آیا آمریکا آخوندها را در ایران به قدرت رساند؟ - رضا پرچی زاده

نظرات دیگران
  
    از : سینا صدرالعلما

عنوان : جناب احمد صلاحی محترم...
من نوشتار متین و مستدل جناب محسن صفاری را با شعف کامل مطالعه کرده ام و نوشتار ایشان تا جائی که معلوماتم قد میدهد با واقعیات اتفاقیه ترادف کامل دارد. عرض میکنم خدمتتان که در پیش خود فکر میکنم که قادرم تفاوت تهیه و سرهمبندی بک فیلم تبلیغاتی را از یک نوشتار مستند، با تکیه بر دانش محدودم تشخیص بدهم.
اشکال کار در اینست که، در تفهیم اصل و ریشه بوجود آمدن این شکستها، بطوری که مشهود است، تا بحال موفق نبوده ام که البته به علل آنهم واقفم. بارها هم عرض کرده ام به آنچه نوشته ام ایمان کامل دارم. حال هم نمیدانم از اشکالی که بر من گرفته اید کدام نوشته و گفتارم همراه بقول شما معرکه بازی و رندانه بوده که شما را اینچنین برآشفته است. باز هم عرض میکنم که از علت این تهمت زنی شما هم آگاهم. در زندگی بحد کافی تجربه اندوخته ام که از افکار مخفی در پشت نوشتارهای تحریک آمیز و یا از طرز انشانویسی تشخیص منظور فرد یا افراد را بدهم.
اما عرض میکنم خدمتتان و این یک واقعیتی است که من اینک هرگز بخودم اجازه نمیدهم که با سخنان و نوشتارهای تهییج آمیز واکنش مورد نظر را از خود نشان بدهم.
اعمال ننگین انجام شده توسط معممینِ اکثر قریب به اتفاق رذل و دینفروش، اینک برای اکثریت برملا شده و منهم بسهم خود تلاش برای تکثیر آن دارم. زیرا ترادف کامل با واقعیت دارد. تکرار آن به اَشکال و استدلالات مهم تاریخی از اهم موارد تأثیر گذار است. چنین نقدهای عصبی و تهمت های مشابه مرا از مهمی که در پیش دارم باز نمیدارد. این را وظیفه خود میدانم و از دانشوران گرامی و دلسوز میهنم هم همین انتظار را دارم. تا زمانی که مافیای آخوندی بفرم و شکل های مختلفش به زندگی ننگین و خفتبار و انگلیش ادامه میدهد باید با استدلال منطقی بر پایه تجربه و رویدادهای تاریخی مبارزه را ادامه داد و شدت بخشید. تکمضرابهای ناموزون در این میان بی تأثیر است.
۵۷٣۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣۹۲       

    از : احمد صلاحی

عنوان : با دقت کامنت بنویسید.
استاد سینای صدرالعما٫ در ‍کامنت شماره.۵۷۲۹۳ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهریور ۱۳۹۲حرف دل خود را زدید! حالا چرا با معر‍که بازی میخواهی رندانه من‍‍کر آن بشی. یا قبول داری یا نه والسلام.
" آیا کسب این سه تجربه خفتبار و ننگین ( انقلاب مشروطه - سرنگونی مصدق و گودتای ننگ آور ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ و آوردن جلادی که صفات وحشتناک و جنایتکارشان ۱۴۰۰ سال است تجربه شده )که اشاره کردم برای تحلیل مسائل کفایت نمیکند؟ آنچه بدیهی و مسلم و روشن است اینستکه توجیهات همراه با اگر و اما و چنانچه ، توجیهاتی واهی و بی پایه است و باید از نظر انسانی و واقعی عملاً از این رویدادها نتیجه گیری کرد." ( عین فرمایش صدرالعلما)
اینجانب توصیه میکند که مقاله رضا شاه «تلویزیون من و تو»؛ یا رضا شاه در بستر تاریخ که آقای محسن صفاری نوشته را چند بار مطالعه فرمایید ولی با دقت کامنت بنویسید.
۵۷٣۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ شهريور ۱٣۹۲       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : جناب حقیقتجو محترم...
از ابراز لطفتان سپاسی فروان از سوی بنده. جناب پرچی زاده مواردی کاملاً منطقی که با حقایف ترادف کامل دارد بیان فرموده اند. جناب بزرگمهر با انشانویسی و ورود ناواردانه به جرئیات شورش ننگین هدایت شده آخوندی درپایان سال ۵۶ و تا بهمن ۵۷ بنا بدلایلی که برمن پوشیده نیست ، مایل بودند سخنان متین ایشان را نقد کنند. البته عرض میکنم که ایشان محق هستند مانند دیگران نظرات نقد خود را مطرح بفرمایند. اما بزرگنمائیهای ناوارد ایشان که براستی ممکن است از عدم آگاهی ایشان بواقعیات راستین باشد ، موحب شد تا بنده با تشریح حقایق مستند تاریخی حمایت خودم را از نوشتار جناب پرچی زاده بصورت طرح دیدگاه مطرح کنم.
ایشان یک مسلمان زاده واقعی و شیعی هستند و نسبت بنقد باورشان و دستورات تازینامه ۱۴۰۰ پیش شدیداً حساسیت دارند و اینگونه نقد را برنمیتابند. البته و صد البته تا زمانی که باورشان را برای خودشان محفوظ بدارند حق طبیعی و پایه ای ایشان است. اما چنانچه واکنش ایشان به طرح دیدگاه ها که مطابق با باورشان نیست عمداً مخدوش کننده و واژکون نمائی باشد ، نمیتواند بیجواب بماند. این را باید به ایشان قبولاند که در طرح دیدگاه ها نمیشود یکّه تازی کرد و تهمت زدن و واژگون جلوه دادن گفتار ها نمیتواند بدون واکنش بماند.
حال ایشان در نوشتارشان به بنده تهمت میزنند که: { ...وقتی شما ، وقایع دستکم ۲۰۰ سال زندگی مردم ایران با تمام امیدو آرزویشان که در ادبیات مشروطه هنوز زنده و نیرو بخش است، با یک گردش نوک قلم در هم می آمیزی و "خفتبار " و "ننگین " قلمداد میکنی ...) ، حال بنده چه نوشته بودم قسمت کوتاه مورد نقد ایشان: { اولین نمونه تاریخ جدید انقلاب مشروطه بود ، من بنا ندارم در مورد منافع و مضار آن سخن بگویم زیرا به اندازه کافی در کتاب تاریخ مشروطیت به خامه احمد کسروی تشریح شده است، اما نهایتاً فرآورده اش چه بود؟ تخریب مزورانه آن انقلاب، براستی بدست چه کسانی انجام گرفت؟ من رجای واثق دارم که شما بنیکی از آن آگاهید.} حال تهمت ایشان را با این گویش بنده تقایس بفرمائید تا متوجه منظور نظرم بشوید.
من در گفتمان دیدگاهم هیچگاه و هرگز از خط احترام خارج نمیشوم زیرا این ماحصل تریت منست چه رسد تهمت زدن؟!
یکی از ویژگیهای بیشمار دژمخویانه باور حاکم بر میهنم عدم تحمل نقد مستند و توحشی بس خوفناک در مقابله با آنست. کشتارهای اسلام ناب محمدی در آغاز دهه خونبار سالهای شصت و کشتار هزاران جوان و نوباوه بیگناه در سال ۱۳۶۷ و اعدام های واهی و مستمر و سخیف بنام محارب و همچنین شکنجه گاهای اسلام ناب محمدی و دیگر مظالم بیشمار موجود بارزترین گواه بر این توحش وحشیان تشأت گرفته از بیابانگردان ۱۴۰۰ پیش وحوش سامی است.
خوشبختانه با پیشرفت شگفت انگیز رسانه های همگانی الکترونیکی و تسهیل شگرف اطلاع رسانی و روشنگری بشریت ، زنگ اضمهلال چنین باورهای چنایت پرور بصدا درآمده است. مجدداً از اپراز محبتتان قدردانی میکنم. تندرست و شاد باشید.
۵۷٣۴۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۲       

    از : ابی حقیقتجو

عنوان : سینا صدر العلما
هموطن بزرگوار از اینکه نظرات بسیار عالمانه و کاملاً درست شما را دراختیار ما گذاشتید بسیار سپاسگزارم و سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند. تجزیه و تحلیل شما از رویدادهای تاریخ گذشته ایران تا اثراتش به امروز نشان از گسترده و ژرف اندیشی و دید منطقی شما به رخداده ها دارد. باید هر چه محکمتر و بلندتر نقش ویرانگر دین اسلام و اسلامگراهای سیاسی نادان و ناآگاه را در تاریخ ایران فریاد زد که هرچه مصیبت و بدبختی ما ملت ایران کشیدیم و میکشیم ریشه در این دین ضد عقلگرا و تجددستیز و خرافاتی دارد و امید است با روشنگری روشنفکرانی مثل جنابعالی پی به هویت اصیل ایرانی خود ببریم و روزی روزگاری نه چندان دور ملت ایران از یوغ بردگی دینی رهائی یابد. اسلامی که با زور شمشیر عربهای صدر اسلام وارد ایران شد و هنوز یک مشت ناآگاه و نادان ایرانی (؟) فریبخورده از آن ابزار کاسبی دینی برای فریب مردم کردند و از خیانت خود به مردم ایران در پشت ماسک مسلمانی دست بر نمیدارند. بحث کردن با یکسری مدافعین دینی باصطلاح روشنفکر اسلامی اغلب تلف کردن وقت است. چونکه همانطور هیچوقت یک روشنفکر مسلمان نمیشود یک مسلمان هم نمی تواند روشنفکر شود به هزار دلیل! استاد عزیز همواره سلامت و خوش و موفق باشید! ممنون از وقت گرانبهای شما و روشنگری تان!
۵۷٣۴۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ شهريور ۱٣۹۲       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : جناب بزرگمهر محترم...
نوشتار من در پیش روی شماست. واکنش شما بر پایه باور اعتقادی شماست و برای همین تهمت میزنید اما مرا چه باک. واقعیت اینستکه خیزش مردم بعنوان انقلاب مشروطه تو سط آخوندهای جور واجور تبدیل به مشروعه شد ، جاده صاف کن کودتای ننگین ۲۸ مرداد ، آیت الله های رذل بودند و نهایتاً اینکه شورش خمینی در سال ۵۷ ، از ارمغانها و مزایای اسلام ناب محمّدی کاملاً مستفیض شده اید ولی برای من همچنان خفتبار و ننگ آور است. در نوشتارم هم تلویحا اشاره کرده ام. اما شما هم مانند میلیونهای دیگر، مدافع عقایدی هستید که از کودکی و بعد در اجتماع بشما حقنه کرده اند و لذا گفتار انتقادی مرا بر نمی تابید و اسلام مأبانه با من برخورد میفرمائید و سخنان واژکون بمن نسبت میدهید اما مرا چه باک.
مجدداً نوشتار من روبروی شماست و باز هم عرض میکنم که این تجربه ننگ آور و خفتبار نتیحه عملکرد رهبران دینی و آخوندهاست. من در اینجا قصد مباحثه با جنابتان را نداشته بودم و ندارم . اما برای روشن شدن نوشتار متین و مستند جناب رضا پرچی زاده که بیجهت و ناواردانه مورد نقد گرار گرفته بود دیدگاه خود را مطرح کردم. مستدام باشید
۵۷٣۲۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۲       

    از : آ. بزرگمهر

عنوان : سینا صدر العلما
با پوزش از دوستان اخبار روز بخاطر تصدیع وقت.
دلیلی به گفتگو با جناب سینا صدرالعلما نمی بینم که از جمله از
" تجربه خفتبار و ننگین ( انقلاب مشروطه" و "انقلاب ۵۷" در عذاب هستید.

ما نمی توانیم برگردیم به زمان مظفرالدین شاه یا ناصر الدین شاه و محمد رضا شاه؟ حرف دلتون را بزنید، چه میخواهید ؟ چرا مردد هستید؟ خودتان وارد این بحث ها شده اید . آیا حرف میزنید فقط برای اینکه حرف زده باشید؟
۵۷٣۱۲ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۲       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : دیدگاه...
جناب بزرگمهر محترم ، به آنچه مینویسم اعتقاد راسخ دارم و گرنه تفریحی یا محض خنده که نمینویسم. از اینکه صحبت از نتیجه کوششهاست ، این باور و اعتقاد منست. تجربه بمن آموخته که هر فعالیتی که فعالیت اجتماعی هم از آنجمله است برای تفریح و وقت گذرانی نیست بلکه صحّت و سُقم آن در فرآورده اش نمایان میشود.
نتیجه تمام این کشت و کشتارها و انقلابات خونین همراه آدمکشی های بیدلیل و باور سخیف و اعتقاد بتازی نامه و اعمال شنیع برگرفته از آن اینک چه در کشورمان و چه در جهان اسلام رسماً و عملاً و بطور کاملاً ملموس ، جلوی چششمان است. و هرگونه توجیهی برای این بیخردی و نادانی حاصل ازآن، حرّافیهای موهوم همراه با اما و اگر و چنانچه، نهایتاً خزعبلند!!! از اینکه باوری قاطع و تزلزل ناپذیر دارم که در هرکجای جهان در رویدادهائی که دست یانکیهای خونخوار درکاربوده، بجز مرگ و نابودی ارمغان دیگری نداشته، آیا حرفی بیمورد است یا نتیجه گیری تجربیست؟ علت از دید من کمترین در اینست که در شرح و بسط و بررسی وقایع تماماً در حول و حوش آن وراجی شده و با بکار گیری اما و اگرها به لُب مطلب پرداخته نشده و در اذهان عمومی اوهامی واهی ایجاد کرده است. هیچ معلولی بدون علت نیست و این قانون طبیعت است. پس باید علت را روشن و واضح و مستدلاً و ملموس بیان کرد.
خوب با توجه به دیدگاه بنده، اینک پرسش در اینست که وقتی میفرمائید { مردم ایران تمام امیدو آرزویشان در ادبیات مشروطه هنوز زنده و نیرو بخش است } چه حاصلی داشته است؟ بنده هم عرض میکنم که نهصد سال پیش یکی از ارزشمندترین مفاخر دانشمند و ادیب ایران که هنوز هم گفته هایش در دانشگاهای معتبر جهان تدریس میشود فرمود:
ای صاحب فتوی زتو پر کارتریم
با اینهمه مستی ازتو هشیارتریم
تو خون کسان خوری و ما خون رزان
انصاف بده کدام خونخوارتریم؟
آیا صدق فرموده این خداوندگار پارسی را اکنون برأی العین شاهد نیستیم؟
نزول ملت ایران به چنین ژرفای حضیض و نکبت و بدبختی مسلماً علت دارد!!!
اما سخن در اینست که چرا علت واقعی و راستین آن ، از طریق فرهیختگان و دانش پژوهان و نویسندگان بوضوح و روشنی بیان نمیشود و مرتب در لفافه و غیر قابل درک برای عموم در اطرافش سخن پراکنی میشود؟ اینگونه سخن گفتنها تا از سوی همه و بروشنی و وضوح و بدون رودربایستی مطرح نشود ، این در انسان ستیز، بقدمت ۱۴۰۰ سال سیاه بر همان پاشنه جنایتبارش میچرخد. محصولش محمدشاهی میشود که پانصد فرستاده خان مغول را سخیفانه سلاخی میکند و ایران را ۳۰۰ سال گرفتار خوانهای خون آشام مغول میسازد و یا صفویان جلاد را به حکومت میرساند که با سلاخی علنی انسانها و ایجاد رُعب و وحشت بی بدیل و خوفناک به ملت، یک شاخه از سخیف ترین و رذیلانه ترین و جنایتبار ترین باورها را درمغز ملت حکاکی کنند که اینک محصول آنرا رسماً و عملاً در کشورمان شاهدیم. آیا غیر از اینست؟
پرسش اوّلتان در نوشتارتان در نوشتارم مستحیل است. مستدام باشید.
۵۷٣۰۶ - تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : Why Intelligence Fails: Lessons from the Iranian Revolution and the Iraq War (review)
نظری اجمالی بر کامنت های نوشته شده بر کتاب رابرت جرویس حاکی از آنست که امریکا نه تنها نقش فعالی در انقلاب ۵۷ نداشت بلکه بعلت قصور و شکست عملیات سازمانهای جاسوسی خود از پیروزی مردم و مذهبی ها غافلگیر شده بود. البته علاقمندان بهترست کتاب راخوانده و اسناد آنرا بررسی کنند. نمونه:

http://muse.jhu.edu/journals/journal_of_cold_war_studies/summary/v۰۱۳/۱۳.۱.litwak.html
۵۷٣۰۲ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۲       

    از : آ. بزرگمهر

عنوان : پاسخ به سینا صدرالعلما
نگارنده آگاهانه فقط در بارهء پیش در آمد مقاله ء آقای پرچی زاده بحث نمودم که در کامنت خود آوردم . برداشت اینجانب از نیروهای شرکت کننده در انقلاب با ایشان متفاوت است . نظر شما چیست؟
جنابعالی جریان بحث را بکلی عوض کرده از نگارنده می پرسید: " اما من نمیدانم منظور از توضیحاتتان، رد نوشتار جناب رضا پرچی زاده است یا منظور دیگری در پشت آن نهفته است." (پایان نقل قول )
تاسف انگیز است که شما دقت نکردید که نگارنده فقط با چند سطر اول نوشته ایشان وارد بحث شدم و با تمام نوشتار آقای پرچی زاده برخوردی نکرده ام و بهمین دلیل شائبه رد نوشتار ایشان فقط استنباط شما ست.

ولی وقتی شما ، وقایع دستکم ۲۰۰ سال زندگی مردم ایران با تمام امیدو آرزویشان که در ادبیات مشروطه هنوز زنده و نیرو بخش است، با یک گردش نوک قلم در هم می آمیزی و "خفتبار " و "ننگین " قلمداد میکنی چگونه انتظار گفت و شنود داری؟ آیا واقعا به آنچه نوشتی پای بندی ؟
"آیا کسب این سه تجربه خفتبار و ننگین ( انقلاب مشروطه - سرنگونی مصدق و گودتای ننگ آور ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ و آوردن جلادی که صفات وحشتناک و جنایتکارشان ۱۴۰۰ سال است تجربه شده ) که اشاره کردم برای تحلیل مسائل کفایت نمیکند؟"
۵۷۲۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۲       

    از : مرتضی خبازی

عنوان : مقاله ای بر اساس حدس و گمان
پیشنهاد می کنم نویسنده محترم با درنظر گرفتن این چند منبع، در این موضوع مهم به منابع متعدد دیگری رجوع کنند. از جمله توصیه می شود به کتاب
Why Intelligence Fails: Lessons from the Iranian Revolution and the Iraq War
اثر Robert Jervis مراجعه و اسناد تازه آزاد شده آمریکا ونقد سیاست خارجی آمریکا و سازمان اطلاعاتی آن را مطالعه نمایند.
۵۷۲۹٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : یا صاحب السند تو دانی و
ما مردم عجیبی هستیم. یک مقاله و ۱۳ کامنت را صرف وقایع " نسبتا مستندی!" کرده ایم که در باره آنها عجالتا سند مستندی نداریم در حالی که هم اکنون نامه های نه چندان محرمانه و تماسهای ظاهرا محرمانه بین رژیم و آمریکا برقرار است و زیاد در باره آن ها حرفی نمیزنیم.
برعکس وقتی " اسناد مستند " فعالیت های سیا در باره کودتای ۲۸ مرداد منتشر میشود عده ای بسرکردگی جناب میرفطروس آنها را " قلابی" میدانیم. یا للعجب.
۵۷۲۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۲       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : تعاریف مستدل و بی نتیجه...
جناب بزرگمهر گرامی، با اجازه من برداشت خودم را از توضیحات حضرتتان در میان نمیگذارم و البته اینکار بیدلیل هم نیست ، اما من نمیدانم منظور از توضیحاتتان، رد نوشتار جناب رضا پرچی زاده است یا منظور دیگری در پشت آن نهفته است.
آنچه برای من معیار سنجش است فرآورده نهائی چنین اغتشاشاتیست که بزور دگنگ نام انقلاب بر آن نهاده اند. اولین نمونه تاریخ جدید انقلاب مشروطه بود ، من بنا ندارم در مورد منافع و مضار آن سخن بگویم زیرا به اندازه کافی در کتاب تاریخ مشروطیت به خامه احمد کسروی تشریح شده است، اما نهایتاً فرآورده اش چه بود؟ تخریب مزورانه آن انقلاب، براستی بدست چه کسانی انجام گرفت؟ من رجای واثق دارم که شما بنیکی از آن آگاهید.
اقدام نصفه نیمه ملی کردن نفت توسط دکتر محمد مصدق و خروج از شرکت ننگ آور ( شرکت نفت ایران و انگلیس ) که در هشت سالگی من یعنی سال ۱۳۲۸ برنگ زرد روی تانکرهای نفت نقش بسته بود را خوب بخاطر دارم. زمانی هم که مصدق را سرنگون کردند دوازده ساله بودم و به نیکی در ذهنم نقش بسته است. حال منظور از این توضیحات پرسشی است از حضرتتان، که این ننگ جانکاه و مسبب اصلیش چه کسانی بودند؟ که همانند هم لباسان همانهائی بودند که انقلاب مشروطه را اول مشروعه و بعد کاملا سابوتاژ کردند؟ فرآورده این اعمال ننگینشان چه بود؟
حال جنابعالی هم بصورت نیمه بند و با اشارات عجیب و غریب در آخرین پاساژ نوشتارتان وقایع واقعه را تا حدی ترسیم فرموده اید. خوب عنایت کرده و بفرمائید نتیجه چیست؟
آیا کسب این سه تجربه خفتبار و ننگین ( انقلاب مشروطه - سرنگونی مصدق و گودتای ننگ آور ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ و آوردن جلادی که صفات وحشتناک و جنایتکارشان ۱۴۰۰ سال است تجربه شده ) که اشاره کردم برای تحلیل مسائل کفایت نمیکند؟ آنچه بدیهی و مسلم و روشن است اینستکه توجیهات همراه با اگر و اما و چنانچه ، توجیهاتی واهی و بی پایه است و باید از نظر انسانی و واقعی عملاً از این رویدادها نتیجه گیری کرد.
توضیحات حضرتتان بویژه در آخرین پاساژ نوشتارتان شرح نخود و لوبیا و ماش و عدس و غیره است که برای بوجود آمدن آشی دلچسب و دلنشین ، آشی زهرآلود و کشنده تولید کرد؟! ولی از چرای واقعی و اصلی آن با مهارت تمام طفره رفته اید.
من نوشتار جناب پرچی زاده و تحلیلشان را بسیار بسیار نزدیک به واقعیت میدانم و استدلالات ایشان را بر پایه تجربیات عملی و عینی و ملموس کاملاً درست و تحسین برانگیز میدانم. مجدداً عرض میکنم که از دید من ، نتیجه کار و حاصل آن مورد سنجش است نه شرح ریزه کاریهایش...مستدام باشید.
۵۷۲۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۲       

    از : آ. بزرگمهر

عنوان : چگونه جنبش"خیابان" ایران مذهبی شد؟
آقای پرچی زاده عزیز ، با پیش در آمدی، واقعا بحث عجیبی را شروع می کند:" اخیرا در گیر و دار آشوبهای مصر و سوریه، {جمهوری اسلامی و برخی همراهان دیروز و مخالفان امروزش که گرچه عمدتا در تبعیدند و ظاهرا خواهان سرنگونی رژیم اند اما به نظر می رسد که کماکان به «آرمانهای انقلاب اسلامی» وفادار باشند}، بی وقفه بر طبل مذمت «دخالت خارجی» در این کشورها می کوبند و آن را توطئه «امپریالیسم» می نامند. بر فرض مثال، آنها مدام آنچه در مصر اتفاق افتاد را «کودتای آمریکایی» می نامند و مردم مصر را بابت این اتفاق نکوهش می کنند و ادعا می کنند که انقلابیون مصر به «بیراهه» رفته اند" (تاکید در {......} همیشه در این کامنت از نگارنده است )

برداشت نگارنده، از پیش در آمد بالا ، این است که؛ نویسنده میخواهد موضع {جمهوری اسلامی و برخی از همراهان دیروز و مخالفان امروزش...} را به نقد و چالش بکشد. البته چرائی این امر را نمی دانم. زیرا در سراسر جهان موضوع بهار عربی مطرح و در باره ء آن صحبت میشود. ولی بهر صورت نویسنده اینطور خواسته است.
با نقل قولی از روزنامه وطن، میگوید: اخوان المسملین به حمایت آمریکا دلگرم بود. باور نمی کرد با وجودآمریکا،ارتش کودتا کند. که این نقل قول هم نمی تواند نظریه «کودتای آمریکائی » مطروحه در پیش در آمد خود ایشان را ـ جدا از درست یا غلط بودنش ـ "منتفی" کند.

نویسنده در ادامه میگوید : " .. حقیقت این است که {حرف و حدیثهای مستدل و نسبتا مستندی} وجود دارد که نشان می دهد{ خود آخوندها و متحدانِ آن زمانشان} هم به احتمال زیاد در پی «دخالت خارجی»، آن هم از سوی دشمن خونی شان، «آمریکای جهانخوار»، در ایران به قدرت رسیدند؛ منتهی الان چون «مصلحتِ» هیچکدامشان نیست، هیچکدام هم در این باره هیچ نمی گویند."

همانطور که در آغاز نوشتم آقای پرچی زاده بحث عجیبی را دامن زده است. بدون اینکه توجه کند در انقلاب مردمی ۵۷ تقریبا تمام اقشار و طبقات و نحله های فکری بدون پلاتفرم سیاسی به شکل عامیانه و سنتی در "خیابان" در جنبش ضد سلطنتی "همه باهم " شرکت کردند. امروز نمی توان با ادعاهای نا مشخص و حتی بی پایهء نویسنده موافق بود که به چنین گروه بندی هائی رسیده است : "همراهان دیروز " و "مخالفان امروز در تیعید وخواهان سرنگونی" یا "کماکان وفادار به «آزمانهای انقلاب اسلامی»" ـ "متحدان آنروزشان" و....و. ...

آقای پرچی زاده ، نگارنده آگاهانه از انقلاب حمایت کردم و بارها در آنروزهای بزرگ به دوستانی که برخی دیگر در بین ما نیستند گفتم چه خوشبختیم که این روزها را تجربه می کنیم. دیگر در آینده کسی نمی تواند مثل فاجعه کودتای ۲۸ مرداد علت وقوع آنرا فقط به "دیگری" نسبت دهد ما شاهد تاریخ هستیم. ولی مثل اینکه تاریخ را میشود دستکاری کرد. راستی چرا در مورد کودتای شیلی که همین چند روز پیش ۱۱ سپتامبر
بمناسب ۴۰ سالگی آن توجه تمام رسانه های جهان را جلب کرد چنین جعلیاتی صورت نمیگیرد؟ اشکال در نیروهای رقیب ایرانی است یا رسانه؟

ما هزاران فدائی با بسیاری از نیروهای چپ و سکولار که از انقلاب حمایت کردیم . در همه پرسی ۱۲ فروردین ۵۸ شرکت نکردیم و اساس "جمهوری اسلامی " را زیر سئوال بردیم و غلیرغم تمام سرکوب ها و کشتار بیرحمانه این جنبش " خیابان" ایران بود که بتدریج جذب ساختار حکومت ولایت مطلقه فقیه شد .یا بتدریج با آگاهی به مخالفت با آن برخاست یا به انفعال کشیده شد. جنبش آزادیخواهانه و عدالت جویانه ایران با تمام ضایعات و تجربیات براه خود ادامه میدهد.
نویسنده برای اینکه موضع جمهوری اسلامی و بزعم خودش همراهان دیروز و مخالفان امروزش را به نقد بکشد شواهد و نقل قول هائی "گزینشی" از منابع ایرانی و خارجی ارائه می کند. از جمله به کتاب آخرین شاه ایران: "پاسخ به تاریخ" ۱۳۵۸ مراجعه می کند، نگارنده نیز در سالهای پیش این کتاب را خواندم به این واقعیت بر خوردم که ، شاه از غلامحسین صدیقی تجلیل می کند ، زیرا او تنها شخصیت سیاسی بود که از شاه خواست ایران را ترک نکند و برعکس، از شاپور بختیار مکدر بود که او را بخروج از کشور تشویق میکرد. در کتاب دیگری که ورجاوند در بارهء غلامحسین صدیقی نوشته است . مطالب آن در همان آذر و دی ۵۷ به بیرون درز پیدا کرد. معلوم بود که همزمان که شاه با غلامحسین صدیقی در حال مذاکره برای تشکیل دولت آشتی ملی بود. گروه دیگری با شاپور بختیار در حال گفتگو بودند .
در روزی که غلامحسین صدیقی به دربار رفته بود که نتیجه ء شکست مذاکره ء خود با رهبران جبهه ملی را به شاه اطلاع دهد. قبل از اینکه صحبت خود را شروع کند. یکی از دوستان خانم فرح پهلوی از آمریکا تلفنی به او اطلاع می دهد : شاپور بختیار نخست وزیر ایران میشود. دکتر غلامحسین صدیقی از دریافت این خبر بسیار متاثر می شود. او در می یابد همزمان چند آکتور برای آلترناتیو سازی فعالیت می کنند. در همان زمان ایالات متحده نیز جداگانه با رهبران مذهبی رفت و آمد میکرد و موضوع هویزر و سولیوان در همان روزهای انقلاب زیر سئوال بود.
جنبش "خیابان"
با این وجود در "خیابان" ها و بین مردم تشویش و نگرانی از وقوع کودتا یک واقعیت بود . کودتای ۲۸ مرداد۳۲ و سرکوب خونین ۱۵ خرداد ۴۲ در ایران از یک طرف و کودتای نظامی علیه شیخ مجیب الرحمن سال ۱۹۷۵ در بنگلادش و قبل از آن ۱۹۷۳ کودتای نظامی ژنرال پینوشه در شیلی علیه پرزیدنت سالوادور آلنده از طرف دیگر ، جو عمومی را نگران کننده کرده بود. سازمان چریکهای فدائی خلق ایران بعداز بازگشت آیت الله خمینی به ایران، ۱۲ بهمن ۵۷ ، با نامه ء سرگشاده ای به آیت الله ، در بارهء خطر کودتای ارتش و کشتار مردم هشدار داد و" سیمای نجیب شیخ مجیب را در چهره خمینی دید .. " نقل به مضمون . آقای پرچی زاده، مذاکره شاه با صدیقی یک واقعیت بود و پشتوانه ء مبارزاتی و تاریخی داشت و در "خیابان" نبود. اراده ای وجود داشت که میخواست بجای شاه و صدیقی و سایر نیروهائی که در تاریخ مبارزاتی ایران ریشه داشتند ، با "سزارین" و تشکیل کابینه ء بختیار ، خروج شاه و بازگشت خمینی را تسریع و با ترفند های هویزر و سولیوان، آلترناتیو "خیابان" برنده شود و از نیروهای رادیکال و سکولار راحت شوند. آنها میدانستند بعداز یکسال جنبش "خیابان" هیچ نیروئی قادر با رقابت با آن نیست.
جنبش "جیابان" از کجا آمد؟
بنظر نگارنده ، جنبش "خیابان " در ۱۶ دیماه ۵۶ شکل گرفت وگرنه در قبل از آن همیشه نیروهای دانشجوئی و روشنفکری، ملی و چپ ، سکولار ، دموکرات و لیبرال هژمونی داشتند. مقاله"استعمار سرخ و ساه" نوشته احمد رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات جو سیاسی کشور را بکلی تغییر داد. در این مقاله فعالیت های خمینی قبل و بعداز ۱۵ خرداد به نقد می کشد. متاسفانه خیلی دیر شده بود بعداز ۱۵ سال سرکوب خونین که ۱۵ خرداد با سکوت و بعضا تائیدچپ و نیروهای سکولار و بد آموزیهای فراوان آل احمد ها و شریعتی ها ، بنی صدرها ، یزدیها ، سروش ها ، بهشتی ها ، رفسنجانی ها ، روبرو شده بود . بهانه ای شد برای مظلوم نمائی طرفدران خمینی که منجر به کشته شدن چند تن از آنان شده بود.
از این تاریخ به بعد نیروهای مذهبی در داخل و خارج از کشور بتدریج و زنجیره ای "دو مینو" بخاطر مراسم یادبود شهدای خود در شب ۷ و چهلم ، در درگیری با پلیس فعال و تکثیر میشوند. دکتر علی شریعتی که ۲۹ تیر ۵۶ و مصطفی خمینی که در اول آبان ۵۶ درگذشته بودند سوژه هائی برای تبلیغات وسیع شدند. دربهار ۵۶ و در تاریخ نامعلومی تیمسار نعمت الله نصیری سفیر ایران در پاکستان به تهران فراخوانده شد و دستگیر گردید. بدون اینکه در مطبوعات منعکس شود. بنظر میرسد رهبران مذهبی با اطلاع از این موضوع و بعضی اقدامات محرمانه حکومت و با اطمینان جنبش "خیابان" را سازمان میدادند. نماز عید فطر در بهار ۱۳۵۷ آغاز رسمی جنبش "خیابان" نیروهای مذهبی در ایران بود که تا ۲۲ بهمن ۵۷ ادامه داشت. در تاریخ شنبه ۲۹ مرداد برای اولین بار بازداشت نعمت الله نصیری با تاخیر طولانی در روزنامه ها منتشر شد. این خبر در کنار فاجعه آتش سوزی سینما رکس آبادان درج گردید. پرویز ثابتی سر شکنجه گر ساواک وقتی چنین می بیند ایران را ترک می کند ولی هرگز منعکس نمی شود.بسیاری از صاحب منصبان چنین می کنند. بسیار از کارخانه ها بی صاحب می شوند. بسیاری کارگران بی حقوق میشوند. راه پیمائی تاسوعا و عاشورا نمیش قدرت جنبش "خیابان" بود روزی که "امام آمد " اوج جنبش "خیابان " بود.
در روز ۱۹ یهمن که فدائیان خلق اولین مراسم تجلیل از پیشگامان فدائی در ساهکل را در زمین چمن دانشگاه برگزار می کنند. با جنبش "خیابان " که در حمایت از مهندس مهدی بازرگان راه پیمائی کردند مصادف میشود. بهمین دلیل مراسم را به روز بعد موکول می کنند. تعارض جنبش "خبابان" با مبارزات بسیاری از نیروهای ضد سلطنتی انکار ناپذیر و تراژدی بزرگی می باشد. امیدوارم آقای پرچی زاده و دوستان خواننده در این زمینه اطلاع رسانی کنند. از نظرات تکمیلی همه استقبال و انتقادات را با صمیمیت ارج خواهم گذارد.
۵۷۲٨۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۲       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : عدم استفاده ار کسب تجربه و پندارهای واهی...
جناب آقای محمود دلخواسته ، توجیهات حضرتتان زمانی وارد است که یک ملّت و مردمانش بر پایه تجربیات نزدیک به ۱۴۰۰ سال گذشته نیکی و روش درست و رفاه از باورشان و مدیران آن یعنی آخوند و ملا را تجربه کرده باشند و لاجرم از یک آخوند و شورشی آخوندی بنام انقلاب از پائیز ۱۳۵۶ تا بهمن سیاه ۱۳۵۷ ، رهائی و رفاه و آسایش و نهایت نیکبختی خود را انتظار داشته باشند.
آیا براستی ملتی نادان بتاریخ خود اصولاً درست عمل کرد؟ از اینکه تصور نمیشد یک آخوند هولناک و منادی جنایت و توحش بعد از برگشت و آن اراجیف وحشتناکش در بدو ورود ، جفای عهد کند یک توجیه ناباورانه نیست؟ آیا ملتی که نادان به جنایات وحشتناک و نابود کننده یانکیهای خونخوار و آدمخور نباشد ، بخود اجازه میدهد که دخالتهای مستقیم و غیر مستقیم این جنایتکاران وحشیِ تاریخ را نادیده بگیرد؟
آیا ملت نمیدانست که گودتای سیاه و پر از جنایت ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ برنامه ریزی یانکیهای جنایت پیشه بود؟ خیلی میبخشید انسان میتواند برای تبری، توجیهات عجیب و غریب سرهم کند ولی جنایاتی که بر بشریت ، با دست داشتن یانکیها رفته است و عملاً و عیناً و مستنداً وجود دارد را میتوان انکار کرد؟ آیا این ملت ندیده بود که مستشاران یانکیهای جهانخوار، تربیت کننده و آموزش دهنده نظامی ارتشش هستند؟ بنا بر این توجیه اینکه کسی فکر نمیکرد این آخوند جنایتکار با آمدن، راهش را ۱۸۰ درجه تغییر دهد از دید من توجیهی واهی و از روی لاعلاجیست و تکیه بر کسب تجربه های تاریخی دور و نزدیک ندارد!!!
محمدرضا همراه با تمام نیروی اهریمنی ساواکش و نظامیش تربیت شده و دوره دیده یانکیها بودند و همین بتنهائی کفایت میکرد تا در این شورش هولناک که مرتب بعتوان انقلاب به همگان حقنه میشود، تدابیر درست و منطقی از سوی ملت اتخاذ شود و سرنوشت خودشان را بدست آخوند و ملا و خودفروختگان اطرافش چه در فرانسه و چه داخل نسپارند.
تحلیل جناب رضا پرچی زاده نمایانگر گوشه بسیار کوچکی از تاریخ هولناک و عفن آور ملتی نادان بتاریخ خود است!!! مستدام باشید.
۵۷۲٨۱ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۲       

    از : مینا ر

عنوان : سوالی از آقای دلخواسته
آقای دلخواسته شما که ادعا میکنید نویسنده مقاله شلقلمکار نوشته، چرا خودتان هر چه دلتان خواسته نوشته اید بدون یک مدرک ناقابل؟ شما نوشته های هایرز را دلیل میاورید ولی فراموش میکنید که چرا یک نظامی ای که بدستور دولتش برای برقراری "کمر بند سبز" (تئوری برژینسکی برای محاصره کردن شوروی که آدمکشان سازمان های اسلامی دور دنیا را در افعانستان جمع کرد تا بعدا القاعده از بطن آن متولد شد) ضد انسان های همانند خمینی و حامیان او را بقدرت برساند، میباید در کتابش از واقعیت ها بگوید؟ شما چرا نوشته های او را همانا عین واقعیت دانسته اید ولی نوشته ای بختیار را نه؟ چرا چون بختیار موافق فکر شما و همفکرانتان نبود؟ شما که از بازرگان و طالقانی و بنی صدر سوپرمن سانه اید لطف کنید یک مدرک ناقابل از ادعاهایتان ارائه دهید و ضمنن بگوئید اینان (بعییر از طالقانی) چرا با این اندیشه ای قهرمانانه اشان مرید امام شان بودند و به دستبوسی این جانور خونخوار افتخار میکردند. عکس های دستبوسی آنها که همه جا هست. از این مدرک بالاتر ؟ شما مخالفتتان با نویسنده ماله گویا تنها از این جهت هست که علت بقدرت رسیدن امام و فرزندان امام را رو کرده، اینطور نیست؟
۵۷۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۲       

    از : کیوان الف

عنوان : نگاهی به نظرات و دلبستگی به رژیم اسلامی
نوشته اقای رضا پرچی زاده را خواندم و بر حسب عادت سری به نظرات زدم و وا ماندم از اسن نظرایات. برخی از نظرات، عملا نظرات خجولان رژیم اسلامی است. اینان برای دفاع از رژیم بغایت جنایتکار اسلامی که کشتار از اصول فکری آنها هست، راه چاره را در این دیده اند که به وابستگی رژیم دیکتاتوری و سرکوبگر شاهنشاهی بپردازند. اینان فراموش کرده اند که جماعت آخوند و دنبالچه های آنها از کانال سازمان اوقاف شاه پروار میشدند و بهشتی و خاتمی اداره کننده مرکز ساواک در آلمان (مسجد هامبورگ) بودند و مطهری و مفتح و یزدی و مصباح یزدی و ....... وابسته به رژیم شاه و از جانثاران آنها بودند و مدارک و عکس های آنها در اینترنت موجود هست. رژیم اسلامی از ترس آشکار شدن وابستگی شان به رژیم شاه بود که تمامی مدارک ساواک را توسط رفیق دوست به ناکجا آباد بردند تا همکاری خامنه ای و شرکا با ساواک هویدا نشود و سر هویدا بهمین سبب سریع ذبح اسلامی شد. دیگر وابستگی بازرگان و شرکا و بهشتی و شرکا به آمریکا بواستگی ابراهیم یزدی اظهر امن الشمس هست و تنها دنبالچه رژیم هستند که آن را انکار میکنند.

از جوابیه های عجیب و غریب این دسته از نظر دهنده گان همین بس که طرف با دیدن عکس اقای پرچی او را "جوان" و "بی تجربه" دانسته و نوشته ای او را ناشی از این جوانی درهم و قر و قاطی دانسته. معلوم نیست این جنابان که نه "جوان" هستند و نه "بی تجربه" اینقدر درهم و آشفته مینویسند. تازه معلوم نیست چرا یک جوان نمیباید از یک پیرانه سر بهتر مسائل را درک کند و حلاجی؟ نوشته آقای پرچی زاده گویا بد جوری به وسط خال زده و خواب ها را آشفته کرده. امید است ایشان کماکان با تمامی "جوان" بودنشان مقالاتی "با ارزش" را باز بنویسند و میدان را به این "با تجربه" ها وا ننهند
۵۷۲۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۶ شهريور ۱٣۹۲       

    از : صبوری

عنوان : ارتش شاهنشاهی
امرای ارتش از سال ۵۶ در حال خارج شدن بودند. انفلاب ۳۵ سال قبل را که یک عقل سلیم با تحولات سال ۹۲مصر مقایسه نمی کند. ایران ۹۰ در صد شیعه و رژیم سلطنتی چه شباهتی با حکومت نظامیان در مصر دارند. امرای ارتش شاهنشاهی جان نثار اعلیحضرت بودند شعار رژیم خدا - شاه بود . سرود ملی شاهنشه ما زنده بادا بود. در انقلاب ۵۷ همه ایران در مقابل شاه و بخش فوقانی ارتش شاهنشاهی و ساواک و نیروهای امنیتی و دزدان بانکدار و کارخانه دار بودند. آنهم در رژیمی تا خرخره دزد و فاسد. ارتش نظام وظیفه ای شاه با چه نیرو ئی می خواست به ایستد. نزدیکترین فرد به شاه فردوست باورش نداشت.
شما نخست باید اجتماع را در آن دوران بشناسید
۵۷۲۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۲       

    از : رضا پرچی زاده

عنوان : سپاس از دوستان
درود بر همه شما عزیزان که محبت کردید و نظرات تان را درباره مقاله حقیر درج فرمودید. البته از طریق تعامل و دیالکتیک و تضارب آراء است که گفتمانها پیش می روند و بلکه به مرحله عملِ مثبت درمی آیند. شاد و پیروز باشید.
۵۷۲۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۲       

    از : محمود دلخواسته

عنوان : چرا سران ارتش تیر باران شدند
در اینمورد نیز اگر شما به تحقیق اینجانب در مورد اقای بختیار ( بختیار: افسانه و واقعیت) مراجعه کرده بودید در آن نامه اقای خمینی به سران ارتش را می بینید که در آن به سران ارتش عفو عمومی داده بودند و این نامه را زنده یاد داریوش فروهر از پاریس برای فرماندهان ارتش آورد. قرار هم بر این بود که تنها صد نفر از امرای ارتش را بازنشسته کنند. در آن زمان حتی فرماندهان ارتش باور نمی کردند که اقای خمینی عهد شکنی کند و بسیاری از این فرماندهان مانند تیمسار خسرو داد شخصا به خانه خمینی در مدرسه رفاه رفته بودند.

اینکه چرا اقای خمینی عهد شکست و دست به کشتار فرماندهان زد را می شود در: ۱. خصوصیت بس خشن فردی ایشان ۲. کینه جویی که در بسیاری از "روحانیون" وجود دارد ( رفتار ایشان با آیت الله شریعتمداری که جان خود را مدیون ایشان بود بهتر می شود دید.) و..و می شود دید. ۳. قدرت و اظهار قدرت را در نابود کردن دیدن. ۴ اینکه استبداد تنها از طریق تحمیل خشونت است که می تواند خود را بر دولت و جامعه تحمیل کند.

متاسفانه زمانی که این کشتارها شروع شد، حزب توده و فداییان خلق و دیگر جریانهای استالینیستی ( مشکل اساسی این بود که در میان جریان چپ، این گفتمان استالینیستی از مارکسیسم بود که گفتمان غالب بود.) در کنار خشونت گراهای اسلامی از جمله حزب جمهوری و مجاهدین انقلاب اسلامی و هیئت موتلفه و..و برای آن هورا کشیده و تکبیر گفتند و سخن از قهر انقلابی ( در حالیکه انقلاب واقعی پروسه خشونت زدایی می باشد.) زدند.

اعتراض امثال بازرگانها و حاج سید جوادی ها و بنی صدرها که به اعتراض بر خواستند در میان فریادهای "اعدام انقلابی" این گروه ها گم شد.
۵۷۲۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : خشت اول گر نهد معمار کج
" ........ نسبتا مستندی...". یعنی میشود یک خرده آبستن بود؟
۵۷۲۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۲       

    از : سینا صدرالعلما

عنوان : احسنت...
تحلیلی دقیق و راستین و تا جائی که ممکن بود مستند توسط جناب رضا پرچی زاده ارائه شده است.
البته در طول تاریخ جدید در تمام مسائل بین المللی که یانکیها دست کثیف و جنایتبارشان درکار بوده با مغزهای الکلی سرانشان و اراذل ارتشی و سرویسهای مخفی و تماماً هار و بیخردشان ، بجز بدبختی مرگ و نابودی ارمغان دیگری نداشته و کافیست که به تمام این رخدادهای هولناک مراجعه کرد. مللی که از ترس نیروی غدار و هار یانکیها واهمه دارند و سر کرنش فرود می آورند عاقبتی دردناک خواهند داشت. این درس تجربی۱۵۰ سال گذشته این وحوش هار یانکیهاست. ملتی که از واخورده های اجتماعی ملل دیگر با کوچ و مهاجرت تشکیل شده فرآورده ای بهتر از این ندارد.
۵۷۲۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۲       

    از : محمود دلخواسته

عنوان : نتیجه اطلاعات جسته و گریخته و حدس همین می شود
با سلام

اطلاعات شما در این رابطه جسته و گریخته است و حدس را هم بر آن افزوده اید و در نتیجه اش شله قلمکاری را از کار در آورده اید. حمایت شما از کودتای مصر ( که حال معلوم شده با حمایت مالی عربستان و حمایت سیاسی اسرائیل انجام و بقول البرادعی نتیجه آن این شده است که مبارکی ها دوباره قدرت را در دست بگیرند.) و کشتار مردم و نیز حمله آمریکا به سوریه یک چیز است ( هنوز امید دارم از طریق خود نقدی در پی جبران بر آیید.) و انقلاب ایران را آمریکایی جلوه دادن خود را صد بار بیشتر خراب کردن است. به علت کمبود وقت فقط چند اطلاع در این رابطه:

- اگر شما کتاب خاطرات هایزر را خوانده بودید در آن می دیدید که ماموریت اصلی ایشان: حفظ ارتش، حمایت از بختیار و در صورت نیاز انجام کودتا بوده است. حکومت نظامی که اقای بختیار از ساعت چهار بعد از ظهر ۲۱ بهمن اعلام کرد در رابطه با کوشش در انجام کودتا بود ( بعدها ایشان بدروغ گفتند که اصلا از حضور هویزر در ایران اطلاع نداشته اند.) در همان کتاب می بینید که بارها هایزر از فرماندهان ارتش شکایت می کند که ماموریتهایی که به آنها محول می شود ( برای تدارک کودتا) کوتاهی می کنند و بهانه می آورند. البته اقای هویزر نمی توانسته بفهمد که فرماندهان وطن دوست ایرانی حاضر نیستند تحت فرمان یک آمریکایی دست به کشتار هموطنان خود بزنند.

- دولت آمریکا با خمینی ارتباط خود را بر قرار کرده بود. اقای بازرگان از ملاقاتهای خود به همراه اقایان بهشتی و موسوی اردبیلی سخن گفته است. اطلاع جدیدی نیست.

- سولیوان و دولت ریگان روی اقای بهشتی سرمایه گذاری کرده بودند و از او به نام مردم نیرومند ایران نام برده می شد و بعد از به قتل رساندن ایشان هم اقای سولیوان در رثای آقای بهشتی نوشت. طرح اتحاد چکمه و نعلین بوسیله ایشان قرار بود اجرا شود. اسناد ارتباط اقای بهشتی با دولت آمریکا بعد از اشغال سفارت نزد اقای خمینی برده شد و هیچگاه منتشر نشد.

- جناح انگلیسی هم بسیار زود خود را از طریق حزب زحمتکشان و هیئت موتلفه وارد کرد و بقایی، مرد انگلیس، طرح ولایت مطلقه فقیه را بوسیله اقای حسن ایت به مجلس خبرگان فرستاد. این کوشش بنی صدر و طالقانی بود که ولایت مطلقه را تبدیل کرد به ولایت فقیه و احتیاراتش را در حد نظارت پایین آورد. دشمنی سخت آیت با بنی صدر از جمله به همین علت بود. هنوز هم این جناح در داخل رژیم حضور دارد و عمل می کند.

- رابطه پنهانی اقای خمینی و حزب جمهوری با دستگاه ریگان، با گروگانگیری بود که شروع شد و ادامه پیدا کرد. به همین علت بود که وقتی بنی صدر از ایران خارج شد در اولین مصاحبه خود گفت که برای افشای روابط اورگانیک خمینسم و ریگانیسم از ایران خارج شدم.

- در زمان برخورد بنی صدر با خمینی، دولت ریگان از جناح خمینی بود که حمایت می کرد. در آن زمان یکی از نمایندگان کنگره که اسمش خاطرم نیست گفته بود که بنی صدر دموکرات است ولی خطرش برای منافع آمریکا از خمینی بیشتر است.

- در همان زمان، شوروی یکبار از طریق سفیر خود در ایران و بار دیگر از طریق اقای کیانوری به بنی صدر پیشنهاد کرد که اگر بنی صدر سه شرط را بر آورده کند از او در مقابل حزب جمهوری حمایت خواهد کرد:۱. دعوت از ناوگان شوروی برای ورود به خلیج فارس.۲. سکوت در مقابل اشغال افغانستان. ۳. عدم تکرار این سخن که انقلاب ایران نشان از افول دو ابر قدرت دارد و این افول از شوروی شروع خواهد شد. بنی صدر با هر سه شرط مخالفت کرد چرا که ناقض استقلال وطن بود. سفیر به بنی صدر گفته بود که اگر شما موافقت نکنید، دولتش با حزب جمهوری ارتباط بر قرار و کار خواهد کرد.

یک مسئله اصلی و محوری را شما در اینجا فراموش کرده اید و آن اینکه کوششهای امریکا در کنترل و انحراف انقلاب ایران از طریق خود فروختگان ناشی از این بود که انقلابی بی سابقه در ایران طوفان بر انگیخته و امواجش در حال در بر گرفتن خاورمیانه بود ( یادت باشد که صدام در ملاقات خوب با خانم سفیر آمریکا قبل از تصرف کویت، گفته بود که ارتش او بوده که مانع شده موج انقلاب ایران خاورمیانه را در بر بگیرد.) پیشنهاد می کنم در عین آنکه اطلاعات خود را در رابطه با عملکرد آمریکا و رابطه این دولت و دیگر دولتها با خائنان به اهداف انقلاب بیشتر می کنید، به این امر نیز دقت کنید که این کوششها برای کنترل موج عظیمی و پیش بینی نشده ای بود که "جزیره ثبات" آمریکا در منطقه را در بر گرفته بود.
۵۷۲۶۶ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۲       

    از : صبوری

عنوان : انتخاب بین بد و بدتر
رژیم شاه اگر به کشتار دست می زدم در نهایت ترکیبی از مجاهدین و چپ ها وجریانات مسلح مذهبی سرنگونش می کردند. این در زمان مسافرت هویزر یک امر محتوم بود. خمینی اگر اعلام جهاد می کرد بدنه ارتش و سربازان وظیفه و گماشته ها یک امیر زنده باقی نمی گذاشتند. خوب آمریکا مداخله کرد و تمامی ساواک و رده از سروان بالای ارتش را نجات داد. خوب امروز مگر همین طایفه سواره نظام امپریالیسم نیستند.
نویسنده جوان از عمق تنفر عمومی از رژیم شاه در آن زمان چندان آگاه نیست.
۵۷۲۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۲       

    از : جلال ص

عنوان : ارتش ایران درتاریخ وجود ندارد
چیزی بنام ارتش ایران درتاریخ وجود ندارد،بلکه ارتش شاه وجود دارد،ساختار ارتش فقط برای خدمت به شاه طراحی شده بود،مسلما وقتی شاه رفت ارتش هم فلسفه وجودی خود را از دست داد،در مصریک ارتش مستقل وجود دارد،عملکرد ارتش مصر اتفاقا الان شبیه ارتش شاه است،زیرا در هر دو مورد ارتش بجای حمایت از مشروعیت از شورشیان حمایت کردند،بنظرم وجودکودتا درمصر بقدری واضح است که نیاز به توضیح ندارد،عملکرد کودتاچیان درمصر شبیه عملکرد انقلابیون سال۵۷است زیرا هردو تظاهرات خیابانی را مبنای مشروعیت خود میدانند.
۵۷۲۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۲       

    از : فرج

عنوان : حدیث
حرف و حدیثهای مستدل و نسبتا مستندی وجود دارد که نشان می دهد خود آخوندها و متحدانِ آن زمانشان به احتمال زیاد در پی «دخالت خارجی»، آن هم از سوی دشمن خونی شان، «آمریکای جهانخوار»، در ایران به قدرت رسیدند. (به نقل از مقاله)

مثل اینکه شما هم علاقه خاصی به حدیث دارید. شاید سن تان قد ندهد که به دیده های خود در اواخر دوران شاه و اوائل دوران انقلاب رجوع کنید، ولی در همین اینترنت میتوانید اسناد بسیاری، از روزنامه ها و سایر انتشارات اپوزیسیون آن زمان گرفته تا عکس و فیلم، پیدا کنید که نشان میدهد بخش بزرگی از مردم ایران که شامل روشنفکران و سیاسیون هم میشود، در آن زمان از روی کار آمدن آخوندها دفاع میکردند.
حالا اگر شما فکر میکنید نیروهای خارجی قادرند افکار و اعمال همه مردم دنیا را جهت بدهند و آنان را به راهی که خود میخواهند بکشانند و انسانها از خودشان هیچ اختیاری ندارند و کاملا تحت تسلط عوامل خارجی هستند، این را هم باید به حساب حدیث پرستی شما گذاشت و اینکه هنوز با دید حدیث نویسان محمدی به مسائل دنیوی نگاه میکنید.
۵۷۲۵٨ - تاریخ انتشار : ۲۵ شهريور ۱٣۹۲