از مونیسم زبانی تا استبداد سیاسی
شاهو حسینی
•
رژیم سیاسی برآمده با این نهادها دارای ویژگیهایی همچون: مشروعیت ماورایی، قدرت فراقانونی، عدم پاسخگویی به مردم، قبضه قدرت در دست یک شخص، وحدت در زبان، فرهنگ، تاریخ و مقابله با هر گونه تکثرگرایی می باشد، که عملا هیچ گونه مشروعیتی برای جامعه و دیگر اقلیتها قائل نیست
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
۲۵ شهريور ۱٣۹۲ -
۱۶ سپتامبر ۲۰۱٣
مقدمه:
مونیسم:
مونیسم یا اصالت وحدت یک اصطلاح فلسفی است که در معانی مختلف آن، با دوگانگی یا کثرت گرایی مخالف است،[1] در واقع مونیسم اعتقاد به حقیقتی یگانه و منحصر به فرد است، این دیدگاه معتقد است، که تنها یک راه درست برای رسیدن به حقیقت و یک حقیقت غایی وجود دارد.
استبداد:
در لغت به معنای تفرد، منع دیگری کردن، عدم قبول دیگری، خودرایی، خودسری و خودکامگی است،[2] در حوزه اندیشه به اندیشه هایی استبدادی گفته می شوند، که به غیر از خود هیچ گونه مشروعیتی برای دیگر اندیش ها قائل نیستند و خود را حق مطلق و دیگر اندیشه ها را باطل فرض می کنند، در حوزه سیاسی شکلی از حکومت است که قدرت سیاسی در دست یک حاکم خود گمارده قرار دارد. در کلّی ترین تعریف، حکومت استبدادی را می توان حکومت متمرکزی دانست که با فقدان یا ضعف شدید حاکمیت قانون، سیطره ی خودکامه و سرکوبگرانه ای بر جامعه اعمال می کند. چنین حکومتی در دوران معاصر هم می تواند بر جماعتی با گرایش توده وار فرمان راند و هم بر جامعه ای ذره ای شده. بنابر این ویژگی های اصلی حکومت استبدادی در تمایز با تمامی دیگر حکومت ها عبارتست از: قدرتِ کم و بیش متمرکز دیوانسالارانه، حاکمیت بی قانونی و زیر سیطره ی حکومت قرارداشتن حوزه ی عمومی زندگی اجتماعی (در دوران معاصر) و دست یازی حکومت به اِعمال خشونت سرکوبگرانه ی نظامی و پلیسی بی حدّ و مرز.[3]
مونیسم زبانی در ایران
سالها تلاش حکومت های خودکامه و استبدادی در ایران از زور برای عمومیت دادن به کاربرد و تدریس زبان فارسی و تلاش برای تحمیل آن به عنوان یگانه زبان رسمی و قابل قبول بدون توجه و در نظر گرفتن وجود تکثر زبانی و فرهنگهای گوناگون و تلاش برای استحاله این تکثر و رسیدن به وحدت اجباری منجر به لطمات شدید به جامعه گردیده، در کنار صدمات و لطمات فراوان فرهنگی که متوجه اقلیتها شده، تاکید بر زبان فارسی به عنوان زبان همه ساکنان جغرافیای ایران، تدریس آن به عنوان یگانه زبان آموزشی فراگیر، تدوین کتب درسی و آموزشی به این زبان بدون در نظر گرفتن تکثر زبانی و فرهنگی ایران منجر به شکل گیری مونیسم زبانی، متون و گفتمان سیاسی منولوگ در ایران شده است، در واقع با به خدمت گرفته شدن زبان فارسی توسط نخبگان فارس و گاها غیرفارس برای بیان اندیشه های یگانه انگارانه، فارس گرایانه و تلاش آنها در نهایت موجد گفتمانی شد، مبتنی بر اتحاد کلیه اقلیتها و ساکنان ایران به عنوان دال مرکزی در جهت استقرار حاکمیت ملت ایران. با دالهای پیرامونی نظیر یک وطن، یک تاریخ، یک فرهنگ، یک آداب و رسوم و یک زبان، که همگی ریشه در ویژگیهای فرهنگی، تاریخی و اجتماعی اکثریت غالب فارس داشت، به عبارتی دیگر آنها با استفاده ابزاری از زبان فارسی و بیان ایده های خویش در قالب متون و گفتمانی منولوگ معتقد هستند، که همه ایرانینژاداها - فارسها، افغانها، لرها، آذریها، کردها، بلوچها، تاجیکها و غیره – موظف به حفظ و احترام به زبان ادبی و ادبیات مشترک که همان زبان فارسی و متون فارسی است، می باشند،[4] به عبارتی دیگر زبان، فرهنگ، ارزشها و ایستارهای فارسی به عنوان مبانی و اساس فرهنگ ایرانی همراه با تلاش برای اضمحلال و نابودی غیرها اساس ایرانی بودن را شکل داد، که این روند منجر به شکل گیری گفتمان و ایدئولوژی های یگانه انگارانه در ایران و به تبع آن استبداد سیاسی شده است.
تاثیر مونیسم زبانی برشکل گیری استبداد سیاسی
اندیشمندان تحلیل انتقادی در بررسی پدیده های زبانی و اعمال گفتمانی به فرآیندهای ایدئولوژیک در گفتمان، روابط بین زبان و قدرت، ایدئولوژی زور، قدرت، سلطه و نابرابری در گفتمان توجه کرده و عناصر زبانی و غیرزبانی را به همراه دانش زمینه ای کنشگران هدف و موضوع مطالعه خود قرار می دهند. تا دریابند، چگونه زبان در سلطه بعضی ها بر بعضی دیگر نقش دارد[5]. تردیدی نیست که ساختارهای نامرئی یعنی گفتمانها و ساختارهای ذهنی که خود برآمده از زبان و به عبارتی دیگر پدیده های زبانی هستند، حاکم بر ساختارهای مرئی جامعه هستند و به آنها فرم و جهت می دهند و یا به عبارتی بهتر فرماسیونهای نهادی و ساختارهای مرئی هر جامعه ای برآیند و برآمده از گفتمانها و ساختارهای ذهنی می باشند،[6] بررسی گفتمانهای موجود در فضای سیاسی که منجر به شکل گیری حکومت در ایران شده اند، موید این واقعیت است، که همگی بر یگانه انگاری خود به عنوان حق مطلق و باطل فرض کردن غیرها تاکید کرده اند، و بر اساس همین گفتمانها نیز ابتدا نظام سلطانی در ایران شکل گرفته، و سپس نظام ولایی از گفتمان انقلاب اسلامی برآمد، که هر کدام به فراخور ویژگیها و اهداف خویش و منطبق با ساختارهای نامرئی، ساختارهایی مرئی برای تحقق اهداف از پیش تعیین شده شکل داده اند، که تمامی این نهادها در جهت تحقق منویات حاکم به صورت تحمیل زبان، فرهنگ و ارزشهای فارسی و استحاله زبان، فرهنگ و ارزشهای دیگر اقلیتها عمل نموده اند، بنابراین رژیم سیاسی برآمده با این نهادها دارای ویژگیهایی همچون: مشروعیت ماورایی، قدرت فراقانونی، عدم پاسخگویی به مردم، قبضه قدرت در دست یک شخص، وحدت در زبان، فرهنگ، تاریخ و مقابله با هر گونه تکثرگرایی می باشد، که عملا هیچ گونه مشروعیتی برای جامعه و دیگر اقلیتها قائل نیست.
[1] - www.newadvent.org
[2] - www.vajehyab.com
[3] - قاضی مردای ، حسن ، در پیرامون"خودمداری ایرانیان" پژوهشی است در رونشناسی اجتماعی مردم ایران ، چاپ دوم ، تهران ، نشر اختران ، ١٣٨٠ ، ص ٢٣٩
[4] - یزدی ، دکتر محمود افشار ، فغاننامه، جلد سوم، چاپ تهران، ١٣۶١ خورشیدی، صص۴٧۵ تا ۴٨٢
[5] - فرکلاف،نورمن، تحلیل انتقادی گفتمان، 1379، ص 20
[6] - www.akhbar-rooz.com
|