روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۲۱ شهريور ۱٣۹۲ -  ۱۲ سپتامبر ۲۰۱٣


دام افراطیون معتدل برای نماد همت جهادی
روزنامه‌های صبح امروز ایران در سرمقاله‌های خود به مهمترین مسائل روز کشور و جهان پرداخته‌اند از جمله«خطر سیاسی شدن شورای چهارم پایتخت»،«چرا نگاه کلان؟»،«خرد جمعی در تصمیم‌سازی‌ها»،«دام افراطیون معتدل برای نماد همت جهادی»،«عبور روس‌ها از سیاست فرصت‌طلبانه»،«اوباما ۱۱ سپتامبری دیگر»،«از موج خبری عبور کنیم»،«برد- برد هسته‌ای»،سوریه، منزلت ضحاک و بمب‌های «تاماهاک»،«عقب نشینی از جنگ، پیشروی به سمت صلح»

خراسان:خطر سیاسی شدن شورای چهارم پایتخت

«خطر سیاسی شدن شورای چهارم پایتخت»عنوان یادداشت روز روزنامه خراسان به قلم محمدسعید احدیان است که در آن می خوانید؛نظرسنجی ها نشان می دهد که مردم از عملکرد شهردار پایتخت سیاسی اقتصادی ایران یعنی تهران و همچنین پایتخت معنوی ایران یعنی مشهد رضایت بالایی دارند و این رضایت از یک طرف با توجه به تاثیرات فراملی این دو پایتخت، باعث بالارفتن مقبولیت و جایگاه سیستم اجرایی نظام شده است و از طرف دیگر سطح توقع مردم از شورای شهرچهارم و شهرداران منتخب آنان را بیشتر می کند اما واقعیت این است که آغازعملکرد چهارمین شورا حداقل در تهران و تا حدی نیز در مشهد باعث نگرانی سیاسی شدن به جای مردم محوری شورا شده است (البته درباره اعلام نظر قطعی برای شورای مشهد هنوز باید کمی صبر کرد).
نمی خواهم شعار دهم همیشه هرچه افکارعمومی می گویند درست است اما نمی توان این واقعیت را انکار کرد که هنگامی که افکارعمومی عملکرد گذشته فرد یا مجموعه ای را با اکثریت بسیار بالا مثبت می دانند اشتباه در تشخیص مردم بعید به نظر می رسد مخصوصا هنگامی که نخبگان و کارشناسان مستقل و منصف نیز با مشرب های فکری و سیاسی مختلف به رغم نقدهای جدی در مجموع این برآیند رویکردها و عملکردها را تایید کنند لذا می توان با اطمینان عملکرد شهرداران تهران و مشهد را در مجموع مثبت ارزیابی کرد.
ضرورتی ندارد درباره شهرداری مشهد زیاد وارد بحث شوم چرا که هنوز گزینه نهایی شهردار آینده این شورا مشخص نشده است و اعلام موضع براساس اخبار اولیه و پیش فرض های ذهنی، هرچند جای نگرانی ها را باقی می گذارد اما برای اظهارنظر کافی نیست و باید منتظر تصمیمات و رفتارهای بعدی بود به همین دلیل تنها این سوال را از شورای شهر مشهد مطرح می کنم که اگر نداشتن گزینه مطرح و جدی که هم توان بالای اجرایی داشته باشد هم به مسائل منطقه ای و امورشهر مشرف باشد، دلیل تاخیر در تصمیم گیری است، چرا تلاشی برای نگه داشتن شهردار سابق از سوی آنان دیده نشده است؟ آیا اگر در انتخاب جایگزین نتوانستیم گزینه مناسبی پیدا کنیم بهتر نیست برای تثبیت شهردار سابق و هم افق کردن نگاه ها حداقل چند جلسه مشترک گذاشته شود؟
اما درباره شهر تهران باید تاکید کرد اتفاقات مربوط به پیش و مخصوصا پس از انتخاب شهردارتهران به گونه ای است که زنگ خطر سیاسی شدن شورای شهر به صدا درآمده است. حتی اگر اینکه چرا اصلاح طلبان شورای شهر با اینکه علی رغم رضایت مردم و نخبگان از عملکرد آقای قالیباف در شهرداری تهران به دنبال گزینه های دیگر رفتند را بتوانیم به گونه ای توجیه کنیم، نمی توانیم عملکرد اصلاح طلبان بعد از رای یکی از اعضای هم فکر خود به آقای قالیباف را نادیده بگیریم و از خطر سیاسی شدن شورای چهارم در آینده ابراز نگرانی نکنیم.
به نظر می رسد مساله اصلی این نیست که آیا رای دادن خانم راستگو به عنوان فردی در لیست اصلاح طلبان، به گزینه ای که اصلاح طلبان تمایل ندارند یا فشار بر وی به دلیل رای اش از نظر تعاریف حزبی یا اخلاق سیاسی درست است یا نه، بلکه مساله اصلی این است که چرا اصلاح طلبان شورا دراین مساله نگاهی کاملا سیاسی دارند. مگر نه این است که در مردم سالاری دینی حضور در قدرت با هدف خدمت به مردم صورت می گیرد آیا وارد کردن مصالح و منافع سیاسی گروهی (حتی به فرض درست بودن) با هدف اصلی یعنی خدمت به مردم در تضاد قرار نمی گیرد؟ اینکه در فرآیندی فردی به عنوان شهردار انتخاب می شود آیا درست است که عصبانیت مان از انتخابی که صورت گرفته است را به صحنه جامعه و صحن شورا بیاوریم؟ آیا همین مساله باعث نمی شود همه فضای خوبی که در روزهای رای گیری انتخاب رئیس شورا(بین آقای چمران و مسجد جامعی) و انتخاب شهردار(بین آقای قالیباف و محسن هاشمی) صورت گرفته بود که در آن بیشتر بوی همدلی و توجه به مصالح مردم می داد تحت الشعاع قرار گیرد و با ملتهب شدن فضا و راه افتادن ماجرای قدیمی تهمت بگم بگم های به دادگاه ارائه نشده و... آینده شورا محل نزاع های سیاسی شود؟
در حالیکه براساس اخبار رسمی و غیررسمی موثق بعد از جلسه ای که آقای روحانی با آقای قالیباف داشتند "تفاهم" و "توافق" کامل برای خدمت رسانی به مردم ایجاد شده است به گونه ای که وزیرمحترم ارشاد در جلسه رسمی از شهردار شدن آقای قالیباف حمایت کرد، دلسوزانه تصریح می کنم با توجه به بازتاب اتفاقات پایتخت در تمام کشور، بزرگان اصلاحات باید ورود کنند و حداقل به خاطر منافع گروهی خود هم که شده نه تنها مساله ایجاد شده جدید را حل و فصل کنند بلکه باید به طور جد اجازه ندهند شورای چهارم تا پایان دوره خود درگیر مسائل سیاسی شود چرا که امروز مردم از کارگزاران خود فقط کار می خواهند و کار و کار واز هرکس که با بهانه هایی مانند اخلاق سیاسی، افشاگری یا... دغدغه های گروهی اش را بر وظایف مسئولیتی اش ترجیح دهد رویگردان می شوند.

کیهان:چرا نگاه کلان؟

«چرا نگاه کلان؟» عنوان یادداشت میهمان روزنامه کیهان به قلم روح الله عبادی است که در آن می خوانید؛«نگاه کلان»؛ این نکته ترجیع بند و فراز اصلی بیانات رهبر معظم انقلاب در دو دیدار اخیر با اعضای مجلس خبرگان و ائمه جمعه بود. «کلان نگری» و «نگاه جامع» در نقطه مقابل «جزیی نگری» و «نگاه برش خورده و ناقص» به مسائل و تحولات است و به نظر می رسد تأکید رهبر انقلاب بر تجهیز به «نگاه کلان»، هم به دلیل پیچیده تر شدن شرایط داخلی و خارجی و هم ناظر بر برخی واقعیت های صحنه و متغیرهای قابل پیش بینی است.
عناصری که باید به نگاه کلان مجهز شوند نیز طیفی از مردم تا مسئولان هستند. دلیل اینکه مردم باید با این نگاه مسائل را تحلیل کنند، این است که جمهوری اسلامی یک نظام مردمسالار است و همچنان که ساختارهای سیاسی آن با «تکیه بر رأی مردم» شکل می گیرد، تصمیمات و اقدامات کلان آن نیز بر مبنای «اجماع ملی» استوار می شود. بنابراین، چنانچه تحلیل عمومی در یک دستگاه مبتنی بر مختصات جامع و کلان رقم نخورد، نظام اسلامی پیشروندگی منطق و گفتمان خود را از دست خواهد داد. از سوی دیگر، ابزار مهم اعمال سیاست های کلان کشور مسئولان هستند و در صف مقدم بسیاری از این سیاست های کلی نیز، مسئولان اجرایی به ویژه دستگاه دیپلماسی و دیپلمات های جمهوری اسلامی قرار دارند.
آنچه که این روزها، اهمیت برخورداری از یک نگاه کلان و عمیق و تاریخی به مسائل میان ایران و غرب و در واقع تقابل غرب با دنیای اسلام را پر اهمیت تر از همیشه می کند، تحولات پرشتابی است که هر لحظه بر پیچیدگی آنها افزوده می شود و هر یک از این اتفاقات پایه ای برای تحولات آینده می شوند. ماجرای سوریه در این میان نمونه درخورتوجهی است؛ نگاه ناقص و جزیی به ماجرای سوریه، به این تحلیل و جمع بندی دم دستی و ابتدایی می رسد که: «تحولات سوریه در امتداد «بیداری اسلامی» است، بشار اسد باید در همان روزهای اول اعتراضات کناره گیری می کرد، مقاومت اسد منجر به جنگ فرسایشی و کشتار مردم شد، راه حل نیز همان راه حل اول و اسقاط نظام در سوریه است.»!!
ضعف و آسیب نگاه «سر پایین» و به تعبیر آیه شریفه قرآن «مکبا علی وجهه» به تحولات این است که ناظر، همه واقعیت را نمی بیند و در نتیجه نمی تواند یک قضاوت واقعی و درست بکند. همچنین ناظر جزیی نگر که تمام صحنه را یکپارچه نمی بیند، از شناخت صف بندی ها و تمیز دوست و دشمن و تفاوت قائل شدن میان تاکتیک ها و راهبردهای جبهه مقابل ناتوان می ماند و در نتیجه در بکارگیری راهبردها و تاکتیک های خود نیز دچار اشتباه و انفعال و سردرگمی می شود.
نمونه های وطنی صاحب این نگاه نیز امروز موجود است؛ یک جریان داخلی (که البته افرادی با انگیزه های مختلف در آن حضور و نقش دارند)، بخش عمده ای از همت و ظرفیت خود را روی این نقطه متمرکز کرده است که جبهه مقابل را نسبت به «تغییر»ات اساسی در راهبردهای جمهوری اسلامی و مسئولان جدید آن متقاعد کرده و به خیال خود، حریف را به انعطاف و تغییر استراتژی در مقابل ایران اسلامی بکشاند! نهایتا به حساب خود منعطف کند.
این جریان سیاسی و فکری، منطقا از تحلیل کلان و دقیقی از صحنه و واقعیات برخوردار نمی باشد، چرا که تقابل جمهوری اسلامی و جبهه استکبار را براساس یک اعتماد و خوش بینی غیرواقعی به غرب، یک سوءتفاهم قابل حل می پندارد و مسئولیت ایجاد این سوءتفاهم را نیز عمدتا متوجه داخل کشور می کند.
ضعف دستگاه تحلیلی برخی مسئولان در برخورداری از نگاه کلان و نگاه امیدوارانه و آرزومندانه به بیرون، در طول سال های پس از انقلاب اسلامی بارها امتحان خود را در عرصه های گوناگون با مردودی پس داده است. اما نمونه دست به نقد ناکامی این نگاه برای عبرت گرفتن این روزها در مصر پیش چشم همه دنیاست.
منتخبان مردم در مصر که پس از سال ها استبداد و سلطه مورد حمایت غرب روی کار آمدند، نتوانستند با نگاهی کلان، موقعیت خود، صف دوستان و دشمنان و نقشه راه اصولی را تعیین کنند. جریان اخوان المسلمین مصر در میان مردم بعنوان یک جریان لائیک و سکولار شناخته نمی شد، چه آنکه جریان های ملی گرا و لائیک، احزاب و کاندیداهای خود را داشتند. اخوان بعنوان یک جریان اسلامگرای دارای سابقه مبارزه با استبداد شناخته می شد. اما چه شد که این جریان اسلامگرا در ظرف کمتر از یک سال چنان صحنه را واگذار کرد که اکنون به تعبیر رهبر انقلاب، «دیکتاتور سی ساله ذلیل کننده ملت مصر از زندان آزاد می شود و آن کسانی که با رأی مردم انتخاب شده بودند، احتمال محکومیت به اعدام درباره آنان می رود»؟ پاسخ روشن است؛ منتخبان جزیی نگر، دوستان واقعی خود را نشناختند و با ساده دلی، در چارچوب سیاست «تمکین» دل به وعده های آمریکا و اسرائیل بستند.
یک نگاه کلان و عمیق به تحولات منطقه و بیداری اسلامی نشان می دهد که جبهه استکبار برای حفظ تسلط استعماری خود بر منطقه و کشورهای اسلامی، در مقابل بیداری اسلامی رو به طراحی های پیچیده آورد و اصل تحولات در سوریه و بلافاصله گسیل حجم کم نظیر از سلاح و تروریست و حمایت خارجی برای سقوط اسد نیز کاملا در چارچوب همین نگاه کلان، یعنی «تقابل تاریخی و عمیق غرب با اسلام» و حفظ «سلطه استعماری» با محوریت دادن به رژیم صهیونیستی در منطقه قابل ارزیابی است. براساس همین هدف و راهبرد یعنی «ضدیت با اصل اسلام» نیز بود که غرب حتی اسلام سیاسی ملاحظه کار و فریب خورده در مصر را هم تحمل نکرد.
الگوی مصر، یک نمونه به روز و شکست خورده پیش روی هر جریان سیاسی و فکری است که اولا حاضر نیست سر خود را بلند کند و با نگاهی کلان جایگاه خود و موافقان و معارضان شان را بشناسد و دوم اینکه آرمان ها و اصول را نادیده می گیرد و با جزیی نگری و اعتماد کور در خصوص نیات جبهه استکبار و چشم بستن بر واقعیاتی که ماهیت و محتوای حاکم بر نظام بین الملل را می سازد، منشأ اقتدار و مصونیت خود را در کنار آمدن و تمکین به آمریکا می جوید (نه افزایش اقتدار درونی و ساخت داخلی قدرت).
واقعیاتی که ماهیت نظام بین الملل را می سازد و راهبرد اساسی برای مصونیت در مقابل این واقعیت های تلخ و تداوم پیشرفت های شیرین کشور، همان است که رهبر انقلاب در دیدار ائمه جمعه بیان کردند: «باید در مقابل دنیای غرب، مقتدر بود زیرا آنها نشان داده اند که به هیچ کس رحم نمی کنند و برخلاف ادعاهای حقوق بشری و ظاهرسازی های شان، کشته شدن میلیونها انسان نیز، وجدان آنها را متأثر نخواهد کرد... باطن قضیه آن است که غربی ها از کشتار هیروشیما، از کشتار میلیون ها انسان در جنگ های جهانی اول و دوم، و از کشتار مردم بی گناه پاکستان، افغانستان و عراق، احساس ناراحتی نمی کنند و در آینده هم هر جا منافع شان اقتضا کند، از کشتار انسانها ابایی نخواهند داشت، بنابراین باید اقتدار درونی خود را در عرصه های گوناگون سیاسی، حکومتی، معیشتی و مردمی افزایش دهیم.» و عملیاتی شدن این دستورالعمل منوط به «پیشرفت درونزا» و «استحکام بخشیدن به ساخت درونی قدرت» است.
اما آیا دستگاه ذهنی برخی ساده دلان داخلی قادر به درک این واقعیات و محتوای خشن حاکم بر منطق استعماری و ضداسلامی و راهبرد تقابلی آن یعنی پیشرفت درونزای اقتدار آفرین خواهد بود؟

جمهوری اسلامی:تحلیل سیاسی هفته

«تحلیل سیاسی هفته»عنوان سرمقاله روزنامه جمهوری اسلامی است که در آن می خوانید؛برگزاری گردهمائی ائمه جمعه سراسر کشور در تهران و سخنان رهبر انقلاب و روسای سه قوه در این گردهمائی یکی از رویدادهای هفته جاری بود که با توجه به نقش مورد انتظار از نماز جمعه در شکل دادن به فرهنگ جامعه، از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
رهبر انقلاب خطاب به ائمه جمعه تأکید کردند خطبه های نماز جمعه باید پاسخ دهنده سوالات و گشاینده گره های ذهنی مخاطبان به ویژه نسل جوان باشد.
این رهنمود، با توجه به نیاز فراوان نسل جوان به معارف اسلامی و هجوم سیل آسای تبلیغات مسموم رسانه های بیگانه به فرهنگ بومی و دینی، از حساسیت زیادی برخوردار است. ائمه جمعه باید توانائی های علمی، فکری و بیانی کافی برای مواجهه با تبلیغات مسموم را داشته باشند تا بتوانند از عهده وظیفه ای که به آنها محول شده برآیند. این مهم فقط هنگامی قابل تحقق است که مسئولان مربوطه در گزینش ائمه جمعه و نظارت بر عملکرد آنها به ویژه در مورد محتوای خطبه ها با دقت و رعایت ضوابط عمل کنند.
خود ائمه جمعه نیز با توجه به جایگاه مهمی که به آنها اختصاص داده می شود باید بیش از هر چیز به محتوای خطبه ها چه از نظر علمی و پاسخگوئی به شبهات و چه از نظر حفظ استقلال خود در اظهارنظرهای سیاسی و اجتماعی و توجه به نیازهای واقعی مردم اهمیت بدهند. امام جمعه در هر منطقه ای نماینده رهبری نظام در آن منطقه است. به همین دلیل، مردم از امام جمعه انتظار دارند مانند پدری مهربان با آنها برخورد نماید، از حال آنها باخبر باشد، با آنها بجوشد و در شادی ها و غم ها در کنارشان باشد. نهاد امامت جمعه، با این روش است که می تواند به رسالت واقعی خود عمل کند و به همان راهی برود که اسلام برای این نهاد مهم در نظر گرفته است.
رهبر انقلاب در این هفته مطالب مهمی نیز درجمع کارگزاران حج بیان کردند که می تواند نقشه راه مسئولین حج در برگزاری این مراسم مهم اسلامی باشد.
ایشان در دیدار روز چهارشنبه کارگزاران حج گفتند: دوری از جدال در ایام حج که در قرآن کریم برآن تأکید شده به معنای جدال نداشتن برادران دینی و مسلمان با یکدیگر است که هم شامل پرهیز جدال زبانی و هم شامل تنافر قلبی می شود.
حضرت آیت الله خامنه ای خاطرنشان کردند: متأسفانه برخی کج فهم ها، با تفسیر غلط از جدال نداشتن در ایام حج، تلاش دارند تا فلسفه برگزاری مراسم برائت از مشرکین را زیر سوال ببرند درحالی که جدال با شرک و کفر، از اساسی ترین دستورات اسلام است. ایشان مسلمانان را به هوشیاری در قبال نقشه بدخواهان برای ایجاد اختلافها و درگیریهای مذهبی فراخواندند و تأکید کردند: دشمنان امت اسلامی بخوبی متوجه شده اند که درگیری مذاهب اسلامی به نفع رژیم غاصب صهیونیستی است و برهمین اساس با راه اندازی گروههای تکفیری از یک طرف و با ایجاد رسانه های به ظاهر اسلامی و حتی شیعی برای دامن زدن به اختلافات از طرف دیگر، بدنبال درگیر کردن مسلمانان با یکدیگر هستند. رهبر انقلاب اسلامی افزودند: بزرگان تشیع اعم از امام(ره) و دیگران همواره بر حفظ اتحاد امت اسلامی تأکید کرده اند، بنابر این آن تشیعی که با هدف دامن زدن به اختلافات، از رسانه هایی که در لندن و امریکا هستند، تبلیغ می شود، در مسیر شیعه واقعی نیست.
فعالیت چهارمین دوره شوراهای اسلامی سراسر کشور که از هفته گذشته شروع شد و این هفته با انتخاب شهرداران به اوج رسید، از وقایع قابل توجه این روزها بود. در تهران، که مرکز جمهوری اسلامی ایران است، انتخاب شهردار با حاشیه هائی همراه شد که در شأن این کلان شهر و این نظام نبود. اینکه چه کسی شهردار شد مهم نیست، ولی اینکه در جریان انتخاب شهردار مطالبی میان اعضای شورای اسلامی شهر رد و بدل شود که با امانت داری آنان برای مدیریت شهری منافات دارد، غیرقابل قبول است. اعضای شورای اسلامی شهر تهران همدیگر را به خیانت، پذیرفتن رشوه، سیاسی کاری و... متهم کردند و این مطالب به صورت گسترده در رسانه ها منتشر شد و خاطر مردم را آزرد. مردم، انتظار دارند اعضای شورای اسلامی شهر، به ویژه کلان شهر تهران، از بهترین، متدین ترین و اخلاقی ترین افراد جامعه باشند. این، انتظار کاملاً درستی است، زیرا بدون برخورداری از چنین صفاتی اصولاً امکان خدمت به مردم وجود ندارد البته اگر آنان با این نیت به شوراها راه یافته باشند که به مردم خدمت کنند.
در سطح منطقه و بین الملل، موضوع تصمیم رئیس جمهور آمریکا برای حمله نظامی به سوریه به بهانه ساختگی استفاده این کشور از سلاح شیمیایی علیه مخالفین خود، این هفته در صدر اخبار قرار داشت. خوشبختانه عقب نشینی انگلیس و عدم همراهی بسیاری از کشورها با رئیس جمهور آمریکا و مخالفت ملت ها حتی مردم خود آمریکا با حمله نظامی آمریکا به سوریه، تأثیر مثبتی بر جای گذاشت و رئیس جمهور آمریکا را وادار به عقب نشینی کرد. آنچه اوباما را وادار کرد از کنگره آمریکا بخواهد بررسی مسأله حمله نظامی به سوریه را به تأخیر بیاندازد، دو واقعه بود؛ یکی عدم تأیید اجلاس ۲۰ کشور صنعتی جهان که اوائل این هفته در روسیه برگزار شد و دیگری نظر بازرسان سازمان ملل که اعلام کردند حمله شیمیائی غوطه شرقی توسط دولت سوریه صورت نگرفته است. البته طرح روسیه مبنی بر نظارت سازمان ملل بر سلاح های شیمیائی سوریه نیز برای عقب نشینی اوباما توجیه خوبی بود که توانست او را از تنگنائی که در آن قرار گرفته بود نجات دهد.
در این میان، تلاش دولت جمهوری اسلامی ایران برای جلوگیری از وقوع حمله نظامی آمریکا به سوریه نیز ستودنی است. همانگونه که رئیس جمهور در گفتگوی تلویزیونی سه شنبه شب گفت، دولت جمهوری اسلامی با تماس ها و مذاکرات فراوان توانست نقش موثری در جلوگیری از برافروخته شدن آتش جنگ در منطقه ایفا کند.
رئیس جمهور کشورمان در گفتگوئی تلویزیونی خود علاوه بر موضوع سوریه، درباره سایر موضوعات خارجی و داخلی نیز مطالبی مطرح کرد که نشانه های امیدواری به آینده در آنها مشهود بود. این امید وجود دارد که این دولت بتواند با تدبیر و دوراندیشی برای حل مشکلات داخلی و خارجی گام های موثری بردارد.
این هفته نیز مصر ناآرام بود و طرفداران اخوان المسلمین مطالبات خود را در تظاهرات و تجمعات و بیانیه ها و سایر اقدامات مطرح کردند. حکومت کودتائی ژنرال عبدالفتاح السیسی با ممنوع ساختن ۵۵ هزار امام جماعت از فعالیت در مساجد، ضدیت خود را با گرایش های دینی نشان داد و با ادامه برخوردهای خونین با مخالفان، ثابت کرد که همچنان توسل به قوه قهریه را برای برکناری دولت قانونی محمد مرسی را روش اصلی خود می داند.
ترکیه نیز این هفته ناآرام بود. مرگ یک معترض ۲۲ ساله در آنکارا موجب تظاهرات مردم در اسلامبول شد و دولت اردوغان بار دیگر گرفتار اعتراضات و راه پیمائی های مخالفان گردید. دولت اردوغان، چند ماه است با تظاهرات مخالفان که سیاست های داخلی، منطقه ای و بین المللی او را برای کشور زیانبار می دانند مواجه است و ناظران معتقدند با توجه به ناکامی اردوغان در سیاست دخالت در سوریه و مشکلاتی که در داخل دارد، بعید است از ناآرامی های کنونی نجات پیدا کند.

رسالت:خرد جمعی در تصمیم سازی ها

«خرد جمعی در تصمیم سازی ها»عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم محمدکاظم انبارلویی است که در آن می خوانید؛مجلس شورای اسلامی در ماده ۱٣۹ بودجه سال ۹۲ تدبیر خوبی در مقابله با تحریم های ظالمانه آمریکا اندیشیده است. در این ماده آمده است:
"در سال ۱٣۹۲ ستاد تدابیر ویژه مقابله با تحریم موظف است کلیه مصوبات خود را که دارای آثار اقتصادی، مالی و تجاری و مرتبط با این قانون است، طی بیست و چهار ساعت پس از تصویب کتبا برای کلیه اعضای اصلی شورای عالی امنیت ملی ارسال نماید. هر یک از اعضا اگر مصوبه را خلاف قانون یا مصلحت کشور تشخیص دهند می توانند لغو آن را از رئیس شورا تقاضا کنند. در این صورت مصوبه ستاد تدابیر در جلسه شورای عالی امنیت ملی مطرح و در صورت تصویب با رعایت اصل یکصد و هفتادو ششم (۱۷۶) قانون اساسی قابل اجرا است. چنانچه هیچ عضوی طی پنج روز از تاریخ دریافت مصوبه ستاد تدابیر، تقاضای لغو آن را نکند، مصوبه قابل اجرا است. مفاد این بند رافع مسئولیت قانونی ستاد تدابیر ویژه و اعضای آن نیست."
چنانکه از مفاد ماده ۱٣۹ برمی آید، قرار است یک ستاد ویژه اقتصادی، مقابله با تحریم ها را تصدی کند. طبیعی است که عناصر کلیدی این ستاد، وزرای اقتصادی دولت باشند و چون تصمیمات آنها ربط مستقیم با امنیت ملی دارد، طبیعی است که این تصمیمات یک بار دیگر از نگاه امنیت ملی مورد دقت قرار گیرد. لذا براساس آنچه که در ماده ۱٣۹ بودجه ۹۲ آمده است باید تصمیم گیری های ستاد ویژه به شورای امنیت ملی برود و وفق اصل ۱۷۶ قانون اساسی پس از تصویب به اجرا درآید.
متاسفانه براساس تبصره ٨ اصلاحیه قانون بودجه ۹۲ دولت تقاضای حذف ماده ۱٣۹ از سوی مجلس را مطرح کرده است. معلوم نیست دولت اساسا با تشکیل "ستاد تدابیر ویژه مقابله با تحریم ها" مخالف است یا با ارسال تصمیمات ستاد به شورای امنیت ملی؟!
اگر با اولی مخالف باشد معلوم است دولت خود را در وسط معرکه نبرد اقتصادی دشمن با ملت ایران نمی بیند. و اگر با دومی مخالف است معلوم است دولت ربط جنگ اقتصادی دشمن را با موضوع امنیت ملی درک نمی کند.
در هر دو صورت باید به "تدبیر" تیم اقتصادی دولت که قاعدتا در شکل گیری اصلاحیه بودجه مشارکت داشته اند، تردید کرد. بدون شک مجموعه تصمیم سازی و تصمیم گیری ستاد تدابیر ویژه مقابله با تحریم ها همراه با دقت نظر اعضای شورای امنیت ملی که رئیس جمهور در راس آن است محصول خرد جمعی بلندپایگان اقتصادی و امنیتی کشور است. رئیس جمهور در ایام تبلیغات انتخابات اندر فواید عقلانیت و خرد جمعی و اعتنا به نخبگان داد سخن بسیار داده بود. امروز وقت آن است که به آن عمل کند.
نکته مهم در تصمیم گیری و تصمیم سازی علیه تحریم های اقتصادی دشمن، سرعت عمل است. آمریکایی ها به سرعت می روند سراغ تنگ کردن حلقه محاصره اقتصادی. اخیرا شنیده شده حتی صنعت فرش کشور را که میلیون ها ایرانی از محروم ترین طبقات جامعه زندگی شان به آن وابسته است، هدف قرار داده اند. آمریکایی ها در این تصمیم گیری نشان داده اند برخلاف ادعایشان با دولت طرف نیستند بلکه با ملت، آن هم با مستضعف ترین آنها طرفند. آمریکایی ها می خواهند حتی یک دار قالی را که در اعماق روستاهای محروم برای سد جوع وجود دارد برچینند. در چنین شرایطی فرماندهی تیم اقتصادی دولت تدبیر و امید باید دست به ماشه، بهنگام و دقیق بوده و تصمیماتش وفق ماده ۱٣۹ قانون بودجه سال ۹۲ براساس خرد جمعی اقتصاددانان و مقامات امنیتی کشور باشد.اکنون خطر اصلی برای دولت، هدر دادن زمان است. هر زمان که می گذرد باید یک تصمیم عقلانی برای مقابله با تحریم ها اتخاذ شود. با مصاحبه و ایراد سخنرانی، مشکلات اقتصادی حل نمی شود. باید تصمیم گرفت- آن هم از طریق مراجع قانونی- و قاطعانه اجرا کرد و در این مرحله به غیر از تدبیر، قدری هم به شجاعت نیازمندیم.
رئیس جمهور محترم سه شنبه شب در اولین گزارش تلویزیونی به مردم برای چندمین بار تکرار کرد ظرف۱۰۰ روز اول به طور دقیق آنچه را که از شرایط کشور تحویل گرفته ایم به مردم گزارش می دهیم.
یکی از روزنامه های اصلاح طلب در گزارشی از سخنان رئیس جمهور در صفحه اول خود نوشت ؛ آمارهای تکان دهنده روحانی از اقتصاد ایران!
به نظر می رسد در این گونه گزارش دادن به مردم نه "تدبیر" لحاظ شده و نه آن، "امید" آفرین است.
روحانی در این گزارش می گوید: " تا پایان سال هدفمندی یارانه ها را به همین صورت کنونی اجرا می کنیم." این مهر تایید به سیاست دولت قبل و مجلس است. از طرفی وزیر نفت می گوید: "تا پایان سال جاری قیمت سوخت تغییر نمی کند."
لذا آقای روحانی باید این توضیح را به مردم بدهد که ما به التفاوت آنچه از بابت سوخت از مردم می گیرد و آنچه که باید به مردم پرداخت کند را از کجا می خواهد بیاورد؟ اگر از همان جایی باشد که دولت قبلی می آورد پس این همه گله از دولت قبل برای چیست ؟
ضمن اینکه ارزش ریالی آنچه پرداخت می شود با توجه به تورم به مراتب کمتر از دولت قبل است.
نکته مهم در گزارش رئیس جمهور عدم توجه به نقش تحریمها در سال گذشته و اثر آن دررشد اقتصادی کشور است . اینکه مدام از رشد اقتصادی منفی در سال گذشته سخن گفته شود و از فشار ، تهدید و تحریم خارجی حرفی به میان نیاید و سهم آن ادا نشود نادیده گرفتن واقعیت است . امیدواریم دولت کنونی از سد تحریم ها به سلامت عبور کند و خبرهای امیدآفرین به مردم بدهد تا مردم بتوانند عیار " تدبیر" دولت کنونی را با دولت گذشته مورد سنجش قرار دهند.

تهران امروز:عبور روس ها از سیاست فرصت طلبانه

«عبور روس ها از سیاست فرصت طلبانه»عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم حجت کاظمی است که ر آن می خوانید؛رفتار روس ها در ماجرای سوریه،نمونه ای کمتر دیده شده از حضور بین المللی این قدرت جهانی است.مقاومت و ایستادگی مسکو و شخص پوتین در ماجرایی که بیش از دو سال طول کشیده است؛باعث توجه دوباره ای به این کشور و جهت گیری آتی آن در معادلات بین المللی شده است.در حالی که هر روز از تمایل چینی ها برای تقابل جویی با غرب کاسته می شود و آنها ترجیح می دهند به تجارت پرسود خود مشغول باشند؛روسیه رفتاری درخور یک قدرت بزرگ را در پیش گرفته است؛از متحد خود تا آخرین لحظه و با تمام ابزارها حمایت می کند و حاضر نیست عقب نشینی کند.
طی ۲۰سال گذشته این رفتار از سوی روس ها تنها در ماجرای چچن و نیز ماجرای جنگ علیه گرجستان دیده شده است.یعنی جایی که حوزه مستقیم مرزهای روسیه تلقی می شود و با حاکمیت ملی این کشور ارتباط دارد. روس ها بعد از فروپاشی اتحاد شوروی،در عرصه بین المللی به رفتارهای کاسب کارانه و عدم تمایل به مقاومت جدی در مقابل رویکردهای تهاجمی ایالات متحده در گسترش حوزه نفوذ خود شناخته می شدند.در دیدگاه ایرانیان نیز نگاه خوبی به روس ها وجود ندارد.
در تحلیل محتوای سخنان و دیدگاه های کارشناسان و سیاستمداران ایرانی می توان به بدبینی ایرانیان به روس ها و میزان پایبندی آنها به حمایت از دوستانشان پی برد.این تحلیل در پی رفتار دو دهه گذشته روس ها با ایران به ویژه در ماجرای هسته ای تشدید شده و تصور عمده بر این است که روس ها از کشورهای همراه خود به عنوان یک «کارت بازی»در تعامل خود با غرب و به وی‍ژه آمریکا استفاده می کنند.بسیار گفته و شنیده می شود که روس ها در مقابل خواسته غرب مقاومت می کنند، قیمت بالاتری را مطالبه می کنند و در نهایت کوتاه می آیند، امتیاز خود را می گیرند، عرصه را خالی می کنند و همراهان خود را تنها می گذارند.
این تصویر ایرانی گرچه تاحدی اغراق شده ولی با واقعیت سازگار است.روس ها در دودهه گذشته کمتر متناسب با پرستیژ یک قدرت بزرگ رفتار کرده اند.رفتاری فرصت طلبانه به ماجراها و رویدادهای جهانی داشته اند و بیشتر در حد و اندازه های یک قدرت بزرگ سست عنصر بر صحنه حاضر شده اند که به رغم بلوف زدن نهایتا عرصه را خالی می کنند و امتیازهایی به دست می آورند.تقریبا نشانه ای وجود ندارد که روسیه مبارزه ای بر سر حوزه های غیرمستقیم تر موثر منافع خود را تا حد اعلا پیگیری کرده باشد.از این رو تصور جهانی این است که هیچ نیرویی قادر به اتکا به روسیه نیست.
رفتار روس ها در ماجرای عراق و مهم تر از آن لیبی حد اعلای این سست عنصری را به نمایش گذاشت و به آمریکایی ها اجازه داد تا در کار خود پیشروی قابل ملاحظه ای داشته باشند. آیا ماجرای سوریه و ایستادگی مسکو بر سر حفظ اسد باید به عنوان نوعی تجدیدنظر در الگوی رفتار روس ها تلقی شود؟در روسیه و میان نخبگان سیاسی آن بحثی جدی درخصوص حدود و صغور و ضرورت های دفاع از سوریه در مقابل هجوم غرب برای راندن روسیه از شامات مطرح است.
جمع بندی آن است که سوریه از موقعیتی راهبردی برای حضور جهانی روسیه برخوردار است و باید برای آن هزینه داد.بی تردید شخص پوتین و وزیر خارجه کارآمد وی،سرگئی لاوروف این فکر را به خوبی نمایندگی می کنند.ولی آنها به خوبی می دانند که مسکو از توانایی متوازنی با آمریکا برای به چالش کشیدن پیشروی غرب برخوردار نیست.بنابراین جانب احتیاط را حفظ می کنند.
به نظر می رسد که اگر روس ها(با همراهی ایران و تا حدی چین)بتوانند ماجرای سوریه را مدیریت و ماجرا را به سوی حل سیاسی منازعه سوق دهند؛از آزمونی بزرگ سربلند خارج شده اند که بر شأن و منزلت جهانی آنها خواهد افزود.

سیاست روز:اوباما ۱۱ سپتامبری دیگر

«اوباما ۱۱ سپتامبری دیگر»عنوان یادداشت روز روزنامه سیاست روز به قلم قاسم غفوری است که در آن می خوانید؛یکی از مهمترین تحولات در قرن بیست و یکم را حادثه مشکوک ۱۱ سپتامبر تشکیل می دهد.
۲۰ شهریور ۱۳۸۰مصادف با حادثه ای به نام حادثه ۱۱ سپتامبر برج های دو قلو در نیویورک بود. اکنون دوازده سال از آن زمان می گذرد و جهان همچنان این سوال را دارد که آیا واقعا ۱۱ سپتامبری وجود داشته است.؟ آیا لشگر کشی آمریکا به افغانستان برگرفته از این حادثه بوده و یا اینکه ۱۱سپتامبر بهانه ای به آغاز جنگی از پیش طراحی شده بوده است.؟ چرا آمریکا برای انتقام گیری خون چند صد نفر میلیون انسان بی گناه را در افغانستان گرفته است و پس از ۱۲ سال همچنان بر ادامه حضور در افغانستان و کشتار مردم این سرزمین اصرار دارد؟
نکته قابل توجه در سالگرد ۱۱ سپتامبر آنکه دولتمردان آمریکا همچنان تلاش دارند تا فضایی مانند ۱۱ سپتامبر را تداعی نمایند. در حوزه۹ داخلی آمریکا فضای امنیتی را تشدید کرده است. در حوزه جهانی نیز مسئله سوریه را مطرح کرده در حالی که تلاش دارد تا مسئله سلاح شیمیایی در سوریه و امنیت آمریکا را به یکدیگر گره زند.
برخی ناظران بر این عقیده اند اوباما با این تحرکات در سالگرد ۱۱ سپتامبر می خواهد تا یاد و خاطره این حادثه را آن طور که آمریکا می خواهد در اذهان زنده نماید یعنی امری برای توجیه جنگ طلبی های آینده. هدف آن است که مانند سالهای گذشته سالگرد یازده سپتامبر به محلی برای پرسشهای جهانی درباره این حادثه مشکوک نگردد تا ابعاد رسوایی آمریکا درباره ۱۱ سپتامبر بیش از این برملا نشود.
در همین حال اوباما تلاش می کند تا با امنیتی ساختن فضای آمریکا و صحنه جهانی بر ناکامی های اقتصادی آمریکا سرپوش گذارد در حالی که همزمان تلاش می کند تا به توجیه سیاست های جنگ طلبانه در جهان بپردازد.
اوباما اکنون دورانی بس سخت را سپری می کند چرا که از یک سو در حوزه داخلی از موقعیت مطلوبی برخوردار نمی باشد و از سوی دیگر در صحنه بین الملل ناتوان گردیده و نتوانسته کشورها را برای اجرای خواست آمریکا علیه سوریه تحریک نماید. در این شرایط است که اوباما برجسته ساختن مسئله ۱۱ سپتامبر و فضای امنیتی آمریکا را در دستور کار قرار داده است. اوباما تلاش کرده تا در چنین فضایی ضمن پنهان سازی ناکامی ها و چالشهای خود راه را برای تحقق برخی اهداف حاشیه ای نظیر توجیه ادامه فعالیت زندان گوانتانامو، استمرار فشارها بر اقلیت های دینی بویژه بر مسلمانان و در حوزه خارجی نیز توجیه جنگ افروزی در جهان از محورهای اصلی سیاست های اوباما را تشکیل می دهد.در یک کلام می توان گفت که تحرکات اوباما در سالگرد ۱۱ سپتامبر نه از روی قوت بلکه از روی ضعف وی است که با هوچی گری و حاشیه سازی به دنبال پنهان کردن آن است.

جوان:دام افراطیون معتدل برای نماد همت جهادی

«دام افراطیون معتدل برای نماد همت جهادی»عنوان یادداشت روز روزنامه جوان به قلم حسین قدیانی است که در آن می خوانید؛بعضی رسانه های دوم خردادی اعم از مجازی و مکتوب همین که فهمیدند هاشمی نمی تواند وارد «بهشت» شود، به ناچار این خط مشترک و البته مضحک را پی گرفتند؛ «قالیباف اصولگرا نیست!... قالیباف یک عنصر معتدل است که بیشتر تمایل به اصلاح طلبان دارد تا اصولگرایان!. . . قالیباف حتی در ظاهر هم بیشتر شبیه ما اصلاح طلبان است!. . . قالیباف آنقدر اصلاح طلب است که در همین چند وقت اخیر چند بار با فلانی دیدار داشته!. . . قالیباف حتی از محسن هاشمی هم به اصلاح طلبان نزدیک تر است!.»در این باره لازم است به نکاتی اشاره شود.
یک: عناصر وابسته به آقایان هاشمی و خاتمی اگر چه در هر دو انتخابات ۲۴ خرداد و ۱۷ شهریور، کمر به تخریب سفت و سخت قالیباف بسته بودند، لیکن پرروتر از آنند که از شهردار تهران سهم نخواهند! حرف حساب قبیله دوم خردادی ها این است؛ «جناب قالیباف! این درست که ما تو را تخریب کردیم، اما تخریب ما دلیل نمی شود که تو سهم ما را ندهی!. . . اگر ما تا قبل از ۱۷ شهریور، سهم تو را با فحش و تخریب و ناسزا می دادیم، بر تو فرض است که هوای سهم ما را از سفره قدرت شهرداری داشته باشی!» تأکید مداوم بر اصولگرا نبودن شهردار تهران یعنی مدیون دانستن شهردار تهران به اصلاح طلبان و در نتیجه یعنی سهم خواهی از دکتر قالیباف.
دو: اگر قالیباف از نظر بعضی دوم خردادی ها اصولگرا نیست و تعلقی به جریان اصولگرایی ندارد، باید پرسید پس چرا این همه توسط شما تخریب می شد؟! و آیا جز این است که در ایام انتخابات ۲۴خرداد، او را حتی بیش از جلیلی تخریب می کردید؟! و متاثر از ترس تان از پایگاه رأی اجتماعی قالیباف، علی الدوام از دوگانه دلخواه تان یعنی «روحانی و جلیلی» می نوشتید؟! شما تا ثانیه ای قبل از انتخابات ۱۷ شهریور، دست از مذمت قالیباف برنداشتید، حال چه شده که قالیباف حتی از آقازاده جناب هاشمی هم اصلاح طلب تر شده؟!
سه: عجبا! روحانی که اساسا جزء نامزدهای چهارگانه اصلاح طلبان نبود و رسماً به صورت مستقل نامزد شد و همچنان مستاجر خانه دوم خردادی ها خوانده می شود و هنوز هیچی نشده باید شاهد مباحث مربوط به عبور «شاه کلید» از «کلید» باشد، «اصلاح طلب» است، اما حاج باقر که علنا در اصلی ترین و مهم ترین ائتلاف اصولگرایان - ائتلاف سه گانه اصولگرایان- و در پیمان با آقایان حداد عادل و ولایتی بود، «اصولگرا» نیست؟؟!! واقعاً بنازم روی این جماعت اصلاح طلب را! گمانم آن روز که خداوند منان در حال تقسیم «رو» به ابنای آدم بوده، بعضی دوم خردادی ها چند بار توی صف ایستاده بودند!!
چهار: بسی با مزه است؛ از قرار، اصولگرایان با نتیجه انتخابات ریاست جمهوری ۲۴ خرداد، راحت تر و باکلاس تر کنار آمدند تا اصلاح طلبان با نتیجه انتخابات شورای شهر ۱۷ شهریور! اگر اصولگرایان در ۲۴ خرداد از اسب افتاده باشند، شتاب زدگی، عجله و زمام گسیختگی این روزهای اصلاح طلبان حاکی از این مهم است که ایشان در ۱۷ شهریور، هم از اسب افتاده اند، هم از اصل!! و الا چیست این همه یاوه سرایی؟! یک روز راستگو را خائن خطاب می کنند و دگر روز ادعا می کنند قالیباف اصولگرا نیست!!
پنج: شکی نیست که قالیباف ممکن است به پاره ای رفتار و گفتار بعضی دیگر از اصولگرایان نقد داشته باشد.
از آن سو، بعضی رفتار و گفتار شهردار محترم تهران نیز ممکن است چندان همخوان با اصول جریان اصولگرایی نباشد، اما قدر مسلم، قالیباف از اصولگرایان بوده، هست و خواهد بود. اگر اثبات اصلاح طلب بودن روحانی به هر حال چند تایی دلیل و برهان لااقل ژورنالیستی می خواهد، لیکن روشن تر از روز است که قالیباف متعلق به جریان اصولگرایی است.
شش: به عنوان کسی که در انتخابات ۲۴ خرداد به قالیباف رأی داد، به عنوان کسی که در همان ایام هزینه داد و بی هیچ چشم داشتی، ضمن علنی کردن رأی خود، از قالیباف دفاع کرد، به عنوان کسی که اسیر موج و فریفته جو نشد و «تشخیص درست تکلیف» را فدای «تکلیف گرایی منهای نتیجه» نکرد، به عنوان کسی که از قالیباف، هم در برابر تخریب افراطیون دوم خردادی دفاع کرد، هم در مواجهه با بعضی صحنه نشناسی های دوستان اصولگرا، و به عنوان کسی که از شنیدن خبر ابقای قالیباف در «بهشت» مسرور شد و سجده شکر به جای آورد، این حق برایم محفوظ است که خطاب به شهردار جهادی تهران نکاتی را به اختصار بیان کنم.
الف: برای ما آنچه مهم است، «خدمت» است، نه «سیاست.»ما اساسا سیاست را تدبیری برای اداره درست امور و انجام بهتر و بیشتر خدمت معنی می کنیم. ما با آنکه به قالیباف، هم رأی داده ایم و هم هزینه، هیچ از او نمی خواهیم الا خدمت جهادی به این مردم. ما با وجود آن همه حمایت، اندک سهمی از قالیباف نخواسته و نمی خواهیم اما از شهردار توقع داریم متوجه فرق اساسی ما با کسانی باشد که دیروز او را تخریب، امروز او را غیر اصولگرا و لابد فردا اصلاح طلبش می خواهند و می خوانند. از قضا سم مهلک خدمت، همین سهم خواهی ها و سیاست بازی هاست. آنهم سهم خواهی کسانی که به جای «برادری» «نابرادری» خود را بارها و بارها به شهردار تهران ثابت کرده اند.
ب: معتقدم هم جریان اصولگرایی برای قالیباف خوش یمن بوده و هم شخص شهردار مسبب خدمت به این جریان اصیل بوده است. فلذا ما هم چنان که متوجه نیت شوم اصلاح طلبان از اصولگرا ندانستن قالیباف می شویم، هم از شهردار محترم، هم از منتقدینش در جریان اصولگرایی تمنا داریم متوجه نقشه شوم سهم خواهان باشند و با ندانم کاری و غفلت، خروجی عملکرد شهرداری را به سمت دعوا و مرافعه سوق ندهند که این همان هدف افراطیون معتدل است.
ج: بر جناب شهردار فرض است که متوجه فرق میان «تعامل با همه اعضای شورای شهر به قصد قربانی نشدن خدمت» با «امتیاز دادن بی مبنا به بعضی اعضای جدیدالورود اما پر ادعای شورا» باشند. این دومی به مسلخ بردن خدمت، پای سهم خواهی سهم خواهان است.
د: شرط تمدید حمایت ما از شهردار، کار است و کار و کار. ملاک ما خدمت است که بلاشک همان متر و معیار رهبر انقلاب نیز هست. ما اگر چه متوجه کار سخت شهردار در تعامل با شورای شهر جدید هستیم، لیکن معتقدیم؛ ریش و قیچی خدمت جهادی دست خود قالیباف است. اگر قالیباف در مناظره های انتخاباتی ۲۴ خرداد، بی خود و بی جهت به رقیبش پاس گل داد، اینک بهترین وقت برای جبران آن پاس گل روی مخ است. این جبران، بیش از آنکه «دیدار» بخواهد، «کار» می خواهد و «اندکی ابتکار در فن بیان.»
جناب شهردار محترم! روزی در ایام تبلیغات ریاست جمهوری از مردم خواستید که صدا و تصویرتان را ضبط کنند تا اگر رئیس جمهور شدید، با آن «صدا و تصویر ضبط شده» با شما سخن بگویند و از شما مطالبه داشته باشند. هر چه بود و هر که بود، شما رئیس جمهور نشدید، اما مادام که بر صندلی خدمت نشسته باشید - هر جا و هر کجا- «آن وعده مضبوط» میعاد خوبی برای ما و شماست. خلاصه کنم همه وعده شما را، می شود همین جمله که باری پیش از این در مطلع یک متن نوشته بودم؛ «صداقت، سیادت دارد بر سیاست.»فی الحال می نویسم؛ «خدمت، برتری دارد بر سهم خواهی... و کار، اولویت دارد بر دیدار.»

حمایت:از موج خبری عبور کنیم

«از موج خبری عبور کنیم»عنوان سرمقاله روزنامه حمایت به قلم سیدمحمدمهدی موسوی است که در آن می خوانید؛دوشنبه شب هفته جاری، باز هم یک حادثه دلخراش از نوع تصادف های جاده ای، ساعاتی بعد به تیتر یک بسیاری از خبرگزاری ها و روزنامه ها و نیز رسانه ملی تبدیل شد. ماجرا از این قرار بود که در اتوبان قم – تهران، بر اثر برخورد بسیار شدید دو اتوبوس از دو سمت مقابل جاده و گذر از گاردریل و حتی خراب کردن چند تیر چراغ اتوبان و پس از آن آتش سوزی، متأسفانه ٨٨ تن از هم وطنانمان کشته یا مجروح شدند. شدت حادثه و آمار بالای تلفات و مصدومان آن، چنان بود که حتی شنیده ها حاکی از آن است که چندین تن از وزرا برای پاسخ به پرسش های برخی نمایندگان در این باره به مجلس فراخوانده می شوند.
البته متأسفانه شنیدن اخبار ناگوار مربوط به حوادث جاده ای در ایران به یک عادت دیرپا برای ما ایرانیان تبدیل شده، منتهای مراتب این بار، شمار بالای کشته شدگان و مجروحان و نیز کیفیت ماجرا به گونه ای است که به نظر می رسد بیش از موارد مشابه قبلی، مورد توجه مسئولان، رسانه ها و مردم قرار گرفته است.
گرچه بارها در رسانه های جمعی به این قبیل موضوع ها پرداخته و گفته شده است که وقتی بر اساس آمار، روزانه به طور میانگین بیش از ۶۰ نفر در حوادث رانندگی در سطح کشور کشته می شوند، باید به طور جدی به فکر چاره بود، اما هر بار پس از یک موج کوتاهِ رسانه ای و اجتماعی و گاهی انعکاسِ برخی هشدارها و ابراز نگرانی ها، به یک امر کاملاً عادی (!) تبدیل شده است، گو اینکه این حوادث جدای از آنکه خانواده هایی را عزادار و چند روزی رسانه ها را به خود مشغول می کنند، اثر و نتیجه خاص دیگری در بر نداشته و ندارد! گرچه در حادثه یاد شده، سرعت بالای اتوبوس ها و مشکل نقص فنی در آنها، همچنین وضع جاده و ایمنی گاردریل به عنوان عوامل تأثیرگذار در بروز حادثه ای چنین مرگبار مطرح شده اند، در هر صورت به نظر می رسد که عامل انسانی (به صورت بی توجهی به معاینه فنی) نیز در شکل گیری این فاجعه دخالت داشته است.
همین عامل انسانی و نیز شرایط یاد شده دیگر باعث شده که با کمال تأسف بگوییم که تصادف های جاده ای گرچه نهمین علت مرگ ومیر در جهان به شمار می روند، در کشورمان، جایگاه دوم را دارا هستند. گفتنی ها در این خصوص بسیار است و ان شاءالله در آینده بیشتر به آن خواهیم پرداخت؛ اما آنچه مهم است اینکه ای کاش در پسِ چنین حوادث دلخراشی، فکری اساسی برای کاهش و مهار بحران هایی از این دست کنیم.

شرق:برد- برد هسته ای

«برد- برد هسته ای»عنوان سرمقاله روزناه شرق به قلم حمیدرضا آصفی است کهدر آن می خوانید؛مذاکرات هسته ای نزدیک به ۱۰سال است که ادامه پیدا کرده و به اعتقاد بنده این زمان برای حل موضوع کافی بوده اما طولانی شدن زمان مذاکرات نشان می دهد که طرف مقابل اراده ای برای حل موضوع ندارد اگر آمریکا موضوع را از دریچه منافع خود و نه از دریچه منافع اسراییل می دید زودتر به نتیجه می رسیدیم. اختلافی جدی بین ایران و ۱+۵ وجود دارد؛ عدم وجود اراده برای حل مساله از سوی طرف مقابل و دیدگاه و رویکرد آنها درباره برنامه صلح آمیز هسته ای جمهوری اسلامی ایران؛ ما این موضوع را از دریچه فنی و حقوقی می بینیم اما طرف مقابل با دید سیاسی و امنیتی به آن نگاه می کند در حالی که موضوع هسته ای ایران اصلا موضوع سیاسی و امنیتی ای نیست، یک بحث فنی و تکنیکی و در چارچوب مقررات بین المللی و NPT است.
اگر طرف مقابل در چارچوب NPT و مقررات حاکم بر رفتار هسته ای کشورها، عمل می کرد تاکنون این مساله حل شده بود. نکته دیگری که آقای روحانی نیز به درستی به آن اشاره کردند این است که این مذاکرات برای به نتیجه رسیدن باید زمان محدود و مشخصی داشته باشد .
به این معنا که مذاکره به صرف مذاکره نمی شود به ویژه وقتی طرف مقابل مذاکره می کند و شب قبل از مذاکره، ایران را تحریم می کند. منطقی نیست که گفت وگو و مذاکره انجام شود و از سوی دیگر طرف مقابل اقدامات خصمانه خود را تشدید کند. نکته دیگر اینکه طرفین باید برای این مساله، نقشه راه داشته باشند به این معنا که طرف غربی بداند که از ایران چه می خواهد و آن را اعلام کند، ایران هم اعلام کرده غنی سازی حق ماست و شفافیت نیز مورد انتظار و مطالبه غرب است که ایران در این مورد کاملا آماده است و در موضع گیری های مکرر آقای روحانی بر این نکته تاکید شده است. شفاف سازی چیزی است که طرف مقابل از ما می خواهد، و اما به رسمیت شناختن حق غنی سازی و هسته ای ما، تکلیف غربی هاست، اگر این دو، کنار هم باشد مشکلی پیش نخواهد آمد. نکته دیگر اینکه ۱+۵ باید بپذیرد که ما در کجا قرار داریم.
نباید بازگشت به عقب را مطالبه کنند، اگر بحث تعلیق و توقف پیش آید روشن است که مذاکرات سرانجامی نخواهد داشت. غرب باید همسان پنداری کند و خود را جای جمهوری اسلامی ایران بگذارد، این به حل سریع تر موضوع کمک می کند، ما چیز زیادی نمی خواهیم؛ تنها حقوق هسته ای ایران، لغو تحریم های ظالمانه یکجانبه و همچنین تحریم هایی که از سوی سازمان ملل اعمال شده که بی مبناست به رسمیت شناخته شود. زیرا از ابتدا پرونده ایران نباید از سوی آژانس به شورای امنیت احاله می شد. اگر طرف مقابل به این نکات توجه کند مساله زودتر حل خواهد شد.
اما آنچه مهم است اینکه آمریکایی ها در این مذاکرات منافع خود و کشورهای غربی و آینده سیاسی خود را نباید با منافع رژیم صهیونیستی گره بزنند. رژیم صهیونیستی و معدودی از کشورهای عربی، آمریکا را در مورد سوریه به پرتگاه بدی کشانده اند، امیدواریم متوجه باشند که به نقطه خطرناکی نزدیک شده بودند. استقرار دولت جدید و استقبال گسترده جهانی از این انتخاب و پیام های دلگرم کننده کشورهای مختلف می تواند چتر خوبی برای ۱+۵ باشد که رفتار خصمانه گذشته خود را متوقف کنند و از سر دوستی و تکریم با ایران وارد مذاکره شوند.
نمی توان با جمهوری اسلامی با زبان زور مقابله کرد کمااینکه ٣۵سال گذشته نشان داده تمام این مسایل نه تنها ایران را به عقب برنگردانده بلکه قدرتمندتر کرده است. سیاست های هسته ای ما، سیاست های کلان نظام است، دولت ها نیز در چارچوب سیاست های کلان تصمیم می گیرند اما آقای روحانی نشان داده علاقه دارد این مساله حل شود و نمی خواهد از این موضوع در جهت تحقیر و تخریب طرف مقابل استفاده کند. فکر می کنم اگر کشورهای ۱+۵ هم درصدد این نباشند که برای خود جشن پیروزی بگیرند و به اسراییل خوش خدمتی کنند، موضوع حل می شود، اگر ۱+۵ طوری حرکت کند که انتهای مذاکرات منافع طرفین را تضمین کند زودتر به نتیجه می رسند.

مردم سالاری:واقعیت های موجود و رسانه ملی

«واقعیت های موجود و رسانه ملی»عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاری به قلم کرم محمدی است که در آن می خوانید؛در بسیاری از ممالک جهان شبکه های مختلف رادیو و تلویزیونی وجود دارند که توسط بخش خصوصی و احزاب اداره می شوند. در نظام جمهوری اسلامی ایران تمامی شبکه های صداوسیما دولتی است. بدیهی است بودجه آن از بیت المال که همان جیب ملت است تامین گردیده و اساسا این رسانه متعلق به همه ملت ایران بوده و لذا لقب رسانه «ملی» را به خود اختصاص داده است. بدیهی ترین انتظار از صداوسیما آن است که بازتاب دهنده درد دل ها، مشکلات، مطالبات و خواسته های آحاد مردم باشد.
اعضای اصلاح طلب شورای شهر تهران ظاهرا تصمیم گرفته بودند تا آقای محسن هاشمی را به عنوان شهردار انتخاب نمایند؛ اما در جریان رای گیری یکی از اعضای محترم آنها به نام خانم الهه راستگو رای خود را به نام آقای قالیباف می نویسد. این اقدام خانم راستگو مورد انتقاد بخش قابل توجهی از کاربران شبکه های اجتماعی و برخی از اصلاح طلبان گردید. از طرف دیگر با استقبال و شادمانی بخش چشمگیری از جناح موسوم به راست (اصولگرایان) مواجه شد. شبکه دوم سیمای جمهوری اسلامی که مثلا رسانه ملی است در برنامه «بیست و سی» روز سه شنبه نوزدهم شهریور ماه خود این مساله را مورد بازتاب و توجه خاص خود قرار داد. این برنامه و پخش بخشی از نطق خانم راستگو در جلسه شورای شهر تهران و سپس مصاحبه با وی و برخی دیگر از اعضای محترم شورای شهر چنان تنظیم شده بود که گویا با یکی از قهرمانان «ملی» که اقدام او منافع هنگفتی برای مملکت در پی داشته و خطر عظیمی را از سر راه کشور برداشته است؛ برخورد قهرآمیز و اهانت بار صورت گرفته است.
در همان حالی که برنامه ریزان «بیست وسی» شبکه دوم سیما این برنامه را روی آنتن برده بودند؛ ده ها سوال که ای بسا بسیار مهمتر از انتقادات به عمل آمده از اقدام خانم راستگو هستند؛ در ذهن نویسنده و شاید میلیون ها هموطنم خطور نمود که علی الاصول باید پاسخ آنها را از طریق همین رسانه ملی دریافت نمود. سوالاتی که با معیشت مردم ارتباط مستقیم داشته و دارند. مسائلی که موجبات ایجاد تنگنای شدید اقتصادی برای بخش زیادی از ساکنان این سرزمین را رقم زده اند... سوالات و ابهاماتی همچون:
۱- براساس آمار موجود در مراکزی همچون بانک مرکزی؛ زمانی که آقای سیدمحمد خاتمی دولت را در سال ۱٣٨۴ تحویل آقای محمود احمدی نژاد داده است رشد اقتصادی مملکت بیش از «شش» درصد بوده است و براساس برنامه چهارم توسعه کشور این رشد در هشت سال بعدی باید به «هشت» درصد می رسید. اما به استناد مصاحبه زنده تلویزیونی آقای دکتر حسن روحانی در نوزدهم شهریور ماه که از شبکه اول سیما پخش شد؛ رشد اقتصادی دولت تحویل گرفته از آقای احمدی نژاد به استناد آمار بانک مرکزی و مرکز آمار ایران؛ «منفی» است؟
۲- زمانی که در سال ۱٣٨۴ آقای احمدی نژاد دولت را از آقای سیدمحمد خاتمی تحویل گرفت؛ نرخ تورم کمی بیش از «ده»درصد بوده است اما امروز آقای روحانی در همان برنامه تلویزیونی صریح و روشن و به استناد آمار بانک مرکزی نرخ تورم دولت تحویل گرفته از آقای احمدی نژاد را بین ٣۹ الی ۴۴ درصد اعلام می نماید؟!
٣- اخبار متعدد دیگری در خصوص خروج شانزده میلیارد تومان از خزانه مملکت و واریز به حساب دانشگاه غیرانتفاعی؛ عدم وصول و واریز حداقل دو میلیارد دلار توسط آقایی به نام بابک زنجانی به خزانه که توسط آقای مهندس زنگنه وزیر نفت به صراحت اعلام گردیده است؛ خبرهای اختلاس از بنیاد شهید و امور ایثارگران شرکت مس و...
۴- زمانی که هشت سال پیش آقای سیدمحمد خاتمی دولت را تحویل آقای محمود احمدی نژاد داد کشور از لحاظ تولید گندم به خودکفایی رسیده بود اما امروز که آقای احمدی نژاد بعد از هشت سال دولت را تحویل آقای دکتر روحانی داده است سالیانه میلیون ها تن گندم برای مصرف داخلی وارد می کند؟!
اگرچه بخشی از مشکلات موجود بر سر راه ترقی ملت به دلیل تحریم های ناجوانمردانه استکبار جهانی است؛ اما نباید نقش مهم سوءمدیریت ها و عدم توجه به نصایح متخصصان امر را نادیده گرفت. بانی و باعث مستقیم و غیرمستقیم موضوعات ذکر شده و موارد مشابه نیز مشخص و معلوم هستند. بینی و بین الله آیا انتقادات به خانم راستگو و دفاع صداوسیما از ایشان برای مردم مهم است یا روشن نمودن علل این همه پس روی در بسیاری از امورات مملکت در هشت سال گذشته؟...
مسائل جناحی واختلاف سلائق امری طبیعی است. این امر باید در میان جریانات سیاسی که عمدتا هر کدام بخش هایی از افکار عمومی جامعه را نمایندگی می کنند؛ مطرح و مورد نقادی قرار گرفته و به چالش کشیده شود. ورود صداوسیما «له» یا «علیه» هر یک از جریانات سیاسی ملتزم به نظام جمهوری اسلامی ایران؛ رسالت «ملی» بودن آن را خدشه دار می نماید.
آیا به جای آنکه ورود آقای احمدی نژاد به منزلش و استقبال حداکثر یکصد نفره اهالی محله از ایشان و یا ورودش به دانشگاه را بازتاب دهیم و یا برای کوبیدن و تضعیف و یا ایجاد تشتت در یک جناح سیاسی مملکت وارد گود شده و بخشی از یک برنامه به این امر اختصاص داده شود؛ بهتر نبوده و نیست تا با حضور کارشناسان اقتصادی و حتی قضایی بانی و بانیان رشد لجام گسیخته تورم، بیکاری، واردات بی رویه، اختلاس ها و... را در برنامه های زنده تلویزیونی مورد بحث و بررسی دقیق قرار دهیم تا مردم در جریان دقیق واقعیت های جامعه قرار گیرند؟
اگر چشم را بر واقعیات تلخ رخ داده بسته و بنا را بر صحت عملکرد دولت نهم و دهم؛ بگذاریم. یا اصلا گیریم آنچه در شورای شهر تهران در انتخاب شهردار گذشت و انتقادات وارد آمده به خانم راستگو را در تراز منافع ملی؛ مساله و مشکل اصلی و اساسی مملکت برآورد نمائیم، در این صورت آیا بهتر نبود سیمای جمهوری اسلامی به موضوعات حول و حوش وضعیت مالی شهرداری نیز بپردازد؟! و تنها یک نمونه از ده ها سوال در این خصوص را برای اذهان عموم روشن نماید؟
صداوسیما متعلق به مردم است؛ هیچ ایرانی منصف، به تضعیف آن راضی نخواهد بود. صد البته تقویت آن به نفع همه می باشد. راه بستن نفوذ رسانه های بیگانه که حتما هم دنبال منافع نامشروع خود هستند؛ حفظ اعتماد مخاطب است. این مهم نیز جز با صداقت توام با بی طرفی و رعایت عدالت در خبررسانی و تحلیل ها میسر و محقق نخواهد شد.

آرمان: اظهارات یکجانبه

«اظهارات یکجانبه»عنوان یادداشت روز روزنامه آرمان به قلم غلامعلی ریاحی است که در ن می خوانید؛معاون رئیس جمهور سوریه اخیرا اعلام کرده است حمله به دمشق حمله به تهران است. وقتی در داخل کشور برخی افراد بدون اینکه مسئولیتی در زمینه سیاست خارجی داشته باشند درخصوص این دست مسائل اظهارنظر می کنند طبیعی است که دیگران به خود حق بدهند چنین نظریات بی پایه ای صادر کنند. به یاد داریم که در گذشته با وجود مقامات رسمی وزارت خارجه رئیس دولت قبلی برای خود معاونین یا مشاورینی در امور بین المللی تعیین می کرد که غالبا با مخالفت مسئولان وزارت خارجه کشورمان مواجه می شد.
نگاهی به تغییرات معنادار اخیر در ساختار سیاسی- اجرایی کشور و شرایط سخت و بحرانی کشورهای منطقه نظیر عراق، افغانستان، سوریه، لیبی، مصر و... و حضور گسترده مردم در انتخابات ۲۴ خرداد اینک می توان گفت فضای امید به سمت استواری می رود و این ضرورت را به مسئولان کشورمان دیکته می کند که در حوزه سیاست خارجی باید با تدبیر و دقیق تر از گذشته عمل کرد و در مقابل اظهاراتی مشابه آنچه معاون رئیس جمهور اخیرا گفته است محاسبه شده سخن گفت.
آیا این منطق است که یک مسئول خارجی برای کشور ما خط قرمز تعیین کند؟ جمهوری اسلامی ایران در حوزه سیاست خارجی استراتژی و تاکتیک های خودش را دارد و دیگران حق ندارند سرنوشت خود را یکجانبه به سرنوشت کشور و مردم ما گره بزنند. همانگونه که مسئولان ارشد نظام بارها گفته اند در سیاست خارجی حکمت، عزت و منافع ملی کشورمان شاخص و راهنمای مسئولان است و انحراف از این محور هزینه های ناخواسته فراوانی تحمیل می کند. در حال حاضر و در راس دستگاه دیپلماسی کشور فردی حرفه ای قرار گرفته که بعید است در قبال اظهارنظرهای غیرمسئولانه ای از این دست بی تفاوت باشد.
سوریه کشور مستقلی است با منافع ملی خودش و جمهوری اسلامی اگر در آرمان ها سوریه را در محور مقاومت می بیند و از این منظر از آن کشور حمایت های آرمان گرایانه می کند به معنی آن نیست که موجب توهم مسئولان سوریه از نظام سیاسی خودشان شود و در مقابل امواج خارجی ما را سپر دفاع خود قرار دهند. ممکن است دستگاه سیاست خارجی به فوریت و صراحت واکنش منفی لازم برای رفع آثار این بیانات را صلاح ندانسته باشد ولی تداوم این وضعیت ناخواسته ما را در میدانی از تحرکات سیاسی و نظامی قرار می دهد که انتخاب در دست خودمان نخواهد بود. بنابراین حمله به دمشق حمله به تهران نیست.

بهار: سوریه، منزلت ضحاک و بمب های تاماهاک

سوریه، منزلت ضحاک و بمب های «تاماهاک»عنوان یادداشت روز روزنامه بهار به قلم فرید مرجایی است که ر ان می خوانید؛
چو ضحاک شد بر جهان شهریار، نهان گشت کردار فرزانگان
ندانست جز کژی آموختن، جز از کشتن و غارت و سوختن
توجیه و دلایل اعلان شده کاخ سفید و پرزیدنت اوباما از حمله نظامی به سوریه چیست؟ هدف اصلی و باطنی این اقدامات نظامی چه می تواند باشد؟ قطعنامه کنونی مورد بحث در کنگره آمریکا، مدت ۹۰ روز به دولت اوباما فرصت عملیات نظامی در سوریه را می دهد. با وجود قول های پرزیدنت اوباما به مردم آمریکا مبنی بر «جنگ محدود»، ۹۰ روز به گفته ناظرین مدت کوتاهی نیست. اوباما به مردم قول داده که این عملیات نظامی بسیار محدود و فقط برای تنبیه دولت اسد مبنی بر استفاده از سلاح شیمیایی است ولی از طرف دیگر، برای جلب حمایت نیروهای جنگ طلب همچون سناتور مک کین می گوید که به دستگاه نظامی سوریه چنان صدمه ای خواهد زد، که توازن قوا به نفع شورشیان عوض شود. ژنرال مارتین دمسی، رییس ستاد مشترک به رسانه ای اذعان کرده بود که دقیقا پیش بینی نشده که مرحله مشخص پایانی این عملیات نظامی چه مرحله ای خواهد بود؟
تعدادی از ناظران بین المللی می پرسند که تعجیل آمریکا برای اقدام نظامی یک جانبه علیه سوریه چیست؟ چرا منتظر نتیجه تحقیقات متخصصان و بازرسان سازمان ملل (OPCW) درباره استفاده سلاح شیمیایی در سوریه نشوند؟
سازمان OPCW طبق معاهده بین المللی ژنو ۱۹۲۵، استفاده از سلاح شیمیایی غیرقانونی بوده و خط قرمزی برای آمریکا و جامعه جهانی است. ولی هیچ معاهده بین المللی اجازه نمی دهد که یک کشور به خواست خود قبل از تفحص و بررسی شواهد لازم دست به جنگ افروزی بزند.
نظرسنجی ها در آمریکا به طور قاطعانه نشان می دهند که افکار عمومی مخالف جنگ است. مردم نگران هستند که آمریکا به عنوان یک بازیگر وارد یک جنگ داخلی شود که یک جنگ در سطح منطقه ای را به ابعاد جهانی ارتقا دهد.
    از دید انتزاعی، ظاهری و تئوریک، کنگره فقط نماینده مردم و منعکس کننده خواست اکثریت مردم است. ولی از نظر جامعه شناسی-انتقادی، کنگره به عنوان یک دستگاه، مافوق نظرات مردم است. کنگره یکی از ارکان اصلی رژیم است؛ از این جهت که کنگره در ماهیت بیشتر به نهادهای قدرت و لابی ها مرتبط و پاسخگو است تا مردم آمریکا. از این رو، نباید تعجب کرد که با وجود نظرات اکثریت قاطع مردم، در جلسه رای گیری، اکثریت نمایندگان کنگره به نفع جنگ تهاجمی رای دهند. فراکسیون سیاهپوستان کنگره کار مشکلی در پیش دارد، زیرا از طرفی آن ها حامیان جدی پرزیدنت اوباما هستند، ولی از طرف دیگر از زمان جنگ ویتنام به بعد همیشه مخالف جنگ های تهاجمی بوده اند. روزنامه هاآرتص اسراییل گزارش می دهد که این هفته ۲۵۰ نفر از رهبران لابی های طرفدار اسراییل راهی سالن های ساختمان کنگره خواهند شد که نظر نمایندگان کنگره را برای حمایت از لایحه جنگ جلب کنند.
هفته پیش جفری گولدبرگ خبرنگار آمریکایی/اسراییلی گفت که پرزیدنت اوباما از لابی آیپک خواسته که آن ها به نمایندگان کنگره فشار سیاسی بیاورند که از لایحه حمله به سوریه حمایت کنند. این طور به نظر می رسد که آیپک تبدیل به یکی از مهم ترین نیروهای سیاسی در واشنگتن شده که جایگاه مرجعیت و تعیین کننده پیدا کرده است. رسانه های اصلی آمریکا، این طور نیست که همچون آیینه منعکس کننده اخبار دنیا باشند، بلکه نقش اصلی در شکل گیری گفتمان غالب داشته، و به عنوان یکی از ارکان رژیم هستند. به خاطر نحوه اولویت خبرها، اکثر مردم آمریکا شاید واقف نباشند که بان کی مون دبیرکل سازمان ملل و پاپ فرانسیس، مخالف حمله نظامی به سوریه هستند.
ابعاد قانونی حمله نظامی آمریکا به سوریه
حقوق بین الملل و منشور سازمان ملل به طور مشخص حمله تهاجمی یک کشور به کشور دیگر را خلاف شناخته و منع کرده است. دولت اوباما نتوانسته است از نظر حقوق بین المللی حمله نظامی به سوریه را توجیه کند. به همین جهت، صحبت کاخ سفید خطاب به شهروندان آمریکا، معجون و مخلوطی است از خطبه های سیاسی و احساسی، ناسیونالیستی، منافع ملی و غیره. دولت آمریکا می گوید اعتبار کشور آمریکا در دنیا در خطر است؛ که ایران و حزب الله جسور خواهند شد، اعتبار آمریکا و وجهه رییس جمهوری در خطر است، که دنیا و کشور های مختلف باید بدانند که آمریکا بلوف نمی زند، که ایماژ آمریکا مهم است.
ولی حفظ ایماژ و وجهه آمریکا به عنوان ابرقدرت، هدف آمریکا برای تضعیف دولت اسد و تغییر توازن قوا به نفع شورشیان، ترساندن ایران و دیگران، همه و همه اهداف مختلف سیاسی- ژئوپولیتیک خودمحور است. ولی هیچ یک از آن ها اساس قانونی برای حمله یک کشور به کشور دیگر و ارجاع به یک بند قانونی مشخص را ندارد.
چندین حقوقدان موضع «حمله یک جانبه» اوباما به سوریه را غیرقانونی خوانده اند. دو حقوقدان از دانشگاه ییل می نویسند که در نبود اجازه سازمان ملل، هیچ کشوری حق تجاوز نظامی به دیگری را ندارد. آن ها می گویند که این اصل کلی، برای پایداری صلح در دنیا و برای کشورهای مختلف از جمله خود آمریکا مهم تر از معاهده های دیگر است. آن ها می افزایند که اکنون هیچ خطری از طرف سوریه کشور آمریکا، یا ترکیه، متحد ناتو آن را تهدید نمی کند. این حقوقدانان می نویسند که پرزیدنت اوباما حق ندارد دنیا را به دوران ماقبل از منشور ۱۹۴۵ سازمان ملل ببرد. این منشور اجازه نمی دهد یک کشور خود را مجری قانون بین الملل تعیین کند. به عبارت دیگر، طبق قانون، یک سیستم حقوقی «امنیت جمعی» ضامن صلح جهانی است. یادآور می شود که مخالفت نمایندگان کنگره درباره جنگ، نه براساس نقض قانون بین المللی اعلان نشده است، بلکه نگرانی آن ها درباره گرفتاری های ناشی از جنگ، نه برای جامعه آمریکاست.
اسناد و شواهد آمریکا درباره حمله شیمیایی در سوریه
سلاح شیمیایی اولین بار در ۱۹ مارس در محله خان العسل نزدیک شهر حلب سوریه به کار برده شد. دولت سوریه سریع از بازرسان سازمان ملل دعوت کرد که آن مکان را بازرسی کنند. شواهد بیشتر شورشیان را مسئول می دید. مساله اتفاق خان العسل در رسانه های آمریکایی توجه لازم را در پی نداشت. هفته پیش، پنجم سپتامبر، دولت روسیه گزارشی ۱۰۰ صفحه ای را منتشر کرد که در آن شواهدی ارائه شده که شورشیان مسئول سانحه خان العسل هستند.
    در ٣۰ ماه مه، روزنامه «زمان» در ترکیه گزارشی را منتشر کرد که پلیس ترکیه ۱۲ نفر از شورشیان سوری را با دو کیلو گاز شیمیایی «سارین» که برای حمله آماده می کردند، بازداشت کرد. هفته گذشته در ششم سپتامبر، گروه ۱۲ نفری از مقامات بازنشسته امنیتی آمریکا نامه ای به پرزیدنت اوباما نوشته و با فوریت به وی متذکر شدند که همکاران سابق آن ها که در سرویس سیا مشغولند، به این نتیجه رسیده اند که دولت بشار اسد مسئول حمله شیمیایی در ۲۱ اوت در الغوطه نبوده است و پرونده دولت اوباما درباره ارائه شواهد لازم ناقص است. افراد سرویس سیا به این گروه ۱۲ نفری اطمینان داده اند که مواد شیمیایی استفاده شده در الغوطه کار ارتش سوریه نبوده و آقای جان برنن رییس سازمان سیا به خاطر دلایل سیاسی همان اشتباه دوران عراق را تکرار می کند. این نامه می افزاید که گزارش محرمانه دولت در این مورد- که به کنگره هم ارائه شده – یک گزارش «اینتلیجنس» با شواهد نیست. بلکه بیشتر به یک گزارش سیاسی شبیه است. گزارش این گروه ۱۲ نفری مقامات امنیتی بازنشسته، با ارائه شواهدی، شورشیان سوریه را مسئول حمله شیمیایی در الغوطه سوریه قلمداد می کند.
دکتر گارث پورتر در دو مقاله، شواهد گزارش کاخ سفید را گمراه کننده و باطل می شمرد.
آن گزارش مدعی است که مکالمه تلفنی یک مقام نظامی سوری را درباره مساله شیمیایی شنود کرده اند. اما ماموران سرویس اطلاعات انگلیس محرمانه فاش کرده اند که آن ها به چنین چیزی برنخورده اند و خود آمریکا آن نوار شنود تلفنی را تهیه نکرده، بلکه از طرف سرویس اطلاعات اسراییل به آمریکا تحویل داده شده است. البته چند روز پیش از آن روزنامه لس آنجلس تایمز هم اسراییل را به عنوان منبع شواهد مذکور معرفی کرده بود.ریز۶ دکتر پورتر می نویسد برای این که گزارش کاخ سفید معتبر جلوه داده شود، به دروغ مدعی شده است که آمریکا نوار شنود را تهیه کرده است. علاوه بر آن که مکالمه تلفنی چیزی را ثابت نمی کند، مقام نظامی سوری صحبتی نکرده که ارتش سوریه را متهم کرده باشد.
در ضمن با وجود اخبار اشتباه در رسانه های آمریکا، دولت سوریه در عرض ۲۴ ساعت به مقامات سازمان ملل اجازه بازرسی منطقه الغوطه را صادر کرده بود، ولی این بازرسان بودند که تاخیر داشتند. (همان) در مقاله افشا کننده دیگری دکتر پورتر در مصاحبه با مقامات امنیتی، پی می برد که گزارش دولت آمریکا درباره سوریه، برخلاف عرف و روال معمول در سرویس های اطلاعاتی، با داده های بی طرف تهیه نشده، بلکه تهیه گزارش از طرف کاخ سفید مدیریت شده بوده است که در نتیجه گزارش مذکور را سیاسی و بی اعتبار می کند.خود گزارش باید «ارزیابی اینتلیجنس» نام می داشت، ولی «ارزیابی دولت» نام گرفته بود.
نبود امضای آقای جیمز کلاپر، رییس کل سازمان های اطلاعات آمریکا، در انتهای گزارش حاکی از آن است که کلاپر با محتوای گزارش مشکل داشته است. (همان) عده ای خاطرنشان شدند که شاید دولت آمریکا از نتیجه تحقیقات بازرسان سازمان ملل بیم دارد و سعی کرده با عجله آن را دور زده و فضای عمومی را بسیج کرده تا بستری فراهم کند که با فشار سیاسی گزارش آن بخش سازمان ملل را عقیم کند. یادآور می شود که در زمان جنگ عراق، آمریکا به خاطر دروغ هایش درباره سلاح های شیمیایی، با تهدید آن سازمان مذکور، رییس برزیلی آن دکتر خوزه بوستانی را برکنار کرد. علاوه بر آن ها، آقای دنیس کوسینیچ، نماینده مترقی کنگره، گزارش کوتاهی را منتشر کرده که ادعاهای دولت درباره سلاح شیمیایی سوریه در ۱۰ مورد ناقص است.
ملاحظات ایران
انتخاب رییس جمهوری جدید ایران با مواضع تعامل با دنیا، شرایط جوی را در منطقه و دنیا عوض کرد و این فرآیند به طور نانوشته توپ را در زمین آمریکا انداخته بود. در پاسخ، نومحافظه کاران و آمریکایی ها برای بی اعتبار کردن رییس جمهوری دولت یازدهم و آچمز کردن ایران، دو خیزش برداشتند. چهار روز قبل از تنفیذ رییس جمهوری منتخب یک سری تحریم ها در کنگره تصویب شد. قدم دوم، برنامه حمله نظامی به سوریه، متحد منطقه ای ایران بود. دو هفته قبل از تهدید اوباما برای حمله به سوریه، اسناد محرمانه ای در دسترس قرار گرفت که نقش آمریکا در حمله عراق با سلاح شیمیایی به ایران را در سال ۱۹٨٨ توصیف می کند.
دولت صدام و دولت آمریکا به خاطر نقش شان در استفاده از سلاح شیمیایی، قانون بین المللی را پایمال کرده بودند، یعنی همان معاهده ژنو سال ۱۹۲۵ که این روزها دولت (و رسانه های) آمریکا به آن به کرار استناد می کند. تحلیلگر بازنشسته سرویس اطلاعاتی سیا، خانم «جودیث یافا» در مصاحبه ای میلی به نگارنده اذعان داشت که نه تنها سازمان سیا در آن ماجرا نقش داشت، بلکه در آن مقطع سیا به دروغ طرف ایران را مسئول استفاده از سلاح شیمیایی معرفی می کرد. برای هر شهروند ایرانی خوب است که با یک جانباز شیمیایی وقت صرف کرده و احوالپرسی کند (برای اطلاعات بیشتر رجوع کنید به انجمن حمایت از قربانیان جنگ شیمیایی).
بدون شک، اگر در آن زمان سازمان ملل متحد یک کمیته تفحص درباره این دو مجرم تشکیل داده بود، اکنون در شرایط بهتری به این مسائل می پرداختیم. اگر در آن زمان کنگره آمریکا ذره ای صداقت داشت و یک کمیته تحقیق و تفحص درباره نقش دولت متبوع خود به راه انداخته بود و جزییات نقش آمریکا در حمله شیمیایی به ایران فاش می شد، اگر مسئولان این قانون شکنی شناخته و محکوم می شدند، امروز دولت آمریکا قامت و جایگاه قانونی و اخلاقی لازم را نمی داشت که نسبت به سلاح شیمیایی چنان موضع حق به جانب بگیرد. تفحص جدی درباره پرونده مسئولان حمله شیمیایی به ایران، اکنون هم دیر نشده است. در هیچ جای دنیا، دادستان نمی تواند گزینشی به پرونده مجرمان بپردازد. ۲۵ سال پیش آمریکا دستش به مواد شیمیایی آلوده بود و امسال آن را پیراهن عثمان کرده و الم شنگه راه می اندازد.
استثنا درباره آمریکا
برای ناظران جهانی خارج از آمریکا این یک معماست که خودکامگی، یک جانبه گرایی و برتری جویی آمریکا تا این درجه از کجا نشات می گیرد؟ با ریشه یابی در بستر فرهنگی-سیاسی جامعه آمریکا شاید بتوان توضیحاتی یافت. در انجیل، کتاب متی، موعظه سر کوه، آیه ۱۴ می فرماید، «شما نور جهان می باشید. شما همچون شهری هستید که بر تپه ای بنا شده و در شب می درخشد و همه آن را می بینند.» زمانی که اولین مهاجرین پیوریتن به سرزمین آمریکا آمدند، این سرزمین پناهگاهی شد برای مهاجرین اروپایی و با آرزو های رمانتیک آرمانشهری، با ارجاع به همان «موعظه سر کوه، ۱۴»، این سرزمین جدید و سرنوشت (رسالتی) اش را، «شهر درخشان در دامنه تپه» نامیدند. راندن سرخپوستان بومی، براساس همین ایدئولوژی «رسالت – سرنوشت ساز» برتری جویی بود. بعد ها البته مدرنیسم سلطه انسان بر طبیعت و سلطه انسان بر دیگری را به همراه داشت و در قرن بیستم، این مفاهیم «رمانتیک–رسالتی–سرنوشت ساز» در تاریخ اولیه آمریکا، در قالب توجیه فرهنگی امپریالیسم نو قرار گرفت. از طرف دیگر، مدتی است که تاریخ دانان آمریکا مقوله ای را در جامعه مطرح کرده اند به نام «آمریکن اکسپشنالیسم»، به این معنی که آمریکا به خاطر آزادی های فردی، رفاه، هالیوود، تکنولوژی، وسعت کشور (و ابعاد اقتصادی اش)، در تاریخ و دنیای کنونی، منحصربه فرد و یک «استثنا» است. در این راستا، نومحافظه کاران، تعبیر وسیع تری از آن مفهوم دارند. به این معنی که به خاطر این شرایط منحصربه فرد، کشور آمریکا دارای یک جایگاه و منزلت «استثنا در جهان» است. آن ها در ذهن خود یک میثاق یا قرارداد نانوشته با دنیا تصور کرده اند که کشورشان منزلت و حق آقایی و سروری در دنیا دارد. از دیدگاه آن ها، آمریکا در مقابل سازمان های بین الملل چون سازمان ملل متحد و دیوان بین المللی کیفر، پاسخگو نیست.
آن ها معتقدند آمریکا فرای معاهده های بین المللی بوده و نیازی نیست که به آن ها متعهد و پایبند باشد. در زمان بوش نیز بنا به همین مقوله بود که آمریکا خود را تابع معاهده ژنو مبنی بر منع شکنجه، نمی دید. در چارچوب همین منزلت «استثنا» و دکترین برتری جویی است که دولت آمریکا اعلان کرده در صورت حمله آمریکا به خاک سوریه، کشور سوریه حق عکس العملی را ندارد و هرگونه اقدام نظامی –دفاعی از کشور خود، از طرف آمریکا یک عمل تحریک آمیز و تهاجمی محسوب می شود. در صورتی که قرن هاست میثاق های مختلف جهانی، دفاع از حریم خاک خود در مقابل دشمن را یک حق طبیعی (Natural Right) می داند.
حق قانونی دفاع از خاک خود هم از اصول مرکزی منشور سازمان ملل است. بنابراین، به همین جهت است که کاخ سفید و نظام سیاسی آمریکا از نظر قانونی و معنوی نیازی نمی بینند که منتظر گزارش بازرسان سازمان ملل درباره استفاده سلاح شیمیایی در سوریه باشند. دولت آمریکا دید کاملا گزینشی نسبت به سازمان ملل و قطعنامه های آن دارد. از طرفی آن سازمان را مرجع مناسبی برای تحمیل تحریم های گسترده علیه ایران می داند، ولی نه برای مفاد دیگر.
در پاسخ به سوال نمایندگان کنگره که چه کسی هزینه مالی حمله به سوریه را متحمل می شود، جان کری وزیر خارجه خاطرنشان شد که آن هزینه را «بعضی کشورهای عربی» قبول کرده اند. به دلیل پیشرفت های تکنولوژیک، قدرت تخریب و انفجار سلاح های تهاجمی آمریکا خیلی بیشتر شده و خطر استفاده از بمب های آغشته به دیپلیتد یورینیوم (اورانیوم تخلیه شده) وجود دارد. در حال حاضر، پنج کشتی جنگی آمریکا مسلح به بمب های «تاماهاک» در دریای مدیترانه جمع شده اند. این موشک ها هریک ۵/۱ میلیون دلار هزینه داشته و توانایی آن را دارند که چند ساعت بر فراز هدف بچرخند، یا حتی حین پرواز تغییر مسیر دهند. موشک «تاماهک» توانایی پرواز ۱۶۰۰ کیلومتر مسافت را دارد– یعنی ارتش آمریکا از راه بسیار دور، بدون هیچ ریسک و خطری برای پرسنل نظامی خود می تواند نابودی و هلاکت وسیع به بار آورد. دستگاه امپریالیسم هم چون ضحاک برای استمرار هژمونی خود در دنیا، هرازگاهی نیازمند سیاست تهدید آمیز است.
آن مارها هر دوسال در نقطه ای از دنیا بمباران می طلبند. خودکامگی، جنگ طلبی یا سلطه به هر شکل و فرمی، انسان را از خود بیگانه می کند. اگر غرب و آمریکا قدم های راسخ برای صلح در سوریه برمی داشتند؛ اگر نصف آن انرژی و همتی را که صرف کمپین حمله و جنگ کرده، برای صلح و اجلاس نشست ژنو ۲ صرف می کردند، مایه همبستگی و امیدواری برای کشورهای دنیا بود.
توضیح: «کویکرها» دگراندیشان مسیحی هستند که به صلح، برادری و برابری در حیات اجتماعی ایمان دارند. شخصیت ریچارد نیکسون شاید نشانه و سمبل مناسبی برای پارادوکس آمریکایی باشد. وی در یک خانواده کویکر در کالیفرنیا به دنیا آمد، ولی مهم تر آن که به عنوان رییس جمهوری آمریکا، وی یکی از مدیران اجرایی دستگاه امپریالیسم بود. پرزیدنت نیکسون سرزمین و روستاهای ویتنام (و کامبوج) را در جنگ بمباران کرد و رییس جمهوری منتخب مردم شیلی دکتر سالوادور آلنده را با کودتای نظامی سرنگون کرد.

ابتکار:عقب نشینی از جنگ، پیشروی به سمت صلح

«عقب نشینی از جنگ، پیشروی به سمت صلح»عنوان سرمقاله روزنامه ابتکار به قلم اشکان بنکدار جهرمی است که در آن می خوانید؛گرچه اخبار سوریه مدتی است در صدر اخبار جهان رخ می نماید اما صدای طبل جنگ این روزها رو به خاموشی گذاشته است یا حد اقل به نظر می رسد که امید به عدم وقوع این حادثه تلخ برای مردم سوریه اکنون بیشتر از روزهای قبل است.
جان کری وزیر امور خارجه آمریکا اولین بار در سخنانی که بعداً ادعا شد نوعی استدلال لفظی بوده بحث از وجود شرطی برای پیشگیری از جنگ احتمالی آمریکا و هم پیمانانش علیه سوریه را پیش کشید بحثی که بی درنگ مورد استقبال روسیه، ایران و حاکمان دمشق قرار گرفت. پس از آن نیز فرانسه و آمریکا طرح صلح در قبال تحویل سلاحهای شیمیایی سوریه و پیوستن این کشور به کنوانسیون منع گسترش سلاحهای میکربی و شیمیایی را جدی تر مورد توجه قرار دادند. اکنون گمان می رود با روند موجود، کشورهای دخیل در بحران سوریه منفعت خویش را بیشتر در صلح می جویند و حد اقل فعلاً گزینه ی جنگ از روی میز طرفهای درگیر کنار گذاشته شده است.
اوباما رئیس جمهور ایالات متحده که پیشتر از وجود خطوط قرمز برای دولت سوریه در رابطه با کاربرد سلاح شیمیایی سخن گفته بود پس از استفاده از این سلاحها که به ادعای مقامات آن کشور توسط نیروهای دولتی دمشق بر علیه غیر نظامیان به کار رفته بود، خود را مجبور به نشان دادن واکنش می دیدند چرا که می پنداشتند در غیر این صورت اعتبار گفته ها و تهدیدات کاخ سفید زین پس در جهان زیر سوال خواهد رفت. در حالی که چنین پنداری وقوع جنگ را توجیه می نمود ولی از سوی دیگر، مشکلاتی چه در صحنه داخلی و چه در عرصه جهانی، بر سر راه این رخداد وجود داشته و دارد که از سوی دولتمردان واشنگتن نمی توانست مورد غفلت واقع شود. باراک اوباما با این که در مصاحبه با شش شبکه تلویزیونی آمریکا به ادامه استدلالهایش درباره جنگ دیگری در خاور میانه پرداخت ولی اظهار نظر وی در مورد طرح صلح روسیه آنچنان پررنگ بود که افکار جهانی توانست ندای صلح را از پس آن بشنود.
اوباما که از ابتدا نمی خواست بار این جنگ را یک تنه بر دوش بکشد و به همین خاطر تصمیم گیری در مورد آن را به عهده سنا و کنگره نهاد، متوجه بود که هم افکار عمومی آمریکا و هم اکثریت کنگره در ائتلافی فرا حزبی متشکل از نمایندگان دو حزب جمهوری خواه و دموکرات، مخالف بروز جنگ هستند. به ویژه پس از طرح صلح پیشنهادی از سوی پوتین، کار وی در قانع نمودن افکار عمومی در توجیه جنگ و تحمیل هزینه های سرسام آور آن بر دوش مالیات دهندگان آمریکایی بیش از پیش سخت تر می نمود.
اوباما گرچه خود را مصمم به جنگ نشان می داد و وزیر خارجه اش را به جهت جلب نظر قدرتهای بزرگ و کشورهای دیگر دخیل در بحران سوریه به مأموریتی دیپلماتیک در این زمینه فرستاد ولی می دانست که در صورت مخالفت کنگره با اعلان جنگ، شکست سیاسی بزرگی خواهد خورد که مشکلاتی را برای او و همفکرانش به وجود خواهد آورد که حد اقل آن از دست رفتن ابهت و هیمنه کاخ سفید خواهد بود. در صحنه خارجی نیز پوزیتیویست های آمریکایی هنوز منفعت کشور خود و حتی اسرائیل را در این جنگ به صورت قطعی نیافته بودند.
حکومت اسد گرچه مخالف جدی اسرائیل در منطقه به شمار می آید و نزدیکی این جمهوری عربی با روسیه جایی برای آن کشور در توافق با غرب را قابل تصور نمی نماید ولی به نظر می رسد این دشمن سکولار که رفتاری قابل پیش بینی و معطوف به حفظ ثبات و منافع خویش دارد برای آمریکا قابل هضم تر باشد تا قدرت گرفتن گروه تروریستی النصره که نشان داده در پیروی از القاعده به هیچ عرف سیاسی، اخلاقی و انسانی پایبند نیست.
گروههای آمریکایی طرفدار اسرائیل نیز که از ادامه این جنگ داخلی در سوریه منتفع می شوند گرچه از حمله ای محدود به دمشق که توازن قدرت- که هم اکنون به نفع نیروهای وفادار به اسد است- را به نفع نیروهای مخالف تغییر دهد خشنود به نظر می رسند ولی ترس از دست بالا گرفتن گروههای تکفیری حتی می تواند آنها را نیز در قبال این جنگ به رفتاری محتاطا نه سوق دهد.
از سوی دیگر روسیه نیز اکنون به عنوان نیروی مبتکر صلح در صحنه بین الملل می تواند از یک طرف منافع خویش در سوریه را حفظ نماید و از بروز جنگ جلوگیری کند و ازسوی دیگراز فشار کشورهای غربی به سبب حمایتهایش از اسد، بکاهد. جمهوری اسلامی ایران نیز که از ابتدا همراه با متحد همیشگی اش بوده است و اقدامات ضد صهیونیستی خود را در همکاری با مجموعه دمشق و حزب الله سامان می داده است، از این طرح که به نظر می رسد در سازمان دادن آن با روسیه همکاری داشته است ناراضی نیست.
دولت بریتانیا نیز که در اقدامی غیر منتظره از سوی مجلس آن کشور از دخالت در جنگ منع شده بود اکنون می تواند به بهانه صلح در سوریه، نقش خود را در روابط جهانی به منصه ظهور بگذارد. پاریس نیز که پیشتر حضور خود در جنگ احتمالی علیه سوریه را منوط و مشروط به دخالت آمریکا دانسته بود در نگرانی از واکنش افکار عمومی فرانسه در همراهی با بریتانیا خواهان خلع سلاح شیمیایی دولت اسد است.
حکومت دمشق نیز که در داخل سخت مشغول مبارزه با گروههای مخالف، ارتش آزاد و تروریستهای النصره، است و باز شدن جبهه خارجی و حتی قرار داشتن دائمی در موقعیت تهدید به جنگ می توانست آن را به پراکندگی نیروها و نهایتاً ضعف در مقابل مخالفان مسلح بکشاند با ترغیب ایران و روسیه مایل به پذیرش طرح مذکور است. قبول این طرح از سوی دولت سوریه حتی می تواند سرآغاز اصلاحات دموکراتیک و طرح آشتی ملی در قالب کنفرانس صلح ژنو ۲ یا طرح ابتکاری دیگری در آن کشور باشد.
اما شاید کشورهایی همچون قطر، عربستان و ترکیه که از همراهان منطقه ای آمریکا در جنگ احتمالی بودند از این رویکرد جهانی ناخشنود باشند. قطر و عربستان که خود را همراهان ایدئولوژیک گروههای مخالف حکومت علوی اسد حتی گروههای تکفیری می دانند و از قدرت گرفتن تشیع وحشت دارند در این بین فقط به سرنگونی اسد می اندیشند چرا که حتی گروههای تروریستی نیز در صورت حاکمیت بر سوریه یا بخشی از آن می توانند در ردیف هم پیمانان آنها به حساب آیند. ترکیه نیز که اندیشه احیای امپراطوری عثمانی ولی از نوع مدرنش را در سر دارد، می پندارد که گروههای مخالف در صورت رسیدن به قدرت در سوریه می توانند عوامل کارآمدی جهت عملی نمودن این رویا باشند.
نهایتاً این که قدرت دیپلماسی به نظر می رسد اکنون بر جنگ طلبی غلبه کرده و قدرتهای جهانی یا به سبب ابتکار یا خلاصی از مخمصه مخالفتهای داخلی از طرح صلح رضایت بیشتری دارند تاجنگ و نمی پسندند که بار دیگر بحث از جنگ به میان آید یا حد اقل گمان نمی رود با این روند در آینده نزدیک هیچ میلی به جنگ در قدرتهای بزرگ درگیر در این مناقشه قابل مشاهده باشد.

دنیای اقتصاد:پیامدهای اجتماعی فساد اقتصادی

«پیامدهای اجتماعی فساد اقتصادی»عنوان سرمقاله روزنامه دنیای اقتصاد به قلم دکترسیداحمد میرمطهری است که در آن می خوانید؛این یک واقعیت است که مشکلات و تهدیدات ناشی از فساد موجب برهم خوردن ثبات و امنیت جامعه می شود و به سنت ها و ارزش های دینی و اخلاقی لطمه می زند، توسعه پایدار را ناممکن کرده و حاکمیت قانون را تضعیف و عدالت را دست نیافتنی می کند.
بعد از اختلاس سه هزار میلیارد تومانی که مدتی جامعه را در شوک فرو برده بود، اخیرا منابع رسانه ای دست به انتشار اطلاعات جدیدی زده اند و ارقام جدید آن قدر نجومی است که باور آن سخت است. هرچند موارد تازه توسط مقامات قضایی کشور بررسی و تایید و منجر به صدور حکمی نشده است، ولی تا همین جا و در این وانفسای اوضاع رکود تورمی که دامنگیر اقتصاد است و برای مردمی که با بیکاری و افزایش قیمت ها دست و پنجه نرم می کنند و وضعیت معیشتی آنها آسیب پذیر شده است می تواند به باورها و دیدگاه های مردم نسبت به صحت جریان امور لطماتی وارد کند که سال ها زمان می برد تا اصلاح و اعتماد اولیه به جای خود برگردد و از این گذشته کسب غیرقانونی ثروت فردی می تواند به نهادهای مردم سالار، اقتصاد ملی و حاکمیت قانون ضربه زند. کنفوسیوس، حکیم چینی، قرن ها قبل گفته است: «در کشوری که به نیکی اداره می شود فقر باعث شرم است، اما در کشوری که در آن نادرستی است این ثروت است که مایه شرمساری است».
در همه جای دنیا با «دارا شدن من غیرحق» یا «اختلاس اموال و ارتشاء» و «تطهیر عواید ناشی از جرم» و حتی «اختفاء» دارایی های حاصله از فعالیت های مجرمانه مبارزه می شود و برای برخورد با این جرائم راهکارهایی وجود دارد و می توان از تجربیات سایر کشورها و حتی سازمان ملل یا هر نهاد دیگری که در این زمینه فعال است بهره برد و زمینه اجرایی کردن آن را در کشور مهیا کرد. نهایت آنکه فساد و اختلاس ویرانگر است، قبل از آنکه نهادینه شود باید آن را متوقف و ریشه کن کرد.

منبع: جام جم آنلاین