برلین - گزارش مراسم یادمان فداییان خلق (اکثریت) به مناسبت سالگرد فاجعه ی ملی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۶ مهر ۱٣۹۲ -  ۲٨ سپتامبر ۲۰۱٣



گزارش مراسم یادمان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
در بزرگ‌داشت قربانیان فاجعه ی ملی کشتار زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷
هم این نام و هم آن ننگ جاودانی است

گزارش‌گر: بیژن اقدسی

روز شنبه ٣۰ شهریور ۱٣۹۲ برابر با ۲۱ سپتامبر ۲۰۱٣ میلادی و بیست و پنج سال پس از فاجعه ی ملی کشتار زندانیان سیاسی در زندان‌های جمهوری اسلامی مراسم یادمان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در بزرگ‌داشت قربانیان این کشتار در شهر برلین، پایتخت آلمان برگزار شد.

سال‌های بسیاری است که سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) این مراسم بزرگداشت را در برلین برگزار می‌کند.

در آستانه ی ورود به تالار برگزاری مراسم یادمان بومی هنرمندانه از خاوران ایستاده بود که نام جان‌باختگان بر آن نقش بسته بود. در پای این نقاشی گل‌هایی به رسم یادبود ریخته بود.

آذین‌بخش صحنه ی مراسم یادمان تنها جورچین هنرمندانه‌ای بود از عکس‌های بخشی از قربانیان کشتار ۶۷. بر روی صحنه تابلوی عکس رفیق امیرحسین مجیدی، یکی از جان‌باختگان سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) در فاجعه ی ملی کشتار زندانیان سیاسی در سال ۶۷ قرار داشت و دسته گلی به یاد همه ی قربانیان.

گرداننده ی یادمان امسال خانم ترانه ی آبروش بود که با خواندن سخن آغازین و اعلام سکوت به یاد جان‌باختگان کشتار ۱٣۶۷ مراسم را آغاز کرد.

هم این نام و هم آن ننگ جاودانی است

۲۵ سال می‌گذرد از کشتار هزاران ایرانی در تابستان خونین و سیاه ۱٣۶۷. تابستانی که در آن هزاران مرد و زن پس از تحمل شدیدترین شکنجه‌ها و پس از سال‌ها زندان کشیدن و بسیاری از آنان پس از ختم دوران محکومیت خود با سه پرسش و سه پاسخ به مسلخ کشانده شدند.

هنوز و پس از ۲۵ سال هم ابعاد کامل این جنایت از سوی نظام عیان نشده است. هنوز و پس از ۲۵ سال هم حتی حق ما یاران و بستگان و بازماندگان این جان‌باختگان راه آزادی برای گذاری ساده بر مزار ناشناس عزیزان‌مان، عزیزان این مرزو بوم رعایت نمی‌شود. هنوز و پس از ۲۵ سال هم تلاش نظام بر آن است که اسرار این جنایت بزرگ هر چه کم‌تر عیان و بیان شود. هنوز و پس از ۲۵ سال هم اسرار این کشتار عظیم تا جایی که به پای‌بندان به نظام اسلامی برمی‌گردد از رازهای مگوست. هنوز و پس از ۲۵ سال هم راه ما به آرام‌گاه دسته‌جمعی عزیزان‌مان دم به ساعت سد می‌شود، غافل از آن که خاوران تنها یادگاه گرامیان ما نیست، که به میمنت جنایات نظام اسلامی قلب یکایک ما خاورانی است پر از یادها و نام‌های گرامی.

ظلم بی‌حدی که بر آن فرزندان میهن رفت، دیری است که از پرده برون افتاده است. دیری است که همه ی ما، همه ی ما مردم می‌دانیم حدیث جنایت خونباری را که به دستور آیت‌الله خمینی، رهبر و بنیان‌گذار نظام اسلامی در شب‌های غریب تابستان ۶۷ در زندان‌های میهن در حق هم‌رزمان عزیز ما و این دیار روا شد. دیری است که نام بزرگ این جان‌باختگان راه آزادی و سرفرازی انسان قاب تنگ بغض و کینه ی تاریک‌اندیشان را درنوردیده است، از دیوارهای سرد خاوران به آسمان بلند زندگی فراروییده است و کوس رسوایی جنایت‌کاران علیه بشریت را در چارگوشه ی این جهان پهناور فریاد زده است.

کشتار تابستان سیاه ۶۷ بخشی کوچک از جنایات بزرگی است که نظام اسلامی در نزدیک به ٣۵ سال حیات خود در میهن ما مرتکب شده است، اما ابعاد این جنایت آن چنان عظیم است که هنوزهم سخن در باره ی آن در نظام اسلامی امکان‌‌پذیر نیست و هزینه دارد.
بیش از ۴۰۰۰ هزار شعله و همه سرکش در تابستان سیاه ۶۷ به یغمای توفان پاییزی رفت. هزاران شعله ی امید و آرزو در کام مرگ و در دشت سرد خاوران و در دشت‌های گم‌نام دیگر نقاط میهن ماوا گرفت، اما نمرد. نام بلند هزاران هزار ایرانی آزاده، نام بلند هزاران انسان از گلوی خاموش خفتگان خاوران حق حیات انسان را به بام آسمان فریاد می‌زند.

کشتار تابستان ۶۷ جنایتی غیرقابل دفاع و جنایتی غیر قابل توجیه است، مانند کشتارهای بی‌رحمانه ی سال‌های ۶۰ و ۶۱، مانند کشتارهای بی‌رحمانه ی سال‌های آغازین انقلاب در کردستان، مانند قتل‌های سازمان‌یافته در ترکمن‌صحرا، مانند قتل‌های زنجیره‌ای، مانند کشتار ده‌ها هزار ایرانی در جبهه‌های جنگی پوچ و توسعه‌طلبانه، مانند سلاخی فرزندان این آب و خاک در کهریزک‌های بهار سال ٨٨ و مانند دیگر جنایات فراموش‌نشدنی نظام اسلامی. هیچ چیز و مصالح هیچ میهن و آرمان و نظامی کشتار هزاران زندانی سیاسی، کشتار هزاران هزار انسان به خاطر باورهای آنان را توجیه نمی‌کند. حق آنان نبود که این چنین نقطه ی پایانی بر زندگی‌شان گذاشته شود. حق هیچ کس نیست که چنین نقطه ی پایانی بر زندگیش گذاشته شود.

تنها بروز و نشانه ی میل به کشتار در نظام اسلامی کشتار ۶۷ نبود، قاعده ی نظام کشتار بود. و اشد خشونت در وهله ی نخست از سوی نظام آغاز شد در تمام سطوح.

بحث بر سر جنایت عامدانه است و نه خطا و جرم. مسئله سبعیت نظامی است، سبعیت آمران و عاملان جنایتی است علیه بشریت که با سه پرسش و سه پاسخ انسان‌هایی در بند را به کام مرگ می فرستند. صرف نظر از این که جرم این انسان‌ها چه باشد و صرف نظر از این که اصولاً مجرم باشند یا نه.

و اینک پرسش این است که این جنایات را چگونه می‌توان فراموش کرد و به چه کسی باید و چگونه می‌توان بخشید؟ چگونه می‌توان کشتار ده‌ها هزار انسان ایرانی را به خمینی بخشید. چه چیزی را می‌توان و باید به کودتاگران وقیح خرداد ۱٣٨٨ بخشید. چه طلب بخششی داغ دل هزاران هزار پدر و مادر و داغ دل هزاران هزار همسر و رفیق و فرزند و برادر و خواهر و درد مبارزه ی کرور کرور مدافع حقوق حیاتی انسان را تسکین و التیام می‌بخشد. کدام صداقت گفتاری در اوج بیداد و ممیزی نام بلند فرزندان آزاده ی این مرز و بوم را به رشادت می‌ستاید که با قربانیان جنایات سی و چند ساله سخن از فراموشی و بخشش به میان می‌آورد؟

۲۵ سال می‌گذرد و هنوز هم قلب و جان یکایک ما داغدار سوگ لاله‌های زاگرس و البرز است.

پس از سخن آغازین رفیق محمدصادق علی‌اصغری، عضو هیئت سیاسی – اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) پیام این هیئت به مراسم یادمان را برای حاضرین خواند. متن این پیام چنین است:

به گردهمایی بزرگ‌داشت بیست و پنجمین سالگرد فاجعه ملی ـ برلین

رفقا و دوستان گرامی!
امروز ما گرد آمده‌ایم تا یاد تابناک هزاران تن از زندانیان سیاسی ایران را گرامی داریم که بیست و پنج سال پیش در چنین روزهایی به دستور رهبری وقت جمهوری اسلامی قتل عام شدند. تنها گناه این زندانیان، استواری بر عقاید و آرمان‌های خود بود. در دست‌خط‌های به جا مانده از رهبر آن زمان حکومت به صراحت آمده است که باید زندانیان «سر موضع» را به قتل رساند. به دستور او، هیئت‌های مرگ در زندان‌های ایران، در پی سئوال و جواب‌هایی که چند دقیقه بیشتر طول نمی‌کشید، هزاران زن و مرد آزاده ی ایرانی را به دست جوخه‌های مرگ سپردند تا یکی از فاجعه‌بارترین و سیاه‌ترین برگ‌ها را در تاریخ خونین جمهوری اسلامی ایران ثبت کنند.

در آن روزهای سیاه، کشتار زندانیان سیاسی در خفا صورت گرفت و تنها زمانی ابعاد جنایات آشکار شد که مقامات زندان‌ها به تدریج و گاه پس از ماه‌ها، بستگان جان‌باختگان را در جریان قتل عزیزان‌شان قرار دادند که از نیمه ی تابستان ١٣٦٧ کسی در بیرون زندان از آن‌ها هیچ خبری نداشت. بعدها در نوشته‌های آقای منتظری و پاسخ‌های پرخاشگرانه ی احمد خمینی و برخی از دیگر افراد حکومت به او، جزئیات دستورهای روح الله خمینی برای قتل زندانیان مجاهد و چپ، فاش شد. شماری از زندانیان سیاسی زن و مرد که از کشتار ١٣٦٧ جان به در بردند، در بیست و پنج سال اخیر بسیاری از ابعاد جنایت هولنک تابستان ١٣٦٧را بر ملا کردند. تاریخ ایران، مدیون تلاش این شاهدان زنده ی فاجعه ی ملی است. هم‌چنین، خانواده‌های زندانیان سیاسی جان‌باخته که در ربع قرن اخیر با حضور در گورستان خاوران و سایر اماکن، یاد عزیزان خود را گرامی داشتند، به گردن همه ی ما ایرانیان حق بزرگی دارند.

امسال نیز وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، علیرغم درخواست خانواده ی جان‌باختگان و سازمان‌های سیاسی، نه تنها در خاوران را بر روی خانواده‌ها نگشود، بلکه با تهدید، مانع برگزاری مراسم حتی درون خانه‌های خانواده‌های جان‌باختگان شد. خانواده‌ها در بیست و پنجمین سالگرد فاجعه ی ملی نتوانستند حتی در خانه‌ها گرد بیایند و به سوگ عزیزان‌شان بنشینند.

هر چند امسال به مناسبت ۲۵ امین سالگرد فاجعه ی ملی مراسم زیادی در خارج از کشور بر گزار شد و هم‌چنان در حال بر گزاری است، متأسفانه بسیاری از نیروهای سیاسی اپوزیسیون، توجه درخور به بیست و پنجمین سالگرد فاجعه ی ملی مبذول نکردند و برنامه ی ویژه برای این سالگشت مهم در تاریخ معاصر کشور ما تدارک ندیدند.

بی توجهی اصلاح‌طلبان به سالگرد فاجعه ی ١٣٦٧ و سکوت معنی‌دار آن‌ها در بیست و پنجمین سالگرد فاجعه، به یاد ما می‌آورد که باید تعهد نیروهای سیاسی به آن چه در مواضع خود به ویژه در عرصه ی حقوق بشر اعلام می‌کنند را با معیار رفتار آن‌ها در مواردی سنجید که نیازمند برخورد انتقادی به گذشته ی خود آن‌هاست. اگر نیروهای سیاسی داخل ایران، محظوراتی دارند که شاید در برخی موارد قابل درک باشد، سکوت نیروهای سیاسی و شخصیت‌های مستقر در خارج از کشور در بیست و پنجمین سالگرد فاجعه ی ملی نمی‌تواند توجیهی داشته باشد.

سازمان ما برای بزرگداشت بیست و پنجمین سالگرد فاجعه ی ملی، وسیعاً امکانات خود را برای برگزاری این سالگرد به کار گرفت. ما آگاهیم که باید بسیار بیش از این و با ابعادی گسترده‌تر، به سالگرد فاجعه ی ملی پرداخته می‌شد. باشد تا این تجربه برای همه ما درسی باشد که بر تلاش‌های خود برای زنده نگه داشتن یاد یاران از دست رفته ی خود بیافزاییم.

شناسایی فاجعه ی ملی کشتار ۱٣۶۷ از سوی پارلمان کانادا به عنوان جنایت علیه بشریت گام بزرگ نخستینی است که باید با تلاش مشترک ما به پارلمان‌های دیگر کشورهای جهان و به نهادهای بین‌المللی نیز گسترش یابد.


همه ی ما هم برای بزرگ‌داشت شایسته ی این عزیزان از دست رفته و هم برای آگاهی‌رسانی در باره ی وقوع این جنایت وحشتناک علیه بشریت و شکل‌دادن به اراده‌ای ملی برای پیگیری حقوقی آن در داخل و خارج از کشور کار زیادی پیش روی خود داریم.

یاد جان‌باختگان گرامی باد.

هیئت سیاسی ـ اجرایی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت)
٣٠ شهریور ١٣٩٢(٢١ سپتامبر ٢٠١٣)


سخن‌ران بعدی مراسم یادمان رفیق یولیا ویده‌مان بود که به نمایندگی از سوی دفتر روابط بین‌الملل این حزب در مراسم شرکت کرده بود. وی از سوی حزب چپ آلمان درد مشترک این حزب را در ارتباط با این فاجعه ی انسانی با حاضرین در میان گذاشت و با خواندن شعری در این موضوع سخنان خود را به پایان برد.

بدیهه‌نوازی آقایانمحمود رمضانی و اوروج

در این بخش از برنامه آقای محمود رمضانی، استاد موسیقی ایرانی و آقای اوروج، هنرمند ترک با بدیهه‌نوازی زیبای خود به مراسم لطافتی هنرمندانه بخشیدند.

سخن‌رانی آقای جهانگیر اسماعیل‌پور

پس از اجرای موسیقی آقای جهانگیر اسماعیل‌پور به سخن‌رانی پرداخت. آقای اسماعیل‌پور از زندانیان سیاسی دهه ی ۶۰ و در هنگامه ی کشتار ۶۷ در زندان عادل‌آباد شیراز بوده است. وی با تشریح جو زندان عادل‌آباد در باره ی شرایط ویژه ی این زندان در تابستان ۶۷ سخن گفت و بار سنگینی این فضا را به تالار یادمان منتقل نمود.

وی هم‌چنین در این باره سخن گفت که باید بکوشیم تا واقعیات این کشتار را همان‌گونه که بوده است، بیان کنیم و از تعمیم روی‌دادهای یک یا چند زندان به تمامی موارد پرهیز کنیم. او در این راستا بر تفاوت‌های روند کشتار در زندان عادل‌آباد با زندان‌های دیگر نقاط کشور انگشت گذاشت. این زندانی سیاسی پیشین از جمله گفت که در زندان عادل‌آباد دست کم در برخی موارد بیدادگاه زندانیان تنها شامل سه پرسش و سه پاسخ نبوده است و بهعنوان نمونه در مورد خود او به بحث متقابل کشیده است.

آقای اسماعیل‌پور به روایت فشار غیرانسانی اعمال شده بر روی زندانیان نیز پرداخت و به موردی اشاره کرد که در آن عاملان کشتار زندانیان چشم‌بسته را با فشارها و تهدیدهای روانی وادار به مشارکت در اعدام‌های نمایشی هم‌بندیان خود می‌کرده‌اند.

پس از پایان سخنان آقای جهانگیر اسماعیل‌پور خانم آبروش، گرداننده ی مراسم یادمان شعر فراتر از آثار شاعر شهیر ایران سهراب سپهری را خواند.

فراتر
می‌تازی هم‌زاد عصیان!
به شکار ستاره‌ها ره‌سپاری،
دستانت از درخشش تیر و کمان سرشار.

این‌جا که من هستم
آسمان خوشه ی کهکشان کی آویزد؟
کوچشمی آرزومند؟

با ترس و شیفتگی در برکه ی فیروزه‌گون گل‌های سپید می‌کنی
و هر آن به مار سیاهی می‌نگری گل‌چین بی‌تاب
و این‌جا - افسانه نمی‌گویم -
نیش مار نوشابه ی گل ارمغان آورد
بیداریت را جادو می‌زند
سیب باغ تو را پنجه ی دیوی می‌رباید
و - قصه نمی‌پردازم -
در باغستان من شاخه ی بارورم خم می‌شود
بی‌نیازی دست‌ها پاسخ می‌دهد

در بیشه ی تو آهو سرمی‌کشد، به صدایی می‌رمد.
در جنگل من از درندگی نام و نشان نیست
در سایه ی آفتاب دیارت قصه ی خیر و شر می‌شنوی
من شکفتن‌ها را می‌شنوم
و جویبار از آن سوی زمان می‌گذرد

تو در راهی
من رسیده‌ام
اندوهی در چشمانت نشست رهرو نازک‌دل
میان ما راه درازی نیست، لرزش یک برگ

سهراب سپهری


سخن‌رانی رفیق تهماسب وزیری

رفیق تهماست وزیری از یاران قدیمی جنبش فداییان خلق ایران در سخنان خود به یادی از بیش از هزار تن از فعالین سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) پرداخت که در تابستان سال ۱٣۶۵ دستگیر شدند و بخش بزرگی از بیش از ۱۵۰ جان‌باخته ی سازمان در کشتار تابستان ۱٣۶۷ را تشکیل دادند.

رفیق تهماسب به شرح گوشه‌ای از شرایط دشوار زندگی مخفی پرداخت که پس از تحت پیگرد قرار گرفتن سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) و اعضای آن گریبان‌گیر فعالین سازمان شده بود. وی مخفی کردن تشکیلاتی به آن وسعت را کاری عظیم خواند و از خود گذشتگی رفقا را ستود. رفیق وزیری از تعدادی از رفقایی نام برد که با وی در بخشی از تشکیلات مخفی کار می‌کردند و سپس دستگیر و اعدام شدند.

یکی از رفقایی که از او نام برده شد، رفیق شیدا بهزادی تهرانی بود که به هم‌راه همسرش رفیق سعید طباطبایی در تابستان ۱٣۶۵ دستگیر شد. رفیق شیدا حدود ۴۰ روز پس از دستگیری به دست شکنجه‌گران به قتل رسید و همسر وی یکی از جان‌باختگان کشتار تابستان ۶۷ بود.

پس از پایان سخنان رفیق تهماسب وزیری، خانم ترانه ی آبروش شعری از رفیق عباس‌علی منشی رودباری در سوگ رفیق شیدا بهزادی تهرانی را خواند. رفیق عباس یکی دیگر از جان‌باختگان فدایی در جریان کشتار ۶۷ بود که در زندان نیز با رفیق سعید طباطبایی همسر رفیق شیدا هم‌بند بود.

برای شیدا
نام تو را به کوه می‌گویم.
با صدای من،
کوه‌ها نام تو را می‌خوانند؛
قله‌ها نشان تو را دارند.

از درخت نشان تو را می‌جویم،
درخت در اندوه توست.

با قایق‌ران
آواز تو می‌خوانم.
ترانه ی ماهی‌گیران
معنی نام توست.

با خزر
از تو می‌گویم؛
قایق‌ها ایستاده‌اند،
دریا طوفانیست.

طلایی گیسویت
خونین است شیدا!

خورشید داغ‌دار توست

در قلبم ستاره‌ای دارم
بال‌هایش گلگون،
غمت در دل می‌ریزد.
ستاره ی خونین عشق
تویی شیدا!

آذر ۶۵ کمیته ی مشترک
عباس‌علی منشی رودسری

سخن‌رانی خانم مرسده ی محسنی

سومین سخن‌ران مراسم یادمان خانم مرسده ی محسنی، فعال حقوق بشر و از بستگان جان‌باختگان کشتار ۶۷ بود. خانم محسنی با یادی از رفیق مجتبی محسنی، برادر خود سخنانش را آغاز کرد که در جریان کشتار تابستان ۶۷ جان باخت. رفیق مجتبی محسنی از اعضای سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) - پیرو بیانیه ی ۱۶ آذر بود.

خانم محسنی در باره ی اهمیت جنبش دادخواهی سخن گفت و به این نکته اشاره کرد که جنبش دادخواهی به معنای کینه و انتقام نیست. تنها پرداخت قضایی این جنایت بزرگ است که می‌تواند در کنار روشنی بخشی به ابعاد وقایع خونبار سال ۱٣۶۷، تضمینی برای عدم تکرار جنایاتی از این دست باشد.

وی به خاوران و به گورستان‌های جمعی در دیگر نقاط کشور اشاره کرد و به این تلاش جمهوری اسلامی که این آثار بی‌سخن جنایات بزرگ دهه ی ۶۰ را نابود کند و این نمادهای مبارزه و مقاومت را برچیند و از میان بردارد.

وی هم‌چنین با اشاره به تلاش خستگی‌ناپذیر مادران خاوران برای دادخواهی از این بیداد بزرگ و زنده نگاه داشتن نام و یاد قربانیان آن بر این نکته انگشت گذاشت که بسیاری از مادران جان‌باختگان یکی پس از دیگری دیده از جهان فرو می‌بندند بی آن که شاهد سرانجام دادخواهی عادلانه‌ای در حق فرزندان خود باشند. او افزود از جمله با درگذشت مادرش ، مادر محسنی و مادران دیگر مانند مادر معینی بار پی‌گیری این دادخواهی هر چه بیش‌تر بر عهده ی فرزندان آنان و فرزندان جان‌باختگان می‌افتد.

خاتمه ی سخنان خانم مرسده ی محسنی این مضمون بود که این جنایت علیه بشریت را نه باید فراموش کرد و نه می‌توان بخشید.

پس از پایان سخنان خانم محسنی، خانم ترانه ی آبروش شعری خواند در باره ی رفیق امیرحسین مجیدی از جان‌باختگان کشتار ۶۷ که تصویر نقاشی‌شده ی او آذین‌بخش مراسم امسالین یادمان قربانیان کشتار ۶۷ بود.

به نام امیر
مادرم اهل مازندران
به سبزی جنگل و آبی دریا
و پدر از دشت می‌آید
قلبش گرم‌تر از آفتاب یزد

و خودم اهل کردستانم
به استقامت کوه‌ها
عاشق زندگی و بنده ی عشق
در کوچه‌باغ‌های تبریز دویدم
و در رشت به مدرسه ی دوستی رفتم

و جوان بودم به سبزی برگ
آن گاه که سنگ‌دلان
پیکر شکسته‌ام را از چوبه‌های دار اوین
به گورهای خاوران
به سینه ی زخم‌دیده ی ایران
این مادر بزرگ سپردند

و گناهم؟
آرزویم بود
که نان و فهم و آزادی
سهم همه باشد


سخن‌رانی رفیق رضا کاویانی

آخرین سخن‌ران مراسم یادمان رفیق رضا کاویانی، عضو شورای مرکزی سازمان فداییان خلق ایران (اکثریت) بود که خود در تابستان ۱٣۶۵ در جریان موج گسترده ی دستگیری اعضای سازمان به زندان افتاد و در سال ۶۷ و در جریان کشتار زندانیان در زندان بود.

رفیق کاویانی در مورد پدیده‌ای به نام گورستان‌ سخن گفت و با گذری تاریخی از دیرباز تا کنون و ذکر دلایل و علل شکل‌گیری گورستان‌های گوناگون در ادوار تاریخی به دوران جمهوری اسلامی و کفرآبادها و لعنت‌آبادها رسید. نظام اسلامی این گورستان‌ها را برای بی‌نام و بدنام کردن بی‌دینان و بددینان و از دین برگشتگان و به دست فراموشی سپردن آنان شکل و گسترش داده بود.

وی با اشاره به دستگیری خود در سال ۶۵ و یادی از هم‌بندی‌های خود از گروه‌های گوناگون سیاسی از هم‌بند بودن با هم‌میهنان بهایی نیز سخن گفت. رفیق رضا به وضعیت دشوار زندان به ویژه برای افراد مسن که بسیار از بندیان بهایی را در برمی‌گرفت، اشاره کرد و به تشدید بیماری بندیان در اثر شرایط دشوار زندان پرداخت.

در رابطه با کفرآبادها و لعنت‌آبادها رفیق رضا کاویانی از این بازی روزگار سخن گفت که نظام اسلامی با تبدیل این گورستان‌ها به گور جمعی کشته شدگان فاجعه ی ملی تابستان ۶۷ به آنان آوازه‌ای جهانی داد، آوازه‌ای که دامنه ی نام به خاک سپرده‌شدگان آغازین این گورستان‌ها را نیز گرفت.

مادران ما و خانواده‌های جان‌باختگان با استقامتی باورنکردنی دست رد بر سینه ی رژیم زدند و آن گورستان‌های بی‌نام را به نام خاوران جهانی کردند، جایی برای غرور و سرافرازی ابدی برای مبارزان راه آزادی، جایی برای نشان و ننگ ابدی برای جنایت‌کاران.

بخش پایانی سخنان رفیق کاویانی نیز این بود که نه فراموش می‌کنیم و نه می‌بخشیم.