سامبو یا ازدواج سفید از استکهلم تا تهران
نسرین اسفندیاری


• ازدواج سفید (ایران) یا سامبو(سوئد) سبکی از زندگی مشترک است که در آن دو نفر بدون ازدواج رسمی یا مدارکی ثبت شده باهمدیگر زندگی       می کنند و رابطه عاطفی و جنسی با یکدیگر دارند.زندگی مشترک بدون ازدواج رسمی, در بسیاری از نقاط جهان هنوز به صورت گسترده پذیرفته نشده است.اما... ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۵ آبان ۱٣۹۲ -  ۱۶ نوامبر ۲۰۱٣


 ازدواج سفید (ایران) یا سامبو(سوئد) سبکی از زندگی مشترک است که در آن دو نفر بدون ازدواج رسمی یا مدارکی ثبت شده باهمدیگر زندگی می کنند و رابطه عاطفی و جنسی با یکدیگر دارند.
زندگی مشترک بدون ازدواج رسمی, در بسیاری از نقاط جهان هنوز به صورت گسترده پذیرفته نشده است.اما ، دردهه های اخیر، زندگی مشترک خارج از ازدواج رسمی، تحت تاثیر تحولات اجتماعی ، اقتصادی و فرهنگی در غرب و دیگر نقاط جهان آرام آرام بصورت سبکی قابل قبول در امده است. نسل جوان‌ امروزه نگاه دیگری به ازدواج دارد . آنان لازم می دانند برای شناخت بیشتر همدیگر، قبل از ازدواج مدتی با هم زندگی کنند! اما علتهای دیگر شکل گیری و تمایل افراد به ‌ همزیستی بدون ازدواج رسمی چیست؟ جایگاه و اعتباراجتماعی همزیستی خارج ازازدواج رسمی در کشورهای که این سبک از زندگی قدمت بیشتری دارد چگونه است؟
در نوشته قبلی خود، ازدواج سفید معضل اجتماعی یا ضرورتی گریز ناپذیر؟! بر آن بودم، که چگونه در جریان دگرگونی‏های اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و گسترش شهرنشینی ی چند دهه اخیر فرم ازدواج و‌ تشکیل خانواده در ایران دگرگون شده است. با تغییر در فرایند ازدواج وتشکیل خانواده ، به همراه آن، ازدواج سفید در تهران و دیگر کلان شهرها در حال گسترش است. در تحلیل خود از فرایند پیدایش ازدواج سفید، پدیده‌‌ شهرنشینی و مدرنیزاسیون را به عنوان یک مکانیزم مآثر، برای تحولات اجتماعی ، به ویژه دلایل تغییر روابط بین انسانها مورد توجه قرار دادم . زیرا شهر نشینی و مدرنیته بعنوان محرکی نیرومند، با ایجاد نهادهای اداری، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی خود توانسته است موجب تغییر و تحول در عرصه ی نهادهای اجتماعی ، زندگی و مناسبات خانوادگی شود.
در این نوشته برآنم که به دلایل و چگونگی شکل گیری و رشد پدیده "سامبو" در سوئد بپردازم.   در این زمینه لازم است به چالشها و دشواری های قانونی، مخالفت های اجتماعی و برخوردهای کلیسا پرداخته شود. هدف و پرسش اصلی من در این بررسی این است، چرا پدیده همزیستی بدون ازدواج رسمی با وجود تفاوتهای فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی و دینی در دو کشور ایران و سوئد شکل گرفته است ؟
خانواده ، ارزشهای ساختاری درونی آن و روابط بین اعضای خانواده به عنوان یک نهاد بسیار مهم اجتماعی مورد توجه بسیاری از فمینیستها، جامعه شناسان ، مردم شناسان و روانشناسان قرار گرفته است . آنان معتقدند نهاد خانواده یک نهاد اجتماعی است که بر مبنای سلسله مراتب و جداسازی جنسیتی "مردانگی و زنانگی" ساخته شده است .در این ساختار جنسیتی مردانگی، به عنوان ارزشی برتر در خانواده و به عنوان معیار سنجش در جامعه قرار گرفته است (Meurling& Lundgren& Lövkron) .
در کشور های غربی تحولات اقتصادی، تغییر در شیوه معیشت از کشاورزی به صنعتی و خدماتی و گسترش شهرها، شاخص های اصلی درتحول ساختارو نقشهای جنسیتی در خانواده محسوب می شود. الگوی تحولات اقتصادی و سیاسی سوئد در سال ۱۹۵۰-۱۹٨۰ باعث تحولات اجتماعی و فرهنگی زیادی شده است‌. تحولات ‌نه تنها بخش مهمی ازفرهنگ عمومی جامعه سوئد را تغییر داد، بلکه‌ باعث تحول در ساختارهای اجتماعی و جنسیتی شد. شهرهای بزرگ از جمله استکهلم کانون مهمی برای ایجاد و بروز شیوه ها و ارزشهای نوینی شد ند.
در گذشته و تا زمانی که کلیسا نقش و قدرت نفوذ بیشتری در جامعه سوئد داشت، ازدواج رسمی تنها شکل همزیستی و تشکیل خانواده بود. اخلاق مسیحی و مسیحیت لوتری، بیشتر بر جنبه های اخلاقی و دینی ازدواج تاکید کرده و جنبه های دنیوی آن را رد می کردند. ازدواج عهد و پیمان مقدسی بود برای ادامه نسل ، پایداری خانواده و جلوگیری از زنا. کلیسا های سوئد همچنان با حمایت قانون، مسئول کنترل افراد و خانواده بودند تا آنان مطابق با تعالیم اخلاق مسیحی لوتری زندگی و عمل کنند. کلیساها، برای حفظ فرامین مذهبی و عفت عمومی، در چارچوب نظم و انضباط دینی ، قدرت قانونی داشتند که مجازاتهای سنگینی را برای متخلفین اتخاذ کنند . به همین جهت ثبت ازدواج نه تنها برای فرد بلکه برای کلیسا و دولت از اهمیت حیاتی برخودار بود.
توسعه شتابان تجارت ، صنعت و رونق اقتصادی دهه ۱٨۹۰۱٨۵۰- در سوئد باعث بوجود امدن کارخانه ها، کارگاه های تولیدی ورشد تقاضای نیروی کار در شهرها از جمله در استکهلم شد. این جابجایی، باعث تحولات دموگرافیک ، گسترش شهرها و تغییر مناسبات اجتماعی در شهرهای سوئد شد. (Hammarström.۱۹۷۰). بی کاری و فقر در روستاها و شهرهای کوچک باعث کوچ روستاییان بی زمین و بیکا ر به استکهلم شد. مارگارت موتویک مورخ و جامعه شناس سوئدی معتقد است ، انقلاب صنعتی نه تنها باعث تحرکات جغرافیایی و طبقاتی مردان و زنان لایه پایین در استکهلم شد، بلکه موجب دگرگونی در الگوی ازدواج هم شد.در میانه سده ۱٨۰۰، شهر استکهلم   به بی اخلاقی شهرت یا فته بود. مردم در شهرهای دیگر تصور میکردند که بی بند باری و بی اخلاقی در استکهلم شدت یافته است . این بدان سبب بود که سبک جدیدی از همزیستی میان کارگران و تازه واردین در استکهلم رسم شده بود که خارج از ازدواج رسمی و مقررات کلیسا بود. این نوع زندگی، غیر قانونی محسوب می شد ومتخلفین ان قانونآ مجازات می شدند. با وجود این مجازاتها، طبق آمار ۱٨۶۰ در سوئد تقریبآ % ۴۱   کودکان ، مادران مجرد داشتند. (Matovic, ۱۹٨۴) . از آن جای که این نوع از همزیستی بیشتر در استکهلم رایج شده بود، به همزیستی استکهلمی و یا ازدواج به سبک استکهلمی شهرت یافت.
اما ازدواج استکهلمی چیست؟ آیا ازدواج استکهلمی تنها یک مفهوم برای یک زن مجرد است که فرزندی خارج از ازدواج رسمی بدنیا آورده ، یا شکلی از رابطه جنسی است که با زندگی در پایتخت همراه بوده است؟
شهر استکهلم ، پایتخت سوئد بین سالهای ۱٨۵۰ و ۱٨٨۵ بطور جهشی رشد نمود و جمعیت آن از ۹٣۰۷۰ نفر به ۲۴۶۴۵۴ نفر افزایش پیدا کرد.(Motovic.۱۹٨۴). گوستا اه لبری ( Gösta Ahlberg ) محقق و مورخ سوئدی، در کتاب " رشد جمعیت و شهرنشینی در سوئد"علت رشد بی سابقه شهر استکهلم را افزایش کار در کارخانه ها ، رونق در ساخت و ساز، پیدایش و رشد موسسات خدماتی و رختشویی می داند . در سایه این تحولات بود که مردم از شهرو روستاهای دیگر به استکهلم نقل مکان کردند. همچنین نیاز به خدمتکار در خانوادههای بورژوای ، باعث جذب بسیاری از زنان مجرد بیکار روستاها به شهرها شد. کوچ به شهرهای بزرگ و تحرکات جغرافیایی از یک سو، موجب ضعیفتر شدن ارتباطات خانوادگی و خویشاوندی شد و از سوی دیگر، زندگی در فضای متفاوت شهری ،تجمع انسان های ناشناس با گرایشات و فرهنگهای گوناگون ، موجب ارتباطات گسترده تر و آزادانه تر شد . مارگارت موتویک ، در رساله خود به نام "ازدواج استکهلم: تشکیل خانواده و انتخاب شریک زندگی در استکهلم ۱٨۵۰-۱٨۹۰" می نویسد: گروه های زیادی از کارگران و ساکنان جدید استکهلم به قدری فقیر بودند که توانایی پرداخت هزینه های اضافی و حاشیه ای ازدواج رسمی را نداشتند. او معتقد است بجز فقر و هزینه بالای مراسم عروسی موانع دیگری مانند قوانین حقوقی برای زنان ،مشکلات اداری ، گواهی مرخصی و رضایت سرپرست خانواده برای ازدواج وجود داشته است. مارگارت موتویک در تحقیق خود به چند نکته بسیار مهم دیگری درباره علت باقی ماندن افراد در همزیستی غیر رسمی اشاره می کند. او معتقد است تمایل برای همزیستی غیر رسمی، بیشتر در میان زنان مجرد شاغل طبقه کارگر که تحت تکلف و قیمومیت مرد دیگری نبودند و از نظر اقتصادی خودکفا بودند، طرفدار بیشتری داشت . او علت این امر را تبعیض قانونی زنان ، استقلال مالی و قدرت تصمیم گیری زنان شهری می داند که مایل نبودند آن را در اختیار مردان خود قرار دهند.
قوانین حقوقی ازدواج در سوئد تا اواسط دهه ۱٨۰۰ ، بسیار پدرسالارانه و مرد سالارانه بود. جایگاه زنان در جامعه بسیار پایین بود و آنان فرد حقوقی و حقیقی در جامعه بشمار نمی آمدند . مردان به عنوان سرپرست ، صاحب همه اموال ، قیم همه زنان ، کودکان و خدمه در خانواده و جامعه بودند. در طول سالهای ۱٨۵۰-۱۹۲۰ تفاوت حقوقی و اجتماعی بین زنان مجرد و زنان متاهل بطور چشم گیری زیاد بود. زنان مجرد تا قبل از سال ۱٨۵٨ تا سن ۲۵ سالگی تحت تکلف پدران خود بودند. این قانون در سال ۱۹۶٣تغییر کرد و زنان مجرد به طور خودکار در این سن فرد حقوقی و حقیقی محسوب میشدند. اما زنان متاهل تا سال ۱۹۲۰ همچنان تحت تکلف و قیمومیت شوهران شان بودند و رفرمهایی که در امر آموزش تحصیلی و حرفه ای زنان صورت گرفت تنها شامل زنان مجرد بود. قابل توجه است که همین زنان بعد از ازدواج حق قانونی خود را از دست میدادند و اگر دوباره طلاق می گرفتند حق قانونی خود را باز پس می گرفتند .از سال ۱٨٨۴، سن قانونی شدن زنان مجرد به ۲۱ سال، همانند مردان کاهش یافت.
مطالعه آماراز ازدواج و تشکیل خانواده در سوئد نشان می‌دهد که متوسط نرخ سن ازدواج از سال ۱٨۹۰ به بعد روندی افزایشی داشته است. (Matovic, ۱۹٨۴) سن ازدواج تا قبل از ۱۷٣۴ برای دختران ۱٣سال و برای پسران ۱۵ سال بود. اما این سن بعدها به ۱۵ سال برای دختران و ۲۱ برای پسران تغییر کرد. در سال ۱٨۹۲ سن ازدواج برای دختران به ۱۷ سال افزایش پیدا کرد و سن ازدواج مردان همچنان ۲۱ سال باقی ماند.
مارگارت موتویک در تحلیل خود از ازدواج و خانواده بین دهه ۱٨۵۰-۱٨٨۰ می نویسد که ، در آن دوران مرسوم نبود نامزدها قبل از ازدواج رسمی زیر یک سقف با هم زندگی کنند . رسم و فرهنگ غالب برای تشکیل خانواده و زندگی مشترک در میان طبقات متوسط دراستکهلم عمدتآ بعد از ازدواج رسمی در کلیسا صورت می گرفت .اگرچه در میان این طبقات نیز روابط مجرّدی وجود داشتند. اما در میان طبقه کارگر استکهلم روابط جنسی و هم زیستی بدون ازدواج خیلی غیر معمول نبود. گاهی اوقات ازدواج ها پس از چند سال زندگی مشترک و باوجود فرزندانی صورت می گرفت. اما برخی از کسانی که به سبک ( stockholmskaäktenskap ) همزیستی استکهلمی با هم زندگی میکردند، می توانستند ادعا کنند که نامزد هستند. مزیت استفاده از این تاکتیک اولا بهانه موثری بود برای کم کردن فشار و اصرار کلیسا برای ازدواج آنها، زیرا کشیشها فکر میکردند که نامزدها به هر رو روزی ازدواج خواهند کرد. ثانیا زنان که با ازدواج رسمی اعتبار قانونی خود را از دست میدادند با این روش می توانستند امتیاز زن آزاد و مجرّدی خود را در جامعه حفظ کنند. و ثالثا کودکان نامزدها فرزندان نا مشروع محسوب نمیشدند و میتوانستند از پدر ارث ببرند.
بررسی ۱۵۰ ساله اخیر تحولات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی در سوئد نشان می دهد که بین تغییرات ساختاری و تغییرات ارزشی رابطه متقابلی وجود دارد. تغییرات ساختاری همیشه به تغییرات ارزشی انسانها منجر شده است. مارگارت موتویک نیز براین نظر است که تحولات ساختاری وارزشی در جامعه تآثیر متقابلی بر خانواده و شرایط زنان در جامعه داشته است. او فرایند تحولات را نه تنها موثردر تغییر ساختار خانواده و موقعیت زنان می یابد بلکه این تحولات را زمینه ای برای رشد هنجارهای جدید جنسیتی و خانواده گی ارز یابی می کند. اما ما بیشترین تأثیرات و تحولات در زمینه زیر ساختهای اجتماعی را در حوضه وظیفه اعضای خانواده و نقش جنسیتی آنها مشاهده می کنیم. امروزه در سوئد، ازدواج به سبک استکهلمی و یا همزیستی بدون ازدواج رسمی sambo ، یکی از معمولی ترین شکل همزیستی و تشکیل خانواده است . تقریباً اکثر سوئدی ها تجربه همزیستی کوتاه و یا بلند مدت را قبل از اردواج رسمی تجربه می کنند. آمار نیز نشان میدهد که سه چهارم زنان و مردان، بدون ازدواج با یکدیگر زندگی می‌کنند. وبسیاری از کودکان در خانواده هایی متولد میشوند که   پدران و مادران با هم ازدواج رسمی نکرده اند. مورخ اقتصادیJ.H.Hanbakkuk    و جمعیت شناس   J.Hajanl که در دوره های مختلف تاریخی ازدواج و تشکیل خانواده در سوئد را بررسی کرده اند، بر این نظر هستند که دگرگونیهای اجتماعی و اقتصادی تأثیرات مثبت و منفی مستقیمی بر روی خانواده و اعضای آن گذاشته است. پژوهشها ،همچنین نشان میدهد که ارتباط معکوسی بین رشد اقتصادی و اشتغال زنان، با سن ازدواج و تشکیل خانواده وجود دارد. اگر چه خانواده گرایی و هویت خانوادگی ، هنوز ارزشی قوی در کشور سوئد محسوب می شود، اما خانواده به عنوان کوچکترین جمع اجتماعی نسبت به    گذشته دارای پایداری کمتری شده است. امروزه اعضای خانواده دارای استقلال بیشتری هستند و خانواده، کمتر عملکردهای سنتی اجتماعی خودرا انجام می دهد ونهادها وموسسات دیگرعهده دار بسیاری ازوظایف خانواده شده اند. جایگاه، قدرت و نقش جنسیتی زنان و مردان در خانواده و جامعه دستخوش تغییرات زیادی شده است. نرخ بالای اشتغال زنان ، همراه با آسان تر شدن طلاق ، کاهش بارداری و رشد میزان تحصیلات زنان با این تغییرات در ارتباط هستند. امروزه فرم خانواده ی گسترده به خانواده هسته ای و اشکال مختلف دیگری از همزیستی تغییر کرده است. استقلال مالی همسران، تقسیم قدرت و تصمیمگیری در خانواده ، بیشتر آنان را همدم و هم طراز کرده است. همسرگزینی یک انتخاب شخصی است که توسط زن ومرد صورت می گیرد. و برتری و قدرت جنسیتی ی جنس مذکر به عنوان تنها سرپرست و نان آور خانواده دارای مقبولیت کمتری شده است و رو به کاستی است.
در نوشته قبلی خود، ازدواج سفید معضل اجتماعی یا ضرورتی گریز ناپذیر؟! بررسی داشته ام بر روند رشد جدیدی از الگوی همزیستی و مکانیزمهای مهم رشد آن در ایران . این پژوهش نیز نشان داد که تحولات اقتصادی ، اجتماعی و فرهنگی در سوئد ، اقتدار مردانه در خانواده را به هم ریخته است. در این تحلیل ها نشان داده شد ، پدیده‌‌ شهرنشینی و مدرنیزاسیون محرک مهمی برای پیدایش فرایند همزیستی خارج از ازدواج رسمی بودند. دیگر پیامد ، تغییر و حرکت از نظام خویشاوندی گسترده و خانواده سنتی روستایی به خانواده هسته ای شهری بوده است . در این دو پژوهش همچنان نشان داده شد که رشد شهرنشینی و مدرنیزاسیون بهبودی شرایط زنان آن دو کشور را به همراه داشته است . گسترش تحولات همچنین از یک سو باعث رشد تحصیلات و اشتغال زنان آن کشورها شده و از سوی دیگر باعث کاهش میزان بارداری ، ازدواج و سن ازدواج شده است. اما بررسی رشد همزیستی خارج از ازدواج در این نوشته و مقایسه دو کشور ایران و سوئد به معنای یکسان دیدن تغییرات و تحولات آنها نیست. زیرا دو کشور از نظر ساختارهای رو بنایی وزیر بنایی تفاوتهای فاحشی با هم دیگر دارند. مسلما نمی تواند، فرایند تحولات اجتماعی و رشد تمدن در کشورهای مختلف به یک شکل باشد. زیرا تفاوتهای ، بین کشورها غیر قابل انکار است. و نکته مهم این که تحولات اجتماعی بصورت مکانیکی انجام نمی گیرند و ناشی از دینامیسم های درونی و بیرونی اجتمایی هر جامعه هستند . به همین جهت، بررسی تغییرات و تحولات هر کشوری را باید جداگانه و از زاویه های مختلف و شرایط جغرافیایی و بومی آنها بررسی شود .اما جبر روند تحولات اقتصادی، اجتماعی ، سیاسی ، فرهنگی و رشد شهر نشینی و مدرنیسم فاکتورهای مهم در تحولات کشورها هستند که موجب کنش های اجتماعی مشابه هم شده اند. و اشاره به این نکته نیز ضروری است که ، تغییرات بدست آمده در حوضه اجتمایی و فرهنگی فرا مرزی و اجتناب ناپذیر است و محصول شهر نشینی گسترده در جوامع امروزی محسوب می شوند که ما در بسیاری از کلان شهرهای جهان شاهد رشد آن هستیم .

*نسرین اسفندیاری کارشناس ارشد و پژوهشگر مسائل جنسیتی
و متخصص برابری جنسیتی در سوئد.