"اعتدال" در تلاقی "سبز" و "فتنه"! - بهزاد کریمی

نظرات دیگران
  
    از :  بهرامی

عنوان : «قرن‌ها پیش از این «طالب آملی» گفته بود: «پای ما کج، راهبر کج، قصد کج، گفتار کج!»
با درود
خواندن نوشته تازه بهزاد کریمی من را بیاد ضرب المثلی معروف انداخت٬ بد نیست شما هم ابن ضرب
المثل را بدانید «عجایب صنعتی دیدم در این دشت که میغرید و میبالید و میگشت»
او ادعا میکند که«یک هفته دیگر مراسم تحلیف رئیس جمهور تازه روحانی، انجام می گیرد و حداکثر
دو هفته پس از تحویل گیری این نهاد، ایشان می باید کابینه مد نظر خود را به مجلس معرفی کند. این،
نخستین چالش و همزمان تعامل رسمی وی با رقبای سیاسی درون نظام است»انگلیسی زبانها جمله
معروفی دارند با این مضمون«self brainwash with benefit» یعنی «خود فریبی به قصد بهره
برداری مادی یا معنوی» اگر لحظه ای توجه کنید به عمق خود فریبی بهزاد کریمی پی میبرید.
اولا وقتی که کریمی میگوید« تحلیف رئیس جمهور تازه ..»ایشان با تاقضی درداور روبرو میشود یا
باید همانطور که خامنه ای طلب کرده در صف پوزش خواهان از نظام و رهبر قرار بگیرد و اذعان کند
که انتخابات در جمهوری اسلامی از اول روز بدرستی انجام شده و استقلال قوا در جمهوری اسلامی به
درستی اجرا میشود و ولایت فقیه مترسک سر جالیز است.یا به سخنان معبود سابق اقتدا کند که بعد از دو
دوره چهارساله اعتراف کرد که ابدارچی یا تدارکچی بیشتر نبوده و این یعنی دویدن دوباره در همان کوچه
بن بست بن بست هشت ساله خاتمی . اخوندی که گفت جامعه مدنیش مدینه النبی است با مدعی که مردم با
دمکراسی و جدایی دین و دولت مخالفند و چه و چه که البته شاید بدلیل دوری مسافت هنوز به اطلاع بهزاد
کریمی نرسیده است ویا اگر رسیده مصلحت نیست که فاجعه را بیاد بیاورد٬چون اگر راجع به این موضوع
سخن بگوید فورا مواخذه میشوند که شما بهزاد کریمی و همفکرانت سالها دخیل به خمینی ضد امپریالیست و
بعد شیدای رفسنجانی شدید و بعد از او گفتید بفرما دلیل پشتیبانی ما از جمهوری پر برکت اسلام رحمانی این
بود که ما منتظر ظهور اخوند شکلاتی بودیم که ما را به معبود برساند. بعد از وضع حمل پدیده خاتمی و تولد
احمدی نژاد حضرات حتا لازم ندیدند که یک پوزش خواهی ساده بفرمایند بلکه با کمال شجاعت زیر سبیلی
این خطای فاحش را هم رد کردند زیرا بخوبی فهمیده اند که تاکنون هیچ یک از فعالین سیاسی مجبور به
پذیرش خطاهای سیاسی خود نشده اند پس هر چه میخواهد دل تنگت بگو.زیرا مملکت هرکی هرکی است.
چه خوب میشد که بهزاد کریمی و دوستانش کارنامه سیاسی خود دررابطه با جمهوری اسلامی را به
دوستان سبز المانی و غربی خود ارائه کنند تا بفهمند و بفهمیم که با انجام یکهزام اشتباهات خانمها و اقایان٬
فعالین غربی برای همیشه ابتدا پوزش خواهی میکنند و در قدم بعدی برای همیشه از فعالیت سیاسی کناره
میگیرند و دنبال کاری میروند که بهره بیشتری برای خود و جامعه داشته باشند
خود فریبی کریمی ادامه دارد زیرا میگوید«کابینه مد نظر خود را به مجلس معرفی کند.»یعنی کریمی بی
اطلاع است که وزرای«کشور-دفاع-اطلاعات-ارشاد -امنیت ملی و خارجه» از طرف خامنه ای انتخاب
میشوند!! یعنی کریمی از سهمیه وزرا برای اخوندهای حوزه قم و مشهد و برادران دزد پاسدار سپاه اطلاع
ندارد؟ یا مصلحت ایشان مثل همیشه ایجاب میکند که وارونه گویی کند. دیدیم که در همین چند خط ابتدایی
چند مورد تناقض وجود دارد تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل.
کریمی در ادامه ادعای عجیب دیگری را مطرح می کند بدین مضمون« رودررویی و معامله با مجلسی که
اکثریت بدنه آن "اصولگرا" هستند و ریاستش با نمایندگان شاخص این جریان.»
ایکاش کریمی بمن بگوید که روحانی در چه باندی قرار دارد؟وقتی کریمی می گوید«رودررویی و معامله
با مجلسی که اکثریت بدنه آن"اصولگرا" هستند و ریاستش با نمایندگان شاخص این جریان» تنها بدین دلیل
است که در ذهن خوانده این توهم را بوجود بیاورد که اگر روحانی هم پخی نشد نباید این را بحساب اصلاح
ناپیری حکومت اسلامی گذاشت٬ بلکه این نشانه نبرد برای پیش برد اهداف فلان برفلان است.
عبید میگوید شخصی بر نانوایی که بر لب دجله بود فرود امد و گفت چند گیری مرا سیر کنی؟ نانوا با خود
گفت مگر او چند نان میتواند بخورد٬ پس به رقمی گفت و دوطرف قبول کردند و ان شخص نانها را لوله
میکرد و در اب دجله میزد و بدهان میگذاشت بعد از ساعتی نانوا هراسان شد و از او پرسید تا به کی نان
توانی خورد؟ گفت تا وقتی اب بر قرار باشد.
حال حکایت ماست و تحلیهای جناب کریمی هر بار با بهانه ای ما را دلخوش به مدد گرفتن از حس
پنجگانه میکند و قول میدهد «یک روز یا یک شب » حتما ثمرات انقلاب شکوهمند را برداشت میکنید.
بنظر من کریمی را میتوان بعنوان فروشنده قرن انتخاب کرد زیرا هیچ را بعنوان مرحم درمان سرطان
بمردم میفروشد.انجا که میگوید«اولین آزمون عملی رئیس جمهور منتخب در قبال وعده‌هایش بمردم در
جریان انتخابات نیز است: وعده ها در عرصه اقتصاد، سیاست خارجی و فضای امنیتی حاکم برکشور»
هنوز مایع ماست جدید مبلغان روحانی درست نشده که«کدخدایی»سخنگوی سابق شورای نگهبان» دست
دل خستگان روحانی را در حنا گذاشت زیرا او افشا کرد که جنتی باعث تائید روحانی شد و ما میدانیم که
جنتی به کجا وصل است.شاهد هم از غیب رسید و اقا زاده جنتی هم برای وزارت ارشد کاندید شده است.
چرا کریمی با وجود اینکه خوب میداند«سیاست خارجی-فضای امنیتی کشور و عرصه اقتصاد جزء
محدوده علی خامنه ای و برادران دزد پاسدار است » خوب جواب ساده است٬ حضرات تحلیل گر که در
رابطه با همه چیز و کس صاحب نظرند نمیتوانند که با یک خط بطلان کشیدن بر تمامیت رژیم دکان
خود را تخته کنند انسان که پا بسن میگذارد دیگر به تند روی باور ندارد و بدقت نصایح اصلاح گر را
بگوش جان میپذیرد.کریمی بازی با لغات را دوست دارد اما نمیداد که مردم نسبت به کسانی که مسائل
ساده را با بکار بردن لغات گنگ و مرخم پیچیده جلوه میدهند هر بار محتاط تر برخورد میکند .
برای اثبات اینکه کریمی گنگ گویی میکند تا بعد خود را بعنوان نجات بخش و حلال مشکل جلوه دهد
به جمله زیر توجه کنید او میگوید:« "اعتدال" او، همین جاست که از کلیات بیرون خواهد زد تا در عمل
معنی شود و نیز نسبت آن با دو جبهه عمومی "اصولگرایان" از یکسو و اصلاح طلبان و تحول خواهان
از دیگر سو به نمایش درآید.» ابتدا باید از کریمی پرسید«تحول خواهان»چه کسانی هستند؟ با مراجعه
به فرهنگ دهخدا میبینیم درتوضیح میگوید«برگشتن از حالی به حالی دیگر.، تغیر. بگشتن . انقلاب .»
خوب اگر منظور تغیر رژیم است چرا تحول خواهان را با اصلاح طلبان یکجا جمع میزنی نکند هنوز
سخنان صریح نمایندگان شعبده اصلاح طلبی را نشنیده ای که مکرر در مکرر تأکید بر حفظ نظام و
اسلام عزیز دارند و یا اینکه ردیف کردن این نامها دلایل دیگری دارد!! عاقلان دانند.
این تنها دقیقن هفت خط اول نوشته گنگ کریمی است که این همه پرسش برای من که مثل حضرات
«سیاست کردن»نمیدانم ایجاد کرده٬ حال اگر خبرگانی همچون خود بهزاد کریمی بخواهند نظر بدهند
چه شود؟
۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰۰
مقیم اروپا هستم ٫روزگارم بد نیست.
تکه نانی دارم ، خرده هوشی، سر سوزن ذوقی.
و بلطف خونهای ریخته شده بهترین فرزندان ایران زمین
سرپناهی دارم و شانس زیستن با معیارهای انسانی
دوستانی ، بهتر از آب روان. اهل ایرانم. پیشه ام سیاست :
گاه گاهی قفسی می سازم با رنگ ، می فروشم به شما.
پدرم وقتی مرد ، پاسدار ها و ملاها هنوز سیاست مدار نبودند.
روشنفکران و چپها همه دستمال بدست برای روحانی هلهه نمیکشیدند.
من چپی دیدم هنگام خطاب، به کشنده گل سوسن«خمینی» می گفت: "امام"
اهل ایرانم، اما. کشورم من ایران نیست. کشور من گم شده است.
من نمی دانم ! که چرا می خواهند: اخوند سیاستمدار باشد ، ملا رهبر ما.
تا به کی باید انتخاب مردم میان بد و بدتر باشد؟ و چرا هیچکسی در فکر راه سوم نیست.
مگر حکومت لائیک چه کم از حکومت مذهبی دارد.
چشم ها را باید شست، جور دیگر باید دید. واژه ها را باید شست .
با همه مردم شهر ، زیر باران باید رفت. دوست را، زیر باران باید دید.
زندگی تر شدن پی در پی ،زندگی آب تنی کردن در حوضچه "اکنون"است.
رخت ها را بکنیم: آب در یک قدمی است. و نپرسیم پدرهای پدرها چه نسیمی، چه شبی داشته اند.
پشت سر نیست فضایی زنده. پشت سر مرغ نمی خواند.
پشت سر روی همه فرفره ها خاک نشسته است. پشت سر خستگی تاریخ است.
پشت سر خاطره موج به ساحل صدف سرد سکون می ریزد.
۵۶۲٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ مرداد ۱٣۹۲       

    از : محسن مقصودی

عنوان : درهم آمیختن غلط!
گویا بهزاد گرامی نقش تحول طلبان دمکرات و رادیکال را با اصلاح طلبان سبز درهم آمیخته و بجای بالابردن وزنه تحول طلبان، نگران جایگاه اصلاح طلبان است.
آینده این موضع گیری ها روشن است، دنباله روی و پاشیدگی.
بهتر بود که بهزاد گرامی خط مشی واقع بینانه و موثری برای مبارزانی ارائه می داد که برای تغییرات بنیادین مبارزه می کنند. از این رهگذر، اصلاح طلبان، هم چیزهائی را تقلید می کنند و یا فرا می گیرند و هم در چانه زنی هایشان با اصول گرایان، می توانند آنها را از "چیزی" بترسانند!
جنبش های اجتماعی ونهاد های مدنی و تشکل های مردمی و مخالف تبعیض و نابرابری ، بیشتر پایگاه های اجتماعی نیروهای تحول خواه هستند تا اصلاح طلبان. آیا بهتر نبود تا برای تقویت و قدرت یابی این نیروها تمام نیرو و تجربه خود را بکار گیریم تا اینکه نگران دیگر نیروها باشیم؟
۵۶۱۹۶ - تاریخ انتشار : ۶ مرداد ۱٣۹۲