آقای خلیق، زمین بدور خورشید می چرخد - برزویه طبیب

نظرات دیگران
  
    از : peerooz

عنوان : " کامنت های تکراری "
جناب نتیجه مارکس،
بنده در پای این مقاله کامنتی نگذاشته بودم که شما بخاطر " کامنت های تکراری " من آنها را نخواندید. قبل از غلط گیری اقلا توضیح جناب برزویه را میخواندید تا مطالب کامنت ها را " تکرار " نفرمائید. برعکس شما بنده از کامنت ها بیش از اصل مقالات سود میبرم. کامنت ها معمولا روده درازی نمیکنند.
۵۷۷۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۲       

    از : نتیجه مارکس

عنوان : جناب پیروز
من معمولا پیام ها را بعد از مطالغه اصل مطلب می خوانم که تحت تاثیر پیام ها قرار نگیرم. در مواقعی هم که پیام ها را می خوانم اکثرا پیام های تکراری شما را که در این دهه گذشته دگماتیک وار دز این سایت تکرار کرده اید را نمی خوانم. در این انتقاد جزئی هم اصلا و ابدا قصدی نداشتم و خود مقاله را تا با آخر خواندم و نمی دانم چگونه باید به این اشتباه جزئی می پرداختم که رگ دوستان متعصب بیرون نمی زد. به دوستان التماس می کنم که این جنایتی که من مرتکب شده ام را به بخشند و مرا عفو کنند. التماس دعا
۵۷۷٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۲       

    از : احسان

عنوان : عجب
با اینکه نویسنده بارها حوزه را به اشتباه حوضه نوشته است, چنین به نظر می رسد که همه به راحتی فهمیده اند که منظور کدام است. اگر منظور بحثی, کف کردن صابون باشد, و سابونی که همان صابون باشد, کف کند, قیل و قال بیش از حد مایه ی عزت غلط گیران نمی شود. تنها یک تذکر محترمانه و البته مودبانه برای تصحیح خیر خواهانه بحت کافیست.
۵۷۷٣۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۲       

    از : peerooz

عنوان : ؟!!
جناب نتیجه مارکس،
شما اگر کامنت ها را نمیخوانید چرا کامنت میگذارید؟
۵۷۷۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : عجب!
نتیجه مارکس
جنابعالی اگر احیانا مطلبی تحریر بفرمایید، احتمال اینکه واژه واحدی را ۹ بار بلحاظ املائی غلط بنویسید وجود ندارد؟
ضمنا غلط املائی نویسنده چه ربطی به مارکس دارد؟
مبادله فکری متمدنانه از این قرار باید باشد؟
علاوه بر این، حریف دیگری قبل از شما به این نکته اشاره کرده است، جایزه نوبل ویرایشی را باید به ایشان داد و نه به نتیجه برادران کر و لال مارکس.
از نتیجه مارکس چه پنهان که تئوری های هنر بورژوایی واپسین (امپریالیسم) در فرم استروکتورالیسم، استه تیک انفرماسیون و غیره غلط نویسی املائی که سهل است، غلط نویسی گرامری (دستور زبانی) را و حتی بدتر اکتفا به پشت سر هم ردیف کردن اصوات و حروف را هم عملی می سازد و هم به درجه فرم هنری متعالی اعتلا می بخشد.
خیلی از هموطنان پسامدرن نتیجه مارکس هم در این زمینه خیلی فعالند و کتاب حتی نوشته اند.
وقتی می گویی، برادر جمله ات بلحاظ انشائی غلط است، می گویند هدف هم همین است:
تخریب عمدی زبان فارسی
۵۷۷۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۲       

    از : نتیجه مارکس

عنوان : حوزه و نه حوضه
نویسنده در این مقاله نه یک با بلکه نه (۹) بار حوزه را حوضه نوشته اند. لطفا روح مارکس را به عذاب در نیاورید
۵۷۷۲۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : آره. حق با اطبا ست
مادر مناسبات تولیدی سرمایه داری مناسبات تولیدی پیشین است.
بدون انعقاد نطفه چیزی در بطن تز، سنتزی تشکیل نمی شود:
ژرژ پولتسر شهید در مثال تخم مرغ، نطفه و جوجه، تریاد (تثلیث) تز ـ آنتی تز ـ سنتز هگلی را توضیح داده است.
اطبا بهتر است به جای اتلاف وقت خویش پای منبر سیف الله سری به میراث ژرژ بزنند.
۵۷۶۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۲       

    از : برزویه طبیب

عنوان : مسعود
فرموده اید: «او از نطفه های بورژوازی (تجار، نزولخواران، صنعتگران و غیره) در فرماسیون های اجتماعی پیشین حرف زده.اطبا بهتر است که معنی مفاهیم را از فرهنگ واژه های فلسفی بخوانند.بورژوازی آدم است.»
تا جایی که من میدانم نطفه آدم ، چه نوع بورژوا ، چه غیر بورژوا در زهدان مادران است نه در فرماسیون های اجتماعی پیشین . برزویه طبیب
۵۷۶٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : برزویه
اطبا بهتر است که نوشته بیماران را دقیقتر بخوانند.
بهبودی بدبخت کی از سرمایه داری در جهان باستان حرفی زده؟
او از نطفه های بورژوازی (تجار، نزولخواران، صنعتگران و غیره) در فرماسیون های اجتماعی پیشین حرف زده.
اطبا بهتر است که معنی مفاهیم را از فرهنگ واژه های فلسفی بخوانند.
بورژوازی آدم است.
طبقه اجتماعی است.
سرمایه داری اما نظام اجتماعی است.
مناسبات تولیدی است.
سیستم اجتماعی و اقتصادی است.
ضمنا بهتر است که مارکسیسم را با مقالات مارکس و غیره راجع به کشتی و دریا و راهزنان دریائی یکی نگیرند.
مارکسیسم علم است. فلسفه علمی است، علمی فلسفی است.
از سه پایه ماتریالیسم دیالک تیکی ، ماتریالیسم تاریخی و تئوری شناخت تشکیل می یابد.
جهان بینی است.
تئوری و متد شناخت جامعه و جهان است.
مابقی ببرکت همین سه جزء امکان پذیر می گردد.
بدون دانش فلسفی، بدون جهان بینی نمی توان حتی درست اندیشید چه برسد به تحلیل اقتصاد و دولت و اخلاق و غیره.
۵۷۶۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۲       

    از : برزویه طبیب

عنوان : حوزه زبان مادری
جناب ایرانی از تذکر بجای شما ممنونم . چه کنم نوشتن به زبان فارسی برایم دشوار و نوشتن به زبان مادری برایم غیرممکن است .
به رفیق بهبودی : با نظر شما در ارتباط با حضور سرمایه داری در دوران های باستان موافق نیستم . ظهور هر رابطه تولیدی حتی در شکل بدوی ان مستلزم سطح تکامل معینی از نیروهای مولد است . اگر چنین سطحی از تکامل وجود داشت ، بزودی روابط تولید پیشاسرمایه داری از بین رفته و روابط سرمایه داری جایگزین میشد .
در مورد ارتباط جغرافیا با نظریات مارکسیستی نیز اختلاف نظر داریم .مثلا مارکسیسم در مورد نقش دریا در تکامل اجتماعی ، عنوان میکند ک تازمانی که کشتی سازی پیشرفته ای ایجاد نشد است ، دریا مانعی برای ارتباط جماعات و بنابرای مانع تکامل اجتماعی است ، ولی با پیشرفت کشتی سازی ، دریا موجب تسریع ارتباط گیری و بنابراین تکامل اجتماع میشود . همچنانکه در متن نیز آمده مختصات طبیعی از جمله جغرافی خاص شرق ،عاملی اساسی در بروز شیوه تولید آسیایی ، که تفاوت های عمده ای با شیوه برده داری و فیودال دارد ،قلمداد شده است برزویه طبیب
۵۷۶۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۲       

    از : نظر

عنوان : پردام
این لغت "پردام" در دهه ۹۰ میلادی مثل نقل و نبات توسط نخبگان Business یا همان بازار به زبانها افتاد اما امروز دیگر کاربردی به آن صورت ندارد. آقای خلیق انگار یا معنی درست آن را نمی داند یا دیر به فکر استفاده از آن افتاده است. شاید بهتر بود اول یک توضیحی می داند که او معنی این لغت را چه می داند و برای چه منظور در مقوله سیاسی از آن استفاده می کند.
۵۷۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : در رابطه با جاده ابریشم
بورژوازی بصورت نطفه ای در همه فرماسیون های ماقبل وجود داشته است.
ولی طبقه حاکمه نبوده است.
نطفه های طبقه بورژوازی بوده است.
مارکسیسم نه جغرافی است و نه جامعه شناسی و نه غیره تا از جاده ابریشم و غیره خبر داشته باشد.
مارکسیسم قبل از هر چیز فلسفه علمی است و عام ترین قوانین هستی را اعم از طبیعی، اجتماعی و معرفتی ـ نظری موضوع بررسی خود دارد.
۵۷۶۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۲       

    از : ایرانی

عنوان : حوضه های متعدد در نوشته
به دلیل استفاده از "حوضه" های متعدد در نوشته نتوانستم آن را تا به آخر بخوانم. زیرا پارادیم شکل گرفته در ذهن من به غلط یا به درست حوزه بوده است.
۵۷۶۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۲       

    از : برزویه طبیب

عنوان : ایراد کامنت نویسی
رفیق عزیز احسان
ایراد کامنت نویسی اینست که بعضی کامنت ها فقط ایراد بنی اسراییلی است و بعضی دیگر مانند کامنت شما حاوی سئوالاتی چنان عمیق است که جواب دادن به آن خود مستلزم ده مقاله گسترده است .من فقط میتوانم به اختصار بگویم که سرمایه داری و یا هر فرماسیون دیگری در درجه اول در ارتباط با مشخصات تولید تعریف میگردند و نه مشخصات مبادله و یا توزیع . مثلا در عهد باستان دریانوردان فنیقی عمدتا به تجارت ، آنهم در مقیاس وسیع و بین الملی میپرداختند ، ولی این مسئله آنها را تاجر سرمایه دار نمیکند ، زیرا کالا های آنها به شیوه ماقبل سرمایه داری تولید شده بودند . کسانی نیز که به این مسافران کااروان ها ی جاده ابریشم خدمات میدادند از کار کارگران مزد بگیر استفاده نمی کردند و درامد حاصل را نیز مصرف میکردند و نه سرمایه گذاری گسترده مجدد . این واحد ها را میتوا ن با پیشه وران دوران فیودالی هم ارز دانست .برای بررسی اقتصاد سیاسی ایران ماقبل سرمایه ایران شما را به نوشه های اقای احمد سیف در سایت مجله هفته ارجاع میدهم . برزویه طبیب
۵۷۶۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۲       

    از : پویان ارس

عنوان : تاریخ تکراری
جناب ا. بزرگمهر
نام شما من را یاد تاریخ دیرین این سرزمین انداخت؛ انوشیروان عادل وزیر دانشمندی داشت که جور "نظریه پردازی" و حل و فصل امور مربوط به دیپلماسی عمومی او را میکشید تا زمانی که البته مطرود دستگاه نبود و از قضا نام او بزرگمهر حکیم بود.
البته یک هزاره و نصفی از آن روزگار گذشته و دنیا عوض شده نشان به آن نشان که خوشبختانه لیدرها و پرسنل بسیار مهم این روزگار ما خود به حد کافی نظریه پرداز و دانشمند و عالم شده اند و بیاناتی میکنند که لنگه ندارندکه جای بسی شادمانی دارد.
شما هم که خوب البته در بیان عالمانه و توضیح داهیانه موضوعات مربوط به نظریه پردازی و پاردایم ها توضیحات مکملی دارید.
....
کسی میداند ثقل زمین کجاست؟
۵۷۶٣۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۲       

    از : برزویه طبیب

عنوان : تم مقاله
رفیق عزیز ا .بزرگمهر
اقای خلیق مقاله ای عام نوشته و ایراداتی که وارد کرده تماما به نظریات مارکس است . تم مقاله برسی مثلا انحرافات لنین از مارکس نیست بلکه بررسی کاستی های مارکس است . البته شما درست میفرمایید که اقای خلیق از لفظ مارکسیست لنینیست استفاده میکند ، ولی متن مقاله متوجه مارکسیسم است .شما اگر در مقاله من بجای مارکسیسم ، مارکسیسم لنینیسم بگذارید و در مقاله اقای خلیق بالغکس تفاوتی در اصل مفهوم نخواهد کرد .
از طرف دیگر من ، مارکسیسم را نه بعنوان نظریات فلان شخص و یا اشخاص بلکه بعنوان بیان نظری جنبش طبقه کارگر در مرحله های گوناگون اگاهی ان بررسی میکنم . من به حقانیت ترفند روشنفکرانی که مارکس را از انگلس ، انها را از لنین ، استالین را از تروتسکی هردو را از مائو و همه را از کاسترو جدا میکنند قایل نیستم. این روشنفکران وقتی در مورد اردوگاه کار اجباری استالینی مورد سئوال واقع میشوند ، فورا استالین را طرد و لنینیست خالص میشوند . و وقتی از ، کرونشتاد صحبت میشود لنین را طرد و مارکسیست خالص میشوند . ولی وقتی از امکان رشد اقتصادی تحت اقتصاد برنامه ریزی شده صحبت میکنند ، ابایی ندارند که راجع به پیشرفت اقتصادی دوره استالین سخنرانی کنند و یا از پیروزی بر فاشیسم به خود ببالند. جنبش اگاهانه طبقه کارگر یک مجموعه به هم پیوسته است ، با همه تاج های افتخار و با همه لکه های گاه بسیار بزرگ ننگ . نمیتوان ننگ اردوگاه کار اجباری را به دلیل اینکه در کتاب کاپیتال از ان صحبتی نشده است از دامن مارکسیسم بزداییم . همچنانکه تاج افتخار رهبری شکست فاشیسم همانقدر که به استالین متعلق است ، از آن مارکس نیز هست . این تفکیک ها مثل تفکیک اسلام ناب محمدی از اسلام های غیر ناب است و مسئله حق بودن علی یا خلفای راشدین . این پاک کردن صورت مسئله ، فقط خود را گول زدن است . ریشه این ننگ ها ، (توجه کنید که از لغت مسامحه آگین انحرافات استفاده نمیکنم ) در همان جایی است که تاج های افتخار ما ریشه دارند ، و از نظر من این ریشه ، همان سطح رشد کمی و کیفی طبقه کارگر است ، که بصورت رفتار و کردار و پندار زشت و زیبای کمونیست ها ظاهر میشود . همچنانکه افتخار برچیدن خودکامگی تزار به طبقه کارگر شوروی و حزب رهبری کننده آن ، متعلق است ، مسئولیت استمرار حکومت استالین ، چه خوب وچه بد ، بر دوش آن و تمام کمونیست هایی است خود را جزئی از این طبقه میدانند. برزویه طبیب
۵۷۶٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۲       

    از : احسان

عنوان : پرسش
آقای نویسنده, سلام به شما و مارکس,

من وقتی بعضی متون ادبیات فارسی ی هزار سال پیش را می خوانم , نسبت به دانش کافی ی مارکس درمورد شرق , احساس تردید می کنم. مقصدم از شرق , سرزمینهای کنار جاده ی ابریشم است. واژه بازرگان در آن متون سهمی بسیار بزرگ داشته و در سفر نامه ها از کاروان هایی گفته می شود که هزار ها مسافر داشته اند. و کاروان سراهایی که پذیرای انبوهی میهمان بوده اند. به گمانم, شهرهای پذیرای این غافله ها برای خدمت به مسافران ,به هزاران تعمیرگاه برای گاری ها, نعلچگر, آهنگر, مطبخ , آشپز, خیاط,چایخانه و و و.... نیاز داشته اند. ابزار کار بازرگانان هم آنگونه که من می فهمم, سرمایه در شکل پولیش بوده است. در هیچ کجای دیگر جهان آنزمان, چنین پدیده ای که به گمان من شکلی از یک سرمایه داری کهن است, دیده نمی شود. شاید جان سختی همیشگی بورژرازی بازار در این سرزمینها, نتیجه ی عمر بسیار دراز آن و نقش برجسته ی آن در فرهنگ سازیش می باشد.پرسشم این است که آیا می توان از گونه ای از بورژوازی ی فاقد تکنولوژی مدرن , در زمانی بسیار پیشتر از تشکیل این فرماسیون در نوع مارکسیستیش صحبت کرد؟ با تشکر
۵۷۶۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۲       

    از : ا. بزرگمهر

عنوان : نقل قولهای دست و پا شکسته !
آقای برزویه طبیب ، بحثی که آقای خلیق کرده بر سئوالی که بلافاصله بعداز فروپاشی "سوسیالیزم واقعا موجود " در بین تمام چپ های جهان مطرح شد استوار است و چیز تازه ای نیست. مارکسیسم یا مارکسیسم ـ لنینیسم ؟ مسئله اینست !

در نوشته آقای خلیق " تزهائی پیرامون نظریه‌ها و پارادایم‏ها" در همین ستون احبار روز ، این بحث دنبال شده است . در ابتدا چنین نوشته آمده است :
" در برنامه و اساسنامه احزاب کمونیست چنین عبارتی نوشته می شد: "جهان بینی ما {مارکسیسم ـ لنینیسم} ، یگانه جهان بینی علمی و انقلابی دوران ما است. حزب ما برنامه، خط مشی سیاسی و سازمانی خود را برپایه انطباق خلاق این جهان بینی بر شرایط مشخص جامعه ما تدوین می کند". در این عبارت {مارکسیسم ـ لنینیسم }به عنوان جهان بینی علمی تلقی شده که از عامیت برخوردار می باشد که باید آن را خلاقانه بر شرایط ایران انطباق داد." (تاکید در {....} از نگارنده است)

در ادامه ء بحث نیز بروشنی نظرات مارکسیست ـ لنینیست ها را به نقد می کشد:
" {مارکسیست‌ ـ لنینیست‏ها} بر این تصورند که مارکس قوانین تاریخ و جامعه را کشف کرده است. یعنی مارکس را کاشف قوانین تاریخ و جامعه می‌دانند. در حالی که مارکس برای تبیین تاریخ و سرمایه‏داری پارادایم‏سازی کرده است."

جدا از جانبداری یا مخالفت با نظرات آقای خلیق، جنابعالی با روش نادرست و غیر دوستانه ای این بحث را بهم ریخته اید . شما تیکه ای از نوشته آقای خلیق را "تحریف " شده آورده اید :

" نویسنده عنوان میکند که ایدئولوژی احزاب کمونیست، {مارکسیسم }است.."
نگارنده جنین نقل قولی را در نوشته ء آقای خلیق پیدا نکردم. در تمام نوشته نیز از واژه ء "ایدئولوزی " استفاده نکرده است. اصل مطلب را در اول این کامنت نوشته ام.

بنظر میاید شما در اینجا بین مارکسیسم و مارکسیسم ـ لنینیسم فرقی قائل نیسیتد و بحث کردن در این دو حوزه را منطقه ممنوعه می دانید .

در جای دیگری باردیگر موضوع را در هم آمیخته اید:
"ایشان {مارکسیست } ها را به دگماتیسم متهم میکنند و مینویسند: « {مارکسیست ـ لنینیست‏ها } آن چنان ایمانی به الگوهایشان دارند که در مقابل واقعیت‌های متعارض با الگوها، حاضر به تن دادن به هیچ تغییر و تعویض در الگوها نیستند. برای آن‌ها تخطی از الگوها بی معنی است. از نظر آن‌ها هر قدر هم واقعیات با الگوها تبیین و توضیح نشوند باز نباید الگوها را مورد تردید قرار داد.»

آقای برزویه طبیب ! چه اصراری دارید که بگوئید اقای خلیق "مارکسیست " ها را به دگماتیسم متهم کرده است . او در باره مارکسیست ـ لنینیست ها بحث کرده شما میدانید که بهروز خلیق مارکسیست ها را به دگماتیسم متهم نکرده و چنین بحثی نداشته است و این قلم نیز در نوشته ایشان چنین اتهامی را پیدا نمی کند و خوانندگان نیز از نقل قول های "ابتدائی " شما "عصبی " خواهند شد.
ممکن است حرف دلتان را راحت بزنید.
۵۷۶۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۲