از : لیثی حبیبی - م. تلنگر
عنوان : سلام جناب عسگر آهنین
احساس اساس شعر است که با اندیشه کامل می گردد.
هر دو شعر قوی و پر از احساس است و اندیشه دار نیز.
ولی به نطر من به جای در قالب واژه ... شعر، بیکران خواهد بود اگر در نظر آید.
زیرا حافظ وجود هر انسانی اگر شعر را هر چقدر هم قوی بسراید، آنچه در نظر آمده، نیست؛ بلکه بخشی از آن است. یعنی بر دفتر نشسته، نماینده ی شعری است که در وجود آدمی به سر آمده و بخشی از آن ثبت تاریخ گشته. و باقی شعر، مثل همیشه رفته پی کار اش که فقط شاعر، همان شاعر، نه شاعر دیگری، از آن خبر دارد و می داند که در شعله زار تَرِ دریایش حضور آب رویایی بیش نبود در نوشانوشی غریب و ماندگار که سرخ می ی آن، پُر پَر در غلغل و پَرپَر، به یک سر، آتشگونِ آتش وَش بود؛ تا بیکران، دامن دامن، کَش کَش بود.*
*کَش = بغل
۵۶۹۰۰ - تاریخ انتشار : ۹ شهريور ۱٣۹۲
|