زنده باد و مرگ باد دوباره در فضای ایران! - قدیر گلکاریان



اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۷ مهر ۱٣۹۲ -  ۲۹ سپتامبر ۲۰۱٣


با گذشت سالهای پر فراز و نشیب در تاریخ سیاسی- اجتماعی ایران از سال ۱۹۷۹ (۱٣۵۷) و همچنین گریز و عقب گردهای مختلف در صحنه سیاسی و بین المللی در کشور، هنوز شعار قهقرایانه "زنده باد! مرگ باد!" در فضای ایران گاهگاهی طنین انداز می شود.
با تأملی کوتاه و نگرشی گذرا بر بافت سیاسی- اجتماعی ایران در سالهای گذشته به دو نکته مهم می توان رسید. الف) رشد سیاسی و روشن بینی اهل تحصیل کرده و به دور از هر گونه تعصبات خاص اعتقادی ب) عدم تکامل سیاسی- اجتماعی و اخلاق اجتماعی اهل جاهل با داشتن تعصبات مختلف اعتقادی.
شاید به نظر برسد که با چنین مقدمه تندی قصد در تمایز و یا صنوف بندی طبقات اجتماعی ایران را دارم. ولی اصلاً چنین مقصودی مد نظرم نبوده و تنها با کالبد شکافی ساده ای می خواهم حوادث چند سال گذشته و بالاخص ایام چندان نه دور بعد از انتخابات ریاست جمهوری ایران را مورد تحلیل و نگرش دقیق قرار دهم.
همه ایرانیان کم و بیش با تاریخ یکصد سال و اندی اخیر ایران آشنایی دارند. همه می دانیم که ایران از نظر بافت اجتماعی همیشه در تقلای رشد و تکامل و دگرگونی بوده و در عوض جناحی نیز بوده اند که پیوسته از روی نادانی و یا دانایی جاهلانه سنگ آسیاب بزرگ بر مسیر این دگرگونی انداخته اند.
پیروزی انقلاب ایران در سال ۱٣۵۷ نمودی از رشد سیاسی- اجتماعی ایران و دگرگونی منفی مسیر اعتدال آن در سالهای بعد حاصل دانایی جاهلانه بوده است. در جریان رشد تدریجی و بلوغ اجتماعی-سیاسی کشور، بروز جنگ تحمیلی و آشفتگیهای ناشی از آن باعث گردید که جامعه شناسان و کارشناسان امور اجتماعی در پرورش اخلاق سیاسی- اجتماعی ایران محروم از ابتکار عمل گردند. و در نتیجه بروز این خلاء مهم ساختار ملی، کشورمان محروم از موهبات بسیاری که حاصل انقلاب بود، گردید که میتوان فقدان حزب، کنشهای گروهی و حزبی، رشد سیاسی بالغانه و ... از این زمره نام برد.
با تمام این اوصاف، مردم ایران با برخورداری از نجابت ذاتی، اخلاق اجتماعی و مقید بودن به معاشره فردی و اجتماعی توانسته است در بحرانی ترین شرایط سیاسی- اجتماعی و حتی بحرانهای اقتصادی بلوغ فکری و رشد عقلانیتی خود را به ثبوت برساند. همین موضوع را در تاریخ نه چندان دور بعد از جنگ تحمیلی می توان درک کرد. بالاخص حضور به موقع و دور اندیشانه در پای صندوقهای رأی در انتخابات یازدهمین دوره ریاست جمهوری نمونه بارز آن است.
همه ما می دانیم که با بروز انقلاب و به تبع آن فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، توزان قوا و تعادل قطبین قدرتی در جهان از بین رفت و بعد از آن جنگ ایدئولوژیکی جای خود را به جنگ سرد نظامی میان بلوک شرق و غرب داد و ایران با ارکان خود و اهدافی که از انقلاب تعریف نموده بود، خطری اجتناب ناپذیر برای بلوک غرب به شمار رفت. به مثابه همین حقیقت، بیشتر صاحبان منافع در بلوک غرب ایران را به عنوان خطری قطعی برای توازن اقتصادی- نظامی و سیاسی خود تصور کردند. اما جایگیری ایران در مهمترین نقطه حساس جهان و وجود موقعیت مختصاتی و تلاقی این کشور در مسیر ترانس قفقاز که شمال را به جنوب و جاده ابریشم که شرق را به غرب متصل می کرد، باعث گردید که قدرتهای نظامی و مقتدر هیچگاه ریسک ناشیانه ای را از خود نشان ندهند. همچنین موقعیت ایران به عنوان ستون اصلی و پایه استقرار امنیتی جغرافیای سیاسی در منطقه باعث گردید که هیچگاه قدرتهای جهان و بالاخص دنیای غرب حتی در بحرانی ترین زمان – تنش در موضوع هسته ای – دست به حمله نظامی جدی نزنند. حتی از رایجترین دکترینهای مطرح شده در دهه ۹۰ را نیز که تلاش در تجزیه طلبی کشورهای مختلف برای فروپاشی توازن سنتی داشته اند، در ایران بکار نگرفتند و قصد چنین چیزی را نیز ندارند.
اما علیرغم این برجستگیهای انکار ناپذیر، باید اعتراف کرد که در طول ریاست جمهوری ۹ و ۱۰ ایران، تنش و بحران افزایی به جایی رسید که تمامی مصلحت اندیشان و حتی حامیان امنیت جهانی به نقطه ناامیدی رسیده و تلاشی در اقدامات قهرآمیز با ایران را به خود دادند. اما تعقیب سیاست تنش زایی و برخورد قهرآمیز و به دور از منطق دیپلماسی نه تنها چیزی عاید ایران عزیزمان نکرد که زمینه برای ثبیت برخی امتیازات را برای کشورهای در خال تخاصم با ایران را فراهم آورد.
به طور مثال: ۱) اسرائیل در طول مدت هشت سال گذشته با بهانه قرار دادن رفتار سیاسی دیپلماتیک ایران خود را با مظلوم نمایی برحق نشان داده و امتیازاتی را کسب کرد. ۲) قدرت های رقیب با استفاده از بروز تنش میان ایران با غرب زمینه های رقابت ناسالم اقتصادی را فراهم آورده و امتیازاتی را کسب کردند که می توان روسیه و چین را از این قماش رقم زد. ٣) با از بین رفتن اعتماد بین المللی نسبت به ایران جایگزینهای دیگری در منطقه مورد تعقیب قرار گرفت و از فرصت به دست آمده از این رهگذر برخی کشورها از موقعیتهای اقتصادی- سیاسی برخوردار شده و مترصد اهداف بسیار قدیمی خود در منطقه شدند که می توان کشور ترکیه را در این گروه نام برد. ۴) با از بین رفتن موقعیت سالم و تضمینی ایران در منطقه، کشورهایی که به هیچ عنوان از نظر تاریخی- سیاسی ادعایی معقول نداشتند و در طول سالیان گذشته ادعاهای آنان غیر منطقی قلمداد شده بود، به عنوان سوژه در آمده و خواسته هایشان به عنوان ادعاهای برحق بر روی میز مذاکرات دیپلماتیک بین المللی آمد. در این خصوص می توان ادعاهای امارات متحده عربی، و سایر شیخ نشینهای خلیج فارس را نام برد. و...
اما با توجه به حضور گسترده مردم در پای صندوقهای رأی در یازدهمین دوره ریاست جمهوری چندین پیام نافذ را به جهانیان رساند که می توان به طور خلاصه اشاره کرد: ۱) رشد سیاسی مردم نسبت به سرنوشت کشور ۲) حمایت مردم از آرمانهای انقلاب علیرغم داشتن اختلافات موجود ٣) آگاهی خردمندانه مردم از سرنوشت خود و اصرار در تعیین سرنوشت خود ۴) حمایت مطلق از امنیت و پیشرفت کشور و سعی در راهگشایی به سوی کسب اقتدار و عزت ملی و میهنی ۵) عدم علاقه به جنگ و آگاهی به لزوم امنیت جهانی و همچنین حمایت از تمامیت ارضی کشور با تعیین سرنوشت خود در پای صندوق رأی ۶) ایمان و اعتقاد به دمکراسی با احترام به آرای مردم
خوشبختانه نتیجه همین برخوردها از سوی جوامع جهانی نیز به خوبی درک گردید که ماحصل آن را در کاهش سرعت تنش زایی کشورهای غربی علیه ایران، تغییر لحن و گفتمان سیاسی و دیپلماتیک کشورهای جهان با ایران و مهمتر از همه ایجاد افقهای روشن دیپلماتیک در سفر اخیر ریاست جمهوری به سازمان ملل میتوان درک کرد.
با توجه به موارد یاد شده، اکنون ایران صفحه ای نوین از تاریخ سیاسی- اجتماعی خود را رقم زده است. از سویی تاریخ انقلاب نیز به مرحله ای جدید گام نهاده که با درایت و خرد بینی می تواند بهره های زیادی را برای کشور و آینده آن عاید سازد.
در سایه همبستگی و هم آوایی سیاستگذاران کلان کشور در سفر ریاست جمهوری به نیویورک و اهدافی که از پیش تعیین شده بود، نتایج بسیار خوبی عاید دستگاه دیپلماسی کشور شده است که همین موهبات همچنان که روح و روان خیلی از ارادتمندان به کشور و ملت را نوازش داده، در عوض جان و روح خیلی از خوارجیان عصر حاضر را به تلاطم انداخته است.
همانگونه که قبل از سفر مقام ریاست جمهوری هم آوایی و همسویی و هم نگری در میان مسئولان رده بالای کشور وجود داشته و تمامی ارکان لشکری و کشوری در یک پیام از مقام ریاست جمهوری و رهاورد دیپلماتیک وی هماهنگ بوده اند، بایستی بعد از آن نیز همان هم آوایی ادامه داشته باشد. زیرا در غیر این صورت نتایج به دست آمده از سوی برخی از دانایان جاهل- جاهلان تحصیل کرده و حتی دانشگاه دیده- که امروزه به صورت خوارج در صحنه اجتماعی- سیاسی خود با قلم و عملکرد خود حاضر شده اند، صدمات جبران ناپذیری به کشور و ملت وارد خواهند ساخت که دیگر آب رفته را به آسیاب بازگرداندن بسیار دشوار و شاید غیر ممکن خواهد بود.
برخورد نابخردانه گروهی قلیل در استقبال از ریاست جمهوری در مسیر فرودگاه و پرتاب کفش به سوی اتومبیل حامل مقام ریاست جمهوری و اقامه صوری نماز و متوسل شدن به اعتقادات پاک مردم برای رسیدن به اهداف جاهلانه باعث شده است که تنها به یک نتیجه برسیم؛ اینکه، هنوز خوارج وجود دارند و ساختار اجتماعی- سیاسی ایران دستخوش حضور دانایان جاهل است و این عملکرد تنها در راستای نیازهای تبلیغاتی- روانی خاستگاه سیاسی اسرائیل بوده و در صورت عدم توجه به این بحران باعث خواهد شد که شعبان بی مخهای زیادی بعد از این در صحنه سیاسی- اجتماعی ایران دیده شود. آنگاه باز تاریخ خدای نکرده صفحه ای را به رقم خواهد کشید که: مردم ایران بار دیگر به اشتباه زنده باد! ... مرگ باد! سر دادند و تاریخ مصدق بار دیگر در ایران تکرار شد.
یقین داشته باشیم که در این صورت نه تنها به ریش ما در طول تاریخ خواهند خندید که دیگر اعتماد و اعتباری به نبوغ و رشد سیاسی ملت نیز نخواهند داشت.

قدیر گلکاریان/ نیکوزیا ۲۰۱٣