روحانی, مچکریم! - کاوه بنایی
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
دوشنبه
٨ مهر ۱٣۹۲ -
٣۰ سپتامبر ۲۰۱٣
۶ روز بر ایران, بدون حضور شما, چگونه گذشت؟ درست مانند مامور خنثی کننده بمب در مکانی عمومی که, تروریست ها, کار گذاشته باشند و فردی با از جان گذشتن در حال کار باشد. همه از طریق صفحه جادوئی تلویزیون و پی گیری اخبار و تفسیرهای بعد از آن که, از هر قوم و قبیله ای در شفاف سازی اش تلاش می کردند, کوچکترین حرکات و گفتار شما را ریز ذره بین ذهن خویش قرار داده و منتظر وقوع آن "معجزه قرن" لحظه شماری می کردند.
روحانی مچکریم؛
شما کاری کردید که نه دست به خوراک امپریالیست ها زدید, نه با ضدامپریالیست ها هم سفره شدید. این درس اول شما در اولین سفر خارجی خیلی پرمعنا بود. دست خالی رفتید و دست خالی بر گشتید. این ۶ روزی هم که در ایران در ساختمان پاستور حضور نداشتید, آب از آب تکان نخورد, حتی موش های دست آموز رئیس جمهور دوره قبل که در سوراخ سنبه های دیوارهای ساختمان پاستور ماوا گزیده اند نه چیزی شنیدند نه... کشور هم روی ریل قرار داده شده حرکت کرد. پس از ۶ روز نفس گیر در نیویورک از این جلسه به آن جلسه, با زبان های مختلف چینی, روسی, فرانسوی, انگلیسی, آلمانی و... وقتی به کشور باز گشتید به زبان مادری فارسی از شما استقبال شد. استقبال کنندگان حکومتی از هر دو نوع اش با فرهنگ و زبان خاص خود دست چپ و راست خود را بالا بردند و دستی هم از غیب! اشاره به وزیر خارجه شما نمود که حضور یابند و به بعضی از مسیرهائی که قرار نبود وارد شوند پاسخ گویند.
این بی تفاوتی آیا به آرامش بعد از انتخاب شما ربط دارد؟ یا اینکه بی تفاوتی ریشه در بی اعتمادی ست؟ مردم ما طی ٣۴ سال, همه نوع رئیس جمهور را تجربه کرده اند. خط امامی دو آتشه, تعدیل گرا, اصلاح طلب, رادیکال پوپولیست, و شما که خود را میانه رو می نامید. روان جامعه در هر دوره یک نوع لطمه و ضربه را پشت سر نهاد. دوره ده ساله آخر حیات آیت الله خمینی که به "دوران طلائی امام "نامگذاری شد, هنوز زوایای نا شکافته بسیاری را در خود پنهان نموده است. یکی از دلایل انتخاب های گونه گون مردم ما, عدم آگاهی در زمینه کارشناسی دوران مختلف به ظهورچهره های متفاوت است. اگر از ابتدا, "دوران طلائی امام" مورد توجه قرار می گرفت و تحلیل می شد, نه از منظر اقتصادی, چرا که آن زمان می گفتند "اقتصاد مال خر است", "ما برای خربزه انقلاب نکردیم", در حوزه سیاست!, چرا که هر چه فریاد داشتیم گفتند بر سر آمریکا بکشید. تازه, جوانان آن دوران که امروز عاشقان سینه چاک آمریکا ـ آمریکا گشته اند, مانند دیوارنوردان علم کوه, از دیوار سیاست و سفارت آمریکا, بالا رفتند و ۴۴۴ روز بحرانی آفریدند که امام راحل براحتی توانست سر همه گروه های سیاسی را یکجا بخورد. آن دشمنی ها با آمریکا و اذناب اش, که شعارهایش, دیوار های کوتاه و بلند, سیمانی. گلی را پوشانده بود, مثل "بکشید ما را ملت ما بیدارتر می شود!" ملت با کشته شدن بیدار نشد! فقط کشته داد. ٨ سال جنگ و ویرانی و کشتار و پس از آن انتقام جوئی از ارزنده ترین نسل این مرزو بوم در زندانها, کشتار زندانیان سیاسی, صدای جنگ و کشتار در جبهه ها, اینگونه به سکوت جمعی کشیده شد.
روحانی مچکریم؛
شما درآن دوران جگر سوز, در بالاترین پست های نظامی ـ امنیتی بدون نظارت و انتخاب انجام وظیفه می کردید. از کارشناسان ارشد احیاء سکوت قبرستانی بودید.
مردم بدون هیچ پرسشی و دریافت هیچ پاسخی, آیت الله خمینی را بخاک سپردند. هنوز هم نمی دانند مسیر نوفا لوشاتو تا مرقد ایشان را چه کسانی آب و جارو می کردند.
دوران سردار سازندگی هم که قاعدتا باید مسیر گشودهی ایشان طی طریق می کرد همراه با اعتراضات بی اندازه ای روبرو گردید که با سرکوب و احیاء پروژه قتل های زنجیره ای در داخل و خارج, چهره مهیبی از ایران تروریست را به نمایش گذاشت. وقتی یک تعدیل گرا تصمیم به حذف مخالفین اش می گیرد, دست چین شده کارش را انجام می دهد. در این رهگذر, دگراندیش ها از هر نوع اش از چپ تا سکولار, ضرب شست ایشان را چشیدند, مابقی مخالفین نرم را, گوشمالی مختصری داد تا ادامه حیات بدهند. چرا که ایشان سیاستمدار کار کشته ای هستند و می دانند مخالفت های بعضی ها با بعضی ها تفاوت های خود را دارند. او به ادامه کار بیشتر توجه داشت تا یک باره شیرازه کار را پاره کند. این دوره هم شما در بالاترین مقام های انتصابی حکومتی انجام وظیفه می کردید و از همه ی اقدامات بکار گرفته شده آگاهی کاملی داشتید. متاسفانه این دوره هم کار کارشناسی انجام نشد و از درون ناپیدای قدرت, نیروئی به سطح آمد و کشور را به تلاطم انداخت.اصلاح طلبان سکان کشور را بدست گرفتند. ٨ سال پرحادثه, ٨ سال پر التهاب, صدای تِرَک بر داشتن نظام اسلامی را همه شنیدند. قدرت توانست پس از مدتی, بر اختلافات فامیلی فائق آید و با اجراء جنگ روانی و بی اعتماد سازی, جلوه ای منفی از اراده حضور مردم را به نمایش بگذارد و از درون خلاء پدید آمده, نیروی مورد نظرش را غالب کند. این نیرو, در پائین ترین لایه اجتماعی نفس اش به شماره افتاده بود. تنها مشتی خاک و استخوان خاطراتش را رقم می زد. قدرت همه ی توانش در تقابل با تفکرش در داخل و خارج از انرژی بر جای مانده این نیرو سود می برد. روی این اصل, مجددا, سنگر و خون و چفیه و صلوات و... بدون شلیک هیچ گلوله ای به هیچ متجاوزی, برنامه صبحگاهی و شامگاهی صحن سیاست ایران اسلامی شد. در زمان روی کار آمدن این نیرو هم شما, در بالاترین مقام حکومتی انجام وظیفه می نمودید و آگاهی کامل از ظهور این نیرو داشتید. دوران اصلاح طلبان, چگونگی به قدرت رسیدنشان, شکست شان و به حاشیه رانده شدن شان مورد بررسی کارشناسان واقع نشد. مدام می شنیدیم, اصلاحات برگشت ناپذیر است! پس از طی یک دوره ۴ ساله صدارت تیم محمود احمدی نژاد که از حمایت مادی و معنوی بیت رهبری بهره مند بود آنچنان فضائی پدید آمد که دوران جنگ عراق با ایران و دهه منحوس ۶۰ که به "دوران طلائی امام" معروف بود, تبدیل به شعار انتخابات نخست وزیر جنگی, مهندس موسوی قرار گرفت. از درون این رجعت متحجرانه, که با اعتراض به نتیجه انتخابات ریاست جمهوری دوره دهم منجر شد, نیروئی سر بر آورد که امروز پس از نزدیک به ۱۰۰۰ روز است کاندیداهای معترض در بازداشت نیروهای امنیتی قرار دارند.
روحانی مچکریم؛
مسلما در بازداشت خانم دکتر زهرا رهنورد و مهندس موسوی و شیخ مهدی کروبی, نمی توانید بگوئید در جریان نبودید و از این امر اطلاع نداشتید؟
همه حوادث روی داده پس از تقلب انتخاباتی که بیت رهبری, هدایت گرش بود را امروز مردم کوچه و بازار, آثارش را بر تن و جانشان دارند. از زندان ها تا گورستانها, صدائی هائی را که در جستجوی یقین گمشده ی خویش بودند را نمی توان و نباید انکار کرد. شما بر بستر آن نداها, با همراهی بخشی از مردم به ساختمان پاستور راه پیدا کردید. انتخاب شما اتفاقا این بار, با کارشناسی همراه بود. خاطرات دردناک جنگ, سرکوب و زندگی اعضاء احزاب و سازمانهای سیاسی مخالف حکومت, برخورد کینه توزانه قدرت نسبت به حامیان دیروز خود, دروغ, یاس و دلمردگی فضای اجتماعی میهن, بیکاری, گرانی, اعتیاد, فحشا, اختلاس و دزدی مقامات حکومتی, و دهها عامل دیگر, مردم را از همه خسته و دلزده کرد. شما را بخشی از مردم که افق دید شان تفاوت های خاص خود را دارد و در هر دوره ای می توانند زاویه دید شان را تنظیم کنند به ساختمان پاستور فرستادند.
روحانی مچکریم؛
نه تنها شما, بلکه همان بخشی از مردم که, تن به انتخاب شما دادند, می دانند که, این انتخاب چقدر برای آنهائی هم که در انتخابات شرکت نداشتند موثر واقع شد. عکس العمل کاغذی رابخوبی می توان در جرائد شاهد بود. همه به نوعی از یکدیگر در حال سبقت هستند تا از درون شما "خط میان بر" را کشف کنند. راه های اصلی را عملکرد دولت های پیشین به اشغال خود در آورده اند. همهی منتخبین و حامیان, عبورتان را از این مسیرها بر حذر می دارند. حل این معما را به زمان محول می کنند و انکار شده ها را منکر می شوند. چراکه همیشه مارا از مشارکت سیاسی در سرنوشت خود منع کرده اند و برای همین ما, مدتها شاه داشتیم و اینک ولایت فقیه داریم!
روحانی مچکریم؛
انتخاب شما, چهره بسیاری از خانه زادها را افشاء کرد و چه خوب که این دست نیروها با اسباب کشی به اردوی شما, هویت پنهان گشته دیرینه شان را آشکار کردند. این را باید به فال نیک گرفت. شما بدون اینکه با هیچ حزب و سازمان و گروه سیاسی در کنکاش باشید, تاثیر مستقیم خویش را بر جای نهادید. براستی این نیروی پراکنده و متناقض پشت سر شما چه راز پنهانی دارد که اپوزسیون مخالف متشکل طی ٣۴ سال نتوانست این گونه تغییر ایجاد کند؟ روحانی مچکریم!
کاوه بنائی ــ رم
|