تردید*


مجید نفیسی


• آه ای دریا
با این همه بزرگی
به دل کوچک من
راه نمی یابی ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱۶ مهر ۱٣۹۲ -  ٨ اکتبر ۲۰۱٣



 آه ای دریا
با این همه بزرگی
به دل کوچک من
راه نمی یابی
آیا بی قراری من
از توفان درون تو عمیق تر است؟
آیا زاری من
از شن-مویه های تو سخت تر است؟
آیا خشم من
از کف دهان تو شورتر است؟

در آن سو، دلداری دارم
که بر شن-ماسه های تردید
نشسته است
با دستی سر مرا
به سوی لب های شیرین خود می کشاند
و با دستی سینه ی مرا
به عقب می راند
از چشم هایش
آفتاب و تگرگ همزمان می بارد
و بهار و پائیز را
هر دو در زبان دارد
چون لبخند می زند
از دهانش شکوفه های نرگس
فرو می ریزد
و چون دور می شود
بر برگ های پائیزی قدم می گذارد.

آه ای دریا
بگذار خود را
درون تو افکنم
شاید غم بزرگ من
در آب های سبز تو
فرو نشیند
و دل من
با تپش دل تو
هم آوا شود
باشد که در آن سوی ساحل
دلدار خود را بازیابم
که بر تخته سنگی خارا و استوار
نشسته است
و می گذارد تا انگشتان بی قرار من
با سرپنجه های بازیگوش پایش
بازی کنند.

۱۹ اوت ۱۹۹۵


*- شعر پنجم از مجموعه ی "سرگذشت یک عشق: دوازده شعر پیوسته"