۳۵مین سالگرد فاجعه ی آتش سوزی سینما رکس آبادان
•
محمد صفوی از فعالین کارگری آبادان که از شاهدین این فاجعه بوده می گوید سینما رکس توسط عوامل اسلام گرای طرفدار آیت اله خمینی آتش زده شد و به سوختن ۶۰۰ انسان انجامید
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۲۵ مرداد ۱٣۹۲ -
۱۶ اوت ۲۰۱٣
اخبار روز: یادداشت زیر توسط آقای محمد صفوی به مناسبت 35 مین سالگرد فاجعه هولناک آتش سوزی سینما رکس آبادان نوشته شده است. در این جنایت 600 نفر انسان قربانی نقشه ی جنایتکارانه ای شدند که عوامل مذهبی طرفدار آیت اله خمینی انجام دادند و آن را به حساب حکومت شاه نوشتند. محمد صفوی اندکی بعد از آتش زدن سینما رکس، خود را به مقابل این سینما رسانده و می گوید بسیاری از ادعاهای طرح شده در دادگاه، دروغ بوده است. او در زندان با تنها بازمانده ی اجرایی این جنایت ملاقات کرده است. در این مقاله محمد صفوی تلاش تارنمای «تاریخ ایرانی» برای تبرئه مسببین واقعه ی آتش سوزی سینما رکس آبادان را مورد بررسی قرار داده است.
درمیان انبوهی پرونده جنایت و قتل، مانند پروندهای قتل عامهای زندانیان سیاسی در دهه 60 ، قتل های زنجیره ای و ترورهای سیاسی ، کهریزک و قتل زندانیان سیاسی اسیر در زندانهای جمهوری اسلامی که هیچکدام تا کنون مشمول دارسی عادلانه نشده اند یکی نیز پرونده فاجعه آتش سوزی سینما رکس آبادان است. پرونده ای که با گذشت 35 سال هنوز در نزد خانواده قربانیان این فاجعه و مردم باز مانده است. در تاریخ 28 مرداد 1357، سینما رکس آبادان به آتش کشیده شد. طی این آتش سوزی مخوف بین 600 الی 700 نفر از اهالی آبادان و کسانی که برای دیدن فیلم «گوزنها» در سینما حضور داشتند کشته یا ناپدید شدند. طی 35 سال گذشته نوشته ها و روایات گوناگونی د ر مورد این فاجعه منتشر شده است. در این روایتها و تاریخ نگاریهای موجود دو خط کلی وجود دارد. یکی روایت متعصبین اسلام گرا و نیز گزارش سازمان اطلاعات و امنیت امریکا (سیا- میز ایران) (1) است که در آن مقطع با اسلامگرایان و کمک به قدرت گیری اسلام سیاسی در ایران همسو و همراه شده بود. هر دوی این جریان، واقعه هولناک آتش سوزی سینما رکس آبادان را بدون ارائه شواهد محکمه پسند و قانع کننده به رژیم شاه و ساواک نسبت می دهند. روایت دیگر، شامل مشاهدات عینی مردم محلی و شهادت افراد مستقل و خانواده قربانیان این فاجعه است. شواهدی که مبتی براسناد و مدارک مستدل و شفاف و غیرقابل انکار، نشان میدهند فاجعه آتش سوزی سینما رکس آبادان توسط اسلام گرایان افراطی طرفدار خمینی در آستانه انقلاب 1357 سازماندهی و برنامه ریزی و اجرا شد. پس از آتش سوزی سینما رکس آبادان، با پیگیری بی وقفه و تلاش خانواده های قربانیان و فعالین اجتماعی و سیاسی، که خواهان دادخواهی و رسیدگی به این پرونده بودند سرانجام در شهریور 1359 دادگاه ویژه سینما رکس زیر نظر قاضی "انقلابی" "سید حسین موسوی تبریزی" برگزار شد. در حالیکه متهمان این پرونده از حق وکیل برخوردار نبودند، " دادگاه ویژه" پس از 14 روز بکار خود پایان داد. در این دادگاه موسوی تبریزی، که خود از جانب خانوادهای قربانیان در مظان اتهام قرار داشت طی یک دادرسی ناعادلانه و از قبل برنامه ریزی شده ، حکم اعدام "حسین تکبعلی زاده" که یکی از عوامل اجرایی بود و 5 مامور شهربانی و ساواک و صاحب و مدیرسینما که نقشی در ایجاد آتش سوزی نداشتند را صادر کرد. برا ی چند تن دیگر از جمله ریس شهربانی آبادان "تیمسار رزمی" نیز بصورت غیابی احکام اعدام صادر شد. به این ترتیب د رمیان بهت و حیرت خانواده های قربانیان سینما رکس و مردم آبادان که با دیدن دادگاه ویژه سینما رکس از تلویزیون و شنیدن شهادت جسورانه حسین تکبعلی زاده در دادگاه، که نقش عوامل و آمرین اسلام گرای طرفدار خمینی را در این آتش سوزی آشکار ساخت، مراسم دادگاه با صدها پرسش و ابهامات تازه ای که بوجود آمده بود پایان گرفت. پس از این دادگاه نمایشی کسانی مانند موسوی تبریزی و "محمد رشیدیان" (2) و فرد دیگری بنام "ابولپور" که از آمران و عوامل محلی و برنامه ریزان اصلی چنین فاجعه ای در شهر آبادان بودند، به مقامهای بالای دولتی و قضایی رژیم ارتقا مقام یافتند. از جمله "سید حسین موسوی تبریزی"، به دادستان کل کشور در دوران خمینی، ارتقا درجه یافت. "ابولپور"، به ریاست آموزش و پرورش آبادان منصوب شد و "محمد رشیدیان"، به مجلس خبرگان قانون اساسی راه یافت. او همچنین در دوره اول مجلس اسلامی و چند دوره دیگر به "نمایندگی" از مردم آبادان در مجلس حضور داشت. محمد رشیدیان، در رژیم شاه به شغل معلمی و دبیری در دبیرستانهای آبادان مشغول بود. ایشان از اسلامگرایان افراطی طرفدار خمینی محسوب میشد. بنا به اظهارات صریح حسین تکبعلی زاده در دادگاه ویژه، محمد رشیدیان قبل از وقوع انقلاب در مسجد فرح آباد (قدس) آبادان با این هسته عملیاتی، شامل "عبداله لرقبا" (عضو انجمن اسلامی فرودگاه آبادان)، "فرج الله برزکار"، "حیات" و "ابولپور" (دانشجوی سابق دانشکده نفت آبادان) همکاری نزدیک داشته است. آنها طی این جلسات برای "به حرکت در آورد مردم آبادان" در مقطع انقلاب 1357، کارهای تبلیغی و ترویجی و سازماندهی را انجام میدادند. بنا به اظهارات حسین تکبعلی زاده در دادگاه، نقشه آتش سوزی سینما رکس و دیگر سینماها و دفتر حزب رستاخیز- شعبه آبادان- در همین جلساتی که با حضور محمد رشیدیان در مسجد قدس و در خانه ایشان بصورت مخفی انجام می گرفت طرح ریزی شد.
محمد رشیدیان، بعنوان یکی از عوامل و آمرین و بعنوان کسی که از قبل از برگزاری دادگاه ویژه سینما رکس از جانب خانواده های قربانیان سینما رکس در مظان اتهام قرار داشت طبق توافق و خواست موسوی تبریزی، برای پاسخگویی در دادگاه فرا خوانده نشد. چرا که اگر محمد رشیدیان برای پاسخگویی در دادگاه حضور می یافت و مورد پرسش جدی قرار میگرفت، چه بسا نقش موثرموسوی تبریزی و آخوند جمی از اسلامگرایان افراطی طرفدار خمینی (که بعدها به آیت الله جمی و به سمت امام جمعه آبادان برگزیده شد) و کسان دیگر که در صدور فتوا و یا سازماندهی عوامل اجرایی کوشیده و برنامه ریز این جنایت هولناک بودند، در مقابل شاکیان و خانواده های قربانیان فاجعه سینما رکس آبادان فاش میشد. موسوی تبریزی در مقابل درخواست و دادخواهی خانواده های قربانیان سینما رکس که خواهان حضور محمد رشیدیان در دادگاه بودند، در مقابل چشمان حیرت زده مردم آبادان که مراسم دادگاه را بصورت پخش زنده از تلویزیون آبادان تماشا میکردند گفت:
" "چون آقای رشیدیان بکار مهمی مشغول است، ما تلفنی از او سئوالاتی کرده ایم و اگر لازم شد او را دعوت میکنیم."
به این ترتیب موسوی تبریزی، از حضور یکی از آمرین و عوامل اصلی این جنایت در دادگاه جلوگیری کرد و مانع از اجرای دادرسی عادلانه و شفاف در مورد این پرونده شد. چنین اقدامی در هر کشوری که برخوردار از یک سیستم قضایی و دادگستری مستقل و نسبتا عادلانه است جرم محسوب میشود و فرد خاطی بخاطر ایجاد مانع در اجرای دادرسی عادلانه و پنهانکاری مورد تعقیب قانونی قرار میگیرد. محمد رشیدیان که توانسته بود از طریق به خدمت گرفتن چند آدم ناتوان و بیمار و نادان مانند حسین تکبعلی زاده، آتش سوزی سینما رکس آبادان و چند مکان دیگر را سازماندهی کند و در مظان اتهام قرار داشت بدون پاسخگویی به خانواده قربانیان این فاجعه، در خرداد 1392 در سن 76 سالگی با بارعظیمی از جنایت و قتل که بر دوشش سنگینی میکرد درگذشت.
فرد دیگری که میتواند با حقیقت گویی در مورد این پرونده، شفاف سازی نماید شخص موسوی تبریزی است که اگر قبل از مرگش لب به حقیقت بگشاید شاید مورد رحمت یا بخشش خانواده های قربانیان و مردم ایران قرار بگیرد.
اما موسوی تبریزی، در مصاحبه ای(3) که در سال 1391 با تارنمای "تاریخ ایرانی" (4) انجام داده است ترجیح داده است که برای "حفظ اسرار نظام"- بجای حقیقت گویی- متاسفانه به تکرار همان دروغ های بزرگی که بیش از سه دهه پیش در مورد این پرونده بیان کرد، بپردازد.
مردم آبادان و خانواده قربانیان سینما رکس که پی گیر حوادث و اتفاقات قبل از انقلاب در این شهر بودند بیاد دارند سید حسین موسوی تبریزی قاضی دادگاه ویژه سینما رکس، از ماه ها قبل از انقلاب بهمن 1357، از طرف شبکه روحانیت طرفدار خمینی، از قم به آبادان فرستاده شد. او از همان ابتدا با محمد رشیدیان و دیگر اسلامگرایان افراطی طرفدار خمینی، رابطه نزدیک برای پیشبرد برنامه اسلامگرایان درشهر آبادان برقرار می کند. ایشان بعد از پیروزی انقلاب نیز در تاسیس کمیته های سرکوب و سپاه و ایجاد دفتر حزب جمهوری اسلامی در آبادان همکاری های موثری را با این افراد از جمله با محمد رشیدیان ادامه میدهد. وی در گفتگویی که با تارنمای «تاریخ ایرانی»" انجام داده است گرچه بعد از گذشت بیش از سه دهه، اشاره ای به ارتباط پنهانی خویش با اسلامگرایانی که در اتش سوزی سینما رکس نقش داشتند می کند، لیکن او همچنان مسئولیت این فاجعه را بدون ارائه مدرک و شواهد قابل قبول به ساواک و موجودات موهوم و خیالی نسبت میدهد!
تارنمای« تاریخ ایرانی» که زیر نظر"سید محمدصادق خرازی" (5)، اداره می شود اخیرا طی دهها مقاله به "تاریخ نگاری" این فاجعه پرداخته است. در این مجموعه که شامل بیش از ده مطلب است مصاحبه ای نیز با موسوی تبریزی، قاضی دادگاه ویژه سینما رکس انجام شده است. با خواندن مطالب و مصاحبه مشخص است که هدف اصلی مسئولان و نویسندگان این "تارنما" چنین است که با تاریخ نگاری یکسویه و ایده ئولوژیک، بدون ارائه مدرک و دلیل محمکه پسند، علت فاجعه سینما رکس آبادان را به موجودات خیالی یا چند روان پریش که به رژیم گذشته و "ساواک" یا "موساد" اسراییل رابطه داشته اند نسبت دهد. به این جهت تلاش اصلی این "تارنما" نه شفاف سازی و ثبت واقعیتها است، بلکه ایجاد ابهام بیشتر در این پرونده است. تلاشی هدفمند که میخواهد با تاریخنگاری ایده ئولوژیک - "اسلامی" مسببین واقعی آتش سوزی سینما رکس آبادان را تبرئه نماید .
تارنمای "تاریخ ایرانی"، در مصاحبه ای که با موسوی تبریزی انجام داده است، بجای طرح انبوه پرسش هایی که از طرف شاهدان عینی و خانواده قربانیان بصورت ثبت شده موجود است و بوضوح نقش موسوی تبریزی، محمد رشیدیان و دیگر اسلامگرایان افراطی را در این واقعه نشان میدهد، مصاحبه را با پیش کشیدن ادعاهای فرد بدنام و منفوری مانند سرشکنجه گر رژیم شاه "پرویز ثابتی" و فرد مشکوک دیگری آغاز میکند. بی شک چنین آغاز حساب شده ای در مصاحبه، از این جهت است تا این پیام به خواننده القاء شود که هرکس بگوید اسلامگرایان افراطی در آتش سوزی سینما رکس آبادان دست داشته اند، از منابع ساواک ودیگر منابع مشکوک تغذیه می شوند. موسوی تبریزی، در این مصاحبه با آوردن نمونه هایی از عملکرد "پرویز ثابتی"، مسئولیت آتش سوزی سینما رکس آبادان را برای تبرئه خویش و یارانش، به ساواک و ادم های خیالی نسبت میدهد. او در ادامه دروغ پردازی های خود و برای توجیه احکام اعدامی که برای برخی از "متهمین" که در آتش سوزی سینما رکس دست نداشتند میگوید: "... اما ماموران شهربانی تیراندازی میکردند و مانع میشدند که مردم از سینما خارج شوند..."
نگارنده بعنوان کسی که مدت کمی بعد از وقوع حادثه برای کمک در محل حضور داشت نه تنها شاهد هیچگونه تیراندازی از جانب ماموران شهربانی نبودم بلکه مامورین شهربانی با کمک ماموران آتش نشانی و مردم با ابزاری که در دست داشتند مشغول شکستن دیوارهای سینما بودند که از آن طریق به کسانی که در سینما گرفتار شده اند کمک نمایند. اما موسوی تبریزی برای اینکه سناریو خود را برای تبرئه مسببین اصلی، کامل نماید به بیان دروغ که ماموران شهربانی از جمله "ستوان بهمنی" به مردم در حال فرار از سینما شلیک کرده اند، "ستوان بهمنی" را محکوم به اعدام کرد. این در حالی بود که بر اساس شواهد موجود ستوان بهمنی در روز حادثه در مرخصی بود ولی هنگامی که خبر واقعه را شنیده بود برای کمک در محل حاضر شده بود و نقشی در آتش سوزی سینما رکس نداشت. موسوی تبریزی، تنها بخاطر کینه شخصی که به ستوان بهمنی داشت او را محکوم به اعدام کرد!
تارنمای «تاریخ ایرانی»، بجای اینکه تمام پرونده بیست جلسه دادگاه سینما رکس، که شامل اعترافات بی پرده حسین تکبعلی زاده، است را بدون کم وکاست برای آگاهی عموم درج کند، اقدام به درج مطالبی مجهول با این عناوین: "آتش سوزی سینما رکس و عوامل نامعلومش" یا "«سیا»" گفت سینما رکس آبادان را ساواک آتش زد" یا "آتش سوزی سینما رکس آبادان یا کار طرفدارن شاه بود یا رژیم های منطقه"، کرده است تا این پرونده را بیشتر دچار ابهام و سردر گمی نماید.
در مطلب دیگری که در تارنمای "تاریخ ایرانی" درج شده است، مطلبی است بنام «عامل آتش سوزی سینما رکس، از اقرار در خانه تا اعتراف در دادگاه» در این مطلب، نویسنده تلاش میکند که اظهارات و شهادت "حسین تکبعلی زاده"، تنها بازمانده از عوامل اجرایی که در آتش سوزی سینما نقش داشت را بی اعتبار سازد. نویسنده این مطلب - ازمیان تمام اظهارات حسین تکبعلی زاده در دادگاه که بروشنی ارتباطش را با محمد رشیدیان و شرکت در جلساتی که در مسجد فرح آباد (قدس) برای ایجاد آتش سوزی در سینماها و مکان های دیگر انجام میشد – تنها بخشی را برای مقاله اش انتخاب کرده است که شهادت حسین تکبعلی زاده را در دادگاه بی اعتبار سازد. نویسنده مرتبا اشاره میکند که حسین تکبعلی زاده "معتاد به هرویین و حشیش و مواد مخدر بود." یا "سابقه دار و خلاف کار بود."
نویسنده برای بی اعتبار نشان دادن شهادت حسین تکبعلی زاده، دست به ترفند های دیگری نیز زده است. از جمله مینویسد:
"حسین تکبعلیزاده از دستگیری مجدد تا اعدام در زندان آبادان ماند. درباره شخصیت و وضعیت او نکات ضد و نقیضی وجود دارد. او در این مدت تحت تاثیر گروههای سیاسی که در زندان بودند قرار داشت. بنا به گفته کسانی که او را از نزدیک دیدهاند او شخصیت ثابتی نداشته و بارها حرفهای خود را تغییر داد."
نگارنده این سطور که در شهر آبادان متولد و بزرگ شده است و از نزدیک شاهد مرگ و سوختن تعداد زیادی از زنان و مردان و جوانان شهر آبادان در سینما رکس بودم ، پس از انقلاب در خرداد 1359، بخاطر فعالیت های اجتماعی و کارگری، بجرم واهی "ایجاد اخلال و اغتشاش در مناطق نفت خیز خوزستان"، در شهر مسجد سلیمان دستگیر شدم و بعد از مدتی از آنجا به زندان آبادان منتقل شدم. در آن زمان برخلاف ادعای نادرست نویسنده مطلب، "عامل آتش سوزی سینما رکس، از اقرار در خانه تا اعتراف در دادگاه" ، تنها یک نفر بجرم سیاسی در زندان بود. او یک دانشجو بود که بخاطر فعالیت های سیاسی و اجتماعی به جرم واهی "ایجاد اخلال و اغتشاش در مناطق نفت خیز خوزستان" دستگیر شده بود. او ابتدا به اعدام و بعد به حبس ابد محکوم شده بود. (در ادامه این نوشته از او بعنوان زندانی "الف" یاد میکنم). به این ترتیب هنوز رژیم تازه قدرت گرفته اسلامی به خاطر مقاومت مردم در شهر آبادان و مقاومت هموطنان عرب در خرمشهر به آن درجه از سرکوبگری نرسیده بود که "گروهای سیاسی" را آنطور که نویسنده ادعا میکند به زندان بیاندازد که حسین تکبعلی زاده را "تحت تاثیر" خود قرار دهند، یا او را "شست و شوی مغزی" دهند.
درآن زمان در زندان آبادان، "متهمین" پرونده سینما رکس از جمله "حسین تکبعلی زاده" در طبقه دیگر زندان نگه داری میشدند. در فاصله ای که در زندان بودم دوبار "حسین تکبعلی زاده"، به اتاق ما آمد. او ظاهری آرام و کم حرف و خجالتی داشت. بنظر می آمد که او با گذشت حدودا دو سال از فاجعه سینما رکس، متوجه خطا وعمل نادرست خود شده بود. او از اینکه آلت دست اسلامگرایان و قربانی مغزشویی افرادی مانند محمد رشیدیان و گروههایی از نوع گروه "فداییان اسلام" که در به آتش کشیدن سینماها و مراکز تفریحی پرونده و تاریخ طولانی دارند، شده بود از عمل خود و مشارکت در آتش سوزی سینما رکس، سخت پشیمان و نادم بود. به همین خاطر او از مدتها قبل توانسته بود خود بصورت داوطلبانه با "زندانی الف" تماس بگیرد و حقایق مربوط به آتش سوزی سینما رکس را برای انتقال اطلاعات دقیق به خانواده قربانیان، بازگو کند. از این طریق بود که اطلاعات مربوط به آمرین و عوامل اجرایی آتش سوزی به بیرون زندان و به خانواده های قربانیان سینما رکس که در آن موقع برای حق خواهی و انجام دادرسی عادلانه، در اداره دارایی آبادان، تحصن کرده بودند منتقل می شد. این اطلاعات - در آن روزهای پرآشوب که رژیم تازه قدرت گرفته از طریق اوباش خود خانواده های قربانیان را تحت فشار قرار داده بود - از جانب خانواده های قربانیان برای آگاهی رسانی به مردم آبادان از طریق بلندگو خوانده می شد. به همین خاطر از ماهها قبل از برگزاری دادگاه ویژه سینما رکس مردم آبادان به نقش اسلام گرایان افراطی طرفدار خمینی و آمرین و عوامل اجرایی به آتش کشیدن سینما رکس پی برده بودند. برگزاری دادگاه ویژه سینما رکس که به طور زنده از تلویزیون برای مردم آبادان پخش شد و شهادت جسورانه حسین تکبعلی زاده در دادگاه، هر چه بیشتر نقش اسلامگرایان افراطی را در به آتش کشیدن سینما رکس آبادان نشان داد. اما در میان ناباوری خانوادهای قربانیان سینما رکس، دادگاه ویژه با هدایت قاضی موسی تبریزی، بجای محاکمه آمرین اسلامگرای افراطی طرفدار خمینی، با صدور احکام ناعادلانه پایان گرفت. طی این دادگاه فرمایشی، حسین تکبعلی زاده، که در این ماجرا آلت دست اسلامگرایان قرار گرفته بود و سخت از کار خود پشیمان بود و پنچ تن دیگر که شامل چند مامور امنیتی ساواک و افسر شهربانی بودند و صاحب و مدیر سینما، که هیچ گونه نقشی در به آتش کشیدن سینما نداشتند محکوم به اعدام شدند. یک یا دو شب بعد از پایان دادگاه، زندان آبادان در محاصره نیروهای کمیته و حزب الهی و سپاه قرار گرفت. آنها نزدیکی های نیمه شب ازبیرون از زندان شعار "اعدام باید گردد!" سر داده بودند. ما از داخل زندان بوضوح موج صداها و شعارها را می شنیدیم. در میان توحش و موج سرکوبی که آن روزها توسط اسلام سیاسی و رژیم تازه بقدرت رسیده در سراسرشهر آبادان به راه افتاده بود، آنطور که شنیدم، "محکومین" به اعدام را، نیمه شب به قبرستان آبادان بردند وآنها را در کنار گور دستجمعی قربانیان آتش سوزی سینما رکس به شکل فجیعی تیرباران کردند.
پی نوشته ها:
*- یکی از مستندترین نوشته هایی که بنظر این قلم، در مورد فاجعه سینما رکس آبادان منتشر شده است، جزوه ای است بنام «مسببین واقعی فاجعه سینما رکس آبادان چه کسانی هستند؟» که در نوشته بالا از آن بهره برده ام. این جزوه توسط یکی از دوستان قدیمی ام و یکی از فعالین کارگری شهر آبادان «مصطفی آبکاشک» در سال 1364 خورشیدی نوشته شده است. ایشان از زندانیان سیاسی رژیم شاه بودند که در استانه انقلاب 1357 در بخش ساختمانی نیروگاه "دارخوین" مشغول به کار بود و در مقطع انقلاب از اعضای هیئت موسس «سندیکای مستقل کارگران پروژه ای - فصلی آبادان و حومه» بودند. ایشان در سازماندهی مردم آبادان در دفاع از خانواده های قربانیان آتش سوزی سینما رکس نقش بسزایی داشت. وی این جزوه را بر اساس مشاهدات دقیق خود از دادگاه سینما رکس و اظهارات شاهدان عینی، در سال 1364 تهیه و تنظیم کرد. این نوشته برای نخستین بار بدون نام و مشخصات برای «روزنامه انقلاب اسلامی» متعلق به دکتر ابولحسن بنی صدر فرستاده شد که در آنجا درج شد. اخیرا تارنمای «انقلاب اسلامی» متعلق به دکتر بنی صدر، این جزوه را با حاشیه هایی تکمیلی که این تارنما بطور جداگانه به آن اضافه کرده است تجدید چاپ نموده است. علاقه مندان از طریق لینک زیر میتوانند به کلیات این جزوه، دسترسی پیدا کنند. "مصطفی آبکاشک" برای نجات جان خود از دست رژیم جمهوری اسلامی در دهه 60 خورشیدی، از ایران گریخت. او مدتی در ترکیه و ایتالیا زندگی کرد و سپس به امریکا رفت. ایشان پس از مدتی زندگی در شهر لس آنجلس، که در انجا به کار لوله کشی اشتغال داشت، سرانجام بر اثر حادثه رانندگی در بهار 1368 جان باخت.
enghelabe-eslami.com
tarikhirani.ir
2. محمد رشیدیان، صفاتی دزفولی و سید محمد عربی از اعضای قدیمی حزب زحمتکشان دکتر بقائی در آبادان بوده اند که در خود این حزب از جناح طرفدار آیت الله کاشانی شناخته می شده اند و با سایر افراد این گروه از جمله علی اکبر پرورش در اصفهان و حسن آیت ارتباط داشته اند رشیدیان و صفایی دزفولی پس از انقلاب کنترل کمیته های آبادان و کیاوش کنترل کمیته اهواز را به دست گرفتند . نقل از تارنما ی انقلاب اسلامی (دکتر بنی صدر)
3. متن کامل مصاحبه و دیگرمطالب مندرج در مورد پرونده سینما رکس در تارنما ی "تاریخ ایرانی" را میتوانید از این طریق بخوانید.
tarikhirani.ir
l
4- تارنمای "تاریخ ایرانی" زیرنظر اصلاح طالبان حکومتی اداره میشود. "سید محمد صادق خرازی؛ در معرفی این تارنما یاد آوری میکند:...لذا اولویت ما از نظر جغرافیائی درج مطالب مرتبط با ایران و حوزه تمدن ایرانی و طبیعتا اسلامی خواهد بود...
5- سید محمد صادق خرازی سفیر ایران در سازمان ملل متحد (۱۹۸۹ تا ۱۹۹۵) و کشور فرانسه
(۲۰۰۲ تا ۲۰۰۶) و مشاور ارشد محمد خاتمی در دوران ریاست جمهوری.. ویکیپیدیا.
|