روزنامه های ایران چه می نویسند؟
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
پنجشنبه
۱۴ شهريور ۱٣۹۲ -
۵ سپتامبر ۲۰۱٣
«مجلس خبرگان با تصمیمی ساده ریشه «شبهه دور» را از بین ببرد»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم محمدسعید احدیان است که در آن می خوانید؛مجلس خبرگان از منتخبین مردم تشکیل شده است تا مسئولیت تشخیص و معرفی ولی فقیه و نظارت بر باقی بودن صلاحیت های وی را به عهده داشته باشد به همین دلیل در نظام جمهوری اسلامی از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است لذا در صورتی که بتوان به نقاط قوت عملکرد مجلس خبرگان حتی اندکی افزود تاثیر مثبت بسیار زیادی خواهد داشت از همین رو با توجه به ارتباط عامی که به عنوان یک روزنامه نگار با جامعه دارم به نظر می رسد ارائه دو پیشنهاد برای بررسی خالی از فایده نیست.
۱- افکار عمومی و خصوصا برخی از جامعه دانشگاهی به اشتباه اینگونه تصور می کند که مجلس خبرگان جز هنگام تعیین رهبر جایگاهی تشریفاتی دارد و به نظر می رسد برای این اشتباه برداشت، تقصیری متوجه آنان نباشد چرا که خروجی رسانه ای فعالیت های مجلس خبرگان تنها به برگزاری اجلاسیه های آن محدود است و آنچه از این اجلاسیه به افکار عمومی می رسد سخنرانی، مسئولین و خطیبان در اجلاسیه به همراه یک بیانیه پایانی است و بیانیه پایانی نیز صرفا تحلیلی از مسائل کشور و توصیه هایی درباره آن ها دارد بدیهی است که این گونه اطلاع رسانی از اقدامات مجلس خبرگان، تصویری تشریفاتی از آن در ذهن ها باقی می گذارد در حالی که نباید فراموش کرد رکن رکین ولایت فقیه در نظام جمهوری اسلامی که باعث بیمه شدن انقلاب اسلامی از همه گزندها شده است بر پایه وجود صلاحیت های مهمی چون عدالت ، تدبیر، شجاعت و....بناشده است و اطمینان از استمرار این صلاحیت ها برای دفاع تئوری و عملی از این رکن ضرورتی انکارناپذیر است به همین دلیل لازم است مجلس خبرگان در اطلاع رسانی از اجلاسیه های خود و در ادبیات بیانیه های پایانی خود اصلاحاتی ایجاد کند. به عنوان مثال چرا به عنوان یکی از اصلی ترین اخبار اجلاسیه و به صورت جدی برای افکارعمومی اطلاع رسانی درخورنمی شود که یکی از دستورجلسه های اجلاسیه بررسی گزارش "کمیسیون تحقیق مجلس خبرگان رهبری" است آیا اگر برای مردم تبیین شود صلاحیت هایی که شرع و قانون برای ولی فقیه در نظر گرفته براساس اصل ۱۱۱ قانون اساسی مرتب توسط مجتهدین عادل انتخاب شده توسط مردم مورد نظارت و بررسی قرار می گیرد لطمه ای به جایگاه رهبری می زند؟ یا علاوه بر اطمینانی که مردم از مصداق فعلی ولی فقیه دارند ، دفاع از مفهوم ولایت فقیه را نیز قابل دفاع تر و در نتیجه به استحکام ولایت فقیه و اقتدار ولی فقیه کمک شایانی می کند و باعث برطرف شدن کوچکترین شبهه و ابهام می شود؟ حداقل تجربه شخصی مکرر نویسنده این سطور این بوده است که سوال کنندگان منصف با شنیدن چنین خبری به اطمینان می رسند و حتی غیرمنصفان نیز در مباحثه تئوریک مجاب شده اند.
۲- از سوالات نسل جوان درباره ولایت فقیه که به دلیل ابهامات منطقی یا تحت تاثیر تخریب های غرض ورزانه وجود دارد ابهامی است که به عنوان "شبهه دور" معروف است در این مجال نه در مقام تبیین و نه در مقام پاسخ به آن هستیم چرا که تمام مطلعان مورد خطاب این یادداشت از محتوای شبهه و پاسخ های به آن آگاهی دارند اما برای این که اهمیت برطرف شدن این شبهه روشن شود فقط اشاره می شود که عالم و فقیه کم نظیری چون آیت ا... جوادی آملی در کتاب ولایت فقیه خود که می توان آن را جزو متقن ترین ، جامع ترین و موثرترین کتاب ها در تبیین و دفاع از ولایت فقیه دانست در پاسخ به سوالی ضمن ارائه استدلال برای دور بودن این شبهه از ولایت حضرت امام(ره) و آیت ا...العظمی خامنه ای، اما آن را در مرحله بقاء به طور کامل منتفی نمی دانند:«آ نچه در جمهوری اسلامی واقع شده از گزند محذور دور و از آسیب فرصت طلبی و فتنه خودمحوری و مانند آن مصون بوده است؛ زیرا مرجع تعیین صلاحیت، فقیهانی بوده اند که از طرف امام راحل(ره) منصوب شدند، و مجلس خبرگان، از ارتحال امام راحل(ره) پیرامون رهبری فقیهی بحث می کرد که فقهای شورای نگهبان از طرف او منصوب نشده بودند. البته در مرحله بقاء توهم محذور"دور" و مانند آن، خالی از مورد نیست. لکن اساس رهبری کنونی و تولی ولایت چنین والی، به دور از غائله "دور" بوده است.»
آنچه در ادامه این مساله مهم ضرورت دارد مورد بحث قرار گیرد این نکته است که قانون اساسی به درستی و با دقت برای اینکه روزی چنین شبهه ای قابل طرح نباشد در اصل ۱۰٨ خود تصریح می کند که انتخاب اولین مجلس خبرگان به عهده شورای نگهبان منصوب حضرت امام(ره) است و برای دوره های بعد این مجلس خبرگان است که نحوه تعیین صلاحیت و تمام موارد مربوط را تعیین می کند به عبارت دیگر خبرگان می تواند در تعیین صلاحیت های اعضای خود طبق صلاحدید روال دیگری جایگزین شرایط فعلی کند و چون مجلس خبرگان، وظیفه تصمیم گیری دراین باره را دارد، ادامه فعالیت شورای نگهبان برای بررسی صلاحیت ها، براساس انتخاب این مجلس صورت گرفته است و نه ولی فقیه.
درعین حال با توجه به اینکه ارائه مناسب و موثر این مباحث برای همه امری کاملا آسان نیست و در عمل هم می بینیم که این شبهه همچنان ذهن برخی را به خود مشغول کرده است پیشنهاد می شود مجلس خبرگان در اجلاسیه بعدی خود تدبیری بیندیشد و با تصمیمی شاید ساده که می تواندجایگزین کردن هیاتی به جای شورای نگهبان در بررسی صلاحیت ها باشد ضمن روشنگری فراگیری نسبت به گذشته، ریشه این شبهه را برای آینده کاملا از بین ببرد نگرانی از هزینه های ایجاد گروهی جدید نیز بی مورد است چرا که اولا چون این هیات هر٨سال یکبارنیاز به تشکیل شدن دارد و می تواند از سازوکارهای موجود از جمله دفاتر شورای نگهبان در استان ها در جمع آوری اطلاعات استفاده کند، هزینه بالایی تحمیل نخواهد کرد ثانیا به فرض هزینه بالا دور کردن شبهه از نظریه ولایت فقیه به عنوان رکن رکین نظام جمهوری اسلامی آن قدر اهمیت دارد که هزینه های مالی دربرابر آن کم اهمیت باشد.
این گونه به نظر می رسد که لازم است مجلس خبرگان هوشمندی قانون نویسان قانون اساسی برای دور بودن ولایت فقیه از هر شبهه ای را در صحنه عمل به عینیتی محسوس تر تبدیل کند. کاری که می توانست سال ها زودتر انجام شود و زمینه هرابهام یا ابهام افکنی را برطرف کند.
پی نوشت:
۱- ولایت فقیه آیت ا... جوادی آملی، ص۴۶۱
۲- اصل ۱۰٨قانون اساسی: قانون مربوط به تعداد و شرایط خبرگان، کیفیت انتخاب آنها و آیین نامه داخلی جلسات آنان برای نخستین دوره باید به وسیله فقهاء اولین شورای نگهبان تهیه و با اکثریت آراء آنان تصویب شود و به تصویب نهایی رهبر انقلاب برسد. از آن پس هر گونه تغییر و تجدید نظر در این قانون و تصویب سایر مقررات مربوط به وظایف خبرگان در صلاحیت خود آنان است.
* این یادداشت پیش از این در روزنامه خراسان مورخ شنبه ۱۹/۶/۱٣۹۰ با عنوان " پیشنهادی درباره نحوه بررسی صلاحیت کاندیداهای مجلس خبرگان"چاپ شده بود که با توجه به اجلاسیه اخیر خبرگان انتشار مجدد آن مفید به نظر رسید.
کیهان:مارش جنگ یا عزا؟
«مارش جنگ یا عزا؟»عنوان یادداشت روز روزنامه کیهان به قلم حسام الدین برومند است که در آن می خوانید؛۱- تحولات منطقه این روزها تحت تاثیر حمله احتمالی آمریکا به سوریه قرار گرفته است. هفته گذشته ابتدا آمریکایی ها بر طبل جنگ کوبیدند و حتی رسانه های آمریکایی زمان آن را پنج شنبه - ۲۹ آگوست - اعلام کردند ولی پس از آن بود که ولوم مارش جنگ کم و کم تر شد تا اینکه اوباما تصمیم گیری در خصوص حمله نظامی به سوریه را به کنگره واگذار کرد و بدین ترتیب تا تشکیل جلسه کنگره در نهم سپتامبر - ۱٨ شهریور - موضوع پر هیاهوی حمله واشنگتن به سوریه به تعویق افتاد اما بازار تحلیل ها و گمانه ها پیرامون بحث یاد شده در صدر رسانه های داخلی و خارجی همچنان داغ است.
نکته کلیدی که در این بحث دخالت دارد و بدون شک کمک می کند تا صورت مسئله به درستی مشخص شود و در پی آن تحلیل و شناخت صحیحی از موضوع بدست بیاید؛ «متغیر»ی به نام رژیم صهیونیستی است که همواره در تصمیم گیری ها و تصمیم سازی های مراکز قدرت در آمریکا نقش دارد.
وضعیت سیاست خارجی کاخ سفید به گونه ای طی دهه های اخیر پیش رفته است که گویا منافع درهم تنیده و گره خورده ای با تل آویو دارد.
در این میان فرقی هم نمی کند دموکرات ها بر سر کار باشند یا جمهوری خواهان قدرت را قبضه کرده باشند و برای همین است که هم بوش و هم اوباما بر تضمین منافع رژیم صهیونیستی متعهد می شوند و بدون لکنت زبان آن را علنی بیان می نمایند.
ناگفته پیداست این سیاست رازآلود آمریکایی ها خط حفظ موجودیت رژیم جعلی صهیونیستی را دنبال می کند.
از همین روی حتی در مواردی که جای فریبکاری و سناریوسازی و توطئه و... وجود ندارد واشنگتن باز هم بی محابا از اسرائیل حمایت می کند ولو اینکه هزینه سنگینی بپردازد.
به عنوان نمونه یادآور می شود دو سال و نیم پیش وقتی بحث شهرک سازی های رژیم صهیونیستی در اراضی اشغالی فلسطینیان در سازمان ملل بالا گرفت و ۱٣۰ کشور با صدور قطعنامه ای بر تجاوزات و اقدامات غیرقانونی و نامشروع اسرائیل مهر تایید زدند؛ آمریکا این قطعنامه را وتو کرد و دولت اوباما علی رغم ژست صلح طلبانه و دموکراتیک از ابزار دیکتاتورمآبانه «وتو» در شورای امنیت سازمان ملل استفاده کرد تا بقای رژیم جعلی اسرائیل را حفظ کند.
اما این اقدام آمریکا برای آنکه موجودیت رژیم صهیونیستی را صیانت کند مقارن با تحولات منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا در بستر بیداری اسلامی بود که ترجیع بند تحلیل ها و گزارش رسانه های غربی از حقیقتی دیگر خبر می داد؛ «آینده اسرائیل در خطر است!»...
پس از آن بود که سال گذشته گزارش ۱۶ نهاد اطلاعاتی آمریکا که بخش هایی از آن در فارین پالیسی منتشر شد نشان می داد اولا: ارزیابی این ۱۶ نهاد اطلاعاتی آمریکا این است که خاورمیانه بدون اسرائیل در آینده یک واقعیت غیرقابل انکار است و ثانیا: اسرائیل برای منافع ملی آمریکا زیانبار است.
گفتنی است؛ دقیقا در همین ایام بود که نتانیاهو به زبان آمد و عجزآلود گفت: «خطرات بی سابقه در کمین موجودیت اسرائیل است». اکنون نیز بر طبل جنگ کوبیدن آمریکا علیه سوریه و محور مقاومت ناشی از شرایط وخامت بار رژیم صهیونیستی است. چرا؟ بخوانید ...
۲- اینکه آمریکا به اصطلاح آرایش جنگی می گیرد و بیشتر از آن ارتش رسانه ای غربی ها موضوع حمله واشنگتن به سوریه را پمپاژ می نمایند و یا اکنون که نگاه ها به تصمیم کنگره درباره جنگ علیه سوریه دوخته شده است؛ همگی با بحث موجودیت رژیم صهیونیستی در ارتباط است.
اذعان لس آنجلس تایمز که اخیرا در قالب گزارشی آن را منتشر کرد قابل اعتناست که می نویسد؛ «آمریکا گفته است در هر صورت حمله به سوریه در جهت حفاظت از اسرائیل خواهد بود.»
گفتنی است که وقتی این حمله احتمالی از سوی اوباما به بهانه مجوز گرفتن از کنگره به تاخیر می افتد باز هم منابع رسانه ای غربی و عبری موضوع «اسرائیل» را به پیش می کشند و از جمله پایگاه صهیونیستی دبکا - نزدیک به موساد - این خبر را به بیرون درز می دهد که مسئولان اسرائیلی اعلام کردند اوباما بصورت محرمانه نخست وزیر اسرائیل را در جریان به تاخیر افتادن حمله نظامی به سوریه قرار داده است.
این تلاش های گسترده که به قیمت هزینه دادن آمریکا برای آغاز یک جنگ نظامی علیه سوریه است اعتراف به این واقعیت نیز هست که سوریه به عنوان بخشی از محور مقاومت توانسته علی رغم اراده و خواست قدرت های غربی بایستد و توان جبهه معارضه و تروریست ها به عنوان کارگزاران آمریکا و غرب در کارزار جنگ نیابتی در سوریه را به فروپاشی بکشاند.
پیروزی اسد و مردم سوریه بر معارضه و تروریست ها که براساس شواهد و قرائن غیرقابل خدشه است به وضوح نشان می دهد موازنه قدرت و قوا در منطقه به نفع جبهه مقاومت رقم خواهد خورد و اینجاست که آمریکا با حمله به سوریه، هدفگذاری خود را بر تغییر موازنه قوا قرار داده و به اصطلاح ساز جنگ را کوک کرده است.
به عبارت روشن تر، ناامید شدن آمریکا و غرب از پیروزی در جنگ نیابتی با سوریه باعث شده است که هزینه مواجهه و جنگ مستقیم را بپذیرد.
آمریکایی ها در دو سال گذشته پیرامون مواجهه با سوریه و حذف اسد از قدرت به منظور ضربه زدن به جبهه مقاومت دچار خطای در تحلیل و اشتباهات استراتژیک شده اند.
قریب به ۱۰ ماه پیش فارین پالیسی بر اشتباهات و خطاهای راهبردی در مواجهه با سوریه انگشت گذاشت و نوشت: «اوباما اوت ۲۰۱۱ طی بیانیه ای کتبی اعلام کرد وقت آن رسیده که بشار اسد کنار برود اما ۴۵۲ روز پس از آن موضع گیری همچنان در قدرت است.»
اکنون باید خاطرنشان کرد که اسد و سوریه پس از ۷٣۰ روز از اراده آمریکا و غرب همچنان مقاوم ایستاده اند و این حاکی از آن است که شرایط منطقه و توان جبهه مقاومت دچار تحولات عمیقی شده و نسبت به دهه های گذشته از اقتدار به مراتب بیشتری برخوردار است.
به عبارت دیگر؛ دوره ای که آمریکا خود را «فعال مایشاء» بر افکار عمومی منطقه جا زده بود و برخی می پنداشتند هر رویداد و اتفاقی ساخته و پرداخته طراحی های به اصطلاح پیچیده اتاق های فکر و فرمان آمریکایی است سپری شده است.
٣- اکنون سوال این است که آیا حمله احتمالی آمریکا به سوریه، حاشیه امن موقتی برای اسرائیل ایجاد می کند؟
پاسخ به این سوال ها و نظایر آن منفی است چون وقتی آمریکا برای حفظ موجودیت اسرائیل گزینه نظامی علیه سوریه را انتخاب می کند باید بداند که مسئله فقط به سوریه ختم نخواهد شد و این کشور بخشی از جبهه مقاومت است که واکنش از این نقطه به اقدام نظامی آمریکا غیرقابل پیش بینی و غیرقابل محاسبه است.
مشکل آمریکایی ها این است که نمی توانند به طور مشخص پیامدهای حمله احتمالی به سوریه را ارزیابی کنند. این مشکل جدا از مشکلات داخلی آمریکا برای آغاز یک جنگ جدید است.
یعنی اگر آمریکا با دو چالش «افکار عمومی» و «اقتصاد» برای هرگونه جنگ و درگیری دست و پنجه نرم می کند مشکل بزرگ تر آن است که شاید هدف گذاری نهایی آنها برای جنگ علیه سوریه- بخوانید نجات اسرائیل- به بن بست بخورد و از قضا یک نقض غرض رخ بدهد و جنگ علیه سوریه به عنوان کاتالیزوری عمل نماید که صدای ناقوس مرگ رژیم صهیونیستی زودتر به گوش برسد.
بنابراین اگر چه اسرائیل مشوق آمریکا در حمله به سوریه است و در همین راستا هدف آمریکا از حمله به سوریه تامین امنیت اسرائیل ارزیابی می شود ولی پیامد اصلی این حمله هراس استراتژیک آمریکاست که مبادا موجودیت رژیم صهیونیستی در واکنش جبهه مقاومت به حمله نظامی علیه سوریه آنچنان به خطر بیفتد که طومار این رژیم جعلی زودتر از ارزیابی های اطلاعاتی و راهبردی غرب پیچیده شود. اینکه تصمیم حمله به سوریه فعلاً به تعویق افتاده را می توان ناشی از همین نکته دانست.
البته تظاهرات فراگیر ضد جنگ در آمریکا به اضافه بحران اقتصادی در آمریکا عوامل دیگری هستند که در مرتبه بعدی کار را برای تصمیم گیری واشنگتن سخت کرده است.
ژنرال مارتین دمپسی رئیس ستاد مشترک ارتش آمریکا در نامه اخیر خود به کمیته نیروهای مسلح کنگره این کشور هزینه حمله به سوریه را ماهانه بیش از یک میلیارد دلار اعلام کرده است و این در حالی است که آمریکا بیش از ۱۷ هزار میلیارد دلار کسری بودجه دارد. و اگر با این اوصاف حمله به سوریه به بهای تسریع در روند اضمحلال رژیم صهیونیستی نیز باشد آن وقت یک راه بیشتر برای دولت اوباما که مدعی «دیپلماسی هوشمند»! است باقی نمی ماند؛ «تعویق حمله به سوریه را به تعلیق تبدیل نماید.» در غیر این صورت کابوها باید به فکر مارش عزا برای صهیونیست ها باشند.
جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته
«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در ان می خوانید؛هفته جاری ملت ایران در ماتم چشمه جوشان علم الهی، خزانه دار علوم نبوی و پاسدار دانش علوی، حضرت صادق آل محمد(ص) عزادار بود. شاگردان مکتب جعفری در سراسر جهان در این ماتم، لباس عزا بر تن کرده و اشک های حزن و اندوه از دیدگان فرو باریدند.
جنت البقیع در این هفته، داغدارتر از همیشه و گریان تر از هر زمان دیگر سوگوار غروب ششمین گوهر تابناک آسمان امامت بود که در این مکان آرام گرفته ولی پیروان منصور دوانیقی هنوز همچنان بر خاکدان تیره جهل می کوبند و خصومت و کینه توزی خود را با خاندان عصمت و طهارت پنهان نمی سازند. متأسفانه علیرغم آنکه ابعاد شخصیتی امام صادق(ع) به اندازه ای جامع و برجسته است که افزون بر شیعیان، علمای اهل سنت نیز توجهی ویژه به آن حضرت داشته و برتری علمی ایشان را ستوده اند، ولی بر اثر جمود و جهالت سلفی ها و تکفیری، بقیع شریف همچنان در مظلومیت بسر می برد و مورد تاخت و تاز دشمنان عنود است.
روز سه شنبه هفته جاری چهاردهمین اجلاس خبرگان رهبری در تهران آغاز بکار کرد و نمایندگان طی دو روز به بررسی دستور کار این نشست پرداخته و در جلساتی نیز میزبان مسئولینی بودند تا در جریان اوضاع و شرایط مهم بین المللی و داخلی قرار گیرند. خبرگان در پایان نشست دو روزه خود، دیروز بیانیه ای صادر کرد.
در این هفته همچنین شوراهای اسلامی شهر و روستا چهارمین دوره فعالیت خود را از سرگرفتند و اعضای این شوراها که همزمان با انتخابات ریاست جمهوری با رأی مردم برگزیده شده بودند، فعالیت چهار ساله خود را برای یاری دستگاههای اجرایی و کمک به سامان دهی امور شهری آغاز کردند. قطعاً این شوراها در صورت دقت کارشناسی و مدیریت علمی می توانند بازویی مجرب در اداره امور شهری بوده و بار بزرگی را از روی دوش قوه مجریه بردارند.
این هفته در مسائل خارجی، بحران سوریه، مهمترین موضوع خبری رسانه های جهان بود. آمریکا از چندی پیش حمله نظامی به سوریه را در دستور کار قرار داده و بهانه آنرا، استفاده دولت سوریه از سلاح شیمیایی علیه مخالفان عنوان کرده است، اتهامی که هنوز هیچ مرجع مستقلی آنرا تأیید نکرده و حتی گروه تحقیق سازمان ملل نیز که هفته جاری از مناطق مورد ادعا بازدید کرد هیچ گزارشی درباره تحقیق خود و اینکه دولت سوریه متهم باشد منتشر نکرده است.
این درحالی است که گسترش موج مخالفت های بین المللی علیه تصمیم آمریکا در هجوم نظامی به سوریه به حدی بود که آمریکا را وادار کرد تا برنامه حمله اش را به هم بزند و آنرا به تعویق بیندازد، هر چند حمایت کنگره را بهانه تعویق حمله خود قرار داده است.
مخالفت مجلس انگلیس با شرکت در جنگ علیه سوریه نیز اتفاق مهم و در عین حال کم سابقه ای بود که در به هم ریختن طرح برنامه ریزی شده آمریکا تاثیر داشت. انگلیس، به خصوص در طول دو دهه اخیر، متحد اصلی آمریکا در سیاست های بین المللی و در طرح های مداخله گرانه نظامی آمریکا بوده است. کنار کشیدن انگلیس، به منزله شوک بزرگی بود و موجب شد دولت آمریکا خشم علیه انگلیسی ها را به دل بگیرد. از این رو گزارش شده است آمریکایی ها، انگلیسی ها را از شرکت در جلسات مربوط به بحران سوریه منع کرده اند.
با منزوی تر شدن دولت آمریکا در سطح بین المللی، اکنون فقط فرانسه است که هنوز در کنار آمریکا قرار دارد هر چند در مجلس فرانسه نیز مخالفت ها با شرکت این کشور در جنگ افروزی آمریکا درحال گسترش است. در منطقه نیز، به جز برخی دولت ها از جمله عربستان، ترکیه و امارات که علناً از اقدام نظامی آمریکا حمایت کرده اند، بسیاری از دولت های دیگر، علیرغم فشارها و تبلیغات گسترده تمایلی برای همراهی آمریکا نشان نداده اند.
اکنون عمده تلاش دولتمردان آمریکا به راضی کردن نمایندگان در کنگره آمریکا متمرکز شده است و حامیان جنگ در دولت، به هر موضوعی متوسل می شوند تا نمایندگان را تحریک کرده و آنها را به رأی مثبت به حمله نظامی وادار سازند تا آنها را در عواقب غ?رقابل پیش بینی ماجراجویی نظامی در سوریه شریک سازند.
آنچه که از جوانب امر به نظر می رسد این است که دولت آمریکا مصمم است به هر قیمتی حمله نظامی علیه سوریه را عملی کند، زیرا آن حمله را برای اعاده اعتبارش، که در پی شکست های متوالی شورشیان و پیروزی های دولت سوریه زیر سوال رفته است، حیاتی می داند. با اینحال بسیاری از ناظران تاکید دارند که هرگونه ماجراجویی نظامی در سوریه می تواند آمریکا را در بحرانی عمیق فرو ببرد و شرایطی، چه بسا بغرنج تر از عراق و افغانستان برای آمریکا ایجاد نماید که بیرون آمدن از آن باتلاق بسیار دشوارتر از موارد قبلی باشد.
این هفته، مصر شاهد کاهش درگیریها و خشونت ها بود که البته علت اصلی آن نیز، به کارگیری سرکوب و برخوردهای بسیار خشن از سوی حاکمان نظامی بوده است. نظامیان مصری و دولت دست نشانده آنها، با تظاهرات مسالمت آمیز مردم که خواستار آزادی رئیس جمهور مشروع بود با وحشی ترین شکل برخورد کردند که این حوادث به کشته شدن صدها نفر منجر شد.
این هفته، قوه قضائیه مصر که تحت سیطره نظامیان می باشد ۱۱ نفر از مسئولان اخوان المسلمین را به حبس ابد محکوم کرد، این درحالی بود که هیچ دادگاه صالحی برای صدور این حکم معرفی نشد و هیچگونه روال عادی دادرسی در جریان نبوده است.
به نظر می رسد نظامیان حاکم بر مصر سیاست برخورد مشت آهنین را پیش گرفته اند و رفتار و اقدامات آنها هیچ توجیه منطقی و قابل پذیرش ندارد، علت این رفتار نیز افزایش مخالفت افکار عمومی مصر با نظامیان و همچنین جدا شدن سیاستمداران از نظامیان می باشد که در ابتدا فریب نظامیان را خوردند و با آنها، علیه مرسی، متحد شدند.
سالت:مدیریت جهادی؛راه چاره چه کنم چه کنم های دولت
«مدیریت جهادی؛راه چاره چه کنم چه کنم های دولت»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندری است که در آن میخوانید؛تقریبا یک ماه از زمان حضور آقای دکتر روحانی در پاستور می گذرد و در این مدت بحمدالله کلیه ارکان و دستگاه های نظام به تاسی از رهنمودهای داهیانه رهبر معظم انقلاب با تعاملی مثبت و نگاهی حمایتی سعی کرده اند تمام بسترهای لازم را برای موفقیت دولت در ماموریت های اصلی و و عده هایی که به مردم به خصوص در حوزه های اقتصادی و معیشتی داده، فراهم کنند. مجلس شورای اسلامی با رای قاطع به وزرای اقتصادی دولت بر این رویکرد حمایتی صحه گذاشت و نشان داد که آماده است همکاری و همراهی های لازم را برای استمرار امیدی که در کشور به تدبیرهای دولت یازدهم به وجود آمده، داشته باشد.
قوه قضائیه، مجلس خبرگان رهبری، مجمع تشخیص مصلحت نظام، سپاه، بسیج و سایر ارگان های حکومتی و دولتی نیز به انحاء مختلف بر تعامل مثبت با دولت و بسیج کلیه امکانات و منابع در دسترس شان برای نیل به اهداف اصلی دولت یازدهم تاکید کرده اند. به علاوه این حمایت های معنوی، کلیه زیرساخت های اقتصادی و عمرانی کشور که در چند سال گذشته از رشد و توسعه فوق العاده ای برخوردار بوده است به عنوان سرمایه ای بی بدیل در اختیار دولت تدبیر قرار دارد تا بتواند به امیدها و انتظارات عمومی پاسخ دهد. علی رغم تمام این حمایت ها اما جریانی خاص در درون دولت از همان روزهای اول به بهانه واقع نمایی از اوضاع اقتصادی کشور مرتب در ساز بحرانی بودن شرایط اقتصادی دمیده است و هر روز خبرهای منفی از پاستور و برخی وزارتخانه ها منتشر می شود که نه تنها امیدهای به وجود آمده را استمرار نمی دهد بلکه دل مردم را خالی
می کند و رای دهندگان را نا امید!
یک روز می گویند منابع مالی برای پرداخت یارانه ها نداریم، یک روز می گویند نمی توانیم درآمدهای بودجه سال ۱٣۹۲ را محقق کنیم، یک روز بی خانمان ها را تهدید می کنند که یا مسکن مهر بخواهید یا تورم، یک روز بر رشد منفی اقتصادی کشور تاکید می کنند، روز دیگر می گویند با این خیل بیکاران چه کنیم و... .
تواتر این اخبار به قول فقها باعث این ارتکاز می شود که گویا دستور کار و یا سازماندهی وجود دارد که برخی با اهداف مشخص به اسم واقع نمایی مرتب دست به سیاه نمایی های اقتصادی می زنند. قصد نیت کاوی نداشته و نداریم اما نمی توانیم چشمانمان را بر انگیزه های آشکار و پنهان جریانات حاشیه ای نیز ببندیم. یک درصد هم که احتمال داده شود برخی می خواهند با این سیاه نمایی ها "جام زهر" را در موضوع تحریم ها پر کنند باید دلسوزان دولت اعتدال را برانگیزاند.
هر چند این رویه با اعتراض برخی رسانه های نزدیک به دولت نیز همراه بوده و در یکی از روزنامه های خود نوشتند که "دولت تدبیر، کمی هم تدبیر به خرج دهد!" این جریان خاص شاید تصور می کند که افکار عمومی در دولت یازدهم از کره مریخ به درون مرزهای ایران پرتاب شده است و مردم چند ماه و چند سال پیش را فراموش کرده اند که علی رغم تمام فشارها و تحریمها هر روز یک خبر مسرت بخش اقتصادی و علمی را از گوشه گوشه این مملکت می شنیدند و حرکت رو به جلو کشور کاملا ملموس مشاهده می کردند. رئیس جمهور سابق حتی روز آخر از پروژه های عمرانی خود سرکشی کرد اما به یک باره برخی تلاش کردند از فردای ۱٣ مرداد همه پیشرفت های کشور را در محاق چه کنم چه کنم ها ببرند. هیچ کس نمی تواند منکر فشار تحریم ها شود اما چه در دولت فعلی و چه در دولت قبل همه بر این مهم قائلند که آشفتگی اوضاع اقتصادی تنها ٣۰ درصد متاثر از تحریم هاست و ۷۰ درصد به مدیریت داخلی و نحوه استفاده از ظرفیت های درونی کشور بر می گردد. این ۷۰ درصد امروز در اختیار دولت یازدهم است. چه شده کسانی که مدعی نقش موثر مدیریت داخلی بودند امروز خود را خلع ید می بینند. واقعیت این است جریانات حاشیه ای که تحریم ها را بزرگ نمایی می کنند خیر و صلاح دولت را نمی خواهند.
دولت تدبیر و امید با در اختیار داشتن چهره های شناخته شده و مسبوق به سوابق روشن انقلابی می تواند این ۷۰ درصد را به بهترین نحو مدیریت کند و با دلگرمی به حمایت های معنوی رهبر معظم انقلاب و سایر ارکان نظام و همچنین با توسل به زیرساخت های اقتصادی در درون کشور آثار منفی تحریم ها را به حداقل برساند.
منتهی شرط موفقیت در این مدیریت اتخاذ یک رویکرد کاملا جهادی است. با مدیریت اداری و متداول نمی توان از این شرایط عبور کرد. چه برسد به اینکه برخی به علت کهولت سن و یا خدای ناکرده بی رغبتی بخواهند دو سه ساعت صبح کار کنند، دو سه ساعت هم عصر!
مدیریت جهادی در مقابل مدیریت اداری قرار دارد و یکی از تجارب گرانبهای انقلاب اسلامی در مواجهه با شرایط سخت نظامی و اقتصادی است. به تعبیر مقام معظم رهبری خطاب به دشمنان ملت ایران "آنها نمی فهمند که خود آنها در سه دهه گذشته ملت ایران را در قبال تحریم ها واکسینه کرده اند." ویروس ضعیف شده تحریم در ٣۵ سال گذشته فرصت ها و راه حل های جدیدی را پیش روی جمهوری اسلامی قرار داده و عناصر خود محافظتی و مقاومتی را بیدار کرده است.
رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر رئیس جمهور و اعضای هیئت دولت خدمت و مدیریت جهادی را یکی از شاخصه های دولت مطلوب اسلامی بر شمردند و ضمن توصیه به دولتمردان در اتخاذ این رویکرد فرمودند:" در زمینه خدمت، کار را باید جهادی کرد؛ جهادی به معنای بی قانونی نیست.
دوستانی که ما سالها با خیلی از شماها کار کردیم - با بسیاری از شما برادرها در زمینه های مختلف همکاری داشتیم - می دانید روحیه من را، من آدم دعوت کننده به بی قانونی نیستم؛ بشدّت ضدّ این بی قانونی هستم، امّا معتقدم در همان چهارچوب قانون، دو جور می شود کار کرد: یک کار، کار مرسوم اداری، یک کار، کار جهادی. کار جهادی یعنی از موانع عبور کردن، موانع کوچک را بزرگ ندیدن، آرمانها را فراموش نکردن، جهت را فراموش نکردن، شوق به کار؛ این کار جهادی است. کار را باید جهادی انجام داد تا ان شاءالله خدمت بخوبی انجام بگیرد."
مآلا باید متذکر شویم تنها راه حل چه کنم چه کنم های دولت مدیریت جهادی با تکیه بر ظرفیت های درونی کشور است. دولت باید قطار رو به جلو کشور را هر چه سریع تر به حرکت درآورد و رئیس جمهور محترم با لباس جهاد در قرارگاه مدیریت اقتصادی کشور ظاهر شود. قوت قلب مردم به نشاط ، تدبیر و دلگرمی های رئیس جمهور و اعضای کابینه است و مطمئنا تدبیر رئیس جمهور مانع از ناامیدی مردم خواهد شد. ان شاء الله
آفرینش:روسیه و نگاه استراتژیک به سوریه
«روسیه و نگاه استراتژیک به سوریه»عنوان سرمقاله روزنامه آفرینش به قلم علی رمضانی است که در آن می خوانید؛پس از به کارگیری سلاح شیمیایی در نزدیک دمشق همزمان با طرح حمله به سوریه از سوی غرب پنج عضو دائم شورای امنیت جلسه ای غیرعلنی درباره سوریه، برگزار نمودند و نمایندگان روسیه وچین آن را ترک کردند. در این حال از آنجا که تصمیمات و اقدامات روسیه به عنوان یکی از حامیان اسد و اعضای دائم شورای امنیت در موضوع سوریه بسیار تاثیرگذار است بسیاری براین نظر بودند که روس ها در قبال دریافت امتیازاتی تن به دخالت غرب در سوریه خواهد داد.اما اگر با نگاه واقع گرایانه به رویکرد های روسیه در بحران سوریه پس از حمله شیمیایی داشته باشیم ذکر چند نکته مورد بررسی است..
نخست اینکه با نگاهی به تاریخچه و همچنین رویکرد روسی مسکو در بحران سوریه رفتار مسکو در مدیترانه باید گفت هر چند شوروی بعد از فروپاشی عملا دوره ای از خلا حضور را تجربه کرد. اما در بهار عربی و سقوط لیبی به عنوان متحد روسیه مسکو را در اندیشه حضور جدی و مقاومت در برابر حضور بیشتر ناتو غرب انداخت. در این راستا در دو سال گذشته جدا از افزایش حضور نظامی در واکنش به افزایش تحرکات ناوگان ناتو ناوهای خود را به مدیترانه اعزام کرده و با تشکیل بخش مجزای مسئول گروه عملیاتی نیروی دریایی در دفاع از منافع روسیه در مدیترانه و ایجاد یک اسکادران عملیاتی در دریای مدیترانه در گذشته اهمیت امنیتی کنونی مدیترانه برای مسکو را یاداور شده است. در این بین از آنجا که برتری نظامی و توان مدیریت در مدیترانه، اهمیت ویژه ای دارد. روسیه شکست خورده در بالکان و شمال آفریقا عملا طرطوس و سوریه را تنها پایگاه مطمئن باقی مانده در خاور مدیترانه دید و حاضر به ترک این بخش از منافع خود به سادگی نیست.
دوم آنکه هر چند رفتار شناسی گذشته رویکرد روسیه در تعامل با غرب نشان میدهد که روسیه در بزنگاه های اصلی بحران حاضر به معامله با امریکا در بحران است. اما شرایط کنونی تا حدودی متفاوت با گذشته است و روسیه کنونی با درک معما و فضای ژئوپلتیکی در خاورمیانه براین اعتقاد است که آینده تغییرات امنیتی و مناسبات شرق و غرب با سرنوشت سوریه تعریف میشود همین امر موجب خواهد شد که مسکو صرفا به واکنش های مصنوعی نسبت به سوریه نیندیشد و با رویکردهایی پیشگیرانه و اقدامات بازدارنده وضعیت موجود در خاورمیانه مدیریت کند.
سوم اینکه در واقع در دکترین امنیت ملی و سیاست خارجی روسیه دشمن حذف شده و با غرب در مسیر جدیدی از رقابت و همکاری قرار دارد. در این حال هر چند بعد از ماجرای اسنودن روابط روسیه و امریکا وارد تنشهایی شد و اکنون روسیه و امریکا در مورد بحران سوریه به اختلاف نظر جدید رسیده اند اما باید گفت که غرب نیز تلاش نمیکند منافع استراتژیک مسکو را با خطر جدید و نوعی رویارویی همه جانبه بدل کند. در واقع غرب و بویژه اتحادیه اروپا تلاش می کند تا به درک فضای نوین منطقه ای و نوع نگرش استراتژیک کرملین به روسیه موضوع سوریه منجر به رویارویی نظامی و تبدیل به جنگ تمام عیاری بین روسیه و امریکا و برخی از کشورهای غربی نگردد لذا طرح هایی چون حمله محدود عقب کشیدن برخی از شرکای غربی روسیه و همچنین امریکا از حمله به سوریه در این راستا قابل تحلیل است.
حمایت:حاشیه پر رنگ تر از متن
«حاشیه پر رنگ تر از متن»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم علی تتماج است که ر آن می خوانید؛نشست سران گروه ۲۰ به میزبانی روسیه از امروز آغاز می شود. نشستی که سران و مقامات ارشد ۲۰ کشور به اصطلاح اقتصادی جهان در آن حضور دارند. میزبانی روسیه مولفه ای است که بر اهمیت این موضوع افزوده است؛ زیرا مسکو تلاش دارد تا از این میزبانی برای نمایش جایگاه جهانی خود به غرب استفاده کند. هر چند که محور کاری گروه ۲۰ را موضوع های اقتصادی جهان تشکیل می دهد اما روند تحولات نشانگر مولفه های مهم دیگری در حاشیه این نشست است که عملاً بر متن و شالوده آن تأثیرگذار خواهد بود.
مهمترین موضوع در این نشست تقابل های گسترده میان آمریکا و روسیه است. در طی هفته های اخیر تنش ها میان دو کشور در صحنه جهانی شدت گرفته است به گونه ای که هر کدام تلاش دارند تا از هر فرصتی برای رسیدن به اهداف خود بهره برداری کنند.
مهمترین حوزه اختلافی میان دو کشور را تحولات سوریه تشکیل می دهد. آمریکا تلاش دارد تا ادعای اوباما مبنی بر اقدام نظامی را به امری جهانی مبدل سازد در حالی که در مقابل روسیه خواستار پایان دخالت های آمریکا در سوریه است. هر چند که اختلاف میان این دو کشور درباره سوریه سابقه ای دو سال و نیمه دارد؛ اما این روزها این تنش ها ابعاد گسترده تری به خود گرفته است به گونه ای که برخی منابع از رویارویی نظامی دو کشور در برابر یکدیگر خبر می دهند.
اکنون نشست گروه ۲۰ در حالی برگزار می شود که دو کشور دو هدف را در قبال یکدیگر پیگیری می کنند. نخست آنکه در مراوده های دو جانبه دیدگاه یکدیگر را در قبال سوریه تغییر دهند و به نوعی رقیب را به پذیرش خواسته های خود وادار سازند. دوم آنکه با رایزنی های گسترده در میان اعضا گروه ۲۰ نگاه آنان را با دیدگاه خود همسو سازند تا در فضای یارگیری بتوانند خواسته های خود را به دیگری تحمیل کنند.
به عبارتی دیگر نشست گروه ۲۰ را می توان صحنه رقابت میان روسیه و آمریکا دانست که محور اصلی آن را نیز تحولات سوریه تشکیل می دهد. هر کدام تلاش دارند تا دیگری را در حاشیه قرار دهد و در عرصه دیپلماتیک خواسته خود را به دیگری تحمیل کند. بر این اساس نشست گروه ۲۰ عملاً از حوزه اقتصادی خارج و به میدانی برای رقابت دو رقیب با یکدیگر مبدل می شود.
رقبایی که تحقق اهداف و دیدگاه خود در قبال سوریه را مهمترین هدف خود در این نشست می دانند و با برنامه های همه جانبه در این نشست حضور خواهند داشت. تحولات دو روز نشست گروه ۲۰ نشان خواهد داد که کدام یک توانسته اند اهداف خود را در برابر دیگری محقق سازند. بر این اساس است که بسیاری سرنوشت تحولات سوریه رابه نشست مذکور نسبت می دهند و آن را زمینه ساز تصمیم گیری نهایی روسیه و آمریکا می دانند.
مردم سالاری:مردم فراموش شده سوریه در وضعیت فعلی
«مردم فراموش شده سوریه در وضعیت فعلی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالری به قلم
عبدالرحمن حسنی فر است که در آن می خوانید؛ این روزها خبر ناگواری علاوه بر وضعیت جنگی موجود در سوریه در رسانه ها منتشر شده مبنی بر اینکه در این سرزمین از سلاح های نامتعارف(شیمیایی)استفاده شده است.موضوعی که باعث شده از یک طرف سازمان ملل بازرسانی را برای بررسی این موضوع به سوریه بفرستد و از طرف دیگر کشورهایی چون ایالات متحده آمریکا، انگلستان و فرانسه به فکر اقدام نظامی علیه نظام اسد افتاده اند. اینکه چه کسی این اقدام را علیه مردم این خاک انجام داده موضوعی جدی و مهم است.
حمله با سلاح های نامتعارف علیه مردم بی دفاع امری مذموم و ناجوانمردانه است؛ موضوعی که حتی در مورد سلاح های متعارف هم قابل اتلاق است چه برسد به اینگونه سلاح ها.بحث استفاده از سلاح های شیمیایی، موضوعی شده است تا کشورهای غربی خواستار حمله به سوریه باشند و در مقابل، نظام اسد هم ادعا می کند این بهانه ای است برای حمله به سوریه و از جانب معارضانشان طراحی شده است.
آنچه در این میان مهم است وضع مردم سوریه در حال حاضر است. مردم سوریه خصوصا در جاهایی که گرفتار درگیری و نزاع هستند هر روز که می گذرد اوضاعشان مسلما وخیم تر می شود. هیچ جامعه و مردمی در وضعیت ناامنی و جنگ نه تنها نمی تواند به فکر آینده خود باشد حتی سر راحت هم نمی تواند بر بالین بگذارد. جامعه در این شرایط گرفتار ترس و وحشت عمومی است. سوالات ذیل در این فضا قابل طرح است:
- آیا مردم سوریه به این وضع راضی هستند؟
- آیا خود مردم سوریه در شکل دهی به وضع فعلی دست داشتند؟
- کشورهای دخیل در موضوع سوریه چه نفعی می برند؟
- آیا منافع مردم سوریه با منافع کشورهای دخیل و درگیر به نفع مردم سوریه هم هست؟
موضوع سوریه که موضوعی تقریبا بین المللی شده بخش عمده خاورمیانه، تعدادی از قدرت های آسیایی چون روسیه و چین و بخشی از اروپا و ایالات متحده آمریکا و بخشی از آفریقا و سازمان های بین المللی را در برگرفته است. همین دال بر بین المللی بودن موضوع سوریه است.
هر کشوری ممکن است به دلیلی در کنار مخالفان یا موافقان نظام اسد باشد ولی نکته مهم این است که به نظر می آید بین المللی شدن موضوعی در حالت شدید و درگیری و جنگ که سطوح متفاوتی هم دارد مسلما به نفع مردمی که گرفتار آن هستند نیست و این نکته را باید همه سیاستمدارن هر جامعه ای درک کنند که موضوعات خود را باید در سطوح پایین تر مثل سطح دیپلماسی در عرصه بین الملل پیش ببرند و نگذارند موضوعاتشان از ورای مرزها حل شود.
کافی است که نظام سیاسی در معرض تهاجم کشورهایی قرار بگیرد هر کشوری مسلما نفع خود را در قبال آن تعریف می کند و متناسب با توانش آن را دنبال می کند و این موضوع مسلما و حداقل در کوتاه مدت به نفع مردم آن جامعه نخواهد بود؛ اتفاقی که در سوریه روی داده و تا به اکنون بنا بر آمار یکی از رسانه ها قریب ۱۱۰ هزار نفر کشته رو دست مردم این دیار باقی گذاشته است،این غیر از نابودی ها و خرابی های زیرساختی مادی و تبعات و جنبه های روانی این موضوع است که سال های سال درست نخواهد شد.
بهار:نگاه سیاسی به اصلاحی اقتصادی
«نگاه سیاسی به اصلاحی اقتصادی»عنوان سرمقاله روزنامه بهار به قلم بایزید مردوخی است که در آن می خوانید؛مخالفت مجلسی ها با فوریت اصلاح بودجه سال ۹۲ را جدا از منظر اقتصادی و تاثیرات آن، باید از منظر سیاسی نیز بررسی کرد. از منظر اقتصادی این مخالفت، تحلیل ساده ای دارد و می توان گفت اگر مجلسی ها نگاهی اقتصادی به این اصلاحیه و فوریت تصویب آن داشتند، متوجه می شدند که دولت برای بعضی از بندها و ردیف های بودجه سال جاری هیچ پولی ندارد.
اعتبار در نظر گرفته شده و هزینه ها نیز مشخص است اما پولی نیست که بتوان این بندها و ردیف ها را اجرایی کرد. این امر مشکلات بسیاری را با خود همراه خواهد کرد. ادامه وضعیت کنونی رکود بیشتری را به اقتصاد کشور تزریق می کند، آنچه از طریق بودجه روی اقتصاد کشور اثر می گذارد، پولی است که دولت به واسطه مصوبات بودجه در بخش های مختلف خرج می کند و این پول به رونق در بخش های مختلف منجر می شود.
این در شرایطی است که دولت رقم قابل توجهی به بخش های مختلف بدهکار است و باید این بدهی انباشته شده را بپردازد تا فعالیت دستگاه های مختلف ادامه پیدا کند، اما کسری بودجه و دست خالی دولت مانع از پرداخت این بدهی ها یا به تعویق افتادن پرداخت بدهی های انباشته شده می شود و ادامه فعالیت را برای بخش های مختلف همچون پیمانکاران سخت و حتی غیرممکن می کند.
این امر همچون زمانی است که به بیماری که به آخرین توان ادامه حیات رسیده است، یک شوک مرگ آور وارد شود، طبیعی است که این بیمار توان مقابله با شوک جدید را ندارد. برای نجات اقتصاد کشور، باید بسیار سریع بودجه اصلاح شده در اختیار دولت قرار بگیرد، اصلاح به این معنی که جابه جایی هایی در اعتبارات و فصل ها صورت بگیرد تا دولت بتواند بدون مشکل قانونی کارها را سر و سامان دهد و منابع مورد نیاز را به دست بیاورد.
نکته ای که در این میان باید به آن توجه کرد و لازم است نمایندگان مجلس به صورت ویژه به آن توجه کنند، این است که در اصلاحیه بودجه ای که دولتی ها ارائه کرده اند، یکی از منابع پیش بینی شده برای درآمدزایی دولت صندوق توسعه ملی است. استفاده از صندوق توسعه ملی به هر میزان و هر درصدی که باشد، راهی را می گشاید که با علت وجودی صندوق توسعه ملی مغایرت دارد و امید است که نمایندگان به این نکته توجه کنند.
بهتر بود دولت به جای استفاده از صندوق توسعه ملی برای بودجه، راهی در پیش می گرفت که بخش خصوصی را برای استفاده از منابع این صندوق برای گسترش سرمایه گذاری در پروژه های اقتصادی ترغیب کند. اثر دیگر مخالفت مجلس، از بین بردن زمینه امیدی است که در جامعه شکل گرفته بود و همگان امیدوار بودند با روی کار آمدن دولت یازدهم، رونق اقتصادی شکل می گیرد و اقتصاد کشور از وضعیت کنونی خارج می شود، اما مخالفت مجلسی ها با قدم نخست اصلاح سند دخل وخرجی که نیازمند اصلاح است، راه خروج را سخت تر خواهد کرد.
این مخالفت از منظر سیاسی نیز باید مورد توجه قرار بگیرد که می تواند دلایل مختلفی داشته باشد، اما باید به این موضوع توجه کرد که این امر به معنی این نیست که اکثریت مجلسی ها علاقه ای به همراهی با دولت ندارند و نمی خواهند در اقتصاد کشور گشایشی حاصل شود بلکه به نظر می رسد این مخالفت ها کمی تحت تاثیر رویکرد سیاسی است که در زمان ارائه اصلاحیه بودجه بر مجلس حاکم بوده و باعث شده است که فوریت اصلاحیه رای نیاورد.
همچنین ممکن است به دفاع نماینده دولت نیز بازگردد که نتوانسته است مجلسی ها را قانع کند، اما باید به این نکته توجه کرد که درباره کاستی های بودجه ای و مشکلاتی که با خود همراه می کند باید نگاه اقتصادی حاکم می شد و به مشکلاتی که با خود همراه می کند، توجه می شد تا زودتر دخل وخرج ۹۲ اصلاح شود و از بار مشکلاتی که ایجاد می کند، بکاهد.
ابتکار:تصور کن سوریه ای دیگر را!
«تصور کن سوریه ای دیگر را !»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم اشکان بنکدار جهرمی است که در آن می خوانید؛این روزها عناوین نخست برنامه های خبری دنیا را بحران سوریه به خود اختصاص داده. بحرانی که به صورت روزافزون در حال گسترش است و تاوان آن را تنها مردم بی گناه آن کشور با تمام نا توانی خود پرداخت می کنند. نزدیک به دو هفته است که از بمباران شیمیایی بخشهایی از حومه دمشق می گذرد ولی وجدان بشری هنوز درگیر این رویداد وحشتناک است.
رویدادی که هیچ روح انسانی در قبال آن نمی تواند بی تفاوت به نظاره بنشیند. چگونه می توان تصور کرد گروهی (هر کدام از طرفین که باشد) برای رسیدن به مطامع سیاسی خود در جهت بنا نمودن پایه های حکومت خویش این چنین بی رحمانه دست به قتل عام غیر نظامیانی بی گناه بزند.
مگر قربانیان این واقعه ی تلخ چه کسانی بودند که شایسته مرگ تشخیص داده شدند؟ کودکانی که بی اطلاع از همه جا، به جای مشاهده ی لبخند مادر، در صبحگاهی غمبار با رعشه های او روبرو شدند و در کنار مادر، خود نیز جان باختند. دختران جوانی که هزاران آرزوی خود را با گاز سمی و خون و خفگی به قعر خاک بردند. مادران و پدرانی که به جای نگاه پر محبت به فرزاندانشان با چشمانی خیره از تأثیر گاز سمی سارین بر سبوعیت حاکم بر روابط انسانهای این دنیا شهادت دادند. پیرمردان و پیر زنانی که می خواستند نوه هایشان را در آغوش خود بفشارند تا حس کنند هنوز زندگی جریان دارد اما زندگی از خانه ی گرم آنها رفت و گرمی نیز از آغوش آنها و....
با همه ی اینها اما تصور کنید که هیچ یک از کابوس های این دو ساله وجود نداشت. تصور کنید که بشار اسد صدای منتقدانش را می شنید، قبل از این که جرقه های آتش خانمانسوز امروزی به جان سوریه بیفتد. تصور کنید در پیامد بهار عربی او هم آن قدر درایت به خرج می داد که بفهمد دوره ی ریاست جمهوری های مضحکِ مادام العمرِ موروثی که در انتخاباتش تنها یک کاندیدا حضور دارد به سر آمده و با مشارکت مردم در مدیریت سیاسی کشور می توان حکومتی ساخت مستحکم که استواریش مرهون ریشه هایی ست در دل تک تک افراد جامعه. تصور کنید گروه های جهادی خود حق پندار، تروریسم را حکم خدا به حساب نمی آوردند و برای رسیدن به هدف خویش که آن را به عبث، الهی می پندارند، مردم را ذبح نمی کردند.
تصور کنید که این گروه ها که در توجیه اعمال ضد انسانی شان علیه غیر نظامیان می گویند «اگر قربانیان بی گناه بودند که همراه ما به بهشت می روند و اگر گناهکار باشند که حقّشان را گرفته اند و باید کشته می شدند» درک می کردند که نمی توان با ردّ انسانیت، انسان را به بهشت خدا برد. تصور کنید خدای این گروه ها، گاهی هم لبخند خود را نثار انسان ها می کرد. تصور کنید که مخالفان اسد آن قدر کتاب تاریخ خوانده بودند که می فهمیدند با اسلحه نمی توان دموکراسی را به مردم هدیه داد.
تصور کنید درک آنها از کشورشان آن قدر بود که می دانستند در مملکتی با قومیت ها و گرایشات مذهبی متفاوت دست بردن به سلاح فقط می تواند زخم عمیقی از برادر کشی بر پیکره ی اجتماع بر جای گذارد که علاجش یا چند پاره شدن سوریه است یا سالها وقت به جهت التیامش نیاز دارد. تصور کنید مخالفان به وزن سیاسی خود آگاهی داشتند و می دانستند در کنار برادران خود با گرایشات مختلف سیاسی است که باید به حومتی مردمسالار دست یابند و در غیر این صورت در عملکردی نظامی هم انسانیت و هم دموکراسی قربانیان حتمی خواهند بود.
تصور کنید آنانی که خود را آقای عالم می دانند درمی یافتند که همه ی دنیا، منافع آنها و اسرائیل نیست. تصور کنید که نظر آمریکا در این بحران - که می توانست انقلابی آزادیخواهانه باشد- بر ادامه ی درگیریهای داخلی به نفع اسرائیل، تعلق نمی گرفت. تصور کنید که آمریکا و هم پیمانانش در جنگ احتمالی با سوریه می دانستند که این مردم هستند که در هر دو سو جان می بازند و فردای بدون اسد نیز آغاز گرفتاری های جدیدی است که برادر کشی شاید کمترین آن باشد.
تصور کنید روسیه به سبب وجود پایگاه هایش در سوریه یک جانبه از اسد حمایت نمی کرد و کمی دموکراسی را حق مردم این سرزمین می دانست. تصور کنید ترکیه که خواب امپراطوری عثمانی را در سر دارد خود را شریک در مسلمان کشی نمی کرد. تصور کنیداگر کشورهای ذره بینی دنیا یا در بازی های سیاسی جهان نمی آمدند ویا هم اگر می آمدند، با قدم خیر می آمدند و گرنه هدفی که قطر در رویای آن است- یعنی مطرح شدن به عنوان کشوری موثر در دنیا- فقط به قیمت اشک و خون ملت مسلمان سوریه دست یافتنی است.
تصور کنید همه ی اینها را گرچه سخت در تصور جای می گیرند.
دنیای اقتصاد:پیشنهادهایی برای رونق جنبش مدنی ضد تحریم
«پیشنهادهایی برای رونق جنبش مدنی ضد تحریم»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکتر عباس ملکی است که در آن می خوانید؛تحریم های علیه ایران گرچه از ابتدای پیروزی انقلاب اسلامی ایران وجود داشته است، اما به خوبی روشن است که این تحریم ها از سال ۱٣٨۴ و با شدت یافتن اختلافات ایران با آژانس بین المللی انرژی هسته ای شکل جدیدی به خود گرفت.
ارجاع پرونده ایران از سوی شورای حکام آژانس به شورای امنیت ملل متحد، تصویب قطعنامه های متعدد، قوانین فرامرزی مصوب در کنگره آمریکا، فرمان های رییس جمهوری آمریکا، مصوبات شورای وزیران خارجه اروپا، تحریم های یک جانبه کشورها علیه ایران، فشارهای رسمی و پنهان بر شرکت های اقتصادی طرف قرارداد با بنگاه های ایرانی، محدود ساختن همکاری های علمی، آموزشی و پژوهشی دانشگاه های ایرانی با مراکز علمی خارج از کشور، روند افزایشی اجرای استراتژی مهار ایران در سال های اخیر است.
به نظر می رسد آنچه خود را «جامعه جهانی» می خواند و به قول نوآم چامسکی زمانی که خاک ها را کنار می زنید می بینید که این «جامعه جهانی» چیزی جز ائتلاف آمریکا، انگلستان و فرانسه نیست، در تحقق راهبردهای خود در مورد تحریم ایران تاکنون موفق بوده اند. موفقیت این تحریم ها در ایجاد فضای ضد ایرانی در رسانه ها و در فضای کسب و کار بیشتر از آن چیزی است که در فضای دیپلماتیک و روابط رسمی بین کشورها اتفاق افتاده است. هر کسی که نیازمند خرید یک کتاب از خارج، ارسال مقدار کمی پول برای فرزند دانشجویش در کشوری دیگر، تامین مواد اولیه، تهیه یک نرم افزار یا یک لیسانس برای یک فعالیت یا اخذ ویزا از یک کشور باشد، متوجه خواهد شد که تحریم با لایه های عادی جامعه ایرانی چه کرده است؛ وگرنه رییس جمهور و وزیر خارجه ایران که مشکلی در مسافرت به نیویورک ندارند و صدالبته مشکلی در مورد تامین بودجه آن.
پس تحریم های فعلی، دیگر در صدد تنبیه یا تصحیح مسوولان کشور نیست. این تحریم ها، فعالیت عادی لایه های مختلف جامعه ایرانی به خصوص در بخش طبقه متوسط را نشانه گرفته و نتیجه اصلی آن، کم شدن رشد و رفاه طبقه متوسط و افزایش دهک های دارای درآمد پایین و البته تشکیل یک طبقه ثروتمند که از قبال تحریم ها، تجارت های غیرمتعارفی برای دور زدن تحریم ها دارند، بوده است؛ بنابراین مساله تحریم فارغ از اینکه کدام طرف ها مقصر این وضعیت هستند، یک ابزار برای گزش اکثریت قریب به اتفاق مردم ایران است. پس مساله تحریم یک امر ملی است و همه مردم باید از اهداف، روش ها و مدل های آن آگاه بوده و در برابر آن رفتار عقلایی بایسته داشته باشند.
روش های پیش رو در برابر تحریم متعدد است؛ اما به نظر من شناخت تحریم به ما کمک می کند که در چه زمینه ای بیشتر فعالیت کنیم. به نظر من تحریم ها را می توان به دو دسته تقسیم کرد: تحریم های منتج از شورای امنیت و تحریم های منتج از نظر دولت ها. در مورد شورای امنیت، تاثیرگذاری بر تصمیم گیری در این شورا، مساله ای دیپلماتیک است که به عهده وزارت امور خارجه و مراکز حقوقی دیگر کشور است.
اما تحریم های ناشی از تصمیم دولت ها اکثرا از سوی کشورهایی اتفاق افتاده است که نظامی با تفکیک قوا دارند؛ یعنی دارای مجلس، کنگره یا پارلمانی هستند که تحریم های ایران را طی یک فرآیند قانونی تصویب کرد ه اند. تاثیرگذاری بر تحریم ها، کاهش دادن و معکوس کردن آنها نیازمند روندی طولانی، پیچیده و چندوجهی است. اعتراض به تحریم از منظر مدنی در این ارتباط به این صورت است که هر صنف، گروه، دسته، لایه و طبقه ای مناسب تر است که مشابه خود را در کشوری که ایران را تحریم کرده، شناسایی کرده و نسبت به ایجاد ارتباط در ابتدا و سپس آگاهی بخشی نسبت به وضعیت ایران به صورت ظریف اقدام کند.
اما در این راستا، نامه نوشتن روشنفکران ایرانی به رییس جمهوری آمریکا به نظر بنده چندان کارساز نیست، بلکه مخاطب روشنفکران ایرانی بهتر است جامعه تحصیلکرده آمریکا باشد. اینکه استادان دانشگاه های ایرانی نامه ای خطاب به دبیرکل ملل متحد یا روسای جمهور آمریکا و اروپایی بنویسند، به لحاظ رسانه ای قابل ارائه است، اما اگر گروه های مدنی و نخبگان ایرانی در حوزه های مختلف با همتایان خود گفتمان عقلایی در مورد ایران و اهمیت ایران و تحریم های ایران داشته باشند، بسیار بیشتر می توان امیدوار بود که فشار بر کنگره و دولت آمریکا برای رفع تحریم ها افزایش یابد. این روش را تاکنون تا اندازه ای کوبا، آذربایجان و چین در آمریکا استفاده کرده و نتیجه گرفته اند.
دست آخر اینکه، همه اقدامات مدنی ضد تحریم، نیازمند پوشش وسیع رسانه ای است و چنانچه مایل به رونق بیشتر این اقدامات مدنی باشیم، باید به رسانه های جهانی اجازه حضور و رفت و آمد به ایران را بدهیم تا اقدامات طبقات مختلف در این جنبش اعتراضی را برای جهانیان منعکس کنند.
منبع: جام جم آنلاین
|