّ, حیات خود را به عنوان اپوزسیون, دوام می بخشیم. با هر عمل و واکنش رژیم, تکانی خورده و صفحه ای جدید را می گشائیم و روزی را به روزهای رفته, تلخ و دشوار, بر خود و بازماندگان میدان واقعی جنگ, هموار می کنیم. گویا باید همیشه منتظر حادثه باشیم تا چگونه و در جهت رفتاری که حکومت انجام می دهد, ما اعلام حضور نمائیم. انتخابات هم یکی از همان آئین هاست که ما را بخود مشغول داشته است. این بار, یازدهمین دور انتخابات ریاست جمهوری, فقط تعیین یک رئیس جمهور نبود.
آنها, پس از اینکه توانستند "زمین بازی" را از دست مردم, با کشتار و بازداشت و زندان و تبعید باز ستانند به "آیش" واگذاشتند. ما در فصل این "آیش حکومت" هیچ نقشی نتوانستیم ایفاء کنیم. با کشته ها ی در میدان کشته شدیم, با زندانیان حبس کشیدیم, با تبعیدی ها, در کشورهای مختلف, در کمپ های پناهندگان نام نویسی کردیم, تعدادی از جور و فشار, در غربت, دست بخود کشی زدند, با آنان "رقص مرگ" را به تماشا نشستیم و آخرلاامر, نامزدهای معترض انتخاباتی را بازداشت کردند. با آنان هم صمیمانه, صبوری پیشه کردیم تا حکومت آنچه را می طلبد و از چه کسی می طلبد, بشنویم و موضع بگیریم.
همه هدف قدرت مشخص بود. مشروعیت از دست رفته را با دست بخشی از مردم باز ستاند. در این راه ماهها قبل از انتخابات, هشدار ها را شنیدیم. شعارها هم طبق برنامه ها تدوین شد. با سردادن شعار" انتخابات آزاد" با وجود اینکه هیچ آلترناتیوی در برگزاری درست آن در داخل نداشتیم, مدام تکرار کردیم که در انتخابات های انجام گرفته هیچگاه آزادی انتخاب وجود نداشته است. و رژیم توانست بر بستر امیال ما, "انتخابات آزاد" خود را برگزار کند. این بار با حساسیت بیشتری, حافظان قدرت, همه باهم یکسو, مردم سوی دیگر, به کشیدن طناب "انتخاب" پرداختند. با شل کردن سر طناب از سوی قدرت, راز "کلید" سر دسته نامزدهای انتخاباتی, شیخ حسن روحانی, آشکار شد.
ولی فقیه که, از جانبازان دوران گذار حکومت اسلامی هستند و یک دست خویش را جهت بر پائی نظامی که به آن اعتقاد دارند از دست داده اند, در فردای روز انتخابات, صاحب ۱٨ میلیون دست شده اند! در دست یابی به این موفقیت چشمگیر, سرور و شادی تمام مخروط نظام اسلامی و بخشی از مردم را شامل گردید.
از فردای روز بر گزاری انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری, ۱٨ میلیون نفر که, از شهرهای کوچک و بزرگ, از خیابانها و کوچه ها و خانه ها قد برافراشتند و تا بیت رهبری راه یافتند, رضایت مندی از نتیجه انتخابات را با هر گرایش و شغل و پایگاه اجتماعی, مامور و معذور و زندان بان و زندانی اعلام داشتند. با فضای آفریده شده, شروع نمودند هر یک به فراخور موقعیت, تئوری تغییر را با مرزبندی هائی, دیکتاتور دیروز را جدا از موج براه افتاده تبیین کنند. ولی فقیه مجددا در هاله ای از درایت و مقسّم پایه های قدرت در جایگاه ویژه ای قرار گرفتند و طالبان جدید, منتظر دریافت دفترچه کالا و جیره سهمیه بندی خویش از بیت رهبری هستند. رئیس جمهور منتخب, آقای حسن روحانی, تمام کوره راه های قدرت را می شناسد. سالها در اغلب گذرگاهها بیتوته کرده و درس خویش را کاملا از بر هستند. این بار از اقبال بلندشان هست که با ۱٨ میلیون رأی, مجددا در خانه ی قدرت, دارای اجر و قربی شده اند و روی این اصل, آن اعتمادی را که توانستند به نظام بازگردانند را نیروی غالب از نظر دور نمی دارد. انتخابات با کمال آرامش انجام گردید, نه تیری شلیک شد, نه اعتراضی صورت پذیرفت, نه نیروی فشاری به میدان آمد, نه حتی یک تن جلای وطن کرد, ۶۰ هزار صندوق در سرتاسر میهن, صدای ۱٨ میلیون نفر را بهم رساندند و از سلامت انتخابات سخن گفتند.
اینک سه هفته از انتخابات سپری شده است. کار در واحد های اداری حکومت کمافی السابق ادامه دارد. زندان ها همچنان پیام خویش را با اجراء احکام اعدام ها و و بازداشت ها و مرخصی ها, به جامعه تب آلود می رسانند. تیم های انتخابات, ستادها, که وظایف شان پس از شمارش صندوق های رأی, پایان یافته تلقی گشته است به دوائر خود بازگشتند. همه منتظر زمان شروع کار رئیس جمهور جدید, به رایزنی های خود مشغول اند. چیزی که موج می زند, خلاء پس از انتخابات که رژیم همه تلاشش, بازی با حافظه مردم است می باشد. آنها, گام به گام, در تسخیر اراده مردم, فضا را به نیروی امدادگرشان گشوده اند. تا قبل از انتخابات که از سخنرانی های تعداد معدود نیروهای منتسب به اصلاح طلب ممانعت به عمل می آوردند, اینک سالن های کنفرانس ها را در اختیارشان قرار می دهند و نیروهای فشار هم گویا سعی می کنند نبینند و نشنوند. فراهم نمودن آرامش و تعیین سقف خواسته ها از جانب تیم های مختلف حامی رئیس جمهور جدید, آقای روحانی, چه فامیل های وابسته به خانواده رفسنجانی, چه رئیس جمهوردوران اصلاحات, آقای خاتمی, وشرط و شروطی که وابستگان بیت رهبری همراه با امّا و اگرهائی همراه است, همه به مرکز ثقلی بر می گردد که هنوزعلنا نام بردن از آن, میوه ی ممنوعه ای رژیم است. بدون شک, تاثیری که مقاومت معترضین به انتخابات خرداد ٨٨ تا هنوز, بر جای گذاشته, علیرغم برگزاری انتخابات یازدهمین دوره, تردیدی همراه با ترس از نیروئی است که در انتخابات شرکت ننموده است. این حالت آرامش خاکستری, در درون خود از اتش نهفته ای خبر می دهد. آنها ماموریت ویژه را برای ترمیم شکافی که از زمان جنبش دانشجوئی ۱٨ تیر و سپس خرداد ٨٨ پدید آمده را به این نیرو سپرده اند و صدای آنها را ما روزمره می شنویم.
آسیب دیدگان انتخابات خرداد ٨٨ همراه با نامزدهای محبوس, همچنان حلقه‍ی گمشده این انتخابات هستند. دگردیسی صورت پذیرفته, نیروئی را از اعماق به سطح در آورده که خود را هم خون خانواده جنبش سبزمی نامد. و هسته‍ی اصلی آن جوانان هستند. قدرت همه‍ی تلاشش این است که با دست دراز شده سوی خود, این نیرو را به مهار خویش در آورد. چه دریافته, سرکوب نتیجه ای عکس برایش به ارمغان آورده است و نیروی به مصاف آمده, همچنان مقاومت می کند. سرچشمه مقاومت در زندانها و ادامه بازداشت رهبران جنبش سبز است. همه‍ی تلاش کوشندگان راه جدید, دادن تضمین به قدرت که, نیروهای در بند اگر خلاصی یابند , دیگر با وضعیت جدید, حتی به سخن هم در آیند مشکل ساز نخواهند بود. این اطمینان را شبکه ای از حامیان اصلی رئیس جمهورجدید با طیف های مختلف به زبان آوردند. وقتی در میهن آزادی تشکل ها و تشکل های مدنی قدرتمند وجود ندارد, نقش شخصیت ها تعیین کننده می گردد. سوی دیگر مردمی هستند که در انتخابات شرکت نداشتند. مردمی که با امدن و رفتن هررئیس جمهوری, در تنگنای بیشتری قرار گرفته اند. گرچه در یک محله و شهر و... باهم و در کنار هم زندگی را به یکدیگر پاس می دهند, سنگینی نگاه شان, حکایت از عدم اعتمادی ست که ریشه در حیات نظام اسلامی دارد. تا زمانی که این نیرو در جای واقعی اش قرار نگیرد و تشکل های خاص خویش را پدید نیاورد, وضع به همین منوال است, حاکمیت قادر است با هر چرخشی, پیروز میدان گردد.

کاوه بنائی ــ رم