دل تنگ تلنگرهای احمد شاملو! - اخبار روز

نظرات دیگران
  
    از : مسعود بهبودی

عنوان : تعریف استاندارد مفاهیم
چیزها و پدیده ها را بهتر است به همان سان که واقعا هستند، تعریف کنیم.
و گرنه دچار مرض معرفتی سوبژکتیویسم (ذهنگرائی) می شویم.
مثال:
فئودال
مفهوم فئودال تعریف مشخص دارد.
در هر فرهنگ فلسفی می توان به تعریف استاندارد ان دست یافت.
اگر کسی مفهوم فئودال را بدلخواه تعریف کند، عملا تحریف کرده است.
مفهوم روشنفکر هم به همین سان.
نمی توان گفت که میلیون ها نویسنده و شاعر و نظریه پرداز و وکیل و پزشک و مهندس و غیره ی مرتجع و ضد توده ای به قشر اجتماعی روشنفکر تعلق ندارند، چون من نمی خواهم.
چیزهای عینی تعریف استاندارد دارند.
ضمنا شاملو یکی از نیچه ئیست ها بوده.
شاملو نخبه ستا و توده ستیز نمونه وار بوده است.
اشعار شاملو و مصاحباتش تحلیل شده اند و می شوند.
شاملو فرقی با نیچه نداشته است.
او به جای ابربشر نیچه و یا نخبه آقای گاسه، از واژه روشنفکر، مجاهد، فدائی، نازلی و غیره استفاده می کند و در مدح و سوگ آنها شعر می سراید.
خود شاملو حتی به جرم طرفداری از فاشیسم از سوی متفقین دستگیر شده بود.
شاملو به هیتلر ایراد می گیرد که به جای کتب نیچه می بایستی کتب برادر ناتنی اش را یعنی حضرت یاسپرس را در مدارس آلمان تدریس کنند.
کتب نیچه هم تا لحظه مرگش روی میزش بوده است.
مراجعه کنید به «بامداد در آیئنه» به قلم دکتر سالمی
هیتلر حاضربود به توصیه او عمل کند.
اشکال کار اما این بود که همسر یاسپرس از بد روزگار یهودی بود.
۵۶۰۷۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ تير ۱٣۹۲       

    از : سیاوش مفید

عنوان : تعهد
روشتفکری با تعهد به توده ها و کارگران و زحمتکشان آمیخته است و در عصر انقلاب کارگری افرادی مانند نیچه و هایدگر و مشابه نه فقط روشنفکر نیستند بلکه مصداق همان دزدی هستند که به قول استاد احمد شاملو با چراغ آمده
با تشکر از دکتر قراگوزلو و با درود به احمد شاملو
به امید دیدار در روز دوم مرداد در امامزاده طاهر

در ضمن چرا اخبار روز این پقاله را در آنجا چاپ کرده که تا د روز دیگر که مراسم احمد شاملو برگزار می شود کسی نتواند آن را بخواند؟
۵۶۰۷۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ تير ۱٣۹۲       

    از : خسرو گ

عنوان : روشنفکران مزدور
از دکتر قراگوزلو می پرسم که آیا مثلاً ده ها فیلمساز و فیلمنامه نویس فیلم های هالیوود که تمامی دربست در خدمت سرمایه داری اند، روشنفکر به شمار نمی ایند؟ به جز دوره های نخستین هالیوود که هنرمندان مردمی در ان کم نبودند، در دوره های اخیر چه فیلم انسانی توسط هالیوود ساخته شده است؟ موضوعات فیلم های هالیوود ثابت اند: رواج خرافات، تبلیغ سکس به جای عشق، رواج خشونت و جنگ، تحقیر ملت های "ضعیف" و تحریف تاریخ آنان، شکست ناپذیر نشان دادن قدرت غرب در راس آن امریکا، و ... تمام آثار هالیوود امروزی توسط روشنفکرانی ساخته می شود که مور ستایش نهادهای جهنمی سرمایه داری جهانی است، تا جایی که وزارت دفاع امریکا، پنتاگون، با افتخار می گوید که "ما محبوبیت خود را به میزان زیادی مدیون هالیوود هستیم". اینها برای خود جوایز رویایی اسکار می سازند و بدین سان، ولی به شکل دروغین، به مخاطبان می فهمانند که تنها هالیوود است که قابلیت دریافت چنین جوایزی دارد. در سالهای اخیر اجازه دادن که فیلمهای دیگر خارج از این کمپانی غول پیکر سرمایه داری هم در ان شرکت کنند، نظیر فیلم جدایی نادر از سیمین که اسکاری هم برد. این هم از حقه های آنان است که به هالیوود ظاهری "روشنفکرانه" بدهند. وقتی دوستان ایرانی ام به خاطر جایزه اصغر فرهادی از خوشحالی در پوست خود نمی گنجیدند، به آنها گفتم این اصغر فرهادی است که باید تشخیص دهد هالیوودی ها لایق اسکارند یا خیر، نه خود هالیوود که از سر "لطف" اسکاری هم به فیلمش داده. جهان امروزی چه قدر بی معنا شده که حتا روشنفکران ما تحت تاثیر این حقه بازی های سرمایه داری اند.
۵۶۰۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱٣۹۲       

    از : خسرو گ

عنوان : درود به آقای مسعود بهبودی
توضیحات شما درباره مفهوم و دسته بندی روشنفکر عالمانه، صحیح و قابل تقدیر است. درود بر شما.
۵۶۰۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : تعریف تحت اللفظی مفهوم «روشنفکر» صلاح نیست!
«روشنفکر بر قدرت است نه با قدرت!»
صریح تر ازین ها سخن گفته است:
«آن که هدفش تنها و تنها رستگاری انسان نباشد؛ درد و درمان توده ها را نشناسد؛ روشنفکر نیست. دزدی است که با چراغ آمده..»

ما از این نوشته ی دکتر فقط همین نقل فول ایشان از شاملو را مورد تحلیل قرار می دهیم که حاوی تأیید دکتر نیز است:
بنظر ما هم شاملو و هم دکتر اشتباه می کنند.
روشنفکران متعلق به یک قشر اجتماعی اند و بسان هر قشر اجتماعی تعلقات طبقاتی مختلف، متفاوت و چه بسا حتی متضاد با هم دارند:
هم نیچه روشنفکر است و هم کارل مارکس.
اولی روشنفکر متعلق به بورژوازی واپسین است و دومی روشنفکر ارگانیک (گرامشی) پرولتاریا ست.
هم صهبا و مصفا و آتشی روشنفکرند و هم لاهوتی و سایه و سیاوش و کیوان.
دسته اول روشنفکران متعلق به بورژوازی اند و دسته دوم روشنفکران ارگانیک پرولتاریا هستند.
پس این ادعا که «روشنفکر بر قدرت است نه با قدرت!» یعنی بر ضد قدرت حاکم و به عبارت دقیقتر بر ضد طبقه حاکمه است، هم بلحاظ تجربی و هم بلحاظ نظری و عقلی از ریشه نادرست است.
ادعای دوم مبنی بر اینکه «آن که هدفش تنها و تنها رستگاری انسان نباشد؛ درد و درمان توده ها را نشناسد؛ روشنفکر نیست. دزدی است که با چراغ آمده..» نیز از چند نظر نادرست است:
اولا این شیوه تحلیل از مفهوم «روشنفکر» سوبژکتیویستی (ذهنگرائی) است.
یعنی شاملو و دکتر به تعریف مفهوم روشنفکر می پردازند، بی آنکه اعتنائی به عینیت روشنفکران، به وجود واقعی قشر روشنفکر بکنند.
روشنفکر می تواند هم طرفدار توده باشد، بسان مارکس و لنین و لاهوتی و کسرائی و آریان پور و هم می تواند ضد توده ای باشد، بسان نیچه و هایدگر و یاسپرس و گوبلز و خامنه ای و غیره.
ثانیا مرزبندی میان روشنفکر و دزد درست نیست.
چون ضد روشنفکر دزد با چراغ و یا بی چراغ نیست.
قشر اجتماعی روشنفکر از کسانی تشکیل می شود که نان سفره خود را از طریق کار عمدتا فکری در می آورند:
شعرا، نویسندگان، نقاشان و بطور کلی هنرمندان، معلمین، پزشکان، وکلا و غیره.
بنابرین، ضد دیالک تیکی روشنفکر، طبقات و اقشاری اند که نان سفره خود و خانواده خود را از طریق کار عمدتا جسمی (یدی) در می آورند.
مثلا دهقانان، کارگران، پیشه وران و غیره.
دیالک تیک مادی و معنوی (فکری)
ثالثا این تئوری که شاملو و دکتر با استفاده از مفهوم روشنفکر نمایندگی می کنند، در واقع همان تئوری نخبگان است:
تئوری نخبگان دیالک تیک شخصیت و توده (ماتریالیسم تاریخی) را به شکل دوئالیسم نخبه و توده بسط و تعمیم می دهد و وارونه می سازد.
یعنی نقش تعیین کننده را از آن شخصیت (نخبه) جا می زند و توده را مشتی بی شعور و دنباله رو و آلت دست و هیچکاره تلقی می کند.
آنگاه سوبژکت تاریخ نه توده، بلکه نخبه (شخصیت های سیاسی، اقتصادی، علمی، فرهنگی، نظامی، رهبران، پیشوایان) قلمداد می شود.
شاملو و خیلی از روشنفکران غیر پرولتری دیگر همین تئوری را نمایندگی می کنند و به جای نخبه، روشنفکر را (و یا قبلا چریک و مجاهد را) می گذارند.
آنگاه روشنفکر ـ به مثابه نخبه ـ منجی موعود جا زده می شود و به جای پرولتاریا نشانده می شود که رسالت تاریخی اش نفی جامعه سرمایه داری و بنای جامعه سوسیالیستی است.
تئوری نخبگان در ایران هم آگاهانه از سوی طرفداران فاشیسم و فوندامنتالیسم و ارتجاع فئودالی ـ بورژوائی وسیعا تبلیغ شده و هم از سوی شعرا و نویسندگان بی خبر از جهان بینی پرولتاریا.
۵۶۰۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ تير ۱٣۹۲