از نکات مثبت تا ابهامات - تفسیر خبرگزاری فارس از توافقنامه ی ژنو



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۴ آذر ۱٣۹۲ -  ۲۵ نوامبر ۲۰۱٣


به گزارش خبرگزاری فارس، پس از یک ماراتن سخت و نفس‌گیر دیپلماتیک، سرانجام در سحرگاه سوم آذرماه ۹۲ تیم دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران در ژنو توانست به توافقی اولیه با شش کشور موسوم به ۱+۵ دست یابد.

این توافق چهار صفحه‌ای مورد تفاسیر متعدد از سوی طرفین قرار گرفته است. محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه کشورمان در سخنانی که پس از حصول توافق ایراد کرد از آن به عنوان «توافقی ضامن حقوق مردم» ایران یاد کرد که نه‌تنها غنی‌سازی را متوقف نمی‌کند بلکه از تحریم‌های یک جانبه غرب نیز خواهد کاست.

چند دقیقه پس از سخنان آقای ظریف، جان کری، وزیر امور خارجه ایالات متحده تفسیری دیگر از توافق ارائه کرد که با تعابیر ظریف فاصله زیادی داشت.

وی پس از آن نیز در مصاحبه‌های متعدد ابراز داشت که نه‌تنها حق غنی‌سازی ایران مورد تایید قرار نگرفته بلکه در دوره ۶ ماهه توافق، آمریکا با ایران بر سر کاهش ابعاد برنامه هسته‌ای (Dismantle) گفتگو خواهد کرد.

تعابیر مخالفی که از این توافق می‌شود، بیانگر آن است که توافق، قابل تفاسیر مختلف است و لذا قطعا می‌توان ابهاماتی را در آن شناسایی کرد و توافق مزبور باید از منظر حقوقی و سیاسی مورد نقد و بررسی قرار گیرد.

این به معنای نفی تلاش‌های انجام پذیرفته یا نفی نفس مذاکره نیست. توافق مزبور قطعا نکات مثبتی دارد: «اشاره مستقیم به غنی‌سازی توسط ایران، برگشت‌پذیر بودن اقدامات اعتمادساز داوطلبانه ایران، ادامه غنی‌سازی در دوره ۶ ماهه توافق و کاهش بخشی از تحریم‌های ضدایران» از جمله نکات مثبتی است که باید به آنها اشاره کرد اما به هرحال، این سند ۴ صفحه‌ای نیز همچون هر توافقی قابل مداقه است.

* حق غنی‌سازی ایران

در توافقنامه ژنو، دو بار به حق غنی‌سازی ایران اشاره شده است. یک بار در مقدمه و یک بار در بخش پایانی. در مقدمه چنین آمده است: «این راه حل جامع متضمن یک برنامه غنی سازی با تعریف مشترک و محدودیت‌های عملی و اقدامات شفاف ساز به منظور تضمین ماهیت صلح آمیز برنامه هسته‌ای می‌باشد.» در بخش پایانی نیز آمده است: «[گام نهایی باید] متضمن یک برنامه غنی‌سازی باشد که توسط طرفین تعریف می‌گردد، برنامه‌ای که شاخصه‌های آن با موافقت طرفین و منطبق با نیازهای عملی، با محدودیت‌های مورد توافق در خصوص دامنه و سطح فعالیت‌های غنی‌سازی، ظرفیت غنی‌سازی، محل‌هایی که در آن غنی‌سازی انجام می‌شود و ذخایر اورانیوم غنی شده برای دوره زمانی که مورد توافق قرار می‌گیرد، تعیین می‌گردد.»

بر اساس این جملات، حق غنی‌سازی ایران در گام نهایی که زمان آن نامعلوم و درازمدت است، محدود به گزاره‌های ذیل است:

اول، تعریف مشترک (دو طرفه)

دوم، محدودیت‌های عملی

سوم، اقدامات شفاف‌ساز

چهارم، انطباق با نیازهای عملی

پنجم، محدودیت‌های مورد توافق

ششم، دامنه، سطح فعالیت، ظرفیت، ذخایر و محل‌های محدود و مشخص که طبعا باید به صورت دوجانبه تعیین شوند.

در این خصوص نکات زیر را باید ملحوظ داشت:

الف – با این توافقنامه تعریف حق غنی‌سازی ایران از چارچوب صرف ان‌‌پی‌تی خارج شده و جنبه بین‌المللی خواهد یافت. نقش ساختار قدرت بین‌المللی یا همان نظام بین‌المللی در تعریف و تبیین اندازه و شکل غنی‌سازی قابل انجام در ایران بر اساس سند ژنو به رسمیت شناخته شده است که می تواند به محدود سازی حق ایران در بهره گیری از چرخه سوخت در خاک ایران بینجامد.

ب - مفاهیم «نیازهای عملی و محدودیت‌های عملی» مفاهیمی غیرروشن و تفسیرپذیر است. طرف غربی در مسیر ابداع تعریف مشترک، قادر خواهد بود از این دو مفهوم برای تحدید حق غنی‌سازی ایران استفاده کند. به‌طور مثال، ایران در تعریف میزان غنی‌سازی مورد نیاز خود، عملا نظر طرف‌های بین‌المللی را بر اساس این توافق به‌رسمیت شناخته است. آنها می‌توانند به این نتیجه برسند که چه مقدار غنی‌سازی مورد نیاز ایران است و بدون توافق آنها غنی‌سازی برای ایران قابل تعریف نیست.

ج – دوره‌ای که ایران باید محدودیت‌های غنی‌سازی را بپذیرد نامشخص است. اگر این محدودیت‌ها برای یک دوره مشخص و معقول باشد شاید بتوان آن را پذیرفت اما اگر معلوم نباشد که محدودیت‌ها تا کی ادامه دارند، غیر قابل پذیرش است.

بر این اساس و در یک کلام، توافقنامه از این جهت که به برنامه (نه حق ) غنی‌سازی ایران اشاره کرده، مثبت است اما از آن رو که آن را به محدودیتهایی فراتر از ان‌پی‌تی مقید کرده، مبهم است. ابعاد این ابهام قطعا باید در مذاکرات جامع زدوده شوند. البته اگر طرف غربی به زدودن آنها تن دهد؛ چون قطعا این عبارات را بیهوده در توافق نگنجانده‌ است!

* قطعنامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد

در بخش مقدمه، به صراحت به قطعنامه‌های شورای امنیت اشاره شده است:«در فاصله میان گام‌های اولیه و گام آخر، گام‌های دیگری از جمله پرداختن به قطعنامه‌های شورای امنیت با هدف پایان رضایت بخش بررسی موضوع توسط شورای امنیت سازمان ملل متحد وجود خواهد داشت.»

قطعا جمهوری اسلامی ایران بنا بر مواضع اعلامی خود قطعنامه‌های مزبور را «غیرقانونی» می‌داند و حتی این موضع به تصریح وزیر امور خارجه کشورمان نیز رسیده است. بنابراین ابهام اینجاست که پرداختن به قطعنامه‌های شورای امنیت به چه معناست؟ اگر به معنای عدم اجرای آنهاست – که از نظر جمهوری اسلامی قطعا هست، پس «پایان رضایت‌بخش بررسی موضوع توسط شورای امنیت» چه معنایی دارد؟

این مفاهیم ابهام دارند. همین بخش می‌تواند به نوعی سکته در مذاکرات جامع ایجاد کند؛ چون طرف غربی اگر نخواهد حسن نیت به خرج دهد می‌تواند بر اساس همین توافق به اجرای قطعنامه‌های اصرار ورزد؛ چیزی که بعید است محقق شود.

* تجدیدپذیر بودن دوره ۶ ماهه توافق

در پاراگراف اول بخش مربوط به گام اول آمده است: «گام اول دارای دوره زمانی شش ماهه خواهد بود و با توافق متقابل قابل تمدید می‌باشد.» سوال اینجاست که اگر مبنای گام اول اعتمادسازی است، چرا زمان آن قابل تجدید است؟!

با این عبارت طرف غربی گفته است که ممکن است ۶ ماه محدودیت، برای اعتماد به ایران کافی نباشد. در ضمن طرف مقابل این حق را یافته است که با پایان ۶ ماه دوباره بر تجدید آن اصرار ورزد. اگرچه ایران حق دارد نپذیرد اما همین مساله می‌تواند روند مذاکرات را دچار چالش کند.

* از دست رفتن ابزار اصلی چانه‌زنی در مذاکرات جامع

اصلی‌ترین ابزار چانه‌زنی ایران در مذاکرات، «ذخایر اورانیوم ۲۰ درصدی» بوده است. بر اساس توافق ۶ ماهه، در همین دوره نیمی از ذخایر ۲۰ درصدی به میله سوخت تبدیل شده و نیمه دیگر ترقیق می‌گردد. جان کری به صراحت ابراز داشته که ذخایر ۲۰ درصدی ایران پس از این دوره ۶ ماهه به صفر می‌رسد.

در چنین شرایطی ابهام اینجاست که برای امتیاز گرفتن از طرف غربی در مذاکرات جامع کدام ابزار باقی مانده است؟ مبادا طرف غربی برای دادن امتیازات هسته‌ای در مذاکرات جامع بتواند به مسائل غیرهسته‌ای ورود کند.

شاید بهتر بود بخشی از ذخایر ۲۰ درصدی ایران در دوره ۶ ماهه کاهش یابد و بخش دیگر به‌عنوان ابزار چانه‌زنی باقی بماند.

* باقی ماندن معماری اصلی تحریم‌ها

در شرایطیکه ایران اصلی‌ترین ابزار چانه‌زنی را ظرف ۶ ماه از دست می‌دهد، تحریم‌های اصلی بر جای خود باقی می‌مانند و طرف غربی از ابزار قدرتمندی برای چانه‌زنی برخوردار خواهد بود.

اگر منصف باشیم و منصفانه و بدون هیجان کاذب، متن توافقنامه را مطالعه کنیم، احتمالا درخواهیم یافت که ایالات متحده کاملا به وعده‌ای که به صهیونیست‌ها در خصوص تسهیل تنها ۵ درصدی تحریم‌ها داد، وفادار بوده است. تحریم‌های اصلی باقی مانده و ظاهرا آزادسازی اموال بلوکه شده ایران تنها در سطح ۴.۲ میلیارد دلار است.

اگرچه به‌هرحال نفس رخنه به تحریم‌ها ممدوح و قابل تقدیر است اما بدیهی است که ساختار و معماری تحریم‌ها یعنی تحریم‌های اصلی نفتی و مالی برجای خود است. این در آینده می‌تواند برای ایران مشکل‌ساز باشد.

به این ترتیب شاید بتوان گفت که در ازای «توقف پیشرفت روند برنامه صلح آمیز هسته‌ای ایران» که باراک اوباما در بیانیه خود از آن با افتخار یاد کرده است، امتیازات کافی و برابر اخذ نشده است.

* روسیه و چین و تحریم‌های یک‌جانبه غرب

روسیه و چین در مواضع رسمی خود با تحریم‌های یک‌جانبه علیه ایران مخالف بوده‌اند. نکته جالب در این توافق ۶ ماهه آن است که برای اولین بار روس‌ها و چینی‌ها امضای خود را بر روی سندی گذاشته‌اند که عملا تحریم‌های یک‌جانبه را به‌رسمیت می‌شناسد و آنها را محل معامله و چانه‌زنی قرار داده است. این یعنی آنکه شاید دور زدن این تحریم‌ها و یا عدم پذیرش آنها از این پس برای مسکو و پکن کار ساده‌ای نباشد و دست‌کم برای آنها هزینه دیپلماتیک داشته باشد.

* گام پایانی طولانی‌مدت

در خصوص گام پایانی به‌صراحت در توافق آمده است: «دارای دوره زمانی بلندمدت مشخصی خواهد بود که مدت آن مورد توافق قرار خواهد گرفت.» این بدان معناست که ایران برای یک مدت نامشخص اما طولانی باید محدودیت‌هایی را که ظرف یک‌سال آتی مشخص خواهند شد، بپذیرد.

سوال اینجاست: «چرا طولانی‌مدت؟» اصلا طولانی‌مدت بر چه مبنایی تعریف می‌شود؟ این یک ابهام جدی است.

برخی شنیده‌های موثق در خصوص این زمان ارقامی را متذکر می‌شوند که از ذکر آنها در این گزارش معذوریم اما تنها می‌توان تصریح کرد که نامعقول‌ و توجیه‌ناپذیرند.

* منطق «همه یا هیچ»

در توافق به صراحت آمده است: «در خصوص گام نهایی و هر یک از گامهای میانی، این اصل اساسی که «تا در مورد همه چیز توافق نشود، در خصوص هیچ چیزی توافق حاصل نشده است» اعمال می‌شود.»

سوال این است که چرا و بر چه مبنایی؟ آیا مثلا نمی‌شود در خصوص یک بخش جزئی توافق کرد و امتیازاتی در برابر آن گرفت؟ این اصل حداقل مشکلی که ایجاد می‌کند طولانی و سخت کردن مذاکرات است.

* عبارت مبهم «اجرای موفقیت‌آمیز»

«به دنبال اجرای موفق گام نهایی راه حل جامع و با سپری شدن کامل دوره زمانی گام نهایی، با برنامه هسته‌ای ایران مانند برنامه هر کشور غیرهسته‌ای دیگر عضو NPT رفتار خواهد شد.»

سوال اینجاست، موفق بودن اجرا چه مبنایی دارد و چه کسی آن را تعیین خواهد کرد؟ بر اساس کدام مدالیته می‌توان تشخیص داد که ایران به شکل موفقیت‌آمیز گام طولانی‌مدت نهایی را با موفقیت پشت سر گذاشته است؟ معیار تشخیص کیست و چیست؟

* جمع‌بندی

به هر روی توافقنامه ای که در ژنو امضا شد، به صورت دوفاکتو و نه دوژور، حق غنی‌سازی ایران را به‌رسمیت شناخته است و قرار است پس از طی گام نهایی، این شناسایی به حالت دوژور درآید.

درخصوص این توافقنامه ابهاماتی مطرح است که جا دارد مورد مداقه و پاسخ‌گویی قرار گیرد اما به‌هرحال، می‌توان این توافقنامه را نقطه شروع دانست و بر مبنای آن به بهبود تدریجی وضعیت مبادرت ورزید. این مهم می‌طلبد تا در مذاکرات جامع، ضمن حفظ خطوط قرمز تعیین شده از سوی نظام اسلامی، از تمام ابزارهای دیپلماتیک استفاده شود و بخصوص در تدوین سند توافقنامه همه جنبه های فنی مورد توجه قرار گیرد تا هزینه های ناخواسته برای کشور ایجاد نکند و به صورت حداکثری منافع ملی را تامین نماید.

البته پیش از هر چیز باید طرف آمریکایی توجیه شود که «ایران قرار نیست در خصوص Dismantling مذاکره کند و قرار نیست توقف توسعه برنامه هسته‌ای ایران درازمدت باشد.»

توافقنامه ژنو شاید شروع خوبی باشد اما توقفگاه خوبی نیست و باید با سرعت آن را پشت سر گذاشت. قطعا همچون دو ماه گذشته، تیم دیپلماتیک ایران در چارچوب سیاست‌های کلان جمهوری اسلامی ایران و در مسیر دفاع از حقوق ملت، از حمایت آحاد ملت ایران در مذاکرات برخوردار خواهد بود.