به نظرگاهِ بیست و چندساله ی محمدرضا لُطفی - علیرضا بزرگ قلاتی (عرفان)

نظرات دیگران
  
    از : جلایر

عنوان : نظر شخصی
دوستان بدون شک شاعر عزیز خود این نکات را میداند. بنظر من اینان اشتباه تایپ میباشد.
۵۶۰۹۵ - تاریخ انتشار : ۱ مرداد ۱٣۹۲       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : اصلاح سخن نارسای خود
«اگر، سِفلَه = پست و فرو مایه و ...، را مفتوح می ساختند، می شد ایشان را فهمید؛ زیرا بسیاری از ایرانیان از روی عادت آن را سِفلِه، یعنی به کسر لام تلفظ می کنند.»

منظورم مفتوح ساختن حرف لام آن کلمه است، نه حرف سین مضموم شده از سوی شاعر.
۵۵۹۱۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲       

    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : سلام، و دو نکته: ای کاش شاعر محترم حال که در شعر خود توضیح نداده که چرا بر لطفی خشم گرفته، در پای
شعر چند جمله به شکل زیر نویس می نوشت تا خواننده نیز علت را بداند.

و دوم نکته:
سِفلَه، به کسر سین و فتح لام، صفتی عربی است. و در واژه نامه های ایرانی نیز همینطور ثبت شده. اگر شاعر محترم در مورد اینکه چرا سِفلَه، را سُفله، نوشته، توضیح می دادند - چون تأکید کرده اند - ممنون می شدم.

اگر، سِفلَه = پست و فرو مایه و ...، را مفتوح می ساختند، می شد ایشان را فهمید؛ زیرا بسیاری از ایرانیان از روی عادت آن را سِفلِه، یعنی به کسر لام تلفظ می کنند.
۵۵۹۰٣ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : واکنشی به نثر خام نسبت به شعری پخته
شعر فوق العاده زیبائی است.
تسلط شاعر به صنعت شعر رد خور ندارد.
ما متأسفانه نه شاعر را می شناسیم و نه لطفی را که مورد بی لطفی شاعر قرار گرفته است.
بنا بر فحوای شعر، لطفی ظاهرا هنرمند معروفی است ولی موضعگیری دیگری دارد و این به مذاق شاعر با استعداد و سخندان ولی انحصار طلب و فرمانده خوش نمی آید.
بنظر ما تعیین کننده در وهله اول نه صاحب نظر، بلکه نظر مطروحه است، حتی بی اعتنا به صاحب نظر.
چون صاحب نظر می تواند به هر دلیلی هم که باشد، نظرش را مورد تجدیدنظر قرار دهد.
نظر اما می ماند و تأثیر مخرب و یا مفید خود را در ضمیر جامعه می گذارد.
اولین اصل فلسفه روشنگری، خودمختاری (استقلال نظر و عمل) انسان ها ست.
بهتر است که کسی برای همنوع خود تعیین تکلیف نکند.
بهتر است که هر کس اگر ایرادی به افکار و طرز تفکر همنوع خود دارد، استدلال کند و نادرستی نظر و عملا نادرستی عمل او را اثبات کند.
شرط تمدن همین است و نه لعن و نفرین و تکفیر و تبعید.
عدم رعایت این اصل روشنگری برای ما خیلی گران تمام شده است.
کار شاعر اتفاقا همان کسب و کاری است که طبقه حاکمه پیشه کرده است، همان طبقه حاکمه ای که از سوی شاعر «نقد» می شود، احتمالا به همان سان که لطفی تکفیر می شود.
از شاعر چه پنهان که در جامعه طبقاتی معیارهای ارزشی نیز طبقاتی اند:
آنچه به زعم طبقه ای مذموم محسوب می شود، می تواند بزعم طبقه ای دیگر کاری صحیح و مثبت ارزیابی شود.
برای روشنگری در هر صورت بدیلی وجود ندارد.
اگر شاعر مخالف طبقه حاکمه «ملی» است، بهتر است که آلترناتیو طبقاتی خود را پیشاپیش برای لطفی تعیین کند تا شاید لطفی تغییر سنگر دهد.
تجربه نشان داده که از موضع ارتجاعی تر نیز می توان بر ضد سیستم و طبقه حاکمه ای برخاست، به همان سان که بارها جوامعی از چاله در آمده اند و با کله در چاه شده اند.
با پوزش
۵۵٨۹۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣۹۲