دکان دین و عواید چرب دینمداران - بهنام چنگائی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۵ شهريور ۱٣۹۲ -  ۲۷ اوت ۲۰۱٣


مقطع سیاسی کشور، بسیار حساس تر شده است و ما باید خود را دعوت به تأمل، همفکری و یافتن پاسخ صریح پیرامون بریدن وصلت بدخیم دین با قدرت سیاسی و اقتصادی توامان آن با هم بنمائیم. پرسش پایه ای، جدی و بسیار ساده ما از فرهیختگان آزادیخواه، برابریجویان، نوعدوستان متعهد و تحولخواهان خوشبین و رفرمیستمداران چپی، که حامی بقای حکومت و رهبران دینی و چپاولگران مالی کشور هستند این است: تا بدانیم که در تنها همین ٣۵ سال حکومت مذهبی مطلق شیعه، آنهم بدون هیچ موی دماغی، وضع زندگی روحانیت و مدافعان مکلای آنها و موجودیت و موقعیت زندگی کارگران، مزدبگیران و توده های فرودست نسبت به گذشته ها چه تغییر کمی و کیفی به سود یا ضرر هر دو طرف فراروئیده است؟ آیا برای دریافت واقعیت ها و چگونگی اوضاع قدیمی و کنونی این کاست حاکم و اکثریت مردم فلکزده، نیاز به چتکه اندازی دارد؟ نه لازم به تجسس، بررسی و محاسبه نیست. زیرا: همگان در اطراف خود از ده کوچک گرفته تا کلان شهرها هر روزه می بینند که این فرقه کوچک و گروه های حاکم مذهبی و باند های مخوف بزرگ و کوچک رهبر و دیگر سران، ظرف این سال ها چه سان دارند در روی زمین خونین و سوخته ی ما آشکارا شاهانه زندگی می کنند. در حالیکه اکثریت قریب به اتفاق بیکارند، دچار فقراند و از گرسنگی، محرومیت های درمانی و آموزشی و و ستم های مضاعف برتری جوئی مذهبی، تبعیض ها، تحقیرها، نابرابری های مالی و فرهنگی و می نالند و پیگیر سرکوب ملی و مذهبی و جنسی بیشتر از گذشته ها شده و بسر می برند.

آیا: در بین بشریت مسالمت جو، آگاه به تاریخ و مبارز در این عصر بیدادگاه استثماری و هستی سوزِ سرمایه، با همگامی استبداد و استحماق دینی و بی پناهی مفرط میلیاردها تهیدستان چلیده شده، هنوز هم کسانی وجود دارند که چشم و گوش و هوش سالم انسانی، بیداری اخلاقی و همبستگی نوعدوستانه داشته باشند؛ و به ویژه اینک: پس از وقوع این همه جنگ افروزی خونین، جنایات جنگی، کشتار فله ای و ضدبشری و طرح های ویرانگر آتی آنان که محصول مستقیم مطامع جاهطلبانه ی رهبران مالی و دینی جهان است، بازهم منکر زنجیر حیاتی و تلفیق کامل دین و سرمایه علیه کارگران، فرودستان و غارتشدگان در تمامی دنیا باشند؟ به صراحت تمام می گویم که گمان نمی کنم. با اینوجود چنانچه کسانی باشند! اگر جیره خوار، مکار و هالو نباشند، لااقل آنانِ اندک به هر دلیل که باشد، دستانی بلند تا به دهانِ همیشه سیر خود داشته و یقینا هنوز هم دارند.

پیش از آغاز کردن به بحث در حوزه ی دکانِ دین و بهره بری کلان دینمداران از این مغازه ی چهار بر پُر سودشان، اینک البته، با بروز تنش های طبقاتی و شبه انقلابات ضد سرمایه داری گرسنگان و بیکاران و شورش های انقلابی بزرگ ضد استبدادی در سراسر کشورهای جهان غرب، کشورهای مسلمان و غیر، من دیگر خود را بی نیاز از نقد گندیدگی و واماندگی مناسبات پا در گِل سرمایه داری فلاکت انگیز ایران و جهان می دانم. زیرا که عوارض اش ایران و جهان را نا امن تر، زندگی را برای پانینی ها و میانی ها سخت تر، آینده را مات تر، آرامش عمومی را متلاطم تر، روابط بین انسان های کار و زحمت را بیش از هر زمانی منحرف تر و بر علیه همنوعان خراب تر نموده است. رشد چشمگیر ستیز و دشمنی شهروندان علیه هم آنهم نه به خاطر نبرد مشترک علیه دشمن مشترک طبقاتی، بلکه شیوع جنگ های کور دینی و مذهبی فرسایشی و بی معنی که مریدان مذاهب را به جانب این جنون خطرناک کشانده و جنگ قهرناک شان را شدید تر و خونین تر گذشته ها کرده است. تداوم جنگ هائی مکارانه در طول قرن ها و بخصوص امروز و در طی سال های اخیر بین دول اسلامی فعال و پُر ضایعه گردیده است.

این نزاع های پیگیر و خونین تاریخی را دینمداران به نام جنگ های الهی در برابر نه کافران و بی دینان که حتی علیه خود وابستگان مذاهب، همچون شیعه علیه شیعه در ایران خودمان تحت عنوان های فتنه گران و منحرفان...ضدِ خدا چنان ساده جاری و ساری کرده و می کنند و یا در گذشته و اینک در اغلب کشورهای مسلمان فعال ساخته است که به راستی حیرت انگیز است. کشت و کشتاری که در عمل به ضرر مزدبگیران و فرودستان خود شیعه و سنی بوده است؛ زیرا تنها به تحریک و به خاطر( قدرت سیاسی رهبران مذهبی و سود هر چه بیشتر خود دینداران و مذاهب شان، با نام دینِ برتر و یا در بین شاخه های دینی، مذهبِ هر چه خودمانی تر و الهی تر) انجامیده و شدبدا رواج یافته است. روندی که رسما توده های ساده لوح کار و زحمت را دیریست رو در روی هم نهاده و به جنگ های و مصیبت های همچون(جنگ ٨ ساله ایران و عراق مسلمان و جنگ خصوصی بین اصولگرا ها و اصلاح گرا) تمام شده است؛ اما رهبران مکار مذهبی آن قتلعام ها و جنگ های قدرت و ثروت خود را در جوامع اسلامی به شکل بی شرمانه ای به نبرد حق علیه باطل وارد زندگی مریدان خود کرده و آنان را هنوز وادار به کشتار هم می کنند. نبردی نه برای حق زندگی و نان و آزادی که برای دین و مذهب شخصی رهبران فاسد و خودکامه است که مریدان را به دنبال مراد ذهنی و غیبی گمراه کرده، و مسلمانان مستعد خونخواری هم می شوند. نقش این رهبران در طول تاریخ همین بوده و خواهد بود. آنان روابط انسانی و کارگری را با تحریفات دینی مسموم و آشوبزده تر کرده و یا لااقل فعلا رهبران اسلامی، مسلمانان و مذاهب و منویات هر کدام آن را در بین خود آنها دچار اغتشاش نموده و روایط دوستی و همدردی مشترک آنها را بر دشمنی علیه خود دین و مذاهب اسلامی و در اغلب موارد بر علیه دیگر ادیان با همین بهانه های دینی، مذهبی و فرقه ای به جان هم افکنده و جوی خونین به راه انداخته اند.
فرایندی که همیشه تنها به سود دینمدار و سرمایه دار انجامیده است و دردا که علنا به دشمنی کور، فقر و مرگ ساده لوحانه توده های رنج و کار! اما، دلایل روشن این گمراهی مردمی و زور خشن از یکسو و همکاری و هموندی منسجم، محکم، تاریخی و کنونی (سرمایه و ادیان)نیز از همین وصلت مقدس از سوی دیگر چنان مکمل هم بوده است که شمشیر زهرآگین هردوشان امروزه با جسارت در ایران و اغلب کشورهای عربی مسلمان حکم می راند. ترفندی که با بحران سرمایه، کمبود نان، بیکاری ٣۰ تا ۴۰ درصدی مصر و ایران و...و همزمان استبداد عریان هر چه بیشتر بین سرمایه و دین وحدت ایجاد کرده و در این کشورها حضورشان در راس قدرت ها برجسته تر گشته است و بقای ضروری آنان را نیز در کنار هم تشویق و ماندگاری شان در گرو این وحدت و حمایت متقابل سرمایه داران و دینمداران را از یکدیگر بی وقفه و آگاهانه متحد ساخته و می سازد. اشتراک نظر، عمل و مبارزه ی موازی آنها علیه اکثریت جامعه جهانی که ناشی از منافع تاریخی، تاکنونی و یگانه منشأ حفظ صیانت نفس این دو نیروی انگلی ست، که بر دوام حیات آنها کنار هم فرمان رانده و قانون تخطی ناپذیر آن از قدیم های دور تا حالای سیال بر جاست و آنانرا ملزم به همکاری عمیق و نزدیک، اگر چه سخت و مخل ناگزیر می گرداند و الزامی بودنش تدوام مبارزه ی مشترکشان را بر علیه مزدبگیران تاکید داشته و بی تردید به تفاهم بیشتر نیز خواهد انجامید. امری که یقینا، ضرورت این اتحاد و همسوئی اجتناب ناپذیر آنها را با قدری رفرماسیون هائی دینی، مشابه آنچه در احزاب سوسیال مسیحی حاکم در اغلب دول اروپائی معمول و مرسوم تضمین کرده، و می تواند در اشکال مختلف ایرانی و یا عربی اش هم ناگزیر در این کشورها ممکن و معطوف به تکثرگرائی صوری مایل شود و یا در صورت مبارزه گسترده ی توده ای طبقاتی سر به تغییر و تمرکزگرائی فرود آورد و یا ایجاد فضای شیرینی و شلاق دگرگونی را به درازا بکشاند و در بعضی نقاط عقب مانده و مذهب زده خواهد کشاند.

بنابرین بد نیست و شاید هم شایسته باشد که به جایگاه دستگاه دین و نذافب و پایگاه برجسته ی معمم و موکلا دینی و مذهبی و دوستی آنان با دارندگان ثروت در ساختار جوامع طبقاتی از یکسو و از سوی دیگر میزان تاثیر در تولید محصولات و مقدار برداشت و استفاده همه آنها از تولید سرانه ی اجتماعی در طول تاریح گذشته و امروز در سطح جهان و کشور خودمان توجه کنیم و همزمان با چشم ساده و بی طرف در مقایسه با (دینمداران و سرمایه داران)به جایگاه و پایگاه تولید کنندگان اصلی محصولات زندگی و ثروت اجتماعی که همین زمینگیران و فلاکت زدگان و مزدبگیران تنگدست باشند هم نیم نگاهی بیندازیم؛ و آنگاه به این تفاوت کاه با کوه که به نام خدا و عدالت الهی، فقر و فاقه را بر کول اکثریت میلیاردی بار کرده است به راستی خنده و یا گریه کنیم، به چرائی زندگی اسفناک و بی بر و بار اکثریت این انسانهای کار، در ساختار ظالمانه کار مزدی و چگونگی بهره کشی بی شرمانه ی انسان از انسان آنهم تنها بدلیل داشتن و یا نداشتن اهرم سرمایه که این ثروت تاریخی و اجتماعی تا بوده و بوده فقط در دست اندکی تلبار گشته و نسل به نسل در بین آنان و اینانِ اقلیت جابجا شده و می شود، پاسخی درخور و لازم بیابیم، پرتوی اخلاقی و کوتاه به ساختار ناعادلانه و غوآسای بورژوازی لیبرال و ادیان یاور او چه شیعه و یا سنی حاکم بر ایران و دول اسلامی و یا در گیتی روشنائی تازه ای بیافکنیم؛ بیدارتر شویم و دشمنان نوع انسان را در زیر این عبا و عمامه ها و صلیب ها که با درخشندگی واژه های توخالی نورانی می نمایند، این دکانداران رنگین فاسد و توطئه های فریبناک آنها را روشنگری، افشاگری و رسوا و خنثی کرده و به ایجاد آگاهی کمک کنیم و در نتیجه ی آن به خوشبینان بباورانیم که گسستن پیوند حیاتی دین و سرمایه در جامعه ی طبقاتی متصور نیست! و تصمیم بگیریم با هم بیشتر از همیشه به سیاست های مرموزانه ی این دو انگل و خوره ی هستی با دقت و هوشیاری برخورد و نگاه کنیم.

اگر چنان نگاهی به سرمایه و دین شود، که اصولا آنها دارای چنین هویتی هستند! پس از آن است که به نقش کلیدی، تاکنونی و برجسته ی پشتیبانی متقابل ادیان از ساختار سرمایه داری داخلی و جهانی و عکس آن که بی تردید متضمن سود آن دو(دین و سرمایه)می باشد بهتر پی برده و خواهیم برد؛ زیرا که هر دوی آنها کار نمی کنند ولی سود و حیات سروری شان ناشی از کار و تلاش تولیدکنندگان و کارگران سازنده ی جهان میسر بوده و می باشد؛ قدرت و ثروتی که عملا موجود و در دست جهانی آنان است، و حالا برایمان علت چسبیدن روحانیت به قدرت و ثروت کشور های جهان آشکار می شود. صحبت بر سر بهره دهی، بهره کشی و بهره برانی ست که تولید کنندگان خود از محصول شان اندک بخور و نمیری دارند؛ ولی بر سفره ی کار آنها کسانی نشسته اند که هیچگاه کار نکرده و نه هرگز از محصول تلاش فردی خویش ارتزاق کرده اند. دینمدار از طریق تحمیق توده های کار به تحمل بهره کشی به حمایت رسمی از منافع سرمایه و به تبع آن تحکیم منافع خود نیز همزمان می پردازد، و سرمایه دار نیز توسط ابزاز کار و ثروت خود کارگر را اجیر کرده و به استفاده از کار تولیدی او انگل وار همچوم دینمدار مرفه و تجملاتی زندگی کرده و دارائی های کلان هر دوشان از زحمات کار و سود افزوده نیروی عظین کار به وجود آمده و تلنبار شده است.

سود ظالمانه ای که توسط دستگاه دین تحریف و این دزدی علنی صواب و در معادله اخلاق و وجدان خودخواه هر دو حلال محسوب می شود و بنا بر اصول دینی، می بینیم که استثمار امری الهی و کار مزدی و یا استثمار انسان از انسان در ادیان ابراهیمی جایز و مورد تأئید قرار می گیرد و همه ی اشکال بهره کشی طبق سنت و اصول اقتصاد عهد حجری ادیان تشویق و بهره کشی از کار تولید کنندگان بی سرمایه به سادگی الهی، قضائی و منطقی میسر گشته و می شود. و به دنبال فلاکت و بی نوائی و عصیان کنونی که حاکم بر سرنوشت بخش اعظم دنیا گشته است، در این میان دینمداران سر می رسند و در زمین شکستگان را به بردباری زور، تحمل مصیبت فقر و گرسنگی ابدی تا روز مرگ دعوت آسمانی می کنند و نارسائی ها را تحت عنوان آزمایش الهی و یا به امید روز بازستانی حق در پیشگاه خدا و رستاخبز و...چنین وعده ای را به مردمان هالو قبولانده و هنوز هم می خواهند بقبولانند. و البته تا بقای ناتوانی انسان، وجود فقر و سیل نابرابری ها همیشه این خوشبینی و رویا برای نداران وجود داشته و منشأ امید شده و نفوذ کلام دین جادوگر و هول انگیز! نقشی بس پست و غیر اخلاقی که به ثبات و سود شگرف سرمایه به بهترین وجهی تضمین و تامین داده و تا بقای جوامع طبقاتی همچنان خواهد داد و هر دوی (دین و سرمایه)دانسته و می دانند که آنان لازم و ملزوم هم اند. هم از این روست که ادیان بدین جهت به شایستگی یاور بی بدیل مناسبات سرمایه داری انگل هستند، در ایران ما که دینمدار و سرمایه دار هیچیک در تولید سرانه اجتماعی کمترین نقش را نداشته و ندارند و با رانتخواری از منابع نفتی بیشترین برداشت و انباشت را در این ٣۵ سال برده و می برند و برای صدها نسل اتی خود گنجینه های پنهان انبار کرده اند.

در دیپلماسی کلان اخیر ایران، کشورهای مسلمان منطقه با غرب و مخصوصا آمریکا و اسرائیل دچار تحولات مشکوکی گشته که در حال تکوین است. در همین حال تحریم ها و نارسائی ها و کسری بودجه سرانه ی کشور داد دولت جدید را در آورده و دکان پر رونق و جایگاه گذشته ی رهبر را کساد و دچار تزلزل و آسیب ریشه ای کرده و رهبر را در مقابل مدعیانش که احساس خطر خیزش توده ای، مرگ تدریجی و یا نابودی نظام را دارند ضعیف و به چالش کاملا سازش ناپذیری کشانیده است که می توان آن را روند زدودن ولایت فقیه از حکومت و رژیم اسلامی نامید؛ که با انتلاف جدید و بزرگ ناشی از آمدن روحانی و هجوم طیف مخالف خامنه ای بر دستگاه ولی فقیه این ستیز شدید تر شده است. نجات دولت تازه بستگی به سیاست آمریکا و بازار لیبرال و عواید و سود منطقه ای کوتاه و بلند مدت آنان دارد که غرب طرح و نقشه های بسیاری برایش دارند که مستلزم همکاری ایران با قدرتمداران امپریالیست و نهاد های سرمایه داری و بانک های جهانی دارد که بدلیل بحران منطقه و طرح دخالت نظامی در سوریه اینک بیش تر از پیش تشدید شده است. لاجرم این بار دولت ایران و نه خامنه ای باید با آمریکا، غرب و قطب های رنگین راست هار وارد معامله های تازه برای کسب مصونیت رژیم خود از آمریکا و شرکایش بشود تا که فرصتی برای تعمین نارسائی های خود بیابد و بقا داشته باشد. و آن نیز باید تابعی از خواست و اراده ی مدافع سیاست درهای باز به سوی نولیبرالیسم قدر شود که در گذشته ضعیف عمل نموده و حالا باید آنرا مطیع و علنی و شدید تابع گرداند. نتیجتا مبارزه مردم بیکار و بیزار از رژیم، نزاع رهبر و نیروهای مخالف او که سیاست غرب هم علیه خامنه ای ست و امکان شکست و گسست و پیوسته رژیم را نهدید کرده و بحران آن ادامه خواهد داشت تا سرنوشت بعدی و آتی رژیم و دولت و مردم مترصد و وابسته به چگونگی انجام این مذاکرات آشکار و پنهان روحانب با غرب آشکار شود.

اما صرف نظر از چگونگی نتایج مذاکرات پیشارو نباید یک اصل را فراموش کرد که تحت هیچ شرایطی رهبران مذهبی در ایران دست از دکان پُر سود خود و قدرت مطلق ناشی از آن با بقا و بی حضور رهبری خامنه ای دست بر نخواهند داشت و می خواهند که در قدرت باشند و برای بر جا ماندن این ثروت و قدرت حاضرند هرکاری بکنند و کرده اند و هر بار نیز در بحران مشروعیت رژیم چاهی برای مردم و راهی را برای بقای خود یافته است، لذا رفسنجانی سردار سازندگی شد و سید خندان مدیر گفتگوی تمدن ها، احمدی نژاد چاخان با وعده آوردن نفت به سفرها مردم را گول زد و حالا تدبیر و اعتدال به سفره ی خالی تر کارگران وعده داده است! شک ندارد که همه آنان دروغگو و ریاپرداز بوده و هستند و از دکان دین و دولت دینی بهترین سوءاستفاده های سیاسی و اقتصادی به سود باند خود بردند. لازم می دانم در پایان تعهد خود را به آزادی عقیده و وجدان در حوزه ی خصوصی افراد با احترام تمام رسمیت داده و خود را مدافع بی قید و شرط آن داتسته و برای همیشه بدانم.

بهنام چنگائی ۴ شهریور ۱٣۹۲