سه سروده


اکبر ایل بیگی


• مادر سواد نداشت
اما من به یاد می آورم
چگونه هزار و یک شب می خواند
از: (خاطره ها چون رویاهایم رنگ عوض کرده اند) ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۲۱ آبان ۱٣۹۲ -  ۱۲ نوامبر ۲۰۱٣


 
 • چه می کشد او که نمی کشد


چه می کشد او که نمی کشد
من چه می کشم بی او
او چه می کشد بی من.

برای چشم او که چشمه یی ست زلال
روز را تا شب می کشم
برای دل او که دل دل می زند همه شب
به جست و جوی من
شب را تا روز می کشم.

چه می کشد او که نمی کشد.



• خاطره ها چون رویاهایم رنگ عوض کرده اند


مادر دوچرخه نداشت
اما من به یاد می آورم
چگونه ترک دوچرخه اش نشسته بودم
باد بود و رقص گیسوانش در هوا.

مادر سواد نداشت
اما من به یاد می آورم
چگونه هزار و یک شب می خواند
شب بود و رقص ستارگان در آسمان.

اینک نیز دوباره آمده است
ببین چگونه او دست در دست پدر
در امتداد خزر می رقصد
و من روی شانه های عریانش
آواز می خوانم.



• رقص مو زیر زبان


رقص مو زیر زبان
زمانی بر زخم
زمانی بر پوست سپید تو.
اینجا
آونگی میان زخم و پوست سپید تو هستم
آواره یی که نه درمانی در زبان دارد
نه لذتی
و در این فاصله همیشه در سایه ها
تابوتی دو پا می بیند
که راه گورستان را گم کرده است.
رقص مو زیر زبان
مو زیر زبان
زیر زبان
زبان.



اکبر ایل بیگی