از : masoud memar
عنوان : چپ را نمیتوان در زندان ایدئولژی حبس کرد
سطح دانش و جوایز پروفسور هابرماس یکی از افتخارات جنبش چپ است. البته نه برای اصول گراهائی که چپ را در مارکسیسم لنینیسم خلاصه میکنند. مانند آن میماند که دعا کنیم اگر خروس نبود صبح نمیشد. مارکسیسم هم جزئی از چپ است که کارل مارکس فیلسوف آلمانی در اواخر قرن نوزده با مانیفست حزب کمونیست ٬ جنبش چپ را تئوریزه کرد البته زنده نماند که سالها بعد ترکیب مارکسیسیم لنینیسم را حداقل یکبار بشنود یا استالنیسم یا تروتسکیسم یا مائویسم را. در علم اقتصاد دستاوردهای بزرگی داشت که در دانشگاههای کشورهای بقول بعضی ها کشورهای امپریالیستی تدریس میشود و ارج فراوانی بر تحقیقاتش گذاشته میشود.
محض احتیاط باید مراقب بود جائی که آدم تحصیلکرده ای باشد مبادا علم ریاضیات یا علوم تجربی را با مارکسیسم لنینیسم یکی گرفت . میتوان از اقتصاد بعنوان علم صحبت کرد مانند جامعه شناسی اما نه همردیف با علم ریاضی. یا تروتسکیسم را علمی مانند فیزیک تلقی کرد.
ادعای اینکه * مارکسیسم لنینیسم ٬ ایدئولژی طبقاتی است و زهرتر از زهر برای بعضی طبقات اجتماعی و نمایندگان آنهاست * را ما نه از تئوریسینهای مارکسیسم دیدیم نه از بنیانگذارانش و نه بانیان احزاب چپ در ایران لابد بچه های مرفه جامعه و بنیانگذاران احزاب خود پرولتاریا بودند یا لابد ماهیت طبقاتی شیخ فضل الله نوری ها ٬ آیت الله حسنی ها ٬ دربار قاجار ماهیت کارگری داشته که فرزندانشان با رفاه کامل در اروپا تحصیل کرده بدون یک روز کارگری و مارکسیست شده اند. ...
البته هابرمارس هم بنظر من نظریه جهانشمولی ارائه نداده و برخی نظراتش قابل انتقاد جدی است ولی سرمایه بزرگی برای * جنبش چپ * بشمار میرود نه برای * مارکسیسم لنینیسم *
۵۷٣۴٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۲
|
از : مسعود بهبودی
عنوان : یا للعجب!
«چون کنشگران دگراندیش چپ مثل پروفسور هابرمارس را نه تنها چپ نمیداند بلکه بزک سرمایه داری میانگارد و همگی دستآوردهای چپ را در اروپا که برای بهبودی جامعه کسب شده است بحساب بقای سرمایه داری تحلیل میکند » (معمار)
خوب ببینیم که هابرمس کیست:
بهبودی بدبخت فقط جوایزی را که طبقه حاکمه (امپریالیسم) ارزانی هابرمس کرده نام می برد تا معمار جماعت بر شالوده آن ناجی موعود سرهم بندی کنند:
یورگن هابرمس (متولد ۱۹۲۹ دوسلدورف)
جامعه شناس و فیلسوف آلمانی
از نمایندگان تئوری انتقادی (مابعد مکتب فرانکفورت)
پیوند دهنده ماتریالیسم تاریخی با پراگماتیسم آمریکائی، با تئوری توسعه پیاگت و با روانکاوی فروید
از پیروان تئوری دیسکورس اخلاق و حقوق کارل اوتو اپل
نماینده تئوری عمل مبتنی بر بحث
از فلاسفه بورژوائی معاصر
جوایز دریافتی هابرمس
سال نام جایزه ها
۱۹۸۰ جایزه تئودور آدورنو
۱۹۸۵ جایزه خواهران شول
۱۹۸۶ جایزه گوتفرید ویلهلم لایب نیتس
۱۹۸۷ جایزه زورنینگ دانشگاه کوپنهاک
۱۹۹۵ جایزه کارل یاسپرس
۱۹۹۹ تئودور هویس
۲۰۰۱ جایزه صلح تجارت کتاب
۲۰۰۳ جایزه پرینس فون آستورین
۲۰۰۴ جایزه کیوتو (۵۰ میلیون ین)
۲۰۰۴ جایزه افتخاری هولبرگ (۵۷۰۰۰۰۰ یورو)
۲۰۰۵ جایزه هولبرگ (۵۲۰ هزار یورو)
۲۰۰۶ جایزه برونو کرایسکی
۲۰۰۶ جایزه دولت نورد راین وستفالین
۲۰۰۸ جایزه اروپا (۵۰ هزار یورو)
ضمنا از معمار جماعت چه پنهان که درجه حقیقت احکام را نه نمایندگی آنها از سوی این و آن، بلکه پراتیک زنده ی زندگی تعیین می کند.
تئوری بهبودی جامعه بشری نه آیه و روایت و حدیث از ائمه اسعتعمار کهنه و نو، نه تراوشات ذهنی علافان جهان، بلکه رهاورد پراتیک بشریت در تمامت طول تاریخ توسعه جامعه بشری است.
چیزی از جنس احکام ریاضی است:
چیزی از جنس دو دو تا چهارتا ست.
مسئله اما این است که ایدئولوژی طبقاتی است و حقیقت عینی به قول قدما زهر تر از زهر برای بعضی طبقات اجتماعی و نمایندگان آنها ست.
و گرنه در حقانیت مارکسیسم ـ لنینیسم همانقدر می توان تردید کرد که در حقانیت قوانین و قانونمندی های علم طبیعی و علوم ریاضی ـ طبیعی
معمار جماعت بهتر است که عمارات «علمی» خود را بر لحظات تاریخی گذرا و فریبا بنا نکنند و آب از سراب برای تهیه کاهگل تئوریکی خود نجویند.
به قول حریفی:
از این دیار چو غرش شیران گذشت و رفت
این عو عوی سگان شما نیز بگذرد.
۵۷٣٣۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : چپ در راستای بهبودی جامعه
واویلا اینست که در قرن بیست و یکم نمایندگی از چپی را ادعا میکنیم که در دیالکتیک قرن نوزدهم مانند ائمه اطهار و صدر اسلام در پیدایشش گیر کرده و دگراندیشانش را مانند انحراف از مبانی و اصول و سازشکار و غرق در جهان غرب میکوبد و یک کشور در جهان پهناور نمایندگیش را نمیکند و بدنبال ظهور و روز موعود نشسته چون کنشگران دگراندیش چپ مثل پروفسور هابرمارس را نه تنها چپ نمیداند بلکه بزک سرمایه داری میانگارد و همگی دستآوردهای چپ را در اروپا که برای بهبودی جامعه کسب شده است بحساب بقای سرمایه داری تحلیل میکند که مانع از ظهور موعود میشوند و هر چه اوضاع نابسامانتر شود این موعود زودتر میرسد .
در ضمن همیشه محتوی سخن مهم است نه شخص ٬ البته چون ما عادت داشتیم همیشه بعد از نقل قول ٬ تأکید بر مجموعه آثار لنین و صفحه مندرج آن کنیم مانند قران آیه فلان و سوره فلان و صفحه مندرج آن . لابد واویلا میشود چون چرچیل
خدای ما نیست بلکه چون از سران استعمار بوده حرفهایش را اصلأ نباید خواند .
ملا نصرالدین شتری را برای اولین بار میبیند و شروع به ستایش خدا میکند ازش میپرسند چرا خدا را رحمت میفرستی جواب میدهد که خدا را ستایش میکنم که بال به شتر نداده والا اگر روی بام مینشست خانه ها آوار میشدند
۵۷٣۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۲
|
از : مسعود بهبودی
عنوان : قحظ حقیقت جوئی در آخرالزمان
عجب واویلائی است.
به جای استدلال تجربی و نظری، معمار جماعت نقل قول از ائمه استعمار می آورند، ائمه ای که بعضی ها تئوری های کپک زده و بیات شان را اشاعه می دهند و چپ بیچاره را ایدئولوژی زدائی می فرمایند و سرگردان می سازند.
استاد پیروز نیز کمافی السابق فرمان تفکر ممنوع صادر می کنند، آنهم برای کسانی که هنری و حرفه ای جز نزول آیه و روایت و حدیث از فقهای ملی و بین المللی ندارند.
خدا عاقبت همه را به خیر کند.
ظاهرا کیمیا کسی است که دنبال حقیقت عینی باشد.
۵۷٣۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : بالندگی چپ در نقد و تکامل
ضرب المثلی از چرچیل : ( متخصص واقعی کسی است که دقیقأ میداند چرا نظریه اش غلط بوده است ). در قدرت قرار داشتن یا خارج از قدرت هر کدام ویژگیهائی دارد و بنظر من در قدرت میتوان موثر بود تا خارج از قدرت.
مسئله حیاتی بستر جامعه و جایگاه اقتصادی وپتانسیل تولیدی کشور است. در غیر اینصورت و یا کسب قدرت سیاسی بدون پایگاه اجتماعی وسیع ٬ بناچار منجر به تجربه نظریه های تجربه شده خواهد شد.
مسئله خارج از قدرت به جامعه و نهادهای مدنی و تشکلهای مستقل از حکومت و درجه رشد و قذرت تأثیرگذاریش بر ساختار حقیقی قدرت برمیگردد
ضرب المثلی هم میگوید : ( هر چیزی را که بزور بدست بیاوری با زور هم باید نگهداری )
۵۷٣۰۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : Analysis Paralysis
ادامه،
درانگلیسی ضرب المثل دیگری هست بمعنی افراط در تجزیه و تحلیل منجر به فلج و بی عملی میگردد. مثلا در دوران پس از جنگ جهانی دوم که منشور جهانی حقوق بشر نوشته شده و چپ هم در کمال قدرت بود اگردنیا بنحوی خواستار اجرای این منشور میشد شاید اوضاع ما تا حدی بهتر از این میبود که هست. شاید. ولی در حالی
که " راست " هر روز به پیشروی و استقرار خود ادامه میدهد " رواقیون " چپ فلسفه میبافند و شیادان غیر چپ هم سکولار سکولار میکنند و حب دکتر رس میفروشند. گویی هرگز منشوری نوشته نشده و یا خوانده نشده است. چه باید کرد! دور زمان [و تخریب جهان هم ] درنگ ندارد, شتاب کن.
۵۷۲٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۲
|
از : کنجکاو کنجکاو
عنوان : پایان "نبرد" مردانه ی "چپ"!
مایه ی بسی خوشحالی است که کم کم کل چپ بزیر سوال می رود و همه از شکست قطعی آن صحبت می کنند.
این چپ، تابحال "مردانه" جنگیده است.
کسی نیاز به نبرد "مردانه" ندارد و کم کم زنان هرچه بیشتر وارد میدان می شوند و مبارزه هرچه بیشتر از راه زندگی و زایش و نوزائی عبور خواهد کرد.
تنها طوفان کودکان همگون می زاید!
حالا نوبت تلون و رنگارنگی و شادی در مبارزه است. مشتهای خشمگین استالینی با پتک های کلفت و طالبانی بپایان رسیده است.
۵۷۲٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۲
|
از : آ. ائلیار
عنوان : چپ حق حذف خود از تضاد اصلی را ندارد
در جهان کنونی، و در ایران، روند پیشرفت جامعه از طریق «تضاد درونی» آن میسر است. دو طرف این تضاد عبارت است از « سرمایه و آنتی سرمایه» . امکان حذف سرمایه در شرایط حاضر ممکن نیست، بنابرین این تضاد میماند و راه پیشرفت را باز میکند. جایگاه چپ در قسمت آنتی سرمایه است ولی کارش حذف سرمایه نیست، بل به همراه طرف دیگر، در کنش و واکنش، باز کردن راه « پیشرفت» با کاهش «صدمات سرمایه» در جهت تأمین حداقل رفاه و آسایش برای زحمکشان یدی و فکری ست. روشن است که این کنش و واکنش «کنار آمدن با سرمایه» نیست بل « مبارزه» با آن است. و باید هم ماهیت «مبارزه» را حفظ کند. در این تضاد چپ در پایین -جامعه-حضور دارد و همینطور دربالا -قدرت- «شرکت» میکند. تضاد اصلی -کار و سرمایه- در بالا و پایین در جهت پیشرفت به «همبستگی و نبرد» خود ادامه میدهد. تا زمانی برسد که شرایط جهانی برای حذف طبیعی سرمایه-و نه مکانیکی آن- فراهم شود. چپ مجبور است در قدرت در کنار سرمایه حضور داشته باشد. حق حذف خود را ندارد. همانطور که حق حذف مکانیکی طرف مقابل را هم ندارد.
۵۷۲۷۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۲
|
از : الف باران
عنوان : سوسیالیسم تخیلی...
"سوسیالیسم امروز، به این سان، در نظریه و عمل، ناگزیر باید از نو و دوباره یعنی از بُن و اساس، در گسترهی ملی و جهانی، ابداع و تاسیس شود."
این نظریه بدین معناست که اگر هواپیمایی بدلایل مختلف سقوط کرد,هر آینیه بایستی به عصر پیدایش آهن و سیر تکاملی آن بازگشت . توسل به ظهور امام دوازدهم بسیار نزدیکتر است تا توسل به ظهور این نوع سوسیالیسم ها ...
۵۷۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۲
|
از : ئاواره
عنوان : پارادوکس در آغاز کار، بیش از اندازه آبستراکته
آقای وثیق مینویسند که "" چپِ سوسیالیستی امروز اپوزیسیونی است به این معنا که در پی تصرف قدرت نیست"" و نیز اضافه مینمایند که""چپ رهاییخواه اما، از نظر ما، میبایست بر فاصله گرفتن از قدرت، دولت و «تصرف» آن تاکید ورزد."" در دنباله میافزایند که ""«سیاست»، اداره و مدیریت امر دولت و قدرت نیست بلکه مداخله و مشارکت مستقیم و بی واسطهی مردمان بسیارگونه در امور است. «دموکراسی» یا «حکومت مردم بر مردم» را ما در نهایت امر به این معنا میفهمیم.""
من در کلیات و در خط بطلان کشیدن بر شیوه نگرش استالینیستی به قدرت و سیاست با ایشان موافقم، اما اینکه چپ هر گاه توانست حمایت وسیع مردمی را بدست آورد، چه درپناه خیزشهای مردمی یا از طریق انتخابات پارلمانی، بایستی از تصرف قدرت چشم پوشی کند ، بسیارذهنی و غیر عملی وبه معنای خودکشی سیاسی تمام و عیار است. ما میتوانیم درک دیگری از اداره کردن قدرت سیاسی و دخالت دادن مردم در اداره امور کشور بدست بدهیم، بدست گرفتن قدرت، با وجوداینکه هنوز مناسبات ومراودات غالب سرمایه سالار است. به زوال بردن و فرسوده کردن مناسبات طبقاتی و خصمانه موجود انسانی تنها در سایه تصرف قدرت ممکن است. چگونه میتوان قوانین جدید وضع کرد و درمناسبات بسیار پولاریزه شده اجتماعی بدون تصرف قدرت، تحول ایجاد نمود، بدون آنکه اهرم قدرت را بدست داشته باشی؟ چگونه میتوان در درون مناسبات خصمانه موجود، کفه ترازو را بسود کنترل و ابتکار از پایین بدون تصرف قدرت سنگین ساخت؟ بلی، باید روشن و واضح باشد که هر تصرف قدرتی از سوی چپ ها معادل سوسیالیسم نیست، بلی امروزه ایجاد سوسیالیسم در یک کشور، در جهانی که بطور سرسام آوری به هم تنیده شده است، تقریبا محال است، ولی چپ ها بایستی با تصرف قدرت، به هرز کردن و فرسایش مناسبات سرمایه سالار، چه در عرصه ذهنی و چه درعرصه عملی وتجربی در جامعه کمک کنند، چپ بایستی مردم را علیه تمرکز قدرت و سرمایه در دست عده قلیلی بشوراند، سازمان دهند و بمحض تصرف قدرت آن را به حقیقت روزمره زندگی مردم تبدیل کنند و نیز آماده باشد که در صورت شکست در اداره مشترک امور با سازمانهای وسیع مردمی و سندیکاها و … قدرت را به حریف واگذار کنند، هر چند که به زعم چپ، مردم در اشتباه باشند. به باور من آقای وثیق بیش از اندازه از شکست چپ متاثر و جمعبندی ایشان بیش از اندازه آبستراکته شده است…. با احترام
۵۷۲۷۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : Embarrassment of Riches
با تقدیر از زحمات جناب وثیق, در انگلیسی ضرب المثلی ست با ریشه فرانسوی که شاید معادل آن در فارسی این باشد که اغنیا نمیدانند با اینهمه ثروت و مکنت چکار کنند. و یا اینکه این ثروت و مکنت دست و پا گیر شده است.
این مثل شرح حال " چپ " و یا لاقل مارکسیست هاست. از زمان مارکس تاکنون تفسیرات متعدد و گوناگون بر این نظریه نوشته شده و بعضی بمرحله عمل در آمده اند ولی نتیجه آن نه تنها اتحاد نبوده است بلکه هر روز انشعابات تازه ای رخ داده است بحدی که امروز از فعالیت " چپ " تقریبا چیزی باقی نمانده است.
در مقابل آن، " سرمایه داری " روز بروز جایگاه خود را محکمتر کرده و با ثروت خود قدرت نظامی و تبلیغاتی را نیز به انحصار در آورده است و متاسفانه این پدیده سرانجام منجر به تخریب محیط زیست و فقر و بدبختی بیشتر و مصیبت های گوناگون خواهد شد.
آنچه امروزه " چپ " به آن احتیاج دارد اتحاد است نه فرضیه های جدید که حتی اگر درست هم باشند صد و پنجاه سالی طول میکشد که بمرحله عمل درآیند و در آن زمان نه از تاک نشان مانده است و نه از تاک نشان.
۵۷۲۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۲
|
از : masoud memar
عنوان : دو نیاز اساسی چپ امروز
مولوی که من او را در درجه اول فیلسوف میدانم تا یک شاعر٬ کلید تکامل فکری را مطرح کرده ٬ آنجا که میگوید : هیچ زندانی بجز عبدت نکرد.
چپ زائیده نیاز به عدالت ٬ پایان بخشیدن به نابرابری و سعادت انسانها بوده است ٬ طی سالیانی با تاریخی پر از فراز و نشیب با فرمل بندی و تئوریزه کردن آن توانسته آن را نظام مند و جهانشمول سازد ٬ وجود شرایط مختلف جوامع و از جمله طبقات اجتماعی تشکیل دهنده آن باعث رویش طبیعی نظرات و خوانشهای مختلف از چپ شده است.
۱.چپ امروز اگر نقش جهانشمولی را بخواهد ایفا کند بناچار باید در مانیفست خود بطور شفاف دموکراسی و حق تعیین سرنوشت را در نظر داشته باشد. بدین معنی که گرفتن قدرت سیاسی و تحویل قدرت جزو اصول پایه ای تعریف شده باشد نه به عنوان تاکتیک محسوب شود
۲.نوع جهانبینی فلسفسی نقشی در اصول و برنامه نداشته باشد. بدین معنی که تأکید بر منافع همه انسانها جدای از مذاهب و نگرش بر هستی داشته باشد برای نمونه بجای لغو مالکیت خصوصی و مالکلیت دولتی بر ابزار تولید ٬ تأکید اساسی بر مالکیت عمومی بر منابع طبیعی داشته باشد و اینکه خاک و آب و جنگل و معادن متعلق به همه انسانهائی است که در کره زمین بدنیا میآیند نه دستاوردهای بشری که میتواند مورد مناقشه قرار گیرد.
۵۷۲۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۲
|
از : واو سین
عنوان : پیش شرط تحول جامعه، تسخیر قدرت بوسیله پرولتاریا ست
بدون تسخیر قدرت، تغییر جامعه محال است! ( ۱۰ـ ۱)
در واکنش اولیه به مقاله شیدان وثیق تحت عنوان
سه شعار فتیشی
انتخابات آزاد، آلترناتیو قدرت و مبارزه مسالمت آمیر
امید اینکه بدون تسخیر قدرت، می توان جامعه را تغییر داد، نه تنها به معنی تسلیم در برابر مسأله قدرت است، بلکه علاوه بر آن، به معنی زانو زدن در برابر سیستم بازتولید حاکمیت است.
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۲/۰۹/۱_۷۲۸۲.html
...
http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۲/۰۹/۱۰_۲۴.html
۵۷۲۴۹ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۲
|
از : آ. ائلیار
عنوان : چگونه میتوان ریشه ای تغییر داد اما بدون تصرف قدرت و دولت
با احترام به نو اندیشی ارزشمند وثیق عزیز، به نکاتی اشاره میکنم:
۱- چپ دیگر می تواند در پی «تصرف قدرت و دولت» نباشد، اما می تواند « در قدرت و دولت به همراه دیگران شرکت کند». روشن است که جوهر این اعمال یکی نیست. چرا؟ در عمل نخست نتیجه «دیکتاتوری»ست، اما در عمل دوم «دموکراسی» . چرا که «مشارکت جمعی در امور» مطرح است. تا شرایط فرهنگی-تربیتی و عملی برای تغییر ریشه ای در جامعه پدید آید. در کشورهای پیشرفته اقتصاد-صنعت- تشکیلات هست، اما «عامل ذهنی» برای تغییر ریشه ای وجود ندارد. همینطور عامل «تشکیلات» هم به اندازه لازم قوی نیست.
۲- زنجیر «برده داری نوین جهانی» نخست در کشورهای پیشرفته گسسته خواهد شد؛ تا شرایط برای جهان رشد نیافته فراهم شود. تا این مرحله، ایران -متأسفانه-در شرایط برده داری خواهد بود. اما می تواند شرایط سخت آن را به مقدار زیادی کاهش داده و حداقل راحتی و آسایش را فراهم کند.
۳- این حداقل از راه رفع دیکتاتوری و تبعیض- و برقراری عدالت اجتماعی (نسبی)- رعایت حقوق بشر-فدرالیسم ( عدم تمرکز قدرت در مرکز)- جدایی دین و دولت - امکان پذیر است.
۴- روند جامعه ایران انجام این کارها را فکراً و اخلاقاً -از زاویه انسانی و بهروزی خواهی- به عهده ی همه آزاد اندیشان- به ویژه چپ و دمکراتها- و جنبشهای اجتماعی پیشرو نهاده است.
۵- چپ دیگر می تواند در مسیر رهایی از برده داری نوین، یاری رسان باشد.
۵۷۲۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۲
|
از : peerooz
عنوان : منشور جهانی حقوق بشر
جناب وثیق،
ممنون از زحمات شما در کار ساده و قابل درک نمودن معانی " چپ " و " سوسیالیسم " که حتی کند ذهنی چون من نیز با یکبار خواندن بخوبی منظور را درک و ملکه ذهن کرده است. کاش این نوشته صد و پنجاه سالی زودتر منتشر میشد که خلایق اینهمه
بیراهه نمیرفتند.
متاسفانه در این مدت یکی از خصلت های خوب انسان یعنی " حرص " حالت مرضی یافته و " سرمایه داری " را بوجود آورده است که اساس آن بر رشد تولید و مصرف بناشده است. متاسفانه این بیماری چنان همه گیراست که ۷ میلیارد جمعیت دنیا هرشب بقول رییس جهموری، خواب اتومبیلی در گاراژ و جوجه ای در دیگ میبیند و بچیزی کمتر راضی نیست.
بازهم متاسفانه این هیولای " سرمایه داری " طبق قانون عرضه و تقاضا حامی رشد بی حساب جمعیت است تا به ذخیره کارگر مفت دسترسی داشته و با " سرباز " مفت تر آنها را کنترل کند.
بازهم متاسفانه این " هیولای " مست از خطر رشد تصاعدی جمعیت و رشد تصاعدی منفی منابع طبیعی غافل است و این در سخنرانی زنده یاد دکتر بارتلت بخوبی توضیح داده شده است و لینک آنرا یکی دو روز پیش ذکر کردم.
http://www.albartlett.org/presentations/arithmetic_population_energy.html
باز هم متاسفانه " سوسیالیسم " و دیگر " ایسم ها " مخالف منشور جهانی حقوق بشرند زیرا در آن فعالیت ایدولوژی ممنوع است ولی ماده ۲۵ آن میگوید :
ماده ی ۲۵
۱. هر انسانی سزاوار یک زندگی با استانداردهای قابل قبول برای تأمین سلامتی و رفاه خود و خانواده اش، از جمله تأمین خوراک، پوشاک، مسکن، مراقبت های پزشکی و خدمات اجتماعی ضروری است و همچنین حق دارد که در زمان های بیکاری، بیماری، نقص عضو، بیوگی، سالمندی و فقدان منابع تأمین معاش، تحت هر شرایطی که از حدود اختیار وی خارج است، از تأمین اجتماعی بهره مند گردد.
۲. دوره ی مادری و دوره ی کودکی سزاوار توجه و مراقبت ویژه است. همه ی کودکان، اعم از آن که با پیوند زناشویی یا خارج از پیوند زناشویی به دنیا بیایند، می بایست از حمایت اجتماعی یکسان برخوردار شوند.
توجه میفرمائید؟ ۷۰-۶۰ سال پیش دیگران راه را نمودند و راه بجایی نبردند. البته چون شاید نگفتندکه کی خرج این مخارج را میپردازد. راه درازی در پیش است. خیر پیش.
۵۷۲٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۲
|
از : محمود
عنوان : در ناروشنی به روشنی برسیم؟
"چپ رهاییخواه ایران تنها میتواند مسیرهایی نامسلم و نامحتوم در مبارزه با سیستم حاکم برای خروج از آن را ترسیم نماید." (برگرفته از مطلب)
جالب است که آدم جامعه را به عنوان آزمایشگاه ببیند و انسانها را به عنوان موش آزمایشگاهی که هر آزمایشی میتوان رویشان انجام داد. آیا تجربیاتی که امثال شما "در مسیرهایی نامسلم و نامحتوم در مبارزه با سیستم حاکم" کرده اند کافی نیست تا دست از این حرفها بردارید؟ جمهوری اسلامی را همینطور سر کار آوردید که از طریق راه رشد غیر سرمایه داری به سوسیالیسمی که خودتان هم نمیدانید چیست برسید. بعد از این همه تجربه های ناموفق و این همه صدماتی که به مردم و یاران و طرفداران خودتان زده اید، چطور باز هم به خود اجازه میدهید مردم را به قدم گذاشتن در راهی که اصلا معلوم نیست چیست تشویق کنید و برای نظامی که خودتان هم نمیدانید چیست تبلیغات انجام دهید.
۵۷۲٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣۹۲
|