آموختن از گذشته
فابیان کلاووزن
•
تردیدی نیست که بایکوت اقتصادی ایران تأثیر خود را برروی اقتصاد آلمان خواهد گذاشت، اما در چهارچوب تعهدات و مسئولیتی که متوجه این کشور است این زیانی است که باید اجباراً بدان تن داد
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
آدينه
۱۷ شهريور ۱٣٨۵ -
٨ سپتامبر ۲۰۰۶
در جریان بحران اتمی ایران مسئولیتی سنگین و ویژه متوجه کشور آلمان است. چه در این بحران پای کشور اسرائیل به میان کشیده شده و هولوکاست مورد انکار قرار گرفته است .
محمود احمدینژاد با انکار آشکار واقعیت وجودی هولوکاست در گذشته و سر دادن شعار نابودی اسرائیل، مرتکب عملی شده است که مطابق قوانین جزای آلمان، تا پنج سال مجازات زندان پیآمد آن است. همچنین از سوی این فرد «کنفرانسهای پژوهشی» به منظور بررسی «افسانه» هولوکاست ترتیب داده شده است. با چنین رفتار و سخنانی، در حقیقت این اعتبار و مسئولیت آلمان در برابر اسرائیل است که به چالش کشیده میشود. مسئولیت اثبات این که این کشور از گذشته آموخته است که نه تنها در عرصه سیاست داخلی بلکه در هیچ میدان دیگری با چنین رفتارها و گفتارهائی مدارا نخواهد کرد .
در صورت دستیابی ایران به سلاح هستهای اسرائیل نخستین کشوری است که در صف مقدم و خطر مستقیم قرار خواهد گرفت. تهران بدون هر گونه پردهپوشی گروههای تروریستی نظیر حزبالله لبنان و حماس در فلسطین را مورد حمایت قرار میدهد. حال چنانچه این رژیم به تکنولوژی هستهای دست یابد، احتمال این که آن را در اختیار نیروهای تروریستی قرار دهد، امکانی واقعی و کاملاً قابل تصور است. نتیجهای که باید از این واقعیت گرفته شود این است که سیاست «دیالوگ انتقادی» در قبال جمهوری اسلامی، که سالهاست توسط اروپا تعقیب و همزمان از سوی آمریکائیان و نیروهای ایرانی مخالف حکومت مورد انتقاد شدید قرار دارد، با وجود چنین رژیم و با چنین رفتاری، نباید محلی از اعراب داشته باشد. چه با نگاهی به گذشته باید اقرار کرد که تاکنون این سیاست و رفتار دست و دلبازانه اروپا توسط رژیم ایران در خدمت ادامه بحران و تشدید آن همواره مورد سوءاستفاده قرار گرفته است. به روایتی احمدینژاد اروپائیان را به سگهائی که پارس میکنند تشبیه کرده و گفته است؛ به محض حمله، آنها راه فرار را درپیش خواهند گرفت. «دیالوگ انتقادی» بیش از آنچه که باید طولانی شده و حاصل آن جز این نیست که اروپا به جد گرفته نمیشود. از یک سو در حالی که روابط اقتصادی با اروپا گسترش یافته است، اما از سوی دیگر با وعدههای سرخرمن هربار دست بسر شده است .
کشور آلمان در برابر اسرائیل به لحاظ اخلاقی مسئول است. هرچند دیگر دورهای که هر انتقادی به اسرائیل از سوی آلمان نامطلوب و غیرمجاز تلقی میشد، سپری شده است و روند انتقادات آلمان از دولتی به دولت دیگر در اسرائیل، و از اقدامات آنها از کشیدن دیوار گرفته تا تهاجمات نظامی روز به روز رادیکالتر شده و در ضرورت آن نیز تردیدی نیست، اما با وجود این، قابل انتقاد بودن سیاست دولت اسرائیل نافی این واقعیت نیست که چنانچه هولوکاستی در تاریخ وجود نمیداشت، کشور اسرائیل در صورت کنونیاش نیز شاید تأسیس نمیشد. آلمان نیز در گذشته به همراه رژیمی که اهداف سلطه طلبانهای را دنبال میکرد، شکست هولناک و سختی را تجربه کرده است. در دوران برآمدن ناسیونال ـ سوسیالیسم و در آغاز، در برخورد به آن نیز نوعی رویه «دیالوگ انتقادی» در پیش گرفته شد. علیرغم این که از سالها پیش یعنی از زمان انتشار «نبرد من» (۱۹۲۴) نسبت به نوع تفکر و رفتار این نیرو آگاهی کافی وجود داشت، اما در ابتدا این جریان به جد گرفته نشد. همین تجربه تاریخی به ما میآموزد که هم امروز نیز مبنای عمل باید بر پایه اصل «پیشگیری خطر از همان ابتدا» قرار گیرد. آنگلا مرکل صدراعظم آلمان نیز به درستی بر این نکته تأکید نموده است؛ رئیس جمهوری که موجودیت اسرائیل را به زیر سئوال میبرد، مطمئناً نمیتواند از سوی آلمان هیچگونه گذشت و اغماضی را انتظار داشته باشد. آلمان و دو کشور دیگر اروپائی باید همرائی کامل و بدون تزلزل خود را نمایانده و نشان دهند که دیگر دوره روابط، تنها برپایه منافع اق ت صادی، و دوره سیاست مجامله سپری شده است .
بویژه امروز که مهلت تعیین شده در قطعنامه شورای امنیت از سوی تهران مردود و احمدینژاد کاملاً روشن و بدون هرگونه ابهامی اعلام داشته است که برنامه اتمی خود را، تا زمانیکه «میوه شیرین» آن به بار بنشیند، دنبال خواهد کرد، همانگونه که آیتالله خامنهای هفتهای پیش از این همین عبارات را بر زبان آورده بود. (این که چنین میوه ای اساساً ربطی به مسئله تولید انرژی و رفع نیازهای کشور ندارد، امری است که به واسطه وجود منابع سرشار نفت در ایران ثابت میشود.) این قطعنامه، بر خلاف اولتیماتومها و مهلتهائی که تاکنون بدون نتیجه و تاثیر پایان یافتهاند، اینبار به لحاظ قوانین بینالمللی ناظر بر نتایجی مشخص بوده و به اعضای شورای امنیت این اختیار را میدهد که بر پایه آن در مورد مجازاتهای احتمالی علیه ایران تصمیم گرفته و برای اجرای آنها دست به اقدامات عملی بزنند .
در صورت تصمیم به تعیین مجازاتهائی بر علیه ایران، شورای امنیت از گزینشهای گستردهای برخوردار است؛ از ممنوعیت سفر گرفته تا مسدود کردن حسابهای بانکی و محدودیتهای تجاری و اقتصادی که مورد آخر مطمئناًً برای آلمان نتایج سختی به همراه خواهد داشت. باید در نظر داشت که از یک سو فقر اروپای غربی ـ از جمله آلمان ـ در زمینه منابع انرژی طبیعی، موجب وابستگی شدید کشورهای صنعتی این منطقه به منابع نفتی ایران شده است که در جهان بعد از عربستان س عودی در مقام دوم به لحاظ مخازن زیرزمینی نفت قرار دارد و از سوی دیگر روابط اقتصادی میان ایران و آلمان بصورتی تنگاتنگ و به هم تنیده توسعه یافته است. این امر یعنی وابستگی و در همتنیدگی روابط اقتصادی در اصل از دلایل مهمی است که از دید بسیاری سیاست «دیالوگ انتقادی» را فاقد هر گونه بنمایه اخلاقی مینماید .
برپایه اطلاعات منتشر شده از سوی اتاق بازرگانی و صنایع آلمان حدود ۵۰۰ بنگاه اقتصادی این کشور دارای روابط تجاری با ایران هستند، ۱۷ درصد از واردات ایران از آلمان فدرال است که با فاصله زیادی بزرگترین متحد اقتصادی ایران محسوب میشود. تردیدی نیست که بایکوت اقتصادی ایران تأثیر خود را برروی اقتصاد آلمان خواهد گذاشت، اما در چهارچوب تعهدات و مسئولیتی که متوجه این کشور است این زیانی است که باید اجباراً بدان تن داد. زیرا در شرایط کنونی آنچه اهمیت دارد؛ توجه و تأمین امنیت است که در برابر رفتار غیرقابل احتساب رژیم ایران حفظ آن در اولویت قرار گرفته است .
بدیهی است که در رابطه با این مسئله پرسشهای مهمی وجود دارند که همچنان بیپاسخ ماندهاند. به عنوان نمونه؛ بر شدت این بحران تا چه میزان افزوده خواهد شد؟ آیا از طریق مجازات و بایکوت میتوان رژیم ایران را وادار به تجدید نظر کرد؟ چنانچه در صورت عدم حل بحران از طریق سیاسی به حملات نظامی موضعی از سوی اسرائیل و آمریکا بیانجامد، تکلیف چیست؟
هرچند هنوز تا رسیدن به مرحلهای که شورای امنیت در چهارچوب مقررات بینالمللی تصمیم به اعمال حمله نظامی به ایران را اخذ نماید، فاصله زیادی داریم، اما میدانیم؛ نه اسرائیل و نه آمریکا تحمل نخواهند کرد، ایران به سلاح اتمی دست یابد و در صورتی که فرارسیدن چنین لحظهای را احساس کنند، حمله نظامی به خاک این کشور را در دستور کار خود قرار خواهند داد. چه خواهد شد، اگر چنین سناریوی هولناکی که طبعاً مستلزم بکارگیری نیروی عظیم نظامی است، رخ دهد؟ در چنین وضعیتی نقش آلمان به عنوان متحد اسرائیل چگونه خواهد بود؟ در هنگام درگیر شدن جنگ عراق، آلمان برای خودداری از شرکت در این جنگ دلایل محکم و موجهی داشت. اما برخلاف عراق، تهدیداتی که از سوی رژیم تهران میرسند، واقعی هستند. هر چند آلمان به منظور استقرار صلح در لبنان تا اینجا نیز تصمیم به حضور نظامی در لبنان گرفته و شرکت در اقدامی نظامی را پذیرفته است، اما با وجود این، تصمیم به شرکت در عملیات نظامی بر علیه ایران خواهد بود که به منزله بریدن کامل از سیاست و سنت ضد جنگ در آلمان است که به هیچروی نمیتواند مورد تأئید باشد .
علاوه بر این با نگاه به وضعیت وخیمی که آمریکائیها امروز در عراق بدان دچار شدهاند، باید فقط امیدوار باشیم که چنین سناریوئی پیش پای ما گذاشته نشود. چه درگیر شدن در چنین نبردی جز به سختتر شدن جبهه بندیها و باز تولید نفرت و افراطیگری یاری نخواهد رساند .
برای اجتناب از چنین رویکردی، از همین امروز برعهده شورای امنیت است که به ایران بفهماند؛ مجازاتها خواهند آمد، چنانچه جریان غنیسازی متوقف نگردد. از همین امروز از اروپائیان انتظارات جدی میرود و بریتانیا، فرانسه و آلمان (EU-٣) موظفند به روشنی و صراحت نشان دهند که دیگر اجازه ادامه سیاست مجامله را نخواهند داد. زمان آن فرا رسیده است که هر کس به وظائف و مسئولیتهای جدی خود عمل نماید .
|