روشنفکران ما و انتخابات قلابی ۱۳۹۲- بخش اول - مهرگان البرز



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲٨ تير ۱٣۹۲ -  ۱۹ ژوئيه ۲۰۱٣


هرگز شب را باور نکردم
چرا که در فراسوی دهلیزش
به امید دریچه ای دل بسته بودم    (احمد شاملو)

مقدمه

یازدهمین انتخابات ریاست جمهوری نشان داد که اکثر قریب به اتفاق روشنفکران ما به مردم باور ندارند. فقر بینش علمی، کمبود فکر مستقل و تحلیل مشخص از شرایط مشخص اجازه نداد که حقایق انتخابات از میان واقعیات موجود بیرون کشیده شوند. تحلیلها به درجات چشمگیری بر مبنای شناخت واقعی از وضعیت مردم و حکومت نبودند. تاثیرات بحران عمیق کنونی بر روحیه و سطح مبارزات مردم تحلیل نشدند. تجربه انتخابات و شورشهای سال ۱٣٨٨ که به بالا رفتن درک عمومی از ماهیت انتخابات منجر شد، در نظر گرفته نشدند. سیاستهای حکومت و نقش قدرتهای خارجی بررسی نشدند. در نتیجه، روشنفکران ما بدنبال تبلیغات و داده های انتخابات مهندسی شده روان شدند.

در این تحلیلها، از سیاست اصلیِ باند ولی فقیه و رقابتهای قدرتهای شرق و غرب در ایران خبری نیست. از انتقال بحران عمیق نظام جهانی سرمایه داری انحصاری توسط حکومت به ایران و تاثیرات مخرب آن در وضعیت زندگی و روحیه مردم و طاق شدن طاقت آنان خبری نیست. از پاسخ مشخص به سئوالاتی چون : چرا باند ولی فقیه در شروع کارزار انتخابات تعلل کرد؟ چرا سرکردگان حکومت حتی روز برگزاری انتخابات نگران عدم شرکت مردم بودند؟ و چگونه این انتصاب را انتخاب مردم جا زدند؟ خبری نیست.

زمانیکه دسترسی مستقیم به یک پدیده میسر نیست، محققین با تکیه بر شواهد و قرائن به بررسی تاثیرات آن پدیده پرداخته و از این طریق به خصوصیات آن پی می بردند. بشر به ستاره ها و کهکشان ها که بسیاری از آنها میلیاردها سال نوری با زمین فاصله دارند، دسترسی ندارد. در علم فیزیک فضایی، محققین با بررسی امواجی که از طریق تلسکوپ ها به زمین می رسند این پدیده ها را بررسی می کنند. با تحلیلِ تاثیرات این پدیده ها، تاکنون کهکشانها، ستاره ها و سیاه چال های فضائی کشف و حتی تئوری پیدایش جهان (انفجار بزرگ) فرموله شده است.

در علم فیزیک هسته ای و ذرات زیر اتمی نیز بشر دسترسی مستقیم به این ذرات ندارد. اما با استفاده از دستگاه های شتاب دهنده، شواهد و قرائن در مورد این ذرات گردآوری شده و حتی ذرات جدیدی که طول عمر مافوق کوتاه دارند کشف شده اند. می توان گفت که بشر با استفاده از میکروسکوپ به وجود این ذرات پی برده است. بنابراین، زمانیکه دسترسی مستقیم به یک پدیده میسر نیست، می توان با بینشی گسترده (تلسکوپی) و عمیق (میکروسکوپی) با تکیه بر شواهد و قرائن به بررسی تاثیرات یک پدیده پرداخت و به ماهیت آن تا حدود زیادی پی برد.

انتخابات در ایران نیز چنین است. واقعیات انتخابات عمدا توسط حکومت در دسترس عموم گذاشته نمی شوند. حکومت جمهوری اسلامی با تمام قوا تلاش می کند تا ماهیت خود و علل واقعی برگزاری انتخابات از مردم پنهان بمانند. اوضاع جامعه و ریشه اصلی مشکلات مردم مورد بررسی قرار نمی گیرند. سیاست اصلی و نقشه باند ولی فقیه باز نمی شوند و تقابلات جناحهای درون حکومت بر سر این سیاست مورد بررسی قرار نمی گیرند. نقش قدرتهای جهانی در تضادهای باندهای حکومتی مطرح نمی شوند. آنچه باید عیان باشد پنهان می شود.

چگونگی برگزاری، تبلیغات و آمار شرکت کنندگان در انحصار کامل حکومت است و کسی جز گردانندگان اصلیِ انتخابات از صحت و سقم تعداد رای هیچ اطلاعی ندارد. در نتیجه، فقط بر مبنای شواهد و قرائن می توان انتخابات را مورد بررسی قرار داد و به ماهیت واقعی آن پی برد. اما روشنفکران ما به این واقعیت کاری ندارند. بدرستی، حکومت را ارتجاعی و انتخابات را ابزار این حکومت می دانند ولی پیش از انتخابات به تحلیل از اوضاع نپرداختند. پس از انتخابات نیز از آنجایی شروع کردند که تبلیغات حکومت تمام کرد.

بنابراین، تحلیل مشخص از شرایط مشخص در دوران انتخابات حاصل نشد. انتخابات بر مبنای درکهای عام تحریم شد اما پس از اعلام نتایج، با تعجب و دلسردی به فعالیت پرداخته و بدنبال مقصر گشتند. جای تعجب نیست که از بین حکومت، روشنفکران و مردم، بازهم قرعه بنام مردم ایران افتاد. در بهترین حالت گفته شد که مردم چاره ای جز شرکت در انتخابات نداشتند. با کم بها دادن به مردم و پُر بها دادن به حکومت، بار دیگر ذهنیت بر واقعیت غلبه کرد. "[نه] چراغی به دستم، [نه] چراغی در برابرم/ من به جنگ سیاهی می روم"!
            
چیزی که عیان است : مردم به این حکومت امیدی ندارند      

نظام ولایت فقیه در ایران بر مبنای تز "حکومت اسلامی" خمینی بنا شده است. در این نظام؛ یک نفر، مرد، شیعه و مرجع تقلید، تا ظهور امام دوازدهم سِمَت نایب او را دارد. همه مردم از جمله زنان، ملیتهای مختلف، پیروان مذاهب و دگراندیشان باید از این یک نفر بدون چون و چرا اطاعت کنند. قانون اساسی نظام جمهوری اسلامی بر اساس این تز : امتزاج کامل دین و حکومت و قدرت مطلقه یک نفر در راس هرم قدرت نوشته شده است. در واقع، ولایت فقیه یک نظام استبدادیِ تمام عیار و مطلقه فردی است.   

بنابراین، سرکردگان، نظریه پردازان، کارگزاران و مبلغینِ معتقد به نظام ولایت فقیه کوچکترین ارزشی برای نظر و رای مردم قائل نیستند. آیا ادعای حکومتی که مردم ایران را به خاک سیاه نشانده است اما با انتخابات تظاهر به محبوبیت در میان مردم می کند باور کردنی است؟ در حالیکه ابتدایی ترین حقوق انسانی دائما پایمال می شود و لحظه ای نمی توان یافت که زندانهای کشور مملو از جوانان نباشد، آیا ادعای کاندیداهای باندهای درون حکومت در مورد آزادی مردم در انتخابات قابل قبول است؟

اولین و مهمترین حق مردم یک کشور حق اقتصادی است. اما حکومت، با خصوصی سازی و تحمیل قراردادهای پیمانی، بخش بزرگی از نیروی کار زحمتکشان را از مزایای قرار داد دائمی محروم نموده است. علاوه بر افزایش مافوق سود برای سرمایه داران خارجی و داخلی، کوچکترین سرپیچی از اوامر کارفرما برابر با اخراج است. با وجود ثروتهای عظیم کشور، اکثر مردم در فقر، اعتیاد، تن فروشی و نابسامانی شدید دست و پا می زنند و بخشهای بزرگی از جامعه از آب تصفیه شده، غذا، مسکن، بهداشت، آموزش و محیط زیست مناسب محرومند.

حکومت اعتراف می کند که ۷ میلیون کودک بجای رفتن به مدرسه به علت فقرِ خانواده، شبانه روز کار می کنند. خون انگشتان کوچک کودکان دختر و پسر از تار و پود قالی های ابریشم می چکد. میلیونها کودک کار، آواره اند. قریب نیمی از جمعیت زیر خط فقر زندگی می کنند و اقتصاد کشور در حال ورشکستگی است. حکومت سر سپرده با سیاستهای خود بحران اقتصاد جهانی را به ایران منتقل کرده است. زنان و جوانان حق تعیین پوشش، ملیتهای مختلف حق تدریس زبان مادری و روشنفکران و دگر اندیشان حق اشاعه نظرات خود را ندارند.

در هیچ دوره ای پس از جنگ حکومت جمهوری اسلامی با حکومت عراق، وضعیت زندگی مردم ایران به این سختی نبوده است. از پیاده کردن پروژه اصلاح پذیر بودن حکومت که تحت لوای اصلاحات انجام شد حداقل ۱۶ سال می گذرد. تاثیرات این پروژه بخاطر عملکرد دولت خاتمی تا حدودی کمرنگ شد اما حکومت توانست در دوران انتخابات ۱٣٨٨ آنرا دوباره احیا کند. تحمیل نظر ولی فقیه به مردم در انتخابات ۱٣٨٨ شکاف بحرانی که کشور را فرا گرفته بود چنان باز کرد که به مدت ٨ ماه مردم ایران در خیابانها با حکومت درگیر شدند.

در این مدت، میلیونها تن از مردم نقاط مختلف کشور با حکومت به نبرد پرداختند و برای اولین بار در تاریخ ایران روز عاشورا را تبدیل به یک روز سیاسی و مبارزاتی بر علیه طبقات حاکم کردند. شورشهای سال ۱٣٨٨ شکست خورد اما سطح آگاهی سیاسی مردم در مورد ماهیت حکومت و انتخاباتش بمراتب بالا رفت. مردم ایران ۴ سال پیش تجربه کردند که شعار مرکزی حکومت در دوران انتخابات : " میزان رای ملت است"، دروغ بزرگی بیش نیست. همچنین، پروژه اصلاحات در میان اکثر مردم رنگ باخت.

در وضعیت طاقت فرسای کنونی و با چنین تجربه ای مردم ایران می خواهند سر به تن این حکومت نباشد. مشکل سازمانهای سیاسی و روشنفکران ما ندانستن این واقعیتها نیست، بلکه نداشتن بینش علمی، عدم شناخت واقعی از وضعیت عینی و ذهنی مردم و مهمتر، باور نداشتن به مردم است. روشنفکران ما شواهد و قرائن دوران انتخابات را بررسی نکردند و پس از اعلام نتایج انتخابات، یا سکوت کردند و یا با تکیه بر تبلیغات و آمار دروغین حکومت به تحلیل پرداختند. اما مردمی که امید به کُل حکومت را از دست داده اند در انتخاباتش شرکت نمی کنند.      

تصویری کاذب از گرایش اکثر مردم

حکومتی که جان و مال و زندگی مردم ایران را دائما پایمال می کند ده ها انتخابات برگزار کرده و اکنون نیز رئیس جمهور مورد نظرش را از صندوقهای رای بیرون آورده است. اصلا چرا حکومت استبدادی جمهوری اسلامی نیاز به انتخابات دارد؟ چون در واقع، هیچ کار مهمی در دنیا بدون مردم نمی تواند انجام شود. باید کارگران و کشاورزان تولید و توزیع کنند، دانش آموزان و دانشجویان درس بخوانند و معلمان و استادان درس بدهند، پزشکان و پرستاران مداوا کنند، مهندسان طراحی کنند، کارمندان کار کنند و ... تا جامعه زنده بماند. بر مبنای مجموعه کار یدی و فکری مردم است که طبقات حاکم می توانند بخش اعظمی از حاصل این کار را از آنِ اربابان خارجی و خود نمایند. بنابراین، حکومت جمهوری اسلامی به انتخابات نیاز دارد تا با صحنه سازی، خود را نماینده مردم جا بزند.

اما سطح فشار و در تقابل، مبارزات کنونی مردم ایران به حدی است که نه تنها سرکوب دائم کافی نیست، بلکه با تجربه انتخابات ۱٣٨٨ صحنه سازیها می باید به درجات بمراتب بالاتری ارتقاء می یافت. دستگاه های تبلیغاتی حکومت می باید فضای کاذبی ایجاد می کردند که گویا دغدغه همه مردم که اکثرشان مشکل تهیه نان شب دارند، انتخابات است. برای حکومت خنثی کردن ایده بیهوده گی شرکت در انتخابات که مردم آنرا ۴ سال پیش تجربه کردند، ضروری بود. ولی با وجود بکارگیری ترفندهای متعدد، حکومت نتوانست مردم را سیاهی لشکر خود کند و تبلیغات رسانه های داخلی و خارجی فقط توانست جمعیت اندکی را نشان دهد که توسط ستاد انتخاباتی کاندیداها سازماندهی می شدند.

با پخش دائمی عکسها و فیلمهای تحرکات این جمعیت کوچک، قبل از رای گیری، تصویر کاذبی از اشتیاق مردم برای شرکت در انتخابات ارائه شد. رسانه های حکومت با استفاده از چنین ترفندی زمینه ارائه ارقام جعل شده تعداد شرکت کنندگان در انتخابات را فراهم آورند. اما تحرکات یک جزء بسیار کوچک از جامعه تحرکات کُل جامعه را منعکس نمی کند. آنهم جزئی از لایه های طبقات نیمه مرفه و مرفه جامعه که خود نیز بخش بسیار کوچکی از کُل جمعیت کشور بوده و بخاطر تداوم بحران، بسرعت در حال ریزش اند. همچنین خواسته های این اقلیت کوچک با خواسته های زحمتکشان که اکثر جامعه بوده و از امکانات اولیه زندگی بی بهره اند، در بسیاری از موارد تفاوتهای اساسی دارد.

بنابراین، باید پرسید :آیا چند ده هزاری که تصاویرشان مرتبا نمایش داده می شدند گرایش واقعی ده ها میلیون مردم را نمایندگی می کردند؟ آیا ده ها میلیون مردم زحمتکش که باید شبانه روز کار کنند تا نان بخور و نمیری تهیه کنند حتی فرصت، انرژی و اشتیاق شرکت در این انتخابات را داشتند؟ آیا اکثر ملیتها، زنان و جوانان تحقیر شده که ۴ سال پیش دیدند ولی فقیه "فصل الخطاب" است هیچ تمایلی به شرکت داشتند؟ با چه امیدی؟! آنکس که عقلش به چشمش بود تحت تاثیر این تبلیغات قرار گرفت، تنور انتخابات را گرم دید و شعور اکثر مردم و انزجار و ناامیدی آنان نسبت به این حکومت را نادیده انگاشت.

تلاشهای بیهوده

خامنه ای در انتخابات ریاست جمهوری ۱٣٨۴ گفت : "وقتی ما در چارچوب قانونی اساسی پای صندوق می‌آییم و رأی می‌دهیم، در حقیقت به قانون اساسی و به نظام داریم رأی می‌دهیم؛ به هر کس رأی بدهیم. الان هفت نفر برای ریاست جمهوری مطرح اند؛ به هر کدام از اینها رأی بدهیم، در حقیقت به نظام رأی داده ایم. یعنی دو کار کرده ایم یکی به یک شخص، و یکی هم به مجموعه ی نظام و به قانون اساسی رأی داده ایم. این، مفهوم این کار است و این را مردم کشور ما بخوبی دانسته اند و برای همین هم هست که در انتخابات های مختلف شرکت می کنند."

اما در آستانه برگزاری انتخابات ۱٣۹۲ گفت : "حتی کسانی که نظام را قبول ندارند بخاطر کشور بیایند رای دهند." آیا این جمله ولی فقیه، نگرانی شدید حکومت از احتمال عدم شرکت اکثر مردم در انتخابات را نشان نمی دهد؟ روشن است که منظور خامنه ای از "کسانی که نظام را قبول ندارند" سازمانهای سیاسی و روشنفکران که بخش بینهایت کوچکی از جامعه را تشکیل می دهند نیست، بلکه اکثر مردم ایران است که این نظام را قبول ندارند.

در واقع، خامنه ای می گوید : مردم ایران، ما می دانیم که شما نظام جمهوری اسلامی را قبول ندارید و می دانیم که نمی خواهید در انتخابات شرکت کنید، حداقل بخاطر ایران بیایید و رای بدهید. آیا همین یک جمله عجز ولی فقیه و درماندگی حکومت در کشیدن مردم بپای صندوقهای رای را نشان نمی دهد؟ این جمله را یکی از سرکردگان درجه دو یا سه حکومت جمهوری اسلامی نمی گوید. کسی می گوید که "رهبر معظم" این حکومت است و شریانهای اقتصادی و ارگانهای نظامی- امنیتی را در انحصار خود دارد.

نگرانی حکومت از عدم شرکت مردم چنان بالا بود که ارگانهای نظامی بر خلاف ادعای رژیم در مورد عدم دخالتشان در امور سیاسی، بیانیه صادر کردند. بعنوان مثال، در بیانیه سازمان بسیج مستضعفین آمده است : "۲۴ خرداد ۹۲ ... یک بار دیگر دنیا، شاهد حماسه آفرینی ملت ایران خواهد بود. ملت ایران خواهند آمد تا ... کسانی که با ادعای تقلب در سال ٨٨، سلامت نظام انتخاباتی را زیر سئوال برده و تلاش کردند تا با این ادعا، مردم را از آمدن پای صندوق‌های رای منصرف و نسبت به مشارکت در انتخابات دلسرد کنند با حضور حداکثری، پاسخ کوبنده خود را از ملت دریافت خواهند کرد... حضور حیرت انگیز ۲۴ خرداد ۹۲ با شور و حماسه ای افزون، بصیرت بالای ملت و اعتماد عمیق آنان را به نظام اثبات نموده و نام ایران اسلامی را برای همیشه تاریخ در قلوب بشریت به اهتزاز در خواهد آورد."

ارگانهای مذهبی نیز یکی پس از دیگری به تکاپو افتادند. بعنوان مثال، در بیانیه ائمه جمعه قم آمده است : "امت شریف و بزرگوار ایران اسلامی ... بار دیگر برگ زرینی از تاریخ انقلاب اسلامی با دستان پرتوان شما ورق خواهد خورد و حماسه سیاسی مورد نظر مقام معظم رهبری(مدظله‌العالی) را رقم خواهید زد. شرکت شما در انتخابات ۲۴ خرداد ۱٣۹۲ ... فریضه‌ای سیاسی و دینی است. آنچه مهم است، حضور همه مردم در عرصه انتخابات است که یکی از پایه‌های اقتدار ملی شمرده می‌شود. قطعاً‌ شما مردم عزیز با شرکت در انتخابات که به فرموده مقام معظم رهبری «مظهر اراده ملی و نماد مردم سالاری اسلامی» است، ‌بار دیگر حماسه سیاسی دیگری را خواهید آفرید."

سرکردگان مذهبی نیز به مردم دستور دادند تا در انتخابات شرکت کنند. آیت‌الله نوری‌همدانی در بیانیه خود گفت : "همه مردم متحد ایران اسلام به عنوان یک وظیفه و تکلیف شرعی، عقلی، به عنوان جهاد در راه خدا و به عنوان یک عبادت در پای صندوق‌های رای حضور پرخروش داشته باشند." آیت الله مکارم شیرازی گفت " حضور در انتخابات یک تکلیف شرعی است و حفظ ناموس، دین، کشور و نظام مقدس جمهوری اسلامی واجب است ... باید حفظ کرد نظام را و حضور مردم بسیار موثر است."

رسانه ها این گفته آیت الله سیستانی را که در انتخابات پیشین مجلس گفت : " شرکت در انتخابات واجب شرعی و عدم شرکت در آن نابخشودنی است. اگر کسی نتواند نماز بخواند یا روزه بگیرد می تواند قضای آن را ادا کند اما شرکت نکردن در انتخابات امری است که قضای آن ادا نمی شود"، دوباره منتشر کردند. آیت الله مظاهری گفت : " همه با گرایش های گوناگون در انتخابات شرکت خواهند کرد و افتخار دیگری برای اسلام و نظام جمهوری اسلامی خواهند آفرید."

آیت الله فاضل لنکرانی در پاسخ به این سئوال که اگر شوهری همسر خود را از شرکت در انتخابات و خروج از منزل برای اینکار منع کند، آیا زن می تواند بدون اذن او از منزل خارج شده و در انتخابات شرکت کند، گفت : " در واجب عینی، اذن شوهر به هیچ وجه دخالت ندارد." یعنی زن برای خروج از منزل همواره باید از شوهرش اجازه بگیرد، اما برای شرکت در انتخابات حتی اگر شوهر او مخالف رای دادن بود، او نیاز به اجازه گرفتن ندارد. برده بودن زن در این نظام و درماندگی حکومت برای کشیدن مردم بپای صندوق رای تا چه حد!

رسانه ها موفقیت حکومت در کشیدن بخشهای بزرگی از مردم بپای صندوقهای رای در سال ۱٣۷۶ را مرتبا یاد آور شده و چنین تبلیغ کردند : "حضرت آیت‌الله خامنه‌ای، ۲ خرداد ۱٣۷۶ (در هفتمین دوره انتخابات ریاست‌جمهوری) پس از انداختن رای خود در صندوق در مصاحبه با خبرنگار صداوسیما می‌فرمایند : "امروز اگر ما ایرانی ها اقدام به انتخاب کردیم، امکانی را برای خود و کشورمان به وجود آورده ایم. اگر منِ ایرانی امروز این عمل صالح را انجام ندهم، این طور نیست که فردا یا پنج روز دیگر یا ده روز دیگر بشود این را انجام داد؛ نه، تا چهار سال دیگر این عمل صالح قابل انجام دادن نیست."

این مثال ها مشتی از خروار است و جملگی نشان می دهند که سرکردگان حکومت بشدت نگران عدم شرکت اکثر مردم در انتخابات بودند. نگرانیِ کاملا بجا، زیرا مردم ایران بشدت امید به تغییر وضعیت زندگی خود در این نظام را از دست داده اند. این نگرانی یکی از علل مهم تعلل باند خامنه ای در آغاز کردن روند انتخابات بود. باند ولی فقیه می دانست که تنور انتخابات توسط باند اصلاح طلب گرم شده است اما پس از شورشهای ۱٣٨٨، اصلاح طلبان حکومتی انسجام درونی و بخش اعظم هواداران خود را از دست داده اند.

ترفندها   

چگونگیِ انتخابات در انحصار شورای نگهبان، وزارت کشور و رسانه ها بود. هدف اصلی همواره تحمیل نظر ولی فقیه به جامعه اما تظاهر به میزان بودن رای مردم بود. بعلت تشدید تضاد آشتی ناپذیر مردم با ولایت فقیه، این ارگانها کافی نبوده و حکومت نیاز به استفاده از ترفندهای مختلف در دوران انتخابات داشت. از رفراندم فروردین ۱٣۵٨ (رجوع کنید به مقاله : انتخابات و جنگ – بزرگترین تقلب در تاریخ ایران) تا کنون، حکومت جمهوری اسلامی ترفندهای متعددی را بکار گرفته است که در انتخابات ۱٣۹۲ نیز می توان مشاهده نمود.

این ترفندها به ویژه در عرصه های تدارک سیاسی، تبلیغات، ایجاد جوّ امنیتی، برگزاری و شمارش آراء بکار گرفته شدند. هدف اصلی در انتخابات ۱٣۹۲ نشان دادن شرکت حداکثر مردم بود. همه ی باندهای حکومتی پی برده بودند که احتمال شرکت مردم در انتخابات بسیار ضعیف است. بنابراین در عرصه تدارک سیاسی توافق کردند که مرتبا صحنه هایی به نمایش گذاشته شود که اشتیاق شرکت مردم در انتخاب را نشان دهد. بخاطر تجربه ۱٣٨٨ و تصمیم باند خامنه ای در تکیه بر روسیه و چین اجازه شرکت به خاتمی داده نشد. کردار باند خامنه ای با رفسنجانی و احمدی نژاد نیز نشان می داد که ولی فقیه اجازه شرکت به آنان را نیز نخواهد داد.

اما حذف همه کاندیداهای اصلی برای گرم کردن تنور انتخابات مشکل آفرین بود. از اینرو تصمیم گرفته شد که در دقایق آخر به رفسنجانی و مشائی اجازه ورود داده شود. رسانه ها و هواداران اینان به تکاپو افتاده، تنور کمی ولرم شد. با حذف رفسنجانی و مشائی توسط شورای نگهبان باند خامنه ای این پیام را داد که راه برای باندهای رفسنجانی و خاتمی ولی بدون حضور ایندو باز است. بدین ترتیب، ائتلاف این دو باند حول روحانی شکل گرفت و با کنار گذاشتن عارف توسط خاتمی تحکیم شد.      

سه مناظره تلویزیونی کاربرد موثری نداشت. اولین مناظره چنان محدود و مفتضح بود که حتی به اعتراض محسن رضایی انجامید. مشکل کاندیداها وضعیت به شدت بحرانی جامعه، از رمق افتادن ایده اصلاح پذیر بودن نظام جمهوری اسلامی و بی اعتباری تمام جناحهای حکومت در میان مردم بود. کاندیداها برای گذاشتن مسئولیت بحران اقتصادی به گردن دولت احمدی نژاد اشتراک نظر داشتند، اما قادر نبودند مسئولیت کُل حکومت را لاپوشانی کرده و توّهم ایجاد کنند. در واقع، کفگیر به ته دیگ خورده بود.   

مردم بخوبی پی برده اند که دستگاه حکومت مسئول ایجاد این زندگی فلاکت بار و سرکوب آنان است. البته، کاندیداها وعده تغییر دادند اما از سرکوب دائمی مردم حرفی نزدند. قالیباف وعده آموزش رایگان و روحانی وعده حل مشکلات اقتصادی داد، ولی جملگی به مشکل اصلی حکومت، سیاست ولی فقیه و ریشه اختلاف باندها نپرداختند. اصلا مطرح نشد که تقابلات حکومت جمهوری اسلامی با قدرتهای غرب به سرکردگی آمریکا به مرحله تعیین تکلیف رسیده و سیاست ولی فقیه برای حفظ نظام، تکیه هر چه بیشتر به روسیه و چین است.

در عرصه تبلیغات، هیچ حرفی از سابقه واقعی کاندیداها و نقش مستقیم آنان در سرکوب مردم نزدند. گویا روحانی و جلیلی، دبیر شورای عالی امنیت جمهوری اسلامی که بالاترین ارگان تصمیم گیری برای سرکوب مردم است، نبوده اند. قالیباف فرمانده نیروی انتظامی کشور و از آمران اصلی سرکوب جنبش دانشجویی ۱٣۷٨، قتلهای زنجیره ای و شورشهای ۱٣٨٨ نیست. محسن رضایی ۱۶ سال فرمانده سپاه پاسداران که مهمترین ارگان نظامی سرکوب می باشد، نبوده است. ولایتی از مسئولین ادامه جنگ حکومت جمهوری اسلامی با حکومت عراق و از میان رفتن ده ها هزار نوجوان نیست و غرضی در کشتار مردم خوزستان و کردستان نقش نداشته است. اما بسیاری از مردم می دانند.

در عرصه ایجاد جوّ امنیتی در روز رای گیری، حکومت اهداف مختلفی را دنبال کرد. هدف اصلی، نشان دادن چماق و ترساندن بخشهای بزرگی از مردم بود که بخاطر کوپن، شغل، تحصیل و مراجعه به دوایر دولتی به مُهر شرکت در انتخابات در شناسنامه خود نیاز دارند. اما در اوضاع بحرانی کنونی که اکثر مردم در فقر بسر برده و امیدی به انتخابات و حل مشکلاتشان توسط حکومت ندارند، این شگرد نیز کار برد موثری نداشت. شکم گرسنه دین و ایمان ندارد و جان به لب رسیدگان از نداشتن مُهر در شناسنامه نمی ترسند.

یکروز قبل از رای گیری، احمد رضا رادان جانشین فرمانده نیروهای انتظامی که در تجاوز، قتل و سوزاندن جسد ترانه موسوی در سال ۱٣٨٨ دست داشت گفت : " پلیس هوشمند پلیسی است که ... در چارچوب قانون و ماموریت‌های محوله قادر است از زور برای از میان راندن کجروی‌ها و قانون شکنی‌ها و بحران آفرینی‌ها استفاده کند." و " نیازی به حجت نیست که خلق «حماسه سیاسی» بی بدیل توسط آحاد ملت بزرگ ایران پیامدهای مثبت و ارزشمند بسیاری در پی دارد که یکی از مهمترین آنها بسط و تقویت امنیت ملی از یک سو و افزایش و تعالی احساس امنیت عمومی از دیگر سو است." یعنی زور پلیس را ببینید و اگر می خواهید احساس ناامنی نکنید باید در انتخابات شرکت کنید.

همچنین، " انتخابات پر شکوه ۲۴ خرداد نیز یکی از پروسه‌های بزرگ اجتماعی کشورمان است که نیروی انتظامی از ظرفیت هوشمند خود برای تامین امنیت حداکثری و کامل آن بهره می‌گیرد. چه، یقین داریم که «هوشمندی پلیس» شهروندان را بیش از پیش مشتاق شتافتن به سوی «صندوق‌های سرنوشت ساز» می‌نماید و آنان را بر می‌انگیزد تا دگر باره «حماسه‌ای نو» خلق کنند و با لبیک هوشیارانه، آگاهانه و توأم با بینش و بصیرت به دعوت مقام عظمای ولایت و رهبر فرزانه انقلاب، دشمنان را ناامید و دوستداران عزت و عظمت کشور را خردسند سازند." یعنی، حواستان باشد چماق پلیس بالای سرتان است، از ولی فقیه و عظمای ولایت تبعیت کنید و بروید رای بدهید.

در عرصه برگزاری، حکومت عمدا انتخابات ریاست جمهوری، شورای شهر، میان دوره ای مجلس و همچنین مجلس خبرگان را در هم ادغام کرد تا تعداد رای دهندگان، حداقل از این طریق، زیاد جلوه کند. ۲۶ خرداد عیسی فرهادی فرماندار تهران در مورد تعداد شرکت کننده گان در انتخابات شورای شهر گفت " مجموع آرای کاندیداهای شورای شهر ۱۵ میلیون ٣۷۷ هزار و ۴۰۰ رای است." اما تا کنون هیچ آماری که نشان دهد چه تعدادی در هر دو انتخابات شورای شهر و ریاست جمهوری رای داده اند منتشر نشده است.

خبرِ تقلب در انتخابات ۱٣٨٨ و تحمیل نظر ولی فقیه به مردم به ویژه بعلت اعتراضات و شورشهای متعدد، در جهان پیچید و بی اعتباری انتخابات در ایران را بروشنی نشان داد. از اینرو، اهداف مهم حکومت در سال ۱٣۹۲؛ صحنه سازی برای نشان دادن شرکت اکثر مردم، پیشگیری از اعتراضات و شورش و همچنین عاری از تقلب جلوه دادنِ انتخابات بود. اما حکومت شیّاد، دیگر نمی توانست ذاتِ متقلب خود را براحتی از مردم پنهان کند و حتی دست خود را خودش رو می کرد.   

گزارشها تا ساعت ۵ بعد از ظهر علت وجود تعداد اندکی از رای دهندگان را گرمی هوا اعلام کردند. اما صفرعلی براتلو رئیس انتخابات استان تهران گفت : "استقبال تا این لحظه در مقایسه با سال ٨٨ بیشتر است و اگر همین طور ادامه داشته باشد استقبال در استان تهران به ۷۰ درصد خواهد رسید." او تاکید کرد : " میزان مشارکت مردم استان تهران تا ساعت ۱۴ ، بیشتر ازمیزان مشارکت مردم این استان در سال ٨٨ در همین ساعت بوده است." رای گیری حتی به نیمه راه نرسیده و شمارشی آغاز نشده، براتلو رقم ۷۰ درصد آراء را پیشگویی کرده و تاکید می کند که استقبال در مقایسه با سال ٨٨ بیشتر است. چون تصمیم گرفته اند که این رقم باید بیش از ۷۰ درصد و حتما بیشتر از سال ٨٨ باشد.

برای جا انداختن این دروغ بزرگ، انتخابات ۱٣۹۲ را "حماسه" نامیدند و براتلو گفت : "حماسه مد نظر رهبری در حال شکل گیری است." دروغ بزرگ مرتبا در حال بزرگتر شدن بود و براتلو در ادامه گفت : "در انتخابات ٣۴ سال گذشته چنین ازدحامی را قبل از ظهر نداشتیم، قطعا طبق دوره‌های گذشته استقبال مردم از حالا به بعد بیشتر هم می‌شود." گویا برگزار کنندگان انتخابات علم غیب دارند و تعداد شرکت کننده گان قبل از ظهر در ٣۴ سال گذشته آنهم زمانیکه هنوز شمارش آراء آغاز نشده است را می دانند! البته، گردانندگان دغلکار انتخابات علم غیب دارند و می دانند : "استقبال مردم از حالا به بعد بیشتر هم می شود."   

یکی از ترفندهای دیگر، تمدید مدت زمان رای گیری است. با این ترفند، تصویری القاء می شود که گویا تعداد رای دهندگان چنان زیاد است که زمان تعیین شده برای رای گیری کافی نیست. براتلو گفت : " با توجه به استقبال مردم استان تهران زمان انتخابات تمدید می‌شود و ما درخواست دو ساعت تمدید را داده‌ایم و ممکن است بازهم این زمان تمدید شود." تحت لوای "حضور پرشور و حماسی مردم" در دو مرحله، ۴ ساعت به زمان انتخابات اضافه کردند، اما اگر ۴ روز به زمان انتخابات اضافه می کردند فرقی در نتایج واقعی و کذایی انتخابات نمی کرد.

همه مردم علاوه بر شناسنامه، کارت ملی دارند، اما اداره ثبت احوال کشور اعلام کرد : "به آن دسته از هموطنانی که روزهای گذشته درخواستی مبنی بر دریافت شناسنامه به ادارات ثبت‌ احوال و یا دفاتر پیشخوان خدمات دولت ارائه کرده‌اند، می‌توانند با مراجعه به محل ارائه درخواست، شناسنامه خود را دریافت نموده و با حضور پرشور و حماسی خود در انتخابات ۲۴ خرداد ۹۲ بر عظمت و شکوه این حماسه سیاسی بیفزایند." بنابراین، راه برای صدور چند شناسنامه برای ماموران وعاملان حکومت و چند بار رای دادن آنان باز شد. این شگردی است که حکومت در رفراندم فرورین ۱٣۵٨ بکار برده بود.

نتایج جعلی انتخابات

در عرصه شمارش آراء نیز تقلبات متعددی انجام شد. هدف اصلی، جعل آمار تعداد شرکت کنندگان در انتخابات بود. حکومت جمهوری اسلامی در عمیقترین بحران بقاء، بی اعتباری و انزوا بسر می بَرَد. شرکت علنی در جنگ داخلیِ سوریه و تداوم سیاست ساختن بمب اتم، احتمال درگیری مستقیم نظامی با غرب را به شدت افزایش داده است. تعمیق بحران شدید اقتصادی و تشدید سرکوب، مردم را عاصی نموده و شورشهای ستمدیده گان در کشورهای دیگر نیز بر روحیه مبارزاتی مردم ایران تاثیر دارد. در چنین اوضاعی، حکومت به شدت نیاز به جعل آمار داشت و باید شرکت اکثر مردم را نشان می داد تا به مردم عاصی و مخالفان بین المللی اش پیام دهد که زیر پایش سفت است.

بی تردید آمارهای دولتی قابل اعتماد نیستند، اما با بررسی همین آمارها می توان تقلبات متعدد حکومت را نشان داد. بر اساس برآورد مرکز آمار، جمعیت ایران در اوائل تیرماه ۱٣۹۲ به ۷۷ میلیون و ۱۷۶ هزار و ۹٣۰ نفر رسید. در مرداد ۱٣۹۱، عادل آذر رئیس مرکز آمار در مورد تغییرات جمعیت در گروه های سِنی گفت : " رشد جمعیتی کشور در ۵ سال اخیر به شدت کاهش یافته است ... جمعیت ایران رو به میانسالی می رود ... در سال ۶۵، ۵/۴۵ درصد جمعیت کشور از صفر تا ۱۴ سال بودند، این میزان در سال ۹۰ ، ۴/۲٣ درصد" می باشد. بنابراین، کاهش فاحش جمعیت به طور عمده در بخش گروه سنی است که واجد شرایط برای رای دادن نیستند. اگر در انتخابات سال ۹۲ این بخش حدود ۲۵ درصد جمعیت در نظر گرفته شود تعداد واجدین شرایط ۵٨ میلیون نفر می شود، نه ۵۰ میلیون نفر که حکومت اعلام کرد.

طبق سرشماری سال ۱٣۹۰، ترکیب جنسیتی جمعیت کشور ۶/۴۹ درصد زن و ۴/۵۰ درصد مرد بودند. اگر همین ترکیب جنسیتی برای سال ۱٣۹۲ در نظر گرفته شود جمعیت زنان کشور بیش از ٣٨ میلیون نفر می شود. مرکز آمار ایران برخی از نتایج سر شماری نفوس و مسکن سال ۱٣۹۰ را بر روی سایت خود قرار داد و سپس بسیاری از این اطلاعات را مجددا مسدود کرد. با توجه به اینکه اطلاعات کافی از ترکیب سنی جمعیت زنان موجود نیست می توان بطور تقریبی تعداد واجدین شرایط سنی این بخش مهم از جمعیت را مورد بررسی قرار داد.

اگر ترکیب سنی برای محاسبه تعداد زنانی که واجدین شرایط رای می باشند همانند ترکیب سنی کُل جمعیت واجد شرایط کشور در نظر گرفته شود حدود ۶/۲٨ میلیون زن می توانستند در انتخابات شرکت کنند. در حوزه های رای گیری صندوقهای رای زنان از مردان جداست و بنابراین شمارش و اعلام تعداد زنانی که در انتخابات شرکت کردند کار ساده ای است. اما وزارت کشور تعداد زنان رای دهنده را اعلام نکرد چرا که این تعداد چنان ناچیز است که عدم اعتبار حکومت جمهوری اسلامی در میان نیمی از مردم ایران را بوضوح نشان می دهد.

طبق گزارش روزنامه همشهری، جمعیت شهر تهران در سال ۱٣۹۰ به ۹۰۴۹٨۰۲ و با احتسابِ رشد ۱۶ درصد، در سال ۱٣۹۲ به ۱۰۴۹۷۷۷۰ نفر رسید. مقر اصلی حکومت، شهر تهران است و این شهر به ویژه برای طبقات مرفه و نیمه مرفه از امکانات رفاهیِ بمراتب بالاتر از شهرهای دیگر ایران برخوردار است. چون رشد میانسالی در این شهر بیشتر است بخشی از جمعیت که واجد شرایط سِنی برای رای دادن نیستند حدود ۲۷ درصد بوده که تعدادشان تقریبا ٨/۲ میلیون نفر و واجدین شرایط ۶/۷ میلیون نفر می شود. اما وزارت کشور تعداد واجدین شرایط را ۵/۵ میلیون و کُل شرکت کنندگان را ۲٨۶۲۷۷۶ نفر و بیش از ۵۰ درصد واجدین شرایط اعلام کرد. در صورتی که حتی بر طبق آمار دروغین وزارت کشور در شهر تهران فقط ٣۷ درصد از واجدین شرایط در انتخابات شرکت کردند.
   
نگرانی حکومت از عدم شرکت مردم در انتخابات

بخاطر تجربه سال ۱٣٨٨، جلوگیری از تکامل انتخابات به شورش یکی از عرصه های مهم تدارک انتخابات امسال بود. حکومت تشخیص داد که اوضاع جامعه بحرانی است، وضعیت مردم بمراتب بدتر از سال ۱٣٨٨ است و طرفداران اصلاح طلبان حکومتی که همواره تنور انتخابات را گرم می کنند بشدت ریزش کرده اند. از اینرو انتخابات در سال ۱٣۹۲ از پیچیده گی های خاص برخوردار بوده و مهندسی آن باید مشکلات برگزاری را به گونه ای حل می کرد که تقلب در میزان رای و جلوه دادن شرکت اکثر مردم منجر به شورش نگردد.

علی خامنه‌ای روز ۲۲ خرداد ۱٣٨٨ و پس از شرکت در دهمین انتخابات ریاست‌جمهوری گفت : " بحمدالله در این انتخابات شور و شوق و تحرک مردم بسیار بالاست." اما ٣٨ روز قبل از برگزاری انتخابات سال ۹۲، در جمعی از دست اندرکاران برگزاری انتخابات گفت : "ما اطلاع داریم که‌ این دفعه هم، رسانه‌های رسمی و شناخته شده‌ی دشمن از مدتی پیش دارند طراحی میکنند، برنامه‌ ریزی میکنند، برنامه ‌سازی میکنند، برای اینکه دل مردم را نسبت به انتخابات سرد کنند؛ شروع هم کرده‌اند، منتها برنامه ‌ریزی ‌شان خیلی وسیعتر از این حرفها است؛ میخواهند مردم پای صندوق نیایند؛ میخواهند مردم در اداره‌ی کشور و مدیریت کشور سهیم نشوند؛ میخواهند مردم در صحنه نباشند."

او در ادامه گفت : "اگر حضور مردم نباشد، آنها براحتی میتوانند تهاجم خودشان را چندین برابر کنند. حضور مردم است که به نظام اسلامی و به کشور عزیز ما مصونیت میبخشد. حضور مردم است که عوامل قدرت و قوّت را در درون ما تقویت میکند: علم ما پیشرفت میکند، بصیرت ما پیشرفت میکند، سازوکارهای مدیریت ما پیشرفت میکند - همچنان که در طول این سالها پیشرفت کرده است - این به خاطر حضور مردم است، به خاطر انگیزه‌های مردم است؛ میخواهند این انگیزه‌ها نباشد، لذا سعی میکنند انتخابات را بی‌رونق کنند."

در اینجا، خامنه ای نگرانی خود و سرکردگان حکومت جمهوری اسلامی را از احتمال عدم شرکت مردم در انتخابات بیان می کند. او با دغلکاری علت عدم شرکت اکثریت مردم در انتخابات را به گردن رسانه های مخالف می اندازد. او به دست اندرکاران برگزاری انتخابات ۱٣۹۲ هشدار می دهد : حضور مردم است که به نظام اسلامی مصونیت می بخشد. خامنه ای به زبان یک مرتجع تمام عیار، وجود شکاف عمیق بین مردم و حکومت را گوشزد نموده و رهنمود می دهد که انتخابات باید حضور مردم را نشان دهد و پر رونق جلوه کند.

در میان سخنرانی‌های ۷ ماه اخیر خامنه‌ای می‌توان نگرانی شدید حکومت از احتمال عدم شرکت اکثر مردم در انتخابات ریاست جمهوری ۹۲ را به صورت نکته وار شناسایی کرد : برهم زدن ثبات و آرامش کشور ۲۴/۰۷/۱٣۹۱؛ پرت کردن حواس مردم از انتخابات، ایجاد شک در مورد سلامت انتخابات و سعی در اخلال در برگزاری انتخابات ۱۹/۱۰/۱٣۹۱؛ ایجاد تردید و دودلی در دل مردم تا همت آنها را کوتاه و ضعیف کند ٣۰/۱۲/۱٣۹۱؛ نا امید کردن مردم از طریق مانع تراشی و کتمان پیشرفتها ۰۱/۰۱/۱٣۹۲ و برنامه ریزی و برنامه سازی رسانه های دشمن برای انتخابات ۱۶/۰۲/۱٣۹۲.

تجربه خرداد ۱٣٨٨ به مردم ایران بوضوح نشان داد که در نظام جمهوری اسلامی میزان، رای مردم نیست و ولی فقیه دولت تعیین می کند. در سال ۱٣٨٨، خامنه ای رئیس جمهور را تعیین کرد اما در طی ۴ سال گذشته دولت احمدی نژاد و حکومت جمهوری اسلامی با وجود بالاترین درآمد نفتی در تاریخ کشور زندگی مردم را داغان کردند. چنین عملکردی حکومت را به طرز بیسابقه ای بی اعتبار کرد و اکثر مردم بدرستی تشخیص دادند که نه تنها اختیار انتخابات در دست ولی فقیه است، بلکه شرکت در آن به بدتر شدن وضعیت زندگیشان می انجامد.

خامنه ای در پیام روز اول فروردین ۱٣۹۲ عاجزانه گفت : " رهبری، یک رأی بیشتر ندارد. بنده‌ی حقیر مثل بقیه‌ی مردم، یک رأی دارم؛ این رأی هم تا وقتی که در صندوق انداخته نشود، هیچ کس از آن مطّلع نخواهد بود. حالا ممکن است آن کسانی که صندوق دست آنها است، بعد باز کنند، خط این حقیر را بشناسند، بفهمند بنده به چه کسی رأی دادم؛ اما تا قبل از رأی دادن، کسی مطّلع نخواهد شد." اما اکثر مردم این دروغ بزرگ را باور نکردند چون در انتخابات پیشین دیدند که نظر خامنه ای تعیین کننده است و او بود که احمدی نژاد را رئیس جمهور کرد.

شانزده روز به انتخابات ۹۲ مانده خامنه ای در دیدار با نمایندگان مجلس گفت : " نظام جمهوری اسلامی ریشه دارد؛ این ریشه، مردمند. اجتماع مردم حول این نظام، مایه‌ی عزت و برکت کشور و برکت نظام و برکت خود آن مردم است. مردم کمک میکنند به این که نظام عزت پیدا کند؛ خود این، عزت مردم است؛ خود این، مصونیت و امنیت مردم است. بنابراین انتخابات که مظهر حضور مردم است، باید پرشور برگزار شود؛ همه‌ی تلاش و همت مسئولان باید این باشد." یعنی نظام جمهوری اسلامی در میان مردم ریشه ندارد و همه تلاش مسئولان باید در پرشور جلوه دادن انتخابات و نشان دادن حضور وسیع مردم باشد.

اما دروغها، خط و نشان کشیدنها، عجز و لابه ها و دستورها کاری از پیش نمی بردند. در واقع، از مدتها پیش برآورد سرکردگان حکومت از روحیه مردم این بود که اکثر آنان در انتخابات شرکت نخواهند کرد. در هفته آخر فروردین، حمیدرضا مقدم فر نماینده خامنه ای و معاون فرهنگی اجتماعی سپاه پاسداران در پنجمین همایش عاشقان ولایت در مشهد گفت : " پیچیده ترین انتخابات پیش روی ماست ... دستگاههای مسئول در حوزه های سیاسی، اطلاعاتی و فرهنگی و ... باید سناریوها و دسیسه های دشمن برای انتخابات پیش رو را برای نخبگان، خواص و مردم در این حماسه تبیین کنند و مراقب باشند خدای ناکرده مثل فتنه ٨٨ غافلگیر نشوند."

روز اول اردیبهشت خاتمی در سخنرانی خود گفت : " اقتصاد کشور در وضع خطرناکی است ... اعتماد متقابل میان حکومت و مردم کم شده ... [رئیس جمهور آینده] باید در تقویت اعتماد و ایجاد امید در جامعه و ارتباط متقابل میان مردم و دولت نقش ایفا کند ... امروز تولید لطمه خورده، بخش خصوصی لطمه دیده، بنیادها و نهادهای شبه دولتی به وجود آمده که عرصه را به بخش خصوصی تنگ کرده اند و متأسفانه نه تحت نظارت دولت اند و نه پاسخگو ... در سال جاری ۱۰ تا ۱۱ درصد به بودجه عمرانی تخصیص داده شده، یعنی مملکت خوابیده." بنابراین، ۷ هفته قبل از برگزاری انتخابات، خاتمی به وضوح می گوید که مردم به حکومت جمهوری اسلامی امیدی ندارند.

دو روز به انتخابات مانده، علیرغم ترفندها و تقلبات برگزار کنندگان و تبلیغات دروغین رسانه ها هنوز ارزیابی حکومت عدم شرکت اکثر مردم ایران در انتخابات بود. به همین دلیل خامنه ای گفت : "من توصیه‌ی اوّل و اهمّم حضور در پای صندوقهای رأی است؛ این از همه چیز مهم‌تر است برای کشور. ممکن است بعضیها - حالا به هر دلیلی - نخواهند از نظام جمهوری اسلامی حمایت بکنند امّا از کشورشان که میخواهند حمایت کنند، آنها هم باید بیایند پای صندوق رأی. همه باید بیایند." بی اعتباری حکومت در میان مردم آنقدر شدید بود که ولی فقیه از درد ناعلاجی به مخالفت مردم با نظام جمهوری اسلامی اعتراف کرده و می گوید با وجود مخالفت باید پای صندوق رای بیایند.

روز برگزاری انتخابات و در پای صندوق رای نیز خامنه ای بشدت نگران عدم شرکت اکثر مردم بود و گفت : " توقع بنده‌ی حقیر از ملّت عزیزمان این است که همه شرکت کنند؛ و توصیه میکنم که زود حضور پیدا کنند، تأخیر نیندازند - فی التّأخیر افات - یعنی همین اوّل صبح، در نیمه‌ی اوّل روز، نگذارند دیروقت بشود. ملّت عزیز ما هم با شوق و انگیزه وارد بشوند؛ بدانند که سرنوشت کشور دست آنها است ... اصلاً وارد مرحله‌ی انتخاب بشوند؛ خود این ورود در مرحله‌ی انتخاب، تأثیر دارد در سعادت کشور."

در واقع به ولی فقیه گزارش داده بودند که حوزه های رای گیری خالی است. به همین دلیل، رهبرِ حکومتی که در میان مردم هیچ اعتباری ندارد در پای صندوق رای نوکر منشانه می گوید که توقع دارد : " همه شرکت کنند". او عاجزانه از از مردم می خواهد که "زود حضور پیدا کنند، تاخیر نیاندازند". فی التاخیر افات : تاخیر در رای دادن [یعنی رای ندادن] موجب مصیبت برای حکومت جمهوری اسلامی می شود. خامنه ای واقف بود که اکثر مردم در رای گیری شرکت نکرده اند و به همین دلیل سخیفانه می گوید : "همین اول صبح، در نیمه اول روز".

"رهبر معظم" می دانست که در اکثر حوزه ها پرنده پر نمی زند و به همین دلیل می گوید : "نگذارند دیر وقت بشود." به او گزارش داده بودند که مردم ایران شوق و انگیزه ای برای شرکت در انتخابات ندارند و به همین خاطر می گوید : "با شوق و انگیزه وارد بشوند". خامنه ای می دانست که مردم این حکومت را قبول ندارند و اصلا نمی خواهند در انتخاباتش شرکت کنند و به همین دلیل می گوید : "اصلا وارد مرحله ی انتخابات بشوند". یعنی به هر کدام از کاندیدا های باندهای طبقات حاکم رای می دهید مهم نیست، اگر مخالف نظام جمهوری اسلامی هستید و رای باطله می دهید مهم نیست، فقط پای صندوقهای رای بروید و وارد انتخابات بشوید؛ اینبار سیاهی لشکر هم نداریم.

رهبر حکومت جمهوری اسلامی از عدم شرکت اکثر مردم ایران در انتخابات چنان نگران بود که می گوید : "خود این ورود در مرحله ی انتخابات، تاثیر دارد در سعادت کشور." یعنی اگر تعداد کمی از مردم در انتخابات شرکت کنند بی اعتباری نظام ولایت فقیه بیش از پیش عیان شده و انزوای داخلی اش آشکار می شود. خامنه ای می دانست که شرکت نکردن اکثر مردم در انتخابات در تشدید بی ثباتی حکومت جمهوری اسلامی تاثیر دارد و به همین دلیل، در حال رای دادن نیز مذبوحانه تلاش کرد که این روند را معکوس کند.   

نتیجه گیری

سخنان مایوسانه خامنه ای در پای صندوق رای نشان می دهد که صحنه سازیها، تبلیغات دروغینِ رسانه های داخلی و خارجی، تهدیدات و تطمیعات، باند بازیهای طبقات حاکم، وعده های کاندیدا ها و تقلبات متعدد برای کشیدن مردم بپای صندوقهای رای تاثیری نداشتند. اکثر مردم ایران بدرستی حکومت جمهوری اسلامی را بانی اصلی وضعیت فلاکت بار زندگی خود می دانند و برای رئیس جمهور و دولتش تره خُرد نمی کنند. اصلاح طلبان حکومتی که همواره نیروی اصلیِ ایجاد توهم در مورد اصلاح پذیر بودن حکومت استبدادی و گرم کردن تنور انتخابات بوده اند انسجام خود را از دست داده و بشدت ریزش کرده اند.

تعمیق بحران اقتصادی، بی ثباتی زندگی، سرکوب دائم و خطر جنگ، آینده را تیره و تار نموده و طاقت مردم را طاق کرده است. برای سرکردگان نظام روشن بود که مردم زحمتکش، ستمدیده و مبارز ایران امیدی به حکومت جمهوری اسلامی و وعده های پوشالی کاندیداهای آن ندارند. ترفندهای مختلف حکومت برای گرم کردن تنور انتخابات حتی در روز برگزاری انتخابات نیز موثر واقع نشدند. تنها راه باقی مانده برای رژیم مستاصل، جعل کردن نتایج انتخابات بود. حکومت شیّاد در آمار انتخابات به شدت تقلب کرد و رسانه های داخلی و خارجی در پخش این جعلیات به کمکش شتافتند. اما شواهد و قرائن نشان می دهند که اکثر مردم ایران در انتخابات شرکت نکردند.