فمینیسم ؛ نهضتی بومی یا جهانی ؟
سمانه اعتصامی


• فمینیست های جهانی بر این باورند که بومی سازی و تعدیل کردن آرمان های فمینیستی منطبق با شرایط فرهنگی خاص , ماهیت رادیکال این جنبش را تقلیل داده   و منجر به کشانیده شدن آن به ورطه ایدئولوژی های محلی می شود. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۹ مهر ۱٣۹۲ -  ۱ اکتبر ۲۰۱٣


 
فمینیسم حرکتی اجتماعی است که طی دو قرن گذشته در اروپا و آمریکای شمالی تکامل یافت و به تدریج به جنبشی جهانی تبدیل شده است. فمینیسم نظم سنتی جهان را به چالش می طلبد و بر این باور است که  زنان، تنها به دلیل زن بودن در جامعه ای که در جهت منافع مردان شکل گرفته، در موقعیتی نابرابر و فرودست نسبت به مردان قرار دارند. در این نظام مرد سالار به زنان هر آنچه که مردان نیستند نسبت داده می شود.
 تقابل های ضعیف\ قدرتمند٫ عاطفی \ منطقی ٫ منفعل \ فعال و نظایر آن ٫ همواره در تعریف واژه های زن و مرد به کار رفته است و تمامی ساز و کارهای اجتماعی و فرهنگی در جهت تقویت این دوگانه انگاری ها در حرکتند. در چنین جامعه ای ٫ فمینیسم شکلی از تجربه زندگی است که نابرابری موجود در نظام سلطه را درک کرده و به آن واکنش نشان می دهد و با نقد پیش فرض ها و پندارهای مردسالارانه ٫ در صدد برچیدن نابرابری های نظام دو قطبی می باشد.
مبارزات فمینیستی در هر دوره تاریخی بنا بر موقعیت و بی عدالتی خاصی که بر زنان تحمیل شده ٫ معیارهای متفاوتی را محور اعتراضات خود قرار داده است،  اما همواره در اعتقاد به یک اصل پا برجا بوده است ؛ باور به این که زنان در همه جوامع شکلی از ستم و نابرابری را تجربه کرده اند. از این رو کسانی که جنبش زنان را امری فراتر از مرزهای ملی و فرهنگی دانسته و به فمینیسم جهانی اعتقاد دارند ٫ برآنند که مناسبات مرد سالارانه در یک سیر تاریخی پدید آمده و ساختارهای اجتماعی و ذهنیتی جوامع را شکل داده است و بنابراین آنان حاکمیت موقعیت فرادست و فرودست را حلقه پیوند مبارزات زنان در همه جوامع و فرهنگ ها می دانند. فمینیست های جهانی بر این باورند که بومی سازی و تعدیل کردن آرمان های فمینیستی منطبق با شرایط فرهنگی خاص ٫ ماهیت رادیکال این جنبش را تقلیل داده   و منجر به کشانیده شدن آن به ورطه ایدئولوژی های محلی می شود. آنان با استناد بر این واقعیت که در بسیاری موارد ٫ نسبیت گرایی فرهنگی ٫ دستاویزی جهت توجیه سلطه بر زنان گشته و پایه های نظم مرد سالارانه را مستحکم تر ساخته است ٫ هرگونه تلاش جهت بومی ساختن فمینیسم را محکوم می کنند.
از سوی دیگر٫ فمینیسم موج سوم که در دهه ۱۹٨۰ با پیوستن بسیاری از مبارزان زن سیاه پوست و جهان سومی به وجود آمد و فمینیست های پست مدرن ٫ با تاکید بر همبستگی با وجود چند دستگی اعلام داشتند که مبارزات فمینیستی تا کنون با محوریت تجربه زنان سفید پوست غربی هدایت شده است و طیف وسیعی از زنان که سلطه و ستم را در اشکال و موقعیت های بسیار متفاوت تجربه کرده اند از کانون مطالعات و مبارزات خارج شده اند. این تقلیل گرایی منجر به محدود شدن فمینیسم به جنبشی نخبه گرا در کشورهای جهان سوم شده که در تعمیم آرمان ها و بنیان های نظری خویش به توده زنان جامعه مشکلات و نارسائی های فراوانی را پیش رو دارد.
نویسندگانی نظیر جودیت باتلر ٫ دوروتی اسمیت ٫ آنجلا دیویس و دیگران با نقد بنیان نظری فمینیسم کلاسیک بر این نکته توافق دارند که پا فشاری بر اتحاد زنان ٫ ضمانتی در برابر رتبه بندی طبقاتی و نژادی نیست و نمی توان ویژگی یک طبقه خاص از زنان را ویژگی تمامی آنان محسوب کرد. آنان اعلام داشتند که فمینیست های غربی برای مدتی طولانی نوعی برتری نسبت به زنان جهان سوم ایجاد کردند٫ چراکه با در نظر گرفتن یک گروه جهانی بر اساس صفاتی چون سفیدپوست ٫ مسیحی ٫ نا هم جنس خواه و... تجربه گروه مشخصی را به تمامی زنان تعمیم داده اند.
جودیت باتلر بحث عدم ذات گرایی  را به منظور بررسی جنسیت پیش کشیده و می نویسد:هیچ مفهوم ذاتی در واژه زن به عنوان هویتی ثابت وجود ندارد و ادامه می دهد : وقتی معنایی واحد برای زنان در نظر می گیریم٫  در واقع همان سیستمی را که به عنوان فمینیست مخالف آن بوده ایم را به وجود می آوریم ٫ یعنی همان دو قطبی سازی هایی را که همواره زن را در قطب پست تر و مرد را در قطب برتر قرار داده است.
 (باتلر٫ ۱۹۹۰٫در فصل زنان ۱٣٨۱٫ ۱۹۲ص)
در این میان انسان شناسی فمینیستی نیز هم صدا با فمینیست های متاخر بر آن است که با گسترش میدان دید خویش ٫ گروه های متنوع و متکثر زنان را در جوامع مختلف ٫ کانون مطالعات خود قرارداده و با شناسایی تفاوت ها سعی در لحاظ کردن آن ها در سیاست گذاری ها دارد.
علی رغم موضع تکثر گرای انسان شناسان ٫ بایستی با درک دغدغه های فمینیست های گروه نخست نسبت به خطرات بومی سازی ٫ در مورد اعمال بی حد و مرز نسبیت گرایی فرهنگی در تایید و تحکیم سلطه هشدار داد. جایی که ساختارهای اجتماعی و فرهنگی ٫ بر ساخته ای از محیط مرد سالار هستند در بسیاری موارد ٫ احترام به تفاوت ها ٫ به مثابه مفری برای مرد سالاری عمل کرده و از آن حمایت می کند٫در چنین موقعیتی ٫ فمینیسم به عنوان جنبشی معترض ٫ در مبارزه با نگرش های زن ستیزانه وارد میدان شده و در جهت ارتقای آگاهی برای حفظ برابری و حقوق انسانی تلاش می کند.

منبع: انسان شناسی و فرهنگ