زخمهای زبان و دهان


طاهره بارئی


• در ایستگاهی پیاده شدیم
ناشناس بود محل
و کسی به زبان ما توجه نمیکرد
اشاره ها همه به سوی باغ تفرج بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۶ شهريور ۱٣۹۲ -  ۱۷ سپتامبر ۲۰۱٣


 
 

در ایستگاهی پیاده شدیم
ناشناس بود محل
و کسی به زبان ما توجه نمیکرد
اشاره ها همه به سوی باغ تفرج بود
که حرف آخر را در آن، رنگ میزد
قند آفتاب
حل میشد در استکان زمان
و قرقی هایی شکل آدم
که نشسته بودند روی نیمکتها
سیخ سیخ
آلو زرد و هلو می کشیدند به دندان


نه سخنی،
سنگی می پراند
نه گفتگویی،
ابری
تنها شیرینی چسبناکی
که خود را همه جا می گستراند


چه سخت بوده اند کلمات
چه سختی ها!
که خرده خرده آسیا کرده ایم
میان زخمهای زبان و دهان


طاهره باریی