ادعانامه ی ۱۵ زندانی سیاسی علیه استبداد حاکم بر ایران


• گروهی از زندانیان «غیرخودی» که کمتر نامی از آن ها در رسانه های عمومی به چشم می خورد، در نامه ای به دبیرکل سازمان ملل متحد خواهان رسیدگی به وضعیت خود در زندان های ایران شده اند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ٣ مهر ۱٣۹۲ -  ۲۵ سپتامبر ۲۰۱٣



اخبار روز: زندانیان ایران را دو دسته تشکیل می دهند، زندانیان «خودی» و زندانیان «غیرخودی» که در سکوت و گمنامی دوران حبس و محکومیت های غیرقانونی خود را که توام با شرایط غیرانسانی در جمهوری اسلامی است سپری می کنند. پانزده تن از این زندانیان در نامه ی مشترکی به دبیرکل سازمان ملل متحد خود، خواهان رسیدگی به وضعیت خود شده اند.
به گزارش کمیته ی بین المللی علیه اعدام، متن این دادنامه به شرح زیر است:


جناب آقای بان کی مون دبیر کل محترم سازمان ملل متحد!
با تقدیم بهترین سلامها خدمت شما ما امضا کنندگان این نامه از اعماق زندانهای جمهوری اسلامی که سالها است فقط به جرم انسان بودن و به جرم اعتراض محترمانه به شرایط وحشت انگیز زندگی در ایران٬ غیرانسانی ترین رفتارها را تحمل میکنیم از آن سازمان بشر دوست درخواست یاری نموده و امید داریم که صدای ما ستمدیدگان را به گوش بشر دوستان جهان رسانده و از هر گونه اقدام اخلاقی و قانونی و انسانی دریغ نکنید. همانطور که حضرتعالی و همکاران شما و همه انسانهای منصف آگاهی دارند در ایران سیاست تک صدایی و دیکتاتوری آمیخته به فریب و ریاکاری مذهبی همراه با سرکوب نظامی هرگونه فعالیت دمرکراسی خواهی را بر افراد و گروه های نیک اندیش بسته و راه را بر کوچکترین نجوا حتی با خویشتن گرفته است. این استبداد و خودکامگی فردی و قشری ایرانیان را به شیوه های گوناگون تحقیر٬ شکنجه٬ زندان٬ سرکوب و اعدام میکنند و ثروت این مرز و بوم را به حراج میگذارد. دامنه این استبداد و بیدادگری تا آنجا گسترش یافته که ملت ایران از کشور خود بعنوان زندانی بزرگ برای همه ایرانیان یاد میکند و چندان میان زندانیان و کسانی که بیرون از زندان زیر یوغ حاکمان زنده هستند٬ تفاوتی نمی بیند. از آنجا که دیکتاتوری نظامی مذهبی از یک منبع تغذیه میکند وتفاوت چندانی میان منتخبان مردم و منتصبان حاکمیت نمیداند٬ منتخبان مردم را به عمله های خودکامگان و تدارکاتچی خویش تبدیل نموده و اجازه هر گونه نوآوری و نو اندیشی و آزادی و آزادگی را از آنان میگیرد. تجربه سی و پنج ساله ما در این دوران سیاه استبداد مذهبی نظامی اینرا به اثبات میرساند که برای متوقف کردن اندیشه ها تفاتی میان شمشیر و گلوله وجود ندارد به این ترتیب ما تنها گوشه ای از این ستم های رژیم ر ا که بر ما و خانواده یمان بجرم تلاش برای زندگی بهتر روا داشته است بعنوان مستندات زنده ستمگری رژیم بعرض میرسانیم. امیدواریم از هر گونه تلاش بشر دوستانه دریغ ننمایید و شما دردام فریبکاری تلاشهای فریبکاری٬ ریاکاری و دروغ و نیرنگ این قشر خونخوار نیافتید.در اینجا شمه ای از زندگی و مصیبت های وارده بر ما:

۱-عباس بادفر
۲- رسول بداغی
٣- محمد بنا زاده
۴- فرهنگ پورمنصوری
۵- ایرج حاتمی
۶- خالد حردانی
۷- لطیف حسینی
۸- شاهرخ زمانی
۹- صالح کهندل
۱۰- نامق محمودی
۱۱- فرزاد مددزاده
۱۲- زانیار و لقمان مرادی
۱٣- محمد علی منصوری
۱۴- محمد نظری
۱۵- رسول حردانی به اطلاع میرسانیم.


۱-عباس داد فر این جانب درتاریخ ۶.۰۲.۱٣۸۸دستگیر و در شعبه بیست هشت انقلاب بدون داشتن وکیل در پنج دقیقه بطور سری محاکمه و توسط قاضی مقیسه به ده سال زندان محکوم شدم. بدون هیچکونه مدرک٬ شاهد و یا اعترافی!

۲- رسول بداغی من بجرم گفتگو با رسانه های خارجی و بخاطر دفاع از حقوق صنفی معلمان وگوشزد کردن انحراف در سیستم آموزش و پرورش کشور٬ و افشا پایین بودن سن اعتیاد در مدارس٬ جدایی مسئله آموزش و پرورش از علم آموزی و رفتن آموزش و پرورش به سمت و سوی مذهبی صرف ٬ نبود کمترین امکانات آموزشی در مدارس٬ تعطیلی درس هنر و ورزش در مدارس و سیاسی شدن و قربانی سیاست شدن نظام تعلیم و تربیت به شش سال زندان اخراج از آموزش و پرورش محکوم شدم و سایر همکاران من در آموزش و پرورش در زیر فشارهای روحی روانی و معیشتی هستند.

٣- محمد بنا زاده این جانب محمد بنا زاده امیرخیزی با ۶۸ سال سن در تاریخ ۸.۰۹.۸۷ در محل کارم دستگیر و پس از تفتیش محل کار و منزلم به بازداشتگاه ۲۰۹ اوین منتقل شدم. پس از ۲٣ ماه بازداشت و شکنجه بطور غیر قانونی بدون داشتن وکیل توسط قاضی صلواتی محاکمه و به جرم تماس و دیدار با برادران و خواهرانم در کمپ اشرف به پنج سال زندان محکوم شدم. خواهرم کبری بنا زاده امیر خیزی نیز بهمین جرم با وجود اینکه پاسپورت قانونی در دست داشت در فرودگاه دستگیر و بدون داشتن وکیل در چند دقیقه به پنج سال زندان محکوم شد.

۴- فرهنگ پور منصوری. این جانب فرهنگ پور منصوری در سال ۱٣۷۹ به اتهام اخلال در پرواز هوایی دستگیر شدم. در حالیکه بیش از بیست سال نداشتم٬ در یک دادگاه فرمایشی بدون کوچکترین حق دفاعی٬ مدت سیزده سال است که در زندان بسر میبرم. حقوق قانونی مانند مرخصی٬ ملاقات حضوری و داشتن هر زندانی پانزده متر فضای استاندارد٬ حق تلفن و تماس با خانواده به راحتی زیر پا گذاشته میشود. برادرم شهرام پور منصوری نیز دوش به دوش من از همه حقوق قانونی محروم است در حالیکه بیش از هیجده سال نداشت و اکنون سی و یکساله است و همچنان در زندان بسر میبرد.

۵- ایرج حاتمی از سال ۸۹ ما چهار نفر نظامی بدون هیچگونه مدرکی توسط ماموران اطلاعات دستگیر شدیم. بمدت دو سال در زندان انفرادی بسر بردیم. شدیدترین شکنجه های روحی روانی را در حق ما روا داشتند. توهین هتک حرمت و حیثیت کمترین شکنجه های آنان٬ حتی به خود اجازه دادند که وارد حریم خصوصی زندگی خانوادگی ما بشوند. حتی خانواده های ما را نیز تهدید کردند. در دادگاه نظامی در پشت درهای بسته بطور صوری ما را محاکمه کردند. به اتهام اقدام علیه امنیت به زندانهای دراز مدت بدون در نظر گرفتن دو سال زندان انفرادی محکوم شدیم. سایر هم پرونده ایهای من به قرار زیر هستند:
علیرضا فراهانی ۴ سال
.... ۷ سال
بهزاد ترحم
ایرج حاتمی ۱۰ سال

۶- خالد حردانی فعال اجتماعی عرب اهواز بیش از سیزده سال است به اتهام اقدام علیه امنیت کشور و اخلال در امنیت پرواز در زندان هستم. همسرم دوبار بازداشت شده و هشت ماه در زندان بوده است. همسر و برادرم رسول حردانی نیز زندانی شدند. و پرونده سازیهای مجدد در زندان به اتهامات کذب٬ بدون حق مرخصی و داشتن وکیل٬ شکنجه های متعدد و بد رفتاری از طرف ماموران وزارت اطلاعات و تهدیدهای مکرر به جهت خاموش کردن اعتراضات در ارتباط با پرونده مطروحه٬ ندادن اجازه درمان٬ عفونت شدید ریه و معده و دستگاه تنفسی٬ به صورت غیرقانونی همچنان در تبعید هستم و فرزندانم به علت دوری از محل زندان و همچنین ایرادات در رفتارهای ماموران زندان در هنگام ملاقات٬ از ملاقات محروم هستند. حتی برادرم رسول حردانی به خاطر پرونده این جانب بصورت گروگان در زندان با وجود داشتن بیماری " ام – اس" از درمان محروم میباشد.

۷- لطیف حسینی ما فعالان جنبش ملی آذربایجان که خواهان برخورداری ملت آذربایجان از حقوق ابتدایی ملی خود٬ از جمله حق تحصیل به زبان مادری و حق تعیین سرنوشت ملت خود میباشیم٬ سالها است به اتهامات واهی از حقوق اجتماعی خود محروم میشویم دستگیر شکنجه و محکوم به زندان شده ایم. پنج نفر از فعالان این جنبش که اعضا شورای مرکز تشکیلات ینی گاموخ میباشیم به خاطر فعالیت در راستای این حقوق مشرحه در حقوق بین المللی و در حقوق بشر به اتهام تبلیغ علیه نظام و تشکیل گروه غیرقانونی هر کدام به نه سال زندان محکوم شده ایم. لطیف حسینی٬ بهبود قلی زاده٬ محمود فضلی٬ شهرام راسخ و آیت مهر علی بیگلو

۸- شاهرخ زمانی من فعال کارگری شاهرخ زمانی هستم. سی سال است که ساکن تهران میباشم. عضو سندیکای کارگران نقاش تهران هستم و عضو شورای نمایندگان کمیته پیگیری ایجاد تشکلهای آزاد کارگری در ۱۴ خرداد ۹۰ در بدو ورود به شهر تبریز برای دیدار با پدر و مادرم بدون کوچکترین مدرک توسط ماموران اطلاعات تبریز دستگیر و بعد از چهل روز اعتصاب غذا در اعتراض به شکنجه روحی و جسمی و دستگیری غیرقانونی و تقاضا برای محاکمه در یک دادگاه صالحه همراه با وکیل مدافع و هییت منصفه و ندادن حتی یک سطر بازجویی به سفارش اطلاعات در شعبه یک دادگاه انقلاب تبریز به ریاست قاضی به ۱۱ سال زندان محکوم شده ام که حکم من در دادگاه شعبه ۶ تجدید نظر تایید شد و علیرغم ارائه مدرک به شعبه ۲۹ ایران بر بی گناهی ام٬ آنها قبول نکردند.

۹- صالح کهندل. من در مورخه ۱٣.۱۲ .۸۵ در خیابان ستارخان توسط لباس شخصی ها بطور وحشیانه ربوده شده و به بند ۲۰۹ منتقل شدم. پس از هفت ماه زندان انفرادی در بیدادگاه رژیم درمدت پنج دقیقه به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین خلق به ده سال زندان در تبعید محکوم شدم و در این مدت زندانی شدنم بیش از سی ماه در انفرادی بوده ام و نزدیک به سه سال است که از حق تلفن٬ ملاقات حضوری با خانواده و مرخصی محروم بوده ام و از طرف وزارت اطلاعات بارها سمبلیک اعدام شده ام.

۱۰-نامق محمدی. من پیرمرد کشاورز کرد شصت سال سن دارم، در دورترین روستاهای سقز زندگی میکنم، هنگام بازداشت از زمین کشاورزی توسط ماموران اطلاعات در اطلاعات دستگیر شدم. سه تن از پسرانم را به نام های منوچهر بهزاد و بهنام را نیز دستگیر کردند. در اطلاعات سنندج و تهران خودم و پسرانم زیر شدیدترین شکنجه های روحی و جسمی بمدت ده ماه در زندان انفرادی بسر بردیم مدت هیجده ماه است که خودم هنوز بعنوان قرار بازداشت در زندان هستم. آنها حتی مرا از فرستادن به چشم پزشکی منع کرده اند و نزدیک است چشم هایم را از دست بدهم.

۱۱- فرزاد مددزاده به همراه خواهرم شبنم در تاریخ ۱.۱۲.۸۷ توسط ماموران اطلاعات دستگیر ومدت هفت ماه در سلول انفرادی ۲۰۹ زیر شکنجه های روحی روانی بازجویی شدیم. و در مورخه ۶۰۱۱۰۸۸ در مدت کمتر از ده د قیقه بدون داشتن وکیل به اتهام هواداری از سازمان مجاهدین به پنج سال زندان در تبعید در گوهردشت کرج محکوم شدیم در مدت حبس از حقوق قانونی یک زندانی مانند تلفن٬ ملاقات حضوری٬ مرخصی و تغذیه و تغذیه و بهداشت و درمان مناسب محروم بوده ایم.

۱۲- زانیار ولقمان مرادی ما در تاریخ ۱۱ و ۱۲ مرداد ۸۸ توسط اداره اطلاعات سنندج دستگیر شدیم و برای ما دو نفر سناریو سازیهای اطلاعات سنندج فقط بخاطر کینه جویی های خانوادگی و عضویت پدرم در حزب کومه له یکی از احزاب کرد ما را به محاربه و حکم اعدام محکوم کردند. در حالیکه در زندان انفرادی زیر شدیدترین شکنجه های جسمی و روحی بودیم و در زندان نیز مانند سایر زندانیان رجایی شهر از حقوق قانونی تلفن و ملاقات حضوری مرخصی و سایر حقوق زندانیان محروم هستیم .

۱٣- محمدعلی منصوری در تاریخ ۱۱ شهریور ۸۶ بازداشت شدم. هفت ماه در بند ۲۰۹ تحت بازجویی بودم. سپس به بند ٣۵۰ منتقل شدم. دادگاه ابتدا شعبه ۲۸ و بعد شعبه ۱۵ در چند دقیقه محاکمه شدم. وکیل خودم را در صحن دادگاه دیدم و فقط حضور فیزیکی داشت. بدون حتی یک برگ سند و یا ادله قانونی مرا به هفده سال زندان محکوم کردند. هم اکنون مانند سایر زندانیان رجایی شهر از حقوق قانونی٬ ملاقات حضوری تلفن مرخصی و تغذیه مناسب محروم هستم.

۱۴- این جانب محمد نظری فرزند عبدالله در تاریخ ۸ .۰٣.۷٣ در سن ۲۲ سالگی به اتهام همکاری با حزب دمکرات کردستان ایران در بوکان دستگیر و به مدت سه ماه در انفرادی بسر بردم. که پس از ده ماه و طی یک دادگاه فرمایشی بدون داشتن وکیل و در طول سه دقیقه توسط قاضی جلیل زاده محاکمه و بدون داشتن کوچکترین مدرک جرم به اعدام محکوم شدم پس از پنج سال حکم اعدام به زندان ابد کاهش یافت. تا کنون مدت ۲۰ سال است که در زندان هستم. بارها به اعتصاب غذا دست زده ام آخرین بار چهل و هفت روز در اعتصاب غذا بوده ام اما آنان بطور شفاهی خواستار مرگ من شده اند و هیچگونه حقوقی برای من بعنوان یک زندانی سیاسی به رسمیت نمی شناسند.