صبحانه با مردی ایرانی


نیلوفر شیدمهر


• شور و ترد بودیم
مثل پنیرتازه ی لیقوان
اشباع از شیرینی شکر ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۶ آبان ۱٣۹۲ -  ۷ نوامبر ۲۰۱٣


 
تنم بوی سبوس گندم می داد
پوستم خشخاشی و رنگ سنگک
مثل کره کم کم
رویم آب می شد
برشته اش که می شدم.

چشمهایم را بستم
و سرم را نزدیک بخار داغی
که از دهانش بلند می شد بردم
دهانش را گرد و کمرباریک کرده بود
فوت کردم
و چایی ام را جرعه جرعه
از لبه ی استکان سر کشیدم
دم کرده و قند پهلو بود.

شور و ترد بودیم
مثل پنیرتازه ی لیقوان
اشباع از شیرینی شکر
در دهانهامان
با هم چه می ساخت.

سال ها سر شیر ندیده بودم
آن کف کرده گی دلنشینش را
با طلایی سرشار عسل
رویش
در کاسه ی چشمانش بود.

امروزصبح انگار
در خانه
تنها نبودم
گرسنه در رختخواب
انگار صبحانه را
در ایران می خوردم.

/
نیلوفر شیدمهر
۶ نوامبر ۲۰۱٣