بانگ عُرفی - مجید نفیسی

نظرات دیگران
  
    از : سیما سرابی

عنوان : با درود بسیار
خانم نوری علا،
من هم برای شما و هم برای آقای مجید نفیسی نفیسی به خاطر مشارکت تان در مسائل اجتماعی و فرهنگی احترام بسیار قائلم و از گذشته ی پرتألم آقای نفیسی نیز نیک آگاهم. اما اینهمه سبب نمی شود که علائق و سلائقم را در قرائت و درک و تبیین یک " اثر هنری" دخالت دهم. شما میدانید که فلسفه ی امروز گرایش سختی به مساله ی زبان دارد و زبان و انسان را از یک مقوله تلقی می کند. به قول مولاتای بزرگ: آدمی مخفی است در پشت زبان. این گرایش به زبان و ظرائف آن، به تبعیت از فلسفه، در شعر و داستان نویسی نیز عمده شده است و بازیهای زبانی امروز از مقولات اصلی شعر و داستان نویسی است. نکته مهم این است که این بازیها در کار هنرمندان مطرح این رشته ها، با شناخت کامل زبان صورت می گیرد نه دلبخواه.
متاسفانه در این اثرِ آقای نفیسی، این بازیها با ظرافت انجام نگرفته است. مثلا براساس قواعد زبان بانگو نمی تواند معنای بانگ گو را القا کند و آنرا به جای موذن
بپذیراند. اولا بانگ معنی شناخته شده ای دارد و تا واژه ی اذان را در پی آن نیاوریم و یا زمینه چینی زبانی نکنیم معنی اذان از آن مستفاد نمی شود. ظاهرا آقای نفیسی با آوردن واژه ی دینی زمینه چینی کرده اند. اما نه تنها اذان بلکه تمام صداهایی که آقای ملایان در روضه خوانی ها، مدیحه خوانی ها و تعزیه از خودشان در میاورند می تواند بانگ دینی باشد. گذشته از این "و" در فارسی بعد از اسم که می آید انرا تبدیل به صفت می کند مانند ترسو. شکمو، شاشو و معنی کثرت به صفت می بخشد. بانگو را اگر بر این سیاق هم معنی کنیم، معنای اذانگو، از آن بر نخواهد خواست.
مساله دیگر استفاده ازلفظ " زوری" در این اثر است. خواهش می کنم دوباره بخوانید: "خدا زور نیست". منظور آقای نفیسی اینست که پرستش خدا زورکی نیست!!؟ این عبارت اصلا فصاحت ندارد. آیا قرار نیست هنرمند در برابر واژه ها مسئول باشد؟ خدا زور نیست به فارسی یعنی خدا نیرو و انرژی نیست. قضیه به همین ختم نمی شود. آقای نفیسی مدارس را فاعل و عامل نیایش تصور کرده اند:
خسته ام از نیایش بامدادی مدارس
خسته ام از نماز نیمروزی ادارات
این شاگردان مدارس و نماز خوانند که از نماز و نیایش خسته شده اند نه مدارس و ادارات، بگذارید مدارس و ادارات نیایش کنند و " هرکس به زبانی صفت و نعت" خدارا بگوید، اما دست از سر شاگردان مدارس و کارمندان ادارات بردارید! البته در فارسی "معمول" گاهی ماهیت و حرکت خودرا به "عامل" تفویض می کن، به شرطی که معمول پیوند نسبی با عامل داشته باشد. مثلا می گوییم، ناودان جاری است. ناودان جاری نیست باران در ناودان جاری است. اما ناودان با باران نسبت دارد. میان مدرسه و اداره یا شاگردان و کارمندان، با نماز نسبتی نیست. پیروز باشید
۵۶۷۶۵ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : خیلی ممنون، شاعر
به چه دلیل تجربی و نظری و منطقی می توان چنین برچسبی را بر پیشانی مسعود بهبودی فلک زده زد؟
در کدام سخن او نشانه چنین گرایشی بوده است؟
انتقاد از فرمالیسم که به معنی فرمالیته تلقی کردن دموکراسی فرمال بورژوائی نیست.

از شاعر چه پنهان که تفاوت میان فرمال و فرمالیته از زمین تا آسمان است.
مسعود بهبودی دموکراسی فرمال بورژوائی را بر استبداد در همه فرم های آن ترجیح می دهد، ولی از ایدئالیزه کردن آن پرهیز می کند تا بلکه از خود فریبی و عوام فریبی پرهیز کند و از افتادن به دام خود فریبان و عوام فریبان نیز.

ضمنا ظاهرا پاسخ مسعود به هماندیشی سیما به دلیل طولانی بودن پاسخ و یا هر دلیل دیگر منتشر نشده است.
اگر سیما تمایل به دانستن آن داشت، خبر دهد تا به طریق دیگر ارسال شود.
۵۶۷۵۷ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۲       

    از : مجید نفیسی

عنوان : مشکل
مشکل مسعود بهبودی همان مشکل چپ سنتی است یعنی ندیدن اهمیت آزادی های فردی و در راس آنها آزادی وجدان و عقیده، آن هم در برابر رژیم آخوندسالاری که مهمترین ویژگی آن تبعیض و تحمیل دینی ست.
۵۶۷۵۲ - تاریخ انتشار : ۲ شهريور ۱٣۹۲       

    از : پرتو نوری علا

عنوان : مجید نفیسی، شاعر بدعت گزار شعر معاصر فارسی،
مجید نفیسی، شاعر بدعت گزار شعر معاصر فارسی، در این شعر کوتاه، کلمه فارسی "بانگ" (ندا) را در مقابل اذان عربی، و کلمه فارسی "بانگ گو/ بانگو" را در مقابل کلمه عربی موذن، قرار می دهد. نفیسی در برابر اذانِ موذن، که به زبانِ شرعی و امری، به دفعات، اوامر مذهبی را تکرار می کند، در زبان عُرفی و آزاد، خستگی های خود، خستگی مردم ایران را از زور و توهین و امر و نهی و سنگسار شدن، برمی شمرد. این بانگوی عُرفی، ندا می دهد که باور به هیچ چیز، حتی باور به خدا، "زوری نیست."
مجید نفیسی با مهارت، استفاده از فرمِ "اذان" و تعدد و تکرار اوامر موذن را، به آزادی و اختیارِ مخاطب، بَدل و تکرار می کند و در فرازی بدیع، باوری سکولار و دمکرات را به راحتی در قالب شعر، خوش باد می گوید؛ "خوشا آزادی دین و بی دینی."
ذهن و زبان و قلم مجید نفیسی همیشه سرشار از آزادی و اختیار باد.
۵۶۷٣٣ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹۲       

    از : سیما سرابی

عنوان : شعر یا شعار
آقای بهبودی عزیز،
از روشنگریه هایتان سپاسگزارم. بسیار آموزنده است. متاسفانه در نظر پیشین، من در تایپ نامم دچار لغزش شده ام. نام من سیماست نه سینا.
آقای بهبودی گرامی، نگاه من به شعر - و کلا هنر- بیشتر به جنبه های زیبایی شناسانه و آفرینشگرانه ی آن معطوف است. حتی مسائل طبقاتی می توانند در پوششی زیبا و فلسفی بیان شومد (اشعارشاملو). شعر فارسی این مراحل را همچنانکه می دانید تجربه کرده و پشت سر گذاشته است. است. آیا ما داریم از شاملو به زند یاد فرخی یزدی بر می گردیم؟ در همین صفحه اشعاری سیاسی اجتماعی، که بار و صبغه ی زیبایی شناسانه دارند چاپ می شود ( گیلراد، جهان آزاد، خسرو باقر پور، جهانگیر صداقت زاده، عسکر آهنین و.....) اما این شعر مستقیما روی دردها انگشت می گذارد و عاری از معیار های زیبایی شناسی و خلاقیت، مسائلی را که جنبه ی سیاسی اجتماعی و طبقاتی دارند مطرح می کنند. این نظر من است، فقط یک نظر شخصی.ممکن است بسیارانی از این شعر به وجد آیند و آنراکاری اثر گذار بدانند. من در این شعر من جز یک مشت شعار قدیمی و تکراری هیچ نمی بینم . ورابطه بانگوی نادینی و سکولاریسمی که در ذیل شعر آمده است برایم قابل هضم نیست. آیا این شعر ترجمه است؟ خواهش می کنم برایم توضیح دهید. با سپاس
۵۶۷۲۷ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : در سنت جنبش روشنگری
خیلی ممنون. سینای گرامی
ظاهرا هنر آباء و اجدادی ایرانی جماعت در رابطه با آثار فکری و فلسفی و هنری و غیره به به و یا عه عه سر دادن است.
چنین ملتی بنظر حریفی ترحم انگیز است و آخر و عاقبتی جز در جا زدن نخواهد داشت، تازه اگر دنده عقب نزند و به عهد بوق سقوط نکند.
آثار هنری مثلا شعر و قصه و نقاشی و تندیس و غیره نه چیزهائی بی بو و بی خاصیت، بلکه حاوی و حامل ایدئولوژی طبقاتی معینی اند.
مسعود بهبودی و یا دوستان انگشت شمارش هم در جامعه بسر می برند و خواه و ناخواه حامل ایدئولوژی طبقاتی خویش اند:
به قول کارگر چاپخانه ای (هزار سال پیش در خیابان لاله زار تهران):
«بی بو و بی خاصیت، نه چپ و نه راست، فقط مدفوع خشکیده است.»

نظر دادن راجع به اطعمه و اشربه مادی و یا معنوی که در سفره آدمی نهاده می شود، کمترین کاری است که می توان از او انتظار داشت:
یکی از مرزبندی ها میان جانور و انسان شاید همین هم باشد.
انسان های متمدن به جای شلیک بر شقیقه یکدیگر به هماندیشی با یکدیگر می پردازند:
داد و ستد فکری همین است، دیگر.
اگر به عنوان مثال سینا همین نظر را نداده بود، مسعود حتی نمی توانست کمترین حرفی برای گفتن داشته باشد.
شاعر هم با انتشار شعرش وارد داد و ستد فکری با جامعه و جهان می شود و گرنه می توانست شعرش را برای محفلی از دوستان دم دستش بخواند.
همانطور که بنظر مطلقا درست سینا، نمی توان برای شاعر تعیین تکلیف کرد، برای خواننده شعر هم به همین سان.
بنظر ما شعر یکی از قوی ترین ساز و برگ های تبلیغ ایدئولوژی بوده است.
چون نه تنها حاوی اندیشه و نظر طبقاتی معینی (شناخت تئوریکی) است، بلکه ضمنا به عاطفه و احساس و تصویر و تخیل و غیره (شناخت استه تیکی) نیرومندی سرشته است.
ما برخورد به محتوای شعر را در همین نظر دهی ها تمرین می کنیم.
مدعی ابلاغ چیزی نیستیم.
می خواهیم بیاموزیم.
سینا اگر برداشت ما را تصحیح و یا تدقیق و یا حتی رد کند، بیشتر از دریافت رهنمود کلی مبهم ممنون می شویم.
اگر شیوه ابراز نظر ما صریح و رک و راست است، به همین دلیل است.
ما در سنت جنبش روشنگری در اروپا حرکت می کنیم.
کسی که می خواهد از حقیقت عینی ـ درست و یا نادرست ـ دفاع کند، باید هم صریح و صادق باشد و چه بسا برای خود دشمن بتراشد تا دوست.
با امتنان مجدد
۵۶۷۱۹ - تاریخ انتشار : ۱ شهريور ۱٣۹۲       

    از : سینا سرابی

عنوان : آزادی گزینش
آقای بهبودی عزیز،
من نظرات شما را که اینجا و آنجا ارائه می شود می خوانم و به آنها احترام می گذارم و مشارکت شما را در این زمینه بسیار ارج می نهم. به نظر من همه ی خوانندگان صاحبنظر حق دارند که یک اثر را از زاویه ی مورد نظر خود - که در سطح آگاهی شان ریشه دارد- نگاه کنند و نظر بدهند. ولی آیا ما حق داریم آزادی شاعر را در گزینش زاویه ی مورد نظرش نادیده بگیریم. شما اگر در این مورد شعر بودن یا نبودن این قطعه نظر دارید البته می توانید بحثتان را مطرح کنید، اما اینکه شاعر یا شاعران چه بگویند مساله ی دیگری است. پیروز باشید
۵۶۷۰٨ - تاریخ انتشار : ٣۱ مرداد ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : مشاجره بی امان بر سر فرم ها
دین فرمی از شعور است.
دین شعور وارونه و پا در هوا ست.
به همان سان می توان بدون شعور از هر نوع زیست که بدون نان و آب از هر نوع.
دعوای شاعر ظاهرا بر سرم فرم معینی از اشاعه شعور موسوم به دین است.
حق هم با شاعر است:
این شیوه اشاعه شعور وارونه (دین) تهوع آور و تحمل ناپذیر است.
شاعر مطالبات خود را در همین شعر فرمولبندی کرده است:
جدائی دین از سیاست.
شعار بدی نیست.
آنچه شاعر و نه فقط این شاعر، نمی بیند و یا به هر دلیلی نمی تواند ببیند، این حقیقت امر است که سیاست و دین هر دو جزو عناصر روبنائی ـ ایدئولوژیکی هر جامعه طبقاتی است.
سیاست همیشه با فرم های ایدئولوژیکی دیگر همراه و همبستر است.
در کعبه آمال خیلی از شعرا هم سیاست دست در دست با دین می رود، ولی بلحاظ فرم از ظرافتی دیگر برخوردار است.
و گرنه جورج بن جورج با احمدی نژاد فرقی ندارد.
حزب مرکل با حزب روحانی فرقی ندارد:
هر دو مذهبی و دینی و روحانی اند.
هر دو آخوند اند.
مسئله شاعر فرم همراهی سیاست و دین است:
بزعم شاعر، سیاست باید بظاهر از دین جدا باشد و در پشت درهای بسته با دین هماغوش و همبستر باشد.
رادیکال بودن اما دست بردن به ریشه ها ست:
رادیکال بودن اما جایگزینی شعور وارونه با شعور راستین است:
رادیکال بودن ، روشنگری علمی و انقلابی سرسختانه و صبورانه را الزامی می سازد.
با پوزش از شاعر و شعرای صورت پرست.
۵۶۶۶۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ مرداد ۱٣۹۲