درسهای سیاسی یک کمپین حقوق بشر


دیوید اعتباری


• از همبستگی با یک دیگر اگر هدف ها یکیست نباید دوری کرد مهم این است که با هم یک هدف داریم. انسانها و گروهها دارای عقاید متفاوتی هستند و این تفاوت ها طبیعی ست و لازمه یک جامعه و تشکیلات سالم و دمکرات. اختلافاتی که به هدف مشترک ربطی‌ ندارد، ربطی‌ به امروز و خواسته های امروز ندارند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۱ آذر ۱٣۹۲ -  ۲۲ نوامبر ۲۰۱٣



اخیرا درپیشنویس یک فراخوان به دو زبان فارسی (1) و انگلیسی (2) دعوت و پیشنهاد کردم که ایرانیان خارج کشور در سالگرد انقلاب ۱۳۵۷ جلوی مراکز رژیم اسلامی جمع شده و خطاب به رهبران رژیم ، خواستار اجرای تمامی‌ قول و وعده های آیت الله خمینی شوند . وعده هایی که بر اساس آنآن خمینی و رژیم ۳۵ سال پیش به رهبری و قدرت رسیدند. هدف این تظاهرات در این برهه این است که:
• ایرانیان ، گروه ها ، هنرمندان ، سازمانها و شخصیت ها در سراسر جهان در سالگرد ۲۲ بهمن بر اساس خواستار های مشترک ۳۵ سال پیش, دوباره گرد هم آیند و صدای همبستگی‌ و نارضائی خود را به ایرانیان و جهانیان برسانند .
• رژیم ، ولی‌ فقیه و وعده های دروغی آنان افشا گری شده ، مردم به حق خود در مورد طلب وعده ها آگاهی‌ بیشتری پیدا کنند و مهمتراز همه پاردیم و جو    پاسخگویی سردم کاران رژیم در مقابل مردم ایجاد شود .
• با موازی سازی این حق خواهی‌ با سخنرانی‌ (I have a dream) مارتین لوتر کینگ ‌توجه بیشتری از رسانه ها و جهانیان کسب شود .
• حرکتی‌ گسترده و همبسته مردمی و جرقه و امیدی دوباره در قلب مردم زنده شود .
این پیشنهاد تا بحال از داخل کشور بیشتر مورد استقبال گرفته تا خارج و دلیل آن به نظر من در ۲ دلیل خلاصه میشود :
1- ایرانیان داخل کشور هنوز امید دارند که ایرانیان دارای آزادی بیان و تشکل خارج نشین ، صدای حق خواهی ‌شان را به یکدیگر و جهانیان برسانند .
2- .اما در مقابل گروه ها و شخصیت های مقیم خارج ، رندانه مسئولیت اعتراضات را به گردن ایرانیان داخل کشور که از آزادی بیان و اجتماعات و تشکیلات برخوردار نیستند ، میاندازند! بعضی‌ خارج کشوری ها مانند سردم کاران حکومتی ، میان ایرانیان درون و خارج کشور خط جدایی کشیده و برای هر کدام خط و نشان و فتوا ها و تکلیف های متفاوتی تعیین میکنند، اصلا مثل این که ایرانیان خارج ، از کره مریخ ارسال شده اند .
در عکس العمل به فراخوان، استاد پر کار گرامی‌ آقای دکتر نوری علا در مقاله “مطالبه محوری: هم اکنون اما فقط در ایران(3) “ می نویسد “: اینکه برخی از دوستان معتقدند که ما باید با اغتنام فرصت از شرایط پیش آمده کار مطالبه محوری را به خارج کشور بکشانیم و، مثلاً، با طرح وعده های خمینی و آزادی های مصرح در قانون اساسی حکومت اسلامی، این حکومت را برای مرعی داشتن آنها تحت فشار قرار دهیم، بدون آنکه حرکت ما در راستای تقویت مطالبه محوری واقعی و شتابنده در داخل کشور باشد، حاصلی نخواهد داشت. .... ما نباید فراموش کنیم که «خارج کشور»، در استقلال از «داخل کشور»، بزودی تبدیل به موجودی به نام «کشور خارج کشور» می شود که سرنوشت و حساب و کتاب اش بکلی با داخل کشور بیگانه است و زندگی خودمختار خویش را دارد. “
به عبارت دیگر ایشان نخواسته همان را میگوید که حکومت می‌خواهد، یعنی‌ جدایی داخل و خارج . البته ایشان خواستار این است که خارج کشوری ها “صورتی مکمل و موید را پیدا ” کنند . اما من این را به اینصورت میخوانم که منتظر بمانیم تأ از داخل دعوت شویم ! اما این حرفها تازگی ندارد و شاهزاده رضا پهلوی هم ۳۵ سال است که منتظر است تا داخل کشو ریها در مورد نقش ایشان تصمیم بگیرند! البته این بی عملی‌ را میتوان با مصاحبه ها و شورا ها و انجمن ها و مقاله ها و عهد نامه ها و اساسنامه ها و سخنرانی ها پر کرد ، اما فاصله حرف تا عمل بسیار است.
به این دلیل برای   اینکه نمونه ای از تاثیر گذاری ایرانیان خارج کشور در داخل ایران را نشان دهم ، تصمیم گرفتم بطور خلاصه تجربه و درسهای شرکت خود را در یک کمپین حقوق بشر در خارج که در درون کشور بسیار تاثیر پذیر بود به اشتراک بگذارم ، شاید این درسی‌ باشد برای درنگی‌ دوباره بر عملکرد )و نکرد ( خارج نشینان :
بخش اول : مروری کوتاه بر یک کمپین حقوق بشر
هفت سال پیش در ستون کوچکی از قسمت حوادث روزنامه اعتماد ، خبرحکم اعدام دختری ۱۷ ساله به نام نازنین فاتحی (4) درج شد. وی در حال دفاع از تجاوز به خود و خواهر زده ۱۵ ساله اش ، متجاوز را بدون عمد کشته بود . روزنامه به سردی از اعدام نازنین خبر میدهد و خبر میان دهها اخبار دیگر دفن میشود. هزاران کیلومتر دورتر در فرانسه یک مترجم فرانسوی خبر را خوانده و ایمیلی‌ به دختر ایرانی‌ شایسته کانادا خانم نازنین افشین‌جم می‌فرستد. نازنین پس از خواندن ایمیل از محکومیت به اعدام همنام جوانش نازنین فاتحی بخاطر دفاع در مقابل تجاوز بسیار متاثر میشود و تصمیم به این می‌گیرد که به نازنین دیگر کمک کند. نازنین افشین جم با بسیاری از دست اندرکاران و فعالآن داخل و خارج ایران از جمله خانم شیرین عبادی که ۲ سال قبل از آن جایزه نوبل را برای دفاع از حقوق زنان و جوانان برده بود تماس می‌گیرد. اما کمتر کسی‌ به درخواست کمک دو نازنین پاسخ میدهد. بعضی‌ از آنانی‌ هم که جوابی‌ میدهند بی‌عملی خود را توجیه کرده و حتی نازنین را از دنبال کردن موضوع بر حذر میکنند که ازما خارج کشوریها کاری از دست بر نماید و این موضوع‌ها از داخل باید دنبال شود، که این رژیم جنایت کار است واین تنها گوشه‌ای از هزاران بی‌عدالتی است و غیره وغیره. عده ای هم در شأن خود نمیدانستند که از یک متهم به قتل دفاع کنند، غافل از این که اگر از حقوق بشر حتی یک قاتل دفاع کنیم، محترم شمردن حقوق یک انسان ساده حتی بیشتر آشکار میشود.
اما نازنین افشین جم پرشور و جوان به سماجت خود ادامه میدهد و در این میان به نام مینا احدی در کمیته بین‌الملل علیه اعدام در اتریش بر میخورد و با وی تماس می‌گیرد. مینا احدی که عضو کمیته مرکزی حزب کمونیست کارگری ایران نیز می‌بود، به ندای‌ نازنین پاسخ مثبت میدهد و ازسوی دیگر جهان با دوستانی در ایران تماس گرفته …و در نتیجه خانم شادی صدر وکیل حقوق بشر وکالت نازنین فاتحی را به عهده می‌گیرد. شادی صدر با همکاری وکیل جوانی بنام محمد مصطفایی پرونده را دنبال می‌کند. در این میان نازنین افشین جم دادخواستی (petition) (5) برای کسب امضا بر علیه اعدام نازنین فاتحی ایجاد می‌کند که در سایت iranian.comدرج میشود و پس از خواندن آن من با نازنین افشین‌جم تماس گرفته و دست همکاری را بسوی وی دراز می‌کنم. بلافاصله در شبکه اجتماعی (myspace) که در آن زمان (و قبل از فیسبوک) بسیار در میان جوانان رایج بود، صفحه‌ای و کمپینی به نام نازنین فاتحی تشکیل دادم و بلافاصله با صرف ساعت‌ها ، سعی‌ در شناساندن نازنین فاتحی و کسب حمایت کردم. شادی صدر و محمد مصطفایی حامی‌ حقوق بشر و اصلاح طلب در ایران، مینا احدی کمونیست انحلال طلب فعال حقوق بشر در اروپا ، نازنین افشین جم طرف‌دار حقوق بشر و دمکراسی خواه در کانادا و من سکولار دموکرات در کالیفرنیا هرکدام به نوعی با همبستگی این مهم را به عهده گرفتیم. در این میان من از طریق اینترنت همکاران دیگری را برای کمک به این کمپین یافتم، جوانی نروژی بنام کریستین، وکیلی آمریکایی‌ در لوس انجلس، دونا یک خواننده راک استرالیای، دیو جوانی از آلاباما، و البته مترجم فرانسوی که این حرکت با ایمیل وی شروع شده بود و نیز بسیاری دیگر شروع به همکاری جهانی برای این کمپین کردند .
این اتحاد برای نجات یک دختر نو جوان ایرانی ، نمونه ای بود از یک همبستگی‌ فرا مرزی، فرا مذهبی‌ و فرا عقیدتی‌ که دلیل شروعش پشتکار یک جوان پرشور در کانادا ، از خود گذشتگی دو وکیل در ایران، حمایت و تماس یک فعال حقوق بشر و همکاران وی در اروپا ، سازماندهی و تبلیغ یک سکولار دموکرات در کالیفرنیا و حمایت و امضا و کمک دهها تن از قسمتهای مختلف دنیا آغاز شد.
موجی که این اتحاد و اعتقاد و سماجت شروع کرد، موجی (viral)ویروسی بود که یک پاراگرف کوتاه اخبار حوادث روزنامه ای در ایران را تبدیل به خبری کرد که در شبکه‌های اصلی‌ رسانه های دنیا بارها پخش شد، مصاحبه‌ها و فیلمهای خبری ایجاد شد ،(6)   (7) (8) و در دادگاه دوباره نازنین فاتحی ، قاضی اسلامی هشدار داد که “مواظب باشید دنیا دارد به ما نگاه می‌کند”!   وی راست میگفت ، حتی بعضی‌ از پارلمان اروپا و کانادا ، سازمان ملل و بسیاری دیگر نیز خواستار توقف اعدام نازنین فاتحی شده بودند. حرکتی‌ که اگر از روز اول نازنین افشین جم به تحلیل گران وفعالین و دست اندر کاران گوش داده بود در همان روزنامه اعتماد مخفی‌ میماند و چه بسی که تأ آن روز نازنین فاتحی مانند هزاران بی نام دیگر اعدام شده بود.
اما حالا   که این موضوع توجه جهانیان را جلب کرده بود، خانم شیرین عبادی و …شهبآنو فرح پهلوی وبسیاری دیگر نیزحمایت خود را از این حرکت اعلام کردند. بیش از ۳۰۰۰۰۰ امضا و ۲ سال بعد ، قاضی جمهوری اسلامی که ده ها حکم اعدام دیگر صادر کرده بود، در مقابل فشارجهانی، ‌ حکم آزادی نازنین فاتحی را با شرط پرداخت ۴۰۰۰۰۰۰ ریال ( ۴۳،۰۰۰ دلار در آن زمان ) اعلام کرد و با زحماتی بیشتر توانیستیم که ۳۳۰۰۰ دلار از کانادا و آمریکا و اروپا و ایران کمک جلب کنیم و ۱۰،۰۰۰ باقی‌ را عضو پارلمان کانادا خانم بلیندا سترانچ اهدا کردند.
اما در این مدتی‌که به این کمپین می‌پرداختیم، متوجه شدیم که حداقل ۲۳ نوجوان دیگر (9) بر خلاف کنوانسیون بین‌الملل کودکان که دولت ایران آن‌ را امضا کرده بود ، در ایران انتظار اعدام بودند. در تماس تلفنی که نازنین و من داشتیم ، تصمیم گرفتیم که این حرکت وانرژی را ادامه دهیم و سازمان “ Stop Child Executions نوجوانان را اعدام نکنید” (10) آغاز کنیم .برپایی و پیشبرد این سازمان قدمهایی حتی سنگین تر و متعهد تر و سخت تر را بدنبال داشت. تماس روزانه و هفتگانه ما با طرفداران، همکاران، سازمانهای بین‌الملل، سازمان ملل، نمایندگان پارلمان اروپا و وکیلان ایرانی‌ و در صدر آنان آقای محمد مصطفایی ، آقای عبدالصمد خرمشاهی ، خانم نسرین ستوده و دیگران و خانواده‌های‌ جوانانی که در خطر اعدام بودند کاری بود بسیار زمان بر، تشکیلاتی، و پر احساس.
در این راه با تلاشهای آقای محمد مصطفایی و دیگر وکلا در ایران توانستیم چندین نو جوان را از مرگ نجات دهیم ، اما یکی‌ از مهمترین تاثیرات سیاسی اجتماعی این ۲ کمپین این بود که پارادایم داخل ایران را نسبت به اعدام نوجوانان اعدامی عوض کرد. دیگر بسیاری از ایرانیان با قوانین بین‌المللی ضدّ اعدام جوانان وکراهت عمل اعدام آشنا شده بودند . حال بسیاری از روزنامه ها خبراعدام نوجوانان را با وصف بیشتر درج میکردند. هنرمندان و هنرپیشگان و فعالان حقوق بشر و غیره در درون ایران هر یک به نویی این مساله را در میان جامعه میبردند و با خانواده ها تماس میگرفتند . آقای عماد الدین باقی‌ از    ایران لیستی از جوان اعدامی تهیه کرد که همراه با سازمان عفو بین‌الملل با ادغام آن لیست با لیست خود توانستیم لیست بسیار کاملی از بیش ازصدها جوان در انتظار اعدام تهیه کنیم. از ‌یک پتیشن برای یک جوان ، به ۲۳ ، و حالا به نام و شرح حال بیش از ۱۴۲ جوان اعدامی (11)   رسیده بودیم . دست جنایت کار رژیم در مقابل ایرانیان و جهانیان باز شده بود.ِ این حرکت که با نازنین فاتحی شروع شده بود، به حرکتی‌ موفق جهانی‌ (12) تبدیل شده بود تأ این که اندکی‌ قبل ازانتخابات ۱۳۸۸ ، دلا‌را دارابی (13) نقاش و شاعر را که دومین کمپین بزرگ ضدّ اعدام نوجوانان بود بدون خبر دادن به خانواده و حتی وکیل وی ، برخلاف حتی قوانین خود رژیم ، اعدام کردند . البته در این میان جوانانی‌ با کمک و اراده دوستان از ایران تا اروپا و کانادا و آمریکا و استرالیا از اعدام نجات یافتند، اما اعدام وحشیانه دلا‌را دارابی ، اعدامی بود برای اینکه به همگان   از آمریکا تا اروپا و ایران نشان دهند که آنان می‌دانند که اگر به این روند ادامه دهند، مجبور به قبول عدم اعدام نوجوانان خواهند شد و این مخالف مرام کسانیست که حکومتشان بر پایه اعدام و جنایت بوده است اعدامی که خود دلارا و خانواده اش را در صورت عدم سکوت به آن تهدید کرده بودند .روزی که دلارا اعدام شد من در iranian.com اعلام کردم که آماده باشیم که بزودی روی دیگر حکومت اسلامی را آشکار تر خواهیم دید و حتی زودتر انتخابات ۱۳۸۸ پایان گرفت که به تظاهرات سراسری ، جنبش سبز و سپس نشان دادن چهره کریه تر از پیشین حکومت در مقابل مردم انجامید. حکومتی که با اعدام دلا‌را تصمیم خود بر پافشاری در اجرای اهداف خود گرفته بود، همان حکومتی بود که ندا و سهراب‌ها را کشت ،عماد الدین باقی‌ را محکوم به حبس کرد ، شیرین عبادی‌ و محمد مصطفایی و شادی صدر‌ها را از کشور فرار داد و وکلای دیگرهمکار رامانند نسرین ستوده رابدون هیچ دلیلی‌ قانونی‌ به زندان انداخت.پس از نحوه اعدام دلا‌را و سرکوب های انتخابات   ۱۳۸۸ سازمان فعالیت های خود را به چند دلیل کاهش وپایان داد :
۱ - سازمان عفو بین‌الملل بیشتر از گذشته این مهم را به عهده گرفته بود و اصلا بخشی جدا به اعدام نوجوان در ایران اختصاص داده بود .سازمان کمپین بین‌المللی حقوق بشر (14) توسط آقای هادی قائمی دائر شده بود که پس از ملاقات با نازنین افشین جم مساله نوجوانان را مطرح میکرد.
۲- عدم اعدام نوجوان در پردایم فکری ، حقوقی و اجتماعی داخل کشور وارد شده بود و این آگاهی‌ اجتماعی و حقوقی دیگر قابل بازگشت نبود.
۳ نازنین افشین جم وسازمان نوجونان را اعدام نکنید یک گزارش کامل و آکادمیک‌ به نام “از گهواره تأ گور(15) ” از اعدام جوان در ایران بطور بین‌المللی منتشر کرد و توانست حتی مسئله اعدام نوجوانان در چند کشور دیگر مانند عربستان و یمن را در سطح جهانی‌ مطرح کند.
۴- اما مهم تر از همه ، حکومت این حرکت حقوق بشری را یک خطر سیاسی اجتماعی برای خود شناخته و با اعدام بیخبرانه دلا‌را دارابی این عدم تحمل خود را به سازمان ،وکلا ، ایرانیان و جهانیان نشان داد، که این حرکت موفق و پرطرفدار حقوق بشری ازاین به بعد میتوانست همان جوانانی را که میخواست کمک کند تحت خطر اعدام قرار دهد. دیگر حتی خانواده‌ها و وکلای ایشان نیز از تیغ رژیم آسودگی‌ نداشتند. تهدید خانواده‌ها و وکلا نمایشگر نگرش سیاسی رژیم به این موضوع بود. رژیم پس از ویدئو قتل ندا آقا سلطان ، کودتای انتخابات ۱۳۸۸ و سرکوبهای جنبش سبز دیگر واهمه ایی   از افکار عمومی‌ جهانی نیز نداشت . رژیمی‌ مذهبی‌ نظامی که دوباره کمر سرکوب هر مخالفتی را و به هر قیمتی بسته بود.
اما همان طور که میبینیم یک حرکت سازمان داده در خارج کشور توانست ومیتواند تاثیراتی بسیار در داخل کشور داشته باشد و این خط کشی‌ میان داخل و خارج کشور اشتباه، بیهوده و ساخته و خواسته خود رژیم است که بعضی‌ دوستان خواسته و ناخواسته بارها و بارها در بند آن گیر کرده‌اند و در   نتیجه گاهی‌ اوقات تصمیمات و تحلیل های اشتباهی از اوضاع و مسئولیت های خود نموده اند. به نظر من این تحلیل‌ها بیشتر برای توجیه کم عملی ‌اپوزیسیون   خارج کشور یا به دلیل‌ عدم آگاهی‌ و تماس با شرایط و نیروی های درون ایران می‌باشد.

بخش دوم: درسهای سیاسی کمپین حقوق بشر (با درنگ و تامل بخوانید)!
1- حرکات و جنبش های اجتماعی و سیاسی از جرقه هایی از زیر خرمن نارضایتی آغاز میگردند. کدام جرقه و کدام خرمن قابل پیش بینی‌ نیست، اما در این که باید جرقه ها را حتی اگر کوچک آغاز کرد و دامن زد شکی‌ نیست .
2- حتی اگر هدف و استراتژی سرنگونی یا تغییر رژیم است، باید اهداف و تاکتیک های کوچک تری را نیز تعیین   کرد. برای رسیدن از نقطه صفر به ده باید قدم های ۲ تا ۹ را نیز پیش بینی‌، برنامه ریزی و عملی کرد.
3- باید به خود و هدف خود باور داشت و بدون شک و تردید و با پافشاری و سماجت به سوی هدف برنامه ریزی و با تشکیلات دست به عمل زد و نه حرف و تحلیل خالی‌.
4- باید آماده سرزنش، توهین و مخالفت دیگران حتی آنانی‌ که انتظارش را نداشته ایم باشیم و با سرزنش پذیری و تصحیح عمل در صورت احتیاج ، به راه خود ادامه دهیم .
5- باید هسته ای از آنانی‌ که در هدف مشترک هستند ایجاد کرد ، سازماندهی کرده و کار گروهی کرد ، اما مانند هر سازمان دیگر باید کارها و مسئولیت ها تقسیم شده و افراد در مقابل مسئولیت ها جواب گو باشند. سازمان نیازمند رهبری است اما نه به صورت مخروطی و بلکه قدرت و استحکام و دوام و استمرار خود را باید از طرفداران و عضوها کسب کند. کارها باید با نظارت و توسط هواداران انجام گیرد .
6- از همبستگی با یک دیگر اگر هدف ها یکیست نباید دوری کرد مهم این است که با هم یک هدف داریم. انسانها و گروهها دارای عقاید متفاوتی هستند و این تفاوت ها طبیعی ست و لازمه یک جامعه و تشکیلات سالم و دمکرات . اختلافاتی که به هدف مشترک ربطی‌ ندارد ، ربطی‌ به امروز و خواسته های امروز ندارند .از خود محور بینی‌ باید شدیدا دوری کرد و تنها به هدف اندیشید. با تک روی و خود محوری به جایی نخواهیم رسید.
7- باید متعهد به هدف و کار بود و بطور منظم ساعت و روزهای مشخصی‌ به کار سازمانی خود وقف کرد. هر سازمان محتاج به یک یا چند عضو از خود گذشته و متعهد به اهداف میباشد.
8- با درون ایران باید در تماس بود حتی اگر کمکی‌ سازمانی نمیتواند کنند. این تماس دو طرفه از طریق ایمیل و شبکه های اجتماعی و تلفنی و غیره برای بقای تشکیلات حیاتی‌ است.
9- فشار و افشا گری از طریق رسانه های ایرانی‌ و خارجی‌ و همینطور سازمانها و تشکیلات بین المللی در مقابل ماشین تبلیغاتی رژیم بسیار حیاتی‌ است . باید با مراجعه بین المللی سیاسی و مدنی و حقوقی برای فشار به رژیم در تماس بود. از رسانه های بین المللی و همچنین شبکه های مجازی باید استفاده حداکثری کرد. بنای استحکام بر اساس رساندن پیام به حداکثر ایرانیان در داخل و خارج کشور و همچنین مردم دیگر جهان میباشد. در دنیای امروز مرزهای قدیمی‌ میان مردم درون و بیرون ایران و دیگر ملیت ها شکسته است. نسل جوان دیگر مانند پیشینیان به مرز های سیاسی در حرکات اجتماعی اعتقاد ندارد و آنان هستند که میتواند تغییر اساسی‌ ایجاد کنند. میانسالان و پیشکسوتان با تجربه های خود میتواند جوانان را حمایت کنند اما نباید جلو گیر کار آنان باشند.بدون پتانسیل و شرکت نسل جوان کاری اساسی‌ نمیتوان کرد. حرکات باید پایه ای (grassroot) باشند .
10- به تک تک پیام ها تا حد امکان باید پاسخ داد ولی‌ از دهان به دهان شدن به آنانی‌ که فقط قصد وقت گذراندن و یا تخریب دارند باید دوری کرد.
11- باید برنامه ریزی طولانی ‌مدت برای   تظاهرات و کارهای جمعی هرچه بزرگتر انجام داد. خواسته های خود را باید مطرح کرد. از روی سخن گرفتن رهبران و سردمکاران   رژیم نباید خودداری کرد ، حتی اگر قصد سرنگونی نظام باشد. تا وقتی‌ که آنان زمام امور و مردم را دارند باید جوابگوی عمل کردها و کارهای خود در مقابل ایرانیان درون و خارج کشور و جهانیان باشند. این که آیا بزور بر قدرت نشسته اند یا ما خواستار برکناری آنان و نظام هستیم ، ذره ای از مسئولیت آنان و ما نمیکاهد. اگر دشمن بر تخت قدرت است باید وی را از هر شکل ممکن نشانه گرفت .
12- با نشستن و نوشتن و گلایه کردن هیچ دردی درمان نمیشود. پر حرفی‌ کار سیاسی نیست بلکه خود و دیگران سرگرم کردن و گول زدن است.
13- یک دست صدا ندارد. ما همه انسآنیم، و سکولار دمکراسی و حقوق بشر ارزشهایی هستند جهانی‌ که مرز نمیشناسند. فرقی اساسی‌ میان خواسته های ایرانیان داخل و خارج کشور وجود ندارد. هر کاری از هر کسی‌ در هر جای دنیا بر بیاید، باید آن را تشویق کرد. باید کمتر حرف زد و بیشتر عمل کرد. کارهای کوچک بسیار ، در نهایت به نتایج بزرگ ختم میشوند .
۲۲ بهمن امسال فرصتی است که ما چند میلیون ایرانیان خارج کشور صدای خود و همه ایرانیان را به سران رژیم و جهان برسانیم. شاید بجای این که بنشینیم که “مکمل “ ایرانیان داخل شویم، باید چون آزادی داریم ، پای به میدان بگذریم …که این صدای همبستگی‌ و حق خواهی در ایران “تکامل” پیدا کند.
سرنوشت و آینده ما بستگی به “عمل” کرد و تعهد خود ما در هر کجای جهان که هستیم دارد...


1- ۱ iranian.com          
2- iranian.com      
3- isdmovement.com
4- en.wikipedia.org
5- www.petitiononline.com
6- www.stopchildexecutions.com
7- v www.youtube.com
8- www.stopchildexecutions.com
9- www.stopchildexecutions.com
10- www.stopchildexecutions.com
11- www.stopchildexecutions.com
12- www.stopchildexecutions.com
13- www.stopchildexecutions.com
14۱۴ persian.iranhumanrights.org
15- fpc.org.uk