نگاهی به مشروطه در پس از یکصد سالگی
حنیف یزدانی
•
یکصد سالگی مشروطه را در حالی سپری می کنیم که از یک سو خواست ها و مطالبات اصیل مردم در آن جنبش هنوز که هنوز است به تمامی رنگ واقعیت نیافته است. از یک سو عده ایی در اندیشه مشروطه، سودای بازگشت به عصر سلطنت دارند و عده ایی دیگر طرح ولایت مقیده مشروطه را در سر می پرورانند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۲۵ شهريور ۱٣٨۵ -
۱۶ سپتامبر ۲۰۰۶
یکصد سالگی مشروطه را در حالی سپری می کنیم که از یک سو خواست ها و مطالبات اصیل مردم در آن جنبش هنوز که هنوز است به تمامی رنگ واقعیت نیافته است .
از یک سو عده ایی در اندیشه مشروطه، سودای بازگشت به عصر سلطنت دارند و عده ایی دیگر طرح ولایت مقیده مشروطه را در سر می پرورانند.
ایرانیان در طی صد سال گذشته با چهار جنبش گام به گام اندیشه های مشروطه خواهی را با تصحیح و تکمیل به اوج رسانند. در این میان با شکست هر جنبش ، جنبش دیگر با درس گرفتن از تجربه ها، آرمانهای اصیل و بنیادین خود را با شفافیت بیشتری تعقیب می کند."پویایی ایرانی " که از فرهنگ و تاریخ و تمدن و باورها و آرمانهای این مرز و بوم حکایت دارد در طول تاریخ ، ایران را هر روز و هر لحظه در مواجه با اندیشه های نو قرار داده است.
ایران که از دیر گاه منطقه برخورد مکاتب و اندیشه های گوناگون و نیروهای مهاجم گوناگون بوده است، با توسل به هویت فرهنگی- تاریخی- ملی خود از گزند اندیشه های اهریمنی و نابودی از تهاجمات وحشیانه به دور مانده اند .
جنبش مشروطه سراغازی است برای ایرانیانی که همواره در پی دستیابی به رشد و پیشرفت و عمران طبیعت ، بوده اند. ایرانیان با مواجه با جنبش های اروپایی و اندیشه های ترقی خواهانه آن ها، حرکت نوینی را در عصر مشروطه آغاز می کنند. این شروع اعتراض بر وضعیت فلاکت بار و رقت آوری بود که استبداد با برپایی فرهنگ دیرپای خود بر این مرز وبوم تحمیل کرده بود.
مطرح شدن قانون و هجوم دمادم روشنفکران به قانون گرایی جنبش را برای رسیدن به وضعیت مطلوب و زندگی بهتر به حرکت درآورد. در این شرایط روشنفکران حاضر در عرصه فعالیت با ساده کردن صورت مسئله راز عقب ماندگی و از رشد ماندگی ایران و ایرانی را سنت هایی می دانستند که رویاروی خرد جمعی و فردی نشسته بود. در نتیجه راه حل را در گام نخست قانونمند کردن رفتار فردی و جمعی ایرانیان می دانستند. بدین ترتیب آنها قانون و قانون گریی را که نوعی از تشبه جویی و صورت گرایی فارغ از محتوی بود به عنوان عامل بهبود و بهروزی طرح کردند.
قانون به عنوان مجموعه دستورات و قیودی که حاکم را محدود می کرد راه بسیاری را می باید می پیمود تا به عنوان ِ بیان کننده حقی از حقوق انسان در آید.
قانون به خودی خود تضمین کنند آزادی ، دموکراسی ، امنیت ، استقلال و ... نخواهد بود. چرا که برای اجرای قانون می بایستی زمینه های اجرای قانون مطابق با حقوق به وجود آید. به این ترتیب بایستی از جمله قوای مقننه و مجریه از یکدیگر تفکیک شود و همچنین این دو قوه به خواستها و مطالبات مردم متصل شود تا با استقلال این دو نهاد از قدرت مداری زمینه اجرای حقوق درقالب قانون ایجاد شود ، در غیر این صورت قانون به پوششی تبدیل می شود که استبداد خود را در آن بازسازی می کند، همچنان که در آن زمان این چنین شد و امروز نیز به همان ترتیب عمل می شود.
به عبارت دیگر قانون در عصر مشروطه به سبب بینش صوری روشنفکران ، تنها در بودنش، به عنوان یک دستاورد مطرح بود. بی آنکه محتوای و مضمون قانون مورد دقت قرار گیرد و یا به چگونگی اجرای آن توسط دولت وابسته و قدرت مدارفکر شود و یا زمینه اجرای قانون در جامعه ایی که به قدرت ورزی اعتیاد پیدا کرده بود بررسی شود.
به همین دلیل نه تنها حکومت قانون پا بر جا نماند که دیکتاتوری رضا خانی بعد از کودتای سید ضیا نتیجه آن شد .
قانون می باید با حقوق دیگر از جمله آزادی بیان ، امنیت ، استقلال ، و تفکری جمعی که گزارشگر این مفاهیم باشند در حوزه های مختلف اجتماعی مجموعه منظمی از جریان اندیشه را پدید می آورد. بدین سان بود که تحقق دموکراسی و پیشرفت قابلیت تحقق خود در بستر مناسب اجتماعی می یافت.
بعد از مشروطیت ایرانیان در سه جنبش دیگر به کار افتادند. وجوه مشترک این سه جنبش در شعار های آنان قابل مشاهده است. هر جریان با ابهام زدایی از شعار ها و برنامه های پیشین، به شفافیت آرمانها و اهداف یاری می رساندند.
در واقع از دستاورد های عمده جنبش مشروطه تا به امروز یکی همین شفاف شدن روز به روز اهداف و آرمانها و شعار ها می باشد . به طوری که هر روز شرایط سخت تری برای قدرت مداران به وجود می آید تا از نا آگاهی مردم و روشنفکران و یا ابهام در آرمانها و شعار ها استفاده کنند و جنبشها را انحراف روبرو کنند.
در مشروطیت ایرانیان به " قانون گرایی و آزادی" ندا سر دادند و نتیجه آن تاسیس عدالت خانه بود. در دوران ملی شدن صنعت نفت ، شعار ها مترقی تر و ایرانی تر شد . محور "آزدای – استقلال "به شکل برگزاری انتخابات آزاد و خلع ید از شرکت های بیگانه و استیفای حقوق ملی در بیان رهبر جنبش ، دکتر محمد مصدق، متجلی گشت.
بگاه دیگر در انقلاب اسلامی که با پیروزی گل بر گلوله برابر شد و اندیشه ای ضد خشونتی اش بر همگان واضح است ، شعار محوری مردم ایران به "استقلال ، آزادی ، جمهوری اسلامی "تکمیل شد . و بدین ترتیب مردم از مشروطه و مشروطه خواهی به اشکال و انحاء مختلف آن عبور کردند و خواهان « جمهوری » در معنای کامل خود شدند.
در خرداد ۷۶ وضوح شعار ها نمایان تر شد؛"ایران برای همه ایرانیان"،" زنده باد مخالف من" و "هر ایرانی یک رای دارد" نمایانگر بینایی ایرانیان در پویایی فرهنگ تاریخی آنان دارد . اگر چه این جنبش بر اثر ابهامهایی که رهبران آن ایجاد کردند وگره زدن سرنوشت خود و جنبش با سرنوشت قدرت به شکست انجامید. چه آنکه رهبران این جنبش با رفتار در محدوده قدرت ، درون مایه ایران را عملا از بخش اعظمی از ایرانیان مضایغه نمودندو این شعار ها را در خواست قدرت طلبانه خود از هر معنایی پوچ کردند.
عده ایی از روشنفکران می پندارند که ایرانیان نمی دانند در پی چه هستند و ناآگاهانه و نادانسته آنچه را از مشروطه تا به امروز اتفاق افتاده است، انجام داده اند.
اما از این عده می باید پرسید اگر چنین است ؛ از چه روی ، در عهد مشروطیت مجلسی که حاصل این خواست بود به دست دیو استبداد به توپ بسته می شود؟ و یا به چه خاطر پیروزی منادیان "استقلال – آزادی "را در عمل مصدق تاب نمی آورد و تا همیاری سلطه گران خارجی علیه ایرانیان و آرمانهایشان کودتا کند؟و به چه علت در انقلاب۵۷ و خرداد ۷۶ به زیرکی و هشیاری در اندک زمانی به فریبکاری و قدرت باوری عده ایی که به آنان اعتماد کرده بودند ، پی بردند و از آنان روی بر گرفتند؟
از دیگر سو می باید از ایشان پرسید چرا ایرانیان در هنگامه ایی که دو جنگ بزرگ در عرصه جهانی و انقلابهای بسیاری در گوشه و کنار جهان رخ می دهد ، خود به تنهایی در ۴ جنبش به پا خواستند و در بحرانها ونزاعهای گوناگونی نیز خواسته یا ناخواسته وارد شده اند؟ کدام کشور و کدام ملت در جهان توانسته است در طی ۱۰۰ سال در بیش از ۴ جنبش فراگیر مردمی شرکت کند؟ البته واضح است که تمام این جنبشها نیز در اساس اصول و آرمانها مشترک بوده اند به طوری که می توان تمام آنها را با ریسمانی که از رشد ، آزادی ، رفاه ،عدالت ، استقلال و... به وجود آمده است به یکدیگر متصل کرد.
البته در شکست این جنبش های مردمی عوامل عدیده ایی به کار آمده اند. تحلیل اشتباه روشنفکران از آمال و آرزوهای ایرانیان که باید در بستری تاریخی –ملی با پیشینه فرهنگی آنان در وجه معنا ده هویت ایرانی تصویر شود ، از ضعفهای روشنفکران در مسیر این مبارزه بود. توجه کردن بیش از حد به زبان و عمل رسمی و متداول مردم که بر خواسته از جو سانسور و رعب و وحشت ایجاد شده، توسط قدرتها در ایران بوده است ، هر کسی را که می خواهد در باره افکار عمومی و عمل مشترک مردم ایران تحقیق کند را به خطا می اندازد.
به همین دلیل با توسل به مصاحبه های پیمایشی کمتر می توان به خواست و مطالبات مردم در ایران پی برد زیرا قالب های کلیشه ایی تحمیل شده از سوی قدرت مانع از بیان آزاد نظر ها توسط مردم در ایران می شود.به عبارت روشن تر می توان گفت مردم ایران دو زبان مختلف دارند.یک زبان که زبان رسمی و ظاهری آنها است و در رابطه روزمره آشکار است و زبان دیگری که ریشه در تاریخ و فرهنگ و سنت ایران دارد. برای شناختن این زبان دوم می باید به تحلیل و مطالعه در تاریخ و اسطوره ها و فرهنگ و ادیان ایرانیان پرداخت تا بتوان با بیرون کشیدن نکات مشترک آنها ،ویژگی های این زبان را شناخت.
بی توجهی به این تقسیم بندی باعث شده است عده ایی زیادی از روشنفکران از تحلیل کردن رفتار مردم ایران درمانده شوند و ایرانیان را دمدمی مزاج و مذبذب و دقیقه نودی خطاب کنند.
اگر چه در طی این راه پیمایی صد ساله ، حلقه وسط و قشر میانی جامعه، که پیگیر ترین لایه اجتماع در براوردن آرمانهاو مطالبات جامعه بوده است ،ضخیم تر گشته و گستره آن فزونی یافته است، لیکن به علت تمایل فزاینده قدرت به تمرکز، همواره استبداد برای شکست جنبشها در پی از بین بردن این حلقه میانی بر امده است.به طوری که در هر چهار حرکت مشروطه ، ملی شدن صنعت نفت ، انقلاب۵۷ واطلاحات۷۶ در نبود این حلقه میانی با شکست و انحراف روبرو گشته اند.
نبود تشکل های مردمی و احزاب در میان راس قدرت و توده مردم باعث ضعیف شدن حلقه میانی در ایران بوده است. در این وضعیت دانشگاهها توانسته اند تا حدودیاین نقص را برطرف سازند.
جالب اینجاست که به همین دلیل سه حرکت آخر یعنی؛ ملی شدن صنعت نفت ، انقلاب۵۷ واطلاحات۷۶ هنگامی به شکست انجامیدند که که استبداد توانست دانشجویان را با روشهای مختلف از سرکوب گرفته تا مایوس و مستاصل کردن و تا حذف کردن و اخراج کردن از پیگیری آرمانهای این جنبشها بازدارد.
به این ترتیب عدم تشکیل و عدم انسجام حوزه عمومی در جهت حفاظت از این حلقه میانی، به منظور فشار آوردن بر حاکمیت استبدادی، از دلایل شکست تلاش نیروهای فعال و محرک حاضر در اجتماع برای اتصال روشنفکران به بدنه اجتماع حکایت می کند.
یکی دیگر از مسائلی که در جریان مبارزات مردم ایران قابل بررسی است حضور جریانها و افراد و گروههای مختلف در گسترده صحنه سیاسی –اجتماعی ایران بوده است.
به طوری که امروز یکی از دستاورد های مردم ایران در ۱۰۰ سال گذشته شناختن این افراد و گروهها و خواست ها و نیتهای ایشان بوده است.
در چهار حرکت این صد ساله که بنگری به دیده حق بین تصدیق خواهید کرد که ارتجاع و بنیاد دینی در پشت همه جنبشها ، چهره و ماهیت استبدادی خود را پنهان کرده است.به صورتی که در آغار راه همراه جنبش و همیار مردم در تلاش بودند و در پایان در صف دشمنان قرار می گرفتند.
اینان آزادی را کلمه خبیثه نامیده اند بی هیچ اعتقادی به دموکراسی و آزادی مردم فریبانه با در دست داشتن پایگاه اجتماعی و طرح انواع شعار های پوپولیستی به انحاء مختلف یا دست در دست سلطه گران خارجی نهاده اند و یا آنکه با خیانت به امیدی که مردم به آنها داشته اند در زمانی که باید بر " میثاق بامردم" استوار می ایستادند، استبداد و قدرت را برگزیدند.تا دیگر بار مصلحت قدرت ، جنبش مردم را به شکست رساند.
امروز پس از گذشت یک صد سال فرازو نشیب بر مردم ایران اشکار گشته است که برای بسیاری از افراد و گروهها ،حتی از دست رفتن استقلال و تمامیت ارضی بهتر از ریشه دواندن فرهنگ آزادی و پیروزی افراد آزاده درایران است ، چرا که در این صورت با از بین رفتن فرهنگ استبدادی دیگر هیچ راهی برای ماندن در قدرت و یا بازگشت به قدرت برای ایشان باقی نمی ماند.
در واقع مشکلی که از جنبش مشروطه بروز پیدا کرد و تا به امروز چون ارثی نا مبارک و بی برکت از آن ایرانیان گشته است نداشتن تفکری است که رابطه صحیح را میان آرمانهای ایرانیان با استراتژی و تاکتیک مشخص کند." فلسفه هادی" که مجموعه ایی از اصول آرمانهای جریان را در بافت خاص هویتی مشخص می کند ،به علت عدم شفافیت یا عدم پیرایش ِ آن، از انواع جزم ها و دگم ها و باورهای غلط و اهریمنی توان مشخص کردن و دست رسی این اهداف را با روشهای متناسب و هماهنگ را نداشته است.
البته "فلسفه هادی " از دوران ِ مشروطه خواهی تا جریانهای متاخر در خرداد ۷۶ واضحتر شده است . از نشانگان این روشن شدن ، کمرنگ شدن تضاد هایی است که ما بین مفاهیم و موضوعات مختلف مفروض واقع می شده است.
در واقع در همه این جنبشها ، همواره دوگانه هایی موجود بوده است که در تنازع آنها یکی بر دیگری چربش یافته ، تا به این ترتیب حرکت ازخط اصیل خود به بیراهه انحراف کشانده شود.
در عصر مشروطه ، دوگانگی میان سنت –مدرنیته کار را بر ترجیح قانون به عنوان دست آورد مدرن کشاند . این ترجیح آنجا به نوعی به شکلی گری یاری رساند که تقی زاده جمله معروف از فرق سر تا نوک پا فرنگی شدن را بر زبان آورد . بدین ترتیب مدرنیزاسیون بدون اندیشه مدرن (پارادایم) به عنوان محصولی وارداتی در فرهنگ ایرانیان داخل شود.
در جنبش ملی شدن صنعت نفت تضاد استقلال با آزادی باعث آن شد که عده ایی چه در پایگاه ارتجاع و چه در پایگاه روشنفکری وطن فروشی پیشه کنند .و صد افسوس که این اندیشه تا به امروز در بین فعالان عرصه سیاسی ـ اجتماعی موجود می باشد و بیم آن می رود که امروز نیز سبب زیان ایرانیان و جنش دموکراسی خواهانه در ایران شود.
ناگفته پیداست که برتری دادن یکی از این دو مفهوم بر دیگری ،اصل بر جامانده را چونان مفهومی فارغ از مضمون خواهد کرد.تجربه به آشکاری بیان می کند که این دو بی هم توان زیست نخواهند داشت، بر این اساس باور به ترکیب «استقلال – آزادی» و بیان مولفه های آن در جریان دموکراسی خواهی مردم اهمیتی صد چندان یافته است.
در زمان پیروزی انقلاب اسلامی جریان دوگانگی این بار، به شکل دوگانگی میان تخصص و تعهد بروز پیدا کرد. اگر طرفداران این دوگانگی از آغاز می دانستند که علم بدون تعهد وجود ندارد و شعار علم برای علم، جز علم را در خدمت قدرت قرار دادن حاصلی ندارد و اگر می دانستند که تعهد بدون علم و دانش، نه تعهد که تعبد به نهادی های آشکار و پنهان قدرت است، یکسره اندیشه ایرانی و جنبش آزادی خواهی را با در بندِ استبداد کردن از مسیر دموکراسی خواهی خارج نمی کردند.
بالاخره جریان دوگانگی نیز چون دوگانه های توسعه سیاسی در مقابل توسعه اقتصادی ، و در اشکال فرعی تر آن ، آزادی در مقابل نان ، امنیت در مقابل آزادی و...زمینه را برا ی تسلط اقتدار طلبان بر جنبش مردم مهیا کرد.
در حرکت برای رسیدن به دموکراسی و حقوق بشر اگر چه اقتضای حرکت حکم می کرد گروه های پیشرو و معتقد به دموکراسی حول حقوق اصیل و اساسی مردم ایران از جمله دموکراسی ، حقوق بشر ، استقلال ، عدالت ، آزادی بیان ، رفاه و... دست به ائتلاف بزنند ، اما بینش ابزاری داشتن نسبت به مردم و استفاده از آنان برای رسیدن به منافع گروهی ، حزبی و مرامی خود منجر به این گشته است که در طول این یکصد سال ، این گروهها گاها دست در دست استبداد برای دیر پایی آن بنهند.با این تجربه بر گروههای معتقد به دموکراسی و آزادی هویدا گشته است که حرکت جمعی براساس حقوق حقه ملت و ائتلاف بر مبنای آرمانها با حفظ اختلاف ایدولوژیکی و گوناگونی مرامها ، یگانه راه برای دست یابی به آن چیزی است که در طی این جریان ها همواره مد نظر بوده است.
از سوی دیگر باید اضافه کرد قدرت طلبی بسیاری از افرادی که در گروههای دموکراسی خواه حضور داشته اند ،باعث شده است در بزنگاه های تاریخی تمام زحمات و تلاش سایرین را یکسره نقش بر آب شود. این عامل که نتیجه فرد محور بودن احزاب ایرانی است ،زمینه ساز نقائص بسیار گشته است.
اما جنبش آزادی خواهی و دموکراسی خواهی مردم ایران باداشتن سابقه ایی این چنین و با دارا بودن فرهنگ غنی و هویتی فاخر با پویای ایرانی راه به سوی خرمی و آبادانی خواهد داشت. امروز بر فراز راه یکصد ساله پیموده شده چون به گذشته بنگریم خواهیم دید که حرکت به سمت پیشرفت و بهروزی در حوزه های مختلف اجتماعی ، فرهنگی ،اقتصادی ،و سیاسی جریان یافته است.
اگر چه عده ایی برای توجیه عملکرد نا مطلوب و آغشته به فریبکاری خود می کوشند تا دست آوردهای این جنبش را بی اعتبار کنند .
به علت قدرت استبدادی و استیلای آن بر حوزه سیاسی حرکت در این حوزه ممنوعه و حساس با موانع زیادی همراه بوده است که هزینه زیادی بر راهروان جنبش های پیشروانه تحمیل کرده است . اگر چه در این حوزه انقطاع –پیوست و فراز و فرود فراوان دیده می می شود ولیکن با داشتن دیدی واقع بینانه خواهیم یافت که حرکت در حوزه های دیگر-فرهنگی ،اجتماعی ، اقتصادی- که از دسترس قدرت استبدادی بیشتر در امان بوده است پیوسته تر و پر بار تر بوده است .
این فرایند با تجربه آموزی و نگاه انتقادی به گذشته می بایست به پیمودن باقی راه چشم بدوزد و نگاه تخطئه گرانه را از آن قدرتمندان و قدرت باوران را که تنها به زور مومن اند را با عمل خویش خنثی کند.
مردم ایران در این جنبشها توانایی خود را بکار برده اند . هرگاه حرکت کرده اند ،استبداد به عقب قدم برداشته است . بر مردم ایران و تمامی معتقدان به آزادی خواهی است که باعبرت آموزی ار تجربه ها یپیشین راه دراز آزادی را با تلاش مضاعف خود هرچه کوتاهتر کنند.
در آخر باید اضافه کردکه بر همه کنشگران عرصه اجتماعی و فعالان حوزه های مختلف جامعه است که با داشتن اصول مشخص که بر آزادی استوار است و دموکراسی را هدف قرار داده است با عنایت به اصول «استقلال ـ آزادی» روشهای رسیدن به اهداف مردم ایران راکه اصیل ترین آرمانهای بشری را برگزیده اند ، به کار برند.
• حنیف یزدانی عضو شورای مرکزی دفتر تحکیم وحدت
|