از : مسعود بهبودی
عنوان : گفت: «آن گلیم خویش بدر می برد ز موج»
فرم پژوهش پارسا نیکجو، یعنی نثر شیوا و دلنشین ایشان از محتوای فقیر پنهان در آن فرسنگ ها جلوتر می تازد.
فرمالیسم در کشور ما متأسفانه سابقه ای دیرین دارد.
نمونه هائی در این زمینه از این مقاله قابل ذکر اند:
« کهریزک جسمیت یافته گی نظامی است که "آدم کردن" و یا "هلاک کردن" "خس و خاشاک" و "اراذل و اوباش" و "خود فروخته گان" و "وطن فروشان" و... را ضامن تداوم قدرت و حیات سیاسی خود می داند.» (پارسا نیکجو)
خواننده نمی فهمد و نمی تواند هم بفهمد که منظور جناب پارسا از مفهوم «نظام» چیست؟
نظام آیا به معنی سیستم اجتماعی ـ اقتصادی حاکم است؟
در آن صورت باید منظور جناب پارسا فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی سرمایه داری در مقیاس جهانی باشد.
ولی در سراسر مطلب ایشان مرتب به خواننده حالی می شود که سرمایه داری نمی تواند مورد نظر ایشان باشد.
چون قبلا سرداران پرولتاریا را که نفی نظام سرمایه داری به مثابه آماج استراتژیکی بالقوه در دور دورهای ذهن شان قرار داشت، در نهایت معصومیت برغم خدمت به همین نظام به روایت شاهدان عینی «به حیات برهنه ی صرف کاسته بودند» (پارسا)، آن سان که حتی از فرط گرسنگی پوست خیاری له شده در زیر پای این و آن، برای شان نعمتی بهشتی تلقی می شد.
این که تازه چیزی نیست.
همین معصومین کهنسال چه بسا بیمار را پس از له و لورده کردن و تخریب و پس از رسوا و بی آبرو کردن در ملأ عام، شقه شقه و طعمه دد و دام خاوران ها کرده اند.
مگر کل نظام سرمایه داری در مقیاس جهانی حتی در آن روزها پشت سر این جنایات ایراسیونالیستی (خردستیز) نبود؟
مگر موسوی در آن روزها نخست وزیر نبود و در موضعگیری تلویزیونی اش غرب را به تجدید نظر فرانخواند؟
مگر نهضت مهندس بازرگان و شرکاء اعلامیه تأییدی صادر نکرد و در شیپور آنتی کمونیسم ندمید؟
مگر کروبی و شرکاء بر ضد این جنایات فاشیستی ـ فوندامنتالیستی به قیام مسلحانه برخاستند؟
« مهم تر آن که مقصر اصلی نه آن گونه که ایشان می پندارند، "نبود نظارت بهنگام"، بل وجود و حضور نابهنگام نظام حاکم است.» (پارسا نیکجو)
پارسا ظاهرا ادعای از سرتاپا بی محتوائی را رد می کنند.
چون جناب زیبا کلام جنایات کهریزک را سوبژکت زدائی می کند و تا حد اشتباه زمانی در نظارت (بهنگام و نابهنگام) تنزل می دهد و دست به عوامفریبی می زند.
جناب پارسا اما با توسل به فرم فرمولبندی به جای پرده برداری از حقیقت عینی، مفهوم فلسفی «وجود و حضور نابهنگام نظام حاکم» را به خدمت می گیرند و عملا خواننده را از اصل قضیه منحرف می کنند و جنبش به اصطلاح سبز و در واقع به همان سان سیاه را از چارچوب «نظام» بیرون می کشند و تبرئه و تطهیر می کنند.
خواننده نهایتا از درک خط سرخی غافل می ماند که از تار و پود تمامت بیوگرافی طبقه حاکمه جدید به انضمام موسوی و کروبی و شرکاء (نامعاصر ـ به قول پارسا، نابهنگام موجود و حاضر ـ در صحنه هستی اجتماعی) می گذرد، آنهم نه در مقیاس ملی، بلکه در مقیاس جهانی.
مگر فاشیسم، میلیتاریسم، راسیسم، امپریالیسم فرم های مختلف همان نظام سرمایه داری نبوده اند و نیستند؟
برای دفاع از حقیقت عینی بهتر است که پارسایان دست به ریشه برند و از عوامفریبی حتی المقدور بپرهیزند، اگر سودای رستگاری بر سر دارند و نه «بدر بردن گلیم خویش از موج»
۵٨۷۹۹ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣۹۲
|