مبانی برنامه چپ در ایران - رسول آذرنوش

نظرات دیگران
  
    از : تقی روزبه

عنوان : چند نکته در نقد
دردرجه اول نتاقض نوشته با خویش است و لاجرم منظق تناقض آمیزحاکم برآن که برطبق آن هر بخشی نافی بخش دیگرمی گردد. ازسوسیالیسم و یا اکوسوسیالیسم صحبت می شود، اما درهمان حال از پارلمان نمایندگی هم سخن گفته می شود. بدون دموکراسی سوسیالیستی چگونه می توان از مبارزه واقعی علیه نظام سرمایه داری سخن گفت؟ ازکوزه دموکراسی پارلمانی همان تراود که در اوست و همان تراود که تاکنون تراویده است و جابجاشدن گردانندگان و سکانداران هم تغییری درکارکرداصلی آن سیستم بوجود نمی آورد. درنوشته هیچ نشانی از بحران دموکراسی حاکم برسرمایه داری و دلایل آن دیده نمی شود. اما آن دمکراسی که تضمین کننده مشارکت کارگران درساختن سوسیالیسم است بدون تعمیق کیفی دموکراسی و گذر آن به دموکراسی مستقیم و مشارکتی که نویسنده عنایتی به آن ندارد ممکن نیست. باندازه ای که ما این دموکراسی واقعی را داشته باشیم قادربه گذاربه سوسیالیسم هستیم. ساختن جهان دیگر و سوسیالیسم بدون مشارکت آگاهانه کارگران و زحتمکشان و بدست آنان ناممکن است ( البته حضور آنها نه درنقش سیاهی لشکر بلکه به مثابه سوژه ها و آفریندگان جهان نو و سیاست از نوع دیگر). هیچ حلقه واسطی هم قادرنیست که جایگزین این دموکراسی و مردم سوژگی شود. دوران حزب سوژگی و رهبرسوژگی و امثال آن جای خود را به فرایندمردم سوژگی داده است و تحقق این پارادایم- دموکراسی مستقیم و مشارکتی آن چیزی است که چپ جدید – اگربخواهد که پارادایم زمانه خود را زیست کند و پیشرو تحولات باشد و و نه درپس آن - بسهم خود مشارکت درآن و بارورساختن چنین فرایندی است
نوشته ضمن انتقاد به محدودیت دمکراسی نظام سرمایه داری و لیبرالیسم هم اکنون موجود، اما خود درهمان چارچوب یعنی دموکراسی پارلمان وحق نمایندگی درجامی زند و هیچ راه برون رفتی ندارد. و حال آن که محدودیت دمکراسی اساسا در نفس نظام نمایندگی- قدرت تفویض شده و بیگانگی آن- است و نه بازهم چند توصیه اخلاقی و توخالی درچند و چون آن. امروزبحران دموکراسی که نظام سرمایه داری دچارش شده است درکناربحران اقتصادی مهمترین بحرانی است که بدون پاسخ بسنده و رادیکال باین بحران چپ قادرنیست که هیچ حرف تازه ای بزند. پاسخ این بحران فراتررفتن از بحران نمایندگی به دمکراسی مستقیم و مشارکتی است درتمامی سطوج کوچک و بزرگ عرصه های گوناگون جامعه است.
تأکید کلامی و صوری برحق فراخوانی هیج مشکلی را حل نمی کند و تنها نشان دهنده آن است که هیچ نقدی بر دلیل اجرانشدن این حق که همواره درحرف موردتصدیق لااقل چپ ها دربرنامه های خود بوده است و ازهمان زمان بلشویک ها در برنامه چپ ها وجودداشته است، و هیچ گاه هم اجرانشده است ندارد. اگرنقدی وجود داشت معلوم می شد که مسأله برسرتوصیه اخلافی و نصیحت گری نیست، بلکه اجراء هر حقی نیازمندقدرت است وبدون داشتن آن قابل اجرانیست و البته این حق هم پیشاپیش از طریق تفویض حق تصمیم گیری و نظام نمایندگی ازکف رفته است و تنها به بعنوان یک قرارداداجتماعی روی کاغذ مانده است. امروزه حتی در آمریکا نیز آشکارا قانون اساسی نقض می شود چراکه قدرت تفویض شده است که مردم را سوژه خود کرده است و نه برعکس. قدرت وقتی تفویض شود با هزاران اهرم و ابزار خارج ازکنترل می شود و به قدرت بیگانه و سرکوب گرتبدیل می شود، فرقی هم نمی کند که پشت چنین ماشین قدرتی چه کسی، چپ یا راست نشسته باشد. نتیجه همان می شود که شاهدیم و چپ وسوسیال دموکراتها خود به سرکوبگران تازه تبدیل می شوند.
بدون برقراری مناسبات سوسیالیستی بین انسانها رابطه انسان با طیعیت نیزهمان خواهد بودکه سرمایه داری دارد و نوشته بدرستی برفاجعه آن تأکید می کند، اما در چنبره تناقض خود باقی می ماند که می پندارد اکوسوسیالیسم بدون مناسبات سوسیالیستی درمتن جامعه و این هم بدون دموکراسی سوسیالیستی برای اعمال اراده کارگران و شهروندان آگاه برمنافع خود قابل تحقق است. و این که این دو سوسیالیزه کردن مناسبات اجتماعی با اکوسوسیالیسم پیوند تنگاتنگ داشته و لازم ملزوم یکدیگرند.
نئولیبرالیسم خطای سرمایه داری و خوردن میوه ممنوعه توسط عده ای نئوکان نبود. بلکه دراساس محصول تکوین سرمایه داری و نیازهای مرحله خاصی از رشد آن خود یعنی درفاز جهانی شدن و جهانی سازی سرمایه و تبدیل کردن همه چیزبه شی و کالا در مقیاس جهانی است و رفرم ها و اصلاحات ناظربرآن نیز نیز قادرنخواهد بود که ماهیت اصلی آن را دگرگون سازد و یک سرمایه داری کنترل شده و انسانی تحویل جامعه بشری بدهد
۵٨۱۷٣ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : حکومت دوگانه
در ایران حکومت دوگانه، ولایی و جمهوری همزمان بطور موازی حاکم هستند.

۱.تمرکز بر سرنگونی حاکمیت ولایی.

به این طریق که بخش جمهوری را حمایت کنیم و قدرت مطلقه فقیه را به ارگان‌های جمهوری منتقل نمائم.

مسلّم است که این راه نا هموار و پر تناقص راهی‌ است که بسیارری از نیروهای مذهبی‌ توانایی همرایی را دارند و تقریباً این جهت گیری را میتوان در جامعه دید.

۲.تمرکز بر بر اندازی هر دو , و ایجاد جمهوری" فدرال"

این هم امکان پذیر است ولی‌ شرط آن یک حزب فراگیر و انقلابی است.

آیا این چنین حزب یا جبهه‌ یی در کار است ؟

من فگر می‌کنم شرایط آن موجود است .

۳. از حالت ۱ به حالت ۲ برسیم

این شاید آن باشد که آینده را رقم بزند.
۵٨۱۶۵ - تاریخ انتشار : ۶ آبان ۱٣۹۲       

    از : masoud memar

عنوان : شناخت چپ یا شناخت جامعه ؟
نسخه پیچیهای چپ در ایران نه تنها رل مثبتی در بکرسی نشاندن ساختار قدرت بازی نکرده بلکه در مواردی از جمله کودتای ۲۸ مرداد ٫ انقلاب ۵۷ ٫ جنبش سبز ۸۸ نقش محوری خود را نادیده بگیرد و به تبع آن نتوانسته اعتماد جامعه را کسب کند و دارای پایگاه منسجم اجتماعی گردد برای نمونه جنبش چپ در ایران با برگزیدن ایدئولژی مارکسیستی در اساسنامه خود ٫ عملأ بنوعی آشکار به طبقه کارگر گوشزد کرده که برای رهائی از استثمار اول باید وجود خدا را نپذیرفت. در انقلاب ۵۷ تنها نیروی مذهبی که قدرت موازنه سیاسی با اقتدارگراها و افراطی ها را کم و بیش داشت با تحلیلهای طبقاتی از جمله لیبرالیسم بمثابه جاده صاف کن امپریالیسم ٫ در خلع قدرت دولت موقت و جاده صاف کن برای افراطیون نقش بسزائی ایفا کرد. بخشی از چپ هم در جنبش سبز ۸۸ ٫ هر دو جناح حاکمیت را باهم کوبیدند که مبارزه شما نمایشی و جنگ زرگری است و عملأ با توجه به آرایش قوا ٫ دولت امام زمانی ها چهار سال دیگر کشور و زیرساختهای آن را چنان آسیب زدند که ایده آل ( اکوسوسیالیستی ) مورد ذکر شما را هزار سال ناممکن کردند.
شما در بند چهار نوشته خود ٫ آوردید :
( دموکراسی در سرمایه داری یا دموکراسی لیبرال واقعا موجود، دموکراسی محدودی است که در شرایط نابرابری اجتماعی تحقق می یابد )
این مطلب شما صرفنظر از درستی یا نادرستی فعلأ شامل کل کره زمین میشود که ایران هم جزوی از آن میباشد در غیر اینصورت لطفأ کشور استثناء را که دموکراسی در آن در شرایط برابری اجتماعی موجود است را شفاف نام ببرید و تفکیک طبقاتی کنید
در بند پنج نوشتید :
( لازمه گذار به دموکراسی و حل این بحران ها، یک تحول انقلابی به معنای عبور از جمهوری اسلامی، انحلال ارگان های سیاسی، نظامی و امنیتی موجود، و ایجاد تغییرات بنیادی در ساختار های اقتصادی و اجتماعی کشور ،.گذار به یک جمهوری پارلمانی دموکراتیک و غیرمتمرکز، بر مبنای یک قانون اساسی جدید مبتنی بر جدایی دین و دولت، تفکیک قوا، انتخابات آزاد با قابلیت کنترل و امکان فراخوان و تعویض نمایندگان توسط مردم، آزادی ها و حقوق فردی و اجتماعی، اعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاق های الحاقی، است. )
بله کاملأ درست است اما این به چه درد جنبش چپ میخورد وقتی ۱. راهکار جنبش چپ و سیاستورزی او برای رسیدن به جامعه ( اکوسوسیالیستی ) چیست ۲. نوع عبور از جمهوری اسلامی بیان نشده است ۳. کدام نیرو و تشکلی میخواهد این عبور را انجام دهد و با کدام ابزار؟ ۴. بعد از بثمر رسیدن تمام نکاتی که در بند پنج ذکر کردید تازه وارد مرحله ای میشویم که با بند چهار نوشته شما مواجه میشویم که این دموکراسی یک دموکراسی محدودی است که در شرایط نابرابری اجتماعی تحقق می یابد. یا اینکه معتقد باشید ما با این ساختار اجتماعی و زیرساختهای اقتصادی و آرایش نیرو و فرهنگ ( هنر نزد ایرانیان است و بس ) میانبر زده و زودتر از جوامع جهان اول وارد جامعه ( اکوسوسیالیست ) میشویم که در آن دموکراسی فقط ما در خدمت سرمایه داری و آریستوکراسی نباشیم ٫ در اینصورت لطفأ چگونگی تحقق آنرا روشن کنید تا جنبش چپ از بلاتکلیفی درآید.
۵٨۱۵۵ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣۹۲       

    از : kia

عنوان : لذت بردم
من یکی‌ که لذت بردم و چیزایی‌ هم آموختم.
۵٨۱۴۶ - تاریخ انتشار : ۵ آبان ۱٣۹۲