آقایان ملی – مذهبی
این اصلاح طلبی نیست، عوامفریبی است!
- همایون فرزاد

نظرات دیگران
  
    از : بهروز

عنوان : اصلاح طلبان و بند نافی که بریده نمی شود
اصلاح طلبان حتی جماعتی که راهی فرنگ شده نمی توانند بندناف خود را از پیکر جمهوری اسلامی ببرند زیرا می دانند فقدان نیروی سرکوبگری که سیستماتیک معضلات لاینحل اجتماعی را به عقب می راند باعث ظهور جنبش های عظیم ساختارشکنانه ای می شود که اصلاح طلبان در آن همچون کاغذ پاره در توفان خواهند بود. البته این به معنای نفی واقعیت های اجتماعی نیست. تمام گرایش های موجود از اصلاح طلبان و پیروان ولی فقیه و مجاهدین هر کدام به نحوی به پایه اجتماعی خود وصل می شوند اما در یک انقلاب مداوم و پیگیر هر نیروی عقب مانده تر مجبور است صندلی را برای نیروی پیشروتر خالی کند، و صد البته اصلاح طلبان در این صف مرگ بعد از حکومت قرار دارند. سخنان امثال گنجی و علیجانی و رحمانی مشمئز کننده است اما این نباید ما را در یافتن پایگاه اجتماعی آنان و چگونگی نفی مادی معنوی این گرایش دچار غفلت کند.
۵٨۴۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۲       

    از : بهروز

عنوان : اصلاح طلبان و بند نافی که بریده نمی شود
اصلاح طلبان حتی جماعتی که راهی فرنگ شده نمی توانند بندناف خود را از پیکر جمهوری اسلامی ببرند زیرا می دانند فقدان نیروی سرکوبگری که سیستماتیک معضلات لاینحل اجتماعی را به عقب می راند باعث ظهور جنبش های عظیم ساختارشکنانه ای می شود که اصلاح طلبان در آن همچون کاغذ پاره در توفان خواهند بود. البته این به معنای نفی واقعیت های اجتماعی نیست. تمام گرایش های موجود از اصلاح طلبان و پیروان ولی فقیه و مجاهدین هر کدام به نحوی به پایه اجتماعی خود وصل می شوند اما در یک انقلاب مداوم و پیگیر هر نیروی عقب مانده تر مجبور است صندلی را برای نیروی پیشروتر خالی کند، و صد البته اصلاح طلبان در این صف مرگ بعد از حکومت قرار دارند. سخنان امثال گنجی و علیجانی و رحمانی مشمئز کننده است اما این نباید ما را در یافتن پایگاه اجتماعی آنان و چگونگی نفی مادی معنوی این گرایش دچار غفلت کند.
۵٨۴۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۹ آبان ۱٣۹۲       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : با عرض پوزش از همه بخصوص آقای کیا
قسمت اول کامنت قبلی اینجانب، پاسخ به آقای کیا می باشد که اشتباهی نوشتم به آقای راد
۵٨۴۴٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۲       

    از : هوشنگ فرخجسته

عنوان : برای دوستان : راد و کیا
آقای راد، فرض را بر این بگذارید که خوانندگان اصل زمان و مکان را می شناسند و می دانند که که همه تغییر کرده اند و مواضع امروز جریانات را از طریق رسانه ها دنبال می کنند. میزان جاذبه هر جریانی درونی می باشد و به نسبت موفقیت آنها در برخورد با گذشته خود ضورت میگیرد. اعم از طرفداران حکومت گذشته ، حکومت فعلی و جریانات مخالف دو رژیم و متاسفانه نظر سنجی برای این تغییرات نداریم و مواضع امروزی جریانات در ارتباط با ضرورت های تغییر اجتماعی بنفع مردم ملاک است و در مورد گذشته حتما معیارهای تاریخی و حقوقی همیشه اعتبار دارد و دنبال خواهد شد. ادغام مسائل سیاسی روز با سوابق جریانات به این صورت نه تنها سازنده نیست بلکه بنفع حکومت انحصار گر تمام میوشد.
آقای مسعود راد:
اگر صورت مسئله روشن و دقیق نباشد فقط ممکن است الابختکی به نتیجه ای "قابل قبول " رسید.
مثلا ؛ با پاسخ به سئوال بر اندازی از راه انقلاب یا مسالمت آمیز در این نوشته خود به نتیجه نمی رسی.

وقایع جاری ایران در ارتباط با مذاکرات اتمی و اعدامها در داخل کشور و صدها مورد دیگر بین جناحهای حکومتی و مخالفان آن از یک طرف و جهان مخالف و موافق جمهوری اسلامی از طرف دیگر آن با اشکال مختلف بر خورد میشود. مردم در سراسر ایران نیز با حساسیت موضوعات را دنیال می کنند.

آیا مردم فقط منتظرند تا حکومت با مذاکرات محرمانه ء خود جبران تخلف های گذشته را در پشت در های بسته انجام دهد تا تحریمهای اقتصادی بمرور حذف شود و هر غلطی خواست در داخل ایران انجام دهد.

در هرصورت مردم می بینند که حکومت مجبور است برای تخلف های خود در برابر گروه ۵ +۱ کوتاه بیاید ولی دربرابر مردم گردنکشی می کند.
"اصلاح طلبان" حکومتی در میان چگونه برخورد می کنند؟
ملاک شما در دفاع جانانه از آنان چیست؟
آیا در برابر اعدامهای شرورانه کنونی حرفی زده اند؟
۵٨۴٣۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ آبان ۱٣۹۲       

    از : مسعود راد

عنوان : اصلاح طلبان، متحد طبیعی آزادیخواهان سکولار
این درست است که اصلاح طلبان (حکومتی و غیر حکومتی شامل ملی- مذهبی ها) مشکلی با ماندگاری حکومت اسلامی ندارند و حتی خواهان آن هستند. اما از آنجا که تضاد اصلی آنها با شخص خامنه ای (نه ولایت فقیه) است، برای آزادیخواهان مفیدترند تا مثلا حزب توده، و یا فدائیان اکثریت.
البته، این نکته اگر معتقد به براندازی کامل حکومت از طریق انقلاب باشی نکته خیلی مهمی نیست و همه شان برایت واقعا یک کرباس می شوند. انقلاب سیاه و سفید است و در آن مخالف و دشمن یک نقش بازی می کنند و همه شان را می شود به یک تیغ راند.
اما اگر معتقد به براندازی با استفاده از روشهای مسالمت آمیز باشی، ناچاری مبارزه را مرحله ای به پیش ببری. یعنی نه تنها میبایستی بین مخالفان و دشمنان تفاوت قائل شوی، بلکه حتی لازم است دشمنان را اولویت بندی کنی تا بدانی نیروی مبارزه را کجا باید صرف کنی. طبیعی است که در این صورت خامنه ای و ذوب شدگانش در بالای لیست، و اصلاح طلبان مذهبی در پایین لیست قرار میگیرند.
لطفا توجه کنید که اصلاح طلبان (شامل ملی- مذهبی ها) به خاطر ارتباطات عمدتا مذهبی شان، و همینطور حضور قبلی شان در حکومت، نیروی انسانی قابل توجهی در داخل دارند و بسیار آسانتر از مخالفین غیرمذهبی امکان جذب نیرو و به راه انداختن تجمع را دارند.
عمده اصلاح طلبان، و بخصوص هوادارانشان ایرانیان وطن دوستی هستند که اسلام را برای ایران می خواهند و نه ایران را برای اسلام. طبیعی است که چنین نیرویی میتواند متحد طبیعی آزادیخواهان سکولار برای رهاندن کشور از دست مافیای بیت رهبری و سپاه در مقطع کنونی باشد. همانطور که کاپیتالیستهای غربی متحد طبیعی کمونیستهای شوروی در مبارزه با فاشیزم هیتلر شدند.
نتیجه اینکه این درست است که ما اختلاف اساسی با بنیان فکری اصلاح طلبان مذهبی داریم، اما در شرایط کنونی این اختلاف چیزی بیش از رقابت فکری نیست و نباید موجب تغییر جهت نوک پیکان اعتراضات از بیت و سپاه شود.
۵٨۴۲٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : به تبصره نویس
مجاهدان دوره شصت را خائن مینامیدند ،چون با عراق همکاری کردن و ظاهراً کوردها را شیمیایی زدند و به ایران حمله کردند .

اکنون که همه از ملی‌ گرا ،اصول گرا ،اصلاح‌طلب ،حتا چپها با رابطه با آمریکا با هم مسابقه دارند ،مجاهدین آمریکایی هستند.

به این میگویم پارادکس!

راه ما از همگرایی تنگ ،انسجام همه نیروهای ضدّ دیکتاتوری می‌گذرد.
۵٨۴۰۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣۹۲       

    از : تبصره نویس

عنوان : تبصره بر یادداشت کیا
کیا راست می گوید که «مجاهدین موجودند و مثل قبل هم نیستند. ما نمیتوانیم کشتار‌های ۶۷ که اکثریت آن مجاهدین بودند را به خود ربط دهیم».
فقط اگر یک جمله کوچک دیگر را با استناد به جمله اول کیا به استدلال او اضافه کنیم نتیجه کامل تری می گیریم:
«مجاهدین موجودند و مثل قبل هم نیستند. ما نمیتوانیم کشتار‌های ۶۷ که اکثریت آن مجاهدین بودند را به خود ربط دهیم» و همچنین نمی توانیم شهدای مجاهدین در کشتار های دهه شصت را به این مجاهدین که «موجودند و مثل قبل هم نیستند» نسبت دهیم.

آن ها برای چیز دیگری می جنگیدند در تضاد کامل با آنچه امروز رهبران مجاهدین برای آن می جنگند.
آن ها برای آزادی می جنگیدند نه اختناق مهیبی که همین حالا در تشکیلات مجاهدین حاکم است و فضاحت هایی که مخصوصا در دو سه ماه اخیر به وسیله نفرات خیلی نزدیک به خودشان که کوچک ترین ارتباطی هم با رژیم ندارند افشا شده است و دارد افشا می شود.

آن ها برای استقلال می جنگیدند و مبارزه با وابستگی، و با نفرت از جنایات امپریالیسم در جهان، و با نفرت از جنایات اسراییل. نه برای به گدایی رفتن پیش جان بواتون ها و رودی جولیانی ها و مسئولان سیا و ژنرال هایی که ده ها هزار عراقی و افغانی را کشته اند و از جنگ برگشته اند و در مراسم مجاهدین در باره استقلال و آزادی و آزادسازی ایران سخنرانی می کنند.

آن ها برای راست ترین راستگرایان دولت اسراییل و آمریکا و کمک به آن ها و تشویق هرچه بیشتر آن ها به حمله به ایران و نابود کردن مردم نمی جنگیدند و برای این نبود که کشته شدند.

آن ها برای عدالت اقتصادی و جامعه بی طبقه می جنگیدند، نه برای تضمین های مکتوب رهبران مجاهدین به امپریالیست ها برای تأمین منافع اقتصادی آن ها در «ایران آینده»!! که چیزی نیست جز تثبیت یک نظام طبقاتی تحت سلطه سرمایه داری جهانی.

کیا کاملاً درست می گوید که ««مجاهدین موجودند و مثل قبل هم نیستند.»
و درست به همین دلیل است که حساب مجاهدین در قبل را نمی توان به حساب مجاهدین در حال حاضر ریخت.

کسی که تمام نیرویش را به کار می برد تا کثیف ترین جناح های امپریالیستی و دولت اسراییل، مردم کشور خودش را نابود کنند، حسابش از اپوزیسیون مردمی جداست. و اپوزیسیونی که با او مرزبندی نداشته باشد و او را در خود راه ندهد نمی تواند یک اپوزیسیون مردمی باشد.
۵٨٣٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : پارادوکس مجاهدین
مجاهدین را به عنوان چماق استفاده کردن و دیگران را شانتاژ کردن به سلاح اپوزیسیون نیست!

مجاهدین موجودند و مثل قبل هم نیستند .

ما نمیتوانیم کشتار‌های ۶۷ که اکثریت آن مجاهدین بودند را به خود ربط دهیم و مجاهدین را از خود برهانیم ،درست آنچه مجاهدین با بقیه اپوزیسیون انجام میدهند!

احتیاج به زبان مشترکی است!
۵٨٣۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۲       

    از : بنده خدا

عنوان : با اینهمه ادعا از چاپ نظر اینجانب خودداری کردید.
با اینهمه ادعا از چاپ نظر اینجانب خودداری کردید.دستتان درد نکند..
۵٨٣۷۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ آبان ۱٣۹۲       

    از : ناباور

عنوان : پوزش
از جناب همایون فرزاد، صمیمانه پوزش می طلبم. من ایشان را با «فرزاد قائم»، اشتباه گرفته بودم.
بسیار متأسفم، و ضمن حفظ نقطه نظر خود در مورد ضرورت متمرکز کردن حملات بر خامنه ای و قوه قضائیه و اهرم های دیگر او (در ضمن غافل نبودن از انتقاد به روحانی و دیگران) از بابت اشتباه خاصی که در مورد نام ایشان با نام نویسنده آن سلسلسله مقالات ، کرده ام، از نویسنده محترم این مقاله، بار دیگر عذرخواهی می کنم.
۵٨٣۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۲       

    از : همایون فرزاد

عنوان : تکذیب
من، همایون فرزاد، کلیه ی مطالب «ناباور» را تکذیب می کنم. نه ربطی به مجاهدین خلق دارم، نه تا به حال مقاله ای درباره ی مجاهدین خلق نوشته ام و نه مقالاتم در سایت های مجاهدین منتشر شده است. من هیچ گاه نه سلسله مقالات که حتی یک مقاله هم تحت نام جبهه ی فراگیر که ناور ادعا کرده ننوشته ام. تا به حال چند تا مقاله نوشته ام که همه اش در همین سایت اخبار روز منتشر شده و در آرشیو این سایت موجود است.
اگر بخواهم بی نهایت خوشبین باشم این است که ناباور مرا با کس دیگری اشتباه گرفته است. اما این را هم نمی توانم نگویم و از عجایب است که هر کس انتقادی به اصلاح طلبان می کند بلافاصله عده ای پیدا می شوند و می خواهند او را به مجاهدین خلق وصل کنند. بنابر این، همه ی گفته های آقا و یا خانم «ناباور» در مورد من کذب محض است.

این آدرس مقالات من در بخش آرشیو اخبار روز است
http://www.akhbar-rooz.com/search.jsp?authorId=۱۳۳
۵٨٣۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۲       

    از : جمشید برومند

عنوان : مردم با انگیزه های عینی و دهنی قوی به مبارزه روی میاورند
برای دوست عزیز آقای الف رستمی
ببینید مردم تحت شرائطی مثلا قبل از "انتخابات" ۱۳۸۸ با انگیزه های قوی از خرابکاریهای احمدی نژاد به میدان آمدند . برخلاف سال ۸۴ . مناظره های "انتخاباتی" موسوی و کروبی نیز مفید بود که در طیف "اصلاح طلبان " نبودند. بعدا هم در برابر ولی فقیه دیکتاتور ایستادند و موسوی و کروبی ، رهنورد و "اصلاح طلبان" هم تا امروز با مردم همراهی کردند.

باردیگر، مردم علیرغم زخم هائی عمیق ۸۸ و علیرغم حذف کاندیداها با انگیزه و تا حدود زیادی با مشارکت بالا در "انتخابات " شرکت کردند که از "انتخاب " کاندیداهای متمایل به سیاست های ولی فقیه جلوگیری کنند ( جلیلی ، قالیباف، رضائی ، ولایتی و غرضی) انگیزه هائی تقریبا مشابه با "انتخابات " ۸۸ بود. اما نه در سال ۸۸ و نه امسال کاندیدای "اصلاح طلبی " مطرح نبود. همه دیدند که خاتمی و رفسنجانی با هماهنگی از آقای عارف "اصلاح طلب " خواستند که به نفع آقای روحانی "راست مدرن" ـ بزعم محمد قوچانی ـ کنار برود.

مردم بر اساس اینکه آقایان موسوی ، کروبی و روحانی "اصلاح طلب " هستند یا نیستند به آنها رای ندادند. بلکه در هر دو دوره میخواستند تغییری در مشی رهبری ایجاد کنند و نامیردگان را نسبت به دیگر کاندیداها ترجیح دادند.

این ها را گفتم که توجه جنابعالی را به این نکته جلب کنم که علیرغم اینکه شما راست میگوئید:" مشکل اصلی در کشور ما ولایت فقیه است. برای مبارزه علیه دیکتاتور باید همه مخالفان آن را گردآورد و این مخالفت ها را جهت داد.."
منظور شما از "همه مخالفان" کیست و در کجاست و مردم در کجای قضیه قرار میگیرند؟

استنباط نگارنده این است که شما در باره ء مردم و داخل ایران صحبت می کنید .زیرا در ادامه فرموده اید :" ..این مخالفت ها را جهت داد و به نیروی مادی تبدیل کرد. چرخاندن جهت مبارزه به طرف همراهان ناپایدار و گاه نان به نرخ روز خور عملا به خط تفرقه بدل می شود که خط همان دیکتاتور است. مردم دوباره به خیابان ها خواهند آمد ..."

در نهایت احترام تمنا می کنم مکانیزم راهکار های این پروسه را تشریح کنید که چگونه می توان در ارتباط با مبارزه علیه ولی فقیه و دیکتاتور بطور "غیر مستقیم" و از "راه دور " مردم را به خیابان ها کشاند.

امیدوارم از اشاره به دو "انتخابات" ۸۸ و ۹۲ نقش انگیزه در حرکت مردم منظور نگارنده را گرفته باشید.
۵٨٣۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۲       

    از : ناباور

عنوان : گاهی کمی تردید بهتر است
با الف رستمی و بعضی دوستان دیگر موافقم و معتقدم ضمن این که لازم است برخورد مناسب و سازنده (منظورم سازنده برای مردم است) با دولت روحانی هم از یاد نرود، حمله متراکم باید خامنه ای و قوه قضائیه و اهرم های دیگر او را نشانه بگیرد، نه روحانی را.
مشابه این کار آقای همایون فرزاد را مجاهدین با خاتمی کردند و حالا هم با روحانی می کنند. من طرفدار روحانی نیستم اما تضاد های اصلی و فرعی را تشخیص می دهم.
مجاهدین هم از نظر خودشان تضاد اصلی خودشان را تشخیص داده اند.
تضاد اصلی مجاهدین، عبارت است از اصلاح طلبان، خاتمی، روحانی.
و اتحاد عمل آن ها، با خامنه ای و قوه قضاییه و اهرم های دیگر خامنه ای علیه اصلاح طلبان، خاتمی و روحانی است.

قصد متهم کردن کسی را ندارم. اما آقای همایون فرزاد سلسله مقالاتی در باره آنچه خودشان جبهه فراگیر اپوزیسیون می نامند می نویسند و در آن به تطهیر مجاهدین به عنوان اپوزیسیون مردمی می پردازند و رو در رویی های آشکار آن ها با مردم ایران و همکاسه شدن با اسراییل و جنگ طلبان آمریکا و خدمتگزاری دائمی به آن ها را نمی بینند.
اما حالا در مورد بعضی افراد اپوزیسیون کاملاً خارج از نظام که هر اشکالی داشته باشند مثل آن ها خائن و دشمن مردم نیستند مته به خشخاش می گذارند.
آیا در چنین وضعی، من حق ندارم مقداری حواس خود را در موقع خواندن نوشته های ایشان بیشتر جمع کنم؟

نکته: آقای همایون فرزاد آن سلسلسله مقالات را در بعضی سایت های وابسته به سازمان مجاهدین که می دانیم تنها تشکیلاتی است که در هرزگی و لجن پراکنی علیه بیشتر سازمان ها و فعالان اپوزیسیون گوی سبقت را از همه ربوده منتشر می کردند.
آن مقالات را خود ایشان برایشان می فرستادند و همزمان با بعضی سایت های دیگر منتشر می شد.
مدتی است (متهم نمی کنم و فقط می گویم ظاهراً) به منظور جا باز کردن برای ایشان در سایت های معتبر اپوزیسیون، مجاهدین آن کار را ادامه نمی دهند.
۵٨٣۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۲       

    از : صادق شکیب

عنوان : تذکری دوستانه
جناب رستمی مایلم مطلبی را با شمای عزیز در میان نهم . بدون آن که بخواهم وارد بحث ماهوی با نظرات ابرازی شما شوم . عزیزم شما در سر تیتر نظر اولتان فرموده اید تحلیلی بجا و ناکافی . خوب اینجا مسئله ای پیش می آید . آیا نویسنده می تواند و الزامی دارد که در یک مقاله که چارچوب بحث تقریبا در تیتر آن مشخص گردیده ، همه ی مسائلی را که حوزه اجتماعی آن هم در این اوضاع بغرنج وپیچیده مطرح است ، را با خواننده در میان بگذارد . آیا اصولا این خارج شدن از حوزه ی بحثی که نویسنده تقریبا در تیتر یا عنوان آن تعیین کرده نیست. مسلما شما هم با من موافقید که این نقصی بر کار یک نویسنده است . ( خارج شدن از چارچوب بحث ) . آن مطالبی که شما فرموده اید مخصوصا در نظر دومی که ارائه داده اید می تواند در یک مقاله ی مستقلی واکاوی شود . پس جسارتا حضورتان عرض شود برداشت شما از کارکرد و هدفی که کلا مقاله ( گفتن تمامی دردها در چارچوب یک مقاله ) در عرصه مجازی دارد صحیح وعملی به نظر نمی رسد . با احترام
۵٨٣۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۲       

    از : الف رستمی

عنوان : تغییر هدف حمله
بر اندازی اصلاح طلبان بعنوان پیش شرط مبارزه با ولی فقیه، مشی ای غلط، افراطی و از روی عصبیت است. در سیاست اولا باید هدف را به درستی تعیین کرد و ثانیا برای پیشبردش نیروی واقعی و نه کلامی گرد آورد.
مشکل اصلی در کشور ما ولایت فقیه است. برای مبارزه علیه دیکتاتور باید همه مخالفان آن را گردآورد و این مخالفت ها را جهت داد و به نیروی مادی تبدیل کرد. چرخاندن جهت مبارزه به طرف همراهان ناپایدار و گاه نان به نرخ روز خور عملا به خط تفرقه بدل می شود که خط همان دیکتاتور است.
مردم دوباره به خیابان ها خواهند آمد ... کوچکترین تردیدی در این زمینه نیست. باید آنوقت دید که خط اصلاح طلبان از کجا به نفع مردم و از کجا به نفع حاکمان می شکند. کوچکترین همکاری از کوچکترین بخش اصلاح طلبان و چه بسا دولتیان در آن دوران با اهمیت است و به چرخش سیاسی کمک می کند. در جنبش سبز دیدیدم که دشمن به اندازه کافی قدرتمند است، نباید همه را به سمت او هل داد.
۵٨٣۵۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۲       

    از : صادق شکیب

عنوان : پرسش ازآقای همایون فرزاد
همایون عزیز چندی پیش انتقادی از جناب تابا ن کردم . حالا می خواهم همان انتقاد را از شما نمایم . اگر اشتباه می کنم ممونم خواهم شد که راهنمایی ام فرمایید . عزیزم نویسنده نباید نسبت به نوشته اش در بخش نظرات وارد بحث شود . چراکه نویسنده هدف و قصد خود را در مقاله گفته . به عنوان مثال شما مشخصا نظر خود را پیرامون مسئله ی مورد بحث گفته اید . حال این آقا یا خانم چیتگر مسائلی را طرح کرده که اصلا ربطی به مقاله شما ندارد . وکاملا معلوم است که ایشان می خواهد مزه پرانی نماید .خوب عزیزم بهترین پاسخ به اینجور اشخاص ( که تعداد شان هم کم نیست ) آیا سکوت و بی اعتنایی نویسنده نیست . وقتی نویسنده در برابر اینسان اشخاصی خود را ملزم به پاسخ گویی می نماید که هدفشان از این مزه پرانی تلاش برای گم کردن سوراخ ذعاست خواهی نخواهی بها دادن به این هاست . به عنوان مثال برای خواننده کاملا مشخص است که جناب تابان مقاله شان را با هر رنگی و در هرشکل و شمایل و تیتر و عنوانی در سایت درج می کنند ، این هیچ ارتباطی به مقاله شما و مطالب مطروحه شما ندارد . هدف اینجور اشخاص راه انداختن گرد وخاک است که نویسنده نباید بگذارد حتی ذره ای از این گرد و خاک بر دامنش بنشیند و وقت خود را صرف امثال چیتگرها نماید . بیایید و بیاییم به شعر خوانندگان باور نماییم . خود خوانننده بلافاصله و بدون توضیح شما پی به نیت امثال چیتگرها می برند با احترام
۵٨٣۵٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۲       

    از : همایون فرزاد

عنوان : به آقا یا خانم چیتگر
دوست عزیز، بنده اگر در ایران بودم هرگز نمی توانستم این حرف ها را بنویسم زیرا سر از زندان و بعدا گورستان در می آوردم. مثل همین شیرکو معارفی و مثل هزاران نفر که حالا در خاوران و خاوران ها خوابیده اند. در ایران یک دیکتاتوری خون ریز و بی رحم حاکم است.
اما کاش فقط مشکل این بود. مشکل این است که بعضی ها را چنان به دیکتاتور عادت داده اند و چنان این بعضی ها به دیکتاتوری خو گرفته اند که خیال می کنند، ما هم که در خارج نشسته ایم و شمشیر ولایت فقیه بالای سرمان نیست، باید همان طور بنویسم که در داخل کشور شمشیر ولایت فقیه بالای سر همه است. شما واقعا خیال می کنید مردم ایران در آزادی و امنیت این حکومت و جناح ها و بازی های انتخاباتی و غیرانتخاباتی آن را پذیرفته اند؟ خیال می کنید اگر آزاد باشند همین حرف ها را می زنند که امروز می زنند. خیال می کنید اگر آزاد باشند ولایت فقیه را می پذیرند؟ یک ساعت این مردم را در خیابان ها آزاد بگذارید بدون ترس از عواقبش ببیند شعارشان مرگ بر دیکتاتور خواهد بود یا نه.
حالا شما از ما می خواهید که خودمان به دست خودمان دیکتاتوری ولایت فقیه را در خارج از کشور هم برقرار کنیم و خفقان بگیریم؟ با این استدلال چون مردم ایران در مخالفت با اعدام ها مثلا، نمی توانند تظاهرات کنند ما هم در این جا نباید تظاهرات کنیم.
این بساط یک جور عوام فریبی به اسم «داخل - خارج» است، منشاءش هم همین اصلاح طلب ها هستند و باید بساطش برچیده شود.
فرمایش دیگر شما صحیح است. نباید همه را یک کاسه کرد. اما شما می توانید مثلا یک جریان اصلاح طلبی نشان بدهید که در برابر اعدام های اخیر یک اعتراض درست و حسابی کرده باشد؟ من می توانم ده ها جریان غیراصلاح طلب نشان بدهم که در برابر گاز گرفتن دست دختر موسوی اعتراض کردند و ده ها جریان را هم نشان بدهم که اعتراض نکردند. بنابر این آن ها با هم فرق های زیادی دارند. شما اما فرق اصلاح طلب ها را به ما نشان بدهید.
باقی مطالب را خود اخبار روز باید جواب بدهد. شاید حق با شماست و تیتر قرمز را باید به آیت اله خامنه ای اختصاص بدهد، نه که ایشان تریبون خیلی کم دارد!
۵٨٣۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۲       

    از : چیتگر

عنوان : درباره تضادها
نمونه بارز متن کسی بود که خارج کشور نشسته و حرف های تند می زنه. خب شما برگرد دِ اگر خیلی نگرانی. ببینم توی ایران هم همین ها رو می نویسی؟
بعد هم چطوری همه طیف های اصلاح طلب رو یکی می کنید؟ خب با این حساب همه بیرون اصلاح طلب ها هم یه کاسه هستن با مجاهدین خلق و رضا پهلوی پس. آخه این چه مقاله ای است؟ چه استدلالی؟ چرا اخبار روز این همه در چاپ مقالات موضع گیرانه عمل می کنن؟ گفتن خیلی هم نمی شه بی‌طرف موند، چون همه بالاخره یه موقعیتی پیشاپیش دارن. اما نگفتن مغرض باشید.
جناب ف.تابان شما سر مقاله خودتان را چرا با تیتر بزرگ و قرمز جوری صفحه اول اخبار روز چاپ می کنید که انگار خبر فوری است!! نکنه پیش خودتان با عنوان رسانه بدیل حق کسب ویژه قائل هستید؟
وگرنه حتی محمد قوچانی محافظه کار هم این کار را نمی کند!!
۵٨٣۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۲       

    از : کیا

عنوان : دستمریزاد!
دست حاکمیت خیلی‌ وقت است که رو شده است ،
کارتهای سوخته را دوباره به کار میبرد ،
پوسیدگی و فروپاشی سیستم آشکار است ، مردم این سیستم را نمی‌ خواهند و برای رهایی جان در کف ایستاده اند و هزینه میدهند.

جمهوری اسلامی بخصوص با ولایت مطلقه فقیه در تئوری و عمل شکست خورده است.

سوالی که به فکر می‌رسد این است : چرا هنوز در قدرت هستند؟

جواب : اپوزیسیون انقلابی و متشکل هنوز شکل نگرفته است.
۵٨٣۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۲       

    از : الف رستمی

عنوان : نقد به جا اما ناکافی
مقاله در تحلیل و نقد دید راست روانه در میان اصلاح طلبان در مورد برخورد به اربابان قدرت دیدگاه درستی دارد، اما مرزبندی درست با نگاه چپ روانه در میان بخشی از اپوزیسیون که همه را در یکاسه می ریزد و دولت حسن روحانی را همان قوه قضائیه، همان مجلس و همان دفتر رهبری می داند ندارد.
در نقد حاکمیت باید این گروهبندی (حسن روحانی رفسنجانی) را که در راس دولت قرار گرفته ، بویژه به خاطر رای بخشی از مردم در انتخابات غیر دمکراتیک گذشته و تداوم باور و حمایت و امید به توان ایجاد تغییرات وعده داده شده توسط آن، (علاوه بر تفاوت روش و عملکرد آن با افراطیون)، در نظر گرفت. به همین دلیل نوک حمله باید به طرف ولی فقیه و یاران وفادارش در سپاه و و قوه قضائیه ومجلس باشد و نه دولت حسن روحانی.
به همین دلیل ، آنچه مبنای انتقاد صحیح باید باشد، کوبیدن جناح اصلی حاکمیت، افشای سکوت و وادادگی دولت حسن روحانی و نقد شیوه برخورد اصلاح طلبان و ملی مذهبی ها در کنار دعوت عمومی به بازگشت به تاکتیک های مبارزاتی جدی علیه نظام ولایت فقیهی باشد.
۵٨٣٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣۹۲