حزبی که باید ساخت (۵)
نگاهی به مشخصه های اساسی حزبی که
پاسخگویی به الزامات امر "خود رهانی کارگران" را هدف خود دارد


اسماعیل سپهر


• هدف و آماج نهایی " حزب دفاع از خود رهانی کارگران " ایجاد دمکراسی و سوسیالیسم نوع مشارکتی است. هم ازاینرو، همه اصول و مبانی ناظر بر ترسیم استراتژی این حزب و همه مولفه های اصلی در تعین بخشی به شاخصه ها و جهت گیری های استراتژیک و تاکتیکی آن به نحو موثر و تعیین کننده ای از الگوی دمکراسی و سوسیالیسم مشارکتی رنگ و بو می گیرد ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۲۷ آبان ۱٣۹۲ -  ۱٨ نوامبر ۲۰۱٣


-"حزب دفاع از خود رهانی کارگران" بر چه اصول و مبانی استراتژیکی و تاکتیکی استوار است؟

هدف و آماج نهایی " حزب دفاع از خود رهانی کارگران " ایجاد دمکراسی و سوسیالیسم نوع مشارکتی است. هم ازاینرو، همه اصول و مبانی ناظر بر ترسیم استراتژی این حزب و همه مولفه های اصلی در تعین بخشی به شاخصه ها و جهت گیری های استراتژیک و تاکتیکی آن به نحو موثر و تعیین کننده ای از الگوی دمکراسی و سوسیالیسم مشارکتی رنگ و بو می گیرد.

استراتژی سیاسی حزب، اما به ساده گی با "نقشه" حزب برای دست یابی به این مجموعه یا آن گروه از اهداف معین متناظر نیست. هر طرح استراتژیکی نه تنها مشتمل بر گذر از مراحل و دوره های متفاوت و مختلف است، بلکه مبتنی است بر واکنش دینامیک و هوشمندانه به شرایط متحول و در حال تغییر. استراتژی نه "نقشه" پیشروی از مسیر های پیش بینی شده، که راه یابی به سوی قله از راه های بعضن نامشکوف و عبور از رخدادهای بسیار غیر قابل پیش بینی است.

تلاش برای الغاء نظام سرمایه داری و درهم کوفتن هر شکل از دولت بورژوایی بی تردید مولفه مقوم در ترسیم استراتژی سیاسی درازمدت این حزب خواهد بود. از یک نگاه، این مولفه ها حلقه پیوند استراتژی سیاسی " حزب دفاع از خود رهانی کارگران " با استراتژی سیاسی درازمدت صف گسترده ای از مخالفان سرمایه داری و معتقدین به سوسیالیسم، بشمار می رود. برغم این همانندی، اما استراتژی "حزب دفاع از خود رهانی کارگران"، متاثر از اهداف و مشخصه های اساسی نظام سیاسی – اقتصادی ایده آل خود ویژه حزب، به نحو شاخصی از استراتژی سیاسی همه جریانات سیاسی چپ رادیکال سنتی، فاصله می گیرد.   

تا آنجا که به "حزب دفاع از خود رهانی کارگران" مربوط می شود، استراتژی سیاسی این حزب نه صرفا به الغاء نظام سرمایه داری و برانداختن دولت بورژوایی، که در عین حال به شکل گیری نوع خاصی از نظام سیاسی ( نظام شورایی مبتنی بر دمکراسی مشارکتی ) و نوع ویژه ای از سوسیالیسم ( سوسیالیسم مشارکتی ) نظر دارد. با وجود چنین مبنایی نه صف دشمنان طبقه کارگر به ساده گی به طرفداران بردگی سرمایه داری پایان می یابد و نه صف دوستان و متحدین استراتژیک آن به ساده گی با مخالفان نظام سرمایه داری و حتی با مدافعین نظام سوسیالیستی به ترسیم درمی آید. در چهارچوب چنین نگاهی به مبانی استراتژی سیاسی حزب، نه تنها همه مدافعان نظام سرمایه داری که همه کسانی که بر حفظ شکلی از حکومت نخبگان بر توده ها اصرار دارند، استعداد آنرا دارند که در شرایط معین در صف مخالفان منافع استراتژیک کارگران و زحمتکشان قرار گیرند. در این چهارچوب استراتژیک فقط جریانات بورژوازیی در کانون آتش حمله و تهاجم حزب قرار ندارد و توجه حزب صرفن معطوف به طرد و خنثی سازی انواع گرایشات خرده بورژایی مدافع اشکال تعدیل شده ای از سرمایه داری نیست. در این چهارچوب مقابله با همه مدافعان حکومت نخبگان – و از جمله طرد، افشاء و خنثی سازی نیروی بخشی از مدافعین سوسیالیسم که رسمن و تلویحن از این یا آن شکل حکومت نخبگان حمایت می کنند – جزء مهمی از استراتژی سیاسی حزب خواهد بود. بر متن چنین درکی از استراتژی سیاسی حزب، صف دوستان و متحدین استراتژیک و همیشگی کارگران نیز تنها نیروهایی را شامل می شود که نه تنها الغاء نظام سرمایه داری و درهم شکستن ماشین دولت بورژوایی را در صدر اهداف خود دارند که در عین حال بر الغاء همه اشکال حکومت مبتنی بر سیادت نخبگان جازم و بر ایجاد دمکراسی نوع مشارکتی و بر پی ریزی سوسیالیسم نوع مشارکتی مصمم اند.

بر مبنای چنین نگاهی به استراتژی سیاسی "حزب دفاع از خود رهانی کارگران"، بسیاری از به اصطلاح چپ ترین نیروهای سیاسی مخالف سرمایه داری که مرز روشنی با ترجمه های تمامیت گرایانه و قیم مابانه از سوسیالیسم ندارند - و یا رسما دیکتاتوری حزب و فرقه خود را تجلی سوسیالیسم ناب و ایده آل حکومتی کارگران و زحمتکشان می پندارند - در شرایط معین چه بسا بسی بیش از برخی نیروهای لیبرال و سوسیال دمکرات منافع استراتژیک کارگران و زحمتکشان را مورد تهدید قرار دهند. در این نگاه مقابله با گرایشات دمکراسی ستیز و آزادی ستیز در بخشی از چپ افراطی و در شرایط معین تلاش جدی برای طرد و افشاء این نیروها، بخش مهمی از وظایف حزب مطبوع چپ رادیکال نوین خواهد بود.

در چهارچوب چنین نگاهی به استراتژی سیاسی درازمدت چپ رادیکال نوین، اگرچه در هر حال نوک تیز حمله متوجه این یا آن بخش از نیروها و جریانات بورژوایی خواهد بود، اما در یک نگاه کلی همه مدافعین حکومت نخبگان ( در هر هیئت و در هر نقاب ) در شرایط معین در صف مخالفان منافع استراتژیک کارگران و زحمتکشان قرار گرفته و تضعیف و خنثی سازی نیروی سیاسی آنان در معادلات قدرتی، بخش مهم و اجتناب ناپذیری از استراتژی حزب "دفاع از خود رهانی کارگران" را شامل خواهد شد. در این راستا معیار دوری و نزدیکی این حزب به نیروهای سیاسی دیگر نیز، نه صرفا با مشارکت آنها در کمپین بزرگ ضد سرمایه داری و دفاع عمومی از سوسیالیم، که در عین حال با موضع آنها در برابر مولفه دمکراسی، با تعهدشان به دفاع از حریم گسترده آزادی ها و بویژه با منش آنها در برخورد به نقش و جایگاه نهادهای شورایی و نهادهای خودمدیریتی و خود حکومتی توده ای در ساختار آلترناتیو سیاسی - اقتصادی آینده مشخص می شود.

- درکی متفاوت از استراتژی سیاسی حزب کارگری
جزء مهمی از استراتژی سیاسی هر حزب کارگری بی تردید با تعیین صف دوستان و دشمنان کارگران در هر مرحله از مبارزه، با تعیین نیروی سیاسی ای که باید در کانون حمله و تهاجم سیاسی حزب قرار گیرد و با تعیین نیروهای سیاسی ای که باید هدف طرد، افشاء و خنثی سازی حزب قرار گیرند، تداعی می شود. استراتژی سیاسی حزب، اما بی تردید به ترسیم صف بندهای مربوط به متحدین و دشمنان طبقه و حزب در هر مرحله از مبارزه و چگونگی تعامل و رویارویی با این نیروهای سیاسی، قابل تقلیل نیست . در یک نگاه کلی استراتژی سیاسی ناظر است بر تخصیص متوازن و بهره مندی بهینه و سودمند از همه منابع موجود در شرایط پر چالش و پرتحول پیشارو و در راستای تحقق هر چه بهتر و هر چه سریعتر آماج های سیاسی هر مرحله از مبارزه.   تعیین کانون حمله و تهاجم سیاسی حزب، ترسیم چگونگی تعامل و رویارویی حزب با بازیگران صحنه سیاسی و تعیین نقش خود در عرصه بازی مدعیان قدرت دولتی در هر مرحله از مبارزه نیز، در واقع طرحی است برای تخصیص منابع انسانی - امکاناتی حزب و طرحی است برای تعیین تمرکز فعالیت سیاسی – مبارزاتی حزب در این یا آن حوزه و یا جبهه مبارزاتی.

برای احزاب و گروه های سیاسی کارگری طالب فرمانرانی بر اهرمهای قدرت دولتی، البته استراتژی سیاسی و تخصیص منابع موجود حزب، به میزان بسیار، با تعیین نقشه جنگ و رویارویی برای تسخیر قدرت دولتی توسط حزب و با چگونگی تعامل و رویارویی با احزاب و نیروهای سیاسی فعال در صحنه سیاسی- و در محور آن مقابله با رژیم سیاسی حاکم - معنا می یابد. نگاه این احزاب به کارکرد نهادهای جامعه مدنی بطور کلی و درک آنها از اهمیت و کارکرد نهادها و سازمانهای ویژه کارگران و زحمتکشان نیز کم وبیش به بهره مندی از نیرو و امکانات این نهادها و سازمانها در دست یابی به آماجهای حزب در جبهه جنگ قدرتی بین نیروهای سیاسی فعال در صحنه بازی سیاسی، معطوف است. برای این احزاب همه چیز کم وبیش در هماوردی فی مابین احزاب و نیروهای سیاسی فعال در صحنه جنگ قدرت دولتی رقم می خورد.

"حزب دفاع از خود رهانی کارگران"، اما نقش اصلی خود را با مدیریت پیروزمند جنگ و هماوردی فی مابین احزاب و نیروهای سیاسی فعال در جبهه تسخیر قدرت دولتی تعریف نمی کند. این حزب تسخیر قدرت دولتی توسط حزب را آماج خود ندارد. برای این حزب جبهه اصلی نبرد، جبهه رقابت و هماوردی احزاب و نیروهای سیاسی فعال برای فرمانرانی بر اهرمهای قدرت دولتی نیست. این حزب دست یابی به آماج های خود را در گشایش و پیروزی در جبهه سیاسی جدیدی سراغ می گیرد. در نگاه این حزب جبهه اصلی نبرد، جبهه بزرگ مخالفان همه اشکال حکومت نخبگان علیه همه طرفداران همه اشکال حکومت نخبگان است. استراتژی این حزب در پاسخگویی به نیازها و الزامات پیروزی در چنین جبهه ای جسم و جان می گیرد.

در این جبهه استراتژی و الویت های حزب در تخصیص منابع و انرژی موجود از خود ویژه گی های آشکاری برخوردار است. در چهارچوب این استراتژی تخصیص منابع موجود و تلاش و فعالیت حزب، پیروزی در میدان بازی نخبگان و گروه ها و دستجات نخبه محور ( و بطور مشخص احزاب و گروه ها و دستجات سیاسی ) را هدف خود نخواهد داشت. در عوض آماج مقدم این استراتژی تلاش برای تغییر میدان بازی، عمومی کردن امر سیاست ورزی، به صحنه آوردن توده ها و نهادهای خود حکومتی توده ای و در همان حال به حاشیه راندن نقش و جایگاه نخبگان و سیاست ورزان حرفه ای در عرصه سیاسی و لگام زدن به فعال مایشائی گروه ها و دستجات نخبه محور در این عرصه خواهد بود.

در چهارچوب این استراتژی،البته مقابله با رژیم حاکم ( رژیم بورژوایی و یا هر رژیم ارتجاعی دیگر )، مقابله با جریانات بورژوایی و خرده بورژوایی و تعیین چگونگی تعامل و رویارویی حزب کارگری با نیروهای سیاسی فعال در صحنه سیاسی به هیچ وجه بی ارزش تلقی نمی شود و مورد غفلت قرار نمی گیرد. این استراتژی بر اتوپیای " تغییر جهان بدون تسخیر قدرت دولتی" مبتنی نیست. در این استراتژی بزیر کشیدن بورژوازی از ارکان قدرت دولتی و تسخیر قدرت دولتی هنوز جزئی از اهداف جنبش خود رهانی کارگران است. با اینهمه هدف مقدم این استراتژی نه تسخیر قدرت دولتی که تغییر میدان بازی و ایجاد شرایطی است که تسخیر قدرت دولتی حاصل گسترش، اعتلاء و توانمندی جنبش خود مد یریتی و خود حکومتی توده کار و زحمت و نشانه پیروزی این جنبش در درهم کوفتن ماشین دولتی بورژوازی و تثبیت نظام شورایی و دمکراسی نوع مشارکتی باشد.   در چهارچوب این استراتژی انرژی و منابع حزب بیش و پیش از هر چیز، رشد و گسترش خود آگاهی طبقاتی در صفوف کارگران و زحمتکشان ، تلاش برای عمومی کردن فرهنگ خود مدیریتی و خود حکومتی توده ای و کمک به شکل گیری نهادها و سازمانهای خود مدیریتی و خود حکومتی توده کار و زحمت را هدف خود خواهد داشت.

در نگاه چپ رادیکال سنتی امر سرنگونی دولت بورژوایی و تسخیر قدرت دولتی در همه حال و در همه شرایط در کانون استراتژی سیاسی آن قرار دارد و در عمل همه اهداف و الویت های دیگر، در سایه تلاش برای سرنگونی دولت بورژوایی و تسخیر قدرت دولتی توسط حزب، به فهم و نگاه می آید. در این چهارچوب حتی رشد و اعتلاء خودآگاهی طبقاتی کارگران و زحمتکشان نیز بیشتر از دریچه پاسخگویی به بخشی از الزامات تحقق امر سرنگونی و تسخیر قدرت دولتی، مورد توجه قرار می گیرد. در نگاه چپ رادیکال سنتی نیازها و الزامات امر سرنگونی بر هر نیاز و اولویتی تقدم می یابد و سایه این الزامات به نحو بارزی بر شکل و محتوی و بر چینش و جهت گیری های تاکتیکی آن سنگینی می کند.

در احزاب و گروه های متعلق به چپ رادیکال سنتی همه امکانات و فعالیت های حزبی کم و بیش فروپاشی هر چه سریعتر رژیم سیاسی حاکم ( اعم از رژیم بورژوایی و یا هر رژیم ارتجاعی دیگر ) را هدف دارد. در این احزاب چالش سیاسی حزب با رژیم سیاسی عملن به شاخص ترین عامل هویت سیاسی آن فرامی روید. در این احزاب، اراده حزب به تمرکز هر چه بیشتر بر کمپین های سیاسی – تبلیغاتی و فعالیت هایی که به تضعیف هر چه سریعتر رژیم سیاسی حاکم راه برد، معطوف است.   نگاه این احزاب به جنبش ها و خیزش های اعتراضی – انقلابی نیز بیش از هر چیز تمایل پر کشش حزب به قدرت یابی و نزدیکی هر چه بیشتر به اهرمهای قدرت دولتی را منعکس می سازد.

محور قرار دادن نیازها و الزامات امر سرنگونی رژیم سیاسی حاکم، بر چگونگی نزدیکی و تنطیم رابطه این احزاب با طبقه و نهادهای طبقاتی نیز سایه می اندازد و نگاه آنها به طبقه و نهادهای طبقاتی کارگران را به نگاهی ابزاری متمایل می سازد. احزاب و سازمانهای متعلق به چپ رادیکال سنتی نهادهای کارگران و زحمتکشان را عقبه و دنبال رو خود می خواهند و استقلال این نهادها و سازمانها را بر نمی تابند. تلاشش آنها نه بر بورکراسی زدایی از سازمان درونی این نهادها و سازمانها، نه بر معمول کردن شیوه خود مدیریتی و قدرت ورزی عمومی توده اعضاء در تشکیلات و نظم ونسق درونی آنها، که اساسن بر برکشیدن اعضاء و هواداران خود به ارگانهای رهبری این نهادها و سازمانها و تابعیت آنها از سیاست های حزب خود متمرکز است.

چپ رادیکال سنتی شکل گیری نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی توده ای را اساسن امری مربوط به دوره انقلابی تلقی می کند. این چپ رسالتی برای ایجاد و بسط هر شکلی از این این نهادها ( حتی اشکال ساده و مبتنی بر کارکردهای محدود ) در دوره متعارف برای خود تعریف نمی کند. الگوی تشکیلاتی – سازمانی این چپ برای تمامی نهادها و سازمانهای کارگری - توده ای، کم و بیش شکلی از روابط مبتنی بر اقتدار نخبگان است. الگوی تشکیلاتی – سازمانی چپ رادیکال سنتی برای حزب کارگری نیز - حتی در دمکراتیک ترین اشکال آن - چیزی نیست جز شکلی از تشکیلات و سازمان مبتنی بر اقتدار و رهبری نخبگان حزبی.   

در نگاه " حزب دفاع از خود رهانی کارگران "، اما سرنگونی دولت بورژوایی در خدمت بلوغ آگاهی سیاسی – طبقاتی کارگران و زحمتکشان و بمثابه حلقه مهم در اعتلاء جنبش خود رهانی آحاد طبقه به فهم می آید. در نگاه این حزب، امر سرنگونی دولت بورژوایی هر چند ضروری، مهم و غیر قابل چشم پوشی، اما تنها یکی از مولفه های مهم و تعیین کننده در استراتژی سیاسی و حصول به پیروزی نهایی است. دغدغه اصلی این حزب نه امر سرنگونی دولت بورژوایی که رشد و بلوغ خود آگاهی طبقاتی در صفوف کارگران و زحمتکشان، ایجاد و بسط نهادهای صنفی – سیاسی طبقاتی کارگران و زحمتکشان، بسط و شکوفایی تجربه خود مدیریتی و خود حکومتی در صفوف آحاد طبقه، بسط کمی و کیفی نهادهای جامعه مدنی، عمومی شدن گفتمان کارگری در سطح جامعه و نهایتن آمادگی فکری، فرهنگی و سازمانی طبقه برای ایجاد نظام مبتنی بر دمکراسی و سوسیالیسم نوع مشارکتی است. این حزب سرنگونی دولت بورژوایی را شرط بسط پر دامنه نهادهای خود مدیریتی و خود حکومتی توده ها نمی یابد و تعهد خود به ایجاد نظام شورایی و ارائه طرح های عملی برای شکل دادن و بسط نهادهای خود مدیریتی نیروی کار و زحمت ( و حتی اشکالی از نهادهای خود حکومتی توده ای) را به ایجاد موقعیت انقلابی و یا دوران پس از سرنگونی حواله نمی دهد.

ترجمه عملی چنین نگاهی به امر سرنگونی، در پراتیک حزب با کاستن از حجم کمپین های سیاسی – تبلیغاتی و اهتمام بیشتر به امر خود آگاهی کارگران و زحمتکشان، با تلاش بیشتر در راستای ایجاد و بسط نهادهای صنفی – سیاسی کارگران و ایجاد و بسط نهادهای جامعه مدنی، با تمرکز بر گره گشایی از مشکلات و مسائل روزمره مردم در چهارچوب ایجاد و بسط نهادهایی که بر پاسخگویی به نیازهای مبرم مردم و بر همیاری، تعاون و قدرت ورزی و خود مدیریتی توده ای استوارند، با تلاش و ابتکار و انعطاف بیشتر برای بهره گیری از امکانات فعالیت علنی در سخت ترین و سرکوبگرانه ترین شرایط سیاسی، با طرد نگاه ابزاری و قدرت خواهانه به جنبش ها و خیزش های اعتراضی – انقلابی، با دوری جستن از نگاه ابزاری به نهادهای سیاسی – طبقاتی کارگران و زحمتکشان و اساسا همه نهادهای مربوط به حوزه جامعه مدنی... و مقدم بر هر چیز با تلاش برای عمومی کردن گفتمان خود مدیریتی و خود حکومتی و تبدیل الگوی خود مدیریتی به الگوی رایج در همه نهادها و سازمانهای سیاسی – طبقاتی کارگران و زحمتکشان ( و از جمله در تشکیلات و سازمان درونی حزب ) به تصویر در خواهد آمد.

Ismailsepehr@yahoo.com