میزگرد تحریریه اخبار روز
درباره چشم انداز مناسبات جمهوری اسلامی با آمریکا

علی مختاری - سهراب مبشری - ف. تابان


• چشم انداز عادی شدن رابطه ی جمهوری اسلامی با آمریکا واقعی است؟ آیا رابطه با آمریکا مشکلات جامعه ی ما را حل خواهد کرد؟ نیروهای اپوزیسیون و جنبش آزادیخواهانه و عدالت طلبانه ایرانیان از این تحولات چه تاثیری می پذیرند؟ برای بحث درباره این موضوع، میزگردی در تحریریه اخبار روز تشکیل شد که گزارش آن را در زیر می خوانید ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۵ مهر ۱٣۹۲ -  ۷ اکتبر ۲۰۱٣


دولت روحانی اعلام کرده است که می خواهد در مصالحه با آمریکا، به تحریم های بین المللی علیه ایران پایان دهد. حسن روحانی در سخنرانی خود در مجمع عمومی ملل متحد کوشید چهره ای متفاوت از احمدی نژاد نشان دهد. برای نخستین بار پس از انقلاب، روسای جمهور ایران و آمریکا مکالمه تلفنی داشته اند. همچنین برای نخستین بار پس از سی و چهار سال، وزرای خارجه ایران و آمریکا دیدار کرده اند. چشم انداز عادی شدن رابطه ی جمهوری اسلامی با آمریکا واقعی است؟ عادی شدن این رابطه مشکلات جامعه ی ما را حل خواهد کرد؟ نیروهای اپوزیسیون و جنبش آزادیخواهانه و عدالت طلبانه ایرانیان از این تحولات چه تاثیری می پذیرند و چه موضعی در برابر آن باید داشته باشند؟ برای بحث درباره این موضوع، میزگردی در تحریریه اخبار روز تشکیل شد که گزارش آن را در زیر می خوانید.
شرکت کنندگان در این میزگرد، هر سه، از نویسندگان اخبار روز هستند.



اخبار روز: بحث روابط جمهوری اسلامی و آمریکا بعد از انتخابات ریاست جمهوری در ایران تغییر محسوسی کرده است. تا انتخاب روحانی، گفتگو در باره عادی شدن مناسبات طرفین در درون حکومتی ها خط قرمز محسوب می شد، اظهارنظر غیرحکومتی ها هم در داخل کشور هزینه سنگینی داشت. حالا بحث در این مورد همگانی شده است. چرا با این سرعت سیاست جمهوری اسلامی در قبال آمریکا تغییر کرد؟

علی مختاری: از انتخابات ٨٨ به این سو شکاف ها و بحران هایی که در جامعه به صورت بالقوه بودند و یا جمهوری اسلامی به هر طریقی تلاش می کرد آنها را کنترل کند، مثل شکاف حکومت و ملت، شکاف مرکز با مناطق غیر فارس، شکاف درون حکومت و بحران مشروعیت رهبری، بحران سیاست خارجی و خطر جنگ و... یک به یک نیمه فعال و فعال شدند و در آستانه انتخابات ریاست جمهوری، کیفیتی را ایجاد کردند که جمهوری اسلامی را بر سر دوراهی انتخاب قرار داد. انتخاب بین ادامه سیاست پیشین در همه عرصه ها و پذیرش ریسک خطر آن برای موجودیت حکومت و یا دست زدن به ابتکاری که نمود آن در نگاه افکار عمومی در داخل و خارج تغییر تعبیر شود. رساندن روحانی به کرسی ریاست جمهوری و مزین کردن این انتخاب به رای مردم راهی بود که به حکومت امکان می داد تهدید را به فرصتی برای تعلیق و تخفیف بحران هایی که با آنها درگیر است، تبدیل کند. به بیان دیگر تغییر سیاست نسبت به آمریکا پیش از انتخابات کلید خورده بود و خامنه ای بعد از اعلام نام روحانی به عنوان برنده انتخابات از این نگرانی نداشت که موضوع مذاکره با آمریکا به زودی همگانی خواهد شد.

سهراب مبشری: من مهمترین عامل در تغییر رویکرد حکومت ایران را تحریم های فلج کننده غرب می دانم که به ویژه در دو سال اخیر ابعاد بی سابقه ای گرفت. هم آسیبهای اقتصادی این تحریمها به بخش قابل توجهی از طبقه حاکم ایران و هم هراس رهبری حکومت از عواقبی که ممکن بود ادامه افزایش تنش با غرب برای آینده رژیم به بار آورد، به تغییر جهت حکومت انجامید. همان گونه که علی اشاره کرد، رسیدن روحانی به ریاست جمهوری، زاده این تغییر جهت بود نه علت آن.

ف. تابان: در شروع بحث باید یک نکته را مورد تاکید قرار دارد. در جمهوری اسلامی علنیت و شفافیت وجود ندارد، روزنامه ها آزاد نیستند که از پشت پرده ی مسایل بنویسند و جمهوری اسلامی راحت و آشکار به مردم دروغ می گوید. در چنین شرایطی بیشتر باید فرضیه ها را مطرح کرد زیرا فاکت ها غالبا برای اظهارنظر قطعی کافی نیستند. با ارزیابی سهراب در این مورد موافقم، در این مورد دو نظریه تا به حال مطرح شده است. یکی می گوید رای مردم به حسن روحانی باعث این تغییر شده و طبیعتا سرعت تغییر هم ناشی از همین است. این نظریه ی اصلاح طلبانه است که می خواهد ثابت کند رای مردم در جمهوری اسلامی می تواند به تغییرات کلان منجر شود. نظریه ی دومی وجود دارد که می گوید تحریم ها رژیم را وحشت زده کرده و تصمیم به چنین تغییر سیاستی به همین علت قبل از انتخابات گرفته شده بود و کسانی از تایید شورای نگهبان گذشتند که بتوانند این تغییر سیاست را جلو ببرند. یعنی حکومت در حقیقت به فشار تحریم ها تسلیم شد و این تسلیم را به رای مردم زینت داد. برخی فاکت ها در این جهت وجود دارند. از جمله چینش شش کاندیدای ریاست جمهوری توسط شورای نگهبان، انتقاد از سیاست هسته ای زمان احمدی نژآد توسط نزدیکترین افراد به خامنه ای در دوران تبلیغات انتخاباتی و بالاخره پشتیبانی و حمایت بخش بزرگی از اصولگرایان از سیاست جدید.


اخبار روز: آیا در حکومت جمهوری اسلامی امکان و اراده لازم برای حل معضل هسته ای وجود دارد؟ تغییر در سیاست جمهوری اسلامی به یافتن راه حل جامع برای عادی سازی مناسبات طرفین منجر خواهد شد یا این که این چرخش مقطعی و تاکتیکی است و با اولین دشواری ها روند آغاز گفتگوی مستقیم متوقف خواهد شد؟

علی مختاری: اگر اختلاف جمهوری اسلامی با غرب و به ویژه آمریکا فقط موضوع پروژه هسته ای بود، اساسا مناسبات طرفین کیفیت دیگری داشت. روابط دو کشور حداقل بدتر از رفتار آمریکا با کره شمالی نمی شد. کره شمالی برخلاف جمهوری اسلامی هم آشکارا دست به آزمایش اتمی زده و هم توانایی خود را برای رساندن موشک هایش به خاک آمریکا آزموده است. جمهوری اسلامی و آمریکا در چند عرصه در سیاست خارجی با هم اختلاف دارند. معضل هسته ای حکومت، ضمیمه سیاست خارجی جمهوری اسلامی است و اختلاف چندوجهی آمریکا با جمهوری اسلامی روی موضوع هسته ای کانونی شده است. در این محوری شدن مجموعه اختلافات بر سر موضوع هسته ای طرفین ذینفع هستند. آمریکا با تمرکز روی خطر اتمی شدن ایران هم می تواند جهان را علیه جمهوری اسلامی بسیج کند و هم حضور نظامی خود در آبهای خلیج فارس، فروش و گسترش تسلیحات در منطقه و اعمال سیاست های جنگ افروزانه اش را موجه نشان دهد و جمهوری اسلامی هم به نام دفاع از حق غنی سازی، خود را مدعی دفاع از منافع ملی ایران جلوه دهد و از قبول مسئولیت به فلاکت کشاندن معیشت مردم و نابودی زیرساخت های اقتصادی کشور شانه خالی کند. بنابراین آمادگی جمهوری اسلامی فقط برای توافق در مورد میزان غنی سازی مجاز و یا تعلیق فعالیت این و یا آن نیروگاه برای پایان دادن به اختلاف دیرینه کافی نیست. وگرنه آمریکا باید انتخاب روحانی و استقبال گرم فرماندهان سپاه پاسداران بعد از سفر وی به سازمان ملل و گفتگوی تلفنی با اوباما را به نشانه وجود اراده جمهوری اسلامی برای حل معضل و عادی سازی مناسبات می پذیرفت. در واشنگتن انتظار این است که تسلیم و عقب نشینی به همه عرصه های سیاست خارجی جمهوری اسلامی تسری پیدا کند و حکومت اسلامی از به چالش کشیدن آمریکا برای همیشه دست بردارد. اما در تهران حتی این آمادگی وجود ندارد که روسای جمهور دو کشور عکس یادگاری باهم بگیرند. همین ابراز نظر اخیر ظریف وزیر امور خارجه در مورد مواضع اوباما در دیدار با نتانیاهو نشان می دهد که امادگی ها تا چه اندازه شکننده است.

سهراب مبشری: در حکومت جمهوری اسلامی هم اراده برای حل معضل هسته ای و هم اراده برای تداوم رویارویی با غرب از طریق پیشبرد پروژه هسته ای وجود دارد. نیروهای مختلف درون حکومت بسته به منافع و باورهای خود، به یکی از این دو گرایش نزدیکترند. هنوز برای این پیش بینی که کدام گرایش در حکومت جمهوری اسلامی دست بالا را خواهد گرفت، زود است به ویژه با توجه به پنهان کاری حکومت که ف.تابان هم به آن اشاره کرد. عاقبت امر به تحول کلی تناسب قوا در حکومت و نیز به عوامل خارجی بستگی دارد، از جمله به اینکه طرف مقابل یعنی آمریکا حاضر شود در ازای تغییر اساسی مشی اتمی رژیم، چه امتیازهایی به جمهوری اسلامی بدهد.

ف. تابان: در سیاست ناممکنی وجود ندارد، به خصوص در «سیاست آخوندی». برای آن ها بالاترین ارزش حفظ حکومتشان است و برای حفظ این حکومت اگر لازم باشد ده تا جام زهر دیگر را هم خواهند خورد. اما در هر دو کشور نیروهایی وجود دارند که خواهان حل مناقشات هستند. دو نکته در این جا باید مورد نظر باشد. امکان تقلب و به هم ریختن میز بازی در هر لحظه وجود دارد. در هر دو کشور نیروهآیی هم وجود دارند که می توانند باعث چنین به هم ریختگی شوند. در جمهوری اسلامی نیرویی که دست بالا را دارد به ناچار به این بازی تن داده است. آن هم در بدترین وضعیت. یعنی در وقتی که در یک موضع دفاعی و ضعیف قرار دارد و به اصطلاح گلویش در چنگ «دشمن» قرار گرفته است. آن ها اگر در دوران آقای خاتمی به طرف سازش می رفتند می تونستند موقعیت بهتری داشته باشند. حرف های دیپلماتیک را اگر کنار بگذاریم آمریکا می داند که که جمهوری اسلامی به دلیل ضعف و مشکلات داخلی به این سیاست تازه رو آورده و بنابر این گلوی او را رها نخواهد کرد تا حداکثر امتیازات را بگیرد.
من برخلاف کسانی که این روزها بی وقفه برای برقراری روابط هورا می کشند، فکر می کنم اپوزیسیون چپ باید بر یک اصل قدیمی پا فشاری کند. یعنی شفافیت و علنیت بی قید و شرط در مذاکرات. ما اصلا نمی توانیم به این حکومت اعتماد کنیم و آن را نماینده ی منافع کشور خود بشناسیم، زیرا آن ها از طریق یک انتخابات آزاد و در یک وضعیت دموکراتیک در قدرت نیستند. به همین جهت باید زیر نور و کنترل افکار عمومی باشند و برای حفظ حکومت خود به ضرر مردم معامله نکنند. من می گویم معامله به ضرر منافع مردم به خاطر حفظ حکومت خود از جانب جمهوری اسلامی کاملا محتمل و امکان پذیر است.


اخبار روز: جای علی خامنه ای در این ماجرا کجاست. روندی را دولت روحانی در جهت تغییر مناسبات با آمریکا آغاز کرده است، خامنه ای هدایت می کند و یا با آن همراه شده است؟

علی مختاری: از اقدامات روحانی و رفتار اعضای کابینه او می توان این استنباط را کرد که دولت وی می کوشد اثبات کند که جمهوری اسلامی به دنبال حل مناقشه و ایجاد زمینه برای عادی شدن مناسبات تهران و واشنگتن است. آیا این اقدامات همان اعمالی هستند که خامنه ای با عنوان "نرمش قهرمانانه" از آن یاد می کند. اطرافیان خامنه ای همان روز اول حضور روحانی در نیویورک به او یادآورشدند که رفتارش با "نرمش قهرمانانه" مورد نظر رهبری نمی خواند. به نظر می آید خامنه ای در مورد مذاکره با آمریکا سیاست دوگانه ای دارد. خامنه ای به دنبال شکستن حلقه تحریم های بین المللی و تضمین حق غنی سازی است ولی نظر مساعدی به عادی شدن روابط ایران با آمریکا ندارد. نرمش قهرمانانه او معطوف به جدا کردن موضوع هسته ای از سایر موضوع های مورد اختلاف است. در واقع در درون حکومت با نیروهایی که خواهان گفتگو برای کاهش فشار تحریم ها هستند در همین محدوده توافق کرده و به آنان فرصت عمل داده است تا از این طریق با یک تیر دو نشان بزند. یا تحریم ها درچارچوب گفتگو بر سر پروژه هسته ای تعدیل و لغو می شوند و یا آن که برای مدافعان گفتگو ثابت می شود که حق با وی بوده که پیوسته نسبت به آمریکا ابراز بی اعتمادی کرده و ادامه چالش را به گفتگو ترجیح داده است.

سهراب مبشری: رهبری جمهوری اسلامی که سالها از تداوم رویارویی با غرب دفاع می کرد، چند ماهی است که تغییر موضع داده است. خامنه ای چند هفته پیش از «نرمش قهرمانانه» سخن گفت اما طوری وانمود کرد که نه مبتکر رویکرد جدید، بلکه همراه آن است و با آن مخالفتی ندارد. به نظر من حتی اگر خامنه ای مبتکر سیاست جدید باشد، خواهد کوشید از خود در قبال آن سلب مسئولیت کند تا در شرایطی متفاوت، مثلا در صورت شکست رویکرد جدید، اگر لازم شد به مواضع قبلی خود باز گردد. بنا بر این، از آنچه در رسانه ها از خامنه ای شنیده می شود نمی توان نتیجه قطعی در مورد نقش او در سیاست جدید گرفت.

ف. تابان: روشن است که چنین تغییراتی بر آقای خامنه ای تحمیل شده، یعنی او قلبا با آن موافق نیست اما مجبور شده به آن تن بدهد. اما من بعید می دانم خامنه ای نخواهد این روند را رهبری کند و بخواهد با آن «همراهی» کند. این اصلا با مقام ولایت فقیه در ایران و شخصیت رهبر آن جور در نمی اید. در عین حال او باید بسیار ماهرانه بازی کند، باید افراطی ها را از خود راضی نگاه دارد، باید طوری مانور بدهد که اگر مذاکرات شکست خورد، دامن او آلوده نشود. همه ی وضعیت ها باید در نظر گرفته شود. آقای خامنه ای روزگار سختی در پیش دارد، اما قدرت مطلقی که در وجود خود جمع کرده است، برخی کارها را هم برای او آسان می کند.


اخبار روز: روحانی گفته است به دو موسسه معتبر نظر سنجی دستور داده تا در میان مردم در مورد گفتگو با آمریکا نظر سنجی کنند، آیا جمهوری اسلامی قرار است بر پایه ی «نظر مردم» حکومت کند. این دستور روحانی چه معنایی دارد؟

علی مختاری: جمهوری اسلامی طی بیش از سه دهه کی به حرف مردم عمل کرده که حالا بخواهد نظر سنجی کند و به رای اکثریت مردم گردن بگذارد. روی سخن روحانی بیش از آن که با عموم مردم باشد با مخالفان سیاست خود و اقشاری در جامعه است که در تحقق این سیاست ذینفع هستند. طرح موضوع نظرسنجی از طرف روحانی، کشیدن افسار آنانی است که به وی می گویند معنی "نرمش قهرمانانه" رهبر را درست نفهمیده است.

سهراب مبشری: بر اساس آنچه در مورد وجود اراده ها، منافع و باورهای متضاد در درون حکومت گفته شد، منطقی است که گرایشهای حامل این اراده ها برای عقب راندن رقیب به وسایل مختلف متوسل شوند که بسیج افکار عمومی نیز بخشی از آن است. قطعا اکثریتی در جامعه ایران از تنش زدایی در سیاست خارجی حمایت می کند و نتیجه نظرسنجی دولت – اگر انجام و نتایج آن اعلام شود – از پیش معلوم است. افزودم اگر انجام و نتایج آن اعلام شود، چرا که برای جناح های اصلاح طلب و میانه رو در جمهوری اسلامی توسل به افکار عمومی در مقابله با بنیادگرایان و افراطی ها همواره با احتیاط همراه بوده است و اصلاح طلبان و میانه روها در این زمینه همواره دست به عصا راه رفته اند. ممکن است سخنان روحانی واکنشی به پرتاب کفش به سوی او از سوی مخالفان و تهدیدی خطاب به رقبای افراطی باشد که هرگز عملی نشود. البته من با تعبیر «کشیدن افسار» که علی به آن اشاره کرد موافق نیستم و گمان نمی کنم روحانی در موقعیتی باشد که بخواهد «افسار» فرمانده سپاه را بکشد.

ف. تابان: اگر روحانی واقعا این کار را بکند نتیجه ی خوبی حتما خواهد گرفت. جامعه ی ایران امروز تحت نفوذ شدید تفکرات لیبرالیستی متعلق به لایه های متوسط و بالایی جامعه است. در این تفکرات، آمریکا «کلید» است. همین استقبالی که در شبکه های اجتماعی از موضوع می شود – شبکه هایی که اساسا در اختیار همین لایه های جامعه است – نشان دهنده ی این است که فکر غالب این است که رابطه با آمریکا حلال اگر نه همه ی مشکلات، بلکه بخش بزرگی از مشکلات است. البته منظور مشکلات این اقشار و طبقات است. برای حکومت هم در شرایطی بد نیست به این گرایش دامن بزند و بی کفایتی ها و فساد و سیاست های ارتجاعی خود را پرده پوشی کند و همه ی مشکلات را گردن تحریم و عدم رابطه بیاندازد. بعید نیست گاه آن ها به چنین نظرسنجی هایی هم دست بزنند تا موقعیت خود را هم در برابر افراطیون داخلی و هم در برابر طرف های خارجی تقویت کنند. هر چه چنین سنتی در جمهوری اسلامی وجود ندارد.


اخبار روز: سیاست دولت اوباما برای توافق با ایران در داخل آمریکا پیش خواهد رفت یا مخالفان اوباما در کنگره خواهند توانست این سیاست را به شکست بکشانند؟

علی مختاری: رویدادهای روزهای اخیر در آمریکا نشان می دهد که مخالفان اوباما برای حفظ منافع اقتصادی اسپونزرهای خود حاضرند دولت را به تعطیلی بکشانند و قانون بیمه های درمانی را که متوجه زندگی پنجاه میلیون شهروند این کشور است برای به زانو درآوردن اوباما به گروگان بگیرند. برای مخالفان اوباما یک چیز مهم است. پول. ازهرکجا بوی پول بیاید سیاست دولت را به آن سمت هدایت می کنند. گفتگوی دولت اوباما با جمهوری اسلامی اگر سرانجامش حضور شرکت های نفتی شورون، هالیبرتن، پیچیدن نسخه بانک جهانی پول، بازشدن دروازه های ایران به روی کنسرن های آمریکایی باشد و جمهوری اسلامی متعهد شود که منافع آنان را در کشورهای منطقه تهدید نمی کند، رفتار دیگری پیش خواهند گرفت. اما آنان بعد از تجربه سه دهه، به همین سادگی به وعده های جمهوری اسلامی تن نمی دهند تا تحریم ها برداشته شود. آنان طی چند سال اخیر برای این هدف جمهوری اسلامی را تحریم نکرده اند که تالبوت فرانسوی و شل برای بستن قراردادهای میلیاردی به ایران برگردند، بریتانیا سفارت خود را بازگشایی کند و شرکت های آمریکایی پشت دربمانند. اگر در آمریکا در درون سنا و کنگره مخالفتی با عادی شدن مناسبات هست، هدف آن چیزی نیست جز تضمین دسترسی به منابع سودآور در ایران.

سهراب مبشری: دولت آمریکا برای اعمال تحریمهای فلج کننده علیه جمهوری اسلامی، متحمل هزینه سنگینی نشده است. نه بهای نفت بالا رفته است و نه هیچ یک از تهدیدهای جمهوری اسلامی علیه آمریکا و متحدانش در منطقه عملی شده است. بنا بر این، همان گونه که ف. تابان گفت، قابل انتظار است که ایالات متحده علیرغم لحن آشتی جویانه، در مذاکرات مواضع سرسختانه ای اتخاذ کند. شکست گفتگوها بسیار بیش از آنکه بر واشینگتن گران آید، به فرصتها برای جمهوری اسلامی لطمه خواهد زد. شرایط دو طرف در این مذاکرات، برابر نیست. یک طرف در صورت شکست معامله، چیز زیادی از دست نخواهد داد و طرف دیگر تقریبا همه چیز را تز دست خواهد داد. ممکن است این موقعیت نابرابر، سیاستمداران در دولت و کنگره آمریکا را وسوسه کند که از مواضع حداکثری در قبال جمهوری اسلامی کوتاه نیایند. در این صورت، چنین عدم انعطافی می تواند مذاکرات را به شکست بکشاند، چرا که مسلم است جمهوری اسلامی در ازای «هیچ» حاضر به دست کشیدن از مهمترین پروژه دو دهه اخیر خود نخواهد شد، به ویژه آنکه در ذهن برخی مقامات ایران تصور یک نقطه بی بازگشت وجود دارد که در صورت عبور جمهوری اسلامی از آن، آمریکا به حکومت ایران روی خوشتری نشان خواهد داد. در صورت ناچیز بودن امتیازاتی که آمریکا در این دور از مذاکرات حاضر به دادن آن است، طرفداران پیشروی به سوی نقطه بی بازگشت اتمی در حکومت ایران، بار دیگر دست بالا را خواهند گرفت.

ف. تابان: خوب، این موضوع بیشتر یک پیش بینی است. با تحلیلی که سهراب در این مورد ارائه داده هم موافقم. اما این که سرانجام این سیاست در آمریکا چه بشود، به نظر من تا حدود زیادی بستگی به سیاست های طرف ایرانی دارد. طبعا تندروها در آمریکا هم نمی خواهند تا ابد با ایران دشمنی کنند. آن ها امتیازهای بزرگ می خواهند. این امتیازهای بزرگ اگر حاصل شود مشکلات حل خواهد شد. در این جا می خواهم دوباره از فرصت استفاده کنم و یک هشدار را تکرار کنم. همه ی جناح های حکومت آمریکا، حالا که گلوی حکومت را به چنگ آورده اند، در خاک مالی کردن آن هیچ تردیدی نخواهند داشت. موضوع فقط برنامه ی هسته ای نیست، در همه ی زمینه های دیگر حکومت ایران باید سپر بیاندازد. این مناسبات شاید زمانی به جایی برسد که کشور ما را صرف نظر از حکومت آن در موقعیت کاملا دشواری قرار دهد.


اخبار روز: کدام نیروهای اجتماعی در ایران بیشترین بهره را از بهبود احتمالی مناسبات با غرب خواهند برد؟ برآیند تأثیرات نزدیکی تهران و واشنگتن برای آزادیخواهان و زحمتکشان ایران، مثبت است یا منفی؟ آغاز گفتگو میان جمهوری اسلامی و آمریکا و لغو بخشی از تحریم ها چه تاثیری بر معیشت مردم و اقتصاد کشور خواهد داشت؟

علی مختاری: تا به حال در مناسبات جمهوری اسلامی با آمریکا تضادهای طرفین تعیین کننده روابط دو کشور بودند. از چنین رابطه ای در آمریکا و ایران نیروهایی پشتیبانی می کنند که منبع کسب قدرت سیاسی و مالی آنان دوام تنش بین تهران و واشنگتن است. سایر نیروها و اقشار جامعه نفعی در وجود تنش ندارند. اما تغییر مناسبات مبتنی بر تضاد به روابطی بر پایه اشتراک منافع دو کشور الزاما به معنی آن نیست که سرمایه داران، کارگران و اقشار میانی جامعه به یکسان از آن بهره مند می شوند. درحالی که با عادی شدن مناسبات غرب با ایران وابستگان به حکومت، صاحبان سرمایه و اقشار میانی به راحتی خود را با شرایط جدید تطبیق می دهند و در آن لایه نازکی که ثروت و قدرت را به دست گرفته اند، جابجایی اندکی صورت می گیرد، بهره مندی اقشار زحمتکش و کارگران از پیامد عادی شدن مناسبات در گرو سیاست اقتصادی دولت است. در دولتی که نئولیبرالیسم ستوده می شود و اداره وزارت کار و اجرای قانون کار را به کسی سپرده اند که سرکوب خاموش صدای اعتراض کارگران در راهروهای اداره کار حرفه اصلی او است، مزد کمتر کار بیشتر، اصلاح قانون کار به نفع سرمایه داران سهم مزدبگیران و زحمتکشان خواهد بود.
همین حالا تحریم اسم رمز همه گرفتاری های مردم است. بیکاری، گرانی، تورم، کیفیت نازل اجناس، کمبود دارو، رکود واحدهای تولیدی و فقدان مواد اولیه همه به تحریم نسبت داده می شود. حذف این واژه از زندگی روزمره مردم تازه امکان آن را می دهد که شهروندان ایران متوجه شوند رزیم تا چه اندازه در مورد تاثیر تحریم ها آگاهانه غلو کرده تا نقش مخرب سیاست های اقتصادی جمهوری اسلامی و فساد مالی وابستگان حکومت کم رنگ دیده شود.

سهراب مبشری: برندگان اصلی بهبود روابط با غرب را باید هم درون و پیرامون حکومت و هم بین اقشار میانه به بالای جامعه جستجو کرد. در حکومت، بسیارند کسانی که از گسترش مناسبات با غرب سود خواهند برد، هم سود اقتصادی و هم بهره سیاسی از طریق تحکیم موقعیتشان در دستگاه قدرت و کنار زدن رقبای افراطی. مجموعه اصلاح طلبان به اضافه بخشی از محافظه کاران و نیروی بینابینی جدید شکل گرفته حول دولت روحانی، از سود مناسبات با غرب بهره مند خواهند شد. در مورد بسیاری از مدیران صنایع دولتی و وابستگان به الیگارشی حاکم نیز چنین است. با اینکه این نیرو در هشت سال اخیر توسط فرماندهان سپاه تا حدی به عقب رانده شد، اما کماکان با اتکا به شانزده سال بهره وری از حمایت دولتهای رفسنجانی و خاتمی از مواضع قدرتمندی برخوردار است. متحد این نیرو و از دیگر برندگان بهبود احتمالی رابطه با غرب، تقریبا کل سرمایه داری خصوصی ایران است که مواضع آن علیرغم پایین دست بودن در اقتصاد ایران، به دلایل گوناگون پژواکی فراتر از موقعیت اقتصادی این نیرو دارد. اینان از تحریمها علیه ایران آسیب دیده اند و خواهان بازگشت به دوره پیش از این تحریمهایند. در وهله بعدی، بخشهایی از اقشار میانی گسترده جامعه ایران نیز از پالسهای رونق بخشی که مناسبات با غرب به اقتصاد ایران خواهد داد، بهره ور خواهند شد. اما اقشار میانی ایران و نیروهای سیاسی مدافع آنان از اصلاح طلبان گرفته تا برخی از نیروهای لیبرال اپوزیسیون، به مناسبات با غرب بیش از حد بها می دهند. همان گونه که ف.تابان اشاره کرد، آنها که عادت کرده اند از سوی همه «مردم» هم سخن بگویند چنین وانمود می کنند که روابط با غرب، «شاه کلید» همه معضلات جامعه است (انتخاب این نماد از سوی کمپین روحانی تصادفی نبود) و اینکه گویا از گشوده شدن این قفل، همه جامعه و از جمله بخشهای تحتانی آن، سود بسیار خواهند برد. در این تبلیغات، غلو بسیار شده است. این تبلیغات با یادآوری دوران «طلایی» به اصطلاح سازندگی و اصلاحات همراه است. گویی همه فراموش کرده اند که آن دوره ها هم چندان طلایی نبود. به ویژه برای زحمتکشان ایران، دوره های ریاست جمهوری رفسنجانی و خاتمی برابر بود با سیاستهای به اصطلاح تعدیل اقتصادی، خلع سلاح فزاینده کارگران و زحمتکشان در برابر اخراجها و بیگاری کشیدنها، برداشتن موانع قانونی بیکار کردن مزدبگیران و افزایش فاصله طبقاتی. به این فرض محال هم که بهبود مناسبات با غرب، به معنای بازگشت به هشت سال پیش باشد، چنین روندی مطلوب زحمتکشان و بخش بزرگی از اقشار میانی نخواهد بود. مناسبات اقتصادی با غرب، به تنهایی حتی کلید رونق سرمایه دارانه در ایران هم نیست. آنچه از مناسبات اقتصادی خارجی مهمتر است، به عقب راندن الیگارشی حاکم است که بر آمیزش اقتدار دولتی و سرمایه داری خصوصی انحصاری متکی است. این امر هم جز با غلبه بر سرکوب و خفقان داخلی و تحولی در جهت دمکراتیزه کردن فضای ایران میسر نیست. در شرایط مشخص ایران، غلبه بر بحران سیاسی و اقتصادی به هم گره خورده است و گشایش در یکی، لازمه گشایش در دیگری است.

ف. تابان: در کوتاه مدت همه ی بخش های جامعه - به غیر از سرمایه داری رانت خوار آن - از نظر اقتصادی از این رابطه سود خواهند برد. برداشتن تحریم ها موقتا فشار را از روی اقتصاد ایران بر می دارد و این به نفع همه است. می توان سفره ای را تصور کرد که باز می شود، اما مثل همه ی موارد دیگر در این سفره هم لقمه ها برابر برداشته نخواهد شد. کسانی که دارای سرمایه و امکانات هستند و «آزادی حرکت سرمایه» می خواهند قطعا سودهای زیادی خواهند برد. جناح هایی در حکومت هستند که گشایش رابطه با آمریکا آن ها را کاملا پروار خواهد کرد. اما وقتی این موج پشت سر گذاشته شود، معلوم نیست که وضعیت به چه صورت بشود و «شاه کلید» گشایشی در وضعیت اقشار پایینی جامعه به وجود بیاورد. این موضوع بیشتر به ماهیت حکومت بستگی دارد. این حکومت با یک چشم انداز «نئولیبرالی» به قدرت رسیده است و بهبود مناسبات با آمریکا این خصلت را در آن تقویت خواهد کرد. این سیاست نانی در سفره ی مردم ایران نخواهد گذاشت. خوب است یک نگاهی به دور و بر خودمان بکنیم. کشورهایی که مناسبات بسیار خوبی با آمریکا داشتند، مثل مصر و تونس. گسترش رابطه با آمریکا در حالی که یک حکومت با گرایش نئولیبرالی در ایران بر سر کار است، به بهبود وضعیت کارگران و زحمتکشان ایرانی منجر نخواهد شد. مشکل اساسی جامعه ی ایران «ضدامریکایی» بودن حکومت آن نبوده و حالا هم نیست. مشکل اصلی جامعه ی ایران حضور ولایت فقیه و یک حکومت مستبدانه و غارتگر است که مافیای نظامی و نفتی را بر کشور مسلط کرده و نان سفره مردم را خرج پروار کردن حکومت خود و امثال خود در ایران و منطقه کرده است. بدون تحول در این مناسبات و برقراری یک نظام دموکراتیک و عادلانه از جمله در حوزه ی اقتصادی بهبود رابطه با آمریکا مسکنی خواهد بود که شاید کمی دیرتر و یا زودتر ما را در وضعیتی مثل مصر و تونس قرار خواهد داد.

اخبار روز: آیا این به معنای اتخاذ یک موضع مخالف در مورد مصالحه با غرب است؟ به این موارد می توان این را هم اضافه کرد که بهبود مناسبات ایران با غرب می تواند از امکانات بسیج افکار عمومی غرب در دفاع از حقوق بشر در ایران کم کند. نیروهای دمکرات و چپ در قبال تحولات جدید چه مواضعی باید اتخاذ کنند؟

علی مختاری: دفاع از آزادی، عدالت، صلح و جهانی آری از سلاح های هسته ای و کشتارجمعی ارزش هایی هستند که چپ پیوسته برای آن مبارزه کرده است. با انجام گفتگو میان جمهوری اسلامی و آمریکا و تحول در مناسبات طرفین، نگاه دولت های دوکشور به این ارزش ها تفاوت نکرده است. حل و فصل اختلافات از طریق گفتگو و عدم توسل به جنگ برای پیشبرد سیاست، خواست نیروی چپ است. اما گفتگوی موردنظر چپ به معنی قربانی کردن منافع مردم و تسلیم شدن در برابر سلطه جویی آمریکا نیست. چپ باید از لغو تحریم هایی که فشار کمرشکن آن روی دوش مردم زحمتکش ایران است استقبال کند ولی پیگیر اعمال تحریم های دیپلماتیک و سیاسی جمهوری اسلامی به خاطر نقض حقوق بشر باشد.
واقعیت این است که دولت های غربی به موضوع حقوق بشر برخورد ابزاری دارند و زمانی به رعایت آن و ضرورت اعمال فشار بر حکومت های دیکتاتور توجه می کنند که از طرف افکار عمومی و رای دهندگان تحت فشار قرار گیرند. تجربه کشتار خونین ده ها تن از اعضای سازمان مجاهدین خلق در قرارگاه اشرف و فراموشی سریع آن نشان می دهد که اگر منافع آمریکا و غرب تامین شود، به راحتی از کنار چنین جنایت هایی می گذرد.

سهراب مبشری: برپایه آنچه در مورد تأثیر گشایش در مناسبات با غرب بر نیروهای اجتماعی گفته شد، نیروهای چپ که قطبنمای آنها باید همواره خواستهای بخشهای زحمتکش جامعه باشد، و همراه با آنان نیروهای دمکرات دیگر، که باید منافع واقعی و نه خیالی اقشار میانی را مدنظر قرار دهند، باید ارزیابی واقع بینانه ای از حداکثر نتایجی داشته باشند که در بهترین حالت از تنش زدایی در روابط با غرب حاصل خواهد شد. از آنجا که از مناسبات خارجی تنش آلود، همه جامعه و از جمله زحمتکشان و اقشار میانی آسیب می بینند، کاستن از تنشها در سیاست خارجی باید مورد استقبال ما قرار گیرد. اما اولا باید از خوش بینی افراطی در مورد چنین چشم اندازی احتراز کنیم تا اگر این چشم انداز محقق نشد، یأس و سرخوردگی جای آن را نگیرد. ثانیا باید به مردم بگوییم مناسبات حسنه با غرب، ایران را بهشت نخواهد کرد. جهان پر است از کشورهایی که مناسبات خوب با غرب دارند و در فلاکت به سر می برند. تأکید اصلی ما باید بر تغییر جهت سیاستهای داخلی باشد. بهبود وضعیت معاش مردم نسبت مستقیم با عقب راندن الیگارشی در هم تنیده دولتی – خصوصی انحصارگرا در اقتصاد ایران دارد. ما همچنین باید از تسلیم شدن به منطق لیبرالی «دولت کوچک» با وسواس پرهیز کنیم. فعالیت اقتصادی دولت اگر شفاف و تحت کنترل عرصه عمومی جامع باشد، نه تنها مذموم نیست که ضروری است. توجه به این نکات از این رو اهمیت دارد که روند بهبود مناسبات با غرب اگر پیش رود، می تواند به افزایش فشارها برای پیشبرد خصوصی سازی اقتصاد ایران و طرحهای نئولیبرال همراه شود.
قابل تصور است که در مرحله ای از بهبود مناسبات جمهوری اسلامی و غرب، از امکانات آزادیخواهان ایرانی برای بازتاب دادن یه مبارزه برای حقوق بشر در ایران بکاهد. علی مختاری به مورد کشتار اخیر مجاهدین در اشرف اشاره کرد. به یاد داریم که بلافاصله پس از پذیرش قطعنامه پانصد و نود و هشت از سوی حکومت ایران در سال شصت و هفت، هزاران زندانی سیاسی ایران قتل عام شدند بدون اینکه این فاجعه در رسانه های غربی بازتاب چندانی بیابد. همچنین به یاد داریم که در دهه هزار و سیصد و هفتاد، به اصطلاح دیالوگ انتقادی اروپا با تهران همزمان با اوج فعالیتهای تروریستی رژیم در خود اروپا بود. به یاد داریم که چگونه قاتلان بختیار و قاسملو از مجازات در اروپا گریختند. در مقابل، تنش در مناسبات غرب با جمهوری اسلامی طی سالهای اخیر، برخی امکانات رسانه ای را در اختیار منتقدان نقض حقوق بشر در ایران قرار داده است. ممکن است در آینده از این امکانات کاسته شود. اما این را هم باید در نظر داشت که جهان دهه دوم قرن بیست و یکم، با جهان بیست سال پیش، تفاوتهایی دارد. در فاصله این بیست سال، اینترنت به رسانه اصلی در جهان تبدیل شده است. این رسانه، یک رسانه جهانی است که کنترل آن حتی با وجود فیلترینگ و کاستن از سرعت دسترسی، ساده نیست. حجم اطلاعاتی که از سد فیلترینگ می گذرد، هنوز بسیار بیش از اطلاعاتی است که بیست سال پیش به جامعه می رسید. در خود غرب نیز رسانه های سنتی مانند روزنامه ها و رادیوها و تلویزیونها تا حد زیادی از اینترنت تغذیه می شوند. بنا بر این، می توان کاسته شدن احتمالی از امکانات رسانه ای در غرب به علت بهبود روابط با جمهوری اسلامی را تا حدی با استفاده از اینترنت جبران کرد.

ف. تابان: نکات خوبی در بحث های رفقا مطرح شد. نیروهای چپ و دموکرات قطعا نباید خواهان مناسبات پرتنشی باشند که سایه ی جنگ را بر سر مردمان این کشور و یا هر کشور دیگری می گستراند و آن ها را از نظر اقتصادی تحت فشار می گذارد. اما من می خواهم یک پرسش کلیدی را مطرح کنم. آیا ما خواهان «عادی سازی» مناسبات جمهوری اسلامی با «جامعه ی بین المللی» هستیم؟ اگر قرار است این «عادی سازی» به معنای بی توجهی به خواست ها و مشکلات اصلی مردم ایران باشد، ما باید با آن مخالف باشیم. به عبارت دیگر ما باید خواهان ادامه ی فشارهای سیاسی و حقوقی و دیپلماتیک بر حکومت ایران بمانیم. مصالحه برای رفع تحریم ها و فشارهای اقتصادی خوب است، اما این مصالحه نباید به معنای چشم بستن بر خواست های سیاسی و دموکراتیک مردم ایران باشد. اپوزیسیون ایران تجربه ی تلخی در این مورد دارد. سهراب به مواردی اشاره کرد. «عادی سازی مناسبات» در شرایط فقدان یک آلترناتیو سیاسی مخالف و متحد می تواند به آن جا منجر شود که حکومت اسلامی ایران با امتیاز دادن در خارج دست خود را برای سرکوب داخلی بازتر کند. این ها مواردی است که نیروی دموکرات و چپ جامعه ی ایران باید با دقت و حساسیت آن ها را دنبال کند.


اخبار روز: آیا تحول در مناسبات آمریکا با جمهوری اسلامی، مشی نیروهای سیاسی ایران را متاثر خواهد کرد؟ تنش زدایی احتمالی در مناسبات جمهوری اسلامی و غرب چه تأثیری بر نیروهای اپوزیسیون ایران خواهد گذاشت؟

علی مختاری: به نظر من تحول در مناسبات جمهوری اسلامی با غرب، قطعا در وضع اپوزسیون و مشی بخشی از آن تاثیر خواهد گذاشت. تا کنون به دلیل اختلافات و بحران در روابط خارجی نقش عنصر بین المللی در بروز تحولات در داخل کشور رو به افزایش بود. بدیهی است که با فروکش کردن بحران و آغاز عادی شدن مناسبات از تاثیر این عنصر کاسته شود. تاثیر این عنصر همیشه یکسان نبود و با اوج و فرود مناسبات جمهوری اسلامی با غرب در نوسان بود. هرگاه خطر تهدید جنگ شدت می گرفت، از یک طرف بازار نیروهایی که خواهان براندازی حکومت با هر وسیله ای هستند گرم می شد و از سوی دیگر نیروهایی که کوچکترین نقد سیاست های حکومت را برنمی تابند با علم کردن خطر جنگ می کوشیدند صدای نیروی سوم- نیروی جمهوری دمکرات و سکولار را که نه دخالت از خارج می خواهد و نه اصلاحات فرمایشی خاموش کنند. با عادی شدن مناسبات بازار هر دو نیرو رونق سابق را نخواهد داشت. بیش از همه زیر پای آن نیرویی خالی خواهد شد که اساس مشی سیاسی خود را بر این فرضیه بنا کرده که حکومت ها در قرن اخیر همه ابزار سرکوب را دارند و مخالفان بدون جلب کمک دولت های خارجی نمی توانند تحولی در این موازنه نابرابر ایجاد کنند.
با وجود این که هنوز چشم انداز گفتگوها ناروشن است، سازمان مجاهدین خلق ایران چنان از این روند متاثر شده که امنیت جانی اعضای آن نیز به خطر افتاده است. اما به نظر من نادرست است اگر فکر کنیم با عادی شدن مناسبات، این و یا آن نیروی سیاسی حذف می شود و یا آن که از این پس نیروهای آزادیخواه وچپ میدان دار صحنه می شوند. آزادیخواهان و نیروی چپ اگر نتوانند گفتمان آزادی و عدالت را در جامعه به گفتمان غالب تبدیل کنند، راه برای بازگشت پوپولیست هایی از جنس احمدی نژاد باز خواهد ماند.

سهراب مبشری: آن دسته از نیروهای مخالف و منتقد حکومت که در سالهای اخیر، امید بسیاری به حمایت های دولتهای غربی بسته اند، بدون تردید باید در شرایط جدید در مشی خود تجدید نظر کنند. بر خلاف تصور رایج، مجاهدین و سلطنت طلبان استفاده کنندگان اصلی از رانت رسانه ای غربی نبوده اند. نگاهی به رسانه هایی مانند شبکه های تلویزیونی بی بی سی و صدای آمریکا به عنوان پربیننده ترین رسانه های فارسی زبان خارج از ایران نشان می دهد که اصلاح طلبان کنده شده یا کماکان متصل به جمهوری اسلامی، بهره وران اصلی از امکاناتی بوده اند که غرب برای اعمال فشار بر جمهوری اسلامی به منتقدان حکومت ایران داده است. بر این امکانات رسانه ای، باید بورس های تحصیلی، فرصتهای مطالعاتی و برنامه های دیگری را نیز افزود که منابع مالی آنها دولتها یا نهادهای وابسته به محافل قدرت سیاسی و اقتصادی در غرب اند. ما کمتر فعال سیاسی اصلاح طلب یا اصلاح طلب سابق را می شناسیم که مثلا برای امرار معاش محتاج حقوق بخور و نمیر پناهندگی باشد، امری که در مورد اکثریت پناهندگان سیاسی ایرانی دهه هزار و سیصد و شصت در غرب صدق می کرد. سالها طول کشید تا آن نسل پناهندگان توانستند تنها و تنها با تلاش خود، علاوه بر رفع احتیاجات شخصی، فرصت و امکاناتی هم برای ایجاد رسانه و بازتاب دادن به خواستها و مواضع سیاسی خود ایجاد کنند. اما بسیاری از پناهندگان سیاسی برخاسته از جریان اصلاح طلبی در ایران، به غرب که رسیده اند از انواع و اقسام امکانات مالی و رسانه ای و سیاسی بهره مند شده اند (البته در شرایطی که به ویژه پس از جنبش سبز، اکثریت پناهندگان ایرانی بار دیگر متعلق به کسانی شده است که در اردوگاه های پناهندگی سخت ترین شرایط را می گذرانند و متأسفانه چندان همبستگی نیز از آنهایی که بیش از دیگران از حمایتهای غرب بهره برده اند ندیده اند). ممکن است دولتهای غربی در شرایط بهبود مناسبات با ایران، در برخی حمایتها از منتقدان ایرانی جمهوری اسلامی تجدید نظر کنند. این هم ممکن است که برخی از این منتقدان در صورت گرفتن تضمینهای کافی از رژیم در ایران، به داخل کشور باز گردند. شاید بخشی از سلطنت طلبان هم از رویکرد جدید غرب سرخورده شوند و از فعالیت خود بکاهند. اما بر خلاف علی، گمان نمی کنم روند جدید تأثیر زیادی بر سازمان مجاهدین داشته باشد. این سازمان علیرغم خارج شدن از لیست تروریستی اروپا و آمریکا، حمایت چندانی از سوی دولتهای غربی ندیده است. مجاهدین بیشتر به آن دسته از محافل سیاسی به ویژه در آمریکا روی آورده اند که در شرایط جدید نیز از مخالفان سرسخت حکومت ایران باقی خواهند ماند. در مجموع، تأثیر تنش زدایی در مناسبات جمهوری اسلامی با غرب بر اپوزیسیون خارج از کشور محدود خواهد بود. آن چه بیشتر ممکن است کل اپوزیسیون در داخل و خارج را تحت تأثیر قرار دهد، تغییراتی در سیاست داخلی حکومت است اگر بتواند به اصلاح طلبی در چارچوب نظام جمهوری اسلامی رونق مجددی دهد. خطاست اگر ما مدافعان گذر از جمهوری اسلامی به یک نظام دمکراتیک، از چنین روند و چنین رونق مجددی ناخرسند شویم. هر چند ممکن است چنین روند احتمالی (و نه قطعی) مواضع ما را در قیاس و رقابت با اصلاح طلبی فعلا تقویت نکند، اما ارزش هر روزنه ای در سیاست داخلی ایران، بر آسیبهای قابل تصور توهمات اصلاح طلبانه خواهد چربید.

ف. تابان: یکی از مهم ترین بحث ها در اینجا، که به وضعیـت اپوزیسیون بر می گردد همین بحث است که به نظر من جا دارد به دقت دنبال شود. برای ما این نتایج مهمی در بر دارد. من فکر می کنم اگر مناسبات جمهوری اسلامی و آمریکا عادی شود، در اپوزیسیون تحولات مهمی اتفاق خواهد افتاد. خیلی از نیروهایی که در شکاف های این تضاد جا گرفته اند، از مکان های خود بیرون رانده خواهند شد و اپوزیسیون پاکسازی و سالم سازی خواهد شد. در یک طرف اپوزیسیونی که به دخالت خارجی و جنگ وابسته است به میزان زیادی ضعیف و خنثی خواهد شد و در طرف دیگر به تدریج به حضور اصلاح طلبان در اپوزیسیون – که از ابتدا هم یک حضور تقلبی بوده است – پایان داده خواهد شد. اگر هم پایان داده نشود حضور اپوزیسیونی اصلاح طلبان بسیار ضعیف خواهد شد. سهراب و علی به نمونه هایی اشاره کردند، دولت های آمریکا و اروپایی و تلویزیون های فارسی پرمخاطب آن ها بسیار کمک کرده اند تا اصلاح طلبان بر فضای اپوزیسیون ایران مسلط شوند. عادی شدن مناسبات ایران و آمریکا این وضع را تا حدودی دگرگون می کند. به نظر می رسد اصلاح طلبان به جای واقعی خود باز می گردند و می شوند بخش اصلاح طلب – حالا با هر معنای محدودی که برای ان در نظر بگیریم – حکومت و فضای مبارزه برای اپوزیسیون واقعی بازتر می شود.
در جریان این تحولات مهم تر از همه این است که مبارزه علیه ولایت فقیه و حکومت استبدادی از یک اتهام بزرگ و آلوده کننده پاک خواهد شد. ما با حکومت جمهوری اسلامی مخالف نبوده ایم چون این حکومت با آمریکا مخالف بوده است. ما با این حکومت مخالف بوده ایم چون یک حکومت استبدادی، سرکوبگر، متکی بر انواع تبعیض و فساد بوده است که سیاست هایش کل کشور ما را به عقب برده و زندگی و معیشت کارگران و زحمتکشان را نابود کرده و از کشتار مخالفین پشته ها ساخته است. بنابر این مخالفت ما با جمهوری اسلامی باقی خواهد ماند و مبارزه ی ما برای استقرار دموکراسی و عدالت در کشور نیز ادامه خواهد یآفت. امروز این مبارزه تحت اتهامات بسیار ناعادلانه اما تاثیر گذاری است. اصلاح طلبان و هواداران آن ها در صفوف اپوزیسیون مدعی هستند هر کس می خواهد با جمهوری اسلامی مبارزه کند در صدد «سوریه» ای کردن ایران و طرفدار جنگ و حمله ی نظامی است. این استدلالات هر چند ناصحیح است، اما تاثیرات مخربی بر روی مردم دارد. اگر این بختک سنگین از سر راه اپوزیسیون دموکرات و تحول طلب ایران برداشته شود، ما امکانات بیشتری برای طرح نظرات خود و بسیج و سازماندهی یک مبارزه ی واقعی خواهیم داشت.
در آن صورت، دیگر نه جمهوری اسلامی و نه رفرمیست های محافظه کار کمتر امکان دارند مردم را از ترس جنگ و تحریم و گرسنگی مجبور به بازی در میدان های مطلوب خود بکنند. مردم خواهند توانست بی ترس از سوریه ای شدن و خطر جنگ با افق بازتری به آینده ی خود بنگرند. نیرو و انرژی بیشتری آزاد خواهد شد. اپوزیسیون تحول خواه می تواند بهتر حرف خود را به گوش مردم برساند. برای ما بهبود رابطه ی حکومت با آمریکا، تازه آغاز یک مبارزه ی جدی تر علیه ولایت فقیه و استبداد حاکم در ایران به منظور استقرار یک حکومت دموکراتیک و با سمت گیری عدالت خواهانه در ایران خواهد بود.