خانه ات آباد


محمود معتقدی


• شاید که صدای مرگ
در حوالی پاییز
بر دست های تو
هنوز
بوسه می زند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۱ شهريور ۱٣٨۵ -  ۱۲ سپتامبر ۲۰۰۶


نامی دیگر برای روزهای تو
می جویم
شاید که صدای مرگ
در حوالی پاییز
بر دست های تو
هنوز
بوسه می زند
چراغ این خانه
هرگز
نمی سوزد
بی نگاه
دریا دلانی
از کرانه ای سرخ
جایی که تصویر های باران
ظهر انتظار را
به رویای کوچه
باز می آورند
بی هیچ هراسی
از غوغای گزمگان
باری
دروازه های ای خاک
رد پای من است
چنین
در هیاهوی شبی خاموش
که نام عاشقانه ات را
به رنگین کمان پاییز
دوباره
باز می آورد
از کدام مرگ
روح تو سرشار می شود
عاشق
آنکه ایستاده و
سرخوشانه می خواند
دل در هوای تو
پیش می راند
آنگاه که
تمام دریچه های دریا
فروبسته می ماند
جهان بار دیگر
از چشم آواز های تو
دوباره
بر می آید
تا وطن سه شنبه های آبی و
سرخ
زیرا
دیگر سهمی به سقوط آسمان
نمانده است
تلاطم هزاره جنگل و
کوه
اینک
پرنده ای سبز
ازشانه های تو
بر می خیزد
خانه ات آباد


محمود معتقدی، شهریور٨۵