نیاموخته های چپ ایران از شکست ۲۸ مرداد - فرج سرکوهی

نظرات دیگران
  
    از : کنجکاو کنجکاو

عنوان : مشکل این چپ چیست؟
دیگر نه اردوگاه سوسیالیزم "واقعا" موجود وجود دارد و نه امپریالیسم. همه شده اند دموکرات.
دیگر نه شاه "سگ زنجیری آمریکا" وجود دارد و نه حزب "خائن" توده. شعبان "بی مخ" هم جانش را به شما داد. همه شده اند چپ جدید.

من دیگر نمی دانم که مشکل این چپ چیست؟ قرآن "کاپیتال" که ماشاالله متعلق به ۱۴۰۰ سال پیش نیست. عکس مارکس هم وجود دارد و اگر چه وی نیز پسر خدا است. اما روح القدسی نیست که در وجود وی تردید باشد.
مارکس وجود داشته است. و طرح "ساختمانی" که باید ساخته شود نیز که هنوز "روی میز" است!

نمی تواند وحدت کند؟ آیا مشکل اصلی، خود این چپ نیست؟

آیا مشکل این نیست که این چپ، هیچ خواسته ای ندارد؟ سگ زنجیری جدید؟ امپریالیسم جدید؟ چیزی جدید؟

آیا مشکل اصلی، فقدان یک ویروس جدید نیست؟
۵۷۴۷۴ - تاریخ انتشار : ۶ مهر ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : کدام چپ؟
آقای مهر زمانی ٫
منظور فلسفه یا جهان بینی نیست ٫ در عرصه سیاسی یک حزب ایدئولژیک ٫ نماینده یک طبقه مشخص اجتماعی تعریف شده است. چپ سنتی نماینده پرولتاریا شناخته میشد . که این طبقه اجتماعی در برخی کشورها با تعریف مرجع کاملأ همخوانی ندارد.
کار و سرمایه در کشورهای جهان اول چندین رل متفاوت بازی میکنند ٫ گاهی در تضاد گاهی مکمل ( کار جزو سرمایه ) و گاهأ کار گرانتر از سرمایه بنوعی که غالب سود به صندوق نیروی کار و بخش ناچیزی بطرف سرمایه ثابت و کارفرما سرازیر میشود . چپ سنتی تضاد کار و سرمایه را تغییر ناپذیر میداند و در نهایت به انقلاب قهرآمیز معتقد است و بعد از فروپاشی به دیکتاتوری پرولتاریا و در ساختار قدرت به حکومت تکحزبی باور دارد ٫ یعنی همگی در یک کلیشه قبلأ تعیین شده است.
منظور من از فراکسیون را درست متوجه شدید ولی ماست مالی کردید ٫ یعنی حق انتخاب شدن و انتخاب کردن تا سطح رهبری نه تصفیه های استالینی و تفتیش عقاید ٫ چپ سنتی در ایران بدلیل نبودن در ساختار قدرت سیاسی با تنبیه های سازمانی و انتقاد از خود شروع کرده بود ...
اما اشاره کوتاهی به مسئله ملی : چپ سنتی با دید انترناسیونالیستی میتواند ( به نفع پرولتاریای جهان و اردوگاه سوسیالیسم ) انحصار نفت شمال را به شوروی بدهد و منافع ملی را نادیده بگیرد. این اساسأ نتیجه منطقی ( احزاب ایدئولژیکی ) است و مختص چپ نیست . اسلامیستها هم نفت مفت به سوریه ٫ ایستگاه رادیو تلوزیون به آمریکای لاتین و پول به حزب الله لبنان و ......
سرازیر میکنند و سود مسلمانهای دنیا بر منافع ملی در این چهارچوب میگنجد.
اما با تمسخر به چپ نو ایرانی اشاره کردید. هیچ تفکری یا حزبی هم یکشبه بوجود نیامده ٫ صرفنظر از ادعا ٫ الان ما در جهان فعلی حزب چپ کاملأ سنتی نداریم بجز محفل ٫ چپ نو هم فاقد مانیفست یکدست میباشد ولی در حال مبارزه است کدام چپ؟
۵۶۷٣٨ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : جانا سخن از زبان ما می گویی
آقای روزبه یک صفحه را سیاه کرده اند و آسمان و ریسمان به هم بافته تا بی عملی حزب توده را با اتکای دستگیری تعدادی در یک تظاهرات را توجیه کند. آقای روزبه هر چه بیشتر نوشته شما را خواندم بیشتر به انفعال حزب توده و دنباله روی تسلیم طلبانه آن از جبهه ملی و مصدق پی بردم.
ضمنا به نظرم این بحث هنوز باز بود و بهتر بود اخبار روز آن را کماکان در صفحه اول نگه می داشت.
۵۶۷٣۵ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : شیوه ای نه چندان زیبا
آقای مسعود بهبودی، از جایی که نوشته هایت حکایت از جانبداری شما از حزب توده میکند، برایم قدری تعجب انگیز است که چرا شما به جای پاسخگویی به سئوالاتی که نویسنده مقاله در رابطه با نحوه برخورد حزب با رویداد ۲۸ مرداد مطرح کرده، با افراد دیگری که چون شما یادداشت گذاشته اند، به شیوه ای نه چندان زیبا تا حد دست به یقه شدن پیش میروی.
۵۶۷۲۹ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : در رابطه با «چپ» چپ نمای به اصطلاح «نو»
ما برای درک فقر فکری و فرهنگی و نظری و اسلوبی «چپ» نو همین نکات مسعود معمار عزیز را مورد بررسی قرار می دهیم:

چپ سنتی معتقد به مارکسیسم لنینیسم است اما چپ نو فراتر از ایدئولوژی به مارکسیسم می نگرد و مثل چپ سنتی به عنوان کتاب مرجع و اصول تغییر ناپذیر نگاه نمی کند.
(مسعود معمار)

۱
حضرت مسعود معمار ایدئولوژی به چه معنی است؟

ایدئولوژی عبارت است از سیستم نظرات اجتماعی (اقتصادی، سیاسی، حقوقی، تربیتی، هنری، اخلاقی، فلسفی و غیره) که بیانگر منافع طبقاتی معینی اند و شامل هنجارهای رفتاری، موضعگیری ها و ارزش گذاری های مطابق با آنها می شوند.
(دایره المعارف روشنگری )

۲
منظور از مارکسیسم «فراتر از ایدئولوژی» چیست؟
مارکسیسمی که فراتر از « سیستم نظرات اجتماعی (اقتصادی، سیاسی، حقوقی، تربیتی، هنری، اخلاقی، فلسفی و غیره)» باشد، چه می تواند باشد؟

شما حتما خواهید گفت که نمی دانید.
ولی ما می دانیم.
چنین مارکسیسمی همه چیز خواهد بود، به غیر از مارکسیسم.
مقوله «آموزش ایدئولوژی» یکی از مهمترین و معاصر ترین مقولات فلسفی است.
طبقه حاکمه در مقیاس تمام ارضی می کوشد که طبقه کارگر را ایدئولوژی زدائی کند.
احتمالا «چپ» نو نیز یکی از شگردهای طبقه حاکمه است.
ما متأسفانه هنوز فرصت مطالعه آثار «چپ» کهنه و نو را پیدا نکرده ایم.
ولی همین نکات که شما بر شمرده اید، خود در زمینه شناخت چپ نو مفید بود.

۳
کی و کجا چپ سنتی به مارکسیسم ـ لنینیسم (که ایدئولوژی بی چون و چرای طبقه کارگر است) «به عنوان کتاب مرجع و اصول تغییر ناپذیر» نگریسته است؟
ما که در مارکسیست ـ لنینیست بودن خود و بنا بر تحریف «چپ» نو در چپ سنتی بودن خود کمترین تردید را نداریم، یک هزارم آثار کلاسیک های مارکسیسم ـ لنینیسم را نخوانده ایم، نیازی هم به خواندن آنها نمی بینیم.
«چپ» نو هنوز چپ سنتی را نمی شناسد.
چپ سنتی کتاب مقدس نداشته و ندارد.
چپ سنتی مارکسیسم ـ لنینیسم را به مثابه علم (علمی از جنس علوم ریاضی، طبیعی و امثالهم) تلقی می کند و تئوری و اسلوب آن را به توصیه مارکس از آن خود می کند و بدین طریق به خوداندیشی و خودمختاری نظری و عملی دست می یابد.
این یعنی فاتحه ای بلند بر کتب مقدس از هر نوع!
اگر چپ سنتی چنین می بود که «چپ» نو ادعا می کند، لنینیسم هرگز نمی توانست پدید آید و جهانگیر شود.
لنینیسم چیزی جز مارکسیسم جهان تحت سیطره امپریالیسم (فاز بعدی سرمایه داری) نیست.
تشکیل لنینیسم خود بهترین دلیل تجربی بر خلاقیت خروشان مارکسیسم است.
البته ما هرگز فکر نمی کنیم که «چپ» نو کمترین خبری از مارکسیسم ـ لنینیسم داشته باشد.

چپ نو از منظر سیاسی، اولویت در برنامه ریزی را منطبق با شرایط جامعه تنظیم می کند نه اساسأ از دید طبقاتی.
(مسعود معمار)

۱
با همین نکته مسعود معمار ماهیت متعفن «چپ» نو برملا می گردد:
چون در پشت سر این فرمولبندی تق و لق و بی در و بی پیکر و فاقد انسجام منطقی، تبلیغ تئوری امپریالیستی مبتنی بر ماورای طبقاتی بودن چیزها، پدیده ها و سیستم ها عربده می کشد:
برنامه ریزی عملی نه از موضع طبقاتی (البته منظور این است که نه از موضع طبقه کارگر)، بلکه متناسب با شرایط جامعه.
منظور از یاوه « متناسب با شرایط جامعه» چیست؟
مگر طبقه کارگر خارج از جامعه است تا موضعگیری طبقاتی چپ سنتی مردود شناخته شود؟
این جور چیزها بوی عوام فریبی می دهند.
ذره ذره ارگانیسم در جامعه طبقاتی خصلت طبقاتی دارد.
هرگز و به هیچ ترفندی نمی توان «از منظر سیاسی» و یا هنری و یا فلسفی و غیره «دید طبقاتی» را دور زد:
هر بیت هر شعری، هر حالت هر تندیسی، هر نوای هر موسیقی ئی، هر فرم هر عمارتی در تحلیل نهائی انعکاس دیدی طبقاتی است.

و چپ نو فاقد کلیشه از قبل آماده است مانند چپ سنتی.
(مسعود معمار)

چپ سنتی نه کلیشه ای است و نه کلیشه ای را برسمیت می شناسد.
چپ سنتی با شناخت افزار دیالک تیکی ـ ماتریالیستی کار می کند و گنجینه عظیمی از مفاهیم و مقولات و قوانین و تئوری های سربلند گذشته از کوره پراتیک زنده زندگی در اختیار دارد که تک تک آنها هم بدون استثناء فاتحه بلندی بر تفکر کلیشه ای و دگماتیکی است.
«چپ» نو یا هنوز چپ سنتی را نمی شناسد و یا قیاس به نفس می کند.

چپ نو بسته به امکاناتش سیاست ورزی می کند اما چپ سنتی در حیطه اصولش.
(مسعود معمار)

۱
از همین حکم شلم شوربا می توان به فقر مطلق فکری و فرهنگی «چپ» نو پی برد:
امکان چه ربطی به اصول دارد؟
امکان در دیالک تیک امکان و واقعیت (به قول قدمای قرون وسطی در دیالک تیک بالقوه و بالفعل) مطرح می شود.

۲
گذشته از این، سیاست ورزی کذائی به کنار، چگونه می توان در بی اعتنائی به اصول عرصه مربوطه، کار کرد؟
حتی عمله و دهقان بدون اصول مربوط به معماری و کشاورزی نمی تواند کاری معنامند انجام دهد، چه برسد به شیمیست، بیوشیمیست، فیزیکدان، بیولوگ، آنتروپولوگ و غیره.
مگر مثلا بدون تسلط به مقولات، مفاهیم و اصول شیمی می توان وارد آزمایشگاه شد و سالم و سلامت به خانه برگشت؟

۳
مگر امکانات آدمی مطلق و لایغیر و منجمد و همیشه همان اند؟
مگر نمی توان با توجه به دیالک تیک امکان و واقعیت به توسعه امکانات خویش مبادرت ورزید؟
اگر «چپ» خیلی خیلی نو و تر و تازه فاقد شعور و شناخت است، مگر نمی تواند از صفر شروع کند و به آموزش شکیب مند مفاهیم و مقولات و اصول و قوانین مارکسیسم ـ لنینیسم بپردازد و امکانات نظری، اسلوبی و معرفتی ـ نظری لازم را برای تفکر و عمل کسب کند؟

پای بندی به اصول، انضباط مندی و پرنسیپ مندی با توسعه امکانات که منافات ندارد.
اتفاقا بدون انضباط در هر زمینه و در هر عرصه نظری و عملی نمی توان موفقیت حاصل کرد.
خود ولادیمیر لنین تجسم و الگوی پای بندی به اصول و انضباط عملی و نظری بوده است.
در شلم شوربای پر هرج و مرج که نمی توان زندگی، کار و پیکار کرد.

چپ نو از فراکسیون درون حزبی استقبال می کند اما چپ سنتی ٫ به سانترالیسم پایبند است.
(مسعود معمار)

۱
«چپ» نو و خود مسعود معمار عزیز بهتر است که قبلا لبی از چشمه جوشان دیالک تیک ماتریالیستی تر کنند و بعد به منبر روند و موعظه آغاز کنند:

۲
چون ضد سانترالیسم نه فراکسیونیسم، بلکه دموکراتیسم است.
دیالک تیک سانترالیسم و دموکراتیسم یکی از شناخت افزارهای ارجمند ماتریالیسم تاریخی است.
سانترالیسم چپ سنتی (مارکسیستی ـ لنینیستی) دموکراتیسم را پیش شرط خود قرار می دهد:
کمیته مرکزی حزب کمونیست از آسمان نازل نمی شود، بلکه بوسیله توده حزبی انتخاب می شود:
اگر در احزاب کمونیست دیالک تیک یاد شده مخدوش گشته بیشتر به دلیل سرکوب بی رحمانه احزاب کمونیست بوده است و نه به دلیل پای بندی به اصول و دموکراسی حزبی.
توسعه و حمایت بی شائبه از دموکراسی در همه واحدهای اجتماعی اولین رهنمود کلاسیک های مارکسیسم در مانیفست حزب کمونیستی بوده است.
چپ سنتی کذائی منادی و مدافع اصیل ترین دموکراسی بوده است.

۳
اما بدون سانترالیسم و با تقویت فراکسیونیسم حتی شرکت کوچکی نمی تواند اداره شود و کار کند، چه برسد به حزب طبقه از هر نوع.
هر واحد اجتماعی به سانترالیسم نیاز دارد.
سانترالیسم حزب کمونیستی اما به میزان دموکراسی درون حزبی نیرو می گیرد.

۴
ایراد دیگر «چپ» نو در دفاع از فراکسیونیسم را باید با توجه به مقوله فلسفی حقیقت بررسی کرد:
حقیقت همیشه و در همه موارد و زمینه ها و عرصه ها عینی است و لذا در آن واحد و در عرصه واحد نمی تواند دو حقیقت وجود داشته باشد.
به همین دلیل اختلاف نظر در درون هر حزب سیاسی به معنی وجود حقایق متعدد نیست.
تنها یکی از نظرات می تواند درست باشد و نه همه آنها.
فاجعه اما این است که در صورت عدم بلوغ نظری و اسلوبی هیچ نظری در حزب درست نباشد.
ورشکستگی نظر و شکست عملی خیلی از احزاب در همین چشم اسفندیار آنها ست و از اهمیت عظیم تئوری و اسلوب پرده برمی دارد.


چپ نو در مواردی مصالح ملی را در اولویت قرار می دهد اما چپ سنتی از دید انترناسیونالیستی با مسائل برخورد میکند .....
(مسعود معمار)

این ادعا که چپ مارکسیستی ـ لنینیستی از دید انترناسیونالیستی با مسائل برخورد می کند، نیز از بی خبری «چپ» نو و مسعود معمار عزیز از دیالک تیک ماتریالیستی خبر می دهد:
چپ کهنه و نو به کنار هیچ کسی و هیچ دسته و گروهی نمی تواند بسته به مصالح ملی و یا بین المللی عمل کند و به مسلخ نرود.
چیزها، پدیده ها و سیستم های هستی بطور کلی جولانگاه دیالک تیک عینی اند:
اصلا نمی توان از دیالک تیک داخلی و خارجی راه گریزی به بیرون پیدا کرد.
دیالک تیک ملی وبین المللی نیز بسط و تعمیم دیالک تیک داخلی و خارجی است.
چپ مارکسیستی ـ لنینیستی همیشه و همه جا به رعایت دیالک تیک عینی موظف است.
بر خلاف دعاوی «چپ» نو مسعود معمار عزیز چپ مارکسیستی ـ لنینیستی در داربست دیالک تیک ملی و بین المللی عمل و اندیشه می کند:
نه طبقه کارگر و نه حزب آن هیچکدام بی وطن نبوده و نیستند.

بی وطن نیستم ای انیران
وطنی هست مرا، نامش ایران!
(احسان طبری)

طبقه کارگر و حزبش وطن پرست ترین، ملی ترین و ضمنا انترناسیونالیستی ترین طبقه و حزب بوده اند و خواهند بود.
ناسیونالیسم و پاتریوتیسم (ملی و میهن پرستی) پرولتری در پیوند دیالک تیکی ناگسستنی با انترناسیونالیسم (همبستگی بین الملی) قرار دارد و دو قطب این دیالک تیک همدیگر را مستثنی نمی سازند.
«چپ» نو بهتر است سری به کلاس های اکابر بزند و بعد در جامعه عرض اندام کند.
۵۶۷۲۰ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹۲       

    از : مهر مازنی

عنوان : در پاسخ به تعریف چپ نو
در پاسخ به تعریف چپ نو

در کامنت قبلی‌ توضیحاتی در مورد چپ نو (شاید از نوع ایرانی‌ آن) داده شده و مهمترین تفاوت آن با چپ به اصطلاح سنتی‌ داده شده که با اجازه اساتید بنده هم نکاتی‌ را که به ذهنم رسید بازگو می‌کنم.

فرمودند اینجا نه میشود کتاب نوشت و نه بحث ریشه‌ای انجام داد. کاملا با ایشان موافقم. اما حد اقل میشود از روی فکر حرف زد و نخوانده و ندانسته هر چیزی را به خورد خلایق نداد ( البته اگر قصد و مرضی باشد دیگر مساله فرق می‌کند!!).

فرمودند چپ سنتی‌ معتقد به مارکسیسم -لنینیسم است و چپ نو فراتر از ایدئولوژی به مارکسیسم می‌نگرد. در اینکه بخشی از چپ خودرا مارکسیست -لنینیست می‌داند تازه با هم بر سر اینکه کدام مارکسیست -لنینیست واقعی‌ است دعوا دارن شکی نیست. ولی‌ آنچه که حقیقت ندارد فراتر از ایدئولوژی بودن یک فرد یا یک نیروی سیاسی است. یا حتا فراتر عمل کردن یا فراتر از ایدئولوژی چیزی را دیدن. تنها سه گروه از انسانها هستند که اینگونه بدون ایدئولوژی وجود دارند. ۱) افرادی که از نظر ذهنی‌ به طور فیزیکی‌ یا روانی‌ ناتوانند ۲) افرادی که در کما به سر میبرند ۳) انسانهای مرده. تا به امروز من هیچ انسانی‌ را ندیدم که اهداف و آمال خود را بدون ایده‌ای که بطور آگاهانه یا ناخوداگاه در ذهن خود ساخته و پرورش داده تنظیم کند. این شکل تفکر در نهایت در اهداف سیاسی فرد خود را نشان میدهد و او را جذب نیرو و سازمان سیاسی که به آن نزدیک است می‌کند. اگر از خود ایدئولوژی نداشته باشید آنرا به شما خواهند داد.

فرمودند چپ سنتی‌ افکار مارکسیست -لنینیست را به صورت مرجع و احکام تغییر ناپذیر نگاه می‌کند. من نمیدانم از کدام مارکسیست -لنینیست حرف می‌زنید. اگر کسی‌ چنین ادعای کرد از خود شما در مورد این ایدئولوژی نا آگاه تر است. اساس این تفکر نگرش علمی‌ به جهان است. این تفکر با علم رشد می‌کند و با آن در صورت لزوم تغیر می‌کند. در کجا شما دیدید که آنرا تغییر ناپذیر فرض کرده باشند. شما یا نه آگاه هستید یا دروغگو. این که این اصول علمی‌ را مرجع فرض کنند چه مشکلی‌ دارد. هر فیزیکدان یا زیست شناسی‌ هم کتب مرجع دارد و تا زمانی‌ که کسی‌ نتواند اصول نوشته شده در آنرا رد کند از مرجع دانش خود ذره‌ای کوتاه نمی‌اید.

فرمودند چپ نو از منظر سیاسی اولویت در برنامه ریزی خود را منطبق با شرایط جامعه تنظیم می‌کند نه اساسا از دید طبقاتی!!!! چپ نو فاقد کلیشه از قبل آماده شده است. عجب. دید طبقاتی کلیشه است و نه واقعیت اجتماعی. یعنی‌ طبقات ساخته ذهن هستند؟؟؟ یا اینکه قرار دادن طبقات در اصل مبارزه آنرا تبدیل به کلیشه می‌کند؟؟؟ آقای عزیز این شکل از مبارزه ربطی‌ به کلیشه یا دگماتیسم یک گروه یا ایدئولوژی ندارد. تفاوت اصلی‌ در نوع جهان بینی‌ است. و همین تفاوت است که ایدئولوژی مارکسیست‌لنینیستها را از دیگر احزاب یا نیروهأی دیگر جدا می‌کند. آن چیزی را که شما صرفاً ایدئولوژی می‌بینید عدم درک شما را از شیوه تفسیر جهان یا فلسفه مارکسیستی - لنینیستی می‌رساند. ایدئولوژی آنها از جهان بینی‌ آنها می‌‌آید . اگر توان آنرا دارید آنرا به نقد بکشید. البته با "ایدئولوژی ایدئولوژی" کردن به سبک ژورنالیستهای دوزاری که در سایتهای اینترنتی مثل روز آنلاین یا در فیس بوک میتوانید از زیر آن در بروید. در واقع این اساس چپ نو بسبک ایرانی‌ آن است. آقای عزیز آن چیزی که چپ نو ایرانی‌ ندارد کلیشه نیست سواد است.

در مورد برنامه ریزی بر اساس شرایط جامعه کافی‌ است تاریخ بلشویک‌ها و زندگی‌ سیاسی لنین و اتفاقات افتاده شده را بخوانید تا بخصوص تیز بینی‌ لنین و انعطاف پذیری او را در شرایط متفاوت جامعه درک کنید.

فرمودند چپ نو با امکاناتش سیاست ورزی می‌کند چپ سنتی‌ در محوده اصولش. ظاهرا شما حتا چپ نو را هم نمیشناسید. هیچ نیروی سیاسی اصولی را که از ایدئولوژی ناشی‌ شده زیر پا نمی‌گذارد. مشکل شما این است که به دلیل ساده انگاری و عدم آگاهی از جهان بینی‌ علمی‌ خاستگاه اصول نیروهای سیاسی را نمی‌بینید. چپ نو شما در اروپا یا دیگر جاها خاستگاه طبقات بورژوازی یا خرده بورژوازی داشت ( مانند سوسیال دموکراتها) . امروز هم با برگشت به همان خاستگاه دیگر بطور کامل تبدیل به یک حزب سرمایه داری شده. این ناشی‌ از سیاست ورزی نیست این همان بازگشت به اصول است. حزب چپ آلمان هم روزی به این نقطه خواهد رسید. البته در مورد چپ نو ایرانی‌ من به سیاست ورزی آنها کاملاً باور دارم. اکثر کسانی‌ که من از این گروه می‌شناسم همانهأیی هستند که روزگاری به کمتر از "مبارزه مسلحانه هم استراتژی هم تاکتیک" راضی‌ نبودند و امروز با سیاست ورزی تمام هم نشین رضا پهلوی میشوند.

فرمودند چپ نو از فراکسیون حمایت می‌کند و چپ سنتی‌ از سانترالیسم. اولا منظور از فراکسیون چیست. اگر معنی‌ آن این است که درون حزب افرادی که از نظر فکری به هم نزدیکند بطور جمعی‌ در میان خود سعی‌ در قبولاندن نظر خود به کلّ حزب میکنند که این در همه احزاب مارکسیست‌لنینیست بوده. کافیست تاریخ بلشویک‌ها را بخوانید. لنین خود چندین بر در اقلیت قرار گرفت. سنترالیسم به معنی‌ همگامی همه اعضا در تصمیم جمعی‌ حتی آگر با آن مخالف باشند در همه احزاب حتی از نوع بورژوأیی آن وجود دارد البته نمود آن با احزاب مارکسیست‌لنینیستی فرق می‌کند. دلیل آن هم بسیار است. فراکسیون در این احزاب به شکل رسمی‌ امکان پذیر نیست زیرا که بطور تاریخی‌ به آنها ثابت شده که این تشکل‌ها در اخر محل باند بازی شده و در نهایت با زیر پا گذاشتن اصول وسیله اجرای اهداف شخصی‌ میشود. چنین چیزی به حق در یک حزب سیاسی که برنامه آن یک برنامه صد در صد اجتماعی است نباید وجود داشته باشد. این مساله در احزاب بورژوازی تحمل میشود زیرا که منافع شخصی‌ و رقابت بر سر آن بخشی از اصول و ایدئولوژی بورژوازی است. اما در همین احزاب هم در نهایت سیاست بر اساس تفوافق سانترالیستی اجرا میشود. کافی‌ است به انتخابات در آمریکا نگاه کنید. اوباما و هیلاری کلینتون به مدت ۶ ماه به همدیگر بدو بیراه میگفتند و یکدیگر را برای ریاست جمهوری فاقد لیاقت می‌نامیدند.‌ام زمانی‌ که اوباما توسط حزب به عنوان کاندید انتخاب شد همه ( حتا فراکسیون به ظاهر سوسیال دمکرات به رهبری دنیس کوسینیچ) پشت سر او قرار گرفت. در نهایت هم اگر کسی‌ این اصول را زیر پا بگذرد اگر نه بطور مستقیم بروش‌های خاص خود اخراج میشود.

فرمودند چپ نو در مواردی!!!! (چه مواردی؟) به مساله ملی‌ ( مساله ملی‌ به چه معنی‌؟)توجه می‌کند ولی‌ چپ سنتی‌ از دید انترناسیونالیستی به مسائل برخورد می‌کند!!! این دیگر حتی ارزش جواب دادن ندارد.
۵۶۷۱۷ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : یک مثال
نوشته ای از کارل مارکس که آقای بهروز به آن اشاره کرده است و در پایان نوشته منبع آنرا بدرستی در پارانتز بشکل :(مارکس، پادشاه پروس و اصلاح اجتماعی) ذکر کرده مرا یاد اصولگرایان مذهبی میاندازد که تحلیلشان را باستناد فلان روایت یا نوشته از بانیان دین مطرح میکنند ٫ برای مثال این نوع نگرش در چپ سنتی کاملأ رایج است اما برای چپ نو کارل مارکس یک نابغه و اقتصاددان و اندیشمند بزرگی است اما نوشته هایش آیات قرانی نیست و قابل نقد و بررسی . برای نمونه علت دشمنی بیشتر کاتولیکها با پروتستانها نسبت به کمونیستها برای من کاملأ روشن است که پروتستانها در جایگاهی بودند که قادر به چالش کشیدن افکار کاتولیکها بودند و کمونیستها در آن برهه زمانی فاقد این جایگاه بودند.
۵۶۷۱٣ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : چپ نو
اینجا نه میشود کتاب نوشت نه بحث ریشه ای انجام داد ٫ بطور اختصار به مهمترین تمایز بین چپ سنتی و چپ نو اشاره میکنم . چپ سنتی معتقد به مارکسیسم لنینیسم است اما چپ نو فراتر از ایدئولژی به مارکسیسم مینگرد و مثل چپ سنتی بعنوان کتاب مرجع و اصول تغییر ناپذیر نگاه نمیکند .
چپ نو از منظر سیاسی اولویت در برنامه ریزی را منطبق با شرایط جامعه تنظیم میکند نه اساسأ از دید طبقاتی و چپ نو فاقد کلیشه از قبل آماده است مانند چپ سنتی.
چپ نو بسته به امکاناتش سیاستورزی میکند اما چپ سنتی در حیطه اصولش
چپ نو از فراکسیون درون حزبی استقبال میکند اما چپ سنتی ٫ به سانترالیسم پایبند است
چپ نو در مواردی مصالح ملی را در اولویت قرار میدهد اما چپ سنتی از دید انترناسیونالیستی با مسائل برخورد میکند ........
۵۶۷۱۱ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : چند سوال و نتیجه گیری
"یک کاتولیک متعصب خصومت بیشتری نسبت به یک پروتستان متعصب احساس می کند تا نسبت به یک بی خدا درست مثل لژیتیمیستی که از یک لیبرال بیشتر از یک کمونیست نفرت دارد. این نه به خاطر آن است که یک بی خدا به کاتولیک ها نزدیک تر است یا کمونیست ها به لژیتیمیست ها نزدیک ترند تا به لیبرال ها بلکه بر عکس به این دلیل است که آن ها فاصله بیشتری با نیروهای فوق الذکر دارند و نیز به این دلیل است که آن ها [کمونیست ها و بی خداها] در حوزه منافع دیگران [کاتولیک ها و لژیتیمیست ها] قرار ندارند." (مارکس، پادشاه پروس و اصلاح اجتماعی)

درباره حزب توده و نقش و جایگاه آن در تاریخ ما، به جای غرق شدن در پرسش هایی نظیر این که حزب توده چرا سرکوب شد و از آن طرف از همکاری گسترده رهبران حزب توده با پلیس و مهاجرت را بجای ماندن و سازماندهی سخن گفت، به بیراهه رفتن است.
در مورد حزب توده و کودتا می توان سوال های مشخصی پرسید:
۱) آیا حزب توده در شکست استراتژیک جنبش دمکراتیک مردم ایران در سال ۳۲ توانست به وظیفه یک نیروی آگاه انقلابی عمل کند؟
۲) آیا شکست جنبش در سال ۳۲ اجتناب ناپذیر بود و حتی به جای متلاشی شدن جنبش امکان آن نبود که یک عقب نشینی هوشمندانه و سازماندهی شده انجام شود؟
۳) شکست جنبش و به تبع آن حزب توده را به لحاظ طبقاتی و اجتماعی چگونه می توان توضیح داد؟

حزب توده به دلیل دنباله روی از بورژوازی ملی ایران و تردید و ضعف آن در تصمیم گیری و دنباله روی کورکورانه از سیاست های حزب کمونیست شوروی نتوانست شعار "کودتا را به ضدکودتا تبدیل می کنیم" را محقق کند و حتی از سازمان دادن یک عقب نشینی منظم ناتوان ماند. خیل رهبران آن به همکاری با پلیس و رژیم تن دادند و بخش دیگر به خارج گریخت و رده های میانی و توده های حزبی قربانی شدند. شکی نیست که با در نظر گرفتن فاکتورهایی چون حمایت گشاده دستانه حزب شوروی و پایین بودن سطح سرکوب سیاسی در مقایسه با دهه ۵۰ و برآمد جنبش نوین کمونیستی یا دهه خونبار شصت حزب توده حتی با معیارهای یک حزب دمکرات خرده بورژوا می توانست بسیار بهتر عمل کنهد.

اما همان طور که قبلا گفته شد دلیل این ضعف را باید در پایگاه طبقاتی و مشخصه های ایدئولوژیک سیاسی حزب توده جستجو کرد. حزب توده بازتاب کمونیسم بلشویکی در ایران نبود. طبق تعریف خود حزب توده که در اسناد مربوطه موجود است حزب توده یک جبهه ضدفاشیستی کارگران، دهقانان، روشنفکران و بازرگانان!! است. حزب توده تنها در ۱۳۳۴ مارکسیسم لنینیسم را وارد مرامنامه حزبی خود کرد. و از یک حزب دمکرات خرده بورژوا رفرمیست انتظار آن که در عرصه نبردهای سهمگین طبقاتی بتواند به مانند یک حزب پرولتاریایی عمل کند انتظاری بیهوده است.

حزب توده با مواضع مشمئز کننده اش بعد از قیام بهمن تنها حسن و فایده ای که دارد آن است که سرنوشت رقت بار نیروهایی که خود را به این یا آن جناح طبقه حاکم وصل می کنند یا به جای تحلیل مشخص از شرایط ملی و بین المللی کورکورانه به دنبال این یا آن "قطب" می افتند مثل چراغ هشدار دهنده ای پیشاپیش ما باشد. رفرمیسم و میلرانیسم همیشه در جنبش ما نمایندگان خود را خواهد داشت اما این نمایندگان آب و رنگ و تازگی خود را دارند، و دیگر به بقایای کهنسال و غبارگرفته حزب توده نخواهد بود.
۵۶۷۰۹ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۲       

    از : روزبه

عنوان : درخت میوه هر چه پربارتر باشد، افتاده تر است!
با سلام! قصد ندارم به اتهامات بی اساسی از جمله اینکه: " در مورد اشخاص دریده ای که به اسم هواداری این یا آن خط مشی در جنبش به هرزه گویی و فحاشی مشغول می شوند ترجیح می دهم به جای جواب گویی به آن ها به عنوان مشکوک معرفی شوند. ترفندهای دشمنان مردم گاهی خیلی پیچیده می شود و تشخیص آن ظرافت می خواهد." پاسخی بذهم، اما اقای بهروز سئوالی را به این شرح "
اما توده ای ها هرگز جواب ندادند چرا در فاصله ۲۵ تا ۲۸ مرداد که نیروهای حزبی را مسلح و آماده عمل کرده بودند حاضر به شلیک یه گلوله و سازمان دهی یک تظاهرات نشدند و میدان را به راحت ترین شکل ممکن به دار و دسته کودتاچیان واگذار کردند؟" مطرح کرده اند که خوب اگر چه سئوال اثبات می کند که ایشان احاطه کاملی نسبت به تاریخ، پیش زمینه ها، جمیع نیروهای موثر و توانمندی های سازمانی، مالی، نظامی موجود انها در مقطع کودتا ندارند، اما سئوال خوبی است که نیازمند پاسخگویی است. من ترجیح دادم برای پاسخ به این پرسش اساسی از خاطرات رفیق ارجمند محمد علی عمویی کمک بگیرم و نظر ایشان را که خود در کوران حوادث ان دوره سیاه تاریخی میهن مان بوده است اینجا بیاوزم. با پوزش از دوستان اخبار روز بواسطه ظولانی شدن این اخرین مطلب من.(هشدارهای حزب به دولت مصدق در افشار تحرک‌های گروه‌های نظامی و غیرنظامی یکی پس از دیگری انتشار می‌یافت. به ویژه از ماه اردیبهشت که ربودن و قتل افشار توس رخ داد نگرانی رهبری حزب از آزادی عمل توطئه‌گران و بهره‌برداری آنان از لجاج و مخالفت خوانی مرتدان جبهه ملی، روز به روز افزایش می‌یافت.درهشدار به ملت ایران حزب خطر توطئه کودتا و را در هجدهم مرداد اعلام داشت. در بیست و یکم مرداد خبر مربوط به فراهم آمدن مقدمات کودتا در لشگر گارد، از طریق سازمان افسران حزب در اختیار رهبری قرار می‌گیرد. این خبر همان روز به وسیله تلفن به اطلاع‌مصدق رسید. روز بیست و سوم مرداد بار دیگر زمان دقیق اجرای کودتا درهمان شب با ذکر اسامی گردانندگان آن به اطلاع مصدق رسید. گرچه دکتر مصدق نسبت به فرماندهان لشگرگارد، رییس شهربانی و فرماندار نظامی تهران اظهار اعتماد و اطمینان کرد. اما حزب به ویژه بر ارتباط آنها با مخالفان مصدق تاکید داشت و مصدق را از اعتماد به آنها نهی کرد. رهبری حزب حتی آمادگی خود را برای معرفی افسران وفادار به مصدق، با وی در میان گذارد، اما او ضمن تشکر همچنان بر اعتماد خویش نسبت به وضع موجود تاکید کرد. جزییات روند اطلاع‌رسانی بارها بیان شده است، اما نه تنها آن زمان (مرداد ۱۳۳۲) به آن توجه نشد، که اکنون نیز مورد انکار کینه‌توزان به حزب توده ایران است. شخص دکتر مصدق نه فقط در دادگاه، که در کتاب «خاطرات و تالمات» به بیان مطالبی در این زمینه می‌پردازد که موید اطلاعاتی است که در خاطرات دکتر کیانوری و دیگر رهبران حزب توده ایران منعکس است. به گفته مصدق در دادگاه، ساعت ۷ بعد از ظهر بیست و چهار مرداد خبر شروع عملیات کودتاگران از راه تلفن به مصدق داده می‌شود. در این خبر ساعت ۱۰ شب ۲۴ مرداد به عنوان ساعت شروع عملیات و اقدام نهایی آن را ساعت ۲۴ ذکر می‌کنند. این خبر نه تنها به مصدق اطلاع داده شد، که حزب کوشش کرد سرتیپ ریاحی، رییس ستاد ارتش را نیز مطلع کند که در این زمینه کوشش، با موفقیت قرین نبود. با این همه، آگاه شدن به موقع مصدق از ماجرا، کودتا را با شکست رو به رو کرد.ما اطلاعات دقیق داشتیم که به‌رغم شکست اقدام کودتایی «نصیری» در شب بیست‌وپنجم، تدارک برای اقدام اصلی در ارتش باز هم صورت می‌گیرد، منتها این‌بار خیلی‌خیلی محتاطانه؛ اگر آن موقع ما دقیقا از زمان حرکت که چه کسی و چه پیامی دارد به مصدق اطلاع پیدا کردیم و به او خبر دادیم، این‌بار خیلی پنهانی، ما فقط جابه‌جایی‌ها و رفت‌و‌آمدها را متوجه می‌شدیم، ولی اینکه دقیقا دارند چه کار می‌کنند ارزیابی حزب بر تدارک کودتای مجدد هست، و به همین علت هم مرتب به مصدق اطلاع داده می‌شد که آقا اینها دارند این کار را می‌کنند، پاسخ مصدق غالبا این بود که ما بر اوضاع مسلط هستیم، ستاد ارتش و شهربانی مراقبت می‌کنند، با یک اطمینان خاطری بیان می‌کرد؛ غافل از اینکه ارتش را دست کسی سپرده که اصلا سابقه فرماندهی ندارد، یک افسر دفتری بود «سرتیپ ریاحی». متاسفانه اطرافیان مصدق افراد ناصالحی بودند، بعضی مثل «سرتیپ محمد دفتری»، با وجود اینکه نسبت فامیلی با مصدق داشت با کودتاچی‌ها بود، یا رییس ستاد ارتش به کلی رفته بود خانه دخترش ترک پست کرده بود، یعنی بزرگ‌ترین خیانتی که یک فرمانده در حین عملیات نظامی می‌خواهد انجام بدهد، شما ببینید خود من را به‌عنوان یک فرمانده گروهان، تسلیحات را در سلطنت‌آباد به من دادند و من را به پاسگاه پلیس راه‌آهن فرستادند و من برای سپردن چنین ماموریتی خوشحال بودم چرا که گمان می‌کردم این منطقه کارگری است و اگر قرار باشد با آن مقابله بشود حداقل یک نیروی نظامی می‌تواند پیشاپیش کارگرها حرکت کند، آتش دشمن را خاموش کند، تیراندازی و هدایتشان کند به‌سمت پادگان‌هایی مثل باغ‌شاه، دانشکده افسری، دانشکده پلیس و… که بتوانند اسلحه به‌دست بیاورند و با کودتاچی‌ها مقابله کنند؛ در مقابل اما از رییس ستاد ارتش خبری نبود، او بی‌خبر از اینکه چه اتفاقی دارد می‌افتد به‌رغم تلفن‌های مکرر به دکتر مصدق می‌گوید ما بر اوضاع مسلطیم. در آخرین تلفن که حوالی ظهر برقرار می‌شود می‌گوید ما کاری نمی‌توانیم بکنیم و شما هرکاری می‌توانید انجام دهید!روز ۲۷مرداد سفیر آمریکا که در مسافرت بود باعجله خودش را به تهران می‌رساند و بلافاصله تقاضای دیدار با مصدق را می‌کند و به او اجازه داده می‌شود که بیاید. اولین مطلبی که می‌گوید این است که اگر وضع به این ترتیبی باشد که در خیابان‌های تهران است هیات دیپلماتیک آمریکا امنیت ندارد و ایران را ترک می‌کند. مصدق می‌گوید که نه، من در حضور شما دستور می‌دهم که هر بی‌احترامی و تظاهرات علیه آمریکا را سرکوب کنند. آنجا زنگ می‌زند به «سرهنگ اشرفی» فرماندار نظامی تهران و عینا این دستور را می‌دهد و در اینجا تنها نیرویی که تظاهرات می‌کرد حزب بود. در مقابل آنها سرکوب کردند، دستگیر کردند و ۶۰۰نفر از رفقای ما را بازداشت کردند. شما ببینید وقتی که ارتباطات یک حزب مخفی قطع شود از نو باید سازماندهی و ارتباط برقرار شود و در این بین بسیاری از مسایل پنهان آشکار می‌شود؛ در کار سازمانی مخفی ارتباطات خیلی اهمیت دارد، حتما خوانده یا شنیده‌اید که وقتی مبارزات مسلحانه در ایران آغاز شد اینها قرارهایشان محدود و محدودتر شد؛ طوری که ۲۴ساعت شد ۱۶ساعت، ۱۶ساعت تبدیل شد به ۱۲ساعت، یعنی در آن فاصله اگر کسی را می‌گرفتند، تخلیه اطلاعات می‌کردند و به ضرب شکنجه ارتباطات گسسته می‌شد. فعالیت پنهانی چیز ساده‌ای نیست.ما با حمایتی که از مصدق می‌کردیم بر این باور بودیم که مجموعه نیروهای ضدکودتا، حزب توده ایران، جبهه ملی و در راس‌ آن دکتر مصدق، باید در مقابل دربار بجنگیم. سازمان نظامی خودش نمی‌توانست بیاید این کار را بکند، حق هم نداشت که بیاید، علاوه بر سازمان نظامی حزب توده ایران- حزب توده مگر همه‌کاره مملکت بود؟- امکاناتش محدود بود، درست است منسجم‌ترین سازمان سیاسی کشور بود، اما نه ارتش در اختیارش بود و نه شهربانی، توپ و تانک نداشت!اما برای مقابله با کودتا ما نیاز به پیام دکتر مصدق داشتیم، اگر این پیام مبنی ‌بر مقابله با کودتا که وظیفه همه میهن‌دوستان است، از طرف مصدق صادر می‌شد، اولین نیرویی که به میدان می‌آمد حزب ما بود، آماده بودیم. به‌جای اینکه ملیون ما درس بگیرند، درست عکسش را عمل کردند و امروز هم که این کار را نقد می‌کنیم، در جواب می‌گویند حزب توده سازمان نظامی داشت ولی شما همه‌چیز را داشتید، رییس ستاد ارتش را داشتید، وزیر جنگ را داشتید، شهربانی، پادگان‌ها، اسلحه‌خانه و… اما درواقع ما به غیر از چند تفنگ که از این‌ور و آن‌ور تهیه کرده بودیم و احیانا چند تا راکت، چیزی در اختیار نداشتیم. امیدوارم اقای بهروز پاسخ سئوال خودشان گرفته و برایشان رفع ابهام یشود. موفق و موید باشید.
۵۶۷۰۵ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : یکی از «اشخاص دریده و مشکوک» بزعم بعضی ها
خوش به حال بعضی ها که «تحلیل» تخیلی خاص خود را پیشاپیش در کشوی کله خود دارند و به هنگام نیاز بیرون می کشند و تحویل عوام بی خبر از تفکر علمی می دهند و کلی پوز می دهند.

در مورد اشخاص دریده ای که به اسم هواداری این یا آن خط مشی در جنبش به هرزه گویی و فحاشی مشغول می شوند ترجیح می دهم به جای جواب گویی به آن ها به عنوان مشکوک معرفی شوند.
(بعضی ها)

این یعنی پرونده سازی در حق دگراندیشان.
این یعنی خالی یافتن کله و چنته خویش از دلیل قوی و توان استدلال علمی و منطقی.
خوب فرض کنیم که «اشخاص دریده» افرادی مشکوک اند.
مشکوک به چی؟
مشکوک به وابستگی به طبقه حاکمه ملی و یا بین المللی؟
اگر آری، بعضی ها مطمئن اند که خیلی از قلم بدستان و سایت ها از آب زمزم در آمده اند؟

و چون معمولا نویسندگان کامنت متن خود را ذخیره نمی کنند این مشکل ساز می شود.
(بعضی ها)


اولا از کجا بعضی ها می دانند که نویسندگان کامنت معمولا متن خود را ذخیره نمی کنند؟
نکند می خواهند جا بزنند که «تحلیل» های خود را نه از کشوی ذهن خویش، بلکه فی البداهه می نویسند و علامه دهرند.

ترفندهای دشمنان مردم گاهی خیلی پیچیده می شود و تشخیص آن ظرافت می خواهد.
(بعضی ها)


منظور بعضی ها از «ظرافت» کذائی چیست؟
ظرافت نظری و اسلوبی و یا هارت و پورت و تهمت زنی و فحاشی؟

در مورد اشخاص دریده ای که به اسم هواداری این یا آن خط مشی در جنبش به هرزه گویی و فحاشی مشغول می شوند.
(بعضی ها)

اشخاص دریده کی سنگ «هواداری از این خط و آن خط» را به سینه زده اند و کی فحاشی کرده اند؟
بعضی ها ظاهرا تحلیل علمی و عینی احزاب و سازمان ها و شخصیت ها را فحاشی معنی می کنند و عملا قیاس به نفس می فرمایند.

جنبش نوین چپ ایران
(بعضی ها)


منظور از «جنبش نوین چپ ایران» کدام ملغمه خیالی است؟
کدام شخصیت و حزب و دسته این ملغمه خیلی خیلی نوین را نمایندگی می کند؟
نمی شود برای تبلیغ هم که شده اسم وعنوان سایت شان را ذکر و یا لینک کنند؟
تا بلکه بعضی از «هواداران این خط و آن خط» توکل به آن «جنبش نوین چپ ایران» نمایند و دخیل به امام زاده کذائی ببندند.

واضح است که شرایط جامعه ایران و توازن قوا در ۱۳۳۲ نه تنها گذار به آزادی و دمکراسی، حتی پیوستن به جمهوری های توده ای سبک اروپای شرقی، را ناممکن می کرد.
(بعضی ها)


از کجا بعضی ها این قدر مطمئن اند که تناسب قوا در آن زمان به «وضوح نامناسب به گذار به دموکراسی و آزادی» بوده است؟
مگر در همان زمان جمهوری خلق چین اعلام وجود نمی کند و با برافراشتن علم سرخ خویش فاتحه ای بلند بر مالکیت خصوصی بطور کلی نمی خواند؟
مگر کشورهای اروپای شرقی به سیستم سوسیالیسم جهانی نمی پیوندند و مبارزات ضد استعماری و رهائی بخش ملی لرزه بر اندام استعمار و ارتجاع نمی افکند؟
همین دیشب کانال تلویزیونی موسوم «آرته» از تیزهوشی خارق العاده استالین و داشتن همه کارت های برنده در دست خویش گزارش می داد.
از این قضیه نیز گزارش می داد که رئیس جمهور امریکا فقط با استالین حرف می زد و به چرچیل محل سگ هم نمی گذاشت.
آن سان که چرچیل یک روز زودتر جلسه از وجود منفور خویش خالی می کند و دست درازتر از پا به لندن برمی گردد.
ضمن گزارش می داد که استالین همه مطالبات خود را عملی می کند.

این دیگر چه « جنبش نوین چپ عیران» است که تحلیل های عیرانی این چنینی تحویل خلایق می دهد؟
«اشخاص دریده» شاید «مشکوک» باشند، ولی خر که نیستند تا بعضی ها هر چه دل شان خواست، جلوی شان بریزند.

آن چه در بعد از کودتا می بینیم آن است که حزب توده به یک دسته بوروکرات مهاجر بدون پایه اجتماعی واقعی در ایران تبدیل شد.
(بعضی ها)

به چه دلیل نظری و تجربی می توان حزب توده را متشکل از مشتی بروکرات جا زد؟
معیار بروکراتیسم چیست؟
شاید بعضی ها اصلا معنی بروکرات را نمی دانند.
از بعضی ها چه پنهان که به حزب توده تنها صفتی که نمی توان نسبت داد، بروکراتیسم است.
شاید خیلی ها برای نوچه ها با این واژه ها پوز می دهند و طبیعتا اینجا هم «اشخاص دریده و مشکوک» را با آنها عوضی گرفته اند.
رهبران حزب توده همه از دم نه حاملین حتی ذره ای بروکراتیسم، نه جویندگان پست و مقام و منصب، بلکه پهلوانان ملی و طبقاتی کلاسیک کشور ما بوده اند.
یاد خروشان تک تک آنها به یاد باد.
و شرم مان باد اگر حتی لحظه ای قدر دان شان نباشیم و فراموش شان کنیم.
۵۶۶۹۵ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۲       

    از : خسرو گ

عنوان : برای "اخبار روز"و آقای بهروز
تا کنون دو کامنت از بنده ارسال شد که دوستان اخبار روز منتشر نکردند. برای یاداوری عرض می کنم که انتشار دومی کافیست زیرا مطالب کامنت اول را در بر دارد. اگر آن کامنت منشر شود، پاسخ برخی مسایل عنوان شده چه از سوی سرکوهی و چه دیگران (از جمله آقای بهروز) داده می شود. اما اینجا می خواهم به کامنت جدید آقا بهروز اشاره داشته باشم.
آقای بهروز، شما مسایل گوناگونی را عنوان کرده اید که به یکی دو نکته مهم تر اشاره می کنم. الف- آقای فرخ نگه دار می گوید "سرکوب خونین حزب توده ایران در کودتای ۲۸ مرداد برای این رخ داد که از مصدق سرسختانه دفاع کرد." اگر حزب توده ایران مدافع دولت او نبود و با ان دشمنی می کرد، قطعاً کاری با ان نداشتند، همان گونه که با "نیروی سوم" که در آن زمان از حزب منشعب شد، کاری نداشتند. لطفاً بروید مصاحبه طراح اصلی کودتا، کرمیت روزولت، را که همین امروز در بی بی سی فارسی امده، بخوانید. کودتا دو وجه داشته، یکی تامین نفت (ارزان) برای انگلیس که رابطه اش با ایران قطع شده بود، و دیگری از بردن نفوذ "کمونیسم" که این یکی به نظر من هدف اصلی کودتا بود و به همین خاطر قربانی اصلی توده ای ها بودند. خیلی از ما فقط وجه اول را می بینیم که دولت ملی مصدق مانعش بود. برخی دشمنی کور با حزب دارند که اطلاعات شان از رسانه های سرمایه داری جهانی است و جالب آنکه کاسه داغ تر از اش می شوند و خلاف اعترافات خود طراحان کودتا حرف می زنند. لطفاً منبعی مطمئن ولو از منتقدان حزب توده معرفی کنید که ثابت کند آیا این حزب توده بود که نمی خواست به مصدق کمک کند، یا او هراس بزرگی داشت و همکاری حزب را نمی پذیرفت. قدرت و ارتش و شهربانی همه دست مصدق بود، حزب توده خودش مخفیانه فعالیت می کرد. پس از کودتا ۶۰۰ افسر و درجه دار دستگیر شدند که خیلی از اینها نقشی مهم نمی توانستند ایفا کنند. حزب به مصدق گفته بود که کودتا دارد آغاز می شود و به ما اجازه دهید تا از نیروهای خود در ارتش بخواهیم از تو محافظت کنند، اما او می ترسید، و ترسش برای این بود که فکر می کرد قدرت دست حرب می افتد و نظر امریکایی ها و اانگلیسی ها ثابت می شود که مصدق اسیر دست توده ای هاست. ما به دولت مصدق افتخار می کنیم، اما این نباید ما را بر ان دارد که ضعف های او و یاران بورژوازی ملی او را نادیده بگیریم. اگر او کارایی مثلاً دکتر حسین فاطمی را داشت، قصه به کلی عوض می شد. ب- اگر این حزب به قول شما و مراد شما سرکوهی چنان بی عمل بود، چرا آن همه مورد غضب قرار گرفت؟ شما می دانید که هم در کودتای ۲۸ مرداد و هم در دوران جمهوری اسلامی، تنها همین تشکیلات چپ بود که با دخالت مستقیم نیروهای خارجی از پا در امد. این برای شما سوال نیست که چرا این حزب تا این اندازه مورد حساسیت ارتجاع داخلی و خارجی قرار دارد؟ همین حزب که به قول برخی منتقدان در خدمت جمهوری اسلامی بود، سخت ترین ضربه را در میان نیروهای چپ دید. و شما باید به ابعاد این ضربه واقف باشید و نیاز به تکرار ان نیست. پ- اینکه شما یا سرکوهی از "چپ نو" دم بزنید و حزب توده را "سنتی" بنامید، دلیل نمی شود که شما نو هستید و این نو بودن صحیح است و آن یکی سنتی و آن سنتی بودن اشتباه. ببینید دوست من، همین جا توده ای ها چه با نام مستعار و چه نام واقعی، هر کدام از موضع توده ای حرف می زنند. اما حداقل من نفهمیدم که شما مشخصاً متعلق به چه جریانی هستید. اگر شما موضع سیاسی-سازمانی خود را مشخص کنید، آسان تر می توانیم یکدیگر را نقد کنیم. آقای سرکوهی هم که خداوند حفظش کند، اصلاً معلوم نیست در کجای جریان چپ قرار دارد. اینکه شاید دیرزمانی چپ تلقی می شد، دلیل نمی شود امروز هم چپ تلقی شود. در همان بی بی سی که او از انجا نان می خورد، وازده های توده ای هم هستند، که ما دیگر انها را چپ نمی دانیم. چپ ان است که به اصولش پایبند باشد و برایش برزمد و حتا حاضر باشد خود را به خطر بیاندازد.
۵۶۶۹۴ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : حرفی که منتشر نشد
در ابتدا، امیدوارم اخبار روز این مشکل فنی را رفع کند که بعضی کامنت ها منتشر نمی شود. فکر می کنم شحص مسئول گاهی اشتباه می کند و چون معمولا نویسندگان کامنت متن خود را ذخیره نمی کنند این مشکل ساز می شود.
در مورد اشخاص دریده ای که به اسم هواداری این یا آن خط مشی در جنبش به هرزه گویی و فحاشی مشغول می شوند ترجیح می دهم به جای جواب گویی به آن ها به عنوان مشکوک معرفی شوند. ترفندهای دشمنان مردم گاهی خیلی پیچیده می شود و تشخیص آن ظرافت می خواهد.
در مورد حزب توده و کودتا، بر خلاف گفته فرج سرکوهی من فکر می کنم جنبش نوین چپ ایران به روشنی این امر را توضیح داده است و با آن مرزبندی کرده است. واضح است که شرایط جامعه ایران و توازن قوا در ۱۳۳۲ نه تنها گذار به آزادی و دمکراسی، حتی پیوستن به جمهوری های توده ای سبک اروپای شرقی، را ناممکن می کرد، اما این سبب آن نمی شود که شکست جنبش را امری جبری و اجتناب ناپذیر خواند. در مقایسه با سرکوب دهه شصت و تسلط ارتجاع، جنبش دمکراتیک در ۱۳۳۲ در موقعیتی بسیار بهتر قرار داشت. نیمی از قدرت واقعی در دست ناسیونالیست های پیرو مصدق بود. حزب توده از تشکیلات گسترده ای در میان کارگران و حتی ارتش برخوردار بود. شوروی در کنار مرزهای ایران یک قوت قلب و متوازن کننده قوا در ایران بود، و جنبش جهانی کمونیستی در موقعیت به لحاظ سازمانی و اخلاقی در موضع قدرت قرار داشت. بنابراین آن چه که مانع شد حزب توده بتواند به وظیفه ای که به عنوان حداقل یک نیروی دمکرات خرده بورژوا برای خود تعریف کرده بود را باید در بی عملی، تردید، و دنباله روی حزب توده از شوروی دانست. حزب توده آیینه تمام نمای تناقض تئوریکی و پراتیکی بین سوسیالیسم سبک شوروی - که ریشه در بلشویسم داشت - و سوسیالیسم میانه ای که تبار آن به سوسیال دمکراسی بعد از جنگ اول و اروکمونیسم می رسید بود. حزب توده به لحاظ ضرورت های تامین توازن قوا مجبور بود خود را به شوروی ببندد و به بهانه انترناسیونالیسم پرولتری به مجری سیاست های شوروی در بده و بستان با امپریالیست ها عمل کند و از سوی دیگر بنا به ماهیت طبقاتی خود بازتاب ایرانی میلرانیسم و رفرمیسم بود، و پر واضح است که بر این پایه متناقض شکل گرفته باشد قادر به انجام وظیفه تاریخی در لحظات بحرانی نظیر کودتای ۲۸ مرداد نیست. در مورد کودتا خروارها مطلب نوشته شده است اما توده ای ها هرگز جواب ندادند چرا در فاصله ۲۵ تا ۲۸ مرداد که نیروهای حزبی را مسلح و آماده عمل کرده بودند حاضر به شلیک یه گلوله و سازمان دهی یک تظاهرات نشدند و میدان را به راحت ترین شکل ممکن به دار و دسته کودتاچیان واگذار کردند؟ در واقع موضع و عمل حزب توده در قبال کودتا تلاقی دو سیاست بود که دست بر قضا هر دو علیه منافع مردم ایران عمل کرد: سیاستی که از سازشی که بین شوروی و غرب در مقیاسی بین المللی در حال انجام بود نشات می گرفت و سیاست انفعال و انتظار خرده بورژوازی دمکرات ایران که در حزب توده تبلور یافته بود.
البته این تحلیل را می توان در مورد حزب توده دهه بیست به کار برد. آن چه در بعد از کودتا می بینیم آن است که حزب توده به یک دسته بوروکرات مهاجر بدون پایه اجتماعی واقعی در ایران تبدیل شد. کما این که بعد از انقلاب ۵۷، حزب توده، با همه ید و بیضا و پشتیبانی بی دریغ تدارکاتی و لجتستیکی شوروی، هرگز به عنوان نیرویی جدی در صحنه سیاست ایران ظاهر نشد و تعداد آرای ریخته شده برای کاندیداهای توده در انتخابات ۵۸ خود گواه بر این بود، جدای از این که حزب توده و اکثریت نه تنها میدان سیاست بلکه اخلاق سیاسی را نیز در دهه ۶۰ واگذار کردند و برای خود بدنامی تاریخی به جا گذاشتند.
۵۶۶٨۷ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۲       

    از : اصغر الهیاری

عنوان : پاسخ به آقای جواد محسنی
این بار اول نیست که آقای فرج الله سرکوهی در بارهء چپ سنتی و چپ نو مینویسد. نکته ء اساسی که سرکوهی همیشه در بحث ها بصورت رندانه ای فرار می کند. در سایه قرار دادن نقش مارکسیسم بمنزله دانش اصلی برای سازمان دادن مبارزه ء طبقاتی می باشد . درج این مطالب در بی بی سی نمی تواند توجیهی باشد.

این نوشتم که به آقای فرج سرکوهی که با دعوای حیدری نعمتی اصل موضوع یعنی مارکسیسم را کنار میگذارد. عرض کنم:
چرا به حزب توده و سایر جریانهای مورد نظرش مثل شادروان جزنی ها "چپ سنتی" میگوید؟ و جریانات دیگری را "چپ نو" می نامد؟ میزان او برای این طبقه بندی چیست؟

باید پرسید چرا آقای سرکوهی وارد بحث جدی نمیشود ؟ نمی گوید حزب توده و شادروان جزنی اصلا مارکسیست نبودند یا از مارکسیسم و مارکسیسم لنینیسم عدول کردند.
یا با دلایل مشخص ناتوانی آنها را در تحلیل مشخص از شرائط ایران، یا بر "ضعف" ها و "انحراف " ها و یا "دنباله روی " ها انگشت بگذارد.
تا زمانیکه سرکوهی ها با کمک مارکسیسم و یا مارکسیسم لنینیسم و متد علمی و دقیق وارد این بحث ضرور نشوند جز فرافکنی و جو سازی نتیجه دیگری نخواهند برد و اتفاقا آن نکات منفی برشمرده در بالا بقوت خود باقی خواهد ماند. تجزبه ء کتاب جنجالی او "داس و یاس" فراموش نشدنی است.

در بارهء "چپ نو" نیز نمی توان بدون اشاره به تغییرات و مزایائی که در درک آنها از مارکسیسم و مارکسیسم لنینیسم داشته اند و یا در بکارگیری آن موفقیت هائی داشته اند فقط به به و چه چه کرد.
آقای سرکوهی می تواند این برتری ها را نشان دهد تا بعنوان فضیلتی نسبت به مارکسیسم یا مارکسیسم لنینیسم افتخار نمود.
حرف آخر :
آیا جبهه پراکنده ء چپ ایران از بی تشکیلاتی ، تبعید یا عدم تجهیز آنها به مارکسیسم یا مارکسیسم لنینیسم رنج میبرد یا ناتوانی "چپ نو" در رهبری و هدایت آنها ؟

وبالاخره ایشان لطف کنند و ما را روشن کنند که خط ۳ ، خط ۴ و ..و.. در کدام مقوله قرار میگیرند. آیا "چپ سنتی" و "چپ نو" در بر گیرنده ء تمام جریانهای چپ ایران می باشد؟
آقای سرکوهی که با هم از سال ۵۰ در زندان شاه بازداشت بودیم. خود را در کدام یک از دو جربان "چپ سنتی " و "چپ نو" ارزیابی می کند.
۵۶۶٨۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : شیر بی سر
برادر نصیحتگو ،چپ نو یعنی چی؟
چپ نو شما کدام جهان بینی را، کدام تئوری و متد فلسفی را نمایندگی می کند و برای تحلیل مسائل بکار می بندد؟
حریف مورد نظر شما اصلا سواد فلسفی دارند؟
رهگذری بر ان بود که ایشان گرامریست اند (دستور زبانیست اند)
چپ نوئی که نماینده اش کمترین دانش فلسفی نداشته باشد، یعنی فاقد جهان بینی باشد، به شیری بی سر می ماند.
مدعیان چپ نو بهتر است که اول دو سطر نثر و یا دو بیت شعر تحلیل کنند، بعد به تحلیل مسائل اجتماعی بغرنج خطر کنند.
۵۶۶۷۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۲       

    از : روزبه روزبه

عنوان : توضیح واضحات!
با سلام! زمانی که من نوعی از تاریخ مدون کشور خود اگاهی کامل ندارم، چگونه می توانم تحلیل "عمیق" انهم از نوع چپ نوینش بدهم؟ من نوعی وقتی می بینم حتی در میان طرفداران این چپ "نوین" هیچگونه انسجام نظری وجود ندارد و به تعداد دلبستگان آن نظر وجود دارد، تحلیل "عمیق" انهم از نوع چپ نوینش بدهم؟ واقعا بیاییم و کلاه خود را قاضی کنیم و پرده ساتر را از چشمان برداریم و انبوهه اسناد تاریخی را بدون حب و بقض یخوانیم و بعد بر روی صندلی قضاوت جلوس کنیم! اتفاقا بحث بر سر اینستکه رخدادهای تاریخی را نمی توان به دلخواه مثله کرد، سیر دیالکتیکی روندهای تاریخی را نادیده گرفت، غیر عمده را عمده نشان داد. امروز رفقا جزنی، پویان، احمدزاده که بدست مزدوران رژیم پهلوی به شهادت رسیدند، در میان ما نیستند، شمایی که معتقدید چپ انهم فقط از نوع " نوینش " می تواند تحلیل "عمیق" بدهد، خوب این گوی و این میدان! بدهید تا ما هم یاد بگیریم! اما بشرط انکه قبل از هر اقدامی خاستگاه معرفتیتان را روشن کنید! هویت نظریتتان را تعریف کنید. در نهایت، در کودتای ۲۸ مرداد این نه حزب توده ایران بلکه کسانی که قدرت سیاسی، نظامی و بسیجگری مردم را در اختیار داشتند شکست خوردند. این کودتا اما پیروز هم داشت، خاندان وطن فروش پهلوی، امپریالیسم ایالات متحده و انگلیس که طی ۲۵ سال به غارت و چپاول مملکت ما مشغول بودنند. راستی نظر این "چپ نوین" در مورد عملکرد امپریالیستها چیست؟ در خاتمه متذکر می شوم چنانچه نویسنده ( نیاموخته های چپ...) حداقل بعد از تخطعه نقش چپ در کودتای ننگین ۲۸ مرداد، حرف اصلی و تحلیل خود از این واقعه شوم را ارئه میداد، میشد با ان هم وارد یک فضای گفتمانی شد. به قول معروف تا مرد سخن نگفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد! موفق و موید یاشید.
۵۶۶۷٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۲       

    از : جواد محسنی

عنوان : کامنت نویسان اول مقاله را بخوانند
دوستانی که کامنت می نویسند مقاله را درست نمی خوانند. موضوع اصلی مقاله فرج سرکوهی این است که چپ سنتی تحلیلی از ۲۸ مرداد به دست نداد. چپ نو ایران سعی کرد تحلیلی از ۲۸ مرداد به دست دهد اما در نیمه راه متوقف ماند. بقیه نوشته او گزارشی است از ان چه رخ داده است. یعنی حزب در ۲۸ مرداد شکست خورد. رهبران حزب در توضیح بی عملی خود جزوه ای در باره ۲۸ مرداد را منتشر کردند . پلنوم کمیته مرکزی این جزوه را رد کرد. جزنی حزب توده را حزب مارکسیستی می دانشت و مسعود احمد زاده نمی دانست و.. این ها نظریات فرج سرکوهی نیست رخدادهای تاریخی است که گزارش می کند تا به حرف اصلی خود برسد حرف اصلی او این است که فقط با بینش چپ نو می توان از نگاه چپ تحلیل درست به دست داد و بینش چپ سنتی قادر به تحلیل عمیق نیست . هتر است همه دوستانی که علیه سرکوهی نوشته اند یک بار مقاله او را بخوانند و سعی کنند حرف اصلی او را بفهمند و بعد حرف اصلی او را نقد کنند
۵۶۶۷۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۲       

    از : روزبه

عنوان : وقتی ارزش، ضد ارزش می شود!
با سلام! به عبث می پنداشتم که یرای نظر دادن و اتخاذ یک موضع در قلمرو مسائل نظری خد معینی از دانش و اگاهی از ان ضروری است ؛ ولی نه ، در دنیای اشفته کنونی که زیر لوای اصطلاحات دهان پر کن و مد روزی چون ازادی اندیشه، دموکراسی ، می توان به مدد بنگاهای خبرپراکنی امپریالیستی که شیانه روز در کار مهندسی افکار عمومی هستند، اسمان و ریسمان را به هم بافت تا به خواننده ارزش را ضد ارزش و ضد ارزش را ارزش قالب کرد! شب را منکر شد، خورشید را منکر شد، پایبندی به سجایای اخلاقی ، بررسی بی غرضانه تاریخ را انگونه که رخ نموده، نه انگونه که ما ارزو داریم رخ داده باشد مورد نقادی قرار دهیم، اما، نوشته مورد بحث، بواسطه هیستری توده ای ستیزی قادر نشد تا کودتای ننگین امپریالیستی ۲۸ مرداد را انگونه که شایسته است یه نقد بکشد! شاید به همین دلیل است جای انتقاد به عملکرد مخرب جبهه ملی به عنوان یک سازمان سیاسی ، خاندان فاسد پهلوی ، نقش بی بدیل امپریالیسم ایالات متحده، و انگلیس ، نبروی سوم ، بقایی و ... در این جریده خودنمایی می کند! ایشان در نوشته خود به یحث بورژوازی ملی و موضع حزب توده ایران نسبت به ان ورود پیدا کرده اند که به وضوح نشان دهنده عدم احاطه فکری ایشان به این مقوله است ، شاید لازم باشد ایشان اول تاریخ انترناسیونالیسم ۳ و کمینترن را مطالعه بفرمایند. دو مقوله وابستگی و همبستگی امروزه روز شدید دچار خلط مبحث شده است، تا بدانجا که اتحاد و همبستگی احزاب کمونیستی و کارگری به وابستگی تعبیر می شود، ولی دخیل بستن به دکان نهادهای امپریالیستی عین همبستگی و همگرایی با جهان به اصظلاح ازاد به خورد مردم داده می شود! نویسنده محترم یرواند ابراهمیان در کتاب ارزشمند ایران میان دو انقلاب مبحث نسبتا موجزی در مورد سازمان نظامی حزب توده ایران دارد، ایشان نه کمونیست است و نه توده ای، شاید خالی از لطف نباشد نویسنده جریده ( نیاموخته های چپ...) کتاب پیش ذگر شده را مطالعه بفرمایند!من فکر می کنم می توان منتقد حزب توده ایران و با هر سازمان و حزب سیاسی بود و عملکرد انها را به چالش کشید، ولی خاک پاشیدن به روی واقعیتها، سیاه را سفید نشان دادن راه درستی نیست و نمی تواند باشد! اینکه از اسناد پلنوم وسیع حزب توده ایران و بخش مهم ان که به انتقاد و انتقاد از خود در باره دوران فعالیت نیمه علنی نیمه مخفی حزب در ان مقطع پرداخته شده، تگه های را بدون ربط منطقی، تقطیق کنیم، صرفا با این هدف که چرب و شیرین زندگیمان دچار تلاطم نشود، و نوشته مان به مذاق ( یار ) خوش اید، جدیت و مستدل بودن و امانتداری ما در تاریخ نگاریمان را بی مایه خواهد کرد. در پایان بر این نظر هستم که جنایات امپریالسیم ایالات متحده و انگلیس را با هیج رنگ و نیرنگی نمی توان یه خورد خلقها داد! موفق و موید باشید.
۵۶۶۷۱ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : با مدعی بگویید شاید به هوش آید
تنها جرم مسعود بهبودی این است که به دعاوی بعضی ها واکنش نظری نشان داده است.
نه عصبانی بوده و نه مدعی غیبگوئی.
اگر کسی اندیشیدن بلد است، نظرات او را نقد کند.
به همان سان که او نظرات بعضی ها را نقد کرده است.
پرونده سازی و تعیین تعلقات سیاسی به این و یا ان حزب و دسته را بهتر است که فراموش کنند.
مهم نه صاحب نظر، بلکه خود نظر است.
صاحب نظر می تواند در نظر تجدید نظر کند.
نظر اما ـ چه حقیقی و چه باطل ـ می ماند و تأثیر مثبت و سازنده و یا منفی و مخرب می گذارد.
او که علنا گفته که حاضر به هر پژوهشی با هر کسی در زمینه همه احزاب و سازمان ها و شخصیت ها ست.
خدا به همه بندگانش اجر دهد، عقل دادنی نیست.

تبادل نظر متمدنانه هم همین است و نه ویراژ دادن و به در و دیوار زدن.
۵۶۶۶۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : عدم انتشار
باز هم دوستان اخبار روز لطف کرده و نوشته مرا از یاد بردند لطفا چک کنید. تشکر
۵۶۶۶۵ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۲       

    از : ‫البرز

عنوان : در باره ۲۸ مرداد
آقای سرکوهی می نویسد، «رهبری داخل ایران حزب، در جزوه، در باره ۲۸ مرداد، بی عملی حزب را به گردن خواست بورژوازی ملی و مصدق می اندازد، چه آنان خواستار بی عملی بوده اند »
‫‫آقای سرکوهی می نویسد، ‫« اسناد پلنوم چهارم حزب عوارضی چون تهمت زنی، پرونده سازی، سوظن بیجا، عدم رعایت اصولیت تشکیلاتی، ناسازگاری با جمع، تک روی، خشونت، لجاج، کین توزی، در رهبری داخل انتقاد میکند»
‫آقای سرکوهی مینویسد، «نویسندگان جزوه، در باره ۲۸ مرداد، مصدق و بورژوازی ملی را عامل شکست جلوه میدادند و نویسندگان اسناد پلنوم چهارم، این نویسندگان را، اما نمی پرسد که ریشه نفوذ این بیماریها کجاست، نویسندگان اسناد پلنوم چهارم از خود نمی پرسند، حزبی که یک دهه به خطاهای نظری، سیاسی و تشکیلاتی مبتلاست، چگونه می تواند یک روزه، آن هم در روزی بحرانی چون ۲۸ مرداد، خود را تصحیح کند»
‫آقای مسعود بهبودی فدائیانی چون جزنی، احمدزاده و پویان را، به دلایلی که حتما برای خودش معتبراست، بچه فئودال لقب می دهد، اما کلمه ای در باره پرسشهایی ‫که آقای سرکوهی در طول نوشتارش به آنها اشاره دارد، نمینویسد.
‫حال بیایید تصور کنیم حزب در ۲۸ مرداد به هر دلیل دچار بی عملی نشده، و مرتکب آن عملی(؟) که همه امروز از حزب داشته اند، شده بود. آیا می شود تصور کرد، که مردم ایران وضعیتی بهتر از وضعیت مردم‫ جمهوری های آذربایجان، ترکمنستان، ارمنستان، کوبا‫ و .... داشت.
۵۶۶۶۲ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۲       

    از : بهرام آزاد

عنوان : نتیجه
با سلام

آقای سرکوهی نوشته جالبی بود و بهتر بود که حداقل شما اشاره مفصل تری به تحلیل های مورد نظرتان میکردید تا خواننده از آنها هم مطلع میشد.

با سپاس
۵۶۶۵۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۲       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : این چه ادبیاتی ست که ویرایش نمیشود ؟
کاربر با "فرهنگی" بنام مسعود بهبودی با ادبیات و واژه های شناخته شده ء خاصی که قبلا در نشریات مورد علاقه اش نثار گروههای مختلف سیاسی می شد . فیلش هوای هندوستان کرده است. البته دوبار در زیر این نوشته کامنت گذاشته است که متاسفانه هیچ نیروی سیاسی جدی اعم از راست دموکرات و لیبرال هم بدین گونه با دیگران برخورد نمی نماید وای بحال چپی که به این نوع پرت وپلا گوئی دچار شود و بجای جلب مخاطب همه را فراری خواهد کرد.
بسیار خوشمزه است که این هموطن که ظاهرا طرفدار و مدافع حزب توده می باشد از شدت عصبیت نوشته است :
"موضع کاپیتالیستی دربار پهلوی حتی از موضع فدائیان و مجاهدین و خمینی و این و آن مترقی تر بوده است."
واقعا اگر این طرفدار دو آتشه حزب توده به این تحلیل رسیده است. حتما تائید مینماید که موضع حزب مورد علاقه اش هم در زمان شاه و هم در زمان خمینی وارونه بوده است . ولی اگر فقط از شدت عصبانیت چنین نوشته است. ایشان را به خاطر توده ایها که در دو رژیم شاه و جمهوری اسلامی پیکار کردند و هرگز با دگر اندیشان چنین غیر انسانی رفتار نکردند خواهیم بخشید. منظورم هم بندان بخون خفته آصف رزم دیده و سعید آزرنگ می باشد الیته صد ها نفر نادیه دیگر نیز وجود دارد .
در باره ء فدائیان و مجاهدین و این و آن حرفی نمیزنم .
۵۶۶۵۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : ماجرای دهل و هیاهو
فقر فکری و فرهنگی و فلسفی خود را کسی نمی تواند بهتر از بعضی ها برملا سازد:
به جای تفکر و تأمل و استدلال نظری و تجربی نازل کردن آیه از بیژن و این و آن.
بیژن از مارکسیسم همانقدر خبر دارد که بعضی ها از فیزیک کوانتومی.
بعضی ها از ۱۲۴ هزار پیامبر به سراغ جرجیس رمی روند که مظهر اوپورتونیسم و آوانتوریسم بوده است.
مرده ها را گروگان می گیرند تا زنده ها را لت و پا کنند و از آب گلالود ماهی درخور بگیرند.

تف حزب توده بر همه احزاب و سازمان ها و گروه ها و شخصیت های سیاسی چپ و راست و لائیک و مذهبی و ملی شرف داشته است.
فدائیان خ نه به دلیل تسلط شگرف به جهان بینی مارکسیستی ـ لنینیستی و نه به دلیل انقلابی تر بودن با حزب توده مرزبندی کرده بودند، بلکه به دلیل موضع طبقاتی ارتجاعی و فئودالی خویش.
بچه فئودال ها آنتی کمونیسم و توده ستیزی را با شیر مادر سر می کشند.

موضع کاپیتالیستی دربار پهلوی حتی از موضع فدائیان و مجاهدین و خمینی و این و آن مترقی تر بوده است.
ما حاضریم با مدعیان از همه رنگ جهان بینی همه احزاب و سازمان ها و شخصیت های ایرانی را مورد بحث و تحلیل عینی قرار دهیم و نشان دهیم که چرا حزب توده صدها بار پیشرفته تر و انقلابی تر از همه آنها بوده است.
هم اکنون نیز حزب توده ـ البته بی نام و بی نشان ـ در میدان مبارزه ایدئولوژیکی یک تنه ایستاده است و می رزمد.
فقط باید چشم مسلح به تئوری داشت و دید.
ارواح سلحشور روزبه ها، سیامک و مبشری ها در قوالبی دیگر در کار و پیکار اند.
بعضی ها بهتر است چشم خود را باز کنند و رو به اشباح خیالی عربده سر ندهند
چون ممکن است امر به خودشان مشتبه شود.
۵۶۶٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۲       

    از : خسرو صدری

عنوان : چون غره شوال که عید رمضان است!
کودتای ۲۸ مرداد و ارتباطش با حزب توده ایران را محافل و عوامل راست کودتاگراینگونه نمایش میدهند که گویا بدون این کودتا کشور به دامان کمونیسم می افتاد. چپ ها ولی به ح.ت.ا ایراد می گیرند که چرا از سازمان نظامی خود برعلیه کودتا استفاده نکرد(دو رویکرد کاملا متضاد).
حال اگر قرار شود که شما نان نگارش حرفه ای برای محافل راست و بی بی سی را نوش جان کنید ولی پزش را در محافل چپ بدهید، آشی چنین شله قلمکار خواهید پخت .
۵۶۶٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : نقد حزب توده
گرایش های مختلف فدایی هر کدام حال با شدت و ضعف نقاد سرسخت حزب توده بوده اند. رفیق شهید محمود محمودی از بیژن نقل میکند: "حزب توده مانند یک تخم مرغ بود که اگر در زمان خود می شکست همه از رنگ و زنده بودن آن لذت می بردند اما آنقدر ماند تا از درون گندید و پوسید". رفیق بیژن همچنین اشاره می کند آن چه راهنمای عمل حزب توده بود نه مارکسیسم و منافع زحمتکشان ایران بلکه منافع استراتژیک اتحاد شوروی بود. اساسا، شکل گیری جنبش فدایی چه در قالب گروه بیژن و چه رفقا مسعود و پویان حاصل مرزبندی روشن با حزب توده بود، مرزی که بعدها توسط باند نگهدار-فتاپور و شرکا تا سرحد امکان مبهم و تار شد.
۵۶۶۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ مرداد ۱٣۹۲       

    از : آ. بزرگمهر

عنوان : کاتولیک تر از پاپ
بمناسبت گذشت ۶۰ سال از کودتای نظامی ۲۸ مرداد۱۳۳۲ علیه دولت ملی دکتر محمد مصدق، نیروهای مردمی ایران ، بحق ، مایه گذاشتند و هریک ، از دیدگاه خاصی در بارهء آن رویداد فاجعه آمیز که مسیر تکامل اجتماعی ایران را عوض کرد سخن گفته یا نوشته اند .

همزمان با تمام روشنگریهائی که در رسانه های داخلی و خارجی منعکس گردید . انتشار اسناد دخالت سازمان سیا در کودتا ۲۸ مرداد تمام بحث های مربوط به ۲۸ مرداد را تحت الشعاع قرار داد . مطلب بی بی سی در این مورد نیز خواندنی است:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/۲۰۱۳/۰۸/۱۳۰۸۱۹_l۴۵_cia_coup_role.shtml

نویسنده ادامه میدهد:

بنا به این اسناد آمریکا قصد داشته با شکلی قانونی یا شبه قانونی دولت مصدق را با یک دولت طرفدار غرب به نخست‌وزیری زاهدی عوض کند.

کودتای ۲۸ مرداد یکی از بحث‌برانگیزترین نقاط تاریخ معاصر ایران است و صف‌بندی‌های سیاسی جدی میان طیف‌های مختلف درباره آن وجود دارد.

طرفداران رژیم سابق ایران، محمد مصدق را به نقض قانون اساسی متهم و از برکناری او توسط شاه دفاع می‌کنند و کودتای ۲۸ مرداد را "قیام ملی" می‌نامند.

اسلام‌گرایان، که در آن مقطع ابوالقاسم کاشانی از رهبران عمده‌شان بود نیز متهمند که با حمایت از کودتا در سرنگونی دولت مصدق و آغاز دوره‌‌ای از استبداد سیاسی در ایران نقش داشته‌اند.

برخی نیز حزب توده را متهم می‌کنند که با تندروی در اعتراضات پس از ۲۵ مرداد، که نخستین تلاش برای کودتا شکست خورد، زمینه را برای سرنگونی دولت آماده کرد و پس از آن نیز از توان سازمان افسران خود در عملیات ضدکودتا بهره نگرفت.( پایان نقل قول)
========================================
اینها را نوشتم که به بپرسم چرا بعضی فعالان سیاسی ، مطبوعاتی یا فرهنگی نظیر آقای فرج سرکوهی با متد های عجیب و غریبی سعی می کنند موضوعات را در هم و برهم کنند تا چیزی دستگیر خواننده نشود؟ مثلا در مورد کودتای ۲۸ مرداد که بازیگران اصلی آن همانطور که در بالا آمده است مشخص اند . از بی بی سی امانت گرفته شد ، این را سکوی پرشی برای طرح مسائلی که ربطی به ۲۸ مرداد ندارد می کند تا هر چه میخواهد به بهانه ء حزب توده علیه تمامیت چپ نثار نماید. وارد این بحث نمیشوم.

ادبیات سرکوهی مشحون از ضدیت با میراث تاریخی چپ ایران می باشد که با ردیف کردن معایب تمام وابستگان آن معلوم نیست چه از آن باقی می ماند. حُسنی نداشتند؟
اسم این نوع برخورد را چه می توان گذاشت که از ایشان تازگی هم ندارد.
این نوشتم که بگویم خواندن مطلب بی بی سی که لینک آن در بالا آماده است .بمراتب از خواندن نوشته سرکوهی که این هم در بی بی سی درج شده بود آسان تر است. پیام سرکوهی به شنوندگان بی بی سی بمناسبت شصتمین سال کودتای ۲۸ مرداد واقعا چیست ؟ تاکید می کنم شنوندگان بی بی سی فقط چپ ها نیستند بلکه مخاطبان گوناگون دارد.
۵۶۶۱۷ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : از پالتاق تا باتلاق
از یکی از پالتاق نشینان و رهنمود دهندگان به باتلاق نشینان ملی و بین المللی ـ حیرت زده ـ پرسیدند:
«با اینهمه فهم و فراست و لیاقت و درایت چگونه به سوالات خلایق جواب می دهید و چه جوابی می دهید؟»
گفت:
«کاری ندارد.
چند کلمه و جمله و نام و عنوان مد روز از قبیل مدرنیته، پسا مدرنیته، سنتی، فوکویاما و پایان تاریخ، حقوق مدنی، نئو لیبرالیسم و غیره گیر آورده ام و برای هر سوالی فوری کج و معوج شان می کنم و تحویل خلایق می دهم.»
رژه دوبره و وحدت کمونیستی و غول باد کرده خفته، خیلی های خیلی خیلی بیدار و چپ سنتی و مدرن و ماورای مدرن و باد در غبغب و نان در روغن، قصه نان آور همیشگی بعضی ها بوده است و تا بی بی و سی سی و دی دی هست، نان در روغن و در به همین لولا خواهد بود.
۵۶۶۰٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ مرداد ۱٣۹۲