نگاهی بر تاریخچه ی منازعات فلسطین و اسرائیل
بخش پایانی


مختار برازش


• در این بخش می خوانید: تاثیر پیروزی های اسرائیل در جنگ ها بر رشد اسلام خواهی در منطقه به عنوان عامل هویت؛ پیدایش اسلام سیاسی و انقلاب ایران؛ آغاز جنگ ایران و عراق؛ انتفاضه فلسطین و نتیجه آن؛ جنگ خلیج فارس و پیامدهای آن؛ سمپاتی فلسطینی ها به صدام حسین صدام؛ قرارداد اسلو و به رسمیت شناختن یک دولت فلسطینی از طرف اسرائیل ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۹ شهريور ۱٣٨۵ -  ۱۰ سپتامبر ۲۰۰۶


اسلامیسم
طی سالهای ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ بسیاری از کشورها در خاور میانه متاثر   از مدل های غربی بودند و این ایده که برای برخورداری از پیشرفت باید کشور را بسوی «مدرنیسم» سوق داد طرفداران زیادی داشت. اما حکومت گران منطقه برای حفظ و بقای خود   تنها به شکل و ظاهر مدرنیسم می اندیشیدند و کاملا واقف بودند که احتمال تحمیل هزینه هایی از قبیل تغییر در ساختارهای عقب مانده سیاسی و اجتماعی کشور خود چگونه می توانست منافع آنها را به خطر اندازد. هم زمان شکست بزرگ «جهان اسلام» در سال ۱۹۶۷ در جنگ با اسرائیل بسیاری از کشورهای مسلمان را واداشت تا کم کم از ارزشهای غربی فاصله گرفته و به اسلام و اسلامیسم بعنوان تنها ایده ی هویت بخش خود رجوع کنند. این در حالی اتفاق می افتاد که در آمدهای سرشار نفتی و تقسیم ناعادلانه ثروت در این کشورها فاصله فقرا و ثروتمندان را بیش از پیش میکرد. و همزمان با حکومت گران توده های محروم این کشورها نیز برای احیای حقوق خود به تفسیر خاص خود از اسلام روی می آوردند. به این ترتیب دین اسلام بیشتر بعنوان یک ایدئولوژی اعتراض وارد عرصه سیاست شد و صف بندی خود را مشخصا در سه جهت برجسته تر کرد: مبارزه با اسرائیل، مبارزه علیه نابرابری های داخلی، و مبارزه علیه حکامانی که با غربی ها تعامل داشته و در صدد جایگزین کردن ارزشهای اسلامی با ارزشهای غربی بودند.

انقلاب ایران
اولین جرقه های این اسلام سیاسی را در ایران دیدیم. در حالیکه که خبرگزاری های دنیا خبر امضای قرارداد صلح بین بگین و سادات در سال ۱۹۷٨ را به جهان مخابره می کردند، خبر دیگری در صدر اخبار جهان قرار گرفت که غیر منتظره بود: رژیم شاه توسط روحانیون سنتی و بوسیله ی یک انقلاب مذهبی سرنگون شده بود.   بسیاری از آگاهان معتقدند که دنباله روی شاه از الگوهای غربی یکی از علل انقلاب ایران بود. این الگوها به نفوذ روحانیون و ملاها در بین جوانان و مردم آسیب می رساند. از طرفی دیگر نفوذ امریکا در ایران و استفاده و حمایت این کشور از شخص شاه بعنوان ژاندارم منطقه و همکاری ایران با اسرائیل روحانیون را خشمگین ساخته بود. پیشتر هم «انقلاب سفید شاه»   که برگرفته از مدل های غرب بود و در آن به زنها حق رای می داد و امکان برخورداری از تحصیلات عالیه را برای آنان فراهم می کرد، خود انگیزه های مخالفت ملاها را برانگیخته بود.    
رهبر روحانی انقلاب بعد از کسب قدرت، امریکا و اسرائیل را دشمن اصلی ایران خواند و آنها را شیطان بزرگ و کوچک نامید. گر چه رهبری ایران رهایی فلسطین و نابودی اسرائیل از صفحه روزگار را   یکی از اهداف انقلاب اسلامی خود قرار داد، ولی خیلی زود در سال ۱۹٨۰ با آغاز جنگ ایران و عراق ـ کشوری که بعد از عبدالناصر مدعی رهبری جهان عرب علیه اسرائیل بود ـ صف بندی های جدیدی را در بین کشورهای مسلمان سبب شد که در آن ایران تنها مانده بود. آیت الله خمینی تقریبا تمامی رهبران کشورهای عربی را دشمن اسلام معرفی کرد و مردم آن کشورها را تشویق نمود تا علیه حاکمان خود بشورند. هم از این رو بسیاری از کشورهای عربی و از جمله خود فلسطینی ها با وجودیکه از حمایت مادی ایرانیها برخوردار شده بودند طرف صدام حسین را در این جنگ گرفتند.
 
انتفاضه فلسطین
زمانی که جنگ ایران و عراق در منطقه شعله ور گردید، اسرائیل نیز تلاش کرد تا با سرکوب ستیزه جویان فلسطینی، از ورود و حمله آنها از طریق لبنان به خاک خود را پایان دهد. لبنان یکی از کشورهای همسایه اسرائیل بود که امکان سکونت آواره های فلسطینی را فراهم کرده بود. سازمان آزادیبخش فلسطین تشکیلات خود را در بیروت مستقر کرده بود. در سال ۱۹۷٨ اسرائیل به بصر در لبنان حمله ور شد. بعد از پیکارهای خونین بالاخره نیروهای سازمان ملل جهت جلوگیری از اشغال مجدد این کشور در جنوب آن مستقر شدند.
از آن به بعد حملات فلسطینی ها افزایش یافت. و در سال ۱۹٨۲ اسرائیل خود را آماده کرد تا به یک تهاجم کامل علیه لینان دست بزند. اسرائیلی ها نیروهای سازمان ملل را پس زده و جلو رفتند.   تا اینکه طی یک جنگ خونین بیروت را نیز گرفتند. بدنبال این حمله سازمان آزادیبخش فلسطین مجبور به ترک خاک لبنان شد. آنها به ناچار دفتر مرکزی سازمان را به تونس انتقال دادند. جایی دور از اسرائیل و مناطق اشغالی. چیزی که اسرائیلی ها بدنبال آن بودند. اما اسرائیل بخاطر این کار هزینه گزافی پرداخت. نبرد و تجاوز خونین جان هزاران شهروند را گرفته بود و این خود لطمات جدی ای به اعتبار اسرائیل در سطح جهان زده بود. اعتراض های وسیعی را در گوشه کنار دنیا علیه اسرائیلی ها برانگیخته بود. در سالهای ۱۹٨۰ بسیاری از مهاجرین یهودی اندیشه های بس خطرناکتری را در سر می پروراندند. آنها برای تامین امنیت، زمین و آب در کرانه غربی بر این فکر افتادند که با عقب راندن فلسطینی ها از سرزمین هایشان دست به ایجاد یک اسرائیل بزرگ بزنند.  
فلسطینی ها که پراکندگی و بی برنامه گی شان مانع این می شد تا به نقطه نظر مشترکی دست یابند، مجبور بودند تا از ایده های جدی و تازه تری در تدوین استراتژی مبارزه پیروی کنند. بسیاری از ستیزه جویان رادیکال همچنان اصرار داشتند که اسرائیل باید محو شود، اما نیروهای میانه سازمان آزادیبخش تحت رهبری یاسر عرفات کم کم به این فکر افتادند که با پذیرش و به رسمیت شناختن دولت اسرائیل، مبادرت به تشکیل یک دولت فلسطینی در مناطق اشغالی بزنند. این در حالی رخ داد که اسرائیل از قبول همکاری با سازمان آزادیبخش فلسطین سرباز زد.   
در آخر پاییز ۱۹٨۷ نبرد های خیابانی شروع شد. در اطراف غزه و در کرانه غربی دسته ای از جوانان با انداختن سنگ به طرف سربازان اسرائیلی مجموعه اعتراضات پی در پی ای را علیه تجاوز اسرائیل به نمایش گذاردند. در همین کارزار ها بسیاری از فلسطینی ها کشته شده و یا مورد بد رفتاری سربازان اسرائیلی قرار گرفتند که باعث خدشه دار شدن بیشتر اعتبار اسرائیلی ها گردید. عرفات با استفاده از موقعیت ایجاد شده تلاش کرد تا شورای مشورتی فلسطین را که تاکید بر ارتباط با اسرائیل داشت، تشکیل دهد. این تدبیر چنان بازتاب جهانی داشت که امریکا را به این فکر انداخت تا دست به ایجاد ارتباط با سازمان آزادیبخش فلسطین بزند.
 
جنگ خلیج فارس   ۱۹۹۰-۹۱
درست در زمانیکه می رفت تا مجموعه تعاملاتی بین طرفین درگیر در فلسطین انجام پذیرد، وقوع جنگ تازه ای در منطقه باعث وخیم تر شدن اوضاع گردید: جنگ خلیج فارس! صدام حسین که بعد از هشت سال جنگ با ایران متحمل خسارات بسیاری شده و به بانک های جهانی بدهکار بود برای بازیابی بخشی از آن در سال ۱۹۹۰ با تجاوز به یکی از ثروتمندترین کشور همسایه خود کویت و با ادعای اینکه این کشور روزگاری یکی از استانهای عراق بوده است، در صدد تصاحب مناطق نفت خیز آن بر آمد. سازمان ملل   این تجاوز را محکوم کرد و با یک ارتش چند ملیتی به رهبری امریکا ارتش عراق را از طریق خاک عربستان صعودی مورد حمله قرار داد. در این زمان جنگ سرد پایان یافته بود و روسیه که با بحران اقتصادی داخلی خود در گیر بود تنها کاری که می توانست بکند حمایت از سیاست امریکا برای جلب حمایت اقتصادی آن کشور بود. امریکا هدف خود در جنگ با عراق را آزادی کویت عنوان کرد. اما مقصد اصلی تامین امنیت نفت در منطقه بوده است.
هم سوریه و هم مصر دوستان استراتژیک صدام حسین با قبول وعده های کمک های اقتصادی از عربستان صعودی و امریکا از این حمله جانبداری کردند. بقیه کشورهای منطقه نیز بنا به مصلحت خود دست به موضع گیری زدند. بنابر این صدام حسین تنها ماند و برای مظلوم نمایی دست به بلوف سیاسی جدیدی زد.   او عقب نشینی خود از کویت را منوط به عقب نشینی اسرائیل از غزه و کرانه های رود اردن کرد. ارتش در هم شکسته عراق حتی با شلیک راکت هایی به طرف مواضع اسرائیل عملا تصمیم گرفت تا جنگ با اسرائیل را بعنوان دستاویزی برای جلب حمایت جهان عربی قرار دهد. اما امریکا اسرائیل را از افتادن در دام صدام حسین برحذر داشت. و برای تضعیف همزمان دولت عراق از داخل با تشویق گروههای دینی و قومی از جمله کردها که سالها بود برای رهایی از ظلم صدام حسین مبارزه می کردند اقدام کرد.
نیروهای ارتش عراق شکست سنگینی را از نیروهای چند ملیتی متحمل شدند. این در حالی بود که امریکا بر خلاف قولی که داده بود در سیاست داخلی عراق که سرکوب کردها و اقلیت های دینی را شدت بخشیده بود مداخله نکرد. آگاهان معتقدند که امریکا حاضر به تضعیف کردن بیش از حد عراق نبود. ضعیف کردن عراق به معنای قوی تر شدن طرف متخاصم آن یعنی ایران که خطر دیگری برای منافع غرب بشمار می رفت بود. بنابر این وجود هر دو کشور در موضع قدرتی برابر می توانست برای غرب کم خطر تر باشد.
به هر حال سازمان ملل قوانین سختی را در مورد عراق به اجرا گذاشت. از جمله آن   تحریمات اقتصادی شدید و اجازه ندادن پرواز به هواپیماهای جنگی عراق در آسمان شمال و جنوب این کشور بود.
 
قرارداد اسلو ـ ۱۹۹٣  
ایالات متحده انتظار این را داشت تا با اوج بحران خاور میانه، اعراب سمپاتی بیشتری نسبت به فلسطینی ها و صدام حسین که مدعی دفاع از آنها بود را پیدا کنند. آگاهان سیاسی هشدار داده بودند تا برای جلو گیری از بروز اختلافات شدیدتر، می بایست غرب بر سیاست فشار بر اسرائیل روی می آورد. آنها تنها راه ممکن را وادار کردن اسرائیل به همکاری با فلسطینی ها می دانستند   تا در مقابل سیاست «خاک به جای صلح و امنیت» آرامش را به منطقه باز گردانند. در حالیکه که   حمایت فلسطینی ها از صدام حسین در جنگ خلیج فارس( ۱۹۹۱) باعث خجالت آنها شده بود با این حال آنها حاضر بودند برای رفع سو تفاهمات پشت میز مذاکره با غربی ها و در صدر آن امریکا بنشینند.
در اکتبر ۱۹۹۱ اسرائیلی ها و فلسطینی ها برای اولین بار در پشت میز مذاکره قرار گرفتند. رادیکال ها از هر دو طرف ـ یهودی و فلسطینی ـ بیشترین مخالفت خود را از این عمل ابراز کردند. اما بعد از مذاکرات پی در پی و مخفی در اسلو، بالاخره در اکتبر ۱۹۹٣ اسحاق رابین نخست وزیر وقت اسرائیل و یاسر عرفات قرارداد صلحی را امضا کردند که به قرارداد اسلو معروف است. و اندکی بعد طی مراسمی ویژه که زیر نظر بیل کلینتون رئیس جمهور وقت امریکا انجام گرفت اسرائیل و سازمان آزادیبخش فلسطین رسما یکدیگر را به رسمیت شناختند.
طبق این قرارداد فلسطینی ها در کرانه های غربی و غزه یک حکومت خود مختار تشکیل می دادند و اسرائیل قرار بود که سربازهای خود را از مناطق و شهرهای فلسطینی فرا خوانده و جلوی ساخت و ساز یهودی ها در سرزمین اشغالی را بگیرد. طرفین همچنین در باره اورشلیم و تقسیم آب و یک راه حل نهایی برای حل اختلافات موجود مذاکراتی کردند.   
در سال ۱۹۹۴ شیمون پرز وزیر امور خارجه اسرائیل و نخست وزیر اسحاق رابین و یاسر عرفات رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین بخاطر این تلاش ارزنده مشترکا برنده جایزه صلح نوبل شدند.
گروههای افراطی اسرائیلی و فلسطینی هر دو از عملی شدن این پیمان ناراضی بودند. ساکنین جدید اسرائیل معتقد بودند که دولت آنها   در مقابل فلسطینی ها مسامحه کاری کرده است و از آن سو مبارزین فلسطینی هم عرفات را مامور سازشکار غرب می نامیدند. از این رو   ناآرامی ها دوباره رو به شدت گذاشت. در مناطق اشغالی یهودی های تازه ساکن شده فلسطینی ها را به قتل می رساندند و گروههای افراطی فلسطینی نیز شهروندان عادی اسرائیلی را با عملیات کور انتحاری از بین می بردند.
این ناآرامی ها و خشونت زمانی بیشتر اوج گرفت که در پاییز ۱۹۹۵اسحاق رابین نخست وزیر وقت اسرائیل توسط یک یهودی بنیادگرا کشته شد. و با انتخابات بهار ۱۹۹۶ جای او را بنیامین نتانیاهو گرفت. این کار با کمک جناحهای دست راستی و گروههای بنیادگرای یهودی در اسرائیل امکان پذیر گردید. آنها مخالف قرارداد اسلو بودند و رسمیت یافتن دولت فلسطین را با تردید می نگریستند.  
بدین ترتیب بسیاری همان زمان اطمینان داشتند که خاورمیانه آبستن خشونت های جدیدی خواهد بود.
 
mokhtarbarazesh@hotmail.com